مصاحبه با استاد | قرار گرفتن در مدار «دریافت الهامات الهی»

سوالات:

اگر یک کلید برای جدی گرفتن ایده های الهامی و عمل به آنها بدهید، آن کلید چیست؟

چگونه در مدار دریافت الهامات الهی قرار بگیریم؟


مفاهیمی که استاد عباس منش در این قسمت توضیح داده اند شامل:

  • به اندازه ای که ظرف وجود خود را برای درک الهامات آماده می کنی، الهامات را تشخیص می دهی و دریافت می کنی؛
  • الهامات الهی برای هدایت ما همواره جاری است اما دسترسی ما به الهامات به اندازه ظرفی است که آماده کرده ایم؛
  • سیر تکاملی پیامبر اسلام در دریافت «آیات قرآن با جزئیات کامل تر»، گویای بزرگتر شدن ظرف وجود پیامبر در طی مسیر است؛
  • خداوند “بی نهایت” است اما توانایی ما برای «بهره مندی از این بی نهایت»، به اندازه ظرف وجود ماست و نه به اندازه دریافت بی نهایت؛
  • مسیر تکاملی دریافت الهامات و دسترسی به آگاهی های درونی؛
  • درسهای داستان موسی و خضر؛
  • توانایی دریافت الهامات الهی، یک فرایند تکاملی است؛
  • قرار گرفتن در مدار دریافت الهامات الهی؛
  • کلید «جدی گرفتن ایده های الهامی»؛
  • پشتوانه هایی برای «تواناییِ ماندن در احساس خوب»؛

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مصاحبه با استاد | قرار گرفتن در مدار «دریافت الهامات الهی»
    229MB
    21 دقیقه
  • فایل صوتی مصاحبه با استاد | قرار گرفتن در مدار «دریافت الهامات الهی»
    19MB
    21 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

336 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سعید راد» در این صفحه: 1
  1. -
    سعید راد گفته:
    مدت عضویت: 1403 روز

    🟥به نام رب وهاب🟥

    این فایلو فک کنم بالای 10 بار گوش کردم بازم احساس میکنم کمه هی انگار یه چیزی هس که هنوز نشنیدنش یه همچین حسی دارم

    کلا بحث الهامات درونی خیلی شیرینه

    این که منبع قدرت و پادشاه جهان داره باهات حرف میزنه از راههای مختلف یه جور حس دلگرمی

    مث بچه ای که خیلی کنجکاوه و از محیط اطرافش همش براش سوال پیش میاد و هرچی از پدر مادرش می‌پرسه بیشتر آگاه میشه بیشتر می‌فهمه

    🟢دقیقا مثل داستان ما با خداست🟢

    من خودم این قضیه رو به اندازه ی ظرف فعلیم درک میکنم حتی فایل‌هایی که گوش میکنم درکم خیلی ببشتر شدع نسبت به حتی هفته ی پیش و میفهمم که ظرفم بزرگ تر شده یه سری الهامات درونی مه بهم گفته میشه واقعا نمی‌دونم نمیفهمش ولی یه سریا خیلی واضحن دقیقا مثل یه مکالمه

    یه بار تو تهران ماشینم خاموش شد و هرکاری کردم استارت نخورد کارایی که بلد بودم چیزهایی که ب استارت ربط داشتو همرو انگولک کردم به باتری ساز زنگ زدم چن تا کار گفت که همرو انجام دادم

    نشد که نشد دیگه شب شده بود زنگ زدم به امداد مشکلو گفتم و گفتم احتمالا از رله دوبل باشه با خودت بیار گفت باشه هزینه هارو بهم گفت و اینا گفتم بیا گفت باشه لوکیشن برام بفرست واتش اپ تا نیم ساعت دیگه اون جام

    بعد این که گوشیو قط کردم و قبل این که لوکیشنو بفرسم بهم الهام شد یه بار دیگه برو رله دوبلو باز کن تمیزش کن بعد ببند

    در صورتی که من فک کنم 7 ،8 بار این کارو کرده بودم ولی گفتم باشه انجامش میدم

    و انجامش دادم و ماشین روشن شد خیلی حس عجیبی بود خیلی حس قدرت بهت میده که که خدا همیشه پشتته همیشه و هرجا

    امشب میخاسم یه میلغی طلای ابشده انلاین بخرم

    باید قبلش کیف پول انلاینمو شارژ میکردم 2بار این کارو کردم ولی زد تراکنش ناموفق فهمیدم که نباید الان بگیریم که بعد به بابام گفتم قیمتش خوبه الان بگیر چون اون تو کیف پولش موجودی بود از قبل و وقتی که خرید گفت اومده پایین

    و این شاید یه نشونه بود که ممکنه پایین ترم بیاد عجله نکن ولی خب اون موقع نمیفهمیدمش

    یا چیزی که اللن یادم که خیلی برا خودمم عجیب بود

    یه شب خونه ی یکی از دوستام بودم و توی اشپزخونش پریز برق کم داشت و کلا دوتا داشت

    که یکیش پشت گاز بود یکیشم پشت لباسشویی که لباسشویی محافظ مخصوص به خودشو داشت و نصابش گفته به غیر این محافظ و دوشاخه لباسشویی دوشاخه دیگه ای بهش نزن

    و دوشاخه ی یخچال که روبه روی گاز بودو باید به پریز پشت گاز میزدم و خب این کارم کردم ولی نمای خیلی زشتی به آشپزخونه داده بود

    گفتم یه 4 پایه بیار که کابلشو به از بالا به پشت گچ بری آشپزخانه چسب بزنم که خوشگل تر بشه

    این دوست من 4 پایه نداش و وسیله ای نداش که بلند باشه بشه بری روش و کابلو درست کنم

    گفتم برم از همسایه روبه روییت بگیرم که واقعیت خیلیم دوس نداشتم این کارو کنم

    ذهنم میگفت بی‌خیال بابا خونه ی تو که نیس دیونه ای خودتو اذیت کنی آخه

    ولی یه حسی بهم میگفت تو برو حالا

    و رفتم نگام خورد به یه نیمکت چوبی نسبتن بلندی که روی کمد پاگرد بالا گذاشته بودن

    دوست من آخرین طبقه ی اون ساختمون یعنی 4 یود و دیگه بعد اون بالا پشت بوم بود و یه سریا وسایل مثل کمد و اینا اون جا بود که من تا حالا اصلا ندیده بودم و دیدم این نیمکت چوبیه روی اون کمدس

    خیلی برام خوبو قشنگ بود که به حسم رجوع کردم و جواب گرفتم بدون این که زنگ همسایه رو‌بزنم

    وتا چن دقیقه فقط خدارو شکر میکردم

    اینا مثالایی خیلی ساده ای که به خاطرم اومد و شاید الان ساده باشه و لی تو زمان خودش کم از معجزه نداش

    الهامات خدا همیشه هست فقط ما خالص نیستیم و به اندازه ی ظرفمون دریافت میکنیم

    دقیقا حرفی که استاد زد خیلی عالی بود

    🟨 که گفت خدا بینهایته ولی ظرف ما بی نهایت نیست 🟨

    و چقد این دید استادو‌دوس دارم که وقتی یه حسی اومد یا الهامی شد بگیم این از یه آگاهی برتره این از قدرت بالاتره و بگیم چشم

    🟢مثل هلیکوپتری که از بالا به جنگلی که همه جاش شبیه همه مشرفه و اون ادمی که تو جنگله شاید مسیرو از زاویه خود پیدا نکنه ولی خدا از اون بالا همه چیو میبینه🟢🟢

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: