مصاحبه با استاد | چگونه در دوراهی های زندگی، راه درست را انتخاب کنیم؟ - صفحه 21
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/09/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-02-11 06:30:222025-04-30 07:38:09مصاحبه با استاد | چگونه در دوراهی های زندگی، راه درست را انتخاب کنیم؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خدای بخشنده و مهربان
سلام
خدارا سپاسگزارم برای این فایل و حضورم در پروژه مهاجرت به مدار بالاتر.
خدارا سپاسگزارم برای شنیدن خبر دوره جدید استاد که خیلی وقته چشم انتظارش هستم .
همز مانی بارش باران در فایل استاد و اینجا با هم برای من نشانه ای از طرف خداوند است ، خدایا شکرت .
چقدر نیاز داشتم به این آگاهی ها و در زمان درست من این فایل دیدم و شنیدم بابت تصمیمی که امروز خیلی از من تمرکز گرفت و با صحبتهای استاد ، جوابم را از طرف خداوند گرفت .
چقدر این پروژه تک تک ما را رشد داد. یکی از دستاوردهای من در این پروژه ، ایجاد چالشهایی بود که برای خودم ایجاد کردم و خوشبختانه خیلی خوب از پس این چالشها برآمدم . این برای بار اولی است که من خودم برای خودم چالش قرار می دهم . وقتی از پس چالش اول برآمدم تصمیم گرفتم چالشهای دیگری هم برای خودم در فواصل مختلف برنامه ریزی کنم و انجام دهم. در این مورد توانستم کمی خودم را رشد دهم . این روند باعث شناخت بیشتر و خودباوری بیشتر و شناخت بیشتر توانایی درونی ام شد.
احساس می کنم کمی اعتمادبه نفس رشد کرده چون تصمیماتی گرفتم و کارهایی کردم که قبلاً ترس داشتم از انجام آنها .
خدارا بی نهایت سپاسگزارم بابت رشد وجودی و رشد شخصیتی ام .
خدارا سپاسگزارم بابت هم مداری با این پروژه .
خدارا سپاگزارم بابت حضور استاد و خانم شایسته در زندگی ام .
خدارا سپاسگزارم بابت دوستان سایت و کامنت های دوستان .
خدا را سپاسگزارم بابت نوشتن این کامنت .
در پناه الله یکتا
سلام و وقت بخیر خدمت استاد عزیز، خانم شایسته محترم، عوامل و کاربران گرامی سایت
واقعیت این دوره بی نظیر خیلی خیلی در باورهای من و شرایط این روزهای من کمک کرد و حس میکنم جدی به یک مدار بالاتر رسیدم.
باید بگم بارها در انتخاب شغل در دوراهی قرار گرفتم و یک بار در این مسیر، فقط به ندا قلبم گوش دادم. به علاقهام، به چیزی که دوست دارم و برای همیشه مسیر من از یه مربی ساده مدرسه فوتبال به یه مربی حرفهای فوتبال و مدیر فوتبال در مسابقات رسمی تغییر پیدا کرد. واقعا اگر باز شک میکردم، انقدر شاهد پیشرفت در زندگیم نبودم. حتی تحت فشار بودم و پیشنهاد های مالی خوبی هم داشتم و به من خیلی حرف های حال خراب کن، گفته شد که چقدر مرا تا مرز شکست پیش برد ولی همش میگفتم هرجا دوست داری باش و همه اینارو خودت میسازی. به من پیشنهاد سربازی دور از پادگان داده شده بود. ولی با انتخاب مسیر دلخواه حتی سربازیم نه تنها دیگه پادگان نبود. حتی در منزل خودم داشتم خدمت میکردم و حقوق هم میگرفتم. چقدر این مسیر به من در زندگی کمک کرد و پختهتر و عاقلتر شدم. خدا رو صد هزار مرتبه شکر.
همیشه به علاقه و حستون اعتماد کنید و ایمان داشته باشید که خداوند بهترین مسیر را برای شما رقم خواهد زد.
انشاالله هم دوره جدید و هم دوره قانون سلامتی و هم دوره مرتبط به آنالیز فوتبال را میخرم و سال فوق العاده عالی میسازم.
امضا خدا پای تک تک آرزوهایتان.
درود بر استاد عزیز و خانم شایسته
گام اخر
این فایل جملاتی در خودش داشت که حقیقت محض بود، در دوراهی های زندگی مهمترین نکته تسلیم بودن و باور به خدای قدرتمند که همه چیز تحت کنترل اوست. دقیقاً در اکثر موارد هدایت های خدا اگر طبق ترجیح ماباشه میپذیریم و مدعی هستیم که ما تسلیم هدایت خداوند هستیم . به چالش خوردن رو دوست نداریم چون تغییر برامون سخته و استاد قانع کردن خودمون هستیم . تمام تلاش من اینه واقعاً تسلیم باشم حتی در کوچکترین چیز که اتفاق افتادن یا نیافتادنش برام فرقی نمیکنه ، دوست دارم تسلیم بودن رو تکاملی درک کنم و انجام بدم تا هر روز میزان ارامش من بیشتر بشه . ارزش ارامش و احساس خوب داشتن رو تازه درک میکنم . اوایل که اومدم توسایت فقط عجله داشتم ثروتمند بشم ولی الان میفهمم که ارامش داشته باشم ثروت خودش میاد و رسیدن به ارامش فقط تسلیم بودنه . خیلی مثالها داریم و اتفاقاتی که برای خودمون رخ داده که ترجیح ما به ضرر ما بوده و هدایت خدا حتی اگر ظاهر نازیبا داشته به نفع ما بوده ولی بازم موقع هدایت خواستن تسلیم نیستیم حتی کوچک. انشالله با گوش دادن مدام و عمل به اموزه ها هر روز تسلیم هدایت خداوند باشیم که دنیا و اخرت ما در گرو این بندگی و ایمان هستش.
شاد و سلامت باشید
سلام وعرض ادب خدمت استادعزیزم مریم جان نازنینم واعضای خانواده خوبم
ردپای گام 26(گام آخر)
استادم همیشه برای من تصمیم گیری در مسائل سخت بوده.هرچی بیشتر فکر میکنم میبینم ریشه این مسئله برمیگرده به ترس از شکست که از بچگی دروجودمنه.
دلسوزی های والدین بابت اینکه مراقب باش اشتباه نکنی مراقب باش شکست نخوری مراقب باش راه اشتباه نری تصمیم اشتباه نگیری
وبعد از انجام اشتباهات سیل عظیمی از سرزنش ها سمتت میومد که مگه نگفتم مراقب باش دیدی اینجوری شد و اونجوری شد؟(که انصافا بازهم از سر دلسوزی)
ی سری وقتا هم ترس انجام کارداریم بازم از ترس شکست چون تابوده بهمون گفتن تونمیتونی بزار من انجام بدم بزار من جات تصمیم میگیرم من جات انتخاب میکنم من جات جبران شکست میکنم من ازت دفاع میکنم وهزاران مورد دیگه که اکثریت تجربش کردیم قطعا
ومرحله بعدهم خودسرزنشی توسط خودمون هست.
من اززمانی که با برنامه شماآشنا شدم جسارت تصمیم گیری هام خیلی بیشتر شده.خیلی راحت ترحتی میپذیرم اگر اشتباه کنم توی تصمیم گیری هام.دیگه خودم رو سرزنش نمیکنم ومثل شما میگم این ی تجربه بود.
دیگه راحت تر وبااعتمادبیشتری ازخدا نشونه میخوام و بهش توکل میکنم وایمان دارم.وخودمو رهامیکنم توبغلش تاببرتم هرجا دلش خواست.
وانصافا دیدم که نعماتی بعدش واسم پشت هم اومده وچه درهایی ازآگاهی به روم بازشده
خوشحالم که بازم به مواردی اشاره کردید که لازمه مدام توی ذهنمون باشه.
این دوره گام به گام برای من آگاهی ها وبرکات زیادی داشت.
منی که شخم زدم سایت رو ی سری فایلا رو اصلا ندیده بودم و نشنیده بودم.ی سری قوانین رو نمیدونستم
منی که به وضوح ی مرحله بالاتر رفتم ودارم رشد و پیشرفتم رو به وضوح میبینم همه اینا از برکات این دوره اس.
استادجانم ومریم عزیزم خیلی خیلی سپاسگزار شما هستم که این دوره رو طراحی کردید
ازخدا میخوام دوره جدید سریعتر آماده شه ومن شرایط خریدش رو داشته باشم بی صبرانه ومشتاقانه منتظرم
از دوستان عزیزم هم سپاسگزارم که با کامنت های عالیشون کمک کردند تا پله های ترقی ودرجات بالا رو سریعتر طی کنیم
من توی این دوره خیلی اتفاقات برام افتاد که به بهترین نحو باهاش برخورد کردم واز عملکردم خیلی راضیم .این دوره پاشنه آشیلی رو برام پیدا کرد که مدتهای زیادی بود دنبالش بودم وپیداش نمیکردم.
ارتقای شخصیت و غرور مضاعفی بهم داد که نیازش داشتم.
بازهم ازهمگی ممنونم
درپناه خداباشید.آمین
خدایا 100 هزار مرتبه شکر بابت این همه نعمت فراوانی و آرامش که بهم عطا کردی
استاد عزیز سپاسگزارم بابت این گاهیهایی که به ما آموزش میدین
بانوی عزیزم مریم گلم سپاسگزارم بابت این پروژه بینظیر که چند وقت با هم بودیم و این نعمت بینظیر که پر از برکت و رزق و فراوانی بود وما خانواده عباس منشی دور هم بودیم و این برکت و روزی شامل حالمون شد خدایا خودت رد پای عالی رو برایم به جا بگذار
گام آخر
در مورد چگونه در دوراهی های زندگی راه درست را انتخاب کنیم
بعد استاد عزیز سوال شده که وقتی دوراهی قرار میگیرید ه کاری را انجام میدید
یه سری از دوراهیها وقتی ما قانون رو درک میکنیم
یه جورایی جوابش مشخصه از قبل اینکه و تنها چیزی که آدمو تو دوراهی قرار میده خیلی چیزها هستند بحث احساساتو بخوایم بگیم احساسات ما خیلی منطقی هستند و به ما میگن
وقتی ما نذاریم احساس ترس و نگرانی و اضطراب بر ما غلبه کنه و این یک راهی میشه دوراهی نمیشه
و خیلی از این تصمیمات ما خصه که ما چه کاری باید انجام بدیم یه موقعهایی احساسات نمیذارن که ما تصمیم درستو بگیریم
احساس ترس و اینا داشته باشیم و نذارم که ما ر ترسهامون و نگرانیهایی که برامون پیش میاد کنترلشون کنیم یه جورایی میشه اینکه مثلاً توکل نداریم ولی اگر ما توکل داشته باشیم احساس آرامش داریم احساس شادی داریم حالمون خوبه حسمون خوبه
و اینکه وقتی ما احساساتمونو کنترل بکنیم فارغ از اینکه ترس و نگرانی و استرس بر ما غلبه داشته باشه تردید و نگرانی که امکان داره به ما دست بده
و ما وقتی که اجازه بدیم که قوانین جهان به ما این اجازه رو دادیم بهش و میگه که چه کاری درسته و انجام میدیم و به خواستههامون توجه میکنیم و ببینی کدوم تصمیم به خواستههامون نزدیکتره و حتی اگر تصمیمات باشه که همشون باعث بشن که خواستههامو نزدیک کنم به من انجامشون میدیم
و اینکه ما وقتی تو حال بد هستیم و از خداوند کمک بخواهیم و درخواست کنیم که خداوند یه نشونه واضحی بهمون بده یه پیامی رو بهمون الهام بکنه و ما متوجه بشیم که کدوم راه رو باید انتخاب کنیم یا اینکه یه تصمیمی رو ما میخوایم بگیریم وقتی یه نشونهای رو خدا بهمون نشون میده مثلاً یه پرندهای رو میاره جلو رومون جلوی مسیرمون ه راحتترین شکل رو برامون قرار میده یعنی ما مسیر و راهی را که داریم میریم درسته ین یعنی نشونهای که خدا داده و میگه انجامش بدیم خدایا صد هزار مرتبه شکر که این آگاهی رو بهم دادی و من میتونم با این آگاهی بدونم که واقعاً راه درستی که دارم و تصمیم درستی رو که دارم اجرا میکنم و میدونم با این نشونهها و این حسهای خوب و این الهامات عالی که بهم میدی به راحتی انجامش میدم خدایا 100 هزار مرتبه شکر
استاد چقدر لذت بردم از این صدای بارون ایول دمتون گرم دیشبم این جای ما هم یک بارون دنج البته الان دو سه روزه که داریم باران میاد و چقدر لذت بخشه شبها زیر باران با چتر پیادهروی میکنم چقدر لذت میبرم خدایا 100 هزار مرتبه نعمت الهیت که از آسمان بر سر ما نازل میکنی
واقعا استاد خیلی اینجا یک نکته طلایی و کلیدی رو گفتید یعنی اینکه خدا کمکمون بکنه که اون ایمانه اون توکل باورهای خوب اون که روی خود خدا حساب باز بکنیم و همیشه و همیشه بهمون داده بشه این نعمت بینظیر تا اگر یه موقعهایی نجواها بیاد به سمت مون و بخواد حالمونو بد کنه ولی اون ایمانه و اون توکله و اون که روی خدا حساب باز کنیم نزاره و همیشه این قدرتو از خداوند میخوام که بهم بده که و ترسهایم غلبه کنم و ایمان داشته باشم که به خدا اعتماد دارم و خدا این نیرو رو وجود من قوی و قوی و قویتر کنه خدایا صد هزار مرتبه شکر خیلی خوشحالم و لذت میبرم که تو این مسیرم اینقدر داری بهم علم میدی آگاهی میدی حال خوب میدی آرامش میدی خواستههایمو داری بهم میدی
و اینجا استاد عجب نکته بینظیر و عرض کردید که هر وقت یک کاری میخوای انجام بدید روی کاغذ مینویسید هم منفعتهای اون کار رو و هم ضررها شو و این باعث میشه که بهترین تصمیم بگیرید و اجرا بشه استاد سپاسگزارم بابت این موضوع و این آگاهی عالی که بهم دادی خدایا صد هزار مرتبه شکر که از زبان این دست بینظیرت استاد عزیز به من این آگاهی رو دادی
بانوی عزیزم مریم خانم گلم سپاسگزارم بابت این همه دقیق و منظم بودنتون در مورد دورهها که به راحتی و به اون آگاهی عالی که دارین این نتیجههایی که گرفتید و داری به ما میگین سپاسگزارم بانوی عزیزم بابت این پروژه بینظیر و پربرکت
استاد خیلی لذت میبرم خیلی خوشحالم خیلی ارزشمندم که خدا بهترین دستشو تو مسیرم قرار داد و بهترین الگو رو برایم قرار داد و داره بهم میگه چه اعظم عزیزم ببین ببین استاد هر آنچه را که میخواست بهش رسید و خواست و توانست و شد و به قول استاد عزیزم میگه هرکی تو این مسیر باشه این آگاهیهای ناب رو متوجه میشه اینقدر من پیش خدا محبوب و ارزشمند و دوست داشتنی هستم که خدا منو تو این مسیر بهشتی آورد خدایا هر چقدر که بگم سپاسگزارم بازم کمه خدایا شکرت استاد عزیزم ممنونم ازت مریم گلم سپاسگزارم ازت دوستان عزیز و هم فرکانسی و دوست داشتنیام خیلی خوشحالم که یک خانواده صمیمی عباس منشی هستیم و دور هم هستیم و کامنتها و نظرات همدیگه رو مطالعه میکنیم و جواب میدیم هممون گرم ما خیلی ارزشمندیم خیلی دوست داشتنی هستیم که تو این مسیر بهشتی قرار داریم موفق باشید
بنام الله دانا توانا و عالمومحیط به تمامجهان هستی
درود بر استاد عشق وتوحید ومریم بانوی نازنین وهمه دوستای هم مداری ام در زیباترین مکانمجازی دنیا
خداقوت ویژه به استاد عباس منش و مریم بانوی عزیز برای تهیه وتدوین و اتمام این پروژه های خانه تکونی ذهن و صعود به مدارهای بالاتر
چقدر آگاهی های ما در فرکانس های بالاتر قرار گرفت ، این ده روز اخیر که برای شرکت در دوره های آموزشی کسب و کارم در سفر بودم نتونستم مرتب تو سایت باشم ، از دیروز تصمیمگرفتم فایلهارو با تمرکز بیشتر ببینم وکامنتهای ارزشمندش و بخونم .
مفاهیم توحید و هدایت و الهامات الهی رو از این سایت یاد گرفتم ، یاد گرفتم گوش به زنگ دریافت هدایت های خداوند باشم ، هرروز رهاتر و آرومتر از قبل باشم .
خداروشکر سفری که داشتم برای رشد وپیشرفت کاری ام ،رفتمو با هدایتهای خداوند انجام شد ، عالی بود و خیلی چیزهای جدید یاد گرفتم ، و ایمان و باور دارم با توکل به خدا این وقت و هزینه ای که براش گذاشتم چندین برابرش در کارم به من برمیگرده .از استاد یاد گرفتم ، در مسیر رشد و پیشرفت مون هزینه کنیم وتمرکز لیزری روی کارمون داشته باشیم .
سلام
در تردید ماندن”، خودش یک تصمیم است البته تصمیمی مخرب که باورهای محدود کننده ات برای شما گرفته است؛
در تردید ماندن، خود یک تصمیم است!
گاهی انسان در نقطهای از زندگی قرار میگیرد که دو راه پیش رویش باز است. یکی روشن، اما پر از چالش، و دیگری مبهم، اما امن. او ساعتها، روزها، ماهها و شاید سالها همانجا میایستد و به جادهها خیره میشود. اما حقیقت این است که همین ایستادن، همین خیره شدن، خود یک انتخاب است—انتخابی که آرامآرام، او را از زندگی واقعی دور میکند.
در قرآن آمده است:
“وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ”
(آل عمران: 139)
“سست نشوید، اندوهگین نگردید که شما برترید اگر ایمان داشته باشید.”
زندگی میدان جنگی برای قویترها نیست، بلکه صحنهای برای کسانی است که از نشستن دست میکشند و به راه میافتند. تردید، همان زنجیری است که پای ما را به زمین بسته، و تنها چیزی که میتواند آن را بشکند، یک تصمیم قاطع است.
یک داستان قدیمی میگوید روزی دو نفر در صحرایی راه میرفتند. اولی به هر سنگی که میرسید، توقف میکرد و میگفت: “شاید زیر این سنگ آبی باشد.” اما هرگز جرأت نداشت سنگ را بلند کند. دومی اما هر سنگی که سر راهش میدید، بلند میکرد. برخی زیرشان خشک بود، اما یکی از آنها، چشمهای را آشکار کرد. مرد اول، هنوز در همان نقطه ایستاده است و مرد دوم، چشمهای برای خودش یافته است.
مولانا میگوید:
“گر مرد رهی میان خون باید رفت
وز پای فتاده سرنگون باید رفت”
هیچ موفقیتی بدون ریسک ممکن نیست. استیو جابز، پس از اخراج از شرکت خودش، میتوانست سالها در حسرت و تردید باقی بماند، اما او تصمیم گرفت. به جای آنکه در سرگردانی بماند، شرکت نکست را راهاندازی کرد و در نهایت، اپل را به جایی رساند که امروز هست. اگر جابز مردد میماند، آیا اپل امروز وجود داشت؟
اما مشکل تردید این است که همیشه لباسی از منطق بر تن دارد. ذهن تو را قانع میکند که هنوز زمان مناسب نرسیده، هنوز دانشت کافی نیست، هنوز فرصتهای بهتری در راه است. و درست همان لحظه که خیال میکنی این تردید موقتی است، سالها گذشته و تو همان جایی که بودی، باقی ماندهای.
در قرآن آمده است:
“وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ” (نجم: 39)
“و برای انسان جز آنچه تلاش کرده نیست.”
جهان به حرکت پاسخ میدهد، نه به سکون. هیچکس با فکر کردن به شنا، شناگر نشده است. باید به آب زد، حتی اگر غرق شدن ممکن باشد. به جای آنکه در دوراهیها بمانی، یکی را انتخاب کن و در همان مسیر، بهترین خودت باش. شاید راهی که انتخاب کردی، بهترین راه نباشد، اما حداقل تو را به جایی خواهد رساند، جایی که ایستادن در تردید هرگز نخواهد رساند.
سعدی میگوید:
“رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود”
مهم نیست که راهت سخت باشد، مهم این است که قدمی برداری. چون هر قدم، تو را از تردیدهایت دورتر و به سرنوشتت نزدیکتر میکند.
حسن ختام: تردید، زندانی که درش باز است!
زندگی میدان انتخابهاست، و ناتوانی در تصمیمگیری، همان انتخابی است که تو را در جایت نگه میدارد. هیچ مسیر کاملاً هموار و بیریسکی وجود ندارد. اما این حقیقت را فراموش نکن: “در تردید ماندن، هیچ چیز را تغییر نمیدهد، اما یک تصمیم، میتواند همهچیز را دگرگون کند.”
اگر همچنان در دو راهیها معطل ماندهای، به یاد داشته باش که جهان منتظر تو نمیماند. “جرئت کن، حرکت کن، و به خودت اجازه بده که رشد کنی!”
به قول نلسون ماندلا:
“همیشه غیرممکن به نظر میرسد، تا زمانی که انجام شود.”
پس پیش برو! شاید آنچه امروز از آن میترسی، فردا به بزرگترین دستاوردت تبدیل شود.
کامنت شصت و هفتم
25 بهمن 1403
خونه تکونی ده روزه:
پروردگارم تو وقتی تعهد آدم رو می بینی مسیر رو براش هموار می کنی.
امروز همه ی کارها رو انجام دادم.
فقط گردگیری درها مونده و جارو زدن اتاق دخترکم.
همه چیز به همین سرعت حل شد و تمام کارها انجام شد!
خدایا شکرت به خاطر اینکه کارهام داره تموم میشه.
سپاسگزارم.
تعهد سوم:
خدایا شکرت که خونه تکونیم انقدر سریع پیش رفت.
امروز اصلا برنامه نداشتم مبل ها رو تمیز کنم. اما تو اتفاقات رو طوری کنار هم چیدی که کارهام خیلی سریع تر پیش رفت و من کارهایی که قرار بود فردا انجام بدم رو هم انجام دادم. سپاسگزارم.
خدایا شکرت که خونواده ی همسرم انقدر فوق العاده هستن. امروز با اینکه خودشون قرار بود سقف خونشون رو رنگ بزنن، اما باز هم از دخترکم مراقبت کردن که من بتونم به کارهام برسم.
خدایا این انسان ها شگفت انگیزانه عزیزن. همشون رو سالم و سلامت نگه دار. شکرت.
خدایا شکرت به خاطر ناهار فردا که از مامان نازنین همسرم بهمون رسید و نیازی نیست برای فردا غذا بپزم.
خدایا شکرت به خاطر سلامتی هممون. سلامتی خودم، همسرم، دخترم و خانواده هامون. سپاسگزارم.
سلام به استاد همه زندگیم و خانم شایسته بی نظیرم
گام آخر !!! نه زمین گرده هر وقت به آخرش رسیدی انگار تازه اولشی
نمیدونید چقدرررررر من قبلی در تردید و دوراهی بودم.
حتی برای یه موضوعی گاهی چند سال طول میکشید .
و بعد نکته جالبش اینجا بود که میدونستم تصمیم درست چیه ولی قدرت اجرا کردنش رو نداشتم و به شدت هم خودم رو شماتت میکردم .
خود عزیزم لیلی رو ببخش پلیزززززززز
از گذشته خیلی دور نمیگم گفتن نداره از ده سال قبل حرف زدن که چقدر احساس عزت نفسم و اعتماد به نفس و لیاقتم پایین بود و از هر طرف چک و لگد میخوردم .
از گذشته ای میگم که با استاد شروع کردم . سال 1401 بود . من چند ماه مستقل زندگی کرده بودم از خانواده و در واقع فرار کرده بودم بهتره بگم . ولی شرایطی پیش آمد که زودتر از موعد باید خونه رو به صاحبخونه اش تحویل می دادم و باز جستجو کردم و یه خونه واقعا رویایی بینظیر پیدا کردم . صاحبش یه خانم جوان بود که تازه ازدواج کرده بودن و همسرشون پنهانی به من گفتن لطفا نگید که تنها هستید وبگید با مادرتون زندگی میکنید.
چه دروغ بدی ولی چه زن و شوهر ماهی بودن هر دو . چقدررررررر اون خونه رو دوست داشتم . وااااای الان دوباره یادم اومد . از این مجموعه آپارتمانهای مسکونی بود که وسط یه زمین بزرگ پر از درختهای همیشه سبز سرو و کاج ساخته شده بود . در واقع قدمت خیلییییی طولانی داشت ولی دل منو برد دیگه.
صاحبخونه وقتی فهمید مجرد هستم بهم گفت بخت من تو این خونه باز شد .مطمئن باش برای شما هم اینطور میشه این خونه روزی و برکت خاصی داره و چه تخفیف خوبی هم برای قرار داد بهم دادن .
یادش بخیررررررر و خوش .
اون سال هنوز با پارتنر سابقم در ارتباط بودم و حرف این خانم به شدت وسوسه کننده شد برام .
خونه هم بینظیر بود واقعا از هر طرف پر از درخت و نور آفتاب بود . خدایااااااا شکرت
( لیلی من کلبه شادی ات که الان هزار بار بهتره و تازه مال خودت هم هست
درسته خدا جونم کاملا درسته )
خلاصه قرار داد رو نوشتیم مامان هم بودن .
برگشتم خونه جعبه شیرینی هم خریدم . خیلی خوشحال بودم که شاید به برکت این خونه دل پارتنرم رو هم نرم کنم .
نمیدونم نمیدونم نمیدونم واقعا بعد از سه سال نمیدونم شایدم این اتفاق می افتاد و اون آدم باهام می موند . نمیدونم امشب هم ولنتاین هست منم احساساتی شدم انگار .
ولی من دچار تردید شدم از این قرارداد چون از اون رابطه هم در تردید زیاد بودم و هم اینکه یکی از اعضای خانواده ام گفت نه قیمتش خیلی بالاست صبح به محض اینکه از خواب بیدار شدم رفتم املاکی .
بسته بود تلفن زدم . بهم گفت تو صف بانک بودم که پول شما رو برای صاحبخونه حواله کنم . دقیقا نوبتم بود .
خب این یعنی چی ؟ جز اینکه خدا به موقع بهم گفت درسته درسته نباید عملی بشه این قرارداد
هیچ وقت یادم نمیره این اتفاق و البته مجبور شدم یه خسارتی برای بهم زدن قرار داد به املاک بدم چون کد رهگیری گرفته بودن . اما کاملا سربزنگاه بود . املاکی کاملا در تعجب بود .
من به فاصله یک شب تا صبح در این تردید و گمراهی موندم که خونه رو بگیرم یا نگیرم .
و تصمیم رو سریع اجرایی کردم و الان سال 1403 هست من صاحب دو خونه هستم و با خانوادهام همچنان زندگی میکنم تو خونه لوکس نوساز خودمون و با پارتنرم سال بعدش رسما کات کردم و عکسهامو ازش پس گرفتم و مدتهاست هیچ خبری ازشون ندارم و دیگه نخواهم هم داشت حتی با اینکه هر دو در یک شهر هستیم . نمیدونم شاید الان اصلا اینجا نباشه .اهمیت سابق رو نداره دیگه .
الان غرق هستم در آموزشهای توحیدی استاد های بی نظیرم و با بهترین و خوش اخلاق ترین انسانها ارتباط دارم و جایگاه خیلی خاصی در خانواده ام دارم و از همه مهمتر با خودم در صلحم . خیلی زیاد و چنان دریم بوردی برای خودم درست کردم که …..
بینظیره بی نظیره .
خدایا هزاران بار شکرت
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم
سلام به خانم شایسته ی عزیز
سلام به همه دوستان گلم
و سلام به خود خودم
خدارو سپاسگزارم که توفیق نوشتن داد
وقتی دیدم گام آخر رو عنوان کردن و قراره بزودی دوره ای که استاد مدتها براش تحقیق کرده رو رونمایی کنید یه احساس عجیبی بهم دست داد احساس شادی و شعف درونی همراه با ترس و نگرانی از خدای قادر مطلق خواستم تا منم در مدار این دوره قرار بگیرم الان ذهنم داره بهم میخنده و ریشخند میزنه ولی من با توجه به فکت ها و تجربه های قبلی بهش میگم چطور قبلاً شد الآنم میشه چطور براحتی سه چهار تا محصول رو خریدم الآنم اگه ایمانم رو حفظ کنم و توکل کنم حتما حتما میشود
میشود
بله من سپاسگزاری میکنم و ادامه میدم لاجرم نتیجه اتفاق خواهد افتاد این لاجرم رو خیلی دوست دارم
آغاااا کامنت داداش ابراهیم رو خوندم کلی خندیدم بعدش آهنگ شیرین شیرینو دانلود کردم واااای اشکم در اومد بخدا یاد چیزایی افتادم و اشکام رو هی پاک میکردم
خوبه منم بگم خدا اشکاتو دربیاره که اشک منو درآوردی والا
ولی نه
همیشه برای همه بهترین ها رو آرزو میکنم
این روزا یکمی از لایه های درونی ذهنم برام آشکار شد و خدا رو شکر حداقل یک درجه از قبل خودم بهتر شدم
همسرم شبها یکی از کانالهای ماهواره رو نگاه میکنه استاد شهبازی درسهایی از مولانا رو توضیح میدهند
چقدر شبیه آموزه های استاد هست اصلا خودشه
اصله
از من ذهنی سخن میگن که چقدر میتونه ما رو به بیراهه بکشونه هر وقت این من ذهنی رو تونستی بزاری کنار الهامات از قلبت تراوش میکنه قلب جایگاه الهامه پس باید پاکه پاکه پاک باشه خالی باشه عاری از هر گونه کبر و حسد و دروغ و …تمام صفات رذیله باشه صاف که شد اونوقت الهامات خیلی روشن و واضح میاد بالا
خدایا شکرت بخاطر این آگاهی ها
غرق نور الهی باشید.