مصاحبه با استاد | رابطه متقابل بین «تقوا» و «ثروت پایدار»

سوالات مطرح شده در این قسمت:

  1. چگونه خود را در شرایط سخت احساسی مثل احساس ناامیدی، ترس یا نگرانی کنترل می کنید، به هم نمی ریزید و دوباره به مسیر اصلی بر می گردانید؟
  2. برای بهبود اوضاع مالی، بهتر است هدف را خدمت به خلق انتخاب کنم یا جنبه مادی آن یعنی ثروتمند شدن را؟
  3. روند شکل گیری باورهای قدرتمندکننده شما درباره ثروت به چه شکل بوده است و شما از چه مسیری به استقلال مالی رسیدید؟
  4. نگاه شما به پول و ثروت چیست؟
  5. تغییر چه باورهایی، بیشترین تاثیر مثبت را بر وضعیت مالی شما داشته است؟

 


مفاهیمی که استاد عباس منش در پاسخ به سوالات این قسمت، توضیح داده اند:

  • قدرتمند کننده ترین باوری که در لحظات تضاد، باعث کنترل ذهن می شود؛
  • درک قانون « احساس خوب = اتفاقات خوب» و احساس بد = اتفاقات بد»، قویترین منطق برای کنترل ذهن در لحظات تضاد است؛
  • قانون باور و استفاده از این قانون برای ساختن باورهای قدرتمند کننده و ثروت ساز؛
  • قانون تاثیرگذاری این است که: “شما خودت اولین نفری هستی که به آنچه می گویی عمل می کنی”؛
  • مفهوم کلی تغییر باورها؛
  • چرا تا این حد بر جدی گرفتن تغییر باورها تأکید دارم!
  • معنوی ترین نگاه به پول و ثروت؛
  • معیاری برای “تشخیص الهامات قلبی” از نجواهای ذهن؛
  • تنها کلیدی که در مبحث الگوبرداری، تأثیر سازنده دارد؛
  • مثالهایی درباره «باور فراوانی» و راهکارهایی برای ایجاد این باور به عنوان شاه کلید ورود نعمت‌ها به زندگی؛
  • ثروت، تقوا را افزایش می دهد؛

تمرین این قسمت:

  1. با توجه به آگاهی های این قسمت، باورهای قدرتمند کننده ای را لیست کن که ارتباط مستقیم بین ” تقوا و ثروت پایدار ” را نشان می دهد.
  2. از خلال توضیحات استاد عباس منش در این قسمت، چه راهکارهایی برای ایجاد و تقویت باور به فراوانی آموخته ای با توجه به اینکه، «باور به فروانی» نقشی بسیار اساسی در تجربه موفقیت مالی پایدار دارد؟

منتظر خواندن ایده ها و راهکارهای شما در پاسخ به تمرین این قسمت، هستیم


منابع کامل برای ساختن استقلال مالی: دوره روانشناسی ثروت 1

دوره روانشناسی ثروت 1، استاد شناسایی باورهای شماست. زیرا هر کدام از ما به واسطه ی گذشته ی خود و محیطی که در آن بزرگ شده ایم، باورهای متفاوتی درباره ثروت داریم. به همین میزان هم پاشنه های آشیل ما درباره ثروت و موفقیت مالی، با هم متفاوت است.

به عنوان مثال، پاشینه آشیل یک فرد در مبحث موفقیت مالی، احساس لیاقت داشتن درباره ثروت است. اما برای یک فرد دیگر، مهم ترین مانع در برابر موفقیت مالی، باورهای مذهبی و شرک آلودی است که در ذهن او معنویت و ثروت را در مقابل هم قرار داده است. خداوند و ثروت را در مقابل هم قرار داده است و به این شکل ترمزهای در ذهن فرد درست شده که مانع رسیدن به موفقیت مالی است.

بر این مبنا، آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 1،  برای هر دانشجو به صورت منحصر به فرد و شخصی عمل می کند. یعنی این دوره به دانشجو کمک می کند تا با به شناخت رسیدن از باورهایش درباره ثروت، در قدم اول، باور محدود کننده ای را در ذهن خود بشناسد که در حال ایجاد بیشترین تخریب در وضعیت مالی اوست و پاشنه آشیل او محسوب می شود. باوری که حتی کوچکترین بهبود در آن نقطه، بیشترین تأثیر مثبت را می تواند در وضعیت مالی فرد ایجاد کند. سپس در ادامه جلسات دوره، به کمک منطق های قوی، فرایند تغییرات آن باور در ذهن فرد شروع می شود و به همین منوال هم وضعیت مالی فرد شروع به بهبود می کند.

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 1

ایجاد باور فراوانی به وسیله “تئوری ظرف آب” در دوره روانشناسی ثروت 1


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مصاحبه با استاد | رابطه متقابل بین «تقوا» و «ثروت پایدار»
    247MB
    33 دقیقه
  • فایل صوتی مصاحبه با استاد | رابطه متقابل بین «تقوا» و «ثروت پایدار»
    32MB
    33 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1098 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ساحل آرامش» در این صفحه: 2
  1. -
    ساحل آرامش گفته:
    مدت عضویت: 1672 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته جان و دوستان عزیز سایت

    رابطه متقابل بین تقوا و ثروت پایدار

    چگونه خودتون رو در شرایط سخت احساسی ناامیدی ترس کنترل می‌کنید و چگونه به مسیر اصلی برمی‌گردید و به هم نمی‌ریزید

    کلاً از وقتی که روی باورهام کار کردم مسیرهای خیلی سخت بهش بر نخوردم که سخت باشه

    من چند تا اتفاق سخت توی زندگیم داشتم یکی همون اتفاقی بود که دوستام فوت کردن که تا به حال توی زندگیم به خاطر هیچ چیز اونقدر گریه نکردم حتی به خاطر فوت فرزندم

    حتی اون موقع اونقدر قوی نبودم اون موقع اون شروع تغییراتم بود

    بعد اتفاق تلخ و سخت دیگه فوت فرزندم بود که درد داشت خیلی

    مخصوصاً که مثلاً همسرم هم خیلی اذیت شد دیگه اونم یه ذره مزید بر علت شد که درد بیشتر بشه چون باید اونم آروم می‌کردم بعد خودم هم یه ذره اون اتفاق سخت بود مخصوصاً اون بچه‌ای که سالم سالم بود و هیچ نشانه‌ای از هیچ مسئله‌ای نداشت و بسیار بسیار هم بی‌آزار بود یعنی میکائیل خیلی بچگیش مخصوصاً 6 ماه اولش بنده خدا دردسر داشت و خیلی اذیتمون کرد و همیشه گریه و ناراحتی

    ولی پسر دومم اصلاً هیچ شیرش رو می‌خورد می‌گرفت می‌خوابید اصلاً کاری نداشت خیلی آروم و راحت بود بعد که یهویی این اتفاق افتاد بی‌خبر و بدون هیچ مقدمه‌ای یعنی یه شب هم مریض نبود سالم سالم توی یک روز که ما نبودیم اون موقع این اتفاق افتاد من که بندرعباس بودم مادرش هم پیشش نبود و توی یک روز این اتفاق افتاده بود بنابراین خیلی سخت بود و اتفاق خاصی که مثلاً بگم اذیت کرده باشه

    و اون یه دوره‌ای هم که توی مسائل مالی بدهکار شده بودم اون دوره هم یه ذره سخت بود ولی هر کدومشون رو به نسبت خودشون هی سعی می‌کردم روی باورهام کار کنم.

    یعنی من این باور رو دارم خیلی خیلی قوی که احساس خوب مساوی اتفاقات خوب

    این باور رو دارم که وقتی شما نگاهت رو به مسائل جوری تغییر میدی که احساست بهتر میشه 100درصد اتفاقات خوب برات میفته و اگر نتونی این کارو بکنی 100درصد شرایط برات سخت میشه

    یعنی این اهرم رنج و لذت رو خوب ساختم توی ذهنم به همین دلیل اصلاً وقتی می‌دونم اگر احساسم رو خوب کنم اوضاع حالا هرجوری که هست تهش برای من خوب میشه خب دیگه این کارو می‌کنم یعنی موضوع اینجاست که این یه تیکه رو کسی باور نمی‌کنه

    خیلی‌ها که نمی‌تونن خودشون رو کنترل کنند دلیلش اینه که اینو یعنی اگر من بدونم که آتیش اینجا دست منو می‌سوزونه خب دستم رو هیچ جوره سمت آتیش نمی‌برم هیچ جوره مگر اینکه اینقدر مطمئن نباشم که آتیش دستم رو می‌سوزونه بعد اون وقت احتمال داره دستم رو ببرم توی آتیش

    یعنی در مورد احساس خوب و بد مثل اینه که من می‌دونم اگر نتونم احساسم رو خوب کنم با تغییر زاویه ذهنم حتماً می‌سوزم اینو بهش مطمئنم به همین دلیل خیلی راحت می‌تونم ذهنم رو کنترل کنم.

    سوال بعدی آیا راهی دارید که در سریع‌ترین راه ممکن بشود باوری را به وجود آورد و نهادینه کرد

    نه سریع‌ترین راه اگر منظورتون یک دکمه هست یا یه چیزی که بعضی از دوستان میگن جادو و جنبل اینا نه به خدا من بلد نیستم اگر کسی میگه و ادعا می‌کنه ای کاش که نتیجه‌ای هم نشون بده آخه ادعا کردن که کاری نداره همه می‌تونن ادعا کنند اما نتیجه گرفتن مهمه وگرنه ادعا کردن که بگی من می‌تونم از برج میلاد همینجوری با پنجه برم بالا خب باشه می‌تونی بری برو بالا ببینم

    من اگه میگم نمیشه به این دلیل که قانونش رو می‌دونم به این دلیل که باورها یه شبه به وجود نیومده که یه شبه از بین بره و ساخت یک موضوعی ساخت یک چیزی

    یعنی شما یک خونه رو بخوای خراب کنی می‌تونی راحت خرابش کنی اما می‌خوایی بسازیش چون باور رو باید بسازیش اینجوری نیست که بگی ما باورهای قبلی رو خراب می‌کنیم باورهای جدید رو ایجاد می‌کنیم نه شما باور قبلی رو خراب نمی‌تونی بکنی اون باور همیشه هست شما با ایجاد باور مناسب متضادِ با باور غلط در واقع باعث میشید که باور مناسب دیده بشه

    یعنی فضای بیشتری رو ذهنت بهش اختصاص بده

    شما باورهای غلطتون از بین نمیره که، همیشه گفتم مثل اینه که رنگ بریزی روی کاشی

    شما رنگ کاشی رو نمی‌تونی عوض کنی می‌تونی رنگ بریزی روش اون باورهای غلط همیشه توی ذهن ما هست به همین دلیل هم هست که ما باید همیشه روی خودمون کار کنیم یعنی علف‌های هرز همیشه هستن به محض اینکه روشون کار نمی‌کنی و نمی‌چینیشون مواظبت نمی‌کنی اونا دوباره رشد می‌کنن

    یعنی اونا همیشه هستن

    ولی وقتی روی باورهای خوبت کار می‌کنی و توجه می‌کنی به اون‌ها فضای ذهنی بیشتری میدی به باورهای خوب و همین فضای بیشتر و توجه بیشتر به باورهای خوب باعث میشه که کارشون انجام بشه وگرنه اونا هستن

    به همین دلیل هم ساخت خونه است

    بالاخره خونه خراب کردنش شاید بشه توی یک ساعت با یک بمب خرابش کرد ولی ساختش نه باید بسازیش با جزئیات مخصوصاً وقتی باور خوب می‌خوایم بسازیم باید تمام جزئیات توش دیده بشه

    بنابراین من هرچی رو که گفتم به شما خودم قبلش انجام دادم من در هر مورد اون دوستانی که میگن آقای عباس منش چرا اینقدر کلامت نفوذ داره و چه تاثیر می‌ذاره و من یک بار این همه دوره و برنامه رفته بودم و این تاثیر رو نداشته یه بار برنامه شما رو دیدم اینقدر تاثیر گذاشت به این دلیله که من اون چیزی رو میگم که خودم نتیجه ازش گرفتم یعنی خودم اول انجامش دادم نتیجه گرفتم بعد کلی هم بهش فکر کردم کلی بالا پایینش کردم و بعد اومدم جلوی دوربین گفتمش به همین دلیل تاثیر داره

    یعنی من خودم می‌دونم آدم تاثیرگذاری هستم شماها چه بگید چه نگید من به وضوح به این قدرتم واقفم

    اما اینجوری نیست که همینجوری اتفاق افتاده باشه به این دلیل اتفاق افتاده که من عمل می‌کنم به اون چیزی که میگم هر کسی عمل کنه همین قدرت رو پیدا می‌کنه.

    صداقت و درستی و روراستی برای من خیلی خیلی ارزشش بالاست توی ذهن من

    به همین دلیل تحت هیچ شرایطی چیزی رو که بدونم جواب نمیده به کسی نمی‌گم و اگر روی چیزی مثل بحث باورها اینقدر تاکید می‌کنم میگم همه چیز به خدا فقط همینه

    یا بحث توحید میگم همه چیز فقط همینه

    به خاطر اینه که ازش جواب گرفتم و چه شما باشید چه نباشید من دارم به همون شکل زندگی می‌کنم به همون شکلی که دارم صحبت می‌کنم و میگم

    حتی با چیز بیشتر با غلظت بیشتر توی زندگی خودم دارم بهش عمل می‌کنم

    بنابراین دنبال راه سریع نباشید مثل اینه که دنبال راه سریع لاغر شدن هستند یا سریع پولدار شدن میرن

    توی یه سری موسسات پول میذارن میگن سودتون رو ما سه برابر بانک به شما سود می‌دیم بعداً کل پول رو جمع می‌کنن میرن یا اونایی که سریع می‌خوان عضله‌هاشون بشه اینقدر بعد اون اتفاقی میفته که خودتون در جریانش هستید همه چیز باید تکاملش طی بشه.

    میگه هدفمون رو باید صرفاً خدمت به خلق در نظر بگیریم یا جنبه مادیش رو که برامون خیلی خیلی مهمه در نظر بگیریم

    جفتشون یکی هستن

    یعنی شما به اندازه‌ای که مشکلات مردم را حل می‌کنید ثروتمند میشید جدا از هم نیستن

    آدم‌هایی که ثروت پایدار دارن آدم‌هایی هستن که مسائل رو حل می‌کنن

    حالا هر کی هر مسئله‌ای رو بهتر و بیشتر حل کنه ثروتمندتر میشه

    نگاهتون به پول و ثروت چی هست؟؟

    نگاهم اینه که هر چقدر ثروتمندتر باشی در دیدگاه خداوند عزیزتری این نگاه منه

    روند شکل‌گیری باورها در مورد رابطه با سرعت چی بوده؟

    باور خوبتون

    روند شکل گیریش همون باوری بوده که من توی دوره روانشناسی ثروت 1 گفتم در واقع دوره روانشناسی ثروت یک همه اون باورها یا حداقل 98 درصد اون باورها پاشنه آشیل من بوده

    یعنی نه 98 درصد 100درصد اون باورها حالا یه جاهاییش رو بیشتر روش کار کرده بودم اون موقع یه جاهاییش رو کمتر روش کار کرده بودم ولی تمام اونها پاشنه آشیل من بوده ولی هر چقدر که بیشتر روش کار کردم اون اساسی‌هاش بیشتر مشخصه دیگه

    مثل همین باور فراوانی و اونجا اون دوره روانشناسی ثروت 1 و 2 و 3 دوره‌های فوق‌العاده‌ای هستن برای تغییر باورهاتون دوره‌های بی‌نظیری هست

    یعنی من هنوز که هنوزه اون دوره‌ها رو اصلاً عاشقانه ازشون استفاده می‌کنم و میگم اه چه مطالبی توش گفته شده خیلی دوره‌های خوبی هستن خیلی باورهای منو تغییر دادن.

    دوستمون پرسیدن که توضیحی در مورد ایجاد باور فراوانی به ما بدید

    چطور به صورت ریشه‌ای روی این باور کار می‌کنید

    اصلاً من میگم این باور اینقدر توی ذهن من ایراد داره که فکر نمی‌کنم روزی بشه که بگم مثلاً من مسلط شدم روی باور فراوانی

    یعنی خیلی باور کمبودی که به ما گفتن پول کمه موفقیت سخت به دست میاد

    آدم خوب کمه

    موقعیت کار خوب کمه

    و همه چی کمه آب کمه برف کمه بارون کمه آب کمه ویتامین کمه اصلاً همه چی کمه نون کمه غذا کمه اینقدر به ما گفتن توی زندگیمون و نسل در نسل به ما گفتن که حد و حساب نداره

    خیلی ما باورهامون در مورد این موضوع ایراد داره کاری که من می‌کنم اینه که تایید می‌کنم تحسین می‌کنم اون نمودهای فراوانی رو

    مثلاً در مورد آب من این همه آب می‌بینم اطراف خودم تایید می‌کنم تحسین می‌کنم و در مورد اون موقع که توی ایران بودم و آب هم می‌گفتن کمه مثلاً من یک خبرهایی رو خوندم در مورد نانو تکنولوژیک آب دریاها رو می‌تونه شیرین کنه و اصلاً آب شیرین دیگه نامحدود میشه

    آب دریاها هر کجا که هست دریا مگه محدوده دریا که نامحدوده 70 درصد کره زمین را آب پوشونده و اون آب رو می‌تونن شیرین کنند

    بعد مثلاً من اینو هی به خودم گفتم هی روی باور فراوانی آب مثلاً یه دستگاهی رو الان هست می‌تونید توی آمازون سفارش بدید بخرید اصلاً یک بطری آب هست شما آب جوب رو بریزید توش اصلاً آب جوب آب دریا آب شور هرچی که هست بریزید توش دو تا به هم بزن بعد درش رو باز کن و آب آشامیدنی رو بخور راحت و خوب اصلاً توی ماشینتون بزارید هر کجا که رفتیم آب نبود یه جویی بود یه رودخونه‌ای آب لجنی کثیفی هرچی که بود بریزی توش آب سالم گوارا رو برای شما داره هیچ مشکلی هم نداره.

    یا مثلاً ما برای تسلا برای خودرو تسلا ثبت نام کردیم جدیدترین مدلش رو گفته بودن مثلاً همون موقع که ثبت نام کردیم گفته بودن آخر 2018 یعنی همون موقعش می‌شد یک سال و خورده‌ای بعد

    یعنی توی این بازاری که همه خودروسازها خودروهاشون رو گذاشتن 500 تا نمایشگاه توی کل دنیا هم میذارن آی تخفیف ویژه فلان تخفیف ویژه فادر دی تخفیف ویژه فورت آف جولای تخفیف ویژه کریسمس باز همین جوری خودروهاشون هست

    شما هرجا میری می‌بینی توی هر محله‌ای توی آمریکا اینا نمایندگی‌های خود را دارن و یه پارکینگ لایت‌های بزرگی دارن پر از ماشین و هر بار هم به یه شکلی در واقع می‌فروشن این ماشین‌ها رو

    حالا یه خودروسازی هست یک شیوه جدید با یک دیدگاه متفاوت داره خودرو تولید می‌کنه یه دونه نمایشگاه هم نداره اصلاً اینجوری نیست که ماشین‌هاش رو همینجوری بذاره زیر آفتاب حالا تا یک سال بعد کی بخره یا نخره

    شما باید سفارش بدی از کارخانه برات بیاد بعد تازه سفارش میدی گفته بودن یک سال و خورده‌ای صبر کن الان دوباره میگن نه بیشتر از این ما نمی‌تونیم برسونیم و احتمالاً باید یک سال دیگه بیشتر از اونی که بهتون گفتیم صبر کنید

    یعنی چی؟؟

    یعنی اینکه اینقدر فراوانی هست برای فروش این‌ها اینقدر مشتری هست که توی هفته اول برای همین تسلا مدل تری 400 هزار سفارش ثبت شده در تاریخ فروش هیچ جنسی غیر از اپل این پیش سفارش وجود نداشته که توی یک هفته 400 هزار سفارش ثبت کنه بگن ما اینو الان ثبت می‌کنیم سفارشش رو دو سال بعد به ما جنس رو تحویل بدید.

    من اینا رو هی به خودم میگم و اینا هی باور فراوانی در ذهن من ایجاد می‌کنه حالا این دو تا مثالش بود من یک میلیارد تا از این مثال‌ها دارم و به این شکل باور فراوانی توی ذهن خودم ایجاد می‌کنم و تقویت می‌کنم تا ذهنم بهتر بشه هرچند که پاشنه آشیل هم همین باور فراوانیه

    یعنی فکر می‌کنم تا ابد باید روش کار کنم

    در مورد اینکه چطور الهامات رو تشخیص بدیم که بفهمیم از طرف خدا یا از طرف شیطان توضیح بدید که اینم گفتم هر گفتگوی ذهنی هر نجوایی که به شما احساس بد میده ترس نگرانی ناراحتی میده از طرف شیطانِ هر گفتگویی که به شما احساس خوب میده احساس صبر ایمان توکل امید شادی شور شوق لذت میده از طرف پروردگار

    خیلی هم راحت میشه فهمید احساسش رو همون اول

    بعد یه سری چیزها هم هست که بعضیا میگن هیچ احساس خاصی نداره انجامش بدید نگران نباشید اگر احساس بدی نداره یعنی خوبه کلاً یه بار من همیشه این قانون رو بگم اگر چیزی احساس بدی نداره فکری نجوایی گفتگویی مسیری هرچی یعنی میگی نه احساس بدی داره نه احساس خوب این چیه این داستانش

    اگر احساس بدی نداره یعنی احساس خوب داره چون احساس بد خیلی خوب می‌فهمیدش احساس خوب رو ممکنه خوب نفهمیدش شاید

    مثلاً اگر بدنمون سالمه نمی‌فهمیم سالمیم ولی وقتی یه زخم میشه قشنگ می‌فهمیم می‌سوزه یه جاییش یا پاره میشه قشنگ می‌فهمیم ایرادی هست ولی وقتی اوکی هست نمی‌فهمیم الان خوبه یا بد

    ولی وقتی مریض میشی می‌فهمی که بدی به خاطر همین وقتی که میگی من احساسم خنثی هست و هیچ چیزیم نیست یعنی خوبه چون اگر بد باشه کاملاً واضح می‌فهمی مثل زخم شدنه اگر دستت یه بلایی سرش بیاد در بره بشکنه یا مشکلی براش به وجود بیاد امکان نداره که نفهمی اگر هیچ احساسی نداری یعنی سالمِ دستت

    اونم همینه اگر گفتگوهایی که به شما گفته می‌شه احساسی در موردش نداری یعنی احساسش خوبه چون اگر احساسش بد بود کاملاً درکش می‌کردی

    سوال من اینه که شما چه بیزینسی رو از صفر شروع کردید و با باورهاتون به نتیجه رسوندید آیا بیزینس شما سخنرانی در مورد ثروت بود در حالی که ثروتی نداشتید یا کسب و کاری را استارت زدید و وارد بازار فروش شدید و بعد مرحله به مرحله پیشرفت کردید من قبلاً هم توی دوره راهنمای عملی توضیح دادم

    من اولاً که توی فایل قبلی هم گفتم از همون 14 ،15 سالگی برای خودم بیزینس داشتم مغازه داشتم وضعم هم خوب بود یعنی من در مقایسه با هم سن و سال‌های خودم فک و فامیل خودم از همه اونایی که می‌شناختم وضعم بهتر بود از لحاظ مالی بماند که حالا رفتیم بندرعباس و اون داستان اتفاق افتاد من توی شرایط عالی رفتم بندرعباس و از صفر شروع کردم دوباره وضعم یه ذره از لحاظ مالی نامناسب بود ولی بعدش دوباره خوب شد ولی کلاً همه اونایی که منو می‌شناسن مخصوصاً اونایی که از خیلی سن کم منو می‌شناختن می‌دونن که من خیلی زود وارد بازار کار شدم بیزینس داشتم درآمد داشتم درآمد خیلی خوب داشتم من یادمه اون موقع که کلوپ بازی‌های کامپیوتری داشتم دخل مغازه من هر شب اینقدر پر پول می‌شد که جیب‌های من جا نداشت من پول‌ها رو می‌ریختم توی پلاستیک می‌آوردم خونه یه روزی مادرم یه کمدی داشتم توی زیرزمین خونه پول‌ها رو می‌ریختم توی اون اومد پایین من در کمد رو باز کردم این پول‌ها همینجور ریخت بیرون چون همینجوری اومده بودم هر شب ریخته بودم توی کمد و درش رو بسته بودم خوابیده بودم بعد یهویی گفت که این همه پول از کجا آوردی گفتم چیه پول خودمه و کار کردم اصلاً متعجب شده بود و اون پول‌ها رو حالا من ازدواج کردم پول هزینه عروسیم بود هزینه خرید خدمت بود هزینه یه سری خرج‌هایی که خیلی توی کارم سرمایه‌گذاری می‌کردم هزینه اونا بود ولی در کل از پول ساختن سر در می‌آوردم و کار کرده بودم و میگم از لحاظ مالی هم نسبت به تمام دوستام حتی تمام فک و فامیل از لحاظ مالی وضعم توی همون سن از همه فامیل اونایی که بزرگ بودن و زن و بچه داشتن من هنوز زن و بچه نداشتم ولی از لحاظ مالی وضعم از همشون بهتر بود

    در مورد مراحل بعدی و پیشرفت بزرگترم اینجوری شد که من روی دوره‌های تندخوانی که آماده کردم و بعدش به صورت محصول آماده شد و اول دوره‌هایی بود که من به صورت حضوری دوره‌هاش رو برگزار می‌کردم و بعدش به صورت دی وی دی شد و بعدشم آنلاین شد من توی اون دوره‌ها در واقع از لحاظ مالی خیلی پیش رفتم یعنی من توی اون دوره‌ها یعنی اونایی که آنلاین بود و دی وی دی بود بعد آنلاین چندین میلیارد تومان اون موقع که توی ایران بودم من فروش کردم بعد از اینکه اون فروش انجام شد و نتایج اتفاق افتاد به صورت جدی من دوره‌های ثروت رو شروع کردم به آموزش دادن و اون نتیجه مالی رو گرفته بودم که اومدم دوره‌های ثروت را آموزش دادم.

    قبلش من بیشتر روی دوره‌های موفقیت و قرآن و قانون جذب کار می‌کردم یعنی اون موقع من اصلاً از لحاظ ذهنی اون موقع که حالا دوره برگزار می‌کردم اصلاً از لحاظ ذهنی من دنبال پول و ثروت نبودم من چیزهای دیگه‌ای رو در واقع خیلی دنبالشون نبودم که اون‌ها هم خیلی مهم بود هنوزم برام خیلی مهمه ولی بعد اومدم باورم رو در مورد ثروت درست کردم و از همون کارهایی که انجام می‌دادم یه سری ایده‌ها اومد توی اون کار خیلی از لحاظ مالی پیشرفت کردم در واقع من اون موقع که دوره‌های 21 روزه رو برگزار می‌کردم این دیدگاه رو داشتم که اصلاً ثروت همون آرامشه همون سلامتیه

    الان میگم همونه آرامش و سلامتی و البته پول همه اینا با هم هست

    اون موقع یه ذره دیدگاه منفی داشتم به خاطر باورهای نادرستم که بعد از اینکه اون باورها رو تغییر دادم اینقدر رشد توی کسب و کارم اتفاق افتاد هرچند که من بقیه باورها رو درست داشتم یعنی بعضیا هستن با برنامه من آشنا میشن همه باورهاشون ایراد داره من نه من خب سال‌ها روی باورهام کار کردم من در مورد سلامتی در مورد روابط در مورد توحید در مورد موفقیت کاری در مورد این مسائل اینقدر روی خودم کار کرده بودم که اصلاً توی زمان کوتاه توی ایران نفر اول بودم در حوزه کاری خودم

    اما از لحاظ مالی رشد نمی‌کردم و بعدش اومدم روی ذهن و باورهای ذهنی خودم در مورد ثروت کار کردم و اتفاقی که افتاد این بود که توی دوره‌های تندخوانی اصلاً یه دریچه بزرگ از موفقیت مالی برام به وجود آورد که دیگه مطمئن شدم راه رو پیدا کردم ایراد رو پیدا کردم در مورد ذهن ثروتمند و بعدش اومدم اون دوره‌های موفقیت مالی و روانشناسی ثروت را آماده کردم به پشتوانه اون نتایجی که از دوره‌های تندخوانی گرفتم و واقعا لطف خوبی بود دیگه واقعاً توی دوره‌های تندخوانی ما به یک موفقیت فوق العاده رسیدیم اون موقع چند میلیارد عدد کمی نبود خیلی‌ها هم این سوال را پرسیدن که شما از اینکه چطور ثروتمند شوید ثروتمند شدید

    نه به خدا ما قبل از اینکه روانشناسی ثروت یک روی سایت قرار بگیره و یه همچین دوره‌ای آماده بشه من اون عددها میلیارد تومان‌ها اومده بود توی حسابم ملک خریده بودم کارهاش رو کرده بودم و اتفاق افتاده بود و بعدش اومدم دوره‌های ثروت رو برگزار کردم قبلش من در مورد ثروت اصلاً ذهنیت خوبی نداشتم قبلش در مورد موفقیت صحبت می‌کردیم که نتایج عالی گرفته بودم غیر از مسائل مالی در تمام موارد من نتیجه عالی گرفته بودم و اونایی که توی دوره‌های من شرکت کردن همین جور نتایج عالی گرفتن وقتی هم که روانشناسی ثروت را آماده کرده بودم چون خودم نتیجه گرفته بودم و با ایمان و با تعهد می‌گفتم دوستانی که از دوره روانشناسی ثروت 1 و 2 و 3 استفاده می‌کنن نتیجه می‌گیرن

    یعنی اصلاً نمی‌شه یه آدمی که خودش نتیجه نگرفته باشه و بتونه تاثیرگذار باشه یعنی اگه یه نفر بارها و بارها دوستان میان میگن که فلان استاد اومده حرف‌های شما رو عین شما کپی کرده حتی تکیه کلام شما رو میگه حتی اصلاً اونجایی که شما مکث می‌کنی اونجایی که شما صدات رو بالا می‌بری بالا می‌بره هیچ تاثیری روی ما نمی‌ذاره با اینکه دقیقاً همونه یعنی دقیقاً اومده کپی کرده و حرف‌های شما رو یه دوره‌ای آماده کرده عین شماست و هیچ تاثیری نداره تاثیری که افکار یا کتاب‌ها یا سخنرانی‌های شما میذارند به خاطر اینکه از یک باوری داره میاد یعنی یک پشوانه‌ای داره یک عقبه‌ای داره و اگر عقبه‌ای نداشته باشه تاثیری نداره این ایمانِ که داره کارش رو انجام میده نه یه سری حرف

    درآمد شما چقدره

    چقدر پول توی حسابتون دارید

    چرا اینقدر این سوال مهمه براتون برای خودم اصلاً اینقدر مهم نیست

    یکی از همین دوستانی که دوره و سمینار و فایل‌های مختلف برگزار می‌کنه توی ایران چند وقتی هم هست معروف شده پیام گذاشته بود که شما چقدر درآمدتون هست توضیح دادم توی فایلی که گفتم که دوست عزیزم چرا باید برات مهم باشه که من چقدر دارم درآمد کسب می‌کنم یا چی دارم یا چی ندارم تو خودت مسیر خودت رو برو و سعی کن هر بار هم از قبلت بهتر باشی اصلاً دنبال این نباش که فلانی چقدر کار می‌کنه چقدر کار نمی‌کنه کلاً بحث رقابت رو براش باز کردم که ما با کسی رقابت نداریم که اصلاً به من ربطی نداره که فلانی یا بهمانی بیل گیتس یا هر کس دیگه‌ای چقدر درآمد داره یا روزی چقدر داره کار می‌کنه چقدر فلانه

    خوبه که آدم بدونه که خیلی خوب دارن موفق میشن که آدم باور کنه موفقیت قابل دست یافتنیِ

    ولی همین که می‌دونی بالاخره اینقدر موفقیت یه سری افراد هستن توی حوزه‌های مختلف که به چیزای خوب رسیدن همین که می‌بینی می‌فهمی که می‌شود دیگه بقیه‌اش دیگه مسیریه که باید طی بشه حالا اینکه ما می‌خوایم بدونیم دقیقاً چقدر داره من چقدر می‌تونم داشته باشم دیگه میره توی حاشیه شما با خودتون اگر می‌خواهید رقابت کنید با خودتون رقابت کنید سعی کنید هر روزتون از دیروزتون از پریروزتون بهتر باشه فرداتون از امروزتون

    یعنی سعی کنید هر روز بهتر از قبل باشید بعد ثروت و اینا از یه جایی به بعد من همیشه گفتم توی دنیای ثروتمندان اون فردی که یک میلیارد دلار ثروت داره با اون فردی که 100 میلیارد دلار ثروت داره هیچ فرقی نمی‌کنه از لحاظ اینکه می‌تونه همه چیز داشته باشه اون کسی که 20 میلیون دلار داره با اون کسی که یک میلیارد دلار داره هم بازم خیلی فرقی نمی‌کنه یعنی اصلاً از یه جایی به بعد دیگه شما وقتی توی مسیر پیش میرید واقعاً اگر مسیرتون درست باشه اگر نخواید رقابت کنید با کسی البته اینا همش این اگرها رو هم داره اگر نخواهی چشم اونو کور کنید چشم اونو نابود کنی

    چرا هر چقدر آدم برسه طمع و حرص تمومی نداره

    ولی اگر توی مسیر درست باشی از یه جایی به بعد دیگه اصلاً میگی من هر چیزی رو که بخوام می‌تونم داشته باشم دیگه نه حرص داره نه طمع داره نه آز داره نه به هر ترتیبی به هر داستانی بخوای به هر چیزی برسی داره خیلی خیلی راحت زندگی می‌کنی بنابراین سعی کنید از زندگیتون لذت ببرید کاری نداشته باشید که بقیه چقدر دارند چقدر ندارند چقدر باید حسرت بخوری چقدر نباید حسرت بخورید چقدر فاصله‌تون از اون‌ها کمتره زیادتره چقدر فلان تره

    در مورد مسائل مالی هم من بی‌نیازی رو می‌خواستم و خدا رو صد هزار مرتبه شکر خیلی وقته که به اون فضای بی‌نیازی رسیدم هرچند که این به این معنا نیست که نخوام پول بسازم من اصلاً این باور رو ساختم که هر چقدر ثروتمندتر شوی نزد خداوند عزیزتر و محبوب‌تر می‌شوی در واقع اینکه خداوند می‌فرماید اون که با تقواتر است به خداوند نزدیک‌تر است تقوا با ثروت به نظرم میاد ثروت واقعی و در مسیر درست باشه.

    ثروت واقعی داشته باشه و در مسیر درست باشه نه حرص می‌زنه نه طمع داره نه کار خلاف می‌کنه نه کلاهبرداری می‌کنه نه حسادت می‌ورزه به کسی

    یعنی ثروت تقوا میاره

    ثروت باعث تقوا میشه

    انسان خوبیه به بقیه کمک کنه بخشش می‌کنه به جهان کمک می‌کنه به خودش کمک می‌کنه ذهن سالمی داره نه شرک می‌ورزه نه به کسی باج میده نه به کسی التماس می‌کنه نه نگرانِ کسی ازش سوء استفاده کنه اصلاً هیچی

    یعنی اینکه من میگم هر چقدر ثروتمندتر شویم نزد خداوند محبوب‌تر می‌شوی یا اونایی که خداوند می‌فرماید در قرآن اونی که با تقواتر است به خداوند نزدیک‌تر است یا محبوب‌تر است‌

    تقوا با ثروت واقعی میاد یعنی اونی که ثروت نداره واقعا خیلی جاها طمع می‌کنه خیلی جاها حسد می‌ورزه خیلی جاها باج میده بقیه رو بزرگ می‌کنه شرک می‌ورزه و من خدا رو صد هزار مرتبه شکر اونقدی هست که توی مسیری باشم و البته که من باید همیشه پول بسازم این بایدی باید باشه

    مثل یک ورزشِ

    بنابراین همیشه به سمت پول ساختن میرم ولی این نیست که حساب کنم الان چقدر دارم و از بقیه جلوترم از بقیه کمترم و پایینترم و بالاترم.

    یاد همون مثال میرداماد میفتم میومد توی مردم در مورد خدا صحبت می‌کرد یه پیرمردی اومد گفتش که یه خری داشت گفتش آقای میرداماد تو می‌تونی در مورد خدا و عشق به خدا و محبت خدا و رحمانیت و رزاقیت خدا صحبت کنید چون خدا به تو همه چیز داده این همه اسب داری من بدبخت که فقط یه خر دارم یه خر پیر و مریض دارم من چی

    من چه خدا چه رحمانتی چه رزاقیتی چه وهابیتی چه مهربانی و بخششی میرداماد میگه که تفاوت من با تو اینه که افسار اسب‌های من به گل بسته شده ولی افسار خر تو به دل بسته شده یعنی اگر خر تو بره دلت هم باهاش کنده میشه می‌میری سکته می‌کنی ولی شب من بخوابم اسبای من برن از میخ از زمین کنده شده از گل کنده شده رفتن هیچ اتفاقی نمیفته واقعاً هم همینه وقتی شما در مسیر درست قرار می‌گیرید مال و ثروتتون نیست که بخواهید بهش تکیه کنید اون خدایی که به شما ثروت و مال داده تکیه‌اش می‌کنید

    بنابراین ثروت و مال بره اون خدا که هیچ وقت نمیره هرچند که تاکید می‌کنم اگر اون خداوند همیشه توی ذهنت باشه خدا همیشه با ثروت و نعمت و خوشبختی هست اینا با هم یکی هستن

    حتماً با هم یکی هستن

    اگر ایمانت را از دست بدی ثروتت رو هم از دست میدی تا وقتی ایمان و اون باورهای درست در مورد خداوند هست ثروت و نعمت هم هست اما حالا فرض می‌کنیم که اصلاً اینجوری نباشه که فرض اشتباهی است ولی با همه این اوصاف اگر که اون مال و ثروت بره اون خداه که هست بنابراین خیلی راحت دوباره میشه ایجادش کرد و ساختش اون ثروت رو

    بنابراین اصلاً این نیست که من ببینم چقدر دارم چقدر ندارم من همینجوری کار می‌کنم و خداوند هر روز و هر روز نعمت‌هایی رو به همه ما داره عطا می‌کنه این باران الهی همیشه داره میاد نگاه نکن که کی چقدر داره سطلش بارون جمع کرده بدون که این بارون همیشه می‌باره سطلت رو درست کن سوراخش رو بگیر به اندازه‌ای که نیازت باشه خداوند به بیش از نیازت به تو خواهد داد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    ساحل آرامش گفته:
    مدت عضویت: 1672 روز

    سلام به استاد عزیز وخانم شایسته ودوستان سایت🎀🎀

    مصاحبه بااستاد قسمت۵

    این باور کمبودی که به ما گفتن پول کمه، موفقیت کمه و سخت به دست میاد آدم خوب کمه موقعیت کار خوب کمه

    همه چی کمه، آب کمه، برف، بارون، آفتاب ویتامین نون، غذا کمه

    اینقدر به ما اینها رو گفتن توی زندگیمون

    و نسل در نسل ما این ها رو گفتن که هر حد و حساب نداره و خیلی باورهامون در مورد این موضوع ایراد داره

    کاری که من می کنم اینه که تایید می‌کنم تحسین می کنم اون نمودهای فراوانی رو

    مثلاً در مورد آب من این همه آب می بینم اطراف خودم تایید می‌کنم تحسین می کنم

    در مورد روابط هم اصل زندگی اینه که تا هر وقت دوست دارید با هم باشید هر وقت هم نخواستین همدیگه رو

    از هم جدا بشین

    تکلیف اینه که ما می‌خواهیم تا وقتی باهم هستیم از وجود همدیگه لذت ببریم از زندگی لذت ببریم و هیچ

    وابستگی هم در کار نباشه و به همین شکل آزادانه زندگی کنیم هیچ طنابی هم کسی به دور کسی نبنده و هیچ اجباری نباشه و هیچ محدودیتی نباشه و خیلی راحت زندگی کنیم

    مثل دو تا دوستی که تازه با هم آشنا شدن، توی دوستی چقدر هوای همدیگر رو دارید، چقدر مراعات همدیگه رو می کنید، چقدر ملاحظه اون دوستی که تازه شکل گرفته

    صبورترید، ملاحظه کار ترید، چقدر متفاوته رابطه

    بعد که هی عمیق تر میشه و وابستگی بیشتر میشه چقدر گیر میدید.

    نه این باید اینجوری باشه، چرا فلان حرف رو فلان موقع زدی، چرا به من زنگ نزدی

    عشق یعنی اینکه شما آزاد باشی و با اون آزادی که دارید، بخواهید با هم بدون وابستگی از حضور با همدیگه لذت ببرید و اصلا هم این نباشه که تا فردا هستیم یا نیستیم

    نه،این لحظه رو با هم لذت می‌بریم فردا ممکنه هر اتفاقی بیفته، به هیچی وابسته نباشید جز خدا

    حتی همسرتون و فرزندتون

    توکلتون، اول و آخر تون، ظاهر و باطنتون ،فقط خدا باشه و لاغیر

    نباید به هیچ کسی چسبید، نباید به زور کسی رو نگه داشت، نباید کسی رو زندانی کرد

    در اکثر رابطه ها تا زمانی که رابطه جدی نشده و طرف مقابلشون رو دائمی و همیشگی نمیدونند طور دیگری رفتار می‌کنند

    شکرگزار ترن، مهربون ترن، خوش اخلاق ترن، صبور ترن، با گذشت ترن

    چون میدونن اونی که باهاشن معلوم نیست تا کی هست

    اما به محض اینکه رابطه جدی میشه به محض اینکه طرف مقابلشون رو همیشگی و دائمی می دونن و فکر می‌کنن دیگه همیشه دارنش

    رفتارشون تغییر میکنه

    عدم وابستگی و رها بودن رو یاد بگیریم، نترسیدن از دست دادن

    ارزش گذاشتن اول برای خودت بعد دیگران، دوست داشتن خودت اول

    و از همه مهمتر لذت بردن

    لذت بردن واقعی که آویزون به کسی نباشی

    و نچسبیدن نه تنها به همسر و دوست و نامزد، بلکه به خانواده، همسایه، همکار و مال و اموال

    نه به خانواده وابسته باشیم نه به کسی و نه به چیزی

    خداوند برای ما اصل باشه، لذت‌بردن برای ما اصل باشه و اینها هم اتفاقاتی ان که باعث میشن مسیر لذت بردن کامل بشه🌺🌺🌺🌺🌺

    سپاسگزارم ازشما استاد عزیز وخانم شایسته جان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: