مصاحبه با استاد | رابطه درونی با خداوند، با "تفکر" ایجاد می شود نه با تقلید

سوالات:

  1. تعریف شما از خداوند چیست؟ چگونه خداوند را شناخته اید و ما چگونه می توانیم به شناختی صحیح از خداوند برسیم؟
  2. شما چطور نماز می خوانید. به عبارت دقیق تر، نحوه ارتباط شما با خداوند به چه شکل است؟

مفاهیمی که استاد در این قسمت توضیح داده اند شامل:

  • راهکاری دقیق برای شناختن خط قرمزهای خداوند در قرآن؛
  • منطق هایی برای شناخت صحیح خداوند؛
  • مفهوم “هو الأول و هو الآخر” از نگاه دوره راهنمای عملی درباره خداوند؛
  • توضیح یک اصل اساسی درباره شیوه ارتباط با خداوند؛
  • کلیدهایی برای نحوه مطالعه قرآن و رسیدن به جواب سوالاتی درباره شناختن خداوند؛
  • مفهوم سیستمی بودن خداوند در دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها؛

سوال این قسمت برای دانشجویان پروژه “مهاجرت به مدار بالاتر”

آگاهی های این قسمت چه درسهای سازنده ای درباره شناخت خداوند و شیوه اتصال با این نیرو برای شما داشته و این درس ها منجر به اخذ چه تصمیم / تصمیماتی برای شما شده است؟

آن تصمیم / تصمیمات را مکتوب کنید. 

حالا که تصمیم خود را مکتوب کرده اید، ایده های خود برای اجرای این تصمیم را لیست کنید.سپس گام به گام این ایده ها را عملی کنید.

نکته: منظور از تصمیم، دست زدن به انجام یک کار خارق العاده و عجیب و غریب نیست بلکه هر اقدامی که به منظور اجرای این آگاهی ها در عمل انجام می دهید تا بهبودی در فکر، رفتار و شخصیت شما ایجاد شود، یک تصمیم سازنده محسوب می شود. البته به شرط اینکه در مرحله تصمیم نماند و به مرحله اجرا در بیاید.

به عنوان مثال:

  • من تصمیم گرفتم بدون تعصبات قبلی، قرآن را یک بار به زبان فارسی ساده بخوانم تا به یک شناخت نسبی نسبت به کلیت آیات قرآن برسم.
  • من تصمیم گرفتم ریشه “عذاب” را در قرآن جستجو کنم و تمام آیات این ریشه را مرور کنم تا اولا: به جای تقلید از دیگران درباره خط قرمزهای خداوند، خودم بدون واسطه آنها را از زبان قرآن بشنوم. ثانیاً: بر خیلی از ترسهای بیهوده ای غلبه کنم که ذهن من درباره عذاب های خداوند برایم درست کرده و به من احساس گناه می دهد؛
  • من تصمیم گرفتم برای درک دقیق مفهوم سیستمی بودن خداوند، جلسات 9 و 10 دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها را گوش دهم و با آگاهی های این دو جلسه و منطق هایی که درباره شناخت صحیح خداوند به من می دهد، رابطه درونی ام با خداوند را از نو بسازم.
  • من تصمیم گرفتم کتاب “چگونه فکر خدا را بخوانیم” را مطالعه کنم تا مفهوم سیستمی بودن خداوند را درک کنم.

منابع کامل درباره محتوای این فایل: آگاهی های دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها و کتاب “چگونه فکر خدا را بخوانیم”

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها

اطلاعات کامل درباره موضوع کتاب “چگونه فکر خدا را بخوانیم”


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مصاحبه با استاد | رابطه درونی با خداوند، با "تفکر" ایجاد می شود نه با تقلید
    133MB
    24 دقیقه
  • فایل صوتی مصاحبه با استاد | رابطه درونی با خداوند، با "تفکر" ایجاد می شود نه با تقلید
    23MB
    24 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1113 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زکیه لرستانی» در این صفحه: 4
  1. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1727 روز

    بنام خدای رحمان

    کامنت دوم

    تمرین

    آگاهی های این قسمت چه درسهای سازنده ای درباره شناخت خداوند و شیوه اتصال با این نیرو برای شما داشته و این درس ها منجر به اخذ چه تصمیم / تصمیماتی برای شما شده است؟

    آن تصمیم / تصمیمات را مکتوب کنید.

    اینکه خداوند سیستمه و فقط پاسخ میده ب فرکانس های من

    و از اونجایی ک تمام اتفاقات زندگی من ب واسطه ی همین فرکانسها است

    و فرکانس های من از ورودی ها و و کانون توجهم نشات میگیره

    اولین کار ی ک باید انجام بدم ورودی مناسب دادن ب خورد ذهنمه

    من دیشب متوجه شدم وقتی ک آیات قرآن و میخونم و درموردش فکر میکنم

    اینقد منطقش قوی هست ک ذهنم راحت می‌پذیرش

    خب الان ک متوجه این نکته شدم

    تصمیم گرفتم ک:

    هرروز قرآن بخونم شده چند آیه ولی حتما بهش فکر کنم

    چن وقت پیش هدایت شدم ب آیه های اول سوره حدید

    خیییلی ب دلم نشست

    خیییلی قلبم باز شد

    خیییلی انرژی گرفتم

    سوره حدید

    سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ(١)

    آنچه در آسمان ها و زمین است، خدا را [به پاک بودن از هر عیب و نقصى] مى ستایند، و او تواناى شکست ناپذیر و حکیم است

    لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ یُحۡیِۦ وَیُمِیتُۖ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءࣲ قَدِیرٌ(٢)

    مالکیّت و فرمانروایى آسمان ها و زمین فقط در سیطرۀ اوست، زنده مى کند و مى میراند، و او بر هر کارى تواناست

    هُوَ ٱلۡأَوَّلُ وَٱلۡأٓخِرُ وَٱلظَّـٰهِرُ وَٱلۡبَاطِنُۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٌ(٣)

    اوست اول و آخر و ظاهر و باطن، و او به همه چیز داناست

    هُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامࣲ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ یَعۡلَمُ مَا یَلِجُ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا یَخۡرُجُ مِنۡهَا وَمَا یَنزِلُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ وَمَا یَعۡرُجُ فِیهَاۖ وَهُوَ مَعَکُمۡ أَیۡنَ مَا کُنتُمۡۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرࣱ(۴)

    اوست که آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر تخت فرمانروایى و تدبیر امور آفرینش چیره و مسلط شد آنچه در زمین فرو مى رود و آنچه از آن بیرون مى آید و آنچه از آسمان نازل مى شود، و آنچه را در آن بالا مى رود مى داند و او با شماست هرجا که باشید، و خدا به آنچه انجام مى دهید، بیناست

    خیلی باورهای قدرتمند کننده ی قشنگی داره

    خداوند توانای شکست ناپذیره

    همه چی تحت سیطره ی خداونده

    مرگ و زندگی در دست اونه

    برهر کاری قادره ،قادر مطلقه

    عالم مطلقه

    همه چیز اونه

    هرآنچه در زمین فرو می‌رود یا از آن برمی آید

    هرچه از آسمان نازل می‌شود و بالا می‌رود را میداند

    اوبا شماست هرجا ک باشید

    از رگ گردن ب من نزدیک تره

    حائل بین من و قلبمه

    نظم منظم ضربان قلبمه

    بینایی چشامه

    شنوایی گوش هامه

    هربرگی ک از درخت میفته ب اجازه ی خداوند میفته

    هر قطره بارونی ک میباره حسابشو داره

    خداای من عظمتت و شکر

    خدایا صدهزار مرتبه شکر

    من میخوام ب روش و سبک خودم با خدای خودم ارتباط برقرار کنم

    و ب قول استاد نمیشه گفت و توضیح داد رابطه ای ک باخدا ی خودت داری و..

    چون هر شخص منحصر ب فرده و ب روش خودش میتونه با خدای درونش ارتباط بگیره

    و تصمیم دیگه اینکه بادقت روی این پروژه کار کنم و مدارم و تغییر بدم

    و روی احساس لیاقت کار کنم

    سپاس استاد عزیزم و مریم نازنین

    خداقوتتون بده

    عاشقتونممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  2. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1727 روز

    بنام خدای بخشنده ی مهربان

    سلام ب همگی عزیزانم

    خداروشکر میکنم بخاطر این پروژه فوق العاده

    و همدار شدنم با این آگاهی های ارزشمند

    خدایا شکرت بخاطر این همزمانی زیبا

    دیشب من هدایت شدم ب آیه ای ک درمورد حضرت ابراهیم بود

    خداوند درموردش گفته بود ک او سپاسگزار بود ، برگزیده شد و ب راه راست هدایت شد

    و ب پیامبر میگفت پیرو آیین ابراهیم باش ک موحد بود و مشرک نبود

    صبح هدایت شدم ب فایل آمده بودم میلیاردر شوم

    وباز درمورد ابراهیم و تسلیم بودنش و موحد بودنش

    پیرو آیین ابراهیم باش ک موحد بود و مشرک نبود

    حسم گفت باید بری قرآن و بخونی آیه های مربوط ب ابراهیم رو

    سپاسگزاری و

    تسلیم بودن رو

    و شروع کنی از آیه های قرآن برای ذهنت منطق بیاری ک راحت‌تر بپذیری

    راحتت ایمان بیاری

    و راحت‌تر تسلیم بشی

    تو ذهنم بود ک چطور قرآن و بخونم ،هربار نصفه نیمه رهاش کردم

    باید استمرار داشته باشم تو مسیر

    و هربار یادآوری کنم ب خودم

    چیزی ک تو قرآن بارها گفته شده ک بیاد بیارید

    ادامه ی کامنتم و بعد از چند ساعت دارم مینویسم

    وقتی فایلو داشتم گوش میدادم

    و استاد گفت جامع و تفاسیر نور3 رو استفاده میکنم

    رفتم سرچ کردم سری 4 هم اومده بود

    باید برای خرید عضو سایت میشدی

    مواردی ک میخواست و وارد کردم ولی میگفت رمز امنیتی اشتباهه زنگ زدم ب شماره تماسی ک بهش هدایت شدم تو سایت

    گفت پیگیری میکنم الان ک باز اقدام کردم اوکی نشد

    اشکال نداره حتما خیریتی درش هست

    استاد گفت اول خود قرآن و چندبار بخونید تا کلیتش دستتون بیاد بعد از نرم افزار استفاده کنید

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    دیروز من تونستم ی ن محکم بگم و پاش وایسم مامان و بابام میخواستن من ی کاری و انجام بدم ک خودم اذیت میشدم

    و درحد توانم نبود

    میگفتن برو پیش داداشت ک مریضه خونه مجردی داره و جداست ازش مراقبت کن تا خوب بشه

    داداشم 39 سالشه و خودش پرستاره

    و اصلا ازخودش مراقبت نمیکنه

    و همه اش تو اینستاست

    و پیگیر اخبار و حاشیه ها

    و خداوند هم عادله نتیجه فرکانس خودشو بهش برمیگردونه

    من مسئول مراقبت از بقیه نیستم

    خودمم ی کم گلوم درد میکرد

    صبحش تو دفترم نوشتم خدایا خودت هدایتم کن ک بتونم نه بگم

    و بخاطر بقیه از خودم نگذرم

    کی از خودم مهمتره

    کی از خودم ارزشمند تره

    چون مدتی ک مادر مسافرت بود خودم همه کارهای خونه رو انجام می‌دادم

    و دوسداشتم استراحت کنم

    و بیشتر روی خودم و ورودی هام کار کنم

    و ب خودم گفتم زکیه من کنارتم

    من تنهات نمیزارم

    تو لایق بهترین هایی

    من ارزشمندم و آرامش خودم مهتره

    حال خوب خودم مهمتره

    داداشم باید یاد بگیره از خودش مراقبت کنه

    باید مستقل بشه

    شاید با این نه گفتنم همه ازم ناراحت بشن

    و داداشم هم ازم دلگیر بشه

    ولی خودم واجب ترم

    من مسئول مراقبت از کسی نیستم

    همون طور ک من از خودم مراقب میکنم

    بقیه هم خودشون از خودشون مراقبت کنن

    خلاصه وقتی گفتم نمیرم اندیمشک

    مادر باور نکرد

    مث همیشه ب اصرار خودش ادامه داد تا راضیم کنه ک از خودم بگذرم و ب فکر داداشم باشم

    خلاصه کلی ازم ناراحت شدن

    و طعنه کارهایی ک برام انجام داده بودن و زدن

    ولی من کنار خودم موندم

    گفتم اشکال نداره طبیعیه ک ناراحت بشن ازم

    ولی طبیعی نیست الان ک آگاه شدم

    من،خودم مهمترین فرد زندگی خودمم

    ب فکر خودم نباشم

    بیام و خودم و ب زحمت بندازم و بعد بهم بگن ک خودت خواستی بیایی ما ک مجبورت نکردیم وظیفت بوده و..

    دیروز خیییلی ب خودم افتخار کردم

    ک تونستم این نه روبگم هرچند سخت بود

    بقیه باید بدونن ک اگه نتونستم کاری و انجام بدم و گفتم نمیتونم بپذیرن

    و این حقه منه ک تصمیم بگیرم

    ک کاری و انجام بدم یا نه

    ی کار دیگه ک انجام دادم این بود اومدم آگهی ک زده بودم تو دیوار برای فروش محصول داداشم و حذف کردم

    چراا؟

    فهمیدم من برای اینکه ب بقیه نشون بدم ک اررره من میتونم محصول داداشم و با قیمت بالاتر بفروشم

    من از اونا باهوش ترم

    ایمانم قوی تره

    برای اینکه ازم تشکر کنن و بگن اررره زکیه کارش درسته و خیلی حالیشه

    چقد خوب فروخت محصول رو

    و چون منتظر تشکر و تعریف پدر بودم

    برعکس دیدم ن تنها تشکر نکرد کلی هم سرزنشم کرد ک چرا زودتر زدی تو دیوار

    چرا ب من نگفتی

    البته اینم بگم ک 6 روز قبل ازاینکه محصول آماده بشه زدم تو دیوار و نزدیک 12 نفر پیام دادن و چون محصول آماده نبود

    فکر میکردم میتونم نگهشون دارم تا محصول آماده بشه

    بعد ک شماره تماس گذاشتم هیچ کدوم زنگ نزد

    و من متوجه شدم شرک ورزیدم

    و قدرت و ب خودم دادم

    چون دوبار قبلی محصول رو من تو دیوار زدم ک مشتری اومد با قیمتی ک من گفته بودم

    الان قیمتش بالاتر زده بودم

    شاید بهتر بگم طمع کردم ک بیشتر بفروشم

    خلاصه خدا بهم گفت فک کردی خودت مشتری گیرآوردی ؟؟؟یامن برات فرستادم!!!

    حالا هم خودت گیر بیار..

    خلاصه منم ب خودم گفتم ک

    اول اینکه این مسئله ی من نیست و من مسئول حل کردنش نیستم

    واینکه خدا داره کارها رو انجام میده

    و من هم هیچ توانی ندارم ک قدم از قدم بردارم

    همه چی تحت سیطره ی ربه

    ومن دست خدا شدم برای داداشم ولی اعتبار کارو ب خودم داده بودم

    خدایا منو ببخش بخاطر شرکی ک ورزیدم

    هرآنچه دارم مال توست

    از تو بهم رسیده

    تو منشا تمام نعمت‌ها و ثروتها،خوشبختی،سلامتی وسعادت و آرامش و عشقی.

    درسی ک گرفتم این بود ک من میزان ارزشمندی خودم و ب گرفتن تایید و نظر مثبت بقیه مخصوصا پدر از خودم گره زدم

    سری اول محصول ک فروش رفت پدر خوشحال بود با اینکه ب زبون هم نیاورد

    و ازم تشکر نکرد من خیلی خوشحال بودم.

    خودم و ارزشمند میدونستم

    ولی بعد جریان دیروز ب خودم گفتم زکیه حقته میایی

    میزان ارزشمندی تو وصل میکنی ب نظر بقیه

    هر وقت خواستن و ازت تعریف کردن

    ارزشمند میشی و میری بالا پرواز میکنی

    و هر وقت دلشون نخواست و تحقیر و سرزنشت کردن

    میزان ارزشمندیت میره تو قعرررر چاه

    آیا این کار درسته ؟؟؟

    ک میزان ارزشمندی تو وصل کنی ب نظر بقیه

    ک هر موقع دلشون خواست ببرنت تو اوج

    و هر وقت ب هر دلیلی حالشون خوب نبود

    احساس ارزشمندی تو رو ببرن تو قعر زمین

    تو ارزشمندی زکیه

    فارغ از هرکاری ک بتونی انجام بدی یا ندی

    تو لایقی

    فارغ از نظر بقیه حالا هر چیزی باشه

    نظر بقیه برای خودشون محترمه

    ارزشمندی من ب واسطه ی درونمه ن دیدگاه مثبت و نامثبت بقیه

    سپاسگزارم رب العالمین

    سپاسگزارم بخاطر درسی ک بهم دادی

    ما رمیت و اذ رمیت ولکن الله رمی

    سپاسگزارم مریم عزیزم بخاطر این پروژه ی مهاجرت ب مدار بالاتر و ممنونم از استاد عزیزم و دوستان قشنگم بخاطر کامنتهای زیباشون

    عاشقتونمممم

    راستی یکی دیگه از 107 آرزوم تیک خورد

    خدایااا شکرت بخاطر قانون ثابت و بدون تغییرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1727 روز

    همه الله رب هدایتگرم

    سلاام ب استاد عزیزم و دوستان همفرکانسم

    39ومین برگ سفرنامه

    امروز مراسم ختم عموی بزرگم بود

    متوجه ی سری تغییرات درمورد خودم شدم

    میخوام خود الانم و با خود گذشته م مقایسه کنم تا متوجه بهبود و پیشرفت هرروزه ی, زندیگیم

    زکیه ی گذشته وقتی یکی از فامیل برحمت خدا می رفت

    کل وجودشو ترس میگیرفت

    چراااا

    چون میدونست ی عذاب قبری هست ک خیییلی وحشتناکه و خدای خشن و عصبانی منتظره و منظره و متتظره

    تا من بمیرم و تلافی کل گناهانم و تواین مرحله ،فشار قبر ازم بگیره

    و خدای من چقد سنگدل بود

    یادمه دقیقا تجسم میکردم فشار قبر و

    و وقتی ک شب میشد بعد خاکسپاری

    برای خودم تجسمشو میساختم ک الان اون میت، الان عذاب قبرش شروع شده

    و هی ب خودم یاآوری میکودم اینو

    واین ترسه هی بیشتر میشد تو وجودم و حسم وبد وبدتر میکردم با یادآوریش ب توذهنم

    یادمه وقتی پسرعموی جوان ومجردم تصادف کرد و ب رحمت خدا رفت مصیبت خییلی بزرگی بود

    چراا؟ اول اینکه ک همه غصه اینو میخوردن ک ناکام از دنیا رفت

    و دوم بخاطراینکه اون مرحوم خودش تنها بوده و میخواسته بره دکتر و

    کسی همراش نبود و تومسبر یک لحطه خوابش میگیره و تصادف میکنه

    همین افکار و نجواها چنان حس گناه و عذاب وجدان منتقل میکرد ب کل فامیل ک تا چندین سال غصه مرگش و بی کسی ایشون مارو اذیت میکرد ،دقیقا 12 اسفند 95 این اتفاق افتاد

    یادمه شب قبل خاکسپاری

    من حتی 2ساعت نخوابیدم

    چرااا چون همش تو ذهنم این حادثه زو مرور میکردم

    غصه میخوردم

    بغض میکردم

    اشک میریختم خدااای من چقد خودمو اذیت کردم خود مقدس ولایتناهی م رو

    چقد فرکانس نامناسب ارسال کردم

    خدایااا من ب خودم ظلم کردم

    من ب هر خیری از سمت تو محتاجمممم

    امروز چقد روز خوبی بود برای من

    برعکس همیشه ک تمایل داشتم نشون بدم ب بقیه ک خییلی ناراحتم و غصه میخورم و چون بیشتر گریه میکنم آدم خوبی ام

    چقد راحت میتونستم ب موارد مثبت توجه کنم و حسم و خوب کنم

    هر چند چن بار بغض کردم و اشک تو چشمم جمع شدت و

    واین طبیعیه چون هنموز این قد قوی نشدم ک راحت بتونم ذهنم و کنترل کنم

    و لی متوجه نشانه ها شدم ک خدا بهم یاداوری میکرد ک (،حساس خوب:استفاقات خوب)

    دیدن 4تا کبوتر زیبا ک تو آسمون ب سرعت پرواز کردن

    وسط خاک سپاری دیدمش

    دیدن پسر ،پسر عموم ک 4سالشه

    اینقد انرژی گرفتم ازش ک نگو

    ی عینک آفتابی زده بود

    ک بهش گفتم عجب پسر خوشتیپی چ عینک خوشگلی داری توووو

    با کلی انرژی و تحسین گفتتم بهش

    ک ی لبخند شیرینی زد

    ک دلم رفت براش

    ک لپشو سفت کشیدمم

    مامانش خندید گفت نمیدونم کی عینکو آورده و زده ش

    پسرم میگه عینک خوش تیپتر و باکلاس ترم میکنه خخخخخ

    ک جیغ کشیدم براش

    و بهش گفتم تو چ میدونی کلاس یعنی چی فسقلی

    خیییلی بامزه وشیرینه قنده قندددددد

    الهی صدهزار بارشکرت

    اعتراف میکنم منم میخواستم عینکم و بزنم

    ولی از قضاوت بقیه ترسیدم، و نظر بقیه اعضای خانواده م و پرسبدم گفتن اگه دوسداری پشت سرت حرف, بزنن این کارو بکن

    بعد ک رفتم دیدم خیلی ها زدن عینک های خوشگلشونو و من بخاطر عدم اعتماد بنفس این کارو انجام ندادم

    و ترس از قضاوت شدن و عدم تایید دیگران دلیل اصلیشه

    واینم بگم ک محیطی ک من درش زندگی میکنم, خیلی کوچیکه

    تمرین مهمی ک حالا باید انجام بدن

    همینه، مهم نبودن نظر بقیه

    کارهایی ک تاحالا انجام ندادم و باید انجام بدم

    ویه اتفاق قشنگی ک امروز افتاد

    اینکه من داشتم تو مراسم چای میدادم ک

    یکی از دختر عموهام صدام زد

    گفت زکیه

    ،گفتم جانم

    گفت کتی ک تنته رو خودت دوختی؟ گفتم اره و ی لبخند زد

    و اجیم هم گفت خیلی خوش دوخت و تمیزه کارت و من چقد ذوق کرد خداروشکر

    امروز من ی لحظه ب لباس هام نگاه کردم،

    دیدم همه لباس هایی ک تنمه کار خودمه

    نمیدونید چقدددد ذوق کردم ازاین موفقیت

    الهی صدهزار بارشکر

    امروز کلییی خندیدم با صدای بلند

    از ته دل

    باعشق

    بالذت

    آسمون امشب درست مثل ی پارچه ی مخملی سیاهه ک کلی نگین سفید داخلش گذاشتن ک خییلی زیباست

    اامشب پراز سکوت وآرامش برای من الان ک دارم این کامنت و مینویسم

    چراغ خاموشه و بقیه همه خوابن

    منم خوابم میاد خیلی

    ولی احساسم میگه ادامه بده

    خیلی خوشحالم و حس خوبی دارم خداروشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1727 روز

    بنام فرمانروای جهانیان

    سلام ب مرضیه ی عزیزم

    سپاسگزار خداوندم ک منو هدایت کرد ب این مسیر

    واین آگاهی های ناب

    خداروشکر میکنم ک همدار شدم با کامنت توحیدی شما

    خییلی ازت ممنونم چقددد زیبا بود

    سپاسگزارم ک دست خدا شدین و ایمان منو قوی تر کردین ب ادامه ی مسیر

    امروز صبح از خدای درونم خواستم ایمانم و قوی تر کنه و بهم بگه ک مسیرم درسته

    و چقد زیبا اینجا پاسخم و داد

    خیییلی تحسینتون کردم چقد عالی درک میکنید آیات رو

    موقعی ک داشتم کامنت تون و میخوندم گفتم خدایا یعنی میشه منم یک روز مثل مرضیه جان

    اینقدر درکم عالی بشه از آیات و قشنگ دریافت کنم آگاهی ها رو

    حتی تصورش هم خیییلی حس قشنگی بهم داد

    و این شد خواسته ی من و درخواست دادم ب خدای عزیزم

    چقد ب دلم نشست اونجا ک گفتین

    قرآن ساده است و قابل درک و هدایتگراست

    این یعنی منم میتونم یاد بگیرم و همدار بشم با این آگاهی های ناب

    چون همه ی ما ب یک میزان ب خداوند و آکاهی ها دسترسی داریم

    ث خداوند هر لحظه داره هدایتمون میکنه

    فالهمها فجورها و تقواها

    کامنتت و باید بارها بخونم تا ی ذره درکش کنم

    ولی تمام تلاشم و میکنم با کمک الله مهربان ک این مسیر و باعشق ادامه بدم و ایمان دارم خداوند هدایتم میکنه

    به نظرم قرار دادن این جمله بین دوتا «اتقوا الله»، نشان دادن درجه اهمیت این موضوع است، میخواد بگه اگر می خواهی بدانی تقوای الهی چیه؟ معنا و مفهوم همین جمله را دریاب. هر لحظه مراقب ورودی های ذهنت باش. ببین داری این ذهن رو با چی تغذیه می کنی؟ بر گفتگوی درونی ات، با دقت نظارت داشته باش. ببین مثبت است یا منفی؟ به کانون توجه ات دقت کن، داری با چه نگرش و باوری به چه چیز توجه می کنی؟ به خواسته ها یا نخواسته ها؟ به نجواهای ذهنت بها می دهی یا به الهامات قلبت؟ نعمت ها را می بینی یا نداشته ها را؟ ببین چقدر با خدا که خیر مطلق است هم جهتی؟ ببین چقدر با خوشبختی و نیکی که در جهان جاریست هم مسیری؟ باورهایت را بشناس، باورهای قدرتمند کننده را قوی تر کن و پا از روی ترمز باور های محدود کننده بردار، نظارت کن که فراوانی و ثروت را می بینی یا کمبود را؟ دقت کن، عشق و خوبی و تحسین داری یا حسد، خشم و کینه؟ ببین در آرامش و حس خوبی یا در نگرانی و استرس،

    سپاسگزارم ازت دوست عزیزم

    برات بهترینها رو میخوام از الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: