مصاحبه با استاد | چگونه در دوراهی های زندگی، راه درست را انتخاب کنیم؟ - صفحه 20
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/09/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-02-11 06:30:222025-04-30 07:38:09مصاحبه با استاد | چگونه در دوراهی های زندگی، راه درست را انتخاب کنیم؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
گام آخر از پروژه مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاتر – چگونه در دوراهی های زندگی، راه درست را انتخاب کنیم؟
به نام خداوندی که هدایتگر همه ی ماست.
سلام به استاد عزیز و مریم جان زیبا
سلام به دوستان و همکلاسی های این پروژه
خدارو صدهزار مرتبه از صمیم قلبم شکرگزارم که بهم توفیق داد تا با هرگام از این پروژه همراه باشم و از آگاهی های نابش استفاده کنم و مدار به مدار رشد کنم و ظرف وجودی م بزرگ و بزرگ تر بشه.
برام خیلی واضحه که من ملیحه ی شروع این پروژه نیستم و کلی توحیدی تر ، رها تر و با احساس خوب پایدار تر در مسیر خلق زندگی دلخواهم در حرکت هستم.
انگار اول مسیر این پروژه با کفش و پای پیاده داشتم تو این مسیر قدم برمیداشتم و الان یه موتور زیر پامه :)
قبل از اینکه به رسم تعهدم در این پروژه درک و دریافت خودم رو بنویسم میخوام خیلی خیلی ویژه از شما مریم جان عزیز تشکر و قدردانی کنم که این پروژه رو تعریف کردین و فرصتی رو فراهم کردین تا در کنار هم سر کلاس این پروژه حاضر بشیم و کلی آگاهی جدید نوش جان کنیم :)
خدایا از تو میخوام برقلب و انگشتانم جاری بشی تا آخرین کامنت از این پروژه ی عالی رو بنویسم و رد پای آخر رو هم به جا بگذارم.
سوال – وقتی بر سر دوراهی ای قرار میگیریم که نمیتونیم تصمیم درست بگیریم چیکار باید بکنیم؟
————-
در خیلی از مواقع ما میتونیم با رجوع به قانون و مرورش و انطباق دادن آن با شرایطی که در اون هستیم تصمیم درست رو بگیریم.
اما زمان هایی تصمیم درست گرفتن برامون سخت میشه که احساسات ما در اون تصمیم دخیل میشن.
چون ما در اون لحظه ی تصمیم گیری نمیتونیم از ترس هامون بگذریم و رها باشیم و توکل کنیم.
در چنین مواقعی باید بتونیم فارق از ترس هایی که هست به قوانین جهان به عنوان اصل رجوع کنیم و از لنز قانون به اون موضوع نگاه کنیم تا بتونیم تصمیم درست رو تشخیص بدیم.
باید ببینیم کدوم تصمیم به خواسته ی من نزدیک تره و به روش بهتری خواسته ی من رو برآورده میکنه.
برای واضح تر شدن تصمیم درست در مواقعی که تصمیم گیری برای ما واقعا سخته از خداوند باید طلب هدایت کنیم تا بهمون یه نشونه ای بده و چراغی رو در ذهن ما روشن کنه.
نکته ای که هست اینه که بعد از دریافت نشانه ای که از خدا خواستیم باید بتونیم بهش اعتماد کنیم و در اون مسیر قدم برداریم.
اگر تردید کنیم و دوباره طلب یه نشانه ی جدید کنیم راه رو برای خودمون سخت تر میکنیم .
پس باید وقتی نشانه ای اومد بهش ایمان داشته باشیم و بهش عمل کنیم.
اگر میخوایم با استفاده از نشانه ای که خداوند برای ما فرستاده تصمیم خودمون رو بگیریم دیگه باید ترجیح خودمون رو کنار بگذاریم و از سر راه خداوند کنار بریم و اجازه بدیم تا اون ما رو هدایت کنه نه اینکه به مسیر خودمون اصرار داشته باشیم یا بخوایم اون نشانه ای که دریافت کردیم رو با خواسته و ترجیح خودمون تفسیرش کنیم.
حتی اگر ظاهر نشانه ای که دریافت کردیم با خواسته ی ما هماهنگ نباشه باید ایمانمون رو حفظ کنیم و ذهن و منطق خودمون رو در اون تصمیم دخیل نکنیم.
باید بپذیریم که حتما این اتفاق باید به این شکل برام می افتاده حتی اگه اون لحظه چرایی ش رو درک نکنیم .
برای اینکه بتونیم در فرآیند تصمیم گیری ، قبل از اینکه به مرحله ی درخواست نشانه از خداوند برسیم موفق عمل کنیم ، میتونیم برای خودمون روی یه برگه کاغذ مضرات و منافع هرکدوم از این تصمیم ها رو یادداشت کنیم و بیایم با استناد به توانمندی های خودمون و مسیری که به صورت تکاملی طی کردیم اون تصمیم رو بررسی کنیم و بعد تصمیم خودمون رو بگیریم.
اما با همه ی اینها اگر نتونستیم تصمیم درست بگیریم و از خدا درخواست نشانه کردیم دیگه باید با دریافت اولین نشانه حرکت و اقدام کنیم و در شک و تردید و دودلی گیر نکنیم.
ممنونم که به نوشته ی من توجه کردین :)
راستی بی صبرانه و با اشتیاق زیاد منتظر دوره ی جدیدی که خبر خوبش رو بهمون دادین هم هستیم .
در پناه الله یکتا باشیم همگی :)
به نام مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به سمت این آگاهی ها
سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیزم و مریم جون عزیز که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین
وانت نکته های این فایل ،با درک امروزمن،
قسمت اول:با غلبه بر احساسات و پا گذاشتن روی ترس ها و توکل کردن میشه مسیر درست رو در دوراهی تشخیص داد
اگر به دوراهی رسیدم باید با خودم فکر کنم که فارغ از این تردید ها تصمیم درست چیه و اگر در چهار چوب قانون بخوام عمل کنم ، طبق قانون کدوم مسیر ،مسیر درست تریه وبهتریه….
ویا درخواست کردن از خداوند برای اینکه نشونه ای بده برای درست بودن مسیر،
و در ادامه ترجیحات خودمو نادیده بگیرم و ایمان خودمو حفظ کنم وفقط نشانه های خداوند رو اولویت قرار بدم ، توحید عملی نشون بدم و انجامش بدم حتی اگر نتیجه دلخواهم نبود باز شک نکنم و ظاهر بین نباشم وقضاوت نکنم وبسپرم به خداوندو فقط تسلیم اون باشم .
قسمت دوم: وقتی آدم تو مسیر درست قرار میگیره خداوند انسانهای درست رو تو زندگی آدم میاره.
مسیر درست مسیر توحیدیِ، مسیرِ عمل به قوانین و به شیوه قوانین زندگی کردن هست .
قسمت سوم برداشت من از حرفای مریم خانم: آموزش هارو بسیار بسیار جدی بگیرم ،بهاشون رو باعشق بپردازم ،گوش جان بسپارم و نکته برداری کنم و خودمو بااین آگاهی ها بمب باران کنم جوری کنم فقط خودم باشم و این آگاهی ها ، و این کارو مهمترین کار زندگیم بدونم و در اولویت بسیار بالایی قرارش بدم ،اگر میخوام زندگیم در دست خودم باشه و اگر میخوام از نیرویی که خداوند برای خلق خواسته هام در وجودم قرار داده ، بالاترین بهره رو ببرم .
سپاسگزارِ مهربان پروردگارِ سخاوتمندم هستم که قوانین ثابتی برای جهان هستی مقرر کرد تا من با درک و عمل به اون قوانین ،خالق تمام عیار خواسته هام باشم.
از خدا میخوام منو دراین مسیر ثابت قدم کنه تا بتونم خالق تمام عیار خواسته هام باشم.
به نام خدای زیبایها
خدایا شکرت بابت گام آخر
اول گام تعهد دادم باید گام به گام پیش برم تمرکز گذاشتم و خدا رو شکر تا پایان گامها اومدم اگه تمرکز بزاری میشه و روی تعهد موندم
خودمو تحسین کردم …
خدا رو صد هزار مرتبه شکرت برای خبر خوب دوره جدید استاد از خانم شایسته ممنونم خبر خوبو داد امیدوارم من هم در مدارش باشم و روزیم بشه
این روز ها امیدوارترم چون میشه علاقه ام پیدا کنم تمرکز کنم روی خواسته هام روی هدفم
می خوام رشد کنم پیشرفت کنم
اومدم توی دفترم توانمدیهای خودمو نوشتم
امیدوار شدم که توانایی زیادی دارم
از خودم سوال کردم من کیستم؟آیا هدفی دارم چی می خوام آیا خودمو لایق می دونم ترسم چیه؟
باید جوابو پیدا کنم اولین خبر خوب اینه که من زنده ام فرصت زندگی دارم
به افکارم قدرت ندم افکار میان و میرن
من قدرت دارم خلق کنم وقتی خودتو نشناسی دنیا رو هم نمی تونی بشناسی نمیدونیم کی هستیم اگه به افکارم فکر نکنم کم رنگ میشن
خودمو تشویق کنم به خودم عشق بدم گدای محبت نباشم همه چیز درون خودم هست
تسلیم خدا باشم به منبع وصل باشم
من هیچ ربطی به گذشته ندارم قشنگی خدا همینه به من قدرت داده
جهان آینه باورهای ماست بی نهایت ثروت هست
مسیر توحید ما رو به همه چیز می رسونه کافیه به خدا اعتماد کنی حرکت کنیم اعتماد کنیم ایمان داشته باشیم ثروت حق طبیعی ماست
ترس رو با خودمون حمل نکنیم مقایسه نکنیم دستان خدا از غیب به کمک ما میان
هر کس به خدا اعتماد کنه نه ترس داره نه غم
هر چقدر شادتر باشیم امیدوارتر باشیم جهان شادی بیشتر با ما میده
خدایا هر چه دارم ازآن توست
در پناه خداوند باشید
باید پارو نزد وا داد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هر جا دلت خواست
به هر جا برد بدون مقصد همونجاست
استاد عباسمنش عزیزم ، استاد شایسته جان دلم
مقصد همینجاست ، مقصد همین سایته
هرچیزی از هر خواسته تو هر موضوعی فکرشو بکنی ، همینجاست ، همینجا میتونی بهش برسی و من تا همیشههههه ممنون و سپاسگزار شما هستم
خانم شایسته چقدر خلاقیت شما ستودتیه که اخر پروژه که اسمش ستودنیه منتج میشه به دوره جدید که ماحصل بودن در پروژه و مهاجرت به مدار بالاتر رفتن ینی حضور در دوره جدید استاد
خدایا ، فرمانروای من ، پروردگار توانای من از تو میخواهم که در مدار دوره جدید استاد باشم و بتونم همزماااان با تمام جلسات من هم پیش برم ( آمین )
استاد قشنگم شما بهترین الگویی هستید که میتونیم ما ازش استفاده کنیم
اخه چطوریه انقد دقیق صحبت میکنید ، اخه من چطوری نمیرم براتون
این سایت برای من مثه قران میمونه که به هررررر جالشی برخورد کنم فقط کافیه برم عقل کل یا محصولات یا اصلا دسته بندی فایل های رایگان یا از کلیدها استفاده کنم و راه حل موضوع مورد نظر خودم رو پیدا کنم داخلش
اخ استاد چقدر خوبه من شما رو پیدا کردم ، اخ الهی که بمونید برامون
ایکاش میشد فایل صوتی پیوست کنیم به کامنتمون تا صداقت نوشتارم و اوج دوست داشتنم رو تو حتی صدام هم بشنوید
تا دنیا دنیاست قربون صدقه شما ، خانم شایسته و تمام دوستان آگاهم که با کامنتاشون تو قلبم طوفان به پا میکنن ؛ میرم
دوستتون دارم خیلی زیاااااد ( بی نهایت قلب و بوووسه)
به نام هدایت الله
سلام خدمت خواهر عزیزم آسیه دوست ارزشمند وتوحیدی و فعال سایت
از شما سپاسگزارم بابت کامنت خوبی که نوشتی چقدر لذت بردم از این درک وآگاهی خوبت وخیلی ساده وروان انرژی خوبت رو من از نوشتن شما میتوانم حس کنم ولذت ببرم
آنقدر خوب بودی دختر که کامنت خوبی برای رد پا برای خودت به جا گذاشتی امیدوارم همیشه بدرخشید و بهترین نتایج را در زندگی خود داشته باشید
در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
سلام گرم و پر از محبت و شوق به دوست عزیزم محمدرضا جان
قربونت برم که یکی از دست های پروردگار شدی برای دریافت یک پیام محبت آمیز و پر از مهر که طلب کرده بودم ازش و تو دوست توحیدی و عزیزم ، تو برای من با نقطه و دایره آبی برام محققش کردی .
وقتی دایره آبی میبینم کنار اسمم ، قلبم از شوق و ذوق دو برابر میزنه
از اینکه همیشه کامنت های منو به لطف میخونی و امتیاز میدی بهم نشونه روح بزرگ و وسعت نگاهت هست عزیزم
خیلی خیلی خیلی ممنون و قدردان حضور و کلام محبت آمیزت هستم و الهی که قلبت سراسر شادی و عشق و زندگی ت همیشه در اسایش و رفاه باشه
الهی همیشه درخواست هات از خداوندگار قادر و مطلق مورد اجابت قرار بگیره و همیشه رو به رشد و پیشرفت باشی .
با صمیمانه ترین کلمات و صادقانه ترین حالت ممکن برات بهترین ها رو میخوام دوست عزیز و ارزشمندم ( یه عالمه قلب و گل و سبز بودن)
سلام به همهی عزیزان سایت.
بسیار خوشحال هستم که دوره صعود به مدار بالاتر رو با موفقیت در سایت به پایان رسوندیم و چقدر این دوره برای من برکت داشته.
از اینکه متعهد تر شدم، با دیسیپلین تر شدم، بیشتر خودم رو شناختم، بیشتر به باگهای مختلفی که در زمینههای مختلف داشتم پی بردم به خصوص در مورد ثروت که استاد بیان کرد هزینههایی که برای شخص خودمون میکنیم با یک هزارم درآمدمون باشه و من چقدر الکی پول خرج میکنم و سطلم سوراخه. بیشتر بحث تمرکز را درک کردم که اگه میخوای نتیجه بزرگ بگیری باید متمرکز باشی و خیلی موارد دیگه. البته اینکه من میگم مشکلات زیادی رو در خودم شناختم به این معنا نیست که الان دارم خوب عمل میکنم اینطور نیست ولی به معنای واقعی دارم سعی میکنم عادت های اشتباه رو انجام ندم و بر عکس عادت های مثبت رو روشون کار کنم.
یکی از مسائلی که من دارم این هست که مثلا من به خودم تعهد دادم که هر روز روی بهبود مهارت هام کار کنم اما این کار رو چند روز ادامه دادم و بعد به حالت قبل برگشتم و ادامه ندادم. الان فهمیدم که باید به صورت قدمهای کوچک این کار رو انجام بدم یعنی مهارتی که میخوام یادبگیرم رو به قسمتهای کوچک تبدیل کنم و یاد بگیرم، مثلا دوره لینوکسی که 8 ساعت هست رو تقسیم کنم به جلسات 30 الی 60 دقیقهای در هر روز و اینطور نباشه که ساعتها بشینم پای دوره و بعد ازش خسته بشم و فرار کنم.
یکی دیگه از دستاوردهای این دوره برای من بحث کنترل ورودیهای ذهن بوده، به خاطر اینکه تمرکز داشتم روی این دوره و باید هم گوش میدادم هم مینوشتم و هم کامنت میگذاشتم از عملکردم و.. خود به خود بحث تمرکز روی ناخواسته و دادن ورودی های بد به ذهنم خیلی بهتر شد، خیلی کمتر وبگردی میکنم و بیشتر تمرکزم روی محتواهای مفید سایت هست، درسته از فایل غذای روح هم استفاده کردم ولی اینکه هر روز برای یک هدف تلاش کنی باعث میشه که کانون توجهات درگیر ناخواسته نشه و وقتی بیشتر بیهدف باشی ناخودگاه میری سمت سمت بیهوده وقت تلف کردن. خداروشکر میکنم بابت این موضوع.
در خصوص این فایل و آگاهیهاش باید بگم که دقیقا این موضوعی که استاد میگه که خدایا یک نشونه بده و بعد خدا نشون میده و بعد میگم نه یکبار دیگه یک نشونه دیگه بده که مطمئن تر بشم رو نقطه ضعف من هست. بارها شده که این کار رو کردم چون به آنچه خدا گفته و نشانه داده ایمان نداشتم.
اینکه استاد میگه اگه به یک نشونهای عمل کردی و نتیجه برعکس دیدی یا به خواستهات نرسیدی رو نگذار به حساب اینکه قانون جواب نمیده بلکه بگذار به حساب اینکه این اتفاق باید میافتاد و به من در پیشرفتم کمک میکنه.
نکته بعدی هم این هست که قوانین جهان رو خوب درک کنیم و بر اساس اون میتونیم اکثر تصمیمات رو با منطقمون درست بگیریم و اگه دیدیم نمیتونیم تصمیم درست بگیریم نشانه بخواهیم.
در خصوص آماده سازی دوره جدید، خیلی خوشحال هستم که این اتفاق مبارک داره میافته و میتونیم از برکاتش استفاده کنیم. من به خودم تعهد دادم تمرکز بگذارم روی بحث سلامتیم و حتما اگه احساس کردم این دوره میتونه به من کمک بکنه و مسئلهای هست که من باهاش درگیر هستم این دوره رو تهیه میکنم. البته همیشه دورههای استاد کاربردی بوده و مسئله حل کن و هر کدوم از دورهها رو که داشتم در زمینههای مختلف بهم کمک کرده. از دوره جهان بینی توحیدی گرفته تا دورهی عزت نفس تا دوره عشق و مودت تا کتاب رویاها و چگونه فکر خدا رو بخوانیم شیوه حل مسائل زندگی و .. همشون برای من در زمان خودش راهگشا بوده و انشاءالله خداوند کمک کنه بتونم در این دوره همراهتون باشم و نتایج خوب بگیرم.
سپاسگزارم از شما بابت تلاشهایی که میکنید بابت اینکه زندگی خودتون بهتر بشه و هم زندگی ما.
عاشقتونم.
با سلام خدمت استاد جااااان
و یه خدا قوت جانانه به سرکار خانم شایسته گرامی که از برج 6از پروژه خانه تکانی ذهن و پروژه مهاجرت به مدار بالاتر که باعث شدن در شرایطی که مارا داشت اذیت می کرد شهامت به خرج بدهیم و از محیط امن که ذهن ما ساخته بود خارج شویم و دریچه جدیدی از زندگی به رویمان باز شود و زندگی رو بهتر تجربه کنیم
داستان از جای شروع می شود که وقتی تصمیم قطعی می گیری برای تغییر زندگی و پاشنه کفشت را می کشی و بندهایش را محکم می بندی و تسلیم اوامر حضرت حق می شوی و به تصمیماتش لبیک می گویی بدون چون و چرا می گویی من به هر خیری که از تو به من برسد فقیرم و تسلیم می شوی و رها می گویی هر آنچه که شما بگویید می گویم چشم و انجام می دهم حالا تصمیم با من و شماست وقتی به نوح می گوید کشتی بساز مشغول ساختن کشتی در کوه می شود وقتی به ابراهیم می گوید زن و فرزندت رو در دل بیابان های عربستان رها کن می گوید چشم وقتی به موسی می گوید اول با قوم فرعون صحبت کن بعد برو سراغ خود فرعون می گوید چشم و وقتی به استاد می گوید می خواهی مهاجرت کنی ولی داری دفتر ها در ایران تاسیس می کنی نمی توانی مهاجرت کنی همه دفترها رو جمع می کند و رها و آزاد می زند به دل جادها اینها اگر باور نسازد مشکل از ماست که با ورودی های قبلی می خواهیم زندگی جدیدی تجربه کنیم نمی شود
و حالا من که تسلیم شدم و گفتم خدایا خسته هستم خودت هدایتم کن مگر این نیست که گفتی بر ما واجب شده هدایت شما و آرام شدم و رها گفتم بگو تا انجام بدهم و گفت چه گفتنی من را از برزخ نجات داد و وارد بهشت کرد از یک پخش محلی وارد یه سازمان رسمی کرد که بیمه دارد بیمه تکمیلی دارد حقوق ثابت دارد پورسانت عالی دارد و به شخصیتم احترام می گذارند برای ماموریت رفتنم هتل می گیرند تمام هزینه ها رو حساب می کنند برای سفرهایم پرواز می گیرند به جای اینکه با ماشینم بروم. و اینها از جای شروع شد که باورم در باره احساس لیاقت تغییر کرد باورهایم در باره فراوانی تغییر کرد و اینکه ثروتمند شدن یک مغوله ذهنی هست و ثروتمند شدن معنوی ترین کار کیهان هست ما یک قطره از خدا هستیم مگر خدا می خواهد من زجر بکشم یا لباس کهنه بپوشم یا بدهکار باشم یا با مشتری های بی اعتبار کار کنم نه وقتی تغیر می کنی با مشتری های میلیاردی کار می کنی و هنوز بار بهشون تحویل ندادی اول چک نقد می گیری بعد بار می دهی در صورتی بود که تا چند ماه قبل من بار می فروختم و باید چند هفته درگیر تسویه می بودم اینها هفته لطف خدا بود و آموزش های استاد جان و خانم شایسته که نگذاشتن من در آن برزخ بمانم الهی شکرت
فقط از خدا بخواهید که کمک کند. در آن برزخ نمانید و تسلیم باشید تا به اقیانوس راهنمایی کند نه مثل ماهی گلی در تنگ ماهی بمانی
خدایا شکرت خدایا استادم و خانم شایسته هر کجا که هستند خودت محافظت کن ازشون
سلام عرض ادب خدمت استادعزیز وخانم شایسته ودوستان گلم
هروزی که اگاهیهام بیشترمیشه واطلاعاتم زیادمیشه
میفهمم چقدرفهمیده وبالغ وعاقلم وباهوشم چون من اصلا بادست چپ مینویسم دخترمم مثل خودم بادست چپ مینویسه چقدرمتفاوت وخاصم با 99درصدبدنه جامعه خداروشکر .
لیاقت اول شدن ومدال طلای زندگی رو دارم و لیاقتشو بشدت دارم .
چون به دورت بگردمهای چاپلوسی وچرب زبانیهای چندش هیچ وقت توجه نکردم سرم توزندگی خودمه تمرکزم به پیشرفت خودمه بجز محصولات استادعباسمنش ریالی برای محصولات موفقیت اساتید دیگه خرج نکردم خودم مطالعه وتحقیق کردم وعمل کردم به اگاهیها مخصوصا تمرکزم به فایلهای دانلودی استادعباسمنش بوده
چقدربخودم افتخارمیکنم شاخ وبرگهای اضافه زندگیموقطع کردم و اجاره ندادم مانع رشدمن بشن چون لایق بهترینها هستم تصمیم درست گرفتم باقدرت و توکل تصمیم گرفتم وبهش عمل کردم .
بخودم افتخارمیکنم شخص درجه یک سایت بامن هم فکره اینقدرشبیه منه و گذشتش اینقدرشبیه منه بخودم واقعا افتخارمیکنم ازجنس خودمه خدایاشکرت .
اینقدربه تصمیم خودم باتعهدعمل میکنم خدا پشت هم داره نشانه میفرسته که مسیرم درسته وایمانم قویترمیشه امیدوارترمیشم .
شخص درجه یک سایت مثل خودم دردسترس نیست سرش به پیشرفت ورشد خودش گرمه توجهی به حاشیه ها وشلوغ بازیها نمیکنه خدایاشکرت .
تمرکزی که میزارم برای رشد خودم وهرمرحله از زندگیم به یک موفقیت بزرگ میرسم بخودم افتخارمیکنم چون فقط سکوی اول فقط مدال طلا لیاقتشودارم .
استادازت سپاسگزارم وباهات همزادپنداری میکنم وبهت افتخارمیکنم آفرین بهت .
من وقت نمیکنم اصلا کامنت هاروبخونم سرم به پیشرفتم گرمه فعلا تمرکزم روی 50کیلوشدنمه تا چندماه دیگه عکس میزارم ازنتایجم برات ببینی شاگرد ممتازتم درعمل .
سلام به استاد عزیز و تمام دوستان هم مدار
سوال ؟ شما وقتی در مسیر زندگی بر سر دو راهی قرار می گیری به طوری که نمی دانی درباره آن موضوع اساسی، چه تصمیمی تصمیم درست است و چه نگاهی به شما کمک می کند تا تصمیم درست را بگیری؟ قدم ها را بر میدارم و به نشانه های خدا توجه میکنم و اگه مسائل به آسانی پیش برن آدمه میدهم و اگه به سختی پیش میرن از مسیر منصرف میشم
وقتی از خداوند درخواست هدایت میکنم باید به پیغام نشانه های خداوند اعتماد کنم و آنها را جدی بگیرم
هر تصمیمی رو میگیرم در نهایت بهتر از در تردید ماندن و هیچ تصمیمی نگرفتن هست
در تردید ماندن ، خودش یک تصمیم است البته تصمیمی مخرب که باورهای محدود کنند مون برای ما گرفته است
خدا را شکر که توانستیم با هم گام به گام برای مهاجرت به مدار بالاتر قدم رو برداریم.
خبر خوبی در راه است برای دوره جدید خدا رو شکر میکنم که استاد در حال تنظیم کردنش هست و به موقع روی سایت لانچ میشه
بعضی وقت ها خودمون نمی خواهیم که متوجه نشانه ها بشیم ، نشانه ها واضح میان ولی آدم میخواد خودش گول بزنه ، داستان موسی و خضر خیلی به ما کمک میکنه
باران هم زمانی امروز ما در اهواز با این فایل بینظیر گام آخر مهاجرت به مدار بالاتر ، خدایا شکرت برای این هم زمانی
باید رو کاغذ بنویسم منافع و مضرات هر هدف و از خدا طلب هدایت کنیم
حرف های خانم شایسته عزیز خیلی برام جالب بود که میگه :
من نه اینکه به عنوان مدیر فروش محصولات هستم بلکه من بعنوان یک دانشجو رو خودم میبینم ، اولین بار که دوره لانچ میشه من اولین نفر میام اون محصول رو میخرم و بعد منتشر میکنم برای بقیه دانشجوها
در ادامه صحبت های خانم شایسته :
من به هر فایل گوش میدم و تصویری نگاه میکنم ، نکته برداری میکنم ، مینویسم جمله به جمله دوره ها و بارها و بارها تکرار میکنم و این به من خیلی کمک میکنه اول از همه خودم رشد کنم و بعداً سوالات بچه ها رو تو بخش ایمیل های سایت گذاشتمش که یه لینکی برای اون سوال میفرستم که مناسب سوال باشه
و دورها رو بصورت دلاری میخرم
استاد میگه این خواسته من هست که دوست داشتم با کسانی کار کنم که به این مسیر ایمان داشته باشند و کیفیت خوبی دارند
چند نفر تو اطرافیانتان میتونید پیدا کنید که با افرادی دارند کار میکنند که اول نفر محصولات شان رو اعضای خودشون میخرند پول میدهند و میخرند ، با عشق میخره و استفاده میکنه ، و بی نهایت خیر و برکت و نتیجه میگیره و همش سوده و سوده و سود
این یکی از بزرگترین لطف ها و نعمت های خدا به من هست و من نمی خوام دوباره بیام مسائل رو براش توضیح بدم ، مسائل رو فهمیده و درک کرده و عمل میکنه و داره نتیجه میگیره
توی قسمت پشتیبانی سایت شاید 200 هزارتا ایمیل جواب داده واو
استاد میگه :
چقدر این لطف بزرگی خدا به من داشته که به این آدم هدایت شدم و جذبش کردم ، که اینقدر به قوانین مسلط هست و با عشق داره کارش انجام میده
فلوریدا حتی تو تابستونش ساعت 1 تقریبا همیشه بارون هست ، خدا رو شکر بابت این فراوانی نعمت
نکته مهم : اگه میگیم دوباره نشانه بده دوباره نشانه بده ممکنه ضد و نقیض بشه مسیرمون
نکته : اگه کسی ازم سوال ارزشمندی کنه شخصی بهش جواب نمیدهم و میام یه فایل رو در موردش درست میکنم که میلیون ها نفر بتوانند ازش استفاده کنند
جلسه 6 راهنمای عملی دست یابی به رویاها رو که خدا رو شکر دارمش و الان میرم مرورش میکنم و تمرینش رو انجام میدهم
سوالات دوستان و جواب های خودکار در ایمیل سلز عباس منش که به یک لینکی هدایت میشوید داره به یک قسمتی از سایت که اون تجربه 5 الا 6 سال من بود کار کردن روی سایت ، خانم مریم شایسته عزیز
استاد هر چقدر ازتون تشکر کنم کم است
بی نهایت ازتون سپاسگزارم …
بنام خدای بخشنده ی مهربان
سلام ب همگی عزیزانم
گام آخر پروژه ی مهاجرت ب مدار بالاتر
چگونه در دوراهی های زندگی، راه درست را انتخاب کنیم؟
الهی صدهزار مرتبه شکرت رب العالمین ک تونستم این پروژه رو باعشق با خانواده ی عزیزم ب آخر برسونم
خدایاشکرت بخاطر بالارفتن مدارم ب وضوح احساسش میکنم و درک من بارها بهتر شده نسبت ب قبل پروژه
الهی صدهزار مرتبه شکرت
دیشب هدایت شدم ب فایل معرفی دوره کشف قوانین ،ک منو سوپراییز کرد آگاهیاش
استاد میگفت اگه الان ابنجایی و داری این فایل و میبینی یا میشنوی اتفاقی نیست
قبلا درخواستی داشتی از خداوند ک ب اینجا هدایت شدی من نمیدونم تو کی هستی و کجایی و خواسته ات چیه
ولی بدون ک اتفاقی اینجا نیومدی الان ک داری میشنوی محرم شدی
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
و آگاهی هایی و اشاره کرد ک من هی میگفتم اررره درسته درسته درسته
وقتی قانون و درک کردم چ اتفاقی افتاد،
همیشه ی فاصله ای هست بین درک کردن و عمل کردن
یا شنیدن ،درک کردن ،فهمیدن و عمل کردن
اگر ما آماده ی شنیدن یک مطلبی باشیم اتفاقی ک میفته مامطلب و میشنویم
الان ک شما دارید این مطلب رو میشنوید اتفاقی نیست شما آماده ی شنیدنش هستید ک دارید میشنوید
یعنی اگه داری اینا رو میشنوی درخواست شدیدی تو زندگیت داشتی ک الان داری میشنوی
راست میگه من با تمام وجودم خواستم دیگه زندگیم تغییر کنه و عمل کنم ب آموزشها
همه ابن فایل رو نمیشنوند
همه این آکاهی ها رو دریافت نمیکنند
و…
پس مرحله ای اول: شنیدنه
مرحله ی دوم:درک کردنه
مرحله ی سوم:فهمیدن
مرحله چهارم:عمل کردنه
اکه عمل نکنی هیچ اتفاقی نمیفته
ولی اکه عمل کنی با ی فاصله ی زمانی نتایج میاد
[[من همه ی این کارها رو کردم ،یعتی اول شنیدم وقتی دنبال قوانین بودم
بعد درکش کردم ،ک البته درک من نسبت ب اون موقع خیییلی خییلی بیشتره
ب نسبتی ک درکم بیشتر شده ،عملکردم هم تغییر کرده
ب نسبتی ک عملکردم بیشتر شده ،نتایج هم تغییر کرده بزرگتر شده]]
الهی صدهزار مرتبه شکرت بخاطر این آگاهی ها من متوجه شدم ک تومرحله ی درک کردن هستم ک باید خوب بشنوم آگاهی ها رو قبلش تا با تمرین و تکرار بفهمم و عمل کنم
نتیجه هم بعد ی مدت میاد
درمورد آکاهی های این فایل کاملا با استاد موافقم ک اگه بخواییم منطقی تصمیم بگیریم و احساساتمون رو کنترل کنیم حس ترس ،احساس کمبود،احساس عجله و ..
هیچ دوراهی نبست بلکه ی راهیه
من چندین بار برام اتفاق افتاد چون نتونستم هیجاناتم و کنترل
هربار از خدا هدایت میخواستم بهم نشونه هم میداد ولی باز میگفتم متوجه نشدم ی نشونه دیگه بده خخخخخ
عاشقتممم استاد ک اینقدر میدونی تو ذهن ما چی میگذره ،یعنی لطف خداست حضور شما تو زندگی تک تک ماها
الهی صدهزار مرتبه شکرت
ولی این تجربه ها ب من کمک کرد ک بهتر متوجه خواسته ی قلبی خودم بشم
و از این ب بعد هروقت حس کردم تصمیمی باید بگیرم و بین دو انتخاب گیر کردم
میخوام مث استاد بیام تو برگه بنویسم
فواید و مضرات اون دو انتخاب رو
ک چی ب نفع منه
چی رو قلبا حس میکنم دوست دارم
آیا اون انتخاب ب رشد من کمک میکنه
باعث پیشرفت من میشه یانه
یا باعث میشه تو منطقه امنم بمونم
و اینکه خواست من خواسته خداونده
خداوند فقط پاسخ میده ب درخواستهای من
هیچی برای من نمیخواد
خداوند سیستمه ک قدرت خلق زندگی منو داده دست خودم
و هیچ کس هم هیچ قدرتی نداره تو زندگی من
من مسئول 100 درصد تمام اتفاقات و شرایط زندگیم هستم
تمام اتفاقات و من دارم با افکارم و باورهام رقم میزنم
الهی صدهزار مرتبه شکرت
سپاسگزارم از مریم عزیزم بابت این پروژه ی الهی و خییلی ممنونم از دوستان عزیزم بابت کامنتهای زیبا و مفیدشون
واز خودم ممنونم ک تا پایان گام آخر اومدم و عمل کردم ب تعهدم
و سپاسگزار خداوندم بخاطر این مسیر زیبا ک هرلحظه داره هدایتمون میکنه
الحمدلله رب العالمین
بنام خداوند بخشنده مهربان
إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَکُمْ ۖ وَإِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ ۗ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
اگر خدا شما را یاری کند، هیچ کس بر شما چیره و غالب نخواهد شد، و اگر شما را واگذارد، چه کسی بعد از او شما را یاری خواهد داد؟ و مؤمنان باید فقط بر خدا توکل کنند.
سلام و درود به استاد عباس منش عزیز..واستاد شایسته و قدردان زیبای من!
خدایا صدها هزاران بار شکرت که مرا هدایت نمودی که همیشه در پناه تو باشم…
استاد شایسته زیباییم..از روزی که این مهاجرت شروع شد…دقیقا مسیله “منو تو اونروز حل نمود..و خیلی بهم شهامت داد تا در مسیر درست و مسیر هدایت “..قدمهای استوارتری رو بگیرم..
دوستدارم بازم برگردم به اولین مهاجرت تا درکم بیشتر بشه…
از تمام وجودم سپاسگزارتم “؛ زیبای من!…
من نرگس…فاطمه علی پور…همیشه دوستداشتم یه زندگی متفاوتری از گفته های گذشتگانم “داشته باشم…
همیشه دوستداشتم یه نیروی برتری کنارم باشه تا بتونم قدرت بگیرم. و به خاستهام برسم…
من همیشه از خداوند میگفتم خدایا بهم کمک کن من نمیدونم…..!؟.چند سالی تضادها و شک تردیدهام از نحوه زندگی ام اینقدر زیاد بود.یادمه چند سالی خیلی شدت گرفته بود..
ولی اون ته ته ها یه امیدی تو دلم داشتم..
یادمه همیشه سجده میکردم چشماممو به تاریکی میرسوندم تا تو چشمانم نوری که گاهی وقتها میدمش ..ببینم..باهاش صحبت کنم…
همیشه میگفتم این نورهای زیبا رنگی چیه تو چشمانم..
قبلا از اینکه با این بهشت اشنا بشم…
…..
و تا اینکه سال 1401 راه ورود من به این بهشت بود..که نور من وارد زندگیم شد..یادمه میرفتم شبها تو تاریکی.در کوه… با خدا صحبت میکردم..نور بزرگی توی پشت صخره ها” بهم چشمک میزد.و ارامشو بهم میداد..و این حس خوب هر روز “،منو بیشتر.ترغیب میکرد…تا برم به دیدنش….
و این نور تا اینکه از بیین باورهای پوچم…در درونم نمایان شد…
..این داستان منو نور….نوری که بنده خدا گیر کرده بود توی باورهای من!…..خودشو بیرون از من .”پدیدار کرد تا اینکه به درونم برگشت الان دیگه تو دستم داره مینویسه…
نور زییاییم!دوستتدارم.
راجع به دورایی ها”ا گفتین….من ایتروزا از خداوند برای هر کاری که میخام انجام بدم.و ناگفته نمونه سعی کردم….
سعی کردم..ازش هدایت بخام!….اینقدر زیبا هدایتم میکنه …که فقط نیاز به سفت کردن بند کفشمه…
داستان دیروز صبحمو میگم که خیلی ترو تازه هست…
روز گذشته الهام بچگیم…که 6.5 سال پیش بصورت تضاد وارد زندگیم شد.که بعد هدایت شدم به این سایت…
بازم مادرم برای چندمین بار تکرار کرد.و من خندم گرفته بود.فقط سکوت کردم و هیچی نگفتم!..
..و بهم یسری نشونها داد…
و یه لحظه گفتم اگه بیفتم توی احساس بد بازم کِرم خودشو میریزه…بهم گفت هوا هم خوبه بارونم میاد بزن کوه…
من هر موقع میرم کوه…بزرگترین سپاسگزاریم اینه که یجای بکرو زیبا پر از برکت الهی داریم..
دوستانم ویوی کوه اینقدر زیبا بود یه قطعه ایی از بهشت…
گلهای رنگارنگ..آب گورای باران توی گودالهای کوه اینقدر شیرین و زیبا بود..که هر چقدر سپاسگزاری میکردم تمام نمیشد…
نزدیک به 4.5 بالای کوه بودم هر سری یه منطقه خاصیش میرفتمو رازو نیاز میکردم..
من امسال با ورودم و هدایتم بسمت بیزنسم…یسری تمرینات هدایتی… با توکل بخداوند انجام دادم!…و این مسیرها رو رفتم ..هر بار شهامتم از تنهایی در دل ترسهام قوی قوی تر میشد…
سفرهایی که علنی هیچکسی نمیتونه یه زره هم بهش فکر کنه…
من با این باور…که خدایی قدرتمند دارم بهم کمک میکنه و مراقب منه..میگفتم خدا فقط ذهنمو خاموش کن تا ترسم کمتر بشه…
اون لحظه ذهن سکوت مینشست و خدا بهم میگفت شک نکن کردی ترست همیشه تو رو از حرکت بازمیداره…
اینقدر این سفرها زیاد بود که میتونم از هر مسیری یه درس و الگویی “که یاد گرفتمو براتون شرح بدم…
برییم سراغ روز گذشته…یه قسمتی از کوه یکم مخفیه من یکم باهاش:مقاومت دارم…بهم میگفت فلانی میاد مشکلی برات پیش میاد ولی میرفتم اینقدر این سفر باحال بود اینقدر با خداوند رازو نیاز کردم اینقدر زیبا بود هوا بارونی و چیزهایی دیدم..که هیچ کس نمیتونه تو این مدت ساعت..همچنین درکی از زندگی رو داشته باشه…
ولی من همیشه به لطف خداوند شامل حالمه..
خانم شایسته عزیز شما پردایس جنگل و اب داریید. منم یه پردایس خوشکل بنام کوه دارییم که پر از سرسبزی و گیاهان زیبا دارویی هست و کلی پرنده های شکاری و هر چی بگم کمه..
چقدر خوبه داشتن همچنین زندگی در طبیعت که لطف خدا شامل ما هم هست…
اره بعد از نگاه کردن و عکس گرفتن از گلهای بادام وحشی کوه به رنگ صورتی و نم نم بارون که تمام لباسمو خیس کرده…
یادم از شعر باز باران با ترانه ….در کتاب فارسی بچگیم افتاد..
خیلی بهم خوش گذشت.بهم گفت فعلا نمیخاد بری پایین همین قسمت بشین……
دقیقا نقطعه اییه که من میام تمرکزی الهام خداوند رو میشنوم..
اینو یادم رفت بگم.رفتن به کوه و الهام خداوند برای یه کنترل ذهن شدید بود..
به محض اینکه کنترل ذهن کردم..رفتم توی بلندی کوه ..نور الهی طلایی خوشکل رنگی بازم دور سرم چرخید…همون لحظه گفتم خدایا پناه میبرم به خودت از شر شیطان..خدایا کمکم کن..که بهم الهام رسید ..لباستو بپوش بزن کوه…
ادامه داستانم نشستم کلی راز و نیاز کردم و یسری صحبتها رو بهم کرد.و سعی کردم یکم خودمو اروم کنم و سعی کنم زیباییهایی که میبینمو و درکش میکنم از خداوند سپاسگزاری کنم و بتونم احساساتمو کنترل کنم.
خدا بهم گفت دلیل دیدن این زییاییها بخاطر نوع باور تو و درک قانون هست….پس باید بتونی احساستو کنترل کنی…و چند مورد دیگر.باهام صحبت کرد…
و میدونم هنوز باید روی یسری شخصیتام..تمرکزی کار کنم…
بقول استاد.توی دوره اول عزت نفس میگه…
ببین میخای چه تصمیمی به تعویق افتاد داری ..پس براش:حرکت کن…
من دیروز تا فهمیدم این احساس داره منو از مسیر خارج میکنه زود تصمیم گرفتم خودمو سرگرم یکار جدید کنم.حسم گفت بزن برو بالای کوه…
اره نشسته بودم…گفتم خدایا هر موقع که تو بهم بگی برو پایین من تسلیم توام…
من برای تمامی ،”کارهام مخصوصا توی سفرهای هدایتی سعی کردم تسلیم خدا باشم…
بهم گفت فعلا بشین…
دیدم پسر همسایمون اومد…با احوالپرسی گذشت بهم گفت…میوه کُنار .که همون میوه درخت سدر هست….بهم تعارف کرد…!..گفتم ممنون!… خودمونم دارییم بالا هم هست میچینم میخورم…
گفتم خدایا فقط طرف من نیاد…گفتم ولش کن بنده خدا چکار به من داره…دیدم رفت اون بالاها بعد از چند دقیقه اومد…
و اومد طرف من.بهم گفت بگیر برات کُنار اوردم و بهم داد…و بنده خدا رفت..
ذهنم داشت مدام میگفت نه…درست نیست یا حرفهای چرت و پرت میزد..
بهم گفت!چند ساعته بالای کوهی!؟گفتم. یه 4 ساعتی میشه…
گفت اولین کسی رو دیدم اینم خانم..که بیاد کوه ماشالله…
خوب شهامت داری…و من چیزی جز یه نیش خنده… نزدم…
و همینجوز که نشسته بودم یه حیوان اومد…انگار حیوانای پردایس بود.یه سنگ براش انداختم یه فراری کرد خیلی زیبا بود منطقه ما زیاده….
دیگه من از خدا چیزی نگفتم ولی خدا میدونست که من کی بلند بشم اون منطقه رو ترک کنم..
کلا هدایت من..برای انجام کاری یا اونروز یه اتفاقی که میخاد برام پیش بیاد خدا برام زنبور میفرسته..
این سری هم یه زنبور بزرگ برام فرستاد.بهم گفت بلند شو کافیته!…و راه افتادم انگار خدا توی پاهام بود که زودتر بیام پایین دیگه اون قسمت وانیسم..
نمیدونم میخاست چه اتفاقی بیفته!…ولی من همیشه سعی کردم به هدایتهام سریع عمل کنم..
مخصوصا اومدن پشه یا زنبور..یه حسی داره که زود میفهمم الهامی هست برای انجام دادن کار بعدی…دیگه من به لطف خدا سعی کردم زود اقدام کنم…
و حتی بیزنسم الهمیمم.همینجور بود…باهام تماس گرفتن..که بهم گفت برو فقط روی این قلم جنس…
رفتن به قبرستان در دل تاریکی ..بوسیله نور…و رفتن توی کوچه تاریکی که از وسط یه نخلستان و پرت میگذره که راه ورود قبرستان هست..
و خیلی چیزهای دیگه…یا از طریق نوشتنم خدا بهم میگه..ولی اکثرا حسه….یا فرستادم پشه…..توی حالتهای مختلف این الهامات تعقییر میکنه..
یا بصورت فیزیکی از طریق دستانش….
روزی که بیزنسم بهم الهام شد.دقیقا اسفند..402 بود…اینقدر قوی بود که گفتم اقدام کن.اولش ترس بود…. ولی چون تشنش بودم دیگه نمیتونستم صبر کنم..
و یا پیامک برام میاد که باید انجام بدی…اینقدر این الهامات زیاده….که لحظه ایی درنگ بهم نمیده..
همین الان منو به مدار بالا فراخواند….الله اکبر..
استادم من عاشق الهام خداوندم هستم……اگه الهام خداوند نبود….من هیچ وقت توی این وضعیت فعلی نبودم…
من باید مثل گذشته دنبال فلان رئیس فلان اداره و فلان فلانها میبودم.و عمرممم میرفت و همیشه دست از پا…دراز و درازتر میشد..نکته بولدش.تا دلت بخاد چک و لگد خوردم حالا روی حساب کردن روی ادمها و هر چیزی جر خداوند….
…میخام بگم…
تمام خوشبختی و سعادت دنیوی و اخروی من فقط در مسیر راه راست هست…..من یه لحظه هم نمیتونم بدون هدایت الله زنده بمونم..
حدودا مدت 58 روز تقریبا بیین این حدودا..تاریخش از 15 دسامبر.تا امروز 13 فوریه هست…
میگذره..هر الهامی که میشد..اگه ظاهرشم برام ناجالب بود و توی اون برنامه کارم نمیشد…یکممم بهم میرختم…
و سعی کردم از جنبه بزرگتر این سه مسیر رو بببینم..میگم به اندازه 50 سال بهم اطلاع مفید داد…بخدا هر اطلاعی من میتونم برای من طی 10 سال کارکردن توی بیزنسم به اندازه اپسلیومشم” نمیتونم بگم.گذشته” بهش رسیدم..
یعنی سریع واضح.رشد. پیشرفت.هم شخصیتی و هم مهارتی …جفت لب به لب همدیگه حرکت میکردن…
واقعا بزرگترین نقطعه بولد هر انسانی برای رشد در تمامی جنبه ها …
فقط فقط الهام خداوند هست….
شک و تردید هست…..یوقتایی یه الهام میرسه.بهم میگه برم یا نرم..میاد ولی بازم دوباره میگم اونجا ذهن داره منو گمراه میکنه..
میگم ولش کن مگه اینو نگفت برو جلو…پس انجامش بده شک و تردید نزار باشه ..حرکت کن..
دیگه بقول استاد خودمو براش اماده میکنم بند” کفشمو سفت میکنم میرم برای قدم بعدی…
یه داستان دیگه…اول هفته در جهت خاسته ام اقدامات فیزیکیمو شروع کردم..خاسته بعدی…
بهم گفت امروز اینکار توی این اسکیل رو انجام بده.بقیشو بزار برای هفته اینده اوایل اسفند ماه…
دقیقا اولین اقدامم سه روز پیش به لطف خدا نرم و اسان انجام شد ..دقیقا همزمانی کارم برابر شد به وقت درستش…این قاعده ختم شد.انشالله بقیه کارا هم هفته اینده..
برای همه چیز هدایت میخام..خیلی دارم سعی میکنم که بیشتر گوش بفرماش باشم…
و میخام هنوز بیشتر سعی کنم..
تسلیم یعنی همون چشم گفتن در برابر الهام از طرف خداوند…
هر موقع بحرفش گوش کردم 100/بنفعم بود…
ولی هر موقع یکم خاستم روی ذهنم یکاری رو پیش ببرم…خیلی مورد جالبی پیش نیومده…
فقط یه کلام نامه تمام….
این صحبت میدونم باید هنوزم روش کار کنم..
تنها راه خوشبختی یه انسان….
تنها راه سعادتمندی یه انسان اینه که من ..توی مسیر درست باشم…و عمل کنم به الهاماتم …
یه صبح خواب بودم..”سفر 6 روزم”.گفتم خدا حال ندارم خوابم میاد..یه نور محکمی زد تو چشممم بلندم کرد..گفت حرکت کن ناایست…
الهامم کرد تو باید باید باید به این خاسته برسی…
الهاممم کرد.تو باید به این بیزنس بری…و باید مهارتتو قوی کنی…
مدام این الهاماتتت فضای گوشمو اینقدر پر کرده بود که پاهایم سست بود.از ترس .ولی هُلم میداد..
میگفت امروز باید به این سمت حرکت کنی…
هر چی بگم از الهام الهی کمه…خدایا سپاسگزارتم که متو بنده خودت قرار دادی.
خدایا یه روز آرزوی همچنین زندگی الهی گونه رو داشتم..
خدایا شکرت که من در مسیراستاد عزیزم و خانم شایسه عزیز و تبم بهشتیم و دوستان عزیزم هستم!….
……
خانم شایسته عزیز استاد مسیر مهاجرت و دل نوشتها…این فایل تا تموم شد…
خنده رضاییتونو روی لبتون از اعماق وجودم حس کردم…چقدر ما خوشبختیم بهت تبریک میگم!”که همچنین مردی قهرمان رو “که همسرتون هست…در کنارش رشد و پیشرفت میکنی…
واقعا نگاهت برام بسیار زیبا و دلنشین بود..بهشت را در وجودتون دیدم..چه نگاه استاد به شما!چه نگاه شما از این مرد بزرگ و این زندگی شاد و سراسر ارامش و رزق و روزی…الله اکبر
خداوند رو سپاسگزارم که مرا در مکانی قرار داد….که تمام وجودش احساس خوب و اتفاقات خوب هست…
خدایا چنانکن سرانجام کار تا خوشنود باشی و ما رستگار..
استادزیباییم استاد شایسته قدردان من …با تمام وجودم دوستتدارم..دیروز که داشتم نگاه گلهای بادام وحشی زیبا میکردم یه عکس خوشکلی گرفتم ..دقیقه چهره بشاش شما دو نفر بود…
خیلی دوستتون دارم…
انشالله که همیشه این مسیر رو با رضایت کامل ادامه بدییم..
و بتونیم زندگی خوبی رو در دنیا و اخرت برای خودمون رقم بزنیم…
من عاشق این بهشتم هستم به امید بهترینها انشالله منم همدار بشم به دوره بینظیر جدید استاد.
خیلی دوستدارم توی دوره جدید و با شور و عشق تر تازه از تنور دراومد استاد باشم.حالا هر چی خدا بخاد…من هنوز سعادت همچنین نون تازه دراومده از تنور استاد نبودم..منظورم دوره ها هست..لطف خدا استاد همیشه لطفش:شامل حالمونه.جای سپاسگزاری داره..
انشالله اگه خداوند این رضایت رو بده …منو هدایت میکنه !…..
نمیدونم.میخاد چی بشه….هنوزم نمیدونم.! فقط:میدونم من در اغوش خداوندم “بهم کمک میکنه….
ممنونم مریم گلی زیبا با اون آستین لباس ” مدل بال “پروانه اییتون.چشمانمو بهش خیره کردی…چقدر زیبایی منم بهت تبریک میگم..
قران میگه…مگه میشه مرد مشرک زن مشرک برای افراد مومن باشه….خدا گفته این بر مومنان حرام هست…این بر مومنان حرام هست..
خدا درست و با عدالته ..ما هم هستیم که میخاییم با ذهن ناقصمون پا تو پای قانون الهی کنیم…
به امید روزهای عالی:شرایط:عالی…
مریمی عزیز داریید خودتون اماده میکنید برای دل نوشته های ،”جدید از تنور دراومده استاد عزیزمون …بهت تبریک میگم زیبای بال” پروانه ایی من.!…