مصاحبه با استاد | چگونه در دوراهی های زندگی، راه درست را انتخاب کنیم؟ - صفحه 18

294 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسین نظری گفته:
    مدت عضویت: 3085 روز

    به نام رب العالمین

    سلام

    سلامی با عشق خدمت استاد عزیزم و مریم جانم از هردوی شما عزیزان بسیار سپاسگذارم ازتون بی نهایت سپاسگذارم

    سلام به دوستان گلم

    الهه ام

    خدای من الله من رب من چطور سپاسگذاراین نعمت بزرگت باشم خدای من تو من رو ارزشمند آفریدی تو برای من هرچی که هست رو آفریدی خدای من همه چی رو برای من آفریدی و من رو برای خودت ازوجود خودت چطور سپاسگذارهمین نعمت بزرگت این سایت و استاد و مریم جان و دوستان بهشتیم باشم

    خدای مهربانم تو هیچ وقت منو تنها نزاشتی همیشه بودی همراه و همگام با من چه تو شرک هام چه تو توحید همیشه با من بودی چطور سپاسگذارت باشم

    خدای من ازت بی نهایت سپاسگذارم به اندازه کل اقیانوس هات به اندازه کره زمین به اندازه بزرگی خودت ازت سپاسگذارم

    همه ما نعمت هایی داریم که برامون عادی شدن مثل همین دست مثل چشم مثل خیلی چیز های دیگه ای که از اول بودن پس بیاییم سپاسگذار همین داشته هامون باشیم با خودمم که انگار فراموش کارم تا پارسال اینا نبودن ولی چه کنم که انسانم ولی باید تعهد بدم سپاسگذار تراز دیروزم باشم چون همه چی زندگی من فقط وجود خودشه و اون بی نیاز ازمنه و من محتاج اون

    خدای من من رو در مسیر درست ثابت قدم بگردان

    خدای من تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم

    یگانه پروردگارم خیلی میخوامت دوستت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    زهراهدایتی گفته:
    مدت عضویت: 463 روز

    به نام خدای مهربان که هرلحظه مراهدایت وحمایت میکند ..

    بازم سلام استاد توحیدیم بازم سلام مریم عاشقم …

    همونجورکه دیشب قرارشد صبح یه مثال از هدایت هایی که میشد بزنم اومدم تواین سایت الهی ولی یه کامنت خوندم که کامنت نبود یه چیزایی بود که من ودگرگون کرد واشک شوق ازاول تااخرش وحتی هنوزم ازچشام جاریه به خداقسم جوری خوشحالم که بخداگفتم نکنه من ازسر ذوق بمیرم ؟

    کامنت برادرعزیزم حمیدامیری بود ،جزاین نمیتونست باشه که تک تک کلمات وخداوند توقلبش جاری کرده باشه ،مگه میشه انقدر ازته دل وخالصانه و آگاهی دهنده باشه اصلا من وبرد تو یه مداربالاترچه قدر بابت وجودش شکرخداروکردم،چقدر خودم وتحسین کردم وگفتم ماشالله به خودت نگاه به خودت کن توچه مداری هستی خداروشکرکن خوشبحالت این مسیرتوحیده ،نگاه باچه آدم هایی هم نشین شدی ببین چه قدر قشنگ به خداوصله وباتودرمیون میذاره تاتوهم یادبگیری میشه انقدر وصل بود انقدر آگاه بود ،به خودم گفتم یعنی منم میشه به این مداربرسم مثل دوست عزیزم ؟ یه جاازکامنت خوندم که گفتن قبلا هاکه توسایت بودن دوستهای دیگه ای فعال بودن وایشون هنوزدرمداربالاترنبودن وبهش رسیدن ،…

    خدایاشکرت بابت تمام بنده هات ..

    وقتی هدایت هایی ازخداوند بادل وجون میخاستم وواقعا توشدن عاجزبودم ،به یه چیزایی برمیخوردم که میگفتم نکنه هدایت نباشه مثلا :

    چندروزپیش که میخاستم برای خودم یه لباس بهتربخرم باهمسرعزیزم رفتیم بیرون توتمرین ستاره قطبی نوشتم خدایا خودن برام بهترین مانتو اون چیزی که میخام وپیداکن وراحت بهش هدایتم کن وقیمتشم عالی باشه …

    واقعا برامن سخت بود که چیزی وکه میخاستم پیداکنم وهمش ازابن مغازه به اون مغازه وهمین طور قیمتش خیلی برام مهم بود چون من هنوزباورهای مخربی دارم وازشون آگاه هم نیستم (انشالله درستش میکنم درمسیردرست ).

    بعدازچندتامغازه گشتن واین همه راه دوراومدن ،وبچهاهم که توخونه مونده بودن سخت بودبرام ووقت میگذشت ومنم چیزی که میخاستم وپیدانکرده بود ،چندتاهم لباس تن زده بودم که ملیون هاتومن بودن ولی چیزی که به دلم بشینه نبود ،یه دفعه چشمم افتاد به یه دست فروش ودستم رفتم روی مانتو که زرشکی بود ولی چون دست فروش بود محلش نمیزاشتم ،همین جوری خوشم اومد بپرسم آقااین چنده گفت الان میاد من فروشندش نیستم ،گفتم بیخیال نمیخاستم همینجوری پرسبدم مهم نیس ولی اون سریع صاحبش وصدازد ومنم که رودروایستی مونده بودم ،ای بابا کاش بریم وباهمسرم میخاستیم بریم ولی مرد فروشنده داشت میومد قیمت وبه مابگه ،یه پیرمرد باچشم های آبی اومدوگفت این مانتو ازپارسال مونده واسم وهیچ کس سراغش ونگرفته قیمت خریدش فلانه وهرکی بخردش میدم فلان ،،،یعنی یه قیمتی گفت که نگم بهتره چون خودمم خندم گرفت مگه داریم مگه میشه ؟؟؟

    نمیدونستم برش دارم یانه همسرم گفت حالادوست داری بردار یامیپوشیش یامینازی کنار گفتم دوست دارم تنش کنم اگه تنم خوب بود بردارم اون یکی فروشنده گفت بفرماییدمغازه ما پرو کنید ..

    رفتم تن زدم یه چیزمحشر یعنی اون مانتوهایی که ملیون هاتومن پولش بود اصلا تنخوراین ونداشت وقابل مقایسه نبود بااین .وازقضا فیت تنم بود ..

    به قدری خوشم اومد وبرش داشتم ویه مقدارهم اضافه تر کارت کشیدم براش .

    توراه وقتی میومدم سرشاراز سپاسگذاری بودم خدایا فکرنمیکردم این جااین مانتوروپیداکنم و چه قدر حواست بهم هست اصلا مگه بااین قیمت مانتووجودداره ،اونم به این قشنگی وزیبایی من که سپرده بودمش به خودش خودشم جورکرده انقدری خوشحال شدم که خداوند به فکرمنه و جوابم ومیده وهدایتم میکنه .

    (کلا ازهدایت ها یه عشق خاص دیگه ای میکنم )

    وقتی رسیدم خونه بازپوشیدمش واز یه جاازلباس ددم انگارکمرنگ تره و شاید نورخورشید باعثش بوده ،بهم ریختم حالامن این چه جوری بپوشم ،نجواها اومدن :این همه وقت گذاشتی ورفتی وگشتی ازخداهدایت خواستی بفرمااینم هدایت عجب مانتویی اگه این پبدانمیشد تومجبوربودی بازمیگشتی یه چیزبهتری پیدامیکردی ،اصلا هدایت نبوده ،

    ازاین ناراحت بودم که پس هدایت خداچیه ؟این نبود ؟من چرادرکش نمیکنم کی میخام بفهمم ؟فقط تاشب فکرم این بود هدایت بودیانبود ؟؟بهم ریخته بودم

    یه کم خودم وآروم کردم گفتم توکه پولی ندادی بهش ،اینم که واقعا زیباس مگه توخیاطی بلدنیستی یادت نیست چطور وقتی به تضادی پیش میومد بدتر روش کارمیکردی یه چیزجدبد وخاص میشد همه خوششون مبومد (توبحث لباس وخیاطی )خدامیدونه توازپسش برمیایی خودت میتونی درستش کنی و….حتماهدایت بوده یادت نیست استادمیگفت شاید فکرکنی هدایت نیست ولی در درازمدت میفهمی که اون باعث خیلی ازاتفاقات خوب بوده وازهمونجاشروع شده .‌

    قبول کردم هدایته ودوباره شکرش وکردم وقتی به خاهرام نشونش دادم ومیخاستم ببینم متوجه اون کمرنگی ش هستن یانه ،اصلا متوجه نشدن وگفتم فلان ملیون خریدم باورکردن چون واقعا برابری میکرد وعالی بود .

    این دفعه وفتی استادگفتن وقتی هدایت میخای بسپربه خودش دیگه کارت نباشه وقتی یه منظره زیبا میخای ومیری یه دره میبینی وفکرمیکنی هدایت نبوده ولی هست ورفتم داستان خضروموسی روگوش دادم وساعت هانشستم به فکرکردن وگوش دادن به کل زندگی نامه حضرت موسی وخیلی درس هاگرفتم خدایاشکرت که باهرچیزی درسی به مامیدی .

    وبرام پیش اومده که درانتخاب مسبر یادقت به نشانه ها اشتباه کردم ومیخام چندین باراین فایل وگوش بدم ومتوجه شم .

    خدایاشکرت ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    رامش فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 686 روز

    بنام تنها فرمانروایی جهان هستی !

    امروز خود را بنام و یاد تو آغاز میکنم

    سلام استاد توحیدی و درود خدمت خانم شایسته توانا

    و درود سلام بر تمام دانش آموزان فوق العاده سایت

    خدا را شکر که با گام آخر( پروژه مهاجرت به مدار بالا ) رسیدیم با وجودیکه میخایم این گام ها ادامه داشته باشد ولی این خبر که در آخر متن دیدم

    (یک خبر عالی:

    خدا را شکر که توانستیم با هم گام به گام برای مهاجرت به مدار بالاتر قدم برداریم. به شما برای برداشتن آخرین گام تبریک می گوییم و یک خبر خوب هم داریم.

    خبر خوب این است که استاد عباس منش مدتها در حال مطالعه و تحقیق برای تولید یک دوره جدید هستند. دوره جدید به زودی در بخش محصولات سایت منتشر می شود. خبرهای خوب درباره دوره جدید در سایت به شما اطلاع رسانی می شود.)

    بی صبرانه منتظر این دوره فوق العاده ای هستیم خدا را شکر برای این همه خبر های خوب سایت و خبر های خوب زندگی خودم هم خدا را بینهایت سپاسگذارم

    میایم روی موضوع این فایل گام آخر !

    مصاحبه با استاد | چگونه در دوراهی های زندگی، راه درست را انتخاب کنیم؟

    چقدر آگاهانه استاد جواب دادن

    یادم میاید دقیقا یک پیش بود اولین تصمیم زندگیم را گرفتیم (از مکان امن خودم دور شدم ) یک ورق گرفتم در یک سمت ورق فقط خواسته هایم را نوشتم و در سمت دیگر ورق تمام تمام انچه که نمیخایم بالایم بیاید چون قبلا یک فایل استاد بود در همین مورد بحث شده بود که اینقدر برایم هدایت واضیح بود که رفتم و حرکت کردم و حالا خدا را شکر ان فردی که یکسال پیش بودیم کاملا تغییر کردیم خدا را شکر

    فقط باید حرکت کرد و از ترس های خود هرگز نترسیم

    و این پروژه یکی از بهترین پروژه های بود که هر فردی وقتی بخاید از ابتدا شروع کند بهترین است

    منتظر دروه جدید شما بی صبرانه هستیم استاد گرامی!

    در حفظ الله باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    ارزو طلائی گفته:
    مدت عضویت: 1446 روز

    سلام استاد عزیزم

    سلام خانم شایسته عزیز

    من برای مهاجراتم از خداوند نشانه خواستم و منتظر بودم به شهری که بهم الهام کرده بود،در زمان مناسب با الهاماتش حرکت کنم اما نشانه ها و الهاماتی که آمد باید به جای دیگری که دوست نداشتم می رفتم ولی چون الهام خداوند بود، پذیرفتم و کمی نگران شدم اما خداوند بهم گفت نگران نباش برات برنامه ریزی میکنم،آن محیط در ظاهر شاید شرایط سختی برام داشت اما چون همه اش را خیر میدونستم ،برکات زیادی از نظر مالی و غیرمالی برام داشت.

    استاد عزیز فایلی به صورت رایگان دارند، که در مورد تصمیم گیری صحبت میکنند، بارهاو بارها این فایل را گوش دادم و سعی کردم به صورت جدی تمریناتشو انجام بدم ،و این اواخر بیشتر از همیشه برای انجام کارهام از این تمرینات برای تصمیمم گیری هام استفاده میکنم و گاهی اوقات تصمیم میگیرم که آن کارمورد نظر را انجام ندم که بعد خداوند الهام می‌کنه آن کار را به این شکل انجام بده .

    و گاهی اوقات مزایا و معایب تصمیم را می‌نویسم و نمیدانم چه کاری انجام بدم وازخدا هدایت می‌خوام،میگویم که من قادر به تصمیم گیری نیستم،پروردگار عزیزم هم مرا هدایت میکند به انجام یا عدم انجام آن کار

    نتایج من از ابتدای گام تا الان

    1_هدیه از سایت گرفتم و تونستم آفرینش5تا 8و دوره عشق ومودت که خیلی دوستش داشتم را بگیرم.

    2_یک نامه اداری گم شده بود که پولی از دستم می‌رفت اما به لطف خدا پیدا شد.

    3_دو تا دوره آموزشی که بسیار بهشون نیاز داشتم با کیفیت عالی و رایگان از دستان خداوند به دستم رسید.

    4_کتابی که چند سال قبل با دوستان نوشته بودیم به زودی چاپ میشود.

    5_ دوست داشتم تنهایی جایی خارج از شهر برم که با توکل برخدارفتم.

    6_دو تا سفردر برنامه ام داشتم که با هدایت خداوند یکی برای شنبه 11٫27 و دیگری برای 15اسفند جور شده

    7_هدایت شدم دوباره دوره عزت نفس را شروع کنم که از همان روز اول معجزات را دیدم .

    8_دوست عزیزی را بعد از سالها دیدم .

    9_هدایت شدم سریال بهشت را مرتب ببینم و کامنت بفرستم که از آن روز زیبایهای زندگی ام زیادتر شده.

    10_لباس زیبایی که نیاز داشتم از خواهرم هدیه گرفتم

    11_شروع به خواندن قران به صورت جدی گرفتم

    12_و هزاران معجزات دیگر .

    خدایا شکرت ممنون استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    شیما محسنی گفته:
    مدت عضویت: 3564 روز

    سلام بر استاد عزیزم، مریم بانوی نازنین و تمام دوستان فعال در این سایت بهشتی و الهی …. که بودن در این سایت خود نعمتی عظیم است از جانب پروردگار که هر لحظه من شیما که سال هاست در این مسیر هستم، باید شکر شکر شکر و شکر کنم ….. الهی شکر

    شیمایی که همینجوری کار میکرد و خیلی نعمت ها اعم از داشتن حال خوب بیشتر، قوی تر شدن بیشتر در تضادها، مستقل شدن بیشتر، خود دوست داشتن بیشتر، تلاش و عمل به دوری کردن های بیشتر از نادرست ها، متوکل بودن بیشتر، خدا دوست بودن بیشتر، کسب قدرت حل مسایل بالاتر، خود شناسی بالاتر و متعد بودن های بیشتر و کسب احساس اعتماد به نفس و احساس لیاقت بالاتر و ……. هزاران نتیجه عالی که خیلی هایش به چشمم عادی عادی شده و اما …. نتیجه عالی اخیر که دلیل بر این شد که از شرابط عادی زندگی کمی خارج شم و نتونم این تعهد پروژه مهاجرت به مدار بالاتر را تا اخر بیام و فکر کنم تا گام 15 با 16 آمدم و با موضوع اسمانی شدن پدر نازنینم که جزو نمونه پدرها بود و یه جورایی رفیق فاب خودم بود، مواجه شدم و ….. ولی باورم نمیشد که این دوران را با ارامش طی کنم و الان بعد از 25 روز، در سفر با پسرم و همسرم باشم. این ها همش از نتایج آموزه های استاد عزیزم هست که خدا جون در این سال ها روزیم کرده …. و الان در این موقعیت بطور واضح تر، نتبجه را برداشت کردم و خدا را سپاسگزارم و دایم رو به خدا جون گفتم که الخیر فی ما وقع….. و هر زمان که دلتنگی از حضور پدر ازارم دهد، به خودم اجازه میدهم که گریه کنم و اصلا اصلا خودم را سرزنش نمیکنم و فقط تلاش میکنم که با کارهایی، کنترل ذهن بیشتر داشته باشم و در حالت غم در طولانی مدت نمانم تا اینکه به کمک پروردگار عالم و قدرت مطلق، از این موضوع هم سربلند عبور کنم….

    چند مدتی است که کامنت بچه ها را میخوانم، ولی اول دیگه خجالت میکشیدم از اینکه بیام و بازم کامنت بزارم در این پروژه و اما اینجا درس دیگری از اموزه های استاد را اجرا کردم که خیلی راحت و زود خودم را در آغوش گرفتم و گفتم شیما جان جانان تو در تضاد سختی بودی و اصلا از خودت انتظار خیلی خیلی زیاد نداشته باش …. تو هم آدمی و با احساس … و بعد شروع کردم به نوشتن برای گام آخر و کمالگرایی ام را از جلوی راهم برداشتم و به بهبودگرایی ام فکر کردم که شیما تو با دریافت همچین نتیجه ای از اموزه های استاد در این تضاد، باز هم میتونی دوباره شروع کنی و ادامه دهی برای دریافت نتایج بالاتر و بالاتر ….

    استاد عزیز، سپاسگزارتون هستم با کمال احترام

    خدا خیرتون دهد در این دنیا و در آخرت…

    استاد در این فایل در مورد تصمیم گیری سر دو راهی ها صحبت کردین که من متاسفانه ضعف بسیار زیادی در این مورد دارم که دو تا سه تصمیم دارم که سال هاست که با خودم یدک کشیده ام و گاهی در ذهن پر رنگ تر و گاهی کمرنگ تر شده و یه جورایی برام نشتی انرژی داشته ….. البته اخیرا با اسمانی شدن پدر، از اعماق وجودم خواستم که حداکثر تا اخر اردیبهشت بتونم این ها را نهایی کنم و یا به خدا اعتماد کنم و پا روی ترس هام بزارم و پیش برم و از نقطه امن زندگیم در بیام و یا نه … که البته با شناخت بیشتر خودم که واقعا دلت چی میخواد …. راحتتر میتونم این تصمیم ها را بگیرم ….به امید خدا حتما میام و از نتیجه هاش میگم ….

    خدا قوت استاد جانم

    خدا قوت مریم بانو جانم

    واقعا با اینکه من فقط تونستم تا گام 15 با شما همراه باشم و بقیه را فقط گوش دادم و کامنت خوندم …. و الان برای گام اخر، فایل نوشتم…. ولی من واقعا به مدار بالاتری دست یافتم که برای خودم خیلی خیلی واضح بود و خدا را دایم سپاسگزارم از اینکه، روزی من کرده که در این سایت الهی در این جمع حضور داشته باشم…. الهی شکر

    در پناه حق تعالی

    شیما بانوی عزیز و دوست داشتنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1066 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اینکه کسی بتونه احساساتش را کنترل کنه این نیازه برای پیشرفت این لازمه برای پیشرفت.

    اولین باری که این جمله رو شنیدم فکر کردم منظور به استاد است کنترل احساسات،کنترل هیجانات است مثلاً جای خشمگین می‌شوی بتوانی عصبانیتت را کنترل کنی یا جایی بسیار ذوق زده می‌شوی بتوانی شادیت را کنترل کنی و بالا و پایین نپری.

    اما احساسات ما تمام زندگی ما را در بر گرفته‌اند گاهی از خواب دیر بیدار می‌شویم گاهی اوقات از خوابی که دیده‌ایم احساس بدی داریم گاهی احساس خوبی داریم ، گاهی از دیدن یک گل زیبا به وجد می‌آییم گاهی از شنیدن صدای پرنده‌ها گاهی هم در ترافیک می‌مانیم یا از بوی سیگار اذیت می‌شویم . همه این‌ها روزمره‌های زندگی است به غیر از تضادهایی که برای هر کس در زندگیش پیش می‌آید . آنچه مهم است این است که ما بتوانیم احساس خوبمان را نگه داریم حفظ کنیم و در احساس بد نمانیم و هر طور شده خودمان را به احساس خنثی و بعد به تدریج مثبت تبدیل کنیم که این خودش مهارت و تبحر کنترل ذهن را می‌خواهد.

    احساساتی بودن باعث می‌شود آدم نتواند تصمیم درست بگیرد.

    استاد هنگامی که سر دوراهی قرار می‌گیرند چه می‌کنند؟

    اول احساساتشان را کنترل می‌کنند

    دو بررسی می‌کنند فارغ از ترس‌ها و نگرانی‌ها و تردید های که دارد روی تصمیم شان اثر می‌گذارد راه درست چیست

    3 قوانین جهان در این باره می‌گوید تصمیم درست کدام است

    4 به خواسته‌هایشان نگاه می‌کنند می‌بینند ام تصمیم به خواسته‌هایشان نزدیک‌تر است یا کدام تصمیم خواسته‌های بیشتری را اجابت می‌کند

    روی کاغذ می‌نویسند منافع و مضرات هر تصمیم را و نگاه می‌کنند به قانون به خواسته‌ها به توانایی‌ها به تکاملشان به اینکه چقدر تکاملشان را در این مسیر طی کرده‌اند.

    در آخر اگر نتوانند هیچ تصمیمی بگیرند از خدا نشانه می‌خواهند.

    در کل خیلی کم پیش می‌آید به نشانه‌ها رجوع کنند اما هرچه نشانه آمد حتی اگر برخلاف ترجیحاتشان بود و حتی اگر نتیجه دلخواهشان را نگرفتند مطمئن هستند که ین چیزی بوده که باید انجام می‌شده این همان خیریت در مسیر بوده است.

    خدایا توکلم را به خودت محکم کن ایمانم را به خودت قوی کن که تو نیرومند و شکست ناپذیری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    زینب سیاوشیفرد گفته:
    مدت عضویت: 506 روز

    به نام خدای وهابم قل یا ایهاالناسقد جاع کم الحق من ربکم فمن اهتدی فانمایهتدی لنفسه ومنظل فانمایضل علیها وما انا علیکم بوکیل سوره یونس ای رسول مابگوای مردم کتاب ورسول حق ازجانب خدا برایهدایت شما امد پس هرکس هدایت یافت نفعش بر خوداوست وهرکس به راه گمراهی شتافت زیانش بر خود اوست ومن پس از اتمام حجت نگهبان شما از مواخذه خدا نیستم واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله وهوخیرالحکمیم وای رسول تو خود از وحی خدا که به تو میرسد پیروی کن وراه صبر پیش گیر تاوقتی که خدا حکم کند که او بهترین حکمفرمایان عالم است منامشب ساعت دو نیم نصه شب از خواب بیدار شدم وبه این ایه هدایت شدم و میگویم فقط باید تسلیم خدا باشیم وهر خیری که از طرف خدا به ما رسد سخت فقیریم من چند وقت پیش به یک تضادی برخوردم که اولش برام سخت بود وباتوکل کردن به خدای مهربانم که این تضاد برام خیر است ومن را از گمراهی نجات میدهد ومن رابیشتر به خدا نزدیک تر میکند وواقعا همین جوری بود من الان ماه پنجم حاملگی ام است داخل ماه چهارم رفتم براازمایشات روتین بارداری دومم جواب ازمایش امد بردم پیش دکتر منشی دکتر دیدش بهم گفت بچه ات ناقص من اول یکم ترس داشتم نجواها داشت اذیتم میکرد فورا جلوی ذهن چموشم را گرفتم وبا خودم گفتم فقط امیدت به خدا باشد او برایت کافی است وامدم داخل ماشین و همسرم ازم پرسید جوابش بهت چی گفته سکوت کردم وبا خدا راز ونیاز میکردم انگار روزه سکوت کردم ودخترمان هم اون روز از سر مسیر اتفاقی با خودمان بردیم اون روز سرویسش نیامده بود سراغش تو مسیر به همسرم زنگ زد خودت برو مدرسه ببرش ومن وقتی که دیدم این نعمت باهامون چرا از چیزی که هنوز اتفاق نیافتاده حرف بزنم وامدیم خانه وکتر هم یک ازمایش کامل دیگه برام نوشت ومن رفتم انجام دادم گفت جوابش یک ماه دیگه میاد وچون به خودش ایمان داشتم ومیگفتم همان طوری که حضرت ابراهیم رانجات داده به ما هم کمک میکند و اوست دانای حکیم وعلم همه چیزها را دارد وبا یاری خودش بعد از سه هفته جواب ازمایش امد و ازمایشگاه به شماره همسرم که داشت زنگ زد وجواب ازمایشمون اماده است چکار کنیم نزدیک اذان ظهر بود ماهم رفتیم ودر بین مسیر من فقط توجهام به زیباییهای خدا بود و پرندگان گروه گروه از جلو چشمانم رد میشدن ومنهم شکر گزاری میکردموداخل مسی همسرم گفت زنگ بزن نوبت بگیر که جوابش ببریم پیش دکتر زنگ زدم گفت امروز نوبت نداریم گفتم حتما خیریتی و کلمه الخیر فی الماوقع است برامون ودوباره همسرم چون راننده ماشین سنگین گفت من روز دیگر وقت ندارم و رفتیم منم رفتم پیش منشی بهم گفت نوبت ندارم دوباره خدا دل امها را نرم میکند یعنی همین بشین تا دکترت بیادومن نشستم ومنتظر دکتر امد وجوابش را که دید بهم گفت خدا را شکر بچه ات سالم ومن هم شکرش را گفتم وبا خوشحالی از سر راهم کلی کیک واب میوه برا همسرم وبرا دخترم خریدم ومن چون قانون سلامتی را ادامه میدهم وتا اخر عمرم به خودم این تعهد را دادم که ادامش بدهم وهمیشه به لطف خدا سالم وتندرست بمانم واز استاد ممنونم که در زندگیم این رب یکتا رابهم معرفی کرد تابیشتر از قبل اورا بپرستم واز او یاری جویم که تنها پناه بندگانش است وبس وهر چه قدر شکرش را به خاط همه نعمتهای که بهمون داده را بگویم باز هم کم گفتیم واز وقتی که داخل سایت هستم واقعا معجزه و نشانها را به وضوح میبینم معجزهها فقط مخصوص پیامبران نیستند انسانهای عادی هم به شرط ایمانشان معجزها را میبینند و الان که مشغول این کامنت هستم دارم صدای بارش رحمت الهی را که میشنوم کلی سپاس وشکر گذار الهی هستم که این نعمت را برایمان فرستاده خدایا شکرت که من را بر دوش خودت نشاندی وهیچ برگی به اذن خودت از درخت به پایین نمیافتد استاد همیشه در دنیا واخرت سعادتمند وسربلند باشید زینب جان عاشق خدای وهابم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      آسیه رمضانی گفته:
      مدت عضویت: 2296 روز

      سلام زینب عزیزم ، دوست اگاه و هم مسیرم

      قربونت برم با این اراده ت که ماه پنجم بارداری هستی و قانون سلامتی رو هم داری اجرا میکنی و لغزشی نداشتی ، و با ویار های دوران بارداری پات نلغزید و به دوره و استاد و اموزه هاش و سیستم بدن ت متعهد موندی عزیزم

      عزیز دلم امیدوارم که در صحت و سلامتی کاااامل بچه ت رو بدنیا بیاری و زندگی تون سرشار از برکت و نعمت پروردگار باشه

      برات کلی سلامتی و ارامش و خیر دنیا و اخرت رو ارزو میکنم و با دل خوش و قلب ارام فارغ بشی .

      در پناه پروردگار مهربان باشی عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    مریم ری را گفته:
    مدت عضویت: 1076 روز

    به نام خدایی که هدایت میکند

    و بنام خدایی که با نشانه هایش هدایت میکند

    پاشنه آشیل من

    نتوانستن در راحت تصمیم گیری کردن

    همیشه بر سر دوراهی ماندن

    به علت احساس ترس

    ترس اینکه نکنه اشتباه کنم

    نکنه بقیه سرزنش کنند

    نکنه اینکه قدم بردارم بعدش وسطش خسته شم

    و بحث تردید و ماندن در تردید

    تصمیم ماندن در تردید خودش یک تصمیم اشتباه و باور محدود کننده

    این پاشنه آشیل در من خیلی قویه

    آنقدر که همین الان که دارم می‌نویسم شک دارم به نوشتن

    که نکنه بد بنویسم

    نکنه بعداً نتونم بنویسم

    یا بزار بعداً بنویس

    و قطعا برای ذهنی که آرومه و ایمان داره قطعا

    جواب مشخصه

    و اگر من بر تردید و دور راهی هستم از شلوغی ذهن و ضعف در ایمان من هست

    برای عمل به نشانه ها باید شجاعت به خرج بدیم

    و قطعا هر کس شجاعت داشت قطعا جواب و پاداش شجاعتشو میگیره

    هررگز از آرزوهایت صرف نظر نکن

    همیشه نسبت به نشانه ها دقیق باش

    زمانی که با همه وجودت آرزو و خاسته ای داشته باشی

    تمام هستی به نحوی عمل می‌کنه که بتونی به آرزوهایت برسی

    با تشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    محمد علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1498 روز

    به نام خدای مهربانم .

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته و همه دوستانم در این پروژه فوق العاده که ما را در مسیر نگه میداره و رشد میده

    الهی شکرت که منو انسان آفریدی و بهم قدرت اختیار و خلق زندگی دادی .

    تصمیم بر سر دو راهی به نظرم بدترین نوع واکنش یک انسان میتونه باشه یعنی استاپ کردن و اقدام نکردن

    من خودم نمیگم خوبم تو این قضیه ولی تا جایی که یادمه یک مسیر را انتخاب کردم حالا چه خوب شد چه ناجالب

    همین هم به قول استاد عزیزم یک اقدام هست که حداقل انتخاب کردی حالا چه غلط یا خوب بالاخره سر دو راهی

    نموندی در واقع عضله تصمیم گیری در آدمها با هم متفاوت هست آنهایی که در زندگی اقدامات زیادی انجام دادن

    صد در صد که عضله تصمیم گیری آنها قوی هست و میتونن زودتر حرکت کنند به یک راه واینستن ایستادن فریز

    شدن بدترین نوع زندگی است که میتونه ما را به نابودی بکشونه من خودم همش دوست دارم یک کاری انجام بدم

    خیلی وقتها شده کنجکاوی زیادی کار دستم داده ولی اینو الان درک میکنم که شجاعت و جسارت حرکت کردن بوده

    و من جزو آدمهایی بودم که زیاد حرکت کردم به نسبت جایی که بزرگ شدم و اطرافیانم خوب ما جایی که بزرگ

    میشیم خیلی میتونه اثر گذار باشه مخصوصا کسانی که از زندگی آگاهانه خبر ندارن و ذهنشون ناخوداگاه چیزهایی

    که در محیط اطرافش بوده را جذب کرده و الانم چیزی بیشتر از آنجا نمیتونه باشه مگر اینکه آگاهانه تصمیم

    گرفته باشه که ذهنش افسارش را به دست بگیره و خالق زندگی خودش باشه

    به نظر من همه چی قابل تغییر هست حتی برای اونایی که سر دو راهی گیر میکنن چون نمیدونن که خودشون

    دارن زندگیشون را خلق میکنن ندونستن این موضوع خیلی میتونه در حرکت نکردن اثر گذار باشه مثل قبل

    خودمون دیگه هر کدوم از ماها که قبل قوانین نمیدونستیم که این چیزها را و برای همه ما زندگی شکل خاص

    خودش را نسبت به محیطی که بودیم شده بود ولی باور کردیم که ما خودمون هستیم که داریم زندگی

    خودمون را خلق میکنیم و فهمیدیم که کنترل ذهن چیه و درکش کردیم عمل کردیم جواب گرفتیم و بیشتر تخصصی تر

    ادامه دادیم و الان تو این مرحله هستیم که بیایم در مورد درکمون بنویسیم نظر بدیم پس همه چی قابل تغییر هست

    حتی برای آدمهایی که به نظر ما خیلی تنبل هستند به همونها دقت کنیم میبینیم که تو یک زمینه خیلی خوبن

    و در توش حرفه ای هستند ما اصلا ادم کند ذهن و تنبل نداریم کی از تواناییهاش استفاده میکنه میشه

    دانشمند یکی تو ورزش یکی تو هنر یکی آشپزی یکی معماری و برای همه یک شکل خاصی داره به این

    معنی نیست که هممون باید دکتر بشیم یا مهندس بشیم اصلا کپی کاری که در دنیای امروزی رایج شده

    که کی داره چیکار میکنه شکلش قشنگه میرن به اون سمت و علایق ذاتی خودشون را نادیده میگیرن

    و دیدیم که تو خیلی بیزینس ها همه کپی کاری تقلید کردن از یکی از یک نوع شغل که عشق و علاقه یک

    بنده خدایی بوده و اومدن کپی کردن و الان اونها کجان و اون یک نفر اول کجاست

    ما باید بتونیم با حرکت کردنهای زیادتر سر دو راهی ها نه فقط اینکه صد در صد درست باشه یکی انجام بشه

    و به خاطرش سر دوراهی واقعا بمونیم هر تصمیمی چه درست چه غلط بالاخره یک حرکت و شجاتی است

    که خیلیها ندارن و همون حرکت غلط به ما تجربه میده که سری بعدی بهتر انجام بدیم زودتر تصمیم بگیریم

    و اهداف را دونه به دونه با تصمیم گیری سریعتر انجام دهیم مثل اگوی تاپ استاد عزیزیمون که سریع

    انجام میده و حرکت میکنه احساسات بهمون میگه که کدومش وقتی سر دوراهی هستیم الهام میشه

    نوع احساس میتونه به ما کمک کنه اگر بشناسیم احساساتمون را بهتر راحت تر میتونیم تصمیم بگیریم

    الگوی تمام عیارش که استاد خودمونه الهی شکرت برای تمام آگاهی هایی که بهم میدی الهی شکرت

    دوستون دارم خیلی زیاد عاشقتونم .

    خدا نگهدارتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1814 روز

    سلام

    اول از همه چه خبر خوبی برای دوره جدید خداوند هدایت کند بتونم هدایت شم به خرید و گوش دادن و عمل کردنش

    و همزمانی هاااا همزمانی ها امروز داشتم فایل فقط روی خودت سرمایه گذاری کن رو گوش میدادم و قبل این فایل میخواستم اونجا کامنت بزارم و دقیییقا تمام مطالبی که اخر فایل توضیح دادین حتی اوردن تصمیمات روی کاغذ رو در اون فایل توضیح دادین خدااای من شکرت واقعا

    استاد واقعا سبک زندگیم شده گوش بزنگ هدایت ها و دریافت نشانه ها و از خدا کمک گرفتن ها بابت همه چیز خدا کمکم کنه همینطوری ادامه بدم واقعا زندگی قشنگه

    مورد بعدی همزمانی این بود که امروز داشتم با خواهرم راجع به دوره دستیابی به رویاها حرف میزدم که بازم اینجا مریم جان اشاره کردن

    و در اخر خدا رو شکر میکنم که تو سایت هستم خدا رو شکر پروژه رو تا اخر ادامه دادم حتی اگه یکی در میون کامنت گذاشته باشم ممنونم از خانم شایسته نازنین و از شما استاد گلم

    بریم اماده شیم برای دوره جدید که احساس میکنم هرچی هست خیلی زیاد به توحید ربط داره

    دوستتون دارم مرسی از زحماتتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: