مصاحبه با استاد | قرار گرفتن در مدار «دریافت الهامات الهی» - صفحه 22

336 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زینب مرادی گفته:
    مدت عضویت: 991 روز

    یقینا اقوام پیش ازشما راهنگامی که ستم ورزیدند هلاک کردیم وپیامبرانشان برای آنان دلایل روشن آوردند ولی آنان برآن نبودند که ایمان بیاورند این گونه گروه گناهکار راکیفر میدهیم سوره یونس آیه ی 13

    ومیگویند چرا ازسوی پروردگار معجزه ی نازل نشد بگو غیب ویژه ی خداست پس به انتظار باشید که من هم باشما از منتظران

    سلامی گرم از عمق وجودم به عزیزانم

    چقدر خواندن این آیه ها زیباست استاد ومن رو به خداوند نزدیکتر میکنه چه قد قدرت خدارو میفهمم وباور میکنم

    بهم آرامش میده

    خداروشکر که میتونم براتون بنویسم

    حال خوبی دارم استاد خیلی خوب

    احساس میکنم بعد ازگوش کردن فایلهای مهاجرت به گام بالاتر ذهنم آرومتره وانگاری رهاهستم ازهمه چیز

    ممنونم استاد شایسته جانم

    زندگیم داره چرخاش روونتر میچرخه وحس میکنم خدایا شکرت

    خدارو دارم بهتر وبیشتر حس میکنم

    خدایا باتوکه باشم همه چی دارم پس کمکم کنه که توی این هیاهو تورو فراموش نکنم

    هیچ چیزی باعث نشه من از توجدا بشم باعث نشه ازتو یادم بره

    این نباشه اگه کاری میکنم بگم من انجام دادم

    همه چی تویی تویی که کمکم میکنی وهدایت میکنم من عاجزم درمقابل قدرت بینهایت تو

    خدایا قلبم را با عشق خودت لبریز کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    حسینی ترین نرگس دنیا گفته:
    مدت عضویت: 2408 روز

    به نام الله هدایتگر

    گام بیست و چهارم پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    یازده اسفند هزار و چهارصد و سه

    سلام می‌کنم به همه عزیزانی که این دیدگاه رو می‌خونند.

    همین الان داشتم فکر می‌کردم به این نکته که آیا من واقعاً در طی این دوره ، به مدار بالاتر مهاجرت کردم یا نه؟!

    نتیجه این بود که واقعاً نه تنها یک پله ، بلکه چند پله به مدار بالاتر مهاجرت کردم.

    حس و حالی که الان دارم به هیچ وجه با حس و حالم در قبل از شروع این دوره قابل مقایسه نیست.

    از این بابت بی‌نهایت خوشحالم و خداوند رو شکر می‌کنم.

    و اما نقاط عطفی که در این فایل توجهم را به خودشون جلب کرد:

    • واژه «الهام» فقط یک بار در قرآن آورده شده ، که خداوند بارها سوگند خورده انسان را به سمت خیر و شر راهنمایی می‌کند و خوبی و بدی هر کس را به او الهام می‌کند.

    • خداوند همیشه با ما سخن می‌گوید و همواره در حال هدایت کردن ماست.

    • خداوند بی‌نهایت است و ما به میزان ظرفیت وجودیمان یا همان اندازه ظرفمان از این بی‌نهایت بهره‌مند می‌شویم.

    • توانایی دریافت الهامات خداوند ، یک مسیر تکاملی است و با توجه به میزان آمادگی ما ، مسیر برایمان روشن می‌شود.

    • چیزی که باعث رشد ظرف وجودمان می‌شود ایمان داشتن به هدایت خداوند و عمل کردن به این هدایت‌هاست ؛ هرچند ترسناک یا غیر منطقی به نظر برسد.

    • چیزی که مهم است این است که بدانیم فلان الهام از جانب خداوند است. این یعنی بدون مذاکره در جهت عملی کردن آن گام برداریم.

    • دنیای مادی در همه ابعاد محدود است و دنیای غیر مادی در همه ابعاد بی‌نهایت است.

    پی‌نوشت:

    الان که دارم این کامنت رو می‌نویسم شب اول ماه مبارک رمضان هست ، یعنی فردا باید روز اول رو روزه بگیریم.

    از اونجایی که من امسال نمی‌تونم به خاطر پسر شیرخوارم روزه بگیرم ، داشتم به این فکر می‌کردم که چطور می‌تونم علی رغم روزه نگرفتن ، ارتباطم رو با این ماه مبارک حفظ کنم و به خداوند بیشتر نزدیک بشم.

    از خداوند می‌خوام در این جهت هدایتم کنه و بهم بگه دقیقاً چه کاری رو باید انجام بدم.

    چیزی که توی ذهنم هست اینه که یکی از دوره‌های 30 روزه سایت رو انتخاب کنم و شروع کنم به کار کردن روی این آگاهی‌ها.

    در هر صورت بسیار خوشحالم که با شروع دوباره ماه رمضان من هم به این سایت متصل شدم.

    امیدوارم که این ماه برای هممون بسیار پربرکت باشه و ظرف وجودی همه ما رو بی‌نهایت رشد بده.

    در پناه الله یکتا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    زینب مرادی گفته:
    مدت عضویت: 991 روز

    به نام نامی عشق

    سلام ودرود به استاد عزیزم واستاد شایسته مهربان ودوستان بینظیر

    خداروشکر که میتوانم بنویسم

    خداروشکر که تااین

    قدم من راهدایت کردی که بتونم فایلهارو گوش بدم و درکم روبالا ببرم

    ممنونم استاد

    ممنونم استاد شایسته

    واقعا چه کلامی هست که ادا کنه زحمات شمارو

    همیشه فکر میکردم باید بقیه روبه زورم که شده بهشون بفهمونم اگه کاراشتباهی انجام میدن وخودم رواذیت میکردم درحالی که هیچ نتیجه ی هم نداشت

    وبه حرفم گوش نمیدادن

    ولی الان فهمیدم اگه میخوام تاثیر گذارباشم اول باید خودم عالی باشم

    فهمیدم توخودم تعقیر نکنم عاجزم از تعقیر بقیه

    فهمیدم فقط باید تمرکزم روخودم باشه

    فهمیدم باید سپاسگذارباشم

    فهمیدم کلید رسیدن به خواسته ها شکرگذاریه

    فهمیدم باید ازلحظه لذت برد وبعد روبه خداسپرد

    فهمیدم باید تسلیم باشی درمقابل خدا اونوقته که جهان سر تعظیم برات فرود میاره

    باوردارم زندگی زیباست

    فرصت هابی انتهاست

    قدرت فقط خداست

    سلامتی بینهایت هست وهر لحظه بیشتر میشه

    من ارزشمندم

    من لایق بهترینهام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    عرفانه تیموری گفته:
    مدت عضویت: 2565 روز

    بنام خدا.سلام ب همگی

    خداروشکر امروز فرصتی پیش اومد ک گامهایی ک مونده رو در دفترم بنویسم.خیلی خوشحالم.

    در مورد عمل کردن ب ایده ها و الهاماتی ک خداوند بهمون میگه حقیقت من هنوز هیچی بلد نیستم.اصلا نمیشناسم این جنس از هدایت رو. درین ک خداوند هرلحظه مارو هدایت میکنه ک اصلا شکی نیست و تازه جای خوشحالی و امید زیاده.ولی موضوع اینه ک من ازبس بلد نیستم ارتباط با خداوند رو و ازبس توجه نکردم ب هدایتها و نشانه ها و ازبس هرکاری رو از روی عقل خودم انجام دادم ک دیگه اگه صدایی هم بوده الهامی هم بوده اونقدر ضعیف بوده ک من نشنیدم یا بی توجه بودم بهش و خب نتیجه ی روی عقل خودم زندگی کردن هم دیگه مشخصه از شرایطی ک الان توش هستم.

    خیلی دوست دارم و همینجا با صدای بلند اعلام میکنم ک واقعا دوست ندارم دیگه بقیه عمرمم با عقل خودم سپری کنم.دوست دارم خدا بهم بگه. واضح و شفاف و بلند هم بگه و من اجرا کنم و بعد بشینم و تماشا کنم و از نتایج شگفت زده شوم.

    دوست دارم ازین ب بعد متوجه الهامات و ایده های خداوندی بشم و خودش جسارت و شهامت انجام دادنش رو هم بهم بده و من با کمک خودش گام ب گام اجرا کنم و لذت ببرم.

    یسری اهداف و خاسته برای سال آینده توی سرم رقم خورده و هنوز فرصت نشده ک روی کاغذ بیارم. این اهدافم باتوجه ب تضادهایی ک توی این مدت ک مشغول کسب درآمد هستم درمن شکل گرفته.

    ولی واقعا تمایل شدید دارم ک خداوند گام ب گام بهم بگه چیکارکنم.و منم دوباره بعداز عید نرم تو فاز خونه نشینی و تنبلی و اقدام کنم.از خودش میخام هدایتم کنه و جسارت اجرا و عمل کردن بهم بده.

    خدایا من آماده ام برای هر خیری ک بمن برسونی.

    من آغوشم بازه برای نعمات و برکات تو.

    سپاسگذارتم خداوند مهربانم ک فرصت کامنت گذاشتن بهم دادی.

    دوستتون دارم.عرفانه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2196 روز

    به نام خداوند مهربان هدایتگرم

    خدایا شکرت که در گام بیست و چهارم پروژه مهاجرت به مدار بالاتر قدم می گذارم و روزهاست ک دارم این فایل رو برای خودم ب شکلهای مختلف تکرار میکنم چون من هم می‌خوام هدایت‌های تو رو درک کنم ، صحبتهات رو بهتر بفهمم و به دستورات ت بهتر عمل کنم . خدایا شکرت ک من رو در این مسیر قرار دادی.

    فَأَلۡهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقۡوَىٰهَا 8

    سپس شرّ و خیرش را به او الهام فرمود

    قَدۡ أَفۡلَحَ مَن زَکَّىٰهَا 9

    که هرکس خود را تزکیه کرد، رستگار گشت

    وَقَدۡ خَابَ مَن دَسَّىٰهَا10

    و هرکس خود را آلوده ساخت، زیانکار شد

    با توجه به آمادگی ما مسیر برای ما روشن میشه ، با توجه به مدارم آگاهیها خالص‌تر میشن و بیشتر میفهمم .

    مثل آموزش زبان برای یک کودک ، بچه اول آواها رو یاد میگیره بعد کلمات رو و بعد جمله‌ها رو ناقص میسازه و بعد کاملتر و…

    دریافت ما از خداوند به اندازه میزان فهم خودمون هست . به اندازه‌ی ظرف وجودی م هست . و تکامل پیدا می‌کنه وقتی ک در مسیر کار کردن روی خودت گام برمیداری .

    ما در فضای فرکانسی هستیم ک به هدایت خداوند دسترسی داریم . اما به اندازه ظرفمون خداوند رو دریافت میکنیم .

    بنابراین ما باید جایگاه خودمون رو بدونیم و همواره به دنبال بهترشدن باشیم و انتظار نداشته باشیم بدون طی تکامل‌مون به تمام آگاهیها دسترسی پیدا کنیم .

    خداوند بینهایت ه و هرکس به اندازه ظرف وجود خودش می‌تونه این بی نهایت رو در خودش جای بده.

    گر بریزی بحر را در کوزه‌ای

    چند گنجد؟ قسمت یک‌روزه‌ای

    شاید در ابتدا تمام الهامات دریافتی رو درک نکنیم اما باید ادامه بدیم و روی خودمون کار کنیم و بدونیم که به اندازه‌ای ک رشد میکنیم خداوند الهامات و دریافتها رو برای ما واضحتر می‌کنه .

    چی باعث میشه بهتر و بیشتر زبان خدا رو فهمید ؟ در مسیر درست قرار گرفتن و اینکه بخوای که هدایت بشی و به آنچه ک احساس می‌کنی و دریافت می‌کنی و عمل کنی، به همون اندازه درک‌ت از الهامات خداوند واضح‌تر میشه . با شجاعت و جسارت بیشتر انجام دادن الهامات، ما رو بیشتر به شهود می‌رسونه و ظرف وجودمون رو بزرگ می‌کنه .

    در این دنیای مادی ما دسترسی محدودی به همه چیز داریم .برعکس در دنیای غیرمادی همه چی بی‌نهایت است . باید بگم استاد ! آفرین به شما ، به شمایی که اینقدر عالی این جهان رو درک کردید و در اون زندگی عالی برای خودتون خلق کردین که با آرامش و اطمینان از تجربه ی جهان بعدی صحبت میکنید . بی ترس و واهمه‌ای و از عبارت « ان شا الله» استفاده میکنید . ان شا الله که همه مون جهان معنا ، جهان بینهایت رو تجربه خواهیم کرد !

    چطور میشه بهتر به ایده های الهامی عمل کرد ؟؟

    در عمل کردن به ایده‌ی الهامی اول از همه باید باور داشته باشی ک این ایده الهامی هست . تصویر اینکه خداوند چطور میتونه هدایت کنه و درک اینکه خداوند آگاهی و اشراف بیشتری به شرایط داره و با راهنمایی هاش می‌تونه ما رو به خواسته مون برسونه ، اینکه خداوند چیزهایی رو میبینه ک من نمی‌بینم ، اون چیزهایی رو می‌دونه ک من نمی‌دونم و اون میخواد ک من رشد کنم، ک من ب جلو برم ، ک من موفق بشم ، خداوند خیر من رو میخواد . ساختن چنین باوری در مورد قدرت و نیت خداوند باعث میشه با ایمان بیشتری به ایده‌های ک از طرف اون میان تا زندگی ما رو بهتر کنن عمل کنیم.

    اگر باور داشته باشی ک ایده‌ها از آگاهی برتری داره برات میاد تا به تو کمک کنه ک ب خواسته‌هات برسی باعث میشه ک راحتتر به این ایده‌ها عمل کنی .

    اینکه باور کنی ک خداوند حامی تو و حامی خواسته‌های تو هست و دوست داره ک تو به خواسته‌هات برسی و از طرفی وقتی باور کنی ک خداوند خیر و شر رو بهت االهام می‌کنه و همواره در حال صحبت کردن با تو هست ، باعث میشه تا تو باور کنی ک ایده‌ها و الهامات از خداوند برای تو اومده تا رو به خوشبختی و سعادت بیشتر رهنمون بشه .

    خدایا به ایمانی بده تا به تو و قدرت تو و خیرخواهی تو ایمان بیارم و فهم و شهودی عطا کن تا الهامات و صحبتهات رو درک کنم و قدرت و شجاعتی بده تا به آنچه به من الهام می‌کنی با جان و دل عمل کنم .🩶

    خدایا شکرت 🩶

    سپاسگزارم از استادانم و تک تک اعضای این جمع بهشتی 🩶

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    یاسمن ایزانلو گفته:
    مدت عضویت: 1310 روز

    کامنت هشتادم

    8 اسفند 1403

    تعهد دعا:

    امروز باز هم از یک آموزشگاه دیگه تماس گرفتن و گفتن می خوان باهام مصاحبه کنن. قرار شده شنبه عصر یا یکشنبه صبح برای دمو آماده باشم.

    وای خدای من! نه به اون موقع که دنبال کار می دویدم، نه به الان که همه دارن دنبال من می دون که توی موسسشون مشغول به کار بشم!

    تازه دیروز هم یکی زنگ زد و گفت برای مصاحبه برم. اما من وقتم پر شده بود و دیگه نمی تونستم برم!

    یعنی دارم از خوشحالی می ترکم! خدایا شکرت!

    درسته که اگر کار توی این موسسه رو هم قبول کنم، وقتم حسابی پر میشه، اما برای سال جدید برنامم اینه که به آزادی مالی برسم.

    برای همین باید این قدم ها رو بردارم تا بتونم قدم های بعدی رو که آسون تره رو هم بردارم.

    جالبیش اینجاست که من همش از خدا می خواستم در زمینه ی زبان پیشرفت کنم.

    با این که کارشناسی ارشد زبان دارم، اما همیشه یک ترسی از کلاس های آنلاین و تدریس برای دو گروه دانشجویان بزرگسال و دانش آموزان زیر سن دبستان داشتم.

    حالا این دوتا کار، دقیقا دارن نقاط ضعف من رو به نقاط قوت تبدیل می کنن.

    اولی که برای بزرگسالانه و برای کسانیه که قصد مهاجرت دارن. این یعنی دقیقا چیزی که عمریه ازش می ترسم و فرار می کنم، داره تبدیل میشه به منبع درآمدم! تازه من می تونم مدرک تی تی سی آیلتس رو هم بگیرم! من از اسم آیلتس هم وحشت داشتم! اما حالا دارم مدرک تدریسش رو می گیرم!

    اون یکی موسسه هم تمرکز اصلیش روی کودکان زیر سن دبستانه. یعنی بچه های 4 تا 7 سال! وقتی برای مصاحبه باهام تماس گرفتن، اولش مطمئن نبودم برم یا نه. حتی داشتم برای نرفتنم بهونه میاوردم. اما وسط کار یهو با خانومه شروع کردیم به خندیدن و قهقهه زدن! خیلی خوشم اومد! این رو یک نشونه در نظر گرفتم و گفتم برای این موسسه هم دمو میدم. اگر قبول شدم که میرم و اگر نشدم یعنی نباید برم و تمرکزم رو می ذارم روی همون موسسه ی اول.

    خدای من! چقدر همه چیز توسط تو دقیق برنامه ریزی میشه!

    اگر من این چیزها رو ننویسم خیلی راحت می تونم فکر کنم این شرایط خود به خود به وجود اومده و خیلی شانسیه!

    اما من با نوشتن به خودم ثابت می کنم شانسی وجود نداره!

    خواسته ی من این بود:

    1. کارم در زمینه ی زبان انگلیسی باشه.

    2. باعث پیشرفتم بشه.

    3. آنلاین باشه.

    4. ساعت های کمی رو بهش اختصاص بدم (جوری که راضی باشم نه این که خسته بشم و از سر اجبار کار کنم.)

    5. اصلی ترین فاکتور هم این بود که پر درآمد باشه.

    تمام این ها توی هر دوتا موسسه هست! خدای من شکرت! چطور می تونم باور نکنم قانون جواب میده؟ این قانون تغییر ناپذیر خداونده و باید جواب بده! خدایا شکرت!

    تعهد اول:

    امروز با نرم افزار السا اسپیک صحبت کردم و چندتا از کلمات پیشرفته ی زبان انگلیسی رو یاد گرفتم. قراره توی کلاس های آکادمی شرکت کنم و باید سطح زبانم رو تقویت کنم چون این آکادمی برای کسانیه که می خوان مهاجرت کنن. بنابراین اول خودم باید خیلی حرفه ای باشم که بتونم حرفه ای تدریس کنم.

    یاد گرفتم چطور توی شرایط مختلف با کلمات پیشرفته تری موضوع رو بیان کنم و کاملا هم هدایتی عمل می کردم.

    یعنی تا یک کلمه رو درک می کردم، السا صحبت می کرد و توی اون صحبت ها یک کلمه ی دیگه پیدا میشد و دوباره اون رو ازش می پرسیدم.

    خیلی خوب بود. خوشحالم که تونستم امروز هم این کار رو انجام بدم.

    در ضمن باید برای دموی یک موسسه ی دیگه هم آماده میشدم که با چت جی پی تی برای دمو تمرین کردم.

    تعهد دوم:

    توی سایت کامنت گذاشتم و در مورد کارهایی که انجام دادم مطلب نوشتم.

    تعهد سوم:

    خداوندا شکرت به خاطر خانواده ای که ازش اومدم و خانواده ای که تشکیل دادم و خانواده ای که همسرم ازش اومده. چقدر همگیمون انسان های خوب و شریفی هستیم. سپاسگزارم.

    خدای من شکرت به خاطر مدار بسیار بالای سلامتی خودم، همسرم و فرزندم. فکر می کنم توی این مدار ما به تو چسبیدیم چون هیچ گزندی بهمون نمی رسه. پروردگارا شکرت. ازت ممنون و سپاسگزارم.

    خداوندا شکرت به خاطر این حجم از نعمت و ثروتی که داری به سمت من سرازیر می کنی. اون هم دقیقا جوری که با خواسته های من مطابقت داره! خدایا شکرت. ازت ممنون و سپاسگزارم. شکرت.

    خداوندا سپاسگزارم که شنوا و بینا و آگاه و دانایی و ما رو در بهترین زمان و در بهترین مکان قرار میدی و هدایتمون می کنی. سپاسگزارم.

    خدایا شکرت به خاطر مادر مهربان همسرم که انقدر کمکم می کنه. قرار بود فردا یک مسافرت کوچولو برن و تا آخر هفته بمونن. اما به خاطر من که کلاس دارم مسافرتشون رو به تعویق انداختن و برنامشون رو تغییر دادن که از بچم نگهداری کنن و من بتونم به کلاسم برسم. خدایا درهای بسیار زیادی از ثروت و برکت و نعمت رو به روشون باز کن و سالم و سلامت نگهشون دار. سپاسگزارم. شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 853 روز

    به نام خداوند بخشنده و‌مهربان و غفار و روزی دهنده عزیزم

    کامنت قبل یه موضوعی درباره اصرار نداشتن با انجام دادن یا ندادن کاری رو بیان کردم

    و این‌نکته خیلی برام نکته کلیدی شده که استاد میگن اون راهی درسته که اسونه

    و من اینو باتمام‌وحودم‌فهمیدم که راه درست شاید تلاش بخواد ولی جون کندن توش نیست

    مسیرش انقد همواره و صافه که تو میتونی بفهمی راهت درسته یاغلط

    موهای من بلندبود چندوقت پیش شاید چیزی حدود20سانت ازشون کوتاه کردم ولی دوباره بعد چندماه هم به شدت دلم موی کوتاه میخاست(یه جمله هست وقتی یه دختری میخاد خودشو عوض کنه اول موهاشو کوتاه میکنه )خیلی بهم حس‌خوب و انگیزه خوب میداد،مخصوصا که من تورویاهام همیشه میگفتم مثلا بعد ازدواجم موهامو کچتاه میکنم و اینطوری و‌اونطوری

    و بعد دیدم خب من تاکی باید انتظار بکشم کی ازدواج میکنم کی‌موهام کوتاه کنم من نمیخاد انتظار بکشم از انتظار خوشم نمیاد میخام‌کاری که دوست دارم انجام بدم از طرفی یه مدت ریزش موگرفته بودم و‌موهای بلندم خیلیییی نازک شده بودن ولی موهای جدیدم خیلی پرپشت و خوب بودن خداروشکر پس یک کوتاهی قشنگ حال موهامو جا میاورد و دوباره پرپشتی موهام معلوم میشد و قشنگ میشد،و از طرفی اون تغییره خیلی بهم انکیزه تغییر کلی میداد

    خلاصه که یکباره جو گرفتم که حتماااامیخام کوتاه کنم بعد پیش خودم گفتم من که میخام کوتااه کنم موهامم که خیلی بلنده خب بفروشمشون

    یه خانم اومد میگفت موی تو خیلی مشکیه و راستش یکم اخلاقشم جالب نبود میگفت حوصله ندارم سردرددارم!!!!منم اخلاقش خیلی به دلم ننشت ولی خب قشنگ هوسه منو گرفته بود میخاستم کوتاه کنم ،اولش کفت مثلا انقد گفتم نه بابا کمه بعد دیدم من که میخام‌کوتاه کنم عب نداره هرچقد گفت بعد دیدم گفت نه من از بیخ بزنم برام میصرفه و یه قیمت بسیار کم!

    بازهم متوجه جو منفی میشدم ولی صدای ذهنم انقد بلند بود که میگفت فقط کوتاه کن فکر نکن….اینجور مواقع یک لحظه صدای ذهنم خاموش شه خوب میشم ولی خاموشش نمیکردم….به هرترتیب رسید یه جایی خانمه میگفت اصن موی تورو نمیخام کوتاهه من یاید اینطور بزنمش و اونطورکنم که بدرد بخوره

    دیگه قرار شد بره

    منم گفتم فردا بشه من از فکر ش بیرون میام و تقریبا هم اینطورشد

    ولی باز هردم به سرم میزد بیا خودت قیچی‌بردارکوتاه کن

    نمیدونم اژ این حسا بهتون دست داده تاحالا

    انگار ذهنم یه بچه سه ساله لجباز میشه فقط میخاد یه کاری بکنه،ولی خب بازم کناراومدم گفام نه فاطمه چت شده ولشون کن

    خلاصه گذشت تا امروز که مشغول شکرگزاری یودم یه خانمه واسه خرید موهام گفت

    وای چقد حالب بود

    اینکه چقددد خوش اخلاق و خوش برخورد بود

    چقددددد اسان گیر بود

    چقددد قیمت عالی بهم گفت و موهامو جوری کوتاه کرد که ارایشگر مدل باب تونست بعدش برام دربیاره!!!

    و بعد باز به این نتیجه رسیدم هیچ ساعتی بهتراز ساعت خدانیست فقط کافیه صبرکنی و توکل

    و من نتیجه کنترل هربار هوس الکی که به من میگفت بابا قیچی‌بذار توموهات خیلی مزه میده ،کنترل اون لحظه که خانمه اکر یه مبلغ خیلییییی حیلی خیلیییی ناچیز ینی یک شیشم پولی که بهم داد رو میگفت بازم قبول میکردم فقط بخاطر اینکه نخوام صبرکنم و بخوام فقط کاری که گفتم رو همییییین الان انجام بدم،یحورایی درگیر هوس بشم بدون فکر!!!رو‌کرفتم

    بایه قیمت خیلی خیلی عالی با یک عالمه خنده وشوخی و خوش‌رویی

    یدون هیچگونه سخت گیری

    با یه مدل موی زیبا

    موهامو فروختم

    کاش یادم بمونه که هیچ‌ساعتی بالاترو بهترازساعت خدانیست…..

    کافیه بهش اعتمادکنی

    و صبرکنی….

    عاشقتم خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 853 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان و غفار و روزی دهنده عزیزم

    دو تا اتفاق جالب اخیرا برام افتاد که درسهای جالب و زیادو بزرگی داشت مینویسم که هم برای خودم و هم عزیزانم درسی داشته باشه

    مورد اول:

    من مغازه لباس فروشی دارم و طراح لباسم هستم

    یه روز بخاطر یه کاری رفتم به کارگاه تولیدی شهرمون وقتی ازش قیمت دوخت ها رو گرفتم خیلی برام جالب و تعجب برانگیز بود که عع اینجاهم باقیمت خیلی کم لباس می‌دوزندو کارهاشون شامل تیشرت و‌شلوار راحتی بودن بیشتر و یاکارایی که برش زده براشون میفرستادن و فقط این کارگاه کاردوخت براشون انجام میداد

    اولین نکته برای من اینجا رقم خورد

    طی نکردن قانون تکامل

    از اونجایی که تو اینستا پیج پارچه فروشی داشتم و داشت همون پارچه مجلسی و شیکی که خیلی مانتوش ترند شده بود تو بازار رو میفروخت باقیمت به نسبت مناسب،گفتم بجای اینکه بیام تیشرت شلوار به این سادگی بدم بدوزن حالاپارچشو ازکجاپیداکنم و….بذار این کارمجلسی رو بدم برام بدوزن خلاصه که چقددددر طول کشید تا پارچه رو برش بزنه شاید حدود2هفته طول کشید تا برسه به دستم،به هرحال رسوندمش دست خیاط و تازه متوجه شدم عع خیاطه هم انکار اونقدراکه فکر کردم مهارت مزونی نداره،شاید حدود1ماه دستش بود، همون موقع مامانم گفت قیمتشو طی کردی باهاش ؟منم ازاونحایی که خیلی رفت و امد شده بود دیگه قیمتشو نگفتم و پیش خودم گفتم بابا بلوز شلوار اونقدددددددرکم میدوزه حالا مانتو رو مثلا چنذبرابرش میگیره بازم پولی نیست….خلاصه بعد یک مااااه که چقد هرروز به فکرش بودن که چی شد یاد بهش پیام بدم و….رفتم و گفت ببخشید خانم فلانی مانتو دوتانرفت(این درحالیه که من بهش کفتم ببین پارچه فروشه میگه واسه دوتامانتو باید انقد پارچه ببری میگفت نه همینقد که من میگم بیار بسه)القصه یعد یک ماه مانتورو داد من بهش گفته بودم سایز46بزن اونم گفت من گشتم سایزرو از تو اینترنت دراوردم اندازه هاش این بودو مانتو با اندازه های ایشون سایز52بود تقریبا،ینی یک دونه مانتو سایز52به من تحویل داد و بقیشم پارچه بود که توبه کردم از پیشش پارچه رو اوردم حالا قیمتش چقد بود؟یه قیمت بسیار بالا گفت کارمزونه و براش زحمت کشیدم…..مانتورو اوردم اول ازهمه که هزارنفر اومدن دیدنش و‌عاشقش شدن چون پارچش خیلی شیک بود ولی سایزهیچکسسسس نبود یکی‌دونفرم سایزشون شد گفتن این دوختش چرااینطوریه؟انکار خیاطشون خوب نبوده…!!!!!!

    فقط یه نفراومد که تنش خیلی خیلی شیک بود و نبردش چون گفت قصدخرید لباس اسپرت داشتم…

    خلاصه درس اول

    رعایت کردن قانون تکامل

    از تیشرت راحتی شروع میکردی بعد پارچه به اون گرونی رو بهش میدادی و اعتماد میکردی!

    خب این لباس از اول زمستون تومغازه بود و میدیدم که هیچکس یا دوختشونمیخاد سایزش و خیلی بابتش ناراحت میشدم که این همه پول و‌زمان حیف شد….

    دوباره همون خانمه که خیلی بهش میومد لباسه اومد ولی بازم نبردش

    تااینکه چندروز پیش یه خانم دیگه اومد و گفت خوب بود قیمتشو که گفتم ،گفتمش بهت تخفیفم میدم….خانمه هم گفت یکم قیمتش زیاده اکر‌کم کنی ازش ببرمش ،منم یه مقدار خیلی عالی کم کردم چون قرارم بود بخاطر اخرفصل حراجش بزنم نمونه

    گفتم خب حالاعب نداره این ببره پولش دستم بیاد

    گفت نه من انقد نمیخام فکر‌کردم میخای بگی فلان تومن (یه مبلغ خیلی خیلی پایین)گفتمش که اصلااا نمیتونم،گفت خب باشه اگر دیدی واست راه داشت اطلاع بده میام میبرمش

    حالا منم استرس که ای بابا حالا یکی‌خوشش اومده بده بره دیگه

    گفتم باشه فلان قد

    دیدم نهههه بازم راضی نیس ینی سه برابر قیمت اولی که براش کم کردم کمش کرد(ینی یه عدد بسیاربزرگ)گفتمش نه اصلا(ولی تو ذهنم بازم یه حرفی بود که بابا کی‌میخاد ببره بفروشش بره )ولی ازاونحایی که خوشم نیومد دیگه انقد ارزشو بیارم پایین و اونم راهشو بلد بود دید من قصد فروششو دارم هردم و‌دیقه میگفت باشه من میرم اکه اوکی بودی زنگ‌بزن منم‌گفتم باشه(منظورم از باشه این بود که زنگ‌میزنم)دیدم کارتو‌دراورد گفتم‌ خب ولش کن دیگه کارتشو‌اورده میگشم میره

    خلاصه با یه مبلغ بسیارررررکم خریدش و رفت

    دقیقا20یا21دیقه بعدش همون خانمه که قبلا پوشیده بودش اومد گفتم مانتوم کو؟من یه ساعت پیش رد شدم دیدم داریش اومدم ببرمش

    باهمون قیمت میخاست ببره حالاشاید با یه کن تخفیف!!!!!!

    بله!!!20دیقه بعدش اومد!!!!

    انقد اون خانمه میگفت من میرن زنک‌بزن و من استرس که نکنه بره نیاد و لباسه بمونه!!!!

    یاد حرف استاد افتادم که میگفت من هرجا بگن الان بهترین موقعیه واسه خرید فلان چیز یاواسه فروش فلان چیز من دقیقا توهمون موقع این کارو نمیکنم!!!!!

    حرص خوردم بعدش ولی راستش نه خیلی زیاد

    چون من خودم به خدا گفته بودم خدایا درساتو اسون یادم بده

    و این یه درس بود که درسته خیلی درد داشت ولی این دردش به درسی که یادگرفتم می ارزید

    من داشتم میدیدم که چقد ارزش کارم داره پایین میاد ولی به هرقیمتی حاضر شدم اون ادم نره!!!!!

    و خدا چه جواب محکمی به این رفتارم داد

    که انقد اون مشتری رو‌برای خودم گنده کردم

    انقد فکر‌کردم فرصت طلایی گیرم اومده

    مثل تمام موقعیت های دیگه که فهمیدم هرکاری عجله توش باشه اصرارزیاد به انجام دادن یا ندادن توش باشه اون کار خطاست!!!!بازهم محکمتر فهمیدم،و ان شاالله که درسم رو‌خوب یادبگیرم دیگه و‌تکرارش نکنم

    مورد بعدی تو همین زمینه ولی باعملکرد عالی من بود که تو کامنت بعدیم مینویسمش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    مهناز اسکندری گفته:
    مدت عضویت: 2190 روز

    به نام خدا

    گام 24

    سلام به استاد و خانم شایسته عزیزم و دوستان مهاجر به مدار بالاتر

    این گام در مورد الهامات خداوند است و ما هر چقدر که ظرفمون بزرگتر بشه به همون اندازه الهامات خداوند رو دریافت می‌کنیم ، خداوند به همه‌ی ما الهام می‌کنه و همه ما به یک اندازه به هدایت خداوند و آگاهی و شهود دسترسی داریم ولی اینکه ما چقدر هدایت خداوند رو دریافت می‌کنیم به آمادگی ما و اندازه‌ی ظرف وجودیمون بستگی داره.

    الان باید جایگاه خودمونو بدونیم و دنبال بهتر شدن باشیم اولش شاید ما الهامات رو نفهمیم پس نیاز داره بهتر بشیم ، روی خودمون کار کنیم و پیشرفت کنیم، صبوری کنیم و خداوند به اندازه‌ای که ما رشد می‌کنیم الهامات و دریافت ها رو مشخص تر و واضح تر می‌کنه .

    چه جوری ظرف وجودیمون بزرگتر میشه ؟

    با عمل کردن به اون چیزایی که فکر می‌کنیم درسته ، توی مسیر درست قرار گرفتن ، ایمان داشتن و عمل صالح انجام دادن ، دنبال هدایت بودن ، اون چیزی رو که میفهمی و دریافت میکنی رو بهش عمل کنی حتی اگر کج و کوله باشه ، حتی اگر یه ذره ترسناکه ، حتی اگر نیاز داره به شجاعت و ایمان و جسارت بیشتر ، بعد الگوها رو پیدا کردن و سپس مسیرها گفته میشه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    زینب معرفی گفته:
    مدت عضویت: 1295 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    سلام به همه ی عزیزان

    گام24

    خداوند همواره در حال هدایت کردن ماست،

    همه ی ما دسترسی یکسانی به هدایت های خدا داریم اما هر کسی به اندازه ی خودش هدایت هارو دریافت میکنه

    مابا توجه به آمادگی و ظرفی که داریم هدایت ها و الهامات خداوند و دریافت میکنیم و مسیر برای ما باز می‌شود

    یعنی خود بحث دریافت هدایت خداوند تکاملی انجام می‌شود

    هر کدوم از ما با توجه به مداری که توش هستیم هدایت های خداوند و دریافت میکنیم

    با هر بار عمل به هدایت ها مدار ما بالاتر و آگاهی هارو خالص تر دریافت میکنیم

    آمادگی ما در دریافت هدایت های خداوند به ایمان و عمل صالح ما به صبر و توکل ما بستگی داره

    هربار که سعی کنیم به هدایت های خداوند عمل کنیم و ایمان مون نشون بدیم و نتیجه ی عمل به هدایت که آرامش و احساس خوب رو بچشیم و درک کنیم عمل به الهامات بعدی راحت تر با ایمان بیشتر خواهد بود

    خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری می جویم هدایتم کن به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای و نه گمراهان الهی آمین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: