مصاحبه با استاد | رابطه درونی با خداوند، با "تفکر" ایجاد می شود نه با تقلید

اگر تصمیم به تغییر هر شرایطی در زندگی ات گرفته ای،خواه تغییر اوضاع مالی است یا روابط ،سلامتی و…باید کار را از تغییر ورودی های ذهن و تغییر کانون توجه ات شروع کنی‌،از عهده‌ی کنترل نجواهای ذهنت برآیی و این روند را آنقدر ادامه دهی تا‌ نگرش جدیدت آنقدر قدرت بگیرد و به حدّی از ثبات فرکانس برسی که آن فرکانس‌ها بتوانند به شکل تجربه‌های جدید و دلخواه‌، در آن جنبه از زندگی‌ات ظاهر شوند.

اگر به این روند وفادار بمانی، آرام آرام از همان جایی که هستی،از همان وضعیت ،شغل و رابطه ای که در آن هستی،نشانه ها کم کم می آید و راه برای ورود به مسیر نعمت ها و شرایط جدید باز می کنند.نشانه‌ای که شروعش با احساس خوب است.

البته قطعاً در طی مسیر‌،قدم هایی عملی نیز برمی داری و کارهایی را انجام می دهی.اما حرف من این است که آن عمل‌،ایده‌،راهکار یا فرصتی که تو را به نتیجه می رساند،قطعاً از همان تلاش های ذهنی‌ای نشأت گرفته که‌،برای ساختن باورهای قدرتمندکننده انجام داده‌ای.

زیرا تا زمانی که باورهای قدرتمند کننده ای درباره خواسته هایت نسازی،هرگز به مدار راهکار یا ایده ای که به تحقق خواسته ات منجر شود،هدایت نمی شوی و راهی نداری.

بنابراین در اولین قدم،باورهای قدرتمند کننده را به کمک کنترل ورودی های ذهنت و تمرکز بر نکات مثبت هر لحظه از شرایط زندگی ات،در درون خود ایجاد نما،آنگاه،به اندازه ی باورهای قدرتمندکننده‌ی جدیدی که می سازی،به مدارهایی دسترسی پیدا می‌کنی که‌،راهکارهای حل مسئله ات یا تحقق خواسته‌ات‌ را در اختیارت قرار می‌دهد.

اگر خواسته ات تغییر و بهبود اوضاع مالی است،قانون این است که:

تا زمانی که باورهای بنیادین شما درباره ثروت تغییر نکند،تغییر شغل،افزایش ساعات کار،تغییر محل کار،گرفتن یک مدرک دیگر یا گرفتن یک وامِ دیگر،هرگز قادر به تغییر یا بهبود اوضاع مالی نیست.

سلام به عزیز دلم استاد مهربونم

سلام به خانواده دوست داشتنیم

استاااد من عاشقتونم :)

چند روزی کامنت نذاشتم تا اجازه رو بگیرم

و پربار برگردم و بنویسم چیزایی ک در جهان این چند روز من اتفاق افتاد

استاد تو کامنتای قبلی گفته بودم ک ازمون وکالت دادم و نتایج ک اومد تراز قبولی 6800 بود و تراز من 6400 :)))) استااااد در حد چندتا تست با قبولی فاصله داشتم …اونم اولین ازمونم ،با اینکه هیچ تجربه ای نداشتم

اولش خب ناراحت شدم یکم

و حتی ذهنم میرفت سمت اینکه خودمو مقایسه کنم با کسایی ک قبول شدن

ولی همونجا استپ زدم

و گفتم فاطمه استاد گفتن هرکسی هرجایی هس،جای درستیه

خودمو بغل کردمو یکم گریه کردم

ب ظاهر اولین شکست من بود:)

ب خودم گفتم اینکه شکست خورده باشی یعنی یه حرکتی کردی بالاخره ،اونی ک تو زندگیش راکده و حرکت نمیکنه اون خوب نیس

استاد چقدر تو اون لحظه ها حرفاتون مرور میشد

که تو موقعیت ها عزت نفس خودشو نشون میده

و من با وجودی ک واکنشم خوب بود،ولی بازم میگم عزت نفسو دقیق تر و عمیقتر باید کار کنم

چقدر اینو دیدم ک فاطمه چقدر ب خدا اعتماد داری؟شاید خدا چیز بهتری برات درنظر داره

خلاصه ک یه مرحله حس میکنم رفتم بالاتر و بزرگتر از قبل شدم

امروزم دوباره باشگاه رفتنو شروع کردم و چقدررررر حالم عالی تر از قبل شده ،چقدر مربیم مهربون بود:))

کلی تو باشگاه برا خودم رقصیدم بدون اینکه توجه کنم بقیه چ واکنشی دارن :))) (علتی ک میریم بدنسازی ولی طول میکشه همین رقصای وسط ورزشه :)))

چقدر حالم بهتره،چقدر ازادتر و رها ترم

چقدر پوستم صاف و خوشگل شده

چقدر جدیدا استاد شیطون شدم و واقعا خوشحالم

حرفای بامزه میزنم و دوست داشتنی تر شدم :))

خلاصه ک خیلیییی خوشحال و شاد و خندانم ،قدر دنیا و خدا و خودمو این زندگیوووو خوب میدانمممم

استااااد ،من دوستون دارمممم

فاطمه داره بزرگ میشه :) داره خانوم میشه

داره یاد میگیره شکستی وجود نداره

کل داستان اینه ک حرکت میکنی

یادمیگیری،اصلاح و بهبود،پیشرفت

نمیدونم مسیر زندگی کجا میبره منو

ولی میدونم تا وقتی دستام تو دست خداست

به بهترینها هدایت میشم

راستی خیلی وقته همه آیما صدام میکنن

خیلی این اسممو دوس دارم :)

یعنی زیبا رو،ماه رو‌ :)

من ماهم .. خدا عزیزم کرده ،

خدای مهربونم انقدر دوست داشتنیم کرده

الله عزیزتر از جونم ،منو ماه این آسمون کرده

راستیییی حواسم هس نیم ستاره ب ستاره هام اضاف شده و این یعنی باید ب استمرارم و کار کردن رو باورهام ادامه بدم :))))

خدایا شکرتتتتت

عاشقتونممممم‌

الله من،خوشبخت منم که تنها تو را میپرستم

و تنها از تو یاری میجویم