سوال:
شما وقتی در مسیر زندگی بر سر دو راهی قرار می گیری به طوری که نمی دانی درباره آن موضوع اساسی، چه تصمیمی تصمیم درست است، چه نگاهی به شما کمک می کند تا تصمیم درست را بگیری؟
مفاهیمی که استاد عباس منش در این قسمت توضیح داده اند شامل:
توانایی کنترل هیجانات و اجازه ندادن به غلبه هیجانات بر منطق؛
وقتی از خداوند درخواست هدایت می کنی، باید به پیغام نشانه های خداوند اعتماد کنی و آنها را جدی بگیری؛
مفهوم توکل و چگونگی اجرای آن در عمل؛
“هر تصمیمی را گرفتن”، در نهایت بهتر از در تردید ماندن و هیچ تصمیمی نگرفتن است؛
“در تردید ماندن”، خودش یک تصمیم است البته تصمیمی مخرب که باورهای محدود کننده ات برای شما گرفته است؛
منابع کامل درباره محتوای این قسمت: دوره راهنمای عملی تحقق رویاها
در حال حاضر چه تصمیمات به تعویق افتاده ای داری؟ به این موضوع فکر کن که با هر یک روز بیشتر ماندن در این برزخ، چقدر خود را از نعمت هایی محروم می کنی که خداوند قرار است در مسیر تصمیم جدید به شما ببخشد ؟!
اگر مدتهاست باید درباره موضوعی اساسی تصمیم بگیری اما هنوز هم شک و تردیدها به شما قدرت تصمیم گیری نداده است، برای خارج شدن از روند فرسایشیِ در تردید ماندن، جلسه 6 از دوره راهنمای عملی تحقق رویاها را گوش بده و با انجام تمرین این جلسه، برای همیشه از این برزخ بیرون بیا و این انرژی را صرف قدم برداشتن در مسیر رشد کن.
وقتی بر سر دوراهی قرار می گیری به گونه ای که درباره نامناسب بودن مسیر کنونی به وضوح رسیده ای و تحمل حرکت در این مسیر را نداری اما در عین حال ترس و تردیدهای بسیاری برای تغییر این مسیر داری، جلسه ششم از دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها به شما کمک می کند تا تصمیم درست را بگیری و تا انتها آن تصمیم را اجرا کنی. یعنی در میانه راه خواه تحت تأثیر سرزنش های دیگران یا برخورد با اولین مانع، درباره آن تصمیم به تردید نیفتی و ایمان خود را تا انتها حفظ کنی.
اگر در این شرایط هستی، حتما توضیحات جلسه ششم از دوره راهنمای عملی تحقق رویاها را بشنو و تمرین را انجام بده.
یک خبر عالی:
خدا را شکر که توانستیم با هم گام به گام برای مهاجرت به مدار بالاتر قدم برداریم. به شما برای برداشتن آخرین گام تبریک می گوییم و یک خبر خوب هم داریم.
خبر خوب این است که استاد عباس منش مدتها در حال مطالعه و تحقیق برای تولید یک دوره جدید بودند و اکنون دوره هم جهت با جریان خداوند، خروجی تحقیقات، مطالعات و هدایت های ایشان در این سالهای اخیر است.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | چگونه در دوراهی های زندگی، راه درست را انتخاب کنیم؟233MB19 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | چگونه در دوراهی های زندگی، راه درست را انتخاب کنیم؟18MB19 دقیقه
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَٰذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِی وَبَنِیَّ أَن نَّعْبُدَ الْأَصْنَامَ»
(ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﮔﻔﺖ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ؛ ﺍﻳﻦ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺍﻱ ﺍﻣﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻩ ﻭ ﻣﻦ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﺑﺖ ﻫﺎ ﺩﻭﺭ ﺑﺪﺍﺭ)
«رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ فَمَن تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی وَمَنْ عَصَانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»
(ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ؛ ﺁﻥ [ ﺑﺖ ] ﻫﺎ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻛﺮﺩﻧﺪ ، ﭘﺲ ﻫﺮ ﻛﺴﻲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﻨﺪ ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﻲ ﻛﻨﺪ، همانا ﺗﻮ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ)
«رَّبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِندَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلَاهَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ»
(ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ؛ ﻣﻦ برخی ﺍﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺭّﻩ ﺍﻱ ﺑﻲ ﻛﺸﺖ ﻭ ﺯﺭﻉ ﻧﺰﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺤﺘﺮﻣﺖ ﺳﻜﻮﻧﺖ ﺩﺍﺩم؛ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ؛ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﺎ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﭘﺲ ﺩﻝ ﻫﺎﻱ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﻋﻠﺎﻗﻤﻨﺪ ﻭ ﻣﺘﻤﺎﻳﻞ ﻛﻦ، ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻣﺤﺼﻮﻟﺎﺕ ﻭ ﻣﻴﻮﻩ ﻫﺎ ﺭﻭﺯﻱ ﺑﺨﺶ، ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﺰﺍﺭﻱ ﻛﻨﻨﺪ)
(سوره ابراهیم آیات 35-37)
—————————————————————————
حی علی خیر العمل
الله اکبر
لا اله الا الله
خدایا بر قلب من شاهد و گواهی که چقدر از ندای توحیدی اذان لذت میبرم، خدایا قسم به این لحظه اذان و قسم به این ندای توحید ، در دنیا و آخرت من رو از اهل ایمان و توحید قرار بده و از تاریکی های شرک و کفر رهایی ببخش. خدایا بر این نعمت باران رحمتت حمد و شکر و ستایش و سپاسگزاری میکنم. الحمدلله رب العالمین.
خدایا به باران قسم ،به امواج دریا قسم ، به پرواز مرغان دریایی قسم ، به صدای نیایش نسیم قسم، که همه اجزای هستی به تسبیح و نیایش تو مشغولند و به تو پناه میبرم از اینکه از غافلان و ناسپاسان باشم.
«فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَحِینَ تُصْبِحُونَ» ؛ «وَلَهُ الْحَمْدُ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِیًّا وَحِینَ تُظْهِرُونَ» ؛ «یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَیُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚ وَکَذَٰلِکَ تُخْرَجُونَ» (17-19 روم)
خدایا قلب من رو با یاد خودت و با نور خودت روشن و زنده کن و از تاریکی نجات ببخش ، همونجوری که زمین خشک رو بعد بارش باران رحمتت زنده میکنی»
خدایا به تو پناه میبرم از روز حساب که اگه بهم بگی آیا از صدای آواز پرنده ها عبرت نگرفتم، که همه به تسبیح مشغول بودند ولی منِ انسان در غفلت بودم، هیچ جوابی ندارم.
بقول سعدی شیرازی: «دوش مرغی به صبح مینالید ؛ عقل و صبرم ببُرد و طاقت و هوش»
«یکی از دوستان مخلِص را ؛ مگر آواز من رسید به گوش»
گفت باور نداشتم که تو را ؛ بانگِ مرغی چنین کند مدهوش»
«گفتم: این شرطِ آدمیّت نیست ؛ مرغْ تسبیحگوی و من خاموش»
—————————————————————————
سلام و درود به استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته بزرگوار و همه دوستان نازنینم در این سایت توحیدی. الهی الهی الهی که حال دلتون عالی و مثبت و توحیدی باشه و قلبتون در هر لحظه پر از نور رحمت خداوند باشه. از صمیم قلبم دوستتون دارم و از خداوند رحمان براتون قلبی نورانی رو میخوام.
خداوند وعده داده ، و هیچکس راستگو تر از خداوند به وعده اش نیست، و این یعنی خداوند بر خودش واجب کرده، که اهل ایمان رو از هر نوع تاریکی نجات بده و اونها رو به سوی نور هدایت کنه. اگه تاریکی وجود داره یعنی منم که حواسم از نور پرت شده، یعنی منم که قطبنمای مسیرم دچار اخلال شده، وگرنه خداوند همیشه و هر ثانیه داره همه اجزای هستی رو هدایت میکنه.
—————————————————————————
امروز صبح، بوشهر هوا خیلی عالی بود، البته این فصل کلاً هوا خوبه، مخصوصاً امروز که دیگه هوا کلا سرد و ابری بود و هر نیم ساعت یبار یه نم نم بارون میزد و دوباره قطع میشد و دوباره و دوباره و دوباره. خلاصه اینکه دقیقا همینجاست که شاعر میگه «بارون دوست دارم هنوز، چون تو رو یادم میاره…»
آقا وقتی میگم هوای بوشهر سرده، یعنی دمای هوا 15 درجه س و برای کسی که همیشه خدا با تی شرت میچرخه ، سرد محسوب میشه. ما توی جنوب، کلا دو تا فصل داریم یه فصل تابستون که از فروردین شروع میشه تا آبان ادامه داره. دمای هوا از 38 به بالا و تا 48 هم میرسه (و شاید باورتون نشه حتی 50 رو هم تجربه کردم) و یه فصل سرد که فشرده ست (آذر دی بهمن اسفند) خلاصهٔ پاییز و زمستان و بهار با هم ، مثل درس خوندنهای شب امتحانه، خداوند متعال توی فصل سرد تلاشش رو میکنه رضایت همه اقشار جامعه رو جلب کنه، یعنی شب زمستونه، صبح بهاری میشه، ظهر بازم اونقدر گرم میشه که باید کولر ماشین رو روشن کنی، عصر پاییز میشه. وقتی یه بوشهری میگه هوا خنک شده یعنی دما 30 درجه ست. زیر 24 درجه دیگه سرد محسوب میشه. قابل توجه دوستانی که دمای منفی رو تجربه میکنید 15 درجه ما در واقع همون منفی 10 درجه محسوب میشه (آقا چرا ایموجی ها قفله)
خلاصه هوای خوب رو بهانه کردم و از انرژی مثبت هوا و ساحل و حال خوب خودم و انرژی قرآن در راستای رشد و پیشرفت شخصی سواستفاده کردم و امروزم رو اختصاص دادم به مرور مجدد دوره احساس لیاقت و از جلسه اول تا جلسه تکمیلی سوم رو گوش دادم. (حدود 390 دقیقه، نزدیک به 6 ساعت و نیم) تقریباً نان استاپ. مدتیه عمداً توی این جلسات توقف کردم و میخوام آگاهانه بارها و بارها و بارها مرورش کنم.
این روزها چندین بار خواستم کامنت بنویسم، هر بار به دلیلی خواسته یا ناخواسته پاکش کردم. الان این انرژی مثبت و همچنین گام آخر پروژه و همچنین خبر خوب یه دوره جدید رو بهانه کردم تلاش کنم آگاهانه یه ردپا از خودم بجا بذارم. (خدایا من رو با دوره جدید هم مدار بفرمایید لطفاً)
این روزها هر بار به یه بهانه ای از شهر میزدم بیرون و توی طبیعت با خداوند خلوت میکردم، مثل حضرت موسی، فاز أرنی برمیداشتم که خدایا خودتو بهم نشون بده و باهام حرف بزن. به جهت کنترل ذهن و سایر موارد…
یکی از مواردی که توی کامنتم میخواستم بنویسم ولی ناخواسته پاک شد، ماجرای یه الهام الهی بود که توی یکی از کامنتام هم بهش اشاره کردم. من به گل بنت قنسول (گل کریسمس یا پوینستیا) خیلی علاقه دارم و چند وقت پیش وقتی یه دونه اش رو گرفته بودم، و تو حین جابهجایی یه شاخه اش کنده شد، و از خداوند درخواست کردم خدایا یه کاری کن بتونم اینو حفظش کنم و نجاتش بدم، چون دوست دارم این شاخه به زندگیش ادامه بده.
خلاصه اون شاخه رو از زیر یکی از پیوندهاش قیچی کردم و گذاشتم توی آب با میکس یه ذره اسید بیومیک و یه ذره هورمون ریشه زایی. ولی هر بار میدیدم یکی از برگها پژمرده میشه تا اینکه یه حسی بهم گفت بذارش توی یه جای تاریک و نگرانش نباش. (وقتی میگفت نگران نباش یاد فایل توحید عملی 9 می افتادم؛ نگران نباش ما بهت برش میگردونیم) برگهای پژمرده رو جدا کردم و گذاشتمش توی کابینت زیر سینک آشپزخونه، و بعد از حدود یک ماه دیدم جوونه زده و بعد از مدتی یه حسی بازم بهم گفت الان وقتشه بکاریش توی گلدون. و منم انجامش دادم. و چندبار پشت سر هم آبیاریش کردم و بهش کودهای مختلف میدادم. و نتیجه شد این چیزی که توی عکس پروفایلم میبینید.
«أَفَرَأَیْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ» ؛ «ءَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ» ؛ «لَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا فَظَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ» (مرا خبر دهید آنچه را می کارید) (آیا شما آن را می رویانید، یا ما می رویانیم؟) (به یقین اگر بخواهیم، آن را ریز ریز کرده و خاشاک می کنیم که متأسف و شگفت زده می شوید،) (63-65 واقعه) من هیچی نمیدونستم چطوری میشه این کارو انجام داد و اصلا تا حالا انجامش نداده بودم، من هر چی از این گل آوردم توی خونه بعد از مدتی خشک شده و من حتی نتونستم ازشون مراقبت کنم. الان کی این قلمه رو نجات داد؟ «فَسَبِّـحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ» خداست که میدونه و خداست میتونه ، خداست که هدایت میکنه و رشد میده ، خداست که از تاریکی ها خارج میکنه و به سوی نور میبره، به سوی نور به سوی خودش. «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» این یه شاخه گل برای من یادآور این آیات بود، و این قانون که خداوند همیشه در حال هدایت همه اجزای هستیه، مهم اینه ما چقدر توی مدار باشیم. من با عقل خودم چیو میتونم مدیریت کنم؟ چه کاری ازم ساخته ست اگر لطف و هدایت خداوند نباشه؟
چند سال پیش توی همین ساحل بوشهر، توی همین جاده ساحلی، با همین ماشین توی یه همچین هوای باورنی آهنگ غم انگیز گذاشته بودم و همزمان فیلم میگرفتم که ترکیب هوای بارونی و دریا و موزیکِ غم انگیز با هم جور دربیاد استوری کنم توی اینستاگرام و سایر موارد… امروز حاشیه همون مسیر ساحلی، کنار همون دریا، همون هوای ابری و بارونِ رحمت الهی نشستم و کامنت نوشتم و از توحید گفتم، و من توی مدار توحیدی تری بودم، و اصلا شرایط زندگیم با گذشته قابل مقایسه نیست. چرخ زندگیم چقدر روونتر شده. اون موقع شاگردان دیگه ای توی سایت فعال بودن و کامنت مینوشتن. ولی این سایت برقرار بود، این آموزشهای استاد برقرار بود، توحید برقرار بود، قوانین برقرار بودن، رحمت و نعمت و فضل الهی برقرار بود ولی من توی مدار نبودم؛ و الان فقط خدا میدونه چه مدارهای بهتر و بالاتر و نورانی تر و توحیدی تری وجود داره که من هنوز ازشون خبر ندارم.
«فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ»
خدا داره بهمون میگه: بنده من، هنوز نمیدونی چه نور چشمیهایی برات مخفی نگه داشتم که بهت پاداش کارهای خوب همیشگیتو بدم. بنده من هر چه زودتر تغییر کن بیای مدارهای بالاتر رو تجربه کنی. توحید بیشتر، عشق بیشتر، روابط بهتر، زندگی روونتر ، نعمت و ثروت و سلامتی و آرامش بیشتر، رحمت و برکت و فضل بیشتر…
—————————————————————————
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر یکبار دیگه فرصت صلات و بندگی. وقتی شروع کردم به نوشتن اذان ظهر داشت پخش میشد ولی الان ساعت حدود 5:30 و نزدیک به غروبه.
یه جاهایی حس میکردم دیگه گفته نمیشه، حتی نجوا اومد که پاکش کن ولی گفتم نه، خدایا خودت بهم بگو تا تکمیلش کنم. خدا خودش شاهده ماییم که محتاح نوشتنیم، ماییم که نیاز داریم شکرگزاری کنیم تا رشد کنیم.
وقتی خواستم کامنتم رو با آیات قرآن شروع کنم، یه حسی منو برد ادامه آیاتی که صبح گوش داده بودم و دیدم نیایش حضرت ابراهیمه وقتی خانواده اش رو توی بیابون مکه رها میکنه. توی 7 تا آیه ابراهیم 8 بار خدا رو صدا زده ، سه بار گفته «رب» پنج بار گفته «ربنا» (یبار هم گفته ان ربی لسمیع الدعا، یعنی رب من شنونده درخواست من بود ؛ اگه اینم حساب کنیم میشه 9 بار)
ولی یه جمله اش حسابی حالمو خوب کرد و احساساتی شدم و اون این بود که ابراهیم توی نیایشش با خداوند میگه : «فَمَن تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی» (ﭘﺲ ﻫﺮ ﻛﺴﻲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﻨﺪ ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ) ابراهیم داره میگه خدایا اونایی که توی مسیر توحید منو همراهی میکنن، اونها هم مدار منن، اونها خانواده منن، اونها همه کس منن، اونها ذریه منن، همونجوری که وقتی اسماعیل رو رها میکنه میگه «من ذریتی» نمیگه فرزندم، میگه «از ذریه خودم رو اینجا رها میکنم» یعنی میدونه که از اسماعیل ذریه و نوادگانی خواهند بود و پیروانی خواهند آمد.
الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر این مسیر توحیدی و بخاطر نعمت توحید. الهی صد هزار مرتبه شکر که هر بار خداوند رحمتش بر عدالتش پیشی میگیره. اگه به عدالت خداوند بود من باید توی مدارهای غلط گذشته ام باقی میموندم، همون مدار آهنگهای غم انگیز و پستهای بی ارزش اینستاگرامی ، ولی خداوند رحمتش بر عدالتش غلبه کرد و منو هدایت کرد و منو نجات داد و منو با نور قرآن و نور توحید آشنا کرد.
«رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا ۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»
خانواده توحیدی من، در پناه نور رحمت رب العالمین باشید ، همیشه و هر لحظه ، متنعم و ثروتمند و سلامت و شاد.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
«بنام جان جانان، رب العالمین جان عزیز، یگانه قدرت ازلی و ابدی که با همه عظمتش در قلب مومنین قرار میگیره»
سلام و درود به استاد عباس منش و خانم شایسته بزرگوار، خیلی ویژه و VIP از خانم شایسته عزیز قدردانی و سپاسگزاری میکنم ، که بخاطر تلاشهای ایشون این فایلها ضبط و ادیت و آماده و دسته بندی میشه. «از خداوند متعال بهترین ها رو براتون درخواست میکنم»
قبلاً این عادت رو داشتم هر فایل رو چندبار نگاه کنم، و بعضی وقتا برای بعضی از فایلها دو تا کامنت یا حتی سه تا کامنت بذارم. مدتی بعد بخاطر یه اشتباهی که مسئولیتش متوجه خودمه، تصمیم گرفتم کمتر کامنت بذارم و الان میخوام یه تجربه شخصی از این اشتباه رو با دوستان به اشتراک بذارم.
«دوستان دیدن یه فایل خوبه، ورودی بسیار عالی برای ذهن هست، ولی نوشتن کامنت مثبت هم یه وردی دیگه است، اکثر مواقع در حین نوشتن کامنت درهای جدید از آگاهی به روی ذهن باز میشه، چون ذهن داره دنبال کلمات میگرده و موضوعات مختلف رو به هم ربط میده و این خودش یعنی ورودی مثبت بیشتر . یعنی کنترل ذهن موثر تر ….»
من بارها در حین نوشتن کامنت به آگاهی خودم افزوده شده، چون ذهنم داره تلاش میکنه موضوعات رو از نگاه قانون رمز گشایی کنه. اینقدر استاد تاکید میکنه کامنت بذارید و کامنتهای بقیه دوستان رو هم بخونید. برای من به اثبات رسیده ، ممنونم از جهان هستی بابت پس کله ای و نیشگون 😂😂👍 «خدا رو شکر بخاطر تاخیر در دلیور کردن چک و لگد» 😂😂😂
خداییش عجب بارون قشنگی بود. من عاشق صدای بارون و رعد و برق هستم. طبیعت کنار جاده بسیار بسیار زیبا بود.
آقا در مورد نشانه … من خودم با نشانه به این سایت هدایت شدم. از خداوند درخواست میکنم تسلیم بودن به خودش رو به من یاد بده. و بقول دعای کمیل «أَسْأَلُکَ، أَنْ تُلْهِمَنِی ذِکْرَکَ» «خدایا درخواست میکنم که ذکر خودت رو بهم الهام کنی»
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر همه زیبایی ها و آگاهی ها
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر نعمت شکرگزاری، که خود شکرگزاری هم نعمت خداونده.
جمله کامل دعای کمیل «أَسْأَلُکَ بِجُودِکَ أَنْ تُدْنِیَنِی مِنْ قُرْبِکَ وَ أَنْ تُوزِعَنِی شُکْرَکَ وَ أَنْ تُلْهِمَنِی ذِکْرَکَ»
خدایا! با یاد تو به سویت نزدیکی می جویم، و از ناخشنودی تو به درگاه خودت شفاعت می طلبم، و از تو خواستارم به جودت مرا به بارگاه قرب خویش نزدیک گردانی و سپاس خود را نصیب من کنی، و یادت را به من الهام نمایی.
سلام و درود به شما
خداوند رو شاکرم بخاطر باران به این زیبایی، همیشه صدای باران و رعد و برق برام آرامش بخشه انگار طبیعت داره برای خداوند تسبیح و حمد میگه.
یه اپلیکیشن هست که چند سالی میشه دارم ازش استفاده میکنم به نام Relax melodies که صداهای آرامش بخش طبیعت رو داره، من همیشه با این اپلیکیشن ذهنم رو آروم میکنم. صدای باران، رعد و برق، صدای شب ، رودخانه امواج دریا، باد، صدای جنگل ، صدای پرنده ها و … من هر بار یه ترکیبی از این صداها رو میسازم و براشون یه اسم میذارم. و با اون مدیتیشن میکنم. بهتون پیشنهاد میکنم. دوستان ترجیحاً از سایتهای داخلی دانلودش کنید بهتر جواب میده.
اون قسمت نشانه ها که توی فایل گفتین منو به یاد یکی از جوک های رونالد ریگان انداخت، رئیس جمهور چهلم ایالات متحده، که همیشه عادت داشت توی سخنرانی هاش جوک تعریف کنه و حس شوخ طبعیش مثال زدنی بود؛ گفت شخصی از یه پرتگاه آویزون شد لبه یه صخره رو گرفته بود، سرشو به طرف آسمون گرفت و گفت خدایا بهم ایمان بده که چیکار کنم، از آسمون صدایی گفت صخره رو رها کن، این شخص پایین رو نگاه کرد دید پرتگاه خیلی عمیقه ، دوباره بالا رو نگاه کرد گفت
??Anyone else up there
کسی دیگه اون بالا هست ؟؟
ماجرای نشانه هایی که ما درخواست میکنیم گاهی اوقات میشه ماجرای همون «کسی دیگه اون بالا هست؟»
به لطف و هدایت الهی من چند قدم از دوره دوازده قدم رو تهیه کردم. و خیلی جدی تمرینات رو ادامه میدم. ولی خب هر بار توی فایلهای سایت که نگاه میکنم شما میگین دوره راهنمای عملی بهترین دوره است یا باورهای دوره روانشناسی ثروت خیلی باعث تغییر زندگی میشه. حتی توی فایلهای دوره دوازده قدم شما بارها در مورد اهمیت دوره روانشناسی ثروت حرف میزنید. و الان این تردید در من بوجود اومده که آیا دوازده قدم رو ادامه بدم یا باید دوره دیگه ای رو تهیه کنم. با اینکه خود اقدام به تهیه دوره دوازده قدم هم برای من با نشانه و هدایتی بود.