مصاحبه با استاد | چگونه در دوراهی های زندگی، راه درست را انتخاب کنیم؟ - صفحه 15
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/09/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-02-11 06:30:222025-04-30 07:38:09مصاحبه با استاد | چگونه در دوراهی های زندگی، راه درست را انتخاب کنیم؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَٰذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِی وَبَنِیَّ أَن نَّعْبُدَ الْأَصْنَامَ»
(ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﮔﻔﺖ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ؛ ﺍﻳﻦ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺍﻱ ﺍﻣﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻩ ﻭ ﻣﻦ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﺑﺖ ﻫﺎ ﺩﻭﺭ ﺑﺪﺍﺭ)
«رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ فَمَن تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی وَمَنْ عَصَانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»
(ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ؛ ﺁﻥ [ ﺑﺖ ] ﻫﺎ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻛﺮﺩﻧﺪ ، ﭘﺲ ﻫﺮ ﻛﺴﻲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﻨﺪ ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﻲ ﻛﻨﺪ، همانا ﺗﻮ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ)
«رَّبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِندَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلَاهَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ»
(ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ؛ ﻣﻦ برخی ﺍﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺭّﻩ ﺍﻱ ﺑﻲ ﻛﺸﺖ ﻭ ﺯﺭﻉ ﻧﺰﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺤﺘﺮﻣﺖ ﺳﻜﻮﻧﺖ ﺩﺍﺩم؛ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ؛ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﺎ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﭘﺲ ﺩﻝ ﻫﺎﻱ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﻋﻠﺎﻗﻤﻨﺪ ﻭ ﻣﺘﻤﺎﻳﻞ ﻛﻦ، ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻣﺤﺼﻮﻟﺎﺕ ﻭ ﻣﻴﻮﻩ ﻫﺎ ﺭﻭﺯﻱ ﺑﺨﺶ، ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﺰﺍﺭﻱ ﻛﻨﻨﺪ)
(سوره ابراهیم آیات 35-37)
—————————————————————————
حی علی خیر العمل
الله اکبر
لا اله الا الله
خدایا بر قلب من شاهد و گواهی که چقدر از ندای توحیدی اذان لذت میبرم، خدایا قسم به این لحظه اذان و قسم به این ندای توحید ، در دنیا و آخرت من رو از اهل ایمان و توحید قرار بده و از تاریکی های شرک و کفر رهایی ببخش. خدایا بر این نعمت باران رحمتت حمد و شکر و ستایش و سپاسگزاری میکنم. الحمدلله رب العالمین.
خدایا به باران قسم ،به امواج دریا قسم ، به پرواز مرغان دریایی قسم ، به صدای نیایش نسیم قسم، که همه اجزای هستی به تسبیح و نیایش تو مشغولند و به تو پناه میبرم از اینکه از غافلان و ناسپاسان باشم.
«فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَحِینَ تُصْبِحُونَ» ؛ «وَلَهُ الْحَمْدُ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِیًّا وَحِینَ تُظْهِرُونَ» ؛ «یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَیُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚ وَکَذَٰلِکَ تُخْرَجُونَ» (17-19 روم)
خدایا قلب من رو با یاد خودت و با نور خودت روشن و زنده کن و از تاریکی نجات ببخش ، همونجوری که زمین خشک رو بعد بارش باران رحمتت زنده میکنی»
خدایا به تو پناه میبرم از روز حساب که اگه بهم بگی آیا از صدای آواز پرنده ها عبرت نگرفتم، که همه به تسبیح مشغول بودند ولی منِ انسان در غفلت بودم، هیچ جوابی ندارم.
بقول سعدی شیرازی: «دوش مرغی به صبح مینالید ؛ عقل و صبرم ببُرد و طاقت و هوش»
«یکی از دوستان مخلِص را ؛ مگر آواز من رسید به گوش»
گفت باور نداشتم که تو را ؛ بانگِ مرغی چنین کند مدهوش»
«گفتم: این شرطِ آدمیّت نیست ؛ مرغْ تسبیحگوی و من خاموش»
—————————————————————————
سلام و درود به استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته بزرگوار و همه دوستان نازنینم در این سایت توحیدی. الهی الهی الهی که حال دلتون عالی و مثبت و توحیدی باشه و قلبتون در هر لحظه پر از نور رحمت خداوند باشه. از صمیم قلبم دوستتون دارم و از خداوند رحمان براتون قلبی نورانی رو میخوام.
خداوند وعده داده ، و هیچکس راستگو تر از خداوند به وعده اش نیست، و این یعنی خداوند بر خودش واجب کرده، که اهل ایمان رو از هر نوع تاریکی نجات بده و اونها رو به سوی نور هدایت کنه. اگه تاریکی وجود داره یعنی منم که حواسم از نور پرت شده، یعنی منم که قطبنمای مسیرم دچار اخلال شده، وگرنه خداوند همیشه و هر ثانیه داره همه اجزای هستی رو هدایت میکنه.
—————————————————————————
امروز صبح، بوشهر هوا خیلی عالی بود، البته این فصل کلاً هوا خوبه، مخصوصاً امروز که دیگه هوا کلا سرد و ابری بود و هر نیم ساعت یبار یه نم نم بارون میزد و دوباره قطع میشد و دوباره و دوباره و دوباره. خلاصه اینکه دقیقا همینجاست که شاعر میگه «بارون دوست دارم هنوز، چون تو رو یادم میاره…»
آقا وقتی میگم هوای بوشهر سرده، یعنی دمای هوا 15 درجه س و برای کسی که همیشه خدا با تی شرت میچرخه ، سرد محسوب میشه. ما توی جنوب، کلا دو تا فصل داریم یه فصل تابستون که از فروردین شروع میشه تا آبان ادامه داره. دمای هوا از 38 به بالا و تا 48 هم میرسه (و شاید باورتون نشه حتی 50 رو هم تجربه کردم) و یه فصل سرد که فشرده ست (آذر دی بهمن اسفند) خلاصهٔ پاییز و زمستان و بهار با هم ، مثل درس خوندنهای شب امتحانه، خداوند متعال توی فصل سرد تلاشش رو میکنه رضایت همه اقشار جامعه رو جلب کنه، یعنی شب زمستونه، صبح بهاری میشه، ظهر بازم اونقدر گرم میشه که باید کولر ماشین رو روشن کنی، عصر پاییز میشه. وقتی یه بوشهری میگه هوا خنک شده یعنی دما 30 درجه ست. زیر 24 درجه دیگه سرد محسوب میشه. قابل توجه دوستانی که دمای منفی رو تجربه میکنید 15 درجه ما در واقع همون منفی 10 درجه محسوب میشه (آقا چرا ایموجی ها قفله)
خلاصه هوای خوب رو بهانه کردم و از انرژی مثبت هوا و ساحل و حال خوب خودم و انرژی قرآن در راستای رشد و پیشرفت شخصی سواستفاده کردم و امروزم رو اختصاص دادم به مرور مجدد دوره احساس لیاقت و از جلسه اول تا جلسه تکمیلی سوم رو گوش دادم. (حدود 390 دقیقه، نزدیک به 6 ساعت و نیم) تقریباً نان استاپ. مدتیه عمداً توی این جلسات توقف کردم و میخوام آگاهانه بارها و بارها و بارها مرورش کنم.
این روزها چندین بار خواستم کامنت بنویسم، هر بار به دلیلی خواسته یا ناخواسته پاکش کردم. الان این انرژی مثبت و همچنین گام آخر پروژه و همچنین خبر خوب یه دوره جدید رو بهانه کردم تلاش کنم آگاهانه یه ردپا از خودم بجا بذارم. (خدایا من رو با دوره جدید هم مدار بفرمایید لطفاً)
این روزها هر بار به یه بهانه ای از شهر میزدم بیرون و توی طبیعت با خداوند خلوت میکردم، مثل حضرت موسی، فاز أرنی برمیداشتم که خدایا خودتو بهم نشون بده و باهام حرف بزن. به جهت کنترل ذهن و سایر موارد…
یکی از مواردی که توی کامنتم میخواستم بنویسم ولی ناخواسته پاک شد، ماجرای یه الهام الهی بود که توی یکی از کامنتام هم بهش اشاره کردم. من به گل بنت قنسول (گل کریسمس یا پوینستیا) خیلی علاقه دارم و چند وقت پیش وقتی یه دونه اش رو گرفته بودم، و تو حین جابهجایی یه شاخه اش کنده شد، و از خداوند درخواست کردم خدایا یه کاری کن بتونم اینو حفظش کنم و نجاتش بدم، چون دوست دارم این شاخه به زندگیش ادامه بده.
خلاصه اون شاخه رو از زیر یکی از پیوندهاش قیچی کردم و گذاشتم توی آب با میکس یه ذره اسید بیومیک و یه ذره هورمون ریشه زایی. ولی هر بار میدیدم یکی از برگها پژمرده میشه تا اینکه یه حسی بهم گفت بذارش توی یه جای تاریک و نگرانش نباش. (وقتی میگفت نگران نباش یاد فایل توحید عملی 9 می افتادم؛ نگران نباش ما بهت برش میگردونیم) برگهای پژمرده رو جدا کردم و گذاشتمش توی کابینت زیر سینک آشپزخونه، و بعد از حدود یک ماه دیدم جوونه زده و بعد از مدتی یه حسی بازم بهم گفت الان وقتشه بکاریش توی گلدون. و منم انجامش دادم. و چندبار پشت سر هم آبیاریش کردم و بهش کودهای مختلف میدادم. و نتیجه شد این چیزی که توی عکس پروفایلم میبینید.
«أَفَرَأَیْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ» ؛ «ءَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ» ؛ «لَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا فَظَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ» (مرا خبر دهید آنچه را می کارید) (آیا شما آن را می رویانید، یا ما می رویانیم؟) (به یقین اگر بخواهیم، آن را ریز ریز کرده و خاشاک می کنیم که متأسف و شگفت زده می شوید،) (63-65 واقعه) من هیچی نمیدونستم چطوری میشه این کارو انجام داد و اصلا تا حالا انجامش نداده بودم، من هر چی از این گل آوردم توی خونه بعد از مدتی خشک شده و من حتی نتونستم ازشون مراقبت کنم. الان کی این قلمه رو نجات داد؟ «فَسَبِّـحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ» خداست که میدونه و خداست میتونه ، خداست که هدایت میکنه و رشد میده ، خداست که از تاریکی ها خارج میکنه و به سوی نور میبره، به سوی نور به سوی خودش. «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» این یه شاخه گل برای من یادآور این آیات بود، و این قانون که خداوند همیشه در حال هدایت همه اجزای هستیه، مهم اینه ما چقدر توی مدار باشیم. من با عقل خودم چیو میتونم مدیریت کنم؟ چه کاری ازم ساخته ست اگر لطف و هدایت خداوند نباشه؟
چند سال پیش توی همین ساحل بوشهر، توی همین جاده ساحلی، با همین ماشین توی یه همچین هوای باورنی آهنگ غم انگیز گذاشته بودم و همزمان فیلم میگرفتم که ترکیب هوای بارونی و دریا و موزیکِ غم انگیز با هم جور دربیاد استوری کنم توی اینستاگرام و سایر موارد… امروز حاشیه همون مسیر ساحلی، کنار همون دریا، همون هوای ابری و بارونِ رحمت الهی نشستم و کامنت نوشتم و از توحید گفتم، و من توی مدار توحیدی تری بودم، و اصلا شرایط زندگیم با گذشته قابل مقایسه نیست. چرخ زندگیم چقدر روونتر شده. اون موقع شاگردان دیگه ای توی سایت فعال بودن و کامنت مینوشتن. ولی این سایت برقرار بود، این آموزشهای استاد برقرار بود، توحید برقرار بود، قوانین برقرار بودن، رحمت و نعمت و فضل الهی برقرار بود ولی من توی مدار نبودم؛ و الان فقط خدا میدونه چه مدارهای بهتر و بالاتر و نورانی تر و توحیدی تری وجود داره که من هنوز ازشون خبر ندارم.
«فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ»
خدا داره بهمون میگه: بنده من، هنوز نمیدونی چه نور چشمیهایی برات مخفی نگه داشتم که بهت پاداش کارهای خوب همیشگیتو بدم. بنده من هر چه زودتر تغییر کن بیای مدارهای بالاتر رو تجربه کنی. توحید بیشتر، عشق بیشتر، روابط بهتر، زندگی روونتر ، نعمت و ثروت و سلامتی و آرامش بیشتر، رحمت و برکت و فضل بیشتر…
—————————————————————————
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر یکبار دیگه فرصت صلات و بندگی. وقتی شروع کردم به نوشتن اذان ظهر داشت پخش میشد ولی الان ساعت حدود 5:30 و نزدیک به غروبه.
یه جاهایی حس میکردم دیگه گفته نمیشه، حتی نجوا اومد که پاکش کن ولی گفتم نه، خدایا خودت بهم بگو تا تکمیلش کنم. خدا خودش شاهده ماییم که محتاح نوشتنیم، ماییم که نیاز داریم شکرگزاری کنیم تا رشد کنیم.
وقتی خواستم کامنتم رو با آیات قرآن شروع کنم، یه حسی منو برد ادامه آیاتی که صبح گوش داده بودم و دیدم نیایش حضرت ابراهیمه وقتی خانواده اش رو توی بیابون مکه رها میکنه. توی 7 تا آیه ابراهیم 8 بار خدا رو صدا زده ، سه بار گفته «رب» پنج بار گفته «ربنا» (یبار هم گفته ان ربی لسمیع الدعا، یعنی رب من شنونده درخواست من بود ؛ اگه اینم حساب کنیم میشه 9 بار)
ولی یه جمله اش حسابی حالمو خوب کرد و احساساتی شدم و اون این بود که ابراهیم توی نیایشش با خداوند میگه : «فَمَن تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی» (ﭘﺲ ﻫﺮ ﻛﺴﻲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﻨﺪ ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ) ابراهیم داره میگه خدایا اونایی که توی مسیر توحید منو همراهی میکنن، اونها هم مدار منن، اونها خانواده منن، اونها همه کس منن، اونها ذریه منن، همونجوری که وقتی اسماعیل رو رها میکنه میگه «من ذریتی» نمیگه فرزندم، میگه «از ذریه خودم رو اینجا رها میکنم» یعنی میدونه که از اسماعیل ذریه و نوادگانی خواهند بود و پیروانی خواهند آمد.
الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر این مسیر توحیدی و بخاطر نعمت توحید. الهی صد هزار مرتبه شکر که هر بار خداوند رحمتش بر عدالتش پیشی میگیره. اگه به عدالت خداوند بود من باید توی مدارهای غلط گذشته ام باقی میموندم، همون مدار آهنگهای غم انگیز و پستهای بی ارزش اینستاگرامی ، ولی خداوند رحمتش بر عدالتش غلبه کرد و منو هدایت کرد و منو نجات داد و منو با نور قرآن و نور توحید آشنا کرد.
«رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا ۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»
خانواده توحیدی من، در پناه نور رحمت رب العالمین باشید ، همیشه و هر لحظه ، متنعم و ثروتمند و سلامت و شاد.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
بنام خدا
سلام به حمید عزیز
چه احساس فوقالعادهای گرفتم از مناجاتت با خداوند
از مقایسه شرایط چند سال قبل خود با شرایط هم اکنونت
از توصیف هوای بوشهر
از حس وحالی که تجربه کردی،از توحیدی که صحبت کردید، یه لحظه موقعه خواندن کامنتت منقلب شدم از خواندن آیه هایی که نوشتید
ویه چیز دیگه ، خیلی دوست داشتم بدونم آخر آن شاخه شکسته به زندگی برگشت یا نه وامروز وقتی به کامنتت رسیدم در ابتدا عکس پروفایلتان را نگاه کردم ووقتی در متن کامنت ،متوجه شدم این جوانه روییده همان شاخه شکسته هست کلی زوق کردم وخوشحال شدم که تلاشتون نتیجه داد وغیر از این هم نباید انتظار داشت چون شما به هدایت خداوند عمل کردید
حمید عزیز خداراسپاسگزارم بخاطر داشتن دوستان ارزشمندی چون شما
خداراسپاسگزارم که یه روزی که از همه جا خسته وبریده بودیم وتسلیم شدیم هدایتمون کرد به این مسیر توحیدی
خدایاشکرت …شکرت…شکرت
در پناه رب العالمین زندگی ای سرشار از عشق ،سلامتی، ثروت وشادی را برایتان آرزو میکنم
یا حق
سلام به حمید عزیزم
چقدرر قشنگ و زیبا مینویسی و چقدر نوشته هات به دل میشینه، اونجا که نوشتی عکس پروفایلت عکس گلی هست که با هدایت الله رشد کرده بلافاصله رفتم و عکست رو دیدم و بغض کردم، چقدر هدایت خدا زیباست، هر روز اینهمه رشد گیاهان و درختان رو اطرافم میبینم و برام تکراریه، هر کدومشون معجزه خداست، حمید عزیز ممنون که مینویسی، ممنون که از آیات قرآن مینویسی، ممنون که نگاه توحیدیت به جهان رو مینویسی، ممنون که با نور نوشته هات قلب ما رو روشن میکنی، ممنون که از توحید مینویسی و درکمون رو زیاد میکنی، ممنون که مثبت مینویسی، ممنون که بر نجواهای ذهنت غلبه میکنی و مینویسی، واقعا وقتی نوشته هات رو میخونم قلبم باز میشه
انشاءالله به تمام خواسته های قلبیت برسی، اول نتایج درونیه و این درون زیبا منجر میشه به اینکه نتایج ملموس و بیرونی بوجود بیاد، موفق باشی دوست عزیز
سلام دوست و برادر و رفیق توحیدی
حمید جان
واااااای خدا لذت بردم از کامنتت ، از تکامل ت ، از درک و آگاهی ت ، از وجود نازنینت ، دمت گرم پسر
گل کاشتی به روایت تصویر
وای خداااا عکس پروفایلت هوش از سرم برد ، وقتی تو متن کامنتت گفتی همون گل که گذاشتم رو پروفایلم ؛ همون لحظه دقیقا بعد خوندن همون جمله رفتم چک کردم پروفایلت رو و هزااااار بار گفتم افرین افرین افرین خدایا شکرت
اخ چقدر کامنتت حال داد ، خیلی خوبی تو
دعا میکنم و امیدوارم و البته مطمئنم که انقدر مدارت بالا بالاها هست که تو دوره جدید استاد حضور داری
حمید عزیز ، الهی الهی که همیشه در پرتو هدایت و راهنمایی های واضح پروردگار باشی و چرخ زندگی ت روون و روغن کاری شده بچرخه و قلبت سرشار از ارامش و زندگی ت سرشار از شادی و جیب ت سرشار از برکت و نعمت باشه .
از شمال ایران مازندران تا جنوب ایران بوشهر چاکریم و ارادت
موفق ترین باشی و در پناه خالق قادر و توانا باشی ( ایموجی قلب و ماچ و سبد گل )
سلام حمید جان
امیدوارم هر جا هستی حالت عالی باشه و غرق نعمت های فراوان خداوند باشی
نمیدونم چرا ولی حس کردم که باید برات بنویسم
تازگی ها قدم دوازدهم رو تموم کردم ولی نمیدونستم که بهتره به چه شکل دوره 12 قدم رو برای خودم تکرار کنم یعنی از اول به ترتیب فایل ها رو برم یا به صورت هدایتی
تا اینکه امروز خداوند این فایل رو توی نشونه روزانه ام قرار داد
دوراهی های زندگی
دوراهی من فعلاً در همین حد بود که خداروشکر برطرف شد
امروز از خدا برای گوش دادن به یه سوره ای از قرآن هدایت خواستم
احساس کردم که به من میگه برو سوره بقره رو گوش بده
من رفتم گوش بدم که قبل از اینکه گوش بدم شروع کردم به خوندن چندتا آیه اولش
از آیه دوم برات میذارم
ذَٰلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ ۛ فِیهِ ۛ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ
(این است کتابى که در آن هیچ تردیدى نیست؛ مایه هدایت تقواپیشگان است)
دیدم داره از هدایت صحبت میکنه ولی نه هدایت هر کسی
سومین آیه از سوره بقره
الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ
(آنان که به غیب ایمان دارند و نماز را بر پا می دارند و از آنچه به آنان روزی داده ایم، انفاق می کنند)
داره در مورد کسانی صحبت میکنه که ایمان دارند
ایمان به کسی یا چیزی که نمیبینیش ولی اصل و اساس دنیاست
این آیه رو نگاه کن
آیه چهارم سوره بقره میشه
وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ
(و آنان که به آنچه به سوی تو و به آنچه پیش از تو نازل شده، مؤمن هستند و به آخرت یقین دارند)
این آیه رو هم که خوندم احساس کردم خدا داره به من میگه میتونه یه جور دیگه هم معنی بشه
یعنی این:
(و آنان که به آنچه به سوی تو و به آنچه پیش از تو نازل شده، مؤمن هستند و به آینده امید دارند)
پیش خودم گفتم راست میگه، کسی که به خداوند ایمان داره امید هم داره
امید به روزهای بهتر
همین الان که دارم برات مینویسم تمام بدنم مور مور شده
چه کسی میتونه به آینده ایمان داشته باشه حمیدجان؟
کسی که ایمان داره
به خدا
به خودش
به عملکرد سیستمی خداوند
توی آیه 5 ببین چی میگه:
أُولَٰئِکَ عَلَىٰ هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ ۖ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
(آنانند که از سوی پروردگارشان بر هدایت اند و آنانند که رستگارند)
بر میگردیم به آیه دوم سوره بقره
داشت در مورد چی صحبت میکرد؟
هدایت
هدایت چه کسی؟
کسی که به خداوند و به اون چیزی که خدا داره هدایتش میکنه ایمان داره
فکر نمیکنه خدا داره اشتباه میکنه
حتی اگر حالشو بهم بزنه
چون به خدا و هدایت هاش اعتماد داره بابت همین هم به آینده امیدواره
از اینجا به بعد رو خواستم دیگه گوش بدم
رفتم از اول سوره بقره پخش کردم
آیه 1
آیه 2
آیه 3
آیه 4
آیه 5
آیه 6
آیه 7
آیه 8
توی این آیه خودبخود وایستاد…!
من آیه رو قطع نکردم
خدا بود که اینکارو کرد
گوشیمو برداشتم که ببینم چرا قطع شد
دیدم توی آیه 8 اینو نوشته:
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ
(و گروهی از مردم می گویند: ما به خدا و روز قیامت ایمان آوردیم، در حالی که آنان مؤمن نیستند)
وقتی آیه رو به همراه معنیش خوندم، همون لحظه دوباره احساس کردم خدا داره به من میگه میتونه یه جور دیگه هم معنی بشه
این معنی آیه ای که به من الهام شد:
و گروهی از مردم می گویند: ما به خدا و به آینده امید داریم، در حالی که آنان مؤمن نیستند
دو تا آیات قبلش برگشتم خوندم دیدم گفته کسانی که کافر هستند دروغ میگن ایمان دارن اونا قلب هاشون بستهست
پیش خودم گفتم راست میگه، به خدا همینه
کسی که به خداوند ایمان داره به آینده هم امید داره چون میدونه که خدا هدایتش میکنه
واقعیت قرار نبود برات چیزی بنویسم ولی انگار واقعاً این هدایت خدا بود هر چند که بازم شک دارم این کامنت رو برات بفرستم
الهی که حال دلت عالی باشه پسر
در پناه خدای رحمان میسپارمت
به نام خدایی که همه چیز میشود همه کس را
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
آنچه در آسمان ها و زمین است، خدا را [به پاک بودن از هر عیب و نقصی] می ستایند، و او توانای شکست ناپذیر و حکیم است.
لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ یُحْیِی وَیُمِیتُ ۖ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
مالکیّت و فرمانروایی آسمان ها و زمین فقط در سیطره اوست، زنده می کند و می میراند، و او بر هر کاری تواناست
هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
اوست اول و آخر و ظاهر و باطن، و او به همه چیز داناست.
خدایا خودت بر دستانم و قلبم جاری شو
سلام به استاد عزیزم و مریم جان مهربان و دوستان هم مدار ساکن بهشت
چرا میگم بهشت ؟؟؟
چون من از وقتی با این سایت آشنا شدم خدای سرشار از آرامش و عشق رو پیدا کردم
پیامبر زمانم رو پیدا کردم
با خودم و تمام مردم جهان به صلح رسیدم
فهمیدم هیچ کس توو دنیا بهتر از من نمیتونه بهم خدمت کنه ( عاشقتم مریم جون با این جمله طلایی که توو سریال زندگی در بهشت ازت شنیدم)
فهمیدم من فقط برای لذت بردن از زندگی به این دنیا اومدم
فهمیدم سپاسگزاری و خوشحالی و ذوق از ته دل برای چیز های کوچیک زندگی یعنی چی
کلی دوست بهشتی اینجا پیدا کردم
کسب و کار مورد علاقمو پیدا کردم
فهمیدم مفهوم دقیق توکل و صبر رو
فهمیدم مفهوم تقوا و ارزش های وجودی انسانی رو
خلاصه که اینجا همون جنات تجری من تحت الانهار که خدا به ما وعده داده ( وعده خداوند حقه)
عجب هم زمانی عالی خدایا ازت ممنونم که منو در مسیر درست هدایت میکنی
خدایا ازت ممنونم که منو در زمان مناسب در مکان مناسب و مشغول انجام کار مناسب قرار دادی
چند مدتی بود که از طریق همین سایت بهشتی خدا من رو هدایت کرد و واضح بهم گفت باید چه کاری رو شروع کنم
یه شب بیرون بودم یه حسی بهم گفت برو خیابان فردوس به همسرم گفتم میشه بریم و رفتیم دقیق خیابون و مغازه ها رو نگاه کردم که برا چی اینجا هدایت شدم
تا اینکه چیزی متوجه نشدم و وارد میدان شدیم موقع برگشت باز حس بهم گفت برو خیابون فردوس باز به همسرم گفتم که بریم و از خدا کمک خواستم که دقیقا کجا باید برم و اونجا پاساژی بود که بهم چشمک زد و رفتم داخلش
گفتم حتما خدا بهم میگه الان که نزدیکه ولنتاین هست برم سفارش بگیرم
قبل اینکه برم داخل مغازه یهو ترس ورم داشت که قشنگ خدای سبحانم دقیقا این آیه رو بهم گفت
«و هو معکم این ما کنتم»
و این جمله باعث شد مثل فشنگ برم داخل مغازه و با اعتماد به نفس کامل و با صدای بلند و رسا سفارش بگیرم
همین که داشتم توو پاساژ مغازه ها نگاه میکردم
یه حسی من رو میخکوب کرد جلو یه کافه ،سرم رو بالا بردم دیدم بله اینجا کافه هست و داخل مغازه رو نگاه کردم چشم خورد به کیک ها ی داخل یخچال
عقل منطقی گف تو رو به چه کافه راهت رو پیش بگیر و برو و رفتم ولی همش از خدا میپرسیدم چرا من باید جلو کافی شاپ میخکوب میشدم مگه نه اینکه گفتی فقط کیک تولد بپزم و این شاخه اون شاخه نپرم
وووووووو من افتادم سر یه دو راهی و اونقدر تووش غرق شدم که توان حرکت رو از من گرفت
تا اینکه توو یه فایلی از استاد شنیدم که میگفتن:
«ایمانی که عمل نیاورد چرته حرف مفته»
بدبخت دو روز دیگه قراره بمیری
دقیقا احساس کردم استاد به من میگه
و آخر فایل گفتن
«تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس
خود راه بگوییدت که چون باید کرد »
که از خدا نشونه خواستم و بارها به شکل های مختلف کلمه کافی شاپ رو هم دیدم و هم شنیدم و خدا هدایتم کرد و من دریافت کردم الهی شکر
و شروع کردم به یاری الله مهربان کیک های کافی شاپی درست کردم که ببرم برا کافی شاپ ها و میدونم که خودش بهم میگه کجاها ببرم
خودش به من وعده فزونی داده
خودش به من وعده مشتری فراوان داده
خودش به من وعده بی نهایت ثروت داده
خودش به من وعده انسان های شریف داده
حالا این ذهن هی داره تخته شلنگ میندازه که دیر شروع کردی کار رو و ولنتاین نزدیک و سفارش نگرفتی و عقب موندی
ولی من مدام میگم من هیچ فرصتی رو از دست نمیدم
بی نهایت فرصت هست برای من
بی نهایت مشتری هست برای من
بی نهایت ایده ثروت ساز هست برای من
بی نهایت موقعیت ثروت آفرین هست برای من
و خدا شد برای من شریک بیزینسی
من بندگی میکنم (با حس خوب و با تمیزی و بهترین مواد و با سلیقه تمام بهترین کیک ها رو میپزم )
و خدا، خدا بودنش رو بهم ثابت میکنه و سمت خودش رو انجام میده ( در قالب آدم های شریف و ثروتمند ،نرم کردن دل انسانها، در قالب ثروت و پول ، در قالب هدایت به مسیر درست ، در قالب سالم رسوندن کیک ها، در قالب سفارش های عالی با رقم های عالی، در قالب مشتری های ثروتمند)
خدایا من هیچی نمیدونم و تو میدونی
خدایا من هیچی ندارم و تو صاحب تمام دنیایی
خدایا من ضعیفم و تو قوی هستی
خدایا من فقیرم و تو غنی هستی
همه عزی و جلالی …
امروز همراه با شریک کاریم قراره کیک های که با عشق پخته و تزیین شده رو ببرم برا پرزنت
خدایا من رو تو خیلی حساب باز کردم برام معجزه کن
«««که داند به جز ذات پروردگار
که فردا چه بازی کند روزگار »»»»
استاد عزیزم مریم نازنین بی نهایت ازت ممنونم ^~^
به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانیش همیشگیست درود خدمت استاد گرامی و مریم خانم گل و دوستان همفرکانسیم
من مدتیه که روی باورهای ثروت کار می کردم تصمیم گرفتم باورهای جدیدی رو بسازم، تنها مکالمه ای که می شنیدم این بود که باورهای توحیدی رو شروع کن، برای من جالب بود که بعد از بهبود یک مرحله خدا من رو به مرحله بعدی هدایت کرد.
با خودم فکر کردم چه خوب من تو دو راهی قرار نگرفتم و به راحتی وارد مرحله عالی تر که مطمئنم نتایجم عمیقتری هم با خودش داره، شدم
واقعاً استاد صحیح میگن که زمانی که قوانین رو عمل می کنید و در مدار درست قرار می گیرد با استمرار تو اجرای قوانین، آسان میشی برای آسانی ها و من خیلی راحت به مدارهای بالاتر وارد شدم.
به خودم خیلی افتخار کردم، به خاطر تعهد عمل به آموزش ها
هفته گذشته مشکلی برای برادر کوچیکم، پیش اومد و خواهر و برادرم به شدت درگیر شدند و اتفاقات ناگواری برای اونها هم پیش اومد و چون من به اون قضیه ورود نکردم مشکلی برای من پیش نیومد و البته خبر دار شدم آخرش قضیه به خیر و خوشی تموم شده.
دوستان همفرکانسیم اصول آسونه متعهدانه بهش عمل کنید ایمان داشته باشید خدا شما رو هدایت می کنه.
هر مسیری ویژگی خودش رو داره و همه مراحل زندگی هم مثل هم نیستند از مسیر لذت ببرید و درسهاش رو یاد بگیرید
به نام نور آسمان ها و زمین
سلام به روی ماه ماه ماهتون
سپاسگزار الله یکتا هستم که بهم کمک کرد ٢6 گام رو با استمرار و استمرار در مسیر باشم و بمونم و از آگاهی های ناب و فوق العاده استفاده کنم
استاد جانم سپاسگزارم که بی نظیر پاسخگوی سوالات بودین و مریم جان عزیزم سپاسگزارم که فایل ها رو با عشق و حرفه ای تدوین کردین
شاکر هستم که کلی نکات ریز و درشت رو از فایل ها یاد گرفتم
و به قول استادم ترمز های مخفی ریزی رو پیدا کردم
عاشقتونم و با اشتیاق منتظر دوره جدید هستم
عاشقتونم
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم
سلام عزیزان جان
گام آخر از مهاجرت به مدار بالاتر
چگونه در دوراهی های زندگی، راه درست را انتخاب کنیم؟
سوره یونس
إِنَّمَا مَثَلُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا یَأْکُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعَامُ حَتَّى إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّیَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَیْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَیْلًا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِیدًا کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ﴿24﴾
در حقیقت، داستان زندگی دنیا [در زود گذر بودن] مانند آبی است که از آسمان نازل کردیم، پس گیاهان و روییدنی های زمین از آنچه مردم و چهارپایان از آن می خورند، با آن آب در آمیخت [و رشد و نمو یافت] تا آن گاه که زمین [سرسبزی و نهایت زیبایی و] زینتش را [از آن همه روییدنی های رنگارنگ هم چون عروس] بر خود گرفت، و اهل آن گمان کردند که قدرت [هر نوع بهره برداری را] از آن [چهره زیبا و آراسته] دارند، [که ناگهان] فرمان ما در شبی یا روزی [به صورت سرمایی سخت یا صاعقه ای آتش زا یا توفانی بنیان کن] به زمین رسید، پس همه گیاهان را به صورت گیاهان خشک درو شده درآوردیم که گویی دیروز [چنین زراعتی] وجود نداشته. این گونه نشانه ها [ی قدرت خود] را برای گروهی که می اندیشند، بیان می کنیم. (24)
وَاللَّهُ یَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ﴿25﴾
و خدا [مردم را] به سرای سلامت و امنیت [که بهشتِ عنبر سرشت است] دعوت می کند و هر که را بخواهد به راهی راست هدایت می نماید. (25)
لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنَى وَزِیَادَهٌ وَلَا یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَلَا ذِلَّهٌ أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّهِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿26﴾
برای کسانی که نیکی کردند، [بهترین] پاداش و افزون [بر آن] است؛ و چهره آنان را سیاهی و خواری نمی پوشاند؛ آنان اهل بهشت اند [و] در آن جاودانه اند. (26)
خدایا شکرت که همزمانی با ابن فایل بینظییییر برام پیش اومده
یکی اینکه ما هم شب مهمونی دعوت هستیم .
یکی اینکه شروع بارش برف و باران رحمت الهی در این ساعت از روز و استمرار و تمرین و تکرار و مداومت بر روی محصولات و فایلهای هدیه سایت الهی کلی برام پاداش الهی داشته
خدا یا شکرررررررررت
چقدر دلم تنگ شد وقتی دیدم فایل آخر هست و وقتی به نوشته های آخر رسیدم چقدر اشک شوق ریختم از اینکه اسناد داره با دست پر مثله همیشه میاد روی سایت
یعنی چنان قلبم را باز کرد که همون لحظه اول صبح که داشتم فایل رو گوش میدادم و نت برداری میکردم
اینم شد جز خواسته هایم که نمیدانم چطور ولی با ایمان قوی همانطور که کلی از دورههای عالی سایت را برام تهیه کردی
این دوره جدید هم در بهترین زمان برام قرار داده شده .و در محصولات من جا داره
و کلی لذت بردم و اشک ریختم
اصلا یه حالی شدم وقتی با ایمان و توکل و باور به فضل خداوند درخواست کردم و رها شدم
یه حسی بهم گفت که این دورت برای توست
نجواها هم بود که حالا با این همه دوره به کجا رسیدی که میخوای اونم داشته باشی .؟
و من شروع کردم به یاد آوری هر لحظه که فلان جا و فلان جا چه کسی جز خداوند حامی و هدایتگر م بوده
کی بود که پارسال اویال پاییز منو هدایت کرد به مسافرت دوروزه به کاشان و همون موقع با خروج ما از شهرمون جنگ تو روستامون شروع میشه و تمام فامیل و خانواده و عزیزانم درگیر میشوندو ما در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط و موقعیت ها در میان افراد درست و عالی هستیم و چه کسی هست که اجازه نمیده هیچ کسی طی این دوروز با ما تماس بگیرد و از نازیبایی ها بشنویم و ما فقط طی این دوروز در مسافرت زیبایی ببینیم و لذت ببریم و و حتی زمانی هم که برگشتیم فقط با شنیدن این واقعه من تا جایی که تونستم اعراض کردم و حتی اتفاقاتی برای مادر و برادرم هم افتاده بود و من فقط با کنترل ذهن و آرامش دادن در روح و جسم و روانم با یه زنگ احوالپرسی کردم و یک هفته بعد به دیدار عزیزانم رفتم و واقعا سعی کردم که کسی را قضاوت نکنم و سکوت بیشتری اختیار کنم و برگردم به تنهایی خانه خودم و لذت ببرم با وجود همچین خدای مهربانی که وقتی تو فارغ از شرایط جامعه روی خودت کار کنی متفاوت هم نتیجه میگیری
الله و اکبر
ما بدون هیچ برنامه ریزی اون موقع تصمیم به مسافرت رفتن گرفتیم و با اینکه ترس بیرون رفتن از دایره امنمون بود ولی با شجاعت این تصمیم صبح زود عملی شد و ما رفتیم در دل زیبایی ها و گلخانه های محلات و چشمه های آب گرم و کویر ابو زید آباد و رفتن به نخلستان عمو پرویز و کلی لذت بردن و تمرکز بر زیبایی ها و بهترین غذا ها که چهار نفر خودمون رو مهمان کرده بودیم و هر بار بیاد آوری این هدایت خداوند برام اثبات قانون و عمل به الهامات الهی را تثبیت میکند وبا ایمان بیشتر به مسیرم باید ادامه دهم و هر لحظه باور کنم که خداوند هدایتگر من به سمت خواسته هایم است
اگر باورم با خواسته ام هم مدار شود و من رها باشم بدون شک خواسته ام محقق میشود.
من اون موقع خواسته رفتن به کویر بودو چنان ذوقی داشتم برای رفتن به کویر و تجربه یه شب زیر آسمان کویر نشستن و به ستاره ها و زیبای شب تاریک در دل کویر با صدای جیرجیرک ها و و وزش باد و حرکت شنهای کویر و تغییر تپه ها
اصلا جهادی اکبر در درونم بود برای رسیدن به این خواسته و چقدر زیبا خداوند متعال در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط مرا قرار داد
الله و اکبر
یه خاطره دیگه از تضادی که در زندگی ام رخ داد و همسرم به تضاد مالی خورد و من تصمیم گرفتم برای خودم به کاری انجام بدم و وقتی به حوزه هنری هدایت شدم و با وجود ترس و شرک و بی ایمانی وقتی مربی بهم پیشنهاد کار داد
از خداوند هدایت خواستم و دل همسرم نرم شد و من قدم به قدم شروع کردم و رفتم کارگاه کنار دست مربی کار انجام میدادم و سعی میکردم قبل از همسرم خانه باشم
و ادامه دادم به مسیرم و تو کامنت های قبلی هم قدم بن قدم ثبت کردم و اینجا یه جمع بندی هست برای خودم که چطور وقتی به هدایتها گوش دادم و حرکت کردم به این نتایج عالی رسیدم و از همه مهمتر آرامشی که در طول برام بیشتر ماندگار هست
و من الان دارم روی مهاتهایم کار میکنم و تو خونه خودم میز کار دارم و چون توانایی های من منحصر به فرد است و بلطف خداوند من انسان راستگو و درستکاری هستم مربی هم اعتماد کرد و بهم سفارش کار میدهد هر بار بیشتر و بیشتر بهم سفارش میدهد و من بدون رفتن به مکانی خاص تو خونه خودم دارم کنار عزیزانم کارهای هنری ام را انجام میدهم و نباید فراموش کنم که من از زیر صفر شروع کرده ام و در این مدت کم نتایج عالی بر حسب اقدامات و البته تکامل و ایمانی که داشته ام و جسارت و شجاعتی که دارم پاداش هم گرفته ام.
و من فقط اعتبار همه چی ام را به خدا میدهم چون در تمام مسیری که آمدن ام ردپای خداوند چنان بر من واضح است که ناشکری یه سر سوزن خطا حرفی بزنم
خدایا شکرت کمکم کن تا بتوانم شکر گذارت باشم چون هر لحظه روی تو حساب باز کردم و کریدیت تمام اتفاقات زندگی ام که داره منو رشد و پیشرفت میدهد را بتو بدهم چون من لایق رشد و پیشرفت و خدمت به خود و جهان هستم
خدایا شکرت که الان هم طبق هدایت های تو برای بالا رفتن مهارتهایم در خانه ام دارم هنر میناکاری را به دخترم و دختر برادر همسر م آموزش میدهم چند باری بهم گفتند و من هنوز تکاملم را طی نکرده و الان که در مدارش بودم و خداوند هدایت کرد همون لحظه دست به کار شدم و بچه حاضر بودند و من اقدام کردم به آموزش دادن بچه ها
چند نفر دیگه که از هم فاصله فیزیکی داریم هم بهم پیشنهاد داده بودند که بهشون آموزش بدهم و من بلطف خداوند از یک هفته پیش شروع کردم برای طی کردن تکامل بیشتر از بچه ها که حاضر هستند آموزش را شروع کنم که وقتی زمان درستش برسه من هم اعتماد به نفسم بیشتر شده و هم در آموزش داد به افراد بزرگتر مهارت بیشترو تسلط بیشتری بر آموزشها داشته باشم.
خدایا شکرت چقدر این مسیر زیباست
چقدر با خدا بودن لذت بخشی
چقدر اعتماد کردن دلنشینه .
چقدر توحیدی تر عمل کردن و اعتبار کارهای رشد یافته را بخدا دادن شیرین و خوشمزه است
چقدر ایمان و توکل و باور بخدا بهم قدرت میدهد
چقدر طی کردن تکامل زیباست . چقدر توجه کردن به زیبایی ها و نکات مثبت و شکر گذار بودن عبادت واجب است
چقدر گوش دادن به هدایت خداوند و آگاهی های ناب الهی منو بزرگتر و وابسته تر به اصلم میکند
چقدر زیباست چقدر دوست داشتنی است
چقدر باشکوه است با خدا بودن و وصل شدن بهش
خدایا شکرت که هر آنچه دارم از آن توست مالک اصلی تویی عاشقتم جان جانانم سپاسگزارم
خدایا شکرت تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و ن گمراهان
خدایا من از هر خیری از تو بهم برسد سخت محتاجم
خدایا شکرت
که هر روز میخوام یه ذره از روز قبلم بهتر باشم
خدایا شکرت که در مسیر الهی ثابت قدم تر هستم
خدایا شکرت که تکرار و تکرار و تکرار این آگاهی ها هر روز دریچه ای از نور و روشنایی و نعمت و ثروت و فراوانی و رحمت الهی را به زندگی ام باز میکند
خدایا شکرت که با صدای آگاهی بخشت بهم گفتی همینجا تو همین سایت فعالیت کن من همه چی بهت میدم
بهم گفتی فایلها رو خوب گوش کن تمرینها و تکرار آنها را بیشتر کن با خودت با من حرف بزن .استمرار داشته باش در ابن مسیر من همه چی بهت میدم
منم گفتم چشششششم
و با تمممممااااام وجودم هر روز اکثر زمانم در ابن مکان معنوی هستم و با قلبی باز آماده هستم و اجازه میدهم که تو همواره مرا به راه راست هدایت کنی.
من تسلیمم هیچی نمیدووووونم خودت کمکم کن تکاملم را بدرستی طی کنم و از هر لحظه ام لذت ببرم
خدایا شکرت من میخواهم با وجود این آگاهی هر روز بهترین خودم باشم
هر روز در زمینه روابط و ثروت و فراوانی و خوشبختی و معنویت رشد چشم گیری داشته باشم
بدون کمالگرایی به هدایت ها توجه کنم و عمل کنم به آنچه که بهم گفته میشود.
خدایا شکرت که آگاهی های تو را با خودم همراه دارم هر لحظه با این درک خوب در احساس خوب هستم چون خودم و تمام اموراتم را به تنها فرمانروای کل کیهان میسپارم و رها در آغوشش خودم را میسپارم و او بهترین دوست و برنامه ریز و برنامه نویس من است
من هر روز صبح با تمرین ستاره قطبی با خداوند تقسیم کار میکنم
من تا جایی که بتونم سعی میکنم آگاهانه در احساس خوب بمانم و آرام و صبور باشم و به هر هدایتی که بهم کرد عمل کنم و بقیه کارها را خودش انجام و مدیریت میکند .
من دیگه نمیدونم او خداست و بهتر میدونه
من اینو میدونم که خداوند هر گز الهام را رها نکرده و هیچ جا منو گیر ننداخته و راه حل ها را بهم گفته
من الهام هیچ وقت با وجود این آگاهی برتر گیر نمیکنم
جواب تمام مسائل را او میداند و در درونم این چراغ هدایتگر وجود دارد و من بهش ایمان و توکل دارم که همواره هدایت مرا بر خودش واجب کرده است.
خدایا شکرت که من بینهایت زیبا و دوست داشتنی هستم و با عشق بسوی تو آمده ام
وقتی صبح همسرم گفت که عزیزم میدونی فردا چه روزیه چند تا مناسبت گفتم و رسیدم به ولنتاین روز عشق
همسرم گفت فردا روز توست
روز عشق کلی ذوق کردم گفتم روز عشق فقط عشق انسان به انسان نیست
عشق میتونه به یک حشره باشه
عشق میتونه به یک گل یک پرنده یک درخت یک طبیعت زیبا به نگاهی پر مهر و محبت به چشمان فرزندانم به عشق به کار م به تشکر و قدردانی از نعمتهایی که دارم باشه و همسرم تایید میکرد که آره عشق به هر چیزی میتونه باشه
وقتی عاشق بشی یعنی داره به زیبایی های بیشتر ی توجه میکنی و طبق قانون به هر چیزی توجه کنیم از همان جنس بیشتر وارد زندگی مان میشود.
خدا یا شکرررررررررت
من بدون تو هیچی نیستم
خدایا شکرت که وقتی در دوراهی گیر میوفتم تو هستی و این کلید گنجه که ایمان تو حفظ کن و نترس و آروم باش وقتی به ابن نیروی هدایتگر درونی اعتماد داریم و میدانم که وجود داره دیگه ترس و شرک نباید داشته باشیم
چون دوستان خدا در همه حال به خدا توکل میکنندو نه ترسی دارندونه غمی .
خدایا شکرت که هر اتفاقی بیوفته الخیر و فی ما وقع است.
وقتی اعتماد میکنی و نشانه را دنبال میکنی باید در اون شرایط و موقعیت ها لذت ببری و هر اتفاقی را خیر ببینی و اونوقت میفهمم که این مسیر لازمه رشد و پیشرفت من بوده
استاد در زمینه روابط بخوام بنویسم بارها و بارها بوده که من تا لبه پرتگاه رفتم و برگشتم و الان وقتی به گذشته ام نگاه میکنم بینهایت تشکر میکنم بابت مسیرم و بارها میگم که من باید اون مسیر را طی میکردم و الان در ابن مسیر اسان و درک قانون و عمل به الهامات درونی ام قرار بگیرم .
بخدا مثله روز برام روشنه که بخاطر اون مسیر ه که من الان اینجا هستم.
چون مسیری هست که خودم انتخاب کردم و با توجه به آیات قرآن که خداوند بارها گفته هیچ را بیش از اندازه تکلیف نکردم
یعنی من توانایی گذر از اون مسیر را داشتم
اگه اونجا من ادامه نمیدادم خدا میداند الان در چه شرایطی بودم
اصلا حتی با ادامه ندادن آیا من الان به ابن درک از قوانین میرسیدم
یعنی من با اون گذشته رشد کردم قوی شدم
بخدا که دانه ای که کاشتم هر روز بلطف خداوند داره نور و آب و خاک و کود مناسب بهش داده میشه و در آینده نزدیک هیچ ربطی به اون الهام 30 سال پیشم ندارم
و البته که الآنم همینه که من هیچ ربطی به گذشته ندارم ولی تا جایی که استمرار و ایمان و توکلم بیشتر باشد جهان من زیباتر میشود. گذشته ام فراموش و آینده ام روش است
خدایا شکرت که هر کس بخواهد هدایتش میکنی به مسیر درست
در این جهاد دوقطبی
به هر قطبی که من بخواهم تو هدایتگر م هستی چه سعادت و رستگاری برتر از این
که خداوند مرا به راه راست هدایت کرده و الان در حال لذت بردن هستم و دریافت کننده الهامات الهی هستم و لایق شدم برای بهترین ها
هم سلامتی کامل هم معنویت هم ثروت و فراوانی و روابط عالی و آسان شدن بر آسانی ها و روان تر شدن چرخ زندگی و حال کردن با این قوانین ثابت که بزرگترین معجزه زندگی من است.
خدایا شکرت من تسلیمم هیچی نمیدووووونم خودت کمکم کن
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
زمانی که بر سر دو راهی قرار می گیرید چگونه تصمیم درستی اتخاذ می کنید؟
-بسیاری از دو راهی ها جواب مشخص و صحیحی داشته تنها به دلیل احساساتی عمل کردن دچار شک و تردید در تصمیم گیری می شویم
-اگر اجازه ندهیم ترس ها شک ها تردیدها و نگرانی ها بر ما غلبه کند تصمیمات ما کاملا مشخص و واضح می شود
-با لحاظ کردن احساسات در تصمیمات خود آنها را به دو راهی تبدیل می کنیم
بنابراین همواره:
-احساسات خود را هنگام تصمیم گیری کنترل کنیم
-قوانین الهی را بررسی کرده و بر اساس آنها عمل کنیم
-خواسته های خود را بررسی کرده و ببینیم گرفتن چه تصمیمی ما را به خواسته هایمان نزدیک تر می کند یا گرفتن چه تصمیمی باعث می شود به خواسته های بیشتری دست یابیم
-از خداوند درخواست هدایت و نشانه کنیم تا بتوانیم مسیر درست را تشخیص دهیم
-هنگام درخواست نشانه و هدایت از خداوند با ایمان و توکل به آنها عمل کنیم
-هنگام درخواست نشانه از خداوند ترجیحات خود را درتصمیم گیری دخالت ندهیم
-خداوند بسیار سریع به درخواست ما پاسخ می دهد
-نشانه های خداوند بسیار واضح و مشخص است
-در مورد نتایج حاصل از نشانه های خداوند قضاوت و پیش داوری نکنیم حتی اگر ظاهرآن ناجالب بود به آن عمل کنیم و بدانیم شکست و عدم موفقیت درس ها و تجاربی بوده است که به ما در رشد و پیشرفت بیشتر کمک می کند
-ذهن خود را در تصمیمات هنگام دیدن نشانه های خداوند دخیل ندانیم
-اگر به دنبال دریافت نشانه های متعدد باشیم در تصمیم گیری دچار اشتباه می شویم
-معایب و مزایای تصمیمات خود را یادداشت کرده و هر کدام مزایای بیشتری برای ما در بر داشت همان را انتخاب کنیم
-بسیاری از تصمیمات واضح هستند و نیاز به دریافت نشانه برای تایید درست بودن آن نیست
-اخذ تصمیمات نادرست بسیار بهتر از عدم تصمیم گیری و همواره در شک و تردید باقی ماندن است
خدایا شکرت
عاشقتونیم
به نام خدای جان و خرد
درود به استاد عباس منش عزیزم و مریم شایسته عزیز که با این فایل فوق العاده پروژه مهاجرت به مدارهای بالاتر رو تموم کردن
سفر فوق العاده ای بود پر از آگاهی های ناب
توی این فایل خیلی نکات جالبی گفته شد که میتونه به خودشناسی آدم هم کمک شایانی کنه
و به شخصه برای خودم پیش اومده توی دوراهی بمونم و منتظر نشونه باشم و اتفاقا به قول استاد اکثر اوقات اصلا نیازی به نشونه نبود و از درون میدونستم کدوم راه درسته و کجا رو نباید برم
اما به خاطر تردیدها و ترس ها یا هر علت دیگه ای معمولا توی شک و دودلی میموندم و خب نتیجه ای جز استرس و حرکت نکردن و نجواهای آزاردهنده شیطان نداشت
همیشه همین حرف استاد رو به خودم میزنم که باید حرکت کنم حتی اگر نتیجه این حرکت چیز به ظاهر جالبی نباشه بهتر از موندن توی شک و تردیده
حداقلش میتونی مطمئن باشی بعد از اون اتفاق به ظاهر ناجالب همون آدم سابق نیستی و کلی رشد کردی و کلی تجربه کسب کردی
یعنی حتی بدترین حالتی که حرکت میکنیم که فکر نمیکنم بشه اسمشو بد گذاشت حتی از موندن توی شک و تردید بهتره!
این تجربه شخصی من بود و چقدر عالی استاد توضیح داد
و اون قسمت نوشتن و در نظر گرفتن خوبی ها و بدی های هر راه…راه حل فوق العاده راحت اما کارآمدیه که میتونیم بدون دخالت احساس و با استفاده از عقل سلیم و الهاماتمون مسیرمون رو ادامه بدیم
چیزی که برام مشخص بود بیشتر از هرچیزی اینه که آدم در هر حالتی باید حرکتشو کنه و به بهونه ندونستن یا وسواس داشتن و……یک مدت طولانی جایی خودشو معطل نکنه
دمتون گرم استاد بابت توضیحات عالیتون
به نام سیستم هدایتگر بشر
سلام
شروع مجدد نوشتن کامنت در سایت در تاریخ
24 بهمن 1403 ساعت 15:15.
این کامنت در حالی میزارم که به مدت 2ماه ازدواج کردم و تولد 26 سالگی خودم به مدت چند هفته پشت سر گذاشتم و به مدت یک هفته که متوجه شدم باردار شدم و وارد رسالت مادری شدم
و این سخت ترین تصمیم حال حاضر برای من بود که تو سن 26 سالگی در حالی که هنوز در عقد هستم آیا این فرزند نگه دارم یا سقط کنم
کلی ترس داشتم راجب اینکه قرار مادر بشم.احساساتی تصمیم میگیرم هزاران بار هیجانات متفاوت تو این مدت آمد تو ذهنم ترس ها افکارها و نجواهای مختلف آمد.
واقعا باید احساسات مدیریت کرد و تصمیم منطقی گرفت و توکل کرد برخداوند .و از خداوند نشان هدایت میخوام برای ادامه داستان .
خدایا من میخوام به آرامش برسم خودت بهم بگو چه تصمیمی منطقی تر هست .
خودم میگم بی خیال حرفهای دیگران که میخوان بگن چرا تو عقد باردار شدی قطعا این نعمت پرودگار هست و هدیه برکتی از خداوند هست و اسمش میزارم نور فرزندم نوری از جانب حق هست و برکتی بر زندگی من میاره و از همه سمتی برای من گره گشایی میکنه .خداوند همراه این بچه برای من رزق روزی برکت خوشبختی آرامش آسایش به همراه میاره نباید بترسم خداوند همواره من هدایت میکنه.
استاد یک سری ترس ها درون ذهن من هست اینکه
1 ترمز :این که من هنوز شغل خوبی ندارم درآمدی ندارم دانشجو ترم آخرم بچه نکنه مانع پیشرفت من بشه و نزار من پیشرفت کنم نگه داری بچه دوران بارداری سخت هست
چطوری من میتونم از پس این مسولیت سخت بربیام و پیشرفت کنم.بچه باعث خانه نشینی من میشه و دچار افسردگی میشم نمیتونم با بچه برم سرکار یا پیشرفت کنم موفقیت کسب کنم
گاز :هزاران خانم هستن که در بارداری هروز موفق ترمیشن و پیشرفت میکنن .دوست های خودم که دانشگاه می آمدن و هروز بیشتر پیشرفت میکردن .رفیق های دبیرستانم .استادباشگاهم که تو بارداری می آمد باشگاه بعدش هم دکتری قبول شد .هما رفیقم و هزاران هزار خانم هستن که دربارداری موفق تر هستن و هروز موفق تر میشن .
….
ترمز:حرفهای دیگران قضاوت هاشون که تو عقد نباید بچه دار شد .ما که هنوز خانه جهیزیه امون تکمیل نیست عروسی نگرفتیم و درآمد بالایی نداریم این بچه زود بود من همسرم هنوز یک مسافرت خوب باهم نرفتیم باید خانه ماشین می گرفتیم بعدش بچه می آمد
گاز:این بچه بسیار خوش یمن خوش قدم پر برکت خواهد بود هدیه خداوند و برکت خداوند هست نباید بترسم باید بر ترس خود غلبه کنم.بی شک فرزند من هدیه و روح پاک خداوند هست و من بعد فرزند خودم خیلی پیشرفت میکنم خانه میخرم ماشین میخرم و هروز پیشرفت میکنم و به زودی پیشرفت می کنم و همسرم درآمدش چندین برابر میشه .
ترمز :ممکن کلی درد زایمان بکشی اضافه وزن بارداری پیدا کنی چون خانوادت مادرت سزارین شده پس توام میشی ژنتیکی میشی .اضافه وزن بالا زشت میشی قیافت مشکل پیدا میکنه سنت میره چیه اینقدر زود زایمان بارداری از ریخت قیافه میفتی
گاز:این همه نجواهای شیطان من به واسطه روح پاکی که درونم هست هروز زیباتر وجوان تر و صورتم شاداب تر میشه و کلی کاهش وزن خوب اصولی پیدا میکنم من بعد بارداری هروز جذاب تر خوشگل تر خوش تیپ تر خوش اندام تر میشم و موقع زایمان خودم با فرکانس خوب درست زایمان خوب و طبعیی انجام میدم ژنتیک چیه اصلا درد زایمان نمیکشم و وزنم مناسب میشه بچه سالم قوی به دنیا میارم
بچه من بسیاز سالم خوش قدم زیبا قوی نجیب خواهد بود و من بعد بارداری به لطف روح پاک فرزندم هروز خوشبخت تر میشم و پیشرفت میکنم
و تصمیم میگیرم و نگهش میدارم
سلام مرضیه جان.دوتاتبریک هم برای ازدواجتون هم مادرشدنتون.دوست دارم یکمی از شرایط خودم بگم شاید کمکی هرچند کوچک بهت بکنه. الان فکرکن ده سال رفتیم جلوتر وفرزندت ده سالشه به نظرخودت دیگه اهمیتی داره که توعقد باردارشدین مسلما خیر.
بعدش همین الان خیلی ها هستن سالها دنبال دوا،دکتره که مادربشن وشما این قدر راحت وبدون انتظار مادرشدین.
شایددرفرهنگ ما خوب نباشه اما واقعا کاراشتباه وگناهی که رخ نداده.
من خودم شاغل اتاق عمل زنان هستم وسرعمل های سزارین ایناهستم یکی از جراح هامون که خودش متخصص زنان بود با افتخارمیگفت من تو عقد باردارشدم والان دخترش پنج ساله شده ویه پسر سه ساله هم داره خوب چی شد.
من 21ساله بودم که باردارشدم وبعد دوماه کنکورکاردانی به کارشناسی قبول شدم ترم دوبودم زایمان کردم وهر روز صبح زود 120 کیلومتر رو میرفتم مشهد شب برای نوزادم برمیگشتم شهرمون ودانشجوی موفق هم بودم شاگرد سوم بودم ترم آخر استخدام هم شدم 25ساله بودم فرزند دوم سی ساله فرزندسوم و36سالگی فرزند چهارم والان چهارمی یک سال ونیم هست تواین سالها هم شیفت میرم هم خونه داری هم بچه داری.جالبیش به اینه که تاهفته 39 هم شیفتهامو میرفتم وماهی 80،90ساعتی هم اضافه کارداشتم.
مرضیه جان ما انسانها خیلی توانمندهستیم واز پس هرشرایطی برمیاییم فقط کافیه خودت رو باور کنی.خیلی عالی که نشستی وترمز وگازهاتو نوشتی.بابچه هم میشه پیشرفت کرد همون طور که خیلی هاتونستن.زایمان ویاسزارین هم از پسش برمیایی من دوبار زایمان کردم دوبارسزارین.همه ماخانمها بااین باور بزرگ شدیم که سقط جنین گناهه ومعمولاهمه بعدازاین کاردچارنوسانات روحی میشن.ان شالله تصمیم درست روبتونی بگیری ودراین مسیر زیبا پایداروسلامت باشی.
سلام مریم عزیزم وای ازت چقدر ممنونم که این کامنت برام گذاشتی و الگو شدی تو ذهنم که تو بارداری هم میتونم درسم بخونم دکتری بگیرم و شاغل باشم.و خانه دار انگار تو ذهنم امکان پذیر نبود این داستان ها باهم دیگه. خیلی ممنونم که انقدر خوب موفق بودی تحسین می کنمت.خیلی عالیه واقعا امیدوارم منم ازپسش بربیام.نه من سقط نمی کنم هرجور شده این برکت الهی نگهش میدارم و ممنونم از تبریک وخداوند 4 فرزندت برات نگه داره موفق باشی
بنام خداوند بخشنده و مهربان
سلام بر استادان گرامی جناب سیدحسین عباس منش و سرکار بانو مریم شایسته
بینهایت از شما بزرگواران عزیز سپاسگزارم که ما رو برای رسیدن به خواسته ها و اهداف در مسیر خوشبختی و سعادت با آموزشهای بینظیر و طراحی پروژه ها و دوره های مختلف کمک و هدایت میکنید
خداوند خالق مطلق است و خداوند هدایتگر است و شما دستانی از دستان خداوند هستید برای درک هدایت خدا و گرفتن الهامات خداوند با تغییر باورهای نامناسب به سمت باورهای مناسب برای درک بهتر االهام و هدایت الهی و خدا رو بسیار شاکر و سپاسگزارم که در مدت حیات خود شما استادهای بزرگ و این مسیر را برای ما فرستاد تا راه درست و بهتر رو واضح تر آسانتر و راحتر طی کنیم و با بهره گیری و بهره برداری درست از این آموزهها زندگی خودمون رو خودمون خلق کنیم همان قدرتی که خداوند به انسان داده است برای خلق زندگی بهتر با پرورش و تقویت باورهای مناسب در تمام زمینه های زندگی
خدایا شکرت
سلام بر دوستان هم قدم در این پروژه
پروژه مهاجرت به مدار بالاتر
گام آخر: چگونه در دو راهی های زندگی راه درست را انتخاب کنیم.
گام آخر
خدا رو شکر از گام اول در این پروژه که با خلاقیت استاد سرکار بانو شایسته طراحی شد، همراه و هم قدم شما ها بودم و تونستم به آگاهی های خودم اضافه کنم که خودم میفهمم تاثیر این دوره در روند زندگی خودم رو دوره کوتاه مدت بود ولی برای من تغییرات خوبی داشت هم اینکه هر روز خودم رو موظف کرده بودم که هر روز این گامها رو دنبال کنم، ببینم، گوش کنم، یادداشت برداری کنم تمرین کنم کامنت بزارم و به تعهد خود برای بودن در این پروژه عمل کنم اگر تغییری هم برام رخ نداده ولی همین پایبند بودنم، ثابت قدم بودنم بسیار بسیار نتیجه خوب و عالی است که این انگیزه ای بشود برای من برای گذارندن دوره های دیگری که در اون مسیر قرار میگیرم.
گام آخر پروژه ولی گامهای اول ما برای حرکت، برای تغییر و دگرگونی باورها، برای تولید باورهای بنیادین برای خراب کردن باورهای قدیمی گذشته و ریختن رنگی قوی بر روی سمیانهای ذهن و تکرار و تکرار و تکرار این رنگ برای بهتر شدن برای عالیتر شدن، برای شدن یک الگو برای آدمهای اطرافم برای تغییر خودشون.
دو راهی های زندگی:
کنترل احساسات، گذشتن از ترسها، توکل کردن راه برای غلبه بر سر دو راهی که وقتی نگاه به قوانین جهان داشته باشیم، نگاه به خواسته ها داشته باشیم، توکل و هدایت از خداوند بخواهیم دیگر دوراهی نمی ماند، و راهی که انتخاب میکنیم اون راهی هست که خواسته های بیشتری رو برآورده میکند و خداوند خودش در مسیر هدایت میکند، نشانه ها می آید و دیگر تردیدی نیست و به نشانه های خدا اعتماد کنیم و حرکت کنیم، وقتی از خدا هدایت میخواهیم اگر در مسیر به سختی و تضادی رسیدیم میفهمیم که این تضاد برای پیشرفت ما است، این سختی برای رشد ماست، مسیر درست است باید بتونیم بر سختی ها و نگرانی ها غلیه کنیم و ایمان داشته باشیم که در مسیر درست هستیم و به خواسته هامون میرسیم.
اگر از خدا خواستیم که نشانه ای به ما بدهد که حرکت کنیم، دیگه نباید منتظر نشان بعدی باشیم و شک کنیم، باید حرکت کنیم، ترجیح خودمون رو دیگه کنار بذاریم و مطمئن باشیم که پاسخ خداوند درست تر، بهتر و همان راه اصلی است.
نگاه به قوانین، نگاه به خواسته ها، نگاه به توانایی ها، نگاه به تکامل، بررسی کردن و گرفتن تصمیم، که دیگر در شک و تردید نمانید.
خدا رو شکر بابت این سایت، بابت این استادان عزیز، بابت این دوستان در این سایت، بابت کامنتهای زیبای دوستان.
خدا رو شکر که با همسر عزیزم، عزیزدلم، بنده هم در این مسیر هم قدم هستم و یکی از خوشبختیهای بنده این است که خداوند همسری هم قدم، هم پا، هم فرکانس و هم مدار در کنارم قرار داده که با هم این مسیر زیبا رو قدم میزنیم و حرکت میکنیم و لذت میبریم برای رسیدن به خواسته ها ، اهداف.
خداوند بینهایت بابت همه چیز سپاسگزارم
گام آخر
2025/02/12
بنام هدایت الله ،بنام اوکه هرچه دارم از اوست
سلام به استاد عزیزم به استاد شایسته مهربانم ودوستان بهشتی ام
خداجونم ازت ممنونم بخاطر یه روز دیگه ویه فرصت شگفت انگیز دیگه
ازت ممنونم که مرا به این مسیر زیبا، مسیری پراز ثروت نعمت ،آرامش ،سلامتی هدایت کردی ودر این مکان الهی حضور دارم
ازت ممنونم بخاطر رزق بی حسابی که از بینهایت طریق به زندگی من جاری می کنی
ازت ممنونم بخاطر وجود اساتید توحیدیم ودوستان الهی وهمه عزیزانم
ازت ممنونم که هستی ومن میتونم بودنت را حس کنم خداجونم من عاشقتم ودوست دارم همانطور که تو عاشقمی ودوسم داری
گام آخر :چگونه در دوراهی های زندگی ،راه درست را انتخاب کنیم
خدای من باورم نمیشه استاد جان من دیشب تو خواب دیدم شماتمرینی دادید که گفتیدیک کار تعویق افتاده را که خیلی وقته باید انجام می دادید وانجام ندادید راانجام بدید و من همان لحظه تصمیم گرفتم آن کار را انجام بدهم وهم زمانی این فایل برا من خیلی درس به همراه داشت
پریروز که در سفر بودیم به خونه یکی از دوستان رفتیم من بعدازظهرعذرخواهی کردم و رفتم یکساعتی استراحت کنم وهمسرم در حال نشسته بود اتفاقا جاری دوستم نیز مهمان آنها بود خب من رفتم تو اتاق، دوستم با جاری اش آمدگفت میخوای بخوابی آبجی ،گفتم نه فقط دراز کشیدم وآنها شروع کردن به صحبت کردن باهم، منم دیدم حرفهای آنها ربطی به من ندارد وتمایلی به شنیدن آن حرفها نداشتم چشمام رو بستم تا روی افکارم تمرکز کنم وناخودآگاه خواب رفتم بیدار که شدم دوستم آمد در مورد همسرم یه حرفی به من زد در مورد اینستای جاری اش وهمسرم،که عکس همسر من را در صفحه اینستای جاری اش دیده، گفتم اشتباه میکنی حرفی که شما میگین برا همه همین جوری است به من گفت چیزی به همسرت نگو،ولی من طبق قراری که باهمسرم داشتم از ایشون سوال کردم گفت نه عزیزم اشتباه می کنه منم پذیرفتم وتمام ،تا فردای آن روز وقتی از خواب بیدار شدم. إِلَهِی وَ رَبِّی مَنْ لِی غَیْرُکَ این ذکر تو ذهنم تکرار میشد ویادم آمد من تو خواب دستم به حالت دعا گرفتم ومدام این ذکر را تکرار میکنم ،تاوان سنگینی دارد. برای یک دقیقه بدون توبودن باید یک عمر داشتنت را آرزو کرد. منِ حواس پرت که دقیقه دقیقه زندگیم تو را از یاد برده ام.
امّا من، دیوانه ای هستم که پیله می شوم، پاپییت می شوم، عاشقت بودن را فریاد می زنم تا آغوشت را برایم بگشایی….إِلَهِی وَ رَبِّی مَنْ لِی غَیْرُکَ…
چگونه بخوانمت می شود اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِکَ الَّتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ ، حواسم رابه خودت جمع کنی… فقط من باشم وتو…
بعد از صبحانه جاری دوستم آمد و از ما دعوت کرد که یه روز بریم خونه آنها من وهمسرم هم صحبت کردیم که چشم حتما تشریف میاریم بعد دوستم جبهه گرفت که نه اینا آدم درستی نیستند گفتم به ما ربطی نداره ما فقط خوبی دیدیم واین دعوت رو قبول میکنیم فردای آنروز همسرم با دوستش وبچه هاش رفتند بیرون برا خرید من چون میخواستم بخوابم با آنها نرفتم بعد که داشتم کامنت دوستان را مطالعه میکردم دوستم آمد حرفی به من زد که اولش خیلی بهمم ریخت وسبب شد دراعتمادی که به همسرم داشتم دچار شک وتردید بشم ودوستم اصرار که مبادا این موضوع را با همسرم مطرح کنم وقتی همسرم آمد از بهم ریختگی من متوجه شد اتفاقی افتاده ،گفت چیزی شده گفتم نه ،بعد این سوال آمد به ذهنم که چرا دوستم آمد این حرف را به من زد ،با اینکه من در جواب به ایشون گفتم شما اشتباه میکنی وهمسر من کسی نیست که اینکار را بکند اگر هم کرده لیاقتش همینه من کاری نمی تونم بکنم بعد آمدم سایت و نشانه امروز، دیدیم فایل معضلی ویرانگر بنام جلب توجه آمد گفتم خدایا این نشانه را برام واضح کن فایل را گوش دادم وچند تا کامنت خواندم وفردای آن روز بخدا گفتم به من بگو الان من باید چکار کنم ودوباره نشانه روزم را زدم فایل تمرکز بر نکات مثبت قسمت 1 آمد گفتم خدایا یعنی چه گفت به سوالات فکر کن یه آن جرقه ای در ذهنم روشن شد من از خدا سوال کردم چرا دوستم اینکار رو کرد جواب آمد جلب توجه گفتم خودم باید چیکار کنم گفت توجه به نکات مثبت همسرت ،دوستت من حرفهایی که دوستم بهم گفته بود را به همسرم گفتم ایشون هم خیلی ناراحت شد گفت چرا همان لحظه به من نگفتی تا حرف را رودررو کنیم ومن الان به همسرش میگم ،گفتم نه شما همچین کاری را نکنید صبر کن ،گفت پس فردا صبح از اینجا میریم گفتم باشه ودعوت جاری دوستم را با عذر خواهی کنسل کردیم ووسایل را جمع کردیم وتا فردا صبح زود حرکت کنیم ومن شب از خدا خواستم خودش هدایتمون کنه ودر زمان مناسب در مکان مناسب ودر موقعیت مناسب باشیم هر چه دوستم وهمسرش اصرار کردند چندروز دیگه باشید گفتیم نه وتشکر کردیم ومن طول مسیر به اتفاقات این دوسه روز فکر میکردم اولا خداروشکر کردم که در این مسیر قرار دارم وخیلی خوب تونستم جلوی پیشروی های ذهنم را بگیرم وبه خودم گفتم ببین اصلا همسرت، این کار را کرده آیا تو فهیمه میتونی اورا تغییر بدی ؟ در حال حاضر چی برات مهمه ؟ گفتم سلامتی ورشد خودم ؟گفت پس تمرکزت رو بزار روی خودت واصلا به اینکار نداشته باش اجازه نده این مسائل پوچ وبی اساس در ذهنت رخنه کند وافسار زندگی ات را در دست بگیرد دیشب که رسیدیم خونه کلی با خدا حرف زدم وازش هدایت خواستم ساعت 3 بیدار شدم گفتم قطعا خدا میخواد یه چیزی را بهم بگه که وقت سحر بیدارم کرده رفتم کلید نشانه امروز را زدم هدایت الهی قسمت اول کلی گریه کردم با این فایل واین تیکه از کامنت دوست عزیزم تمرکزت را از روی چیزی که هستی بردار و بزار روی چیزی که میخوای باشی این تیر خلاصی بود که به قلبم خورد گفتم فهیمه تصمیم بگیر میخوای رشد کنی ،میخوای پیشرفت کنی ،سلامتی ات برات مهمه ،برات مهمه که زندگی ات از اینی که هست عالی تر بشه ،روابطتت زیباتر وقشنگ تر بشه ،اگر بله پس راهت مشخصه تمرکزت رو بزار روی چیزی که میخوای باشی ،شرایط وروابطی که میخوای تجربه کنی گفتم چشم خدای مهربونم وبعد تمرین سپاسگزاریم را انجام دادم وتمرین کدنویسی را نوشتم وبا حال خوب خوابیدم بعد که بیدار شدم گام جدید با موضوع چگونه در دوراهی های زندگی ،راه درست را انتخاب کنیم من را شگفت زده کرد وخوشحال شدم که بر احساساتم غلبه کردم وشک وتردید را از خودم دور کردم وپذیرفتم من قدرت تغییر دیگران را ندارم وبدون اینکه نگران نا راحتی دوستم وقضاوت ایشون باشم پذیرفتم ماندنم در آنجا دیگه به نفع من نیست وقبول کردم که سفرمون را زودتر از موعد تمام کنیم وتصمیم گرفتم تمرکزم را بزارم روی خودم وزندگی خودم ،خدایا شکرت
استاد شایسته عزیز بابت خبر خوبی که در مورد دوره جدید دادید بی نهایت سپاسگزارم نمیدونم من هم قراره که همپای شما عزیزان در این دوره باشم یا نه، ولی از خدا خواستم اگر آماده شنیدن ودرک آگاهیهای این دوره هستم خودش شرایطش رو برام فراهم کند …عاشقتونم…..
در پناه الله همواره شاد وثروتمند،سعادتمند وسلامت باشید