مصاحبه با استاد | کلید لذت بردن از مسیر «تحقق خواسته ها» - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)

503 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم دوستداشتنی گفته:
    مدت عضویت: 1925 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    خدایی که مهربانیش همیشگی ورحمتش بی پایان است

    وقتی عاشق کارت باشی وتاثیرات کارتو در خودت ودیگران ببینی بیشتر مشتاق انجام دادن اون کار میشی

    اگر کسی طرح الهی شو انجام نده جهان کارش لنگ نمیشه

    مثلا اگر ادیسون برق رو اختراع نمیکرد ینفر دیگه میاد واون کارو انجام میده

    و من دقیقا اینو تجربه کردم هروقت ایده خوبی به ذهنم میرسید ومن انجام نمیدادم دقیقا چند وقت بعد میدیدم دقیقا اون ایده رو ینفر دیگه انجام داده وچقدر موفق هم هست

    اگر عاشق کارت باشی ولی درامدی کسب نمیکنی مشکل از باورات هست

    حتی شده کاری که واقعا دوسش داشته بخاطر اینکه نتونسته از لحاظ مالی پیشرفتی کنه رهاش میکنه ومسیرشون کاملا عوض میشه

    وقتی شما باوراتون رو در مورد ثروت درست میکنید وارد هرکاری که بشین موفق میشید

    اگر در کاری شما تعلل میکنید مطمئن باشید کار مورد علاقه شما نیست

    مطالعه کتابهای زیاد:وقتی شما باور کنیدتمام اتفاقات رو باورهاوافکار شما رقم میزنه وقتی اینو باور کنید اگر به تضادی برخورد کردی میدونی خودت به وجود آوردی پس میای باوراتو تغییر میدی شرایط عوض میشه

    شما به محض اینکه شروع میکنی نشانه ها رو میبینی

    اگر به عقب برگردین باهمین آگاهی های الان :

    زندگی رو راحت تر میگیرم،عجله ای ندارم،صبورتر بودم

    دیگه حرص نمیخورم برای انجام شدن کاری

    برای اینکه زود به کاری برسم زود نتیجه بگیرم

    من خودم دقیقا وقتی میرفتیم سفر اصلا دوست نداشتم تو راه توقف داشته باشیم یکسره زود به مقصد برسیم بدون اینکه لذتی از مسیر ببریم ولی الان دیگه این مدلی نیست هرجای قشنگی ببینبم توقف میکنیم کلی خوراکیهای خوشمزه میخوریم لذت میبریم

    مهم لذت بردن از مسیر هست از کوچکترین چیزها لذت ببرید از پرواز یک پروانه ،از دیدن آسمان تمیز پاک،از دیدن گلهای زیبا

    این مدل نگاه کردن باعث میشه زندگیتون لذت بخش تر بشه پراز اتفاقات خوب .وقتی نگاهتون تغییر میکنه

    اون وابستگی به خواسته هاتون کمتر میشه

    فاصله شما با خواسته هاتون فقط با احساس خوب پر میشه

    اونم با تغییر ذهن وتغییر باورها

    مسیرتون هموار پر از نور خدا

    حسبی اله ونعم الوکیل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    مهدی وثوق گفته:
    مدت عضویت: 1916 روز

    گام دهم – پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    .

    سلام

    کلید رسیدن به خواسته،

    لذت بردن از مسیر تحققشه.

    گفت: اگه با این اگاهی ها به 15 سال پیش برگردم، بیشتر از مسیر لذت میبرم، به خواسته هام نمیچسبم . میدونم تو رسیدن و مقصد، خبری نیس، اونجوری که تو فکرمه همه چیز تفاوت نمیشه ، مهم همون مسیریه که باید ازش لذت برد.

    .

    ساده نمیشه ازین جمله مردی که به تمام آرزوها و این حداز نعمتها رسیده، گذشت…

    اعتراف میکنم نه مثه قدیم ، اما هنوز رگه هایی از حس عطش، ولع و نیازی توام با عجله در وجودم برای تجربه و داشتن یه سری خواسته ها هست که باعث شده نتونم در لحظه باشم.

    گاها منتظر یه آینده میشم که مدت هاست نرسیده . بعضا غرق میشم تو باطلاق نتیجه گرایی و ندیدن نعمت ها و زیبایی هایی که همین الان دارمشون و خوشی خودمو گره زدم به فلان هدفی که توراهه…

    بارها موقع نگاه کردن سریال زندگی در بهشت یا سفر به دور آمریکا این سوال تو ذهنم شکل گرفته که استاد چجوری صرف دیدن یه چیز ساده مثه ابرها ، این چونین خوشحال میشه و بابتش شکرگذاری میکنه؟!!!!

    چطور میشه اینقد الکی خوش بود؟!

    از خدا تقاضای راهنمایی و هدایت دارمو میخام در این گام عواملی که جلوی این خواسته رو گرفته ، یادداشت کنم تا راه حلی واسش پیدا بشه.

    .

    دلم میخاد منم بتونم باکوچکترین چیزا لذت ببرم و حال خودم خوبتر کنم.

    چرا اینجوری نیستم؟

    1. چون لذت بردن و حال خوبم گره زدم به یه مقصد یا هدف خاص

    2. چون فک میکنم اگه الکی خوش باشمو همیشه لبخند برلب و حالم خوب باشه، مردم فک میکنن رَدی ام ، مشکل روانی یا عقب افتادگی ذهنی دارم وگرنه یه آدم سالم تو این وضعیت بازار و فشار ها و محدودیت ها ، از سرش دود بلند میشه و خون گریه میکنه.

    3. من اصلا از بچگی تو ابراز احساسات خوب نبودم، بلد نیستم.

    4.ذوق کردن و ابراز احساسات مال خانوماست، مرد که این اداها رو درنمیاره .

    5. باید خوددار و سنگین باشی. چجوری که نه غمت بفهمن نه شادیت

    6.اصلا مگه چه فایده ای داره خرج احساسات و ذوق کردن واسه چیزای کوچولو؟

    7. وقتی چیزای کوچولو واسم زیبایی و مزه نداره الکی ذوق کنمو لبخند بزنم؟

    ————————

    عناوین بالا ترمزام بودن که گزینه 2و6 از همشون پررنگ تره و فک کنم اگه اونارو منطقی کنم مابقی اوکی میشه.

    خب

    تو همین حال هوا بودم که مشغول گوش کردن فایل دانلودی » درس هایی از یک بازی، شدم.

    درواقع خلاصه ش کردمو خیلی وقتکه هر روز گوشش میکنم.

    یه قسمتیش خانم شایسته میگه ما به نعمت ها و خواسته های زیادی رسیدیم که اولش خیلی خوشحال شدیم اما بعدش یادمون رفت ولی همین بازی پینگ‌پنگ یه نعمتی هست که مدت هاست با خوشحالی مشغولشیم و باعث شده هر روز از زندگیمون لذت ببریم .

    استاد پس از تحسین و تاییدشون میگه وقتی ما بتونم از چیزای کوچیک لذت ببریم، به نعمت های بزرگتری هدایت میشیم این قانون خداونده.

    .

    مشابه این دیالوگ تو این فایل، ینی گام دهم شنیدم و چراغی تو ذهنم روشن شد که من اول باید به این نتیجه برسم » دیدن و لذت بردن از چیزای کوچک ، فعلی زندگی ساز و مهمی است.

    – حالا چجوری؟

    + اهرم رنج و لذت واسش بساز

    + بگو اگه بتونم از چیزای کوچک لذت ببرم5سال دیگه زندگیم چجوریه.

    ( حداقل21روز بخونش و به خودت یاداوری کن)

    .

    .

    در صفحه ای شخصی مطالبی که واسه ذهنم رنج اور و لذت بخش بحساب واسه دیدن و تحسین نعمتای کوچک نوشتم و متعهد میشم هرروز بخونمش و هر بار بهبودش بدم به امید اینکه به مدار بالاتر مهاجرت کنم جدای ازاینکه با جریانی از نعمت ها و خواسته هام روبرو بشم، بتونم با کوچکترین نعمت هایی که از قبل تو زندگیم وجود داشته حال کنمو خدارو بابتش شکر کنم و به مرحله ای برسم که بفهمم توانایی سپاسگزاری بیشتر ندارم و اشک شوق بریزم.

    تمام.

    1733+

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 704 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 26 دی رو با عشق مینویسم

    گام 10 پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    باورهای من هست که تک تک اتفاقات زندگیم رو رقم میزنه

    چقدر خوب، دقیقا هم زمان هست این فایل با تجربیات من

    امروز دقیقا من یه لحظه یه حسی بهم دست داد

    که اونم با توحه به ورودیام بود که از هنرجوی استادم شنیدم

    یه لحظه گفتم من الان تا کی نقاشی بکشم و کی بفروشم و کی ثروت مند بشم

    به خودم اومدم گفتم طیبه تو همین لحظه داری با پیشرفتت لذت میبری

    این افکار یعنی اینکه تو هنوز متمرکز روی باورات درمورد نقاشی ننوشتی و تکرار نکردی

    به همین خاطره که این افکار میاد سراغت و نگرانت میکنه

    تو باید هر روز با تمرکز

    تاکید میکنم

    با تمرکز روی باورهات کار کنی

    نه فقط یک باور

    بلکه برای همه جنبه ها تمرکزی یک بار گوش بدی و احساسش کنی و حتی وقتی تکرار میکنی صد در صد تمرکزت رو بذاری روی گوش دادن به باورهایی که تکرار میشه

    اونموقع هست که به سرعت نتیجه میاد

    وگرنه هرچقدر گوش بدی اما متمرکز نباشی و حواست جای دیگه باشه هیچ اتفاقی رخ نمیده

    پس این نکات رو یادت بمونه طیبه

    هر روز به خودت تکرار کن

    الان که این فایل رو شنیدم و استاد گفتن که درمورد نقاشی رنگ روغن

    دقیقا من وقتی میشینم پای نقاشی

    اصلا متوجه نمیشم کی 7 ساعت گذشت و یا بیشتر ،گرسنگی و تشنگی رو هم متوجه نمیشم

    خیلی حس خوبیه

    خدایا شکرت

    اما من از لحاظ مالی باید باورامو قوی کنم که خدا این چند روزو دوباره بهم‌تاکید کرده که باورای ثروت رو هم بنویسم و قوی بشه با تکرارشون و با صدای خودم ضبط کنم و تکرار کنم

    پس، من با عشق و لذت باورهایی رو مینویسم و تکرار میکنم و نتایج خودشون رخ میدن با تغییر باورهای من

    خدایا شکرت

    دقیقه 12 ام

    فرکانس

    ادامه دار بودن هست که اول نشونه ها میاد و بعد هی بزرگتر و بزرگتر میشه

    چقدر لذت بخشه

    خداروشکر میکنم که در این مسیر هستم

    و هر روز رفته رفته بی نهایت حالم عالی تر میشه

    خدایا شکرت

    منم ادامه دادم که الان نتایجی رو دارم میبینم

    ذهنم خوایت بگه تو که نتیجه بزرگی نداری

    الان جوابشو میدم

    من نتایج بزرگ و عظیمی که داشتم حال خوبم با خدا بود

    چون من دو سال پیش در احساس گناه و در دلشوره و حس تنهایی و گریه شدید بودم

    اما الان هر روز دارم میخندم

    هر روز دارم با خدا صحبت میکنم و اصلا احساس تنهایی ندارم

    اتفاقا وقتی تنها هستم بیشتر کیف میکنم

    چون که باخدا راحت تر صحبت میکنم

    تازه من و خدا وقتی با هم صحبت میکنیم من از دستام بوس میکنم وقتی خیلی به من عشق میده

    جدیدا چشمامو میبندم و عشق بی نهایتش رو با حال خوب میفرستم به تمام جهان هستی و انسان ها

    حتی گرمایی در قلبم حس میکنم و ارسالش میکنم که بی نهایت زیباست

    ببین ذهن من نتیجه یعنی این

    ببین چقدر بزرگه

    تفاوت رو حس میکنی که ؟

    باید هم حس کنی

    چون من الان دارم با لبخند مینویسم

    من هر روز دارم با دیدن زیبایی ها لذت میبرم

    تا صبح بشینم بنویسم تمومی نداره این همه زیبایی خدا

    پس خودت عقب بشین و فقط تماشا کن ببین که صاحب تمام جهان هستی

    ربّ من چی قراره برای من انجام بده

    به قدری رشد میکنم و تعهد دادم که از این به بعد تمام سعیمو بکنم که بی نهایت لذت میبرم از مسیر

    باورهای ثروت رو هم مینویسم و تکرار میکنم ، من الان در این مدارم و به سرعت با تکرار باورهای قوی ثروت ،مدارم بالا و بالاتر خواهد رفت

    پس خیلی آروم و راحتم

    چون خدایی که دو ماه پیش 60 میلیون به حسابم واریز کرد در عرض 8 جمعه در دوماه

    پس میتونه از طریق فروش نقاشیام به من بی نهایت نعمت عطا کنه

    خدایا شکرت

    صبح وقتی بیدار شدم و به داداشم جریان دیروز گفتم که رفتم پاساژ دلگشای 15 خرداد

    بردارم دو تا حرف گفت که کمی نگران شدم تا چند دقیقه

    اما کنترل کردم ورودی های ذهنم رو

    و گفتم من که میدونم کار نجوای ذهنم نگران کردن هست حالا چه از طریق ذهن و چه از طریق آدما

    پس من دیگه میدونم و آگاهم و چون آگاهم به راحتی میتونم مهارش کنم

    خب من به خدا اعتماد میکنم و کردم

    خدایی که منو دیروز برد به پاساژ دلگشا و خودش هدایتم کرد و پشت سرهم نشونه داد به من

    همون خدا هم طرح طلا و جواهراتم رو ازم میخره

    طلا ساز به قدری مشتاق هست که به سرعت طلای طرح من رو خرید میکنه

    بعد گفتم ببین اگر هم این طلا ساز نشد خدا بی نهایت دست دیگه داره که طرح گردنبندی که طراحی کردم رو بخره از من و بسازه

    تازه خدا بی نهایت دست داره

    بینهایت طلا ساز هست

    و من بی نهایت میتونم طرح هام رو بفروشم

    حالا یه چیزی هم بود که سبب میشد یه باوری در وجودم در من تقویت بشه

    اینکه به قدری طراحی گردنبند من چشم اون خانم طلا ساز رو گرفته بود که گفت من میخوام بسازمش و به طلا سازم نشون بدم طرح رو

    حنی به من گفت طرح رو تا زمانی که من نگفتم به کسی نشون نده

    این یعنی چی؟؟؟؟؟

    این یعنی اینکه باورایی که من نوشته بودم و چند روزی بود تکرار میکردم داره جواب میده

    حالا من چی نوشته بودم؟؟؟؟

    نوشته بودم که طرح های طراحی طلا و جواهرات من به قدری زیبا هستن که چشم هر کسی که میبینه رو میگیره و به راحتی حاضره که ازم بخره و طلاش رو بسازه و حتی افراد ثروت مند به سرعت میخرنش

    حنی من نوشته بودم طرا سازها مشتاقن که من برم و طراحیامو به سرعت ازم بخرن

    حتی اینو تکرار میکردم هر روز که طرح های من باعث تغییر و تحول در طلا سازی و فروش طلا میشه

    حتی تکرار میکردم طراحی های من خاص هستن و برای برند های خاص مورد پسند هستن و به سرعت فروش میرن

    خی اینا یعنی اینکه داره جواب میده

    خانمی که بهم گفت طیبه جان طرح ها رو به کسی نشون نده تا من خبرت کنم

    چون میخوام طرح ها مختص خودم باشه و برای برند خودم باشه

    وای خدای من شنیدن این حرف منو یاد باورایی میاره که نوشته بودم و تکرار میکردم

    حتی به من برگشت گفت چهره ات آشنا هست

    این یعنی چی؟؟؟؟؟

    یعنی اینکه خدا داره کارای منو انجام میده

    من فقط به یه چیز میخوام فکر کنم اونم خداست

    اینکه خدا داره کارای منو انجام میده

    و به ذهنم و به تمام کسانی که حرف های ذهن رو میگم ،توی دلم میگم که من به هرآنچه که خدا برای من خیر بخواد ،به همون خیر محتاجم

    پس نگرانی ندارم که اگر یه موقع گفت که نشد هیچ اشکالی نداره ،چون خدا بی نهایت دست دیگه داره که من رو به خواسته هام برسونه

    انسان های مشتاق بی نهایت زیادن که مشتاق خرید طرح های طراحی های طلا و جواهرات من هستن

    خدایا شکرت

    من تو رو که دارم‌خوشبخت ترینم

    چون تو داری کارهای منو انجام میدی

    من کل روز سعی کردم که به ذهنم بگم که براش منطقی بشه

    الان که به یادم‌میارم واقعا هستن انسان های مشتاق برای خرید طراحی های من

    وقتی حاضر شدم و رفتم تا برم گالری هنرجوی استادم

    یه حسی داشتم دلم نمیخواست امروزو برم

    وما رفتم

    وقتی رفتم دختر هنرجوی استادم اونجا بود و خودشون دیر اومدن ، یه خانم بی نهایت مهربان که وقتی اومد گفت طیبه آش دوست داری یا حلیم

    گفتم آش

    و وقتی آش داد بهم از آش هایی بود که من دوست نداشتم

    خیلی راحت گفتم من از این آشا دوست ندارم و نمیتونم بخورم

    خیلی اصرار کرد و گفت بردار برای تو خریدم

    تشکر کردم و گفتم نمیتونم بخورم

    خوشحالم از اینکه مثل قبلنا تو رودربایسی قرار نگرفتم

    اگر طیبه قبل بودم در رودربایسی قرار میگرفتم و میخوردم

    اما امروز به راحتی گفتم نه

    و خیلی خوشحالم

    وقتی ناهارشونو خوردن ،قرار بود یه عکاس بیاد و درمورد طرح نقاشیش برای یه مجموعه 10 تایی تصویر و عکس بگیرن

    و یه لحظه یادم اومد منم میخواستم شروع کنم

    چرا قدمی براش برنداشتم

    و تصمیم گرفتم منم موضوعم رو که قبلا نوشتم درموردش فکر کنم و بنویسم تا خدا هدایتم کنه به سمتش و طرح هاشو مثل طراحی فرشته هایی که تو آسمون بودن بهم بگه

    که از پارسال تا الان کلی عکس گرفتم که از ابرا کلی طرح بود که خدا بهم الهام کرده

    وقتی عکاس اومد و نشستن و صحبت کردن

    درمورد نی و بشنو از نی صحبت میکردن

    من به صحبت هاشون گوش میدادم و طراحی میکردم

    بین صحبت هاشون عکاس گفت که سوره ضحی

    وای خدای من انگار داشت به من این جملات رو میگفت و نشونه بود برای من

    خیلی حس خوبی داشتم

    اما بعدش حس کردم نباید دیگه بیشتر از این تو اون جمع بمونم و بحث هاشون رو بشنوم ،یه جورایی حس بی قراری داشتم که برگردم خونه و اونجا نمونم ،انگار حس کردم ادامه صحبت هاشون با روحم در هماهنگی نیست

    و سریع بلند شدم و رفتم خونه

    وقتی منتظر بودم بی آر تی بیاد ، چشمم افتاد به تابلوی یه کوچه که نوشته بود

    رهنمای هدایت

    خدا داشت با این جمله بهم میگفت من راهنماییت میکنم و هدایتت میکنم تو راه دوباره من این تبلیغ رو که قبلا تو مترو دیده بودم رو دیدم

    قهرمان درون خودته ،باید باورش کنی !

    و تاکید خدا رو برای تکرار باور ها به صورت تمرکزی دریافت کردم

    این روزا مدام بهم میگه تمرکز کردن رو تمرین کنم

    و سعیمو بکنم تا یاد بگیرم در هر کاری تمرکز داشته باشم

    تو راه خانم طلا فروش و طلا ساز پیام فرستاد که طرحم خیلی خاصه و طلا زیاد میبره و گفت فعلا دست نگه دارم تا یک شنبه که با طلا سازش صحبت بکنه تا خبرش رو به من بگه

    وقتی پیامش اومد

    تو دلم گفتم خدای من

    ربّ من هرچی که تو بگی من رها کردم و هرچی خیره همون بشه

    من روی باورام کار میکنم و تلاشمو میکنم

    وظیفه هام رو سعی میکنم عمل کنم

    وقتی برگشتم خونه ،خواهرم غذا درست کرده بود و فرستاده بود و برای منم گذاشته بود

    وقتی خوردم یادم رفت بهش پیام بدم و تشکر کنم

    وقتی خواستم کارامو انجام بدم

    حس نگرانی دست داد

    این فکرو کردم که من الان دارم نقاشی یاد میگیرم

    کی نقاشیامو بکشم و کی بفروشم ؟؟؟؟

    کی از فروش نفاشیام به ثروت برسم

    تا اونموقع که سنم زیاد شده

    میدونستم اینا رو از کجا دارم میگم

    حرفای اون خانم که هنرجوی استادم بود و تو گالریش با عکاس داشتن صحبت میکردن روی من تاثیر گذاشته بود که سبب شد من نگران بشم

    اما به خودم گفتم هیچ ربطی نداره

    هستن نقاشایی که به راحتی در سن من به بی نهایت ثروت رسیدن

    پس وقتی اونا تونستن

    پس منم میتونم

    و به خودم گفتم و تکرار کردم و سعی کردم که توجهم رو به یاد آوری و گفتن الگوهایی که موفق شدن و درآمد بالایی دارن ، توجه کنم

    و تا شب کارهای دیگه رو انجام دادم

    خوشحالم از اینکه دارم میشناسم خودمو

    دارم هر لحظه سعی میکنم افکارم رو آنالیز کنم و آگاه باشم

    خوشحالم از اینکه دارم پیشرفت میکنم

    و سعیمو میکنم که باورهای فراوانی و ثروت رو تکرار کنم و استمرار داشته باشم

    چون استمراره که نتایج بزرگ رو رقم میزنه

    و من مطمئنم که رخ میدن تک تک خواسته هام

    چون این من هستم که زندگیم رو تغییر میدم و خلق میکنم

    خدایا شکرت

    برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و زیبایی و نعمت از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    حمید و شیوا گفته:
    مدت عضویت: 1694 روز

    شیوا : به نام خداوند بخشنده و مهربان خداوند بزرگ فرمانروای جهانیان خداوند برنامه ریز هدایتگر خیرخواه خداوند شگفتی ها

    *پیشرفت در مسیر مورد علاقه

    تمام شغل ها پتانسیل ثروت ساختن را دارند .

    اگر وارد مسیر مورد علاقه ات شوی در این مسیر ثبات داشته باشی و باورهای ثروت آفرین درباره ی علاقه ات بسازی ، نتیجه تضمین می شوذ.

    اگر عشق و علاقه خود را می شناسی ، بااشتیاق بیشتری در آن مسیر حر کت کن ، بهبود ایجاد کن و مهارت هایت را افزایش بده و باورها ی ثروت آفرینی در باره ی آن علاقه ات بساز.

    اگر در مسیر زندگی حرکت کنی و ادامه بدی و روی باورهات کار کنی و لذت ببری از زندگیت با تغییر باورهات ، هدایت میشوی به آنجایی که باید باشی.

    باورهاست که داره اتفاقات رو رقم میزنه نه هیچ عامل دیگه ای. بدون استثنا تمام تجربیات و اتفاقات و شرایطی که توی زندکی شما داره رقم میخوره ، بدون استثنا توسط افکار شما و یا باورهای شما داره رخ میده.

    * زندگی در لحظه

    استاد : اگر با آگاهی های الان برگردم به 15 سال پیش ،کلا زندگی رو خیلی سخت نمیگیرم و میدونم که با تکامل و با توجه به نکات مثبت و با لذت بردن از زندگی خیلی راحت و ساده به خواسته هام می رسم و خیلی به خواسته هام نمی چسبم.حرص نمیرنم که زود به همه چیز برسم .کمال گرا نبودم .صبورتر بودم و خیلی بیش تر در لحظه زندگی میکردم.

    مهم لذت بردن از مسیره. انقدر نگید پس من کی به خواسته هام میرسم ! از دیدن یک پروانه ی زیبا لذت ببرید ، از یک سلام پر مهرو محبت مادر ، از گفت و گوش عاشقانه با همسر، از روابط خوب با پدر خواهر برادر .از یک پارک قشنگ تو محله تون لذت ببرید. یه راهی پیدا کنید که از شرایطی که دارید لذت ببرید و بعد زندگی شما بسیار بسیار عمیق تر و لذت بخش تر میشه. و طبق قانون بدون تغییر خداوند زودتر به خواسته هاتون میرسید.

    فاصله ی شما و خواسته هاتون فقط و فقط با احساس خوب پر میشه.احساس خوب به چه شکل بوجود میاد؟ با تغییر ذهن با تغییر باورها.فقط و فقط.

    *جمله ی تاکیدی امروز:

    فاصله ی شما با خواسته هاتون فقط با احساس خوب پر میشه.با تغییر زاویه ی دید از همین لحظه و همین شرایط لذت ببر و شکرگذار باش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    خدیجه غلام زاده گفته:
    مدت عضویت: 1922 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    سلام به استاد عزیز و مریم جون و همه بچه ها

    مصاحبه با استاد قسمت دهم:

    انصافا برای من که هنوز نمیدونم علاقه ام چی هست گوش دادن تمرکزی به این جلسه خیلی راحت نبود چون مدام ذهن میخاد بهم بگه الان کاری که داری میکنی چون علاقت نیس آینده ای نداره و این حس آدم رو ناخوب می کنه.

    ولی اون جایی که استاد گفتن کسانی که مسیر علاقه شون رو نمی دونند. فقط حرکت کنند و ادامه بدن با حس خوب و از زندگی شون لذت ببرن. و البته که رو باورهاشون کار کنند و ورودی ها و کانون توجه شون رو کنترل کنند هدایت میشوند و بهشون گفته خواهد شد. منم سریع مثال آوردم برای ذهنم مثل اقای عطار روشن و سید وحید حسینی و عادله کیانی فر که به مسیر علاقه شون هدایت شدن.

    پس منم هدایت میشم. البته با توجه به متن مقاله مریم جان روی این فایل که گفتن توانمندی ها تون لیست کنید و علاقه هاتون و استعدادهاتون رو. منم به یه چیزهایی رسیدم در مورد علاقه

    ام و شرایط الانم ولی خیلی مطمعن نیستم.

    و در ادامه فایل فهمیدم استاد در ابتدای مسیر با اینکه شرایط مالی شون خوب نبوده ولی توی مسیر علاقه و رسالتشون ادامه میدادند. چون عاشق اون کار بودن و اصلا بحث پول مهم نبوده.

    همین کار رو خیلی ها نمیتونن انجام بدن یعنی حریف ذهن نمی شن و میرن سراغ کار دیگری که بهشون درآمد بده.

    ولی رسیدن به اهداف و خواسته ها استمرار و مداومت و تمرکز بالا میخاد. اگر رها کنی و سراغ کار دیگری بروی تمرکز پاره پاره میشه.

    در مورد این قاعده کلی که تمام اتفاقات و تجربیات و شرایط زندگی مون بدون استثنا توسط افکار و باورهای ما رقم می خورد،

    همین بحث دلار این روزا که همه  و همه دارن ازش حرف میزنن

    دیدم که روی منم تاثیر گذاشت. وقتی رفتم بازار برای خرید جنس جدید. و باز اهمیت کنترل ورودی ها برام بیشتر شد.

    شاید من به کلام بگم قبول دارم این قاعده کلی رو ولی درحقیقت توی ناخداگاه ام دارم دلیل اتفاقات رو به عوامل بیرون از خودم نسبت میدم و این همون شرکه.

    در صورتی که همه چیز خود ما هستیم.

    اگر بتونم این قاعده رو باور کنم دیگه کاری به بیرون ندارم و فقط و فقط روی خودم کار میکنم. همون کاری که استادمون سال ها پیش شروع کرد. و وقتی من به میزان کافی روی خودم کار کردم شرایط تغییر می کند. البته با یک فاصله فرکانسی…….

    چون از همان لحظه که کار کردن ِ متعهدانه را شروع میکنی نشانه ها می آید و بعد یک فاصله زمانی نتایج میاد و وقتی ثبات فرکانسی اتفاق افتاد نتایج ثابت می شود و بعد نتایج بزرگ تر و تصاعد می خورد.

    این تمام کاری ست که من باید بکنم برای رسیدن به خواسته هام.

    و کنترل ذهن در مقابل حرف های دیگران با منطق اوردن. گاهی حس میکنم شیطان از زبان یک فردی هم میتونه صحبت کنه.

    و ما باید هشیار باشیم اون حرفی که حسمو بد میکنه از جانب شیطانه.

    مثلا چند روز پیش توی مغازه داشتم فایل گوش میدادم یکی از کسبه اطراف که خانم هست اومد و یکم صحبت کرد و یهو فهمید من لیسانسم باتعجب گفت لیسانس داری چرا نرفتی سراغ یک کار دیگه که بدونی سر ماه حقوق مشخص و بیمه داری. منم گفتم با شرایط من وجود 2تا بچه این کار خیلی بهتر و راحتره و…

    وقتی تون خانم رفت یکم حسم ناخوب شد ضمن اینکه تا اون موقع ام خیلی مشتری نیامده بود  ولی کنترل کردم و گفتم مهم نیست من فقط باید روی خودم کار کنم مشتری میاد.

    بعد چند دقیقه یک مشتری اومد و کلی خرید کرد به اندازه چندین نفر و گفت خواهرم ادرس مغازه تون داده.

    حس کردم این پاداش کنترل ذهن بود.. و دوست دارم اینو باور کنم که هر موقع من بتونم کنترل ذهن کنم پاداش ها در راهه.

    اینو اینجا نوشتم که یادم بمونه مثل ردپا. میدونم یه روزی این حرفای بقیه برام خنده دار خواهد بود.

    در مورد قسمت اخر فایل :

    خیلی درک عمیقی میخاد که بتونیم انجامش بدیم.

    یعنی نچسبیدن به چیزی یا موضوعی که بهش نیاز داری.

    اینکه دست و پا نزنی. تقلا نکنی. آروم باشی و سخت نگیری موضوعات و مسایل رو.  سعی کنی بیشتر در لحظه زندگی کنی.

    عجله نکنی وصبور باشی.

    و در یک کلام از زندگی لذت ببری و مدام نگی پس من کی به خواسته ام می رسم.

    و رها کنی موضوعی رو که بهش چسبیدی و غالب افکار روزانه ات شده و اصلا به خاطر رسیدن به اون موضوع زندگی رو زندگی نمی کنی و مدام فکرت دنبال اونه.

    باید بتونی رهاش کنی وگرنه هرگز به آن نخواهی رسید.

    اینا رو دارم به خودم میگم.

    به نظر من همه موارد بالا رو فقط با توحید میشه انجامش داد.

    و حس زیبای سپاسگذاری واقعی. سپاسگذاری که وقتی داری مینویسی یا بهش فکر میکنی یا به کلام میگی تمام سلول های وجودت حسش کنه و قلبت باز میشه. ارامش پیدا میکنی چشم هات خیس میشه.

    از هر چیز کوچیک هم سپاسگذار باشی. یعنی دنبال بگردی توی اطرافت ببینی چی رو میتونی اضافه کنی به لیستت که بابتش قلباً سپاسگذاری.

    وقتی ادامه بدی  این حس سپاسگذاری و توجه اگاهانه به نکات مثبت رو، عادتت و جزیی از شخصیتت می شه . اون وقته که دیدگاهت به همه چیز این دنیا عوض میشه.

    اصلا کل زندگی و خوشبختی یک نوع دیدگاه و نگاهه. بارها خواسته هایی داشتم که فکر می کردم فقط به همین برسم عالی میشه زندگی ام و درست زمانی که رها کردم و تمرکزم ازش برداشتم و بعد مدتی نفهمیدم چه طور بهش رسیدم.

    چیزی که ارزو شو داشتم و خیلی دنبالش بودم. بعد بهش

    رسیدم ولی حس خوشبختی نداشتم چون چیزهای دیگه ای بود که می خواستم داشته باشم.

    پس رسیدن به خواسته ها ما رو به خوشبختی نمی رسونه بلکه حس خوبه اصله.

    و فاصله ما با خواسته هامون فقط و فقط با احساس خوب پر میشه احساس خوبی که با تغییر ذهن و باور و تغییر زاویه نگاه و دیدگاه ایجاد می شه. همون احساس ِ خوبی که پایدار بشه توی وجودت میتونی صدای الهامات رو بشنوی.

    منم مدت کوتاهی با نوشتن مداوم سپاسگذاری و تمرین ستاره قطبی ارتباط برقرار کردم ولی درگیر نتایج حاصل از آن شدم و رها کردم. ولی خیلی خوب یادمه حس و حالش رو.

    من فقط دوباره باید ایجادش کنم.

    ممنونم از استادان عزیز و همه بچه ها متعهد و در مسیر تغیییر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      هاجر نخکو گفته:
      مدت عضویت: 2068 روز

      سلام دوست عزیز

      واقعا از کامنت شما لذت بردم چقدر زیبا صحبتهای استاد را تفسیر کردید چقدر فهمیدن نوشته های شما آسان بود خیلی خیلی لذت بردم ممنون که وقت گذاشتید و این کامنت پر از آگاهی و فرکانس و نوشتید

      از شما سپاسگزارم

      امیدوارم که به تمام خواسته قلبیتان برسید.

      منهم هنوز نتوانسته ام علاقه واقعی و استعداد م را پیدا کنم این فایل استاد

      خیلی کمک کننده بود برای من مخصوصا کامنت مریم جان که راه کار داده بودند برای نحوه پیدا کردن علاقه واقعی مان.

      امیدوارم هر کجا که هستید شاد و پیروز و سربلند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        خدیجه غلام زاده گفته:
        مدت عضویت: 1922 روز

        سلام به دوست خوبم

        ممنونم که برام نوشتی و دیدن نقطه آبی دوستان خیلی برام خوشحال کننده است.

        خوشحال ام که نوشته های من به قلبتون نشسته و براتون مفید بوده.

        به نظرم همین که حرکت کنیم و یک اقدامی نسبت به شرایط حال حاضرمون داشته باشیم، در مسیر هدایت خدا می آید .

        چه بسا به یک کسب و کاری هدایت بشیم و خودمان هم ندانیم که علاقه ما هست یا نه. ولی به مرور زمان و امدن نتایج و هر روز راحت و روان تر شدن کارها به همون شغل علاقه مند بشیم.

        و ممنونم از لطف شما.در پناه الله شاد و سلامت باشید و امیدوارم همیشه موفق و ثروت مند باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    حسینی ترین نرگس دنیا گفته:
    مدت عضویت: 2421 روز

    به نام الله بخشاینده

    گام دهم پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    چهارده بهمن هزار و چهارصد و سه

    آقا چقدرررررر خوب بود این فایل ، چقدر کیف کردم ، چقدر جدید بود برام ، انگار تابحال هیچی از این آگاهی‌ها نمی‌دونستم.

    مگه میشه آخه ؟! من این همه روز تو سایت بودم و این چیزا رو نشنیده باشم. واقعا هر لحظه بیشتر به قانون فرکانس و مدار ایمان میارم و جهان هر لحظه بیشتر این رو بهم ثابت میکنه.

    اخیش چقدر حال داد این فایلِ.

    و اما بریم سراغ نقاط عطف این فایل ؛

    • خود استاد عباسمنش هم حتی کارهای زیادی رو شروع کردند و نیمه‌کاره رها کردند.

    نمیدونی که من چقدر خودم رو بابت این مسأله سرزنش میکردم و به خودم عذاب وجدان میدادم.

    بازم کار جدید میخوای شروع کنی؟! بازم میخوای تا وسطاش بری ول کنی؟! خسته نشدی؟! آخ آخ آخ.

    • نگاه ما به مسیر مورد علاقمون باید چیزی فراتر از شغل و بیزینس و درآمد باشه.

    خداروشکر من این دیدگاه رو ندارم که نمییییشه از مسیر مورد علاقه پول درآورد. برعکس این دیدگاه رو دارم که اگه کسی تو مسیری که عاشقشه تمرکز بذاره خیلی زود به پول میرسه ، دیگه پول و ثروت نقل و نباتشه. و همیشه گیرم تو اینه که نمی‌دونم به چی علاقه دارم که خداروشکر تو تمرین این فایل بهم گفته شد چطور میتونم پیداش کنم.

    تهیه سه تا لیست ؛ علایق ، مهارت‌ها ، استعدادها.

    تو دوره احساس لیاقت لیست مهارت و استعداد رو نوشتم ، فقط میمونه لیست علایق که فکر میکنم از الان بدونم برای قدم گذاشتن تو چه زمینه‌ای باید اقدام کنم.

    خدایا شکرت.

    • وقتی کسی دنبال هدایت باشه ، خدا از هزاران طریق میتونه شخص رو هدایت کنه.

    شاید باور نکنید ولی همین چندروز پیش بود که تو عقل کل سوال کردم ؛ وابستگی ما به سایت، شرک نیست؟! و امروز تو این فایل بهش اشاره شد : اگه عباسمنش نبود ، خدا از جای دیگه منو با این آگاهی‌ها آشنا میکرد.

    خدایا خیلی دمت گرم ، خیلی باحالی ، خیلی خدایی.

    • مسیر رسیدن به خواسته ، از حال خوب و لذت بردن از زندگی و زیستن در لحظه حال میگذرد.

    چیزی که نیاز داشتم بشنوم و بیشتر از اون ، نیاز دارم که درموردش تمرین کنم و یاد بگیرم ، چون فکر میکنم زندگی کردن در لحظه حال یک مهارت است.

    پی‌نوشت؛

    توی یکی از دیدگاه های دوستان دیدم که نوشته بود خدایا مگه من چکار کردم که تو فلان نعمت رو بهم دادی؟!

    دیدم چه سپاسگزاری قشنگی ، یکی دو روزه سعی میکنم شکرگزاری‌م رو اینطور شروع کنم.

    مثلاً امروز موقع خوابوندن پسرم و تکون دادن گهواره‌ش گفتم خدایا مگه من چکار کردم که لذت مادر شدن رو بهم هدیه دادی؟!

    اینم امتحان کنید خوش میگذره.

    هرچند اگه بخوام دقیق بگم ، ممکنه کمی با احساس لیاقت در تضاد باشه ، از این جهت که لایق بودن خودمون رو به انجام کار خاصی گره زدیم. اما در هر صورت فعلا من رو به احساس خوب می‌رسونه و این هست که ارزشمنده.

    خدایا ، الله توانا و مهربان من !

    در شکر آنچه به من عطا کردی ناتوانم.

    جهان را فراوان آفریدی ، آنچه در جهان است را فراوان آفریدی ، مرا در این جهان آفریدی ، پس مرا نیز فراوان آفریدی.

    من با جریان فراوانی جهان حرکت می‌کنم و در آن جاری می‌شوم.

    خدای خوبم !

    تو را سپاس می‌گویم که هر لحظه مرا به سوی خودت هدایت می‌کنی ،

    به سوی عشق ، به سوی آگاهی به سوی نور و حقیقت.

    خدایا آنکه تو را دارد چه کم دارد؟ و آنکه تو را ندارد چه دارد؟

    تو را سپاس می‌گویم که خودت را به من دادی.

    خودت را به من دادی و مرا بی‌نیاز نمودی از خلق، بی‌نیاز نمودی از انسان‌ها.

    به راستی که تو برای من کافی هستی.

    حسبی‌ربی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    مصطفی ابوطالبی گفته:
    مدت عضویت: 543 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    به نام خدایی که از رگ گردن بهم نزدیکتره

    به نام خدایی که قدرت فقط دست اونه

    به نام خدایی که ثروتها و پول دست اونه

    سلام و تحیت پروردگار بر پیامبر خدا استاد عباس منش بزرگوار و عزیزم

    سلام و تحیت پروردگار بر خانم مریم شایسته بزرگوار و عزیزم

    سلام و تحیت پروردگار بر اعضای سایت عباس منش

    دیروز صاحب کارم ازم درخواستی کرد و من یه جورایی با لحن بد درخواستشو قبول نکردم و اونم با من خیلی با عصبانیت برخورد کرد و ذهن نجوا میکرد که جوابشو بده و منم یه خورده عملیش کردم و تا چند دقیقه تو نجوا بودم ولی خداوند از طریق دستش اومد مشتری بود و منم شروع کردم خوب صحبت کردن و خندیدن و بعد از نیم ساعت برگشتم به حالت طبیعی خودم ولی نجواها ادامه داشت شیطان می‌گفت برو خونه اینجا واینسا کار کن شیطان خیلی تلاش میکرد که من بحث و کش بدم ولی من کنترل ذهن کردم و در آخر کار صاحب کارم گفت خوش بگذره چون امروز تعطیلیمون بود و گفت نمیایم سر کار و منم با اخلاق خوب باهاش برخورد کردم و اومدم خونه

    داشتم امروز و دیشب فکر میکردم و میگفتم من الان 26روزه که دارم کار میکنم و میرم تو جامعه منی که اگر دوروز میرفتم سر کار به بهانه های مختلف ادامه نمی‌دادم من اگر آدم گذشتم بودم دیروز وقتی که اون اخلاق صاحب کارم رو میدیدم که بنده خدا راست هم می‌گفت می‌گفت نونا رو اینجور بچین که تو دست و پای هم دیگه نباشیم به خدا قسم من اگر آدم گذشتم بودم و با همون ذهنیت داشتم زندگی میکردم دیگه ادامه نمی‌دادم باهاش کارم رو

    وقتایی که به گذشتم برمیگردم میبینم یه آدم گوشه نشین بودم یه آدم خسته یه آدم ناامید یه آدمی که قدرت رو به همه داده الا به خدا و خودشو پست میبینه و فکر می‌کنه زندگی همینه که هست تفاوتهای زیادی پیدا کردم با چند ماه پیشم منی که اسم کار میومد اسم این میدم که باید برم تو جامعه با مردم باشم نه تو خونه ترس و لرزش برم می‌داشت چطور شده که امروز آنقدر راحت ارتباط برقرار میکنم و دارم کار میکنم همین پارسال بود همین موقع ها به خودم گفته بودم که من می‌خوام دیگه از تو خونه نشستن خودمو خلاص کنم و برم یه جایی وایسم کار کنم که قرصای اعصابمو گذاشتم کنار و رگ سیاتیکم گرفت و من تا آخر تابستون درگیر این درد لعنتی بودم

    در این فایل که از کامنت بچها خوندم من استاد فایلای مصاحبه رو زیاد گوش دادم یعنی تمام فایلای شما رو دسته بندی کردم و در طول سال همراه محصولات گوش میدم همیشه و هر لحظه و هر ساعت تو گوشم هندزفوری هست در مورد علاقه صحبت شد

    امروز بعد از یک سال چون من فقط سالی یک بار میرم گنجه کبوترامو تمیز میکنم رفته بودم امروز برا تمیز کاری که اونجا فهمیدم حالم به شدت خوب شد و من خیلی با حیوونا حال میکنم و در کامنتهای قبلیم هم نوشته بودم که من خیلی به پرندها و حیوانات علاقه دارم و می‌خوام یه جورایی کسب درآمد کنم

    علاقه شدیدی هم به خوانندگی دارم یعنی من اگر استاد ولم کنی همش دارم میخونم حالا این به صورت منفی بوده در گذشته که بهتون گفته بودم که من مجلسهای روضه خوانی رو قطع کردم چون اینا شرک محسوب میشه و منفی هستن

    خوانندگی خوانندگی من واقعا بهش علاقه دارم تو خونه بیشتر مواقع دارم برا خودم میخونم ولی هنوز متوجه نشدم

    من علاقه ام به چی اونقدر شدید هست

    علاقه به نانواییخهم دارم اون بوی آرد وقتی که میخوای خمیر کنی اون گرمای نانوایی وقتی که داری کار می‌کنی اینا به دل میچسبه نمی‌دونم چرا ولی من دوست دارم

    از خداوند می‌خوام هدایتم کنه

    من در کامنتی نوشته بودم که خدایا هدایتم کن من ببینم به چی علاقه دارم که ظهر خوابیدم و من داشتم کنسرت برگزار میکردم و داشتم خوانندگی میکردم و بیدار شدم و به خودم گفتم مصطفی اینم جواب هدایتت و سوالت از پروردگار

    اما استاد راهشو واقعا نمی‌دونم از کجا باید شروع کنم

    باورهایی مثل اینکه من پول ندارم برم برا آموزش دیدن

    من دیگه برام دیره که برم خواننده بشم

    من چون سیگار میکشم هنوز موقعش نیس اول باید سیگار رو ترک کنم بعدا که برا ترک سیگار دارم کم کم اینجا از خدا کمک می‌خوام که اهرم رنج و لذت بسازم برا خودم که باهاش خداحافظی کنم

    باورهایی مثل اینکه من پول ندارم کی منو تحویل میگیره سن من دیگه گذشته و عذت نفس پایین باعث شده که نرم سراغ خوانندگی

    من در این سایت الهی هر چی نوشتم معجزه کرده برام واقعا اینجا بینظیره

    هدف اولم این بود که ادمای سمی رو بزارم کنار که گذاشتم الان جوری شده که خوانوادم از بس من نرفتم خونشون احوال منو تو خونهاشون به هم دیگه میپرسن منی که تا دوماه پیش کسی احوالم نمیپرسید از بس برا خودم ارزش قائل نبودم و می‌دونم که یکی از ارزوهاشون هست که من برم پانشینشون کنم ولی من دیگه به هیچ عنوان تا بتونم سعیم بر این هست که نرم خونهاشون به دلایلی ولی دوسشون دارم مهمونی بوده دعوتم کردن رفتم که همین مهمونی هم خیلی کم پیش میاد و سعیم بر این هست که مهمونیها رو هم جذب نکنم که باعث نشه برم و دیگه چطور بشه که شرایط استراری بشه منظورم اگه مریض بشن یا فوت چیزی بشه من میرم و سعی میکنم زیاد پا نشینشون نباشم مثل امشب که میرم خونه خواهرم چون عروسش زانوش در رفته و عروس نو هم هست و خیلی دوسش دارم پسر خواهرم و همسرشو می‌خوام برم سر بزنم بهشون و به یاری خدا زود بیام خونه

    هدف دوم رفتن به سر کار و تو جامعه بودن که من به این هدف هم رسیدم و دارم میرم تو جامعه تا خیلی چیزا رو ببینم و یاد بگیرم چون من یک سال دوسالی میشه که نبودم تو جامعه الان دارم متوجه میشم که خیلی چیزا تو همین شهر خودمون تغیر کرده و من اصلا متوجهش نبودم چون تو خونه بودم و باید برم تو جامعه من اوایل که میخواستم برم سر کار که برام خیلی سخت بود یعنی دیدن مردم منو به وحشت می‌انداخت آنقدر که من پست رفت کرده بودم

    ولی دارم میرم میرم تا خداوند هم کم کم طبق وعدش هدایتم کنه به سمت شغل مورد علاقم که عاشقشم حالا یا نانوایی یا حیوانات یا خوانندگی که می‌دونم خوانندگی رو من علاقه دارم ولی باید کم کم تکاملم رو طی کنم تا بهش برسم

    هدف سوم قطع کردن مجلسهای مداحی بود که به یاری خدا تا الان هر کی بهم گفته و زنگ زده نه گفتم بهشون و دیگه نمیخوام ادامه بدم و منبع درامدم هم دیگه از مداحی نیست و از نانوایی هست

    هدف چهارم که به یاری خداوند صورت میگیرم قطع ماده سمی به نام سیگار همینجا به خودم قول میدم روزی سیگار رو می‌زارم کنار به یاری تنها فرمانروای جهان رب العالمین و به نجواهای شیطان ثابت میکنم که الان داره میگه نمیشه مگه تو میتونی و چه و چه

    هدف چهارم که خیلی برام الان از لحاظ ذهنی مقاومت شدید دارم اینه که می‌خوام باورهامو درست کنم در مورد سلامتی و قرصهای اعصاب هم کم کم بزارم کنار مثل دوست عزیزمون که در کامنتش خوندم که نوشته بود من این باور رو ایجاد کردم که (بدن من برای سلامتی به هیچ داروی شیمیایی و هیچ عامل بیرونی نیاز ندارد و تمام عوامل مورد نیاز در بدن من موجود هست)با این باور تونسته بود ماهی 60قرص اعصاب رو بزاره کنار و چون اون تونسته پس منم میتونم

    استاد جان حالا دارم متوجه میشم که شما در اون سه فایل ثروت که به صورت رایگان در سایت گذاشتید که میفرمودید ادمای منفی رو دورش خط بکش حالا دارم من طعم لذیذ و خوشمزه این تمرین رو احساسش میکنم

    استاد خیلی دلم می‌خوام هنوزم بنویسم ولی شما گفتید بچها با نتایج بیاید با من صحبت کنید چشم چشم استاد منم سعی خودمو میکنم

    خیلی این تو جامعه بودن هم بهم کمک کرده که من الان دارم متوجه میشم چه عیبهایی دارم و از طریق صحبتهای شما متوجه میشم که چجوری میتونم اونا رو برطرف کنم و خیلی تکاملم طی شده و می‌دونم باید تکاملم بیشتر اینا طی کنم تا راحت تر بشه برام تو جامعه بودن

    مثالش من هیچ وقت فکر نمی‌کردم که اونقدرا رو عذت نفس مشکل داشته باشم الان خیلی جاها متوجه این موضوع میشم

    میگم که خیلی داره به من کمک می‌کنه این تمرینی که شما در فایل مثل ابوموسی نباشید که آقا برید تجربه کنید مصطفی نشین تو خونه پاشو برو یه جایی سر کار پاشو برو تجربه کن خودتو بشناس بازخورد ببین ببین چند چندی و من دارم الان میرم استاد

    یعنی استاد من دقیق مثال اون خروستون که زده بودید و اسمش رو گذاشته بودید ابوموسی من بودم دقیق

    باشه استاد چشم سعی میکنم ابوموسی نباشم و اهل حرکت کردن باشم

    اونم چشم کم کم کار مورد علاقه ام هم دنبال میکنم

    براتون آرزوی موفقیت سلامتی خوشبختی ثروت شادی آرامش حال خوب و اتفاقات خوب و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم

    استاد عاشقتونم دوست دارم عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    فریبا شهاب گفته:
    مدت عضویت: 1217 روز

    بسم رب العرش العظیم

    سلام بر استاد عزیز وموحدم ومریم جان شایسته بانو

    استاد جان چقدر خوب توضیح دادید راجع به عجول بودن وخداوند هم در قرآن این موضوع رو بیان فرمود: وَیَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیْرِ وَکَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا ﴿11اسرا)

    انسان به همان صورت که نیکی ها را می طلبد [بدون توجه به عواقب امور و به سبب جهل به مصالح و مفاسد خویش، گزند و آسیب و] بدی ها را می طلبد و انسان بسیار شتاب زده و عجول است.

    استادجان من در بعضی از مسائل پاشنه آشیلم همین عجول بودن هست درمثالی که راجع به خودتون گفتید ،یادم میاد دوران کودکی در طول سفر همیشه سعی میکردم بخوابم که مدت زمان سفر رو متوجه نشم ‌مدام از والدینم سوال میکردم که کی میرسیم واصلا مسیر سفر برام جذاب نبود ‌خسته میشدم ،الان هم گاهی در حین رانندگی همین حس رو دارم بخصوص مسیرهایی که برام تکراری باشه سعی میکنم بین راه توقف نداشته باشم .اما در مجموع نسبت به خداروشکر خیلی بهترشدم وسعی میکنم از مسیر سفرم نهایت لذت رو ببرم .

    ممنونم بابت تمام آگاهی‌ها وآموزشهای ناب ‌درجه یکی که تهیه ومنتشر میکنید .

    وجودتون سلامت ‌عمرتان دراز وبا عزت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    ثریا آرامیان گفته:
    مدت عضویت: 1495 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    الهی به امید خودت

    سلام استاد جانم و مریم خوبم و دوستان هم خانواده ای

    من بلاخره اومدم

    اما دست پر اومدم

    اول اینکه نمی‌دونم چرا ستاره هام کم شده ؟

    چون یکم اینجا را سر در نمیارم ؟

    اما اینکه این پروژه را همراه با بچه ها من نتونستم پیش برم نمیدونم دلیلش چی بود ؟

    شایدزمانش اون موقع نبود

    ولی از 10‌روز پیش تصمیم جدی گرفتم که شروع کنم

    از اولین فایل

    به لطف الله این فرصت بهم داده شد (البته من همه ی اینها را روزی خدا میبینم)

    واما نتایجم:

    این مدت که نبودم البته تو سایت بودم کامنت نذاشتم

    با خدا داشتیم روپروژه ی ماشین کار می‌کردیم

    چطوری ؟

    ما ماشین ثبت نام کرده بودیم و مراحل اولش طی شده بود معجزه وار

    برای تکمیل وجه ما هر کار کردیم نتونستیم پول جور کنیم

    یعنی پولمون در جای دیگه سرمایه گذاری میشد

    و از طرفی هم دلم نمی‌خواست ماشین زیر پامون فروخته بشه

    چون دلم میخواست پولی جور کنیم تکمیل وجه کنیم و این ماشین هم داشته باشیم تا هم خودم و هم همسرم ماشین داشته باشیم

    اما کار را خوبه بسپاری به خودش برات قشنگ مبچینه

    من هر فرکانس و باور و ارتعاشی که لازم بود می‌فرستادم و در نهایت میگفتم خدایا معجزتو نشونم بده

    پول ماشین را معجزه وار جور کن

    تا 5روز از قبل از واریز پول به حساب نمایندگی متاسفانه ما دیدیم هیچ راهی نیست باید ماشین را بفروشیم و همسرم گذاشت سایت و بلافاصله مشتری اومد ماشین را حتی بدون اینکه سوار بشه خرید و برد

    منی که تا اون لحظه نه استرس داشتم و نه احساسم خراب شده بود گفتم حتما قراره این بره و جاش چیز بهتری بیاد

    تسلیمم خدا جان

    پول را هم خریدار کامل واریز کرده بود به حسابمون

    فرداش همسرم گفت بنده خدا میگه می‌خوام ماشین را ببرم پیش کارشناس منم گفتم ببر

    بازم همش میگفتم خدایا هر چی تو برام بخوای خیر مطلق هست

    بله ماشین رفت کارشناسی و خوشبختانه ماشین را عیب دار دیدم برگشت خورد به سمت خودمون

    اینجا بود که من یکم حالم گرفته شد

    ولی با جمله ی :خدایا حتما تو برام خیر میخوای تو برام بهترین برنامه را داری

    حتما میخوای برام راه بهتری باز کنی

    سریع خودم را آوردم رو احساس شادی و توکل

    الله اکبر از این بزرگی پرودگار

    ما دیگه دو روز فرصت داریم که پول بریزیم

    شب همسرم به داداشش گفت اگه داری یه خورده پول بده تا من بدم نمایندگی و بعد ماشین بفروشم پولتو پس بدم

    ایشون هم گفت که خودم ندارم ولی طلای دخترم هست بفروشیم

    کارت راه بنداز بعد ماشینت بفروش و به روز طلا بخر پس بده

    اینجا من راضی نبودم ولی اعتراضی پیش اونا نکردم

    فقط گفتم خدا جان هر چی تو برام صلاح میدونی همون را انجام بده

    ما بسپاریم به خدا اونم سنگ تمام بزاره

    یه بنده خدا درخواست وام داده بوده دوست خواهر همسرم دقیقا همون روز بریزن که ما میخواییم

    این بنده خدا هم بهش گفته بود که پولت اگه لازم نداری بده به فلانی تا کارش راه بندازه و بعد ماشین بفروشه بده

    دیگه نخواد طلا بدهکار بشه

    قربون خدا

    وقتی استاد میگه به خودش اعتماد کنید بنده هاشو ردیف می‌کنه براتون اینه هاااااا

    اونم خودش دو دستی کارت را تحویل ما داد

    و ما پول به نمایندگی دادیم به لطف الله

    ماشین را گفتیم تا دو هفته بعد می‌فروشیم

    پولش پس میدیم

    بله بله ای خدا چطور سپاس بگم تورا

    داداشم شد دست دیگر خدا گفت خودم از حسابم بهتون میدم (اینم بگم من اصلا نمی‌خواستم به داداشام بگم پول داشتن خداروشکر ولی چون میخواست عروسی بگیره چیزی نگفتم)

    ماشینتون نفروشید

    بعد بهم پس بدین

    اکنون ما دیگه لازم نیست ماشین بفروشیم

    شاید برای خیلی ها این نتایج کوچک باشه یا ناچیز ولی برای منی که همیشه دوست داشتم دوتا ماشین داشته باشیم

    انقدر اذیت نشم جز آرزوهام بود

    چون من باید هر روز همسرم را می‌بردم از مسیر کمر بندی سرکار پیاده میکردم

    ظهر باز باید براش ناهار می‌بردم

    سه ساله کارمه

    اینا را همش از خدا و دوستی با خدا میبینم

    اینا را من همش از معجزات این سایت که من چسبیدم بهش و هر لحظه بهم حس خوب میده

    میبینم

    اینا از باورهایی که دارم می‌سازم

    از لحظه به لحظم که به قول استاد دارم لذت میبرم از زندگیم دارم میبینم

    من سالهاست دارم رو فایلها کار میکنم

    خیلی تلاش کردم باورهامو بسازم همیشه یک مقاومتی بود

    که هووو کلی باید وقت تلف کنم تا بتونم باور ثروت بسازم تا اون موقع روابطم هم به هم خورده

    چه می‌دونم بیماری اومده سراغم

    پس ولش کن

    اما امسال گفتم اصلا گیرم کل روابط به هم بخوره

    اصلا گیرم من بیماری بگیرم

    بزار رو یه باور کار کنم ببینم اصلا نتیجش‌ چی هست

    این همه استاد تاکید میکنه

    تو بیا یکبار عمل کن بزار هر چی میخواد بشه

    نهایت نشد راه اشتباهی هم نرفتی فقط مثبتر فکر کردی

    و اما شروع کردم از اول سال

    تا اکنون که یک اسفند هست

    به لطف خدا آنقدر نتایج مالی برام داشته

    بماند که چقدر روابطم با همسرم و فرزندانم

    بهتر شده

    چقدر سالمتر و پر انرژیتر شدم

    بماند چقدر آرامش در تک تک سلولهام جاریست

    بماند چقدر با خدا یکی شدم

    خیلی حرف میشه زد

    اما زیاد شد

    فقط یه باور که من هر روز تکرار میکنم :

    چون خیلی تو این مورد همیشه منفی بودم فکر میکردم پولدار بشم مریض میشم

    خدا ازم بدش میاد

    هر روز می‌نویسم و تکرار می‌کنم:

    پول و ثروت خدا مثل سیل به حسابم جاریست

    و من هر چه ثروتمندتر باشم خوشبخترم سلامترم و نزد هم عزیزترم

    خیلی خیلی به کنترل ذهن در مورد ثروت بهم کمک کرده نتیجش هم خدا را شکر احساس میکنم خوبه راضیم

    تکاملم طی کنم بهتر هم میشه

    دوستتون دارم خدا حافظ همتون

    امیدوارم همگی شاد و تندرست باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    بیژن مهران گفته:
    مدت عضویت: 3515 روز

    سلام به همه و تشکر میکنم از استاد عباس منش بخاطر دوره های عزت نفس هدفگذاری قوانین آفرینش و روانشناسی ثروت. البته هنوز از روانشناسی ثروت استفاده نکردم چون مشغول دوره هدف گذاریم . سپاسگزارم.

    من تقریبا همه قوانین را که استاد گفتن درک کردم ولی یک قطعه این پازل کمه (بزرگ ترین مشکل من) و اون اینه که من نمیدونم که عاشق چه شغلی هستم و لیستی از تمام شغل هایی که میشناسم تهیه کردم ولی هیچ حسی نسبت به اون ها نداشتم بعضی شغل ها را دوسدارم مثل بازیگری ولی دلیلش این نیست که ازینکار لذت میبرم بلکه دلیلش شهرت و محبوبیتی هستش که این شغل میاره ، ذهنم پر از محدودیت است پراز تردید پرازتضاد و دودلی و برای هیچ کاری احساس توانایی و لیاقت نمیکنم جز کارگری ساده، نمیدانم باید چه کنم به سر هرکاری هم که میروم به یک ماه نمیرسه میام بیرون چون حس بدی بهم میدهد کار کردن برای دیگران و انجام کاری که عاشقش نیستم اذیتم میکنه بنابراین وضعیت مالی خوبی ندارم بار ها از خداوند درخواست یک مرگ بدون درد را کرده ام ولی جواب نمی دهد خواهش میکنم که به سوالم پاسخ بدهید که من چجوری میتونم بفهمم به چه شغلی علاقه مندم و عاشقشم ؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      کیمیا قاسم پور گفته:
      مدت عضویت: 2982 روز

      سلام عزیزم

      تنها جواب برای شما عزت نفس هست

      تا کی میخام پشت تمام ترس هام قائم شم !?

      تا کی میخام خودمو گول بزنم و بگم همه چی خوبه و من دارم روی خودم کار میکنم!

      تا کی میخام آشغال ها و زیر مبل بریزم!؟

      بوی گندش کل خونه رو برداشته

      خودم دارم از بوش خفه میشم

      اما بازم حاضر نیستم روی ترسم پا بذارم !

      مشکل رو ریشه ای حل کنم

      این خونه داره میریزه

      اما هر دفعه چند تا آجر بچینم !

      یا یه تعمیر جزیی انجام بدم

      یا رنگش کنم تا ظاهرش قشنگتر بشه!؟

      تا کی میخام نقش بازی کنم

      برای دیگران

      و از همه بدتر برای کیمیا

      من تا اینجا اومدم

      خیلی چیزا درک کردم

      قوانین رو با حرفهای استاد

      نوشته ها و تصاویر مریم جون و بقیه بچها

      اما وقتشه از پایه بسازمش

      خدایا ما رو به راه راست هدایت کن به راه کسانی به آنها نعمت دادی و نه گمراهان

      در پناه رب

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سیدمحسن سیدتقوی گفته:
      مدت عضویت: 2584 روز

      سلام دوست عزیز.

      نتونستم بی اعتنا ردشم از کامنتتون!میخام تجربه شخصی خودم رو بهتون بگم چون خودمم در مورد کسب و کار شبیه جریان شما بودم خیلی خیلی ازارم داد!

      من خیلی روی کار حساس بودم و دوسداشتم کار خیلی خوبی گیرم بیاد چندبار سفر ب شهرای دیگه داشتم اما ناموفق(البته اون موقع با قوانین اشنانبودم).هرکاری هم انجام ندادم برای پول!

      چیز مهمی ک من یاد گرفتم درمورد انتخاب کار یک چیز هست فقط ک خیلی ها نادیدش میگیرن اونم اینده شغلی هست.همون لیستی ک شمانوشتید رو جلوی هرکدام اینده 10سال دیگش رو بنویسید اینجوری خیلی از انتخابات قطعا حذف میشن!

      2-روی کاری ک دوسداری تمرکز نکن.بعضی مواقع ماشغلی رودوس نداریم اما وقتی میریم توش علاقه مند میشیم و خیلی موفق تر!

      3-کاملا منطقی تمرکزکن روی لیستت.

      4-ذهنت رو از کلمه کارگری پاک کن دوست عزیز.لیاقتت روببر بالا باتمرینایی ک هست.

      خودم خیلی شغل ها عوض کردم ک بعضیاش افتضاح بودن!اما درونشون بودم.

      الان در شغلی مشغول ب کارم ک اصلا انتظارشو نداشتم حتی داخل روزنامه اون قسمت رو نادیده میگرفتم چون میگفتم نه به من ربطی داره نه سررشته دارم اما خیلی خوب بود!

      جمله اخر:

      وقتی در مسیر درستی قرار بگیری اون شغل خودش میاد سمتت.حتی شده از شغلهای دیگت بیرونت میکنن به طریق مختلف مثلا در مورد من در یک شغلی بعد از بستن قرار داد 2روز بعدش گفتن ک نمیخایمت بدون هیچ دلیلی با این ک 10روز ازمایشی کار کرده بودم و راضی بودن.به خاطر یک حقوق 700 تومنی ک الان چندبرابر اون کار حقوق میگیرم به راحتی و با عشق…

      امیدوارم توی این راه موفق باشید دوست عزیز

      درپناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      امیر غفاری گفته:
      مدت عضویت: 3832 روز

      سلام

      وقت بخیرو شادی

      بهترین پیشنهاد اینه که محصولات ثروتو تهیه کنید و فایلهای صوتی محصولاتو 24 ساعته گوش کنید

      بعدا متوجه میشی که هیچ کار فیزیکی نیاز نی انجام بدی چون تمام کارهارو خدا برات انجام میده

      خودش به شکل کار مورد علاقت وارد زندگیت میشه

      به شکل ثروت وارد زندگیت میشه

      به شکل کالا وارد زندگیت میشه

      به شکل مشتری وارد زندگیت میشه

      به شکل هر چیزی که تو میخوای وارد زندگیت میشه

      تو فقط لذت میبری

      و فقط عشق میکنو اشک ذوق از چشمات جاری میشه

      اگه محصولات ثروتو تهیه نکردی به خاطر اینه که هنوز باور نکردی که جواب میده

      شادو پیروزو ثروتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      نگین نگین گفته:
      مدت عضویت: 2134 روز

      سلام

      مدام با خودتون تکرار کنید: خدایا ممنونم که شغلی مناسب شخصیتم دارم.

      درکنارش به زندگیتون ادامه بدید، اون شغل ناخوداگاه به سمتتون میاد، اگه ویژگی دیگه ای هم دوست دارید به جمله تاکیدیتون اضافه کنید مثلا میزان درآمد.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: