مصاحبه با استاد | رابطه درونی با خداوند، با "تفکر" ایجاد می شود نه با تقلید

سوالات:

  1. تعریف شما از خداوند چیست؟ چگونه خداوند را شناخته اید و ما چگونه می توانیم به شناختی صحیح از خداوند برسیم؟
  2. شما چطور نماز می خوانید. به عبارت دقیق تر، نحوه ارتباط شما با خداوند به چه شکل است؟

مفاهیمی که استاد در این قسمت توضیح داده اند شامل:

  • راهکاری دقیق برای شناختن خط قرمزهای خداوند در قرآن؛
  • منطق هایی برای شناخت صحیح خداوند؛
  • مفهوم “هو الأول و هو الآخر” از نگاه دوره راهنمای عملی درباره خداوند؛
  • توضیح یک اصل اساسی درباره شیوه ارتباط با خداوند؛
  • کلیدهایی برای نحوه مطالعه قرآن و رسیدن به جواب سوالاتی درباره شناختن خداوند؛
  • مفهوم سیستمی بودن خداوند در دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها؛

سوال این قسمت برای دانشجویان پروژه “مهاجرت به مدار بالاتر”

آگاهی های این قسمت چه درسهای سازنده ای درباره شناخت خداوند و شیوه اتصال با این نیرو برای شما داشته و این درس ها منجر به اخذ چه تصمیم / تصمیماتی برای شما شده است؟

آن تصمیم / تصمیمات را مکتوب کنید. 

حالا که تصمیم خود را مکتوب کرده اید، ایده های خود برای اجرای این تصمیم را لیست کنید.سپس گام به گام این ایده ها را عملی کنید.

نکته: منظور از تصمیم، دست زدن به انجام یک کار خارق العاده و عجیب و غریب نیست بلکه هر اقدامی که به منظور اجرای این آگاهی ها در عمل انجام می دهید تا بهبودی در فکر، رفتار و شخصیت شما ایجاد شود، یک تصمیم سازنده محسوب می شود. البته به شرط اینکه در مرحله تصمیم نماند و به مرحله اجرا در بیاید.

به عنوان مثال:

  • من تصمیم گرفتم بدون تعصبات قبلی، قرآن را یک بار به زبان فارسی ساده بخوانم تا به یک شناخت نسبی نسبت به کلیت آیات قرآن برسم.
  • من تصمیم گرفتم ریشه “عذاب” را در قرآن جستجو کنم و تمام آیات این ریشه را مرور کنم تا اولا: به جای تقلید از دیگران درباره خط قرمزهای خداوند، خودم بدون واسطه آنها را از زبان قرآن بشنوم. ثانیاً: بر خیلی از ترسهای بیهوده ای غلبه کنم که ذهن من درباره عذاب های خداوند برایم درست کرده و به من احساس گناه می دهد؛
  • من تصمیم گرفتم برای درک دقیق مفهوم سیستمی بودن خداوند، جلسات 9 و 10 دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها را گوش دهم و با آگاهی های این دو جلسه و منطق هایی که درباره شناخت صحیح خداوند به من می دهد، رابطه درونی ام با خداوند را از نو بسازم.
  • من تصمیم گرفتم کتاب “چگونه فکر خدا را بخوانیم” را مطالعه کنم تا مفهوم سیستمی بودن خداوند را درک کنم.

منابع کامل درباره محتوای این فایل: آگاهی های دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها و کتاب “چگونه فکر خدا را بخوانیم”

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها

اطلاعات کامل درباره موضوع کتاب “چگونه فکر خدا را بخوانیم”


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مصاحبه با استاد | رابطه درونی با خداوند، با "تفکر" ایجاد می شود نه با تقلید
    133MB
    24 دقیقه
  • فایل صوتی مصاحبه با استاد | رابطه درونی با خداوند، با "تفکر" ایجاد می شود نه با تقلید
    23MB
    24 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1113 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «طیبه» در این صفحه: 4
  1. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 697 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 18 دی رو در گام 5 پروژه مهاجرت در مدار بالاتر با عشق مینویسم

    سپاسگزارم مریم جان عزیز و شایسته که واقعا شایسته داشتن بهترین ها هستین بابت این همه توجه و تمرکزتون بر روی تک تک آگاهی های این سایت پر از عشق سپاسگزارم

    و از استاد عزیز هم سپاسگزارم

    یادمه وقتی اوایل ورود به سایت ، من این فایل رو گوش دادم ،مقاومت داشتم در مورد یه سری چیزا

    و استاد که میگن هر کس باید خودش با خدا ارتباط برقرار کنه ، من با توجه به فایلای دیگه ای که گوش میدادم که یکی از اون فایلا ، رابطه ما با انرژی که خدا مینامیم بود ،که خیلی کمکم کرد که رابطه ام رو با خدا باحال تر کنم

    و خدای واقعی و بشناسم

    من وقتی شنیدم استاد دارن باخدا صحبت میکنن و در طول روز میگن که ازش نشونه میخوام و یا خیلی راحت صحبت میکنم

    منم تصمیم گرفتم تا این شیوه رو عمل کنم و ببینم نتیجه چیه

    چون من قبلنا با خدا صحبت میکردم ،اما اینحوری صحبت نکرده بودم که در مورد همه چی ازش سوال بپرسم

    چون حس فوق العاده خوبی بهم داده بود گوش دادن به فایل ها و فکر کردن بهشون تصمیم گرفتم تا تمرین کنم

    تا اینکه منم روش خودمو برای ارتباط برقرار کردن با خدا پیدا کردم

    روش میگم ، البته بی نهایت روش هست که هر بار یه جور دیگه باهام صحبت میکنه از طریق نشانه و حرف آدما و یا کلی چیزای دیگه

    اما یه روشی که خیلی حس آرامش دارم و احساس میکنم که به خدا نزدیک ترم اینه که بهش میگم ماچ ماچی

    خیلی دوست دارم به این اسم صداش کنم

    البته بیشتر مواقع خود به خود ، ربّ من میاد به زبونم جاری میشه

    اما پشت سرش ماچ ماچی هم میاد

    ربّ ماچ ماچی من

    نمیدونم از کی من بهش گفتم ماچ ماچی

    ولی شاید بفهمم

    از روزی که حس کردم حالم خیلی خوبه

    از روزی که دیگه نگران یه سری چیزا نبودم

    از روزایی که از صبح تا شب به فکر این بودم که با خدا صحبت کنم و وقتی شگفتی هاشو میدیدم و شگفت زده میشدم و ذوق زده میشدم که انقدر داره دقیق و واضح منو هدایت میکنه و نشونه میده

    حس کردم دلم میخواد محکم بغلش کنم و ماچش کنم

    یه حس فوق العاده ای داشتم که سبب شد بهش بگم ماچ ماچی من

    چون خیلی دوست داشتنیه

    چون خیلی عشقه

    و از وقتی از بی نهایت عشقش به قلبم هدیه داد ، انقدر پرم از عشق بی قید و شرطش که دوست دارم ماچش کنم

    چند باری بهم گفت هر وقت خواستی ماچم کنی خودتو محکم بغل کن و بوس کن دستاتو

    و بعد یه مدت خدا از طریق آدما بغلم کرد

    اولین بارهایی که خود به خود آدما ،مشتریام حس خوبی میگرفتن و بغلم میکردن

    اون موقع بود که فهمیدم خدا هم دوست داره که بغلم کنه و عشقش رو بهم نشون بده

    جدیدا از وقتی هم تمرین ستاره قطبی دوره 12 قدم رو که از اول آذر ماه شروع کردم ، و تجسم میکنم

    شبا نور عظیمش رو بوس میکنم و میخوابم در نور پر از آرامش و در گرمای عشقش تا خود صبح خیلی آسوده میخوابم

    خیلی خوشحالم که این گام ، حس خوب امروز من رو چند برابر کرد

    چون که من امروز که از صبح بیدار شدم و طراحی جواهرات رو انجام دادم و به فایلا گوش دادم و بعداز ظهر با صدای خودم باورایی که برای نیم ساعت اول جلسه اول دوره عزت نفس نوشته بودم ،ضبط کردم

    1 ساعت شد ،باعشق از این به بعد گوش میدم تا باورهام قوی و قوی بشن

    خدایا شکرت

    این فایل منو یاد نماز خوندن های اخیرم انداخت

    من جدیدا حدود یکی دوماهه شایدم بیشتر، با دمپایی نمدی نماز میخونم که فصل سرما شده همیشه دمپایی پامه

    یادمه وقتی بچه بودم و مثلا روی تشک تخت خوابم یا جایی که مسطح نبود نماز میخوندم ،اطرافیان میگفتن باید جایی که نماز میخونی صاف باشه وگرنه نمازت باطله

    یا اینکه میگفتن نباید حرفی جدا از آیات قرآن رو بگی

    یا اینکه تلفظ باید غلیظ باشه والضالین و …

    یا اینکه نباید بخندی

    یا اینکه وضو گرفتی اگر اشتباهی دست چپتو شستی باطله

    یا اینکه های زیادی هست که دیگه برام بی اهمیت شدن

    یا اینکه اگر مسجد نزدیک خونه تون باشه و هر روز نرین مسجد گناه داره

    جدیدا انقدر عشق و حال میکنم وقتی اذان گفته میشه

    تنها فکری که میاد سراغم اینه که باخدا عمیق تر صحبت کنم

    وقتی نمارمو شروع میکنم اول بوسش میکنم و یه حس عشق باحالی بهم میده دستای خودمو با عشق بوس میکنم و میگم خب خدا اومدم با توجه نماز بخونم و باهات صحبت کنم

    یه وقتایی شده جدا از کلمات عربی با خدا تو دلم یا به زبونم اومده صحبت کردم

    چند باریم که بیرون بودم و از کلاس برمیگشتم ، وضو نداشتم خیلی راحت تیمم کردم و باهاش صحبت کردم

    چقدر راحت بود و ما سختش کرده بودیم

    حتی شده یه وقتایی نمازم رو نزدیک غروب خوندم و وقتی خواستم با عجله بخونم یه حسی بهم گفته عجله نکن

    مهم اینه که توجه کنی

    اصل توجه هست

    پس راحت باش

    و من آروم خوندم

    امروزم یادم اومد

    صبح خواب مونده بودم ،بیدار شدم دیدم دو دقیقه تا طلوع آفتاب هست

    تیمم کردم و خواستم نماز بخونم عجله کردم و با توجه نخوندم

    از صبح حسی داشتم که باز مثل چراغ روشن میشد که توجه مهمه

    نه عجله کردن و الکی سریع بخونی و تموم بشه

    این فایل منو یاد تک تک روزها و امروز صبحم انداخت ، از این به بعد که الان چند روزه تعهد دادم که تا جایی که بتونم هر کاری رو که انجامش میدم با توجه و تمرکز انجامش بدم و اگر هم یه وقتایی و یه روزی نتونستم تمرکز کنم به خودم میگم اشکالی نداره طیبه

    تو داری تمرین میکنی تمرکز رو یاد بگیری و این روزها داری درس رو یاد میگیری

    پس بیشتر و بیشتر تلاش کن

    اینبار درست نشد تمرکز کنی ادامه بدی

    اشکالی نداره برای کار بعدی توجهت رو متمرکز کن

    صد در صد یاد میگیری

    و میشه

    من دیشب و امروز به فایل جلسه سه عزت نفس برای اولین بار گوش دادم چقدر جذاب بود

    امروز وقتی خواهرم زنگ زد گفت نون لازم دارین بخریم ؟ من گرفته بودم و اومدن که به من و داداشم سر بزنن و برن

    یهویی داداشم گفت بمونین و باهم ناهار بخوریم

    منم تو دلم میخواستم بهش بگم

    و دیشب آش درست کرده بودم و تو دلم بود چون زیاد درست کردم براشون ببرم اما دیر وقت بود و نبردم

    وقتی موندن و براشون آش رشته ای که دیشب زیاد درست کرده بودم و مونده بود نشون دادم گفتم الان میخوام کباب تابه ای درست کنم برای ناهار

    آش هم میخورین؟؟؟

    خواهر زاده ام انقدر خوشحال شد که از ذوق گفت وای مامان آش رشته

    من دیروز هی بهت میگفتم آش درست کن

    الان آش دارن

    و خوشحال و خندان ناهار رو باهم خوردیم

    از روزی که من تمرینات دوره عشق و مودت رو انجام دادم تا جلسه سوم گوش دادم و بعد که دوره عزت نفس رو 14 دی خریدم و اونم تا جلسه سه گوش دادم و برای هردو فقط باورایی برای جلسه اول نوشتم

    خود به خود احترام و اهمیت و توجه و عشق و بی نهایت زیبایی از انسان ها میبینم

    خوشحالم که امروز با هر بار دیدن و نگاه کردن به چهره خواهر و خواهر زاده ام مدام میگفتم پاره ای وجود خدا هستن و نور خدا رو در وجودشون تجسم میکردم

    مدام به یادم میاوردم که خداست که داره همه چی رو خود به خود خوب میکنه و درست میکنه

    حتی ارتباط بین من و خواهرم که همیشه ناخوب بود و باهاش جور در نمیومدم

    درسته نمیدیدم ولی حس میکردم نور خدا رو در وجودشون

    و خوشحالم از اینکه من دارم تا جایی که میتونم به تمرینات عمل میکنم و هر روز تلاشمو میکنم

    وقتی داشتم با صدای خودم باورهای عزت نفس رو ضبط میکردم انقدر راحت تجسم میکردم و لذت میبردم که قشنگ باز بودن قلبم رو حس میکردم

    یه بار نجوای ذهنم گفت که به همه تمرینا نمیرسی

    سه تا دوره رو تو زمان کم خریدی الان از تمریناتش عقب افتادی و چزایی میگفت که من نگران بشم

    اما به خودم گفتم طیبه سختش نکن

    همه چی آسونه

    هرچی رو یاد گرفتی سعی کن عمل کنی و سعی کن هر روز و ادامه دار باشه و آگاه باشی که تو چه شرایطی یه رفتاری باید از خودت نشون بدی و هماهنگ بشی با روح

    پس آروم و تمرکزی ادامه بده

    خیلیم راحته و هموار

    چون خدا خودش گفته که همه چی آسونه و ساده هست

    پس پر قدرت ادامه بده

    و به تمرینات عمل کن تا جایی که میتونی

    برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و زیبایی از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 697 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق

    39. سی و نهمین رد پای من از این جعبه پر از شگفتی خدا

    امروز من به تعهداتم عمل کردم و خوشحالم از اینکه قدم برداشتم و قدم های بعدیم رو به خودم و خدا تعهد دادم که به ایده هایی که بهم داده زود عمل کنم

    امروز به ایده ای که خدا بهم گفته بود فروش پفیلا که روش جاکلیدی نقاشیمو بچسبونم هم پفیلا بفروشم هم نقاشیمو انجام دادم

    ما شب مهمون دعوت بودیم ،صبح بیدار شدم گفتم برم ،نرم

    ولی بعد گفتم باید قدم هامو بردارم همیشه مهمونی هست فوقش دیر تر میرم با داداشم میرم که از سرکار بیاد دنبالم و باهم بریم

    ساعت 2 رفتم و پل طبیعت بردم تا بفروشم طبق گفته خدا

    چون قبلا بهم پل طبیعت گفته بود دوبار اونجا رفتم ،امروزم گفتم خدا بازم برم اونجا اگه آره نشونه بده بهم که نشونه شو گرفتم و رفتم اونجا

    از ساعت 3:45 تا 19 وایسادم و از 20 تا پفیلا 15 تاشو فروختم و 450هزار تمن شد

    85 هزار تمن هم آخرش اضافه شد

    اولش پارچه رو که خواستم پهن کنم زمین یه ذره مکث کردم ولی گفتم نه خدا همراهمه ، همه جوره حامیم هست خودش ایده شو داده خودشم مشتری شو میفرسته

    وای کلی کیف کردم ده دقیقه نگذشته بود دو تا فروختم

    کلی ذوق میکردم سپاسگزاری میکردم

    خدا مشتری شد برام ،خدا لبخند شد رو لبای آدما که با لبخندشون انرژی خوب میفرستادن برام ، خدا قدرتشو بهم نشون داد امروز با قدمی که برداشتم

    یاد حرف استاد عباسمنش افتادم که میگفت قدم بردار خدا خودش ادامه راهو بهت نشون میده

    تا قدم برنداری خدا دست به کار نمیشه باید حرکت کنی و احساستو خوب نگه داری

    تو خود پای در ره بنه و هیچ مپرس

    و من احساسمو خوب نگه داشتم و گفتم من وایمیستم خدا میدونم که میفروشمشون تو برام مشتری میفرستی

    دوبار خدا شگفت زده ام کرد وایساده بودم و هوا خیلی سرد بود ،وقتی هوا سرد باشه چشمای من پر میشه هرکس ندونه فکر میکنه گریه میکنم

    بعد دستمم گذاشته بودم جلو دهنم و ها ها میکردم که گرم بشم

    یه نفر رد میشد یهویی بهم گفت

    خدا قوت نگران نباشیا همه رو میفروشی خدا بزرگه

    بعد من لبخند زدم یه لحظه قبلش داشتم به خدا میگفتم نمیدونم دیگه تو قدرت داری خودت بفروششون خودت ازم بگیر

    وقتی حرفشو گفت گفتم خدا تویی که از زبون این فرد گفتی بهم میدونم چشم به تو سپردم

    بعد لبخند زدم و یهویی برگشت گفت ناراحت نشیا

    خندیدم گفتم نه بابا چرا ناراحت

    بعد یه خانم رد میشد دیدم خیلی نگام میکرد لبخند زدم بهش یهویی وایساد و گفت خدا قوت خیلی کیف کردم خیلی حس خوبی داشت

    مردم با عشق به نقاشیام نگاه میکردن و خدا خیلی راحت برام مشتری فرستاد

    بعد یه مشتری اومد 3 تا پفیلا گرفت 10 هزار تمن اضافه کارت به کارت کرد و بهش گفتم به جاش جاکلیدی بردار نگرفت و رفت

    بعد یکی یه بسته پفیلا کرفت 100 هزار تمنی داد خواستم پولشو برگردونم 70 برگردونم دیدم رفت هرچی گفتم بقیه پولتونو برگردونم گفت نمیخواد و سریع رفت

    سومین بار من تو تاریکی شب که همه در رفت و آمد به سمت پارک بودن داشتم آدما رو نگاه میکردم و تو دلم با خدا حرف میزدم که یهویی برگشتم دیدم یکی خم شد و رفت 5 هزار تمن گذاشته بود روی پارچه ای که پفیلا هامو گذاشته بودم

    اولش گفتم چرا ولی بعد هدیه از طرف خدا دونستم و تشکر کردم از خدا

    بعد همینجور داشتم با خدا حرف میزدم میگفتم خدا تو برای من امروز قدرتتو باز هم نشون دادی تا قدم های بعدیمو بردارم برای تکاملم

    و من فردا کلاس دارم و بعد کلاسم میرم جاکلیدیامو به عمده فروشیا نشون بدم یقین دارم دوباره خدا برام شگفتانه شو مثل امروز نشون میده

    قانونش اینه :

    من قدم بردارم برای ایده هایی که داده و خدا قدمای بعدی رو بهم میگه

    اینو از حرفای استاد چند روزه که بیشتر دارم به خودم تکرار میکنم

    من وقتی وایسادم اونجا داشتم تصور میکردم که طراح و ایده پرداز طلا و جواهراتم وخودمو تو هدفم تصور میکردم و خیلی شیرین بود و سپاسگزاری کردم از خدا که طراح ناب هستم و فقط با خودم در حال رقابتم هر روز

    هر لحظه سعی میکنم نسبت به لحظه قبلم قوی تر ،شجاع تر ، و عمل گراتر باشم

    خدایا بینهایت ازت سپاسگزارم خدایا شکرت

    برای تک تکتون بینهایت عشق شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و بهترین هارو میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 697 روز

    سلام با بینهایت عشق

    من چند دقیقه پیش داشتم فکر میکردم به یه موضوعی که بلافاصله بعد گفتم نه ذهن دیگه به حرفات گوش نمیدم و شروع کردم به گفتن و تکرار اینکه خدا قدتمند ترینه و خداست که بهم همه چیز میده و خداست که هرکاری رو بخوام برام انجام میده

    آدما هیچ قدرتی ندارن ،هیچ کس قدرتی نداره

    تاکید میکنم بهت طیبه هیچ کس قدرتی نداره

    فقط و فقط خداست قدرتمند و خداست که برات همه چی میشه ،همه کار میکنه ،مراقبت هست ،تمام تو هست و تو جزئی از خدایی و خودشی

    بعد گفتم خدا بهم آرامش بده با حرفایی که باید بشنوم چی باید یادآوری کنم و بهش عمل کنم

    باز گالری موسیقی گوشیمو بالا پایین حرکت دادم و دستمو تصادفی رو یه فایل گذاشتم

    از وقتی که میگم خدا هدایتم کن و این کارو میکنم ،خدا قشنگ با اون فایلی از استاد که باید گوش بدم جوابمو میده

    بعد دیدم فایل مصاحبه با استاد قسمت 4 اومد تا چند دقیقه اش گوش دادم دیدم باز خدا قشنگ جوابمو داد و بهم یادآور کرد که رها باش

    و از مسیر تکاملت لذت ببر و از همین نقاشیات که قراره جاکلیدی بفروشی در کنار تابلوهای بزرگ شروع کن

    و رها باش از هرچیزی

    و بعد دیگه اومدم هدایت شدم این فایل رو از سایت ببینم و نظر بنویسم

    من از مسیرم لذت میبرم به خودم هم سعی میکنم آسون بگیرم تا به قول خدا که گفته اگه از فرکانس آرامش و سپاسگزاری دیدی داری یکم مسیرتو پایین تر میاری تا متوجه شدی خیلی زود به مدار سپاسگزاری و سپردن به من و ربت صاحب اختیارت برگرد مطمئن باش که من راهنما و هدایت گر تو هستم و بهت کمک میکنم مثل الان که با شنیدن مجدد همین فایل دلتو آروم کردم که آروم باش و به من بسپر به صاحب اختیارت ربت

    ادامه شو که گوش دادم بهم تاکید کرد که باز باورهات رو درمورد ثروت قدرتمند کن که امروز در قسمت روز 25 تحول زندگیت شروع کردی به نوشتن باورهای قدرتمند

    و الان که دارم مینویسم هم زمان دارم گوش میدم

    و بهم گفت که درسته قرآن رو میخونی هروقت که هدایت میخوای ولی قرآن رو درست از اول شروع کن بخون با معنی

    و من سعی و تلاشمو میکنم به آگاهی های این فایل عمل کنم

    خدایا شکرت که هر لحظه هوامو داری هر لحظه مراقبمی هر لحظه راهو نشونم میدی ممنونم ازت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 697 روز

    سلام نرگس جان

    من این موقع اومدم درمورد هدایت خدا که منو از گالری گوشیم به فایل دانلودی که انتخاب کرد تا گوش بدم و باز هدایتم کرد تو سایت تا نظرمو بنویسم

    میخواستم بخوابم

    باز هدایتم کرد به نظر شما

    شروع کردم به خوندن

    گفتم یعنی چرا اومدم قسمت نظر نرگس خانم

    بعد که نوشته تونو تا آخر خوندم و به صلاه و اقامه و در نهایت به حرف مریم خانم رسیدم

    برای من صلاه یعنی، نشانه‌ ی درستی اتصالم با خداوند را “أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ” بدانم.. (چه نگاه زیبائی)

    لبخند زدم و نفس کشیدم گفتم خدایا شکرت منم این آرامشی که اینجا خوندم رو حس میکنم هر لحظه

    من هم این رو نشونه اتصال درستم با خدا دونستم و لبخند زدم

    و بعد کنجکاو شدم که برم ادامه توضیحات فایل رو بخونم

    چند دقیقه پیش فایل صوتی رو فقط گوش دادم از گالری گوشیم

    همین که رفتم خوندم

    گفتم خدا خوب بلدی چجوری قدرتتو باز هم نشونم بدی تا آرامش قلبمو درونمو بیشتر و بیشتر کنی

    داشتم میخوندم گفتم ببین یعنی هر صفحه از سایت استاد عباس منش من هیچ حرف تکراری پیدا نکردم ،درسته قوانین ثابته ، ولی من هربار که میام میخونم یا گوش میدم بارها و بارها، هر بار یه چیز جدید یاد میگیرم و اصلا برام تکراری نیست

    الان که خواستم بنویسم متوجه شدم

    گفتم خدا خواسته بهم بگه علاوه بر آگاهی فایل صوتی ،توضیحات متنی رو هم بخون برات شگفتانه گذاشتم تا بهش توجه کنی و عمل کنی

    وقتی میخوندم دیدم منم از این باور محدودی که نوشتن یکیش امروز از پس ذهنم گذشت و فهمیدم که نجوای ذهنمه تا منو از مسیر دور کنه

    ولی عاشق خدام که نمیذاره ذره ای از مسیر فاصله بگیرم تا میاد ذهن حرف بزنه ،زود خدا دست به کار میشه

    الان یادم افتاد من بارها وقتی با خدا حرف میزدم میگفتم خدا وقتی دیدی ذهنم میخواد حرفای بیهوده بزنه زود تو باهام حرف بزن ،زود خودتو یادم بنداز ،زود اسمتو تمامت رو به وجودم یادآور کن

    چه لبخند شیرینی وقتی داشتم الان مینوشتم یهویی لبخند زدم و کیف کردم

    از اینکه دقیقا حرفی که باهاش زدم داره هر لحظه کمکم میکنه و زود مسیرمو هر لحظه میبره سمت سپاسگزاری و عشق بهش و حرف زدن و فکر کردن بهش

    ذوق زده میشم وقتی این جور توجه های ظریف و ریز و خاص و عاشقانه خدا رو درک و احساس میکنم

    اینکه منو فرستاد سمت نظر شما تا باز بهم بگه طیبه عاشقتم تو فقط منو باور داشته باش منو قدرت بدون

    و من هم میگم عاشقتم چشم خدای قشنگ و خاص و نابم میدونم مراقبمی و سعی و تلاشمو باز هم میکنم و از مسیرم لذت میبرم از مسیری که هر لحظه اش در کنار تو هست و هر لحظه کمکم میکنی

    و بعد دوباره هدایتم کرد قسمت لینک فایل صوتی توضیحات تکمیلی که تو تلگرام بود و رفتم گوش دادم چقدر پر از آرامش بود

    سعیمو میکنم تا عمل کنم به آگاهی هایی که خدا منو به سمتشون هدایت میکنه و قرآن رو از اول دوباره بخونم با معنی

    بینهایت سپاسگزارم خدا

    و از خدا برای شما نرگس جان بینهایت عشق و شادی و آرامش و ثروت میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: