مصاحبه با استاد | کلید لذت بردن از مسیر «تحقق خواسته ها» - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

503 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    روف رضایی گفته:
    مدت عضویت: 922 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته مهربان

    سلام خدمت دوستان گرامی در این مسیر پر از خیر و آگاهی

    استاد عزیزم ممنون شما هستم که اینقدر خوب دارید قانون را توضیح می دهید

    با شنیدن این آگاهی ها درک ام نسبت به قانون جهان هستی بهتر می شود و خلی برایم لذت بخش است

    وقتی استاد در مورد عشق و علاقه اش دارد صحبت می کند برایم بیشتر واضح می شود

    من هنوز مسیر مورد علاقه ام را پیدا نکرده ام

    و دقیق نمیدانم به چی چیزی علاقمند هستم و با این آموزش ها و آگاهی ها امیدوارم که نسیر مورد علاقه ام را تشخیص بدهم و پیدایش کنم

    این تمرین که در توضیحاتی این فایل گفته شده است را نوشتم و باید با تمرکز بیشتر کار کنم تا راهی را پیدا کنم

    وقتی مثال های را بیان می کند بیشتر برایم واضح می شود

    و منم به شرایط خودم و جایگاهی خودم تأمل می کنم که قبلاً این درک و شناخت را نداشتم

    استاد از شرایط و وضعیت خودش خلی مثال های زیبا را بیان می کنید

    و این صداقت و راستگویی شما خلی برای من تحسین کننده است

    منم وقتی به زندگی ام نگاه می کنم قبلاً زیاد عجول بودم

    بدون درک قانون و رعایت کردن قانون تکامل دوست داشتم سریع تر به فلان خواسته ام برسم

    آن هم در بخش های مالی

    اما این چند مدتی می شود که کمی آرام تر و صبورتر شده ام

    قبلاً در انجام دادن کار ها خلی عجله داشتم و زمانی که می دیدم همکارم یواش تر دارد کار می کند ناراحت می شدم و حتی در درونم خود خوری داشتم و خودم را ازیت می کردم

    و این توانای را هم نداشتم که از طرف مقابل بی خواهم که جدیتی در کار داشته باشد

    اما حالا کمی در این چنین موضوعات بهتر شده ام و کمتر عجله می کنم

    قبلاً لذت بردن از چیز های کوچک برایم دشوار بود

    چون درک و شناخت نداشتم و برایم احساس نمی شد

    اما حالا کمی بهتر شده ام

    و این نیاز دارد که باید بیشتر آگاهانه این کار را انجام دهم

    حالا وقتی از یک چیزی به ظاهر ساده و کوچک لذت می برم خلی احساسم بهتر می شود خلی برایم آن چیز با معنی و مهم جلوه می کند

    که قبلاً این گونه نگاه نمی کردم

    من قبلاً کمال گرایی را زیاد در زندگیم داشتم

    و فکر می کردم این کاری درستی است

    اما حالا تازه دارم کمی بهتر درک می کنم و در بخش های متعدد زندگیم دارم رعایتش می کنم

    همین فایل را امروز چند بار صوتی شنیدم خلی برایم جذاب و لذت بخش بود

    اما وقتی آمدم یاد داشت بر داری کردم برایم بیشتر واضح شد و قلبم باز تر شد

    تازه درک کرده ام که من از طریق یاد داشت برداری کردن بهتر درک می کنم

    من این روز ها قرآن را بصورت صوتی گوش می دهم

    هر روز یه سوره را چند بار می شنوم

    موقع شنیدن قرآن حال و احساسم خلی بهتر می شود

    آنهم وقتی یکی از این فایل ها را می شنوم و بعدش یک سوره ای از قرآن را گوش می دهم وقت و زمانم بیشتر برایم با معنی و با مفهوم می شود

    وقتی خودم را روی این آگاهی ها غرق می سازم کار های بیهوده کلا برایم انجام دانش پوچ می شود و دوست دارم بیشتر روی این فایل ها و سوره های قرآن متمرکز شوم

    قبلاً این چنین نبود چون

    کمی از وقتم را روی این گونه فایل ها اختصاص می دادم و بعداً حین پیاده روی آهنگ های بی مربوط را می شنیدم که افکارم را به سمت های دیگه می کشاند

    حالا حتی آهنگ های را که می شنوم هم بیشترش در مورد خداوند و قوانین جهان است

    چون این آهنگ ها را دوستانم در سایت برای همدیگر معرفی کردند منم رفتم پیدایش کردم و استفاده می کنم

    شاید قبلا هم این گونه موارد ها بوده اما من در مدار شنیدن و درک کردنش نبودم

    اما این روز ها احساس می کنم که مدارم کمی بالاتر رفته است و از انجام این کارها خلی لذت می برم و احساس خوبی دارم

    همین تمرین که روی این صفحه ذکر شده است را یاد داشت کردم برای شناسایی مسیر مورد علاقه ام

    و به امید خداوند بتوانم مسیر مورد علاقه ام را تشخیص دهم و پیدایش کنم

    استاد عزیزم خلی ممنون و سپاسگزار شما هستم بابت این آموزش های بیسار زیبا و تاثیر گذار اش

    از خانم شایسته عزیز سپاسگزارم بابت این پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    وقتی به این پروژه نگاه می کنم چقدر برای من خیر و منفعت داشته است

    اگر این پروژه شکل نمی گرفت فکر نمی کنم من بتوانم اینقدر با تمرکز و دقت روی این فایل ها وقت بگذارم

    جالبی این کار این جاست که وقتی کامنت های دوستانم روی این فایلها قرار می گیرد خلی درس ها می آموزم

    از دوستان عزیزم هم ممنون و متشکرم بابت ب اشتراک گذاری تجربیات بیسار زیبا و توحیدی شأن که راه را برای من و امثال من بهتر باز می کند

    خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جویم

    خدایا صد هزار بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    Zhila J گفته:
    مدت عضویت: 3473 روز

    سلام وسلام وصدسلام

    من خانواده ی جالبی دارم ، خیلی خیلی جالب، من خودم عاشق خیاطی هستم، البته اینو بعد از عمری کارهای مختلف انجام دادن فهمیدم که ته هر کارم واستراحتم وحرفم خیاطی بود ولی چون حرفه ای بلد

    نبود م وباور نداشتم پول زیادی بشه ازش درآورد سراغش نمی رفتم.

    فرزند بزرگم عاشق آشپزی و شیرینی وکیک و…است

    رشته ی تحصیلیش خیلی متفاوته ودرآمدش درحال حاضر ترید ارزهای دیجیتالیه وخودش ادعا داره عاشق تریده، درحالیکه ولش کنی مشغول آشپزی و…است.

    اون یکی فرزندم عاشق نقاشی وطراحی هستش ولی باورهای خوبی از درآمد از نقاشی رو نداره…

    همسرم عاشق تاریخ وجغرافیاست ولی کارش متفاوت با علاقش بود ودر کل اصلا ثروتمند تر شدن رو باور نداره …

    وقتی آدم قانون رو میدونه وعملکرد دور وبریهاشو میبینه بیشتر متوجه میشه که چقدر بودن در مسیر درست خوبه ودیدن نتایج عالی دلچسبه وآرزو میکنی که همه این موضوع رادرک کنن ولی میدونی تا خودشون نخوان نمیشه.

    من ازوقتی آگاهی به این قانون پیدا کردم ، سعی کردم از مسیر بیشتر لذت ببرم، از داشته هام لذّت بیشتری ببرم وهمین باعث شد من به بهشتی که میخوام برسم.

    ما یه خونه ی بزرگتر رفتیم وکلی زندگیمون عالی شد از آنجا که ما باورهای قبلی مونم باخودمون برده بودیم ومن دیگه فکر میکردم همه چی درست شده وتمام،

    دیگه روباورام کار نکردم و دوباره برگشتیم سر جای اولمون وکلی مشکلات که باید حلشون میکردیم .

    در نا امیدی وناباوری باز خدا رو صدا کردم وازش خواستم کمک کنه تا دوباره سرپا شم واین بارم خدای مهربون دستم رو گرفت وبعد از مدتها سایت رو باز کردم و شروع مهاجرت به مدار بالاتر رو یه نشونه دیدم و با وجود سختیهایی که دارم از خدای ستّارم خواستم منو دراین راه حمایتم کنه واین شد که دوباره اومدم به مسیر شاد زندگیم.

    توی ردپایی که از قبل گذاشته بودم کلی به چیزهای خوب رسیدم آخه من زیاد عکس میگیرم ، وقتی عکسهارو نگاه میکردم دیدم ما چقدر لذت ساختیم از همین چیزهایی که داریم ومطمئن شدم که همین شکرگزاریها ما رو به مدار بالا تر برد پس بازم با استمرار وبا شادی وپایداری میتونیم بهترینها رو بدست بیاریم ، البته الآنم عالی هستیم وبازم بالاتر ، بازم بهتر از این رو میخوام.

    یادمه وقتی اولین خونه رو خریدیم چقدر احساس فوقالعادهای داشتم ، درحالیکه الآن برام عادی شده، اولین گوشی که خریدم خیلی ذوقشو داشتم بعد دلم خواست لمسی بگیرم گرفتم وهر جا می رفتم عکس میگرفتم وخیلی ازش لذت میبردم تا اینکه دلم بزرگ وپلاسشو خواست که خریدم.

    یا وقتی کامپیوترمون روخریدیم خیلی برام عالی بود بعد لپ تاپ اومد اونم جور شد .اون شادی وشعف اولیه خیلی زیاده باید یادمون بمونه که کجا بودیم والآن چقدر به آرزوهامون رسیدیم.وقتی ماشین خریدیم انگار دنیارو به ما دادن هنوزم که هنوزه از اینکه راحت همه جا میریم ومیگردیم خیلی خوشحال وشکر گزارم .من خدا رو بابت تمام چیزهایی که دارم شکر میکنم، برای سلامتیمونشکر میکنم برای خانواده ی خوبم شکر میکنم بابت دوستان واستاد ومریم وتمامی عزیزانم شکر میکنم.

    وبابت مسیرهای شاد رسین به هدفهام شکر میکنمو…

    میدونم نیازهای ما بزرگتر میشه وتمومی نداره وپاسخهای خداوند هم بیشتر میشه وفضل خداوند هم انتهایی نداره.

    همیشه بهترینها رو براتون آرزو میکنم با لذت بیشتر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    مرضيه ابراهيمي گفته:
    مدت عضویت: 2182 روز

    به نام خدای مهربانم که هر آنچه دارم از آن اوست

    سلام به دوستان همفرکانسم در این سایت الهی

    سلام به استاد عزیزم و استاد شایسته عزیز

    نکاتی که از این جلسه درک کردم رو اول مینویسم:

    -هر کسی هدف الهی شو انجام بده یا نده،جهان مسیر خودشو طی میکنه،اگر آدم ها تووی مسیر زندگی شون حرکت کنند و اولین چیزی روکه دوست دارند برن و ادامه بدن و روی باورهاشون کار کنند و از زندگی شون لذت ببرند با توجه به باورهاشون هدایت میشن به جاهایی که باید باشند و اونهایی که سر جاشون هستند،واقعا دارند از زندگی شون لذت میبرند،اینکه از لحاظ مالی پیشرفت می‌کنند یا نه فقط به باورهای ثروت سازشون ربط داره

    -بدون استثناء تمام تجربیات و اتفاقات و شرایطی که تووی زندگی ما داره رقم میخوره بدون استثناء توسط افکار و باورهای ماست

    -برای رسیدن به خواسته م باید روی خودم کار کنم و تغییرش بدم،با یه فاصله زمانی باید کار کنیم،ادامه بدیم،چون یه فاصله زمانی می‌خواد بین تغییر فرکانس های ما نتایج خودش رو وارد زندگی ما میکنه

    -از لحظه ایی که شروع می‌کنیم به کار کردن روی خودمون،نشونه ها میاد اما برای اینکه نشونه ها ثابت بشن و این ادامه دار بودن ست که نتایج اول نشونه هاش میاد بعد خودشون میاد بعد نتایج ثباتش بیشتر میشه و بعد هی از لحاظ کیفیت و کمیت هی بزرگ‌تر و بزرگ‌تر میشن

    -خیلی زندگی رو سخت نگیریم با تکامل باتوجه به نکات مثبت با لذت بردن از مسیر زندگیمون خیلی راحت و ساده به خواسته هامون میرسیم،یعنی نچسبیم به خواسته هامون

    -از مسیر زندگی مون لذت ببریم،چون زندگی همه ی اون تجربیات حتی اون شادی ها،سختی ها،لذت ها و غم ها،همه ی اینها تعریفی از زندگیه،خیلی آسون بگیریم،خیلی کمال گرا نباشیم،خیلی صبورتر باشیم،بیشتر در لحظه زندگی کنیم

    -مهم لذت بردن از مسیر،

    -راه رسیدن به خواسته هامون اینه که تا به احساس خوب نرسیم فاصله بین ما و خواسته هامون پر نمی‌شود

    -فاصله ما با خواسته هامون فقط با احساس خوب پر میشه فقط

    -احساس خوب به چه شکل بوجود میاد،با تغییر ذهن،با تغییر باورها

    استاد تجربه خودم از زندگیم این بوده که به شدت آدم سخت گیری بودم نسبت به هر مسئله ایی که برام بوجود میومد،اینقدر که این سخت گیری ها از بچگی یه شخص به شدت خشمگین رو در درونم بوجود آورد،تا آروم آروم بعد از دوره احساس لیاقت سعی کردم با خودم دوست بشم،هر مسئله ایی که بوجود میاد اون شخص درونم شروع میکنه به داد و بیداد،آگاهانه مثه یه دوست مهربون که انگار روبروم نشسته،میشینم باهاش صحبت می‌کنم،بهش عشق میورزم،بهش حس امیدوارم میدم،بهش احترام میزارم،تووی وجودم میبوسمش،به خدا همیشه میگم که خدایا من میخوام راحت به خواسته هام برسم،دیگه حوصله ندارم اونقدر خودمو اذیت کنم،من از زندگیم لذت میبرم،تو کارها رو برام انجام بده،واقعا هم خدا داره برام انجام میده،شده حواسم نباشه دوباره شروع می‌کنم به سخت گیری،یکم بعدش سریع به خودم میام،خودمو جمع می‌کنم و میسپارم به خدا،چون قبلا خیلی خواسته داشتم که بهشون رسیدم اما خیلی سخت و با زجر،به جورایی اون سخت گیری ها و زجر یه اهرم رنج و لذت تووی ذهنم درست کرده،که به خدا گفتم دیگه نمیخوام با سختی به خواسته ایی برسم حتی اگه بهش نرسم یا با لذت یا نمیخوام،خودمو رها می‌کنم،و میسپارم به خدا،از اونموقع به بعد چرخ زندگیم رون تر شده،خدایا شکرت

    و اینکه احساس می‌کنم در مسیر علاقه م هستم،هنوزم تووی این شغلی که هستم یه وقتهایی شک می‌کنم،میگم خدایا این علاقه ی منه یا نه،اما من دوستش دارم،کل وقتم داره تووی محیط کارم میگذره،و خسته نمیشم،این ایده ایی بوده که خداوند بهم الهام کرده بود و‌ من اجراش کردم،فقط در مورد اینکه مثه اون قسمت از سفر به دور امریکا که خانم شایسته اون کفشهای چرم رو خرید و اون آقا اونهمه اطلاعات در مورد جنس کفش هاش،در مورد همه چیزشون داشت،من راجب چسب هام اونجور تخصصی اطلاعات ندارم،برنامه دارم بنشینم دونه به دونه راجب چسب های که دارم اطلاعات کسب کنم،تووی کارم تخصص پیدا کنم،که اینم نیاز دارم به نوشتن اهرم رنج و لذت در مورد مطالعه تخصصی چسب ها

    خدایا شکرت

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 910 روز

    به نام الله‌ یکتا و مهربانم

    به نام خالق این‌جهان هستی که قانونش ثابت و بدون تغییرست برای همه ممنونتم ای خدای مهربانم

    سلامی با عشق فراوان به استاد عزیزم و مریم بانو و دوستان زیبا بینم

    به قول یکی از دوستان این جمع صمیمی

    چه سیستمی داره این سایت باهمین که این فایلها از سالهای پیشه ولی وقتی میزنی رو نشانه فایلی برات باز میشه که تو ذهنت یه چیزی بوده یا سوالی داشتی یا راهکاری یا ایده ای داره برات یا هدایت خداونده و دقیقه دقیق میزنه به خال

    هر کسی اگه هر جایی هست جای درستشه من قبلنا این حرف رو درک نمیکردم چی میگه استاد

    تا مفهوم قانون خداوند رو خودم متوجه شدم

    که هر کسی اگر اتفاقی تو زندگیش رخ میده چه خوب یا بد حاصل فرکانس‌ها و باور و افکار خودش هست و به عوامل بیرونی ربطی ندارد بعد از اینکه درکش کردم اومدم کمر همت بستم برای تغییر بنیادین افکار و باورهای مخربم

    الان تا میتونم فرکانس مثبت میفرستم هواسم به کنترل ذهنم هست ورودیهاشو هر روز چک میکنم

    اگرمن احساسه بدی داشته باشم از یه موضوعی و بدتر از این که تو اون احساسه بد بمونم حتما اتفاقات بدو منفی میبینم که باعث میشه تو احساسه بده بیشتری بمانم چون من قبلا فرکانس منفی فرستادم حالا اگه کسی بجز از این سایت باشه میگه خدا برام نخواسته و خیلی از حرفهای پوچه دیگه

    خدا رو شکر میکنم که در این سایت الهی هستم و هر دقیقه چیزی یاد میگیرم و یه تلنگری میخورم و به خودم میام و هواسم جمع تر میشه

    به قول استاد عزیزم که همیشه میگن تو فایلهاشون اگر تو احساسه بدی داری و داری فرکانس منفی به جهان میفرستی توقع چی داری توقع داری اتفاق خوب برات بیفته خب راست میگه این مسیره اشتباهه

    خدایا ممنونتم که منو در مسیر درست قرار دادی خدایا شکرت که کامنت خوندن و نوشتن رو روزیم کردی

    خدایا کمکم کن مقاومت‌ها مو کمتر کنم خدایا کمکم کن تا بتونم ترمزهای مخفی خودمو پیدا کنم و راه حلی برای حذفشون پیدا کنم

    خدایا به من رزق بی حساب بده

    خدایاشکرت سپاسگزارتم

    استاد ممنونتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  5. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 697 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 25 دی رو با عشق مینویسم

    گام 10 پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    تحقق خواسته ها چقدر فوق العاده هست این فایل

    امروز وقتی تمرین ستاره قطبیم رو نوشتم و روزم رو با عشق آغاز کردم

    اولین کارم این بود که از صبح تا 3 بعد از ظهر تمرین رنگ روغنم رو کار کنم

    از روزی که من دوره عزت نفس رو خریدم و تمریناتش رو سعی میکنم انجام بدم ، یکیش همین بود که اولین اولویتم رو اول انجام بدم

    که اولویت اولم که اول از همه گوش دادن به فایل ها و صدای ضبط شده خودم که باورهای قوی رو ساختم و بعد در پیشرفت مهارتم در نقاشی انجام تمرین رنگ روغنم بود

    و تمرین طراحی

    و من چند روزه صبح که بیدار میشم ،اول تمرینمو انجام میدم بعد به کارای دیگه ام میرسم

    ساعت 12 بود خواهرم زنگ زد و گفت طیبه میای بریم برای فروش ؟

    روز پدر هم هست بریم بفروشیم

    بهش گفتم کجا بریم ؟

    اولش گفت بریم تجریش

    بعد گفت بریم 15 خرداد

    بعش گفتم من دارم تمرین رنگ روغنم رو انجام میدم ، فکر نکنم بتونم بیام شما برین ،من اگر کارم تموم شد میام

    بعد گفت باشه و یک ساعت بعدش ،همینجوری داشتم به فایلا گوش میدادم و کار میکردم که یهویی به دلم افتاد زنگ بزن به خواهرت و بگو که میری

    اونا میرن 15 خرداد

    تو هم قرار بود بری دو تا تابلوی طراحی طلا و جواهراتت رو نشون بدی به طلا فروشیا

    الان بهترین زمانه تو هم برو

    اصلا من خودم قصد رفتن به بیرون رو نداشتم با این حس که درکش کردم و یهویی تصویر 15 خرداد و طلا فروشیش اومد جلو چشمم

    و من سریع به خواهرم پیام دادم و گفتم میام ،چه ساعتی میرین؟

    وقتی ساعت 3:30حاضر شدم و رفتیم

    داشتم به فایل جلسه 5 دوره عشق و مودت گوش میدادم

    تو بی آر تی نشسته بودم

    وقتی شنیدم در مورد یه چیز استاد توضیح میدادن ،

    گفتم یعنی نباید اقدام میکردم برای گذشتن از خواسته عشق که قدم آخر رو برداشتم؟

    بعد گفتم خدا، تو بگو نشونه بده

    که من دیگه آروم بشم که مثلا دیگه نگم اگر اقدام نمیکردم و یا کاش اقدام نمیکردم و …

    تا قلبمو آروم کنی که درست بوده این کارم

    میدونستم درست بوده اما باز دلم میخواست که آروم تر بشم

    که بی آر تی وایساد و پیاده شدیم ،روبه رو تو ایستگاه بی آر تی ، جشمم به نوشته روی اتوبوس افتاد ،

    نوشته بود

    بُردی

    خوشحال شدم

    گفتم تو بُردی طیبه

    با اون قدم روز 2 دی بُردی

    بیا اینم نشونه قوی

    چی از این بهتر که تو بُردی

    تو خدا رو بدست آوردی ،تو خدا رو انتخاب کردی

    چی از این بهتر

    دیگه نگو، اگر این اقدام رو نگه میداشتم بعد خرید دوره عشق و مودت و یا عزت نفس ، قدم رو برمیداشتم چی میشد !؟

    ببین طیبه

    برای تو لازم بود اون قدم رو برداری

    قدم رهایی از خواسته ات

    یادته که خدا دقیقا فردای اون روز به تو دوره عشق و مودت رو هدیه داد

    یادته که از فردای 2 دی ، تا الان که داری رد پای روز 25 دی رو مینویسی ،هر روز به طرق مختلف بهت هدیه داد

    و یه هدیه بزرگتر رو داد که هر روز داریش

    به قدری زیاد داری که تصمیم‌به بخشیدنش کردی

    و چند روزه که از قلبت ،به قدری عشق بی نهایت حس میکنی که تجسم میکنی که داری این عشق رو، به همه میبخشی و حالت ،از این بخشیدن بی نهایت عالیه

    به یادت بیار طیبه وقتی بی نهایت عشق خدا رو به جهان هستی و انسان ها ارسال میکنی چقدر قلبت آروم میشه

    و حس میکردی قلب نداری

    مگه میشه قلب نداشت

    آره میشه

    در عین داشتن‌ حس کنی نداری

    گرفتی که چی میگم

    معنی الله الصمد

    یادته که

    بی نیازی

    چون که وقتی از چیزی پر بشی، که به قدری زیاد باشه که این حس رو بهت بده که دوست داشته باشی، بی قید و شرط ببخشی

    و چیزی رو که تمامش برای خداست حاضری به راحتی ببخشی

    و وقتی میبخشیدی یادت بیار

    که بارها گفتی

    من چرا حس میکنم هیچی تو قلبم نیست

    به قدری بی وزن و سبک بود ،که حتی حسش نمیکردی

    قلبی که حتی تپشش رو هم حس نمیکردی

    به قدری آروم بود که تو فقط حس سبکی داشتی

    نفس کشیدنت هم سبک بود

    تا اینکه بهت درکش داده شد که تو داری

    همه چی داری

    وقتی یاد بگیری ببخشی

    نه فقط عشق ، در همه جنبه های زندگیت میتونی به راحتی ببخشی

    تو داری بی نیازی یاد میگیری

    تو داری خود خواهانه عشق ورزیدن رو یاد میگیری

    مثل خدا که خود خواهانه عشق میورزه به تمام جهان هستی که خودش خلق کرده

    اینکه لذت میبره از این همه عشق و زیبایی که خلق کرده و به خودش آفرین گفته

    تو داری یاد میگیری طیبه

    پس تو بُردی

    تمام این اقدام ها و حرکت ها و قدم هایی که برداشتی نیاز بود تا تو به این مدار برسی

    چون تو درخواستش کرده بودی

    چون تو گفتی ربّ من

    من تو میخوام

    گفتی ربّ من یادم بده

    و خدا داره یادت میده

    چون تو ازش خواستی

    چون تو اجازه دادی

    چون تو داری قدم های عملی برمیداری و ایمانت رو در عمل نشون میدی

    پس بُردی

    و به یاد بیار که بعدش دقیقا 11 روز بعدش دوره عزت نفس رو خریدی

    و این رو هم به یاد بیار که تو قبل از اینکه قدم آخر رهایی از خواسته عشق رو برداری ،پول داشتی و میتونستی بخری و به دوره ها گوش بدی ، بارها هم خواستی بخری

    اما نخریدی

    و بعد از اینکه از خواسته عشق گذشتی با همون پولی که داشتی خریدی

    چرا؟؟؟

    خوب دقت کن طیبه

    تو با این قدم آخر و بزرگت لیاقتت رو به خدا و جهان هستی نشون دادی که مهم ترین چیز خداست

    عشق فقط و فقط خداست

    و تو هر لحظه باید بگذری از هرآنچه که داری

    در همه جنبه ها

    و این بود که تو لیاقتت رو نشون دادی

    پس از این به بعد تمرکزت رو بذار روی کلید هایی که خدا به تو داد

    و یکی از مهم ترین هاش

    کلید اجابت دعا

    ساخت و تمرکز و تکرار و استمرار در تکرار باورهای قوی هست تا خدا بتونه به خواسته های تو با توجه به باورهایی که ساختی و قوی شده ،پاسخ بده

    اما در ادامه مسیر هم باید هر لحظه رها باشی

    تو اگر اون قدم رو برنمیداشتی لیاقتت رو برای دریافت این دو دوره رو نداشتی

    اون قدم تو سبب شد که لایق این دو تا دوره بشی

    پس دیگه فکرشو نکن و خوشحال باش که قدم برداشتی

    یادت باشه که با این نشونه خدا بهت گفت که تو بُردی

    پس به مسیرت ادامه بده و لذت ببر

    همین که رفتم از خیابون رد بشم ، دقیقا ماشینی رد شد که پلاکش74 داشت

    دقیقا خدا داشت تایید میکرد نشونه رو

    من اون جمله بُردی رو تو گوگل نوشتم تا ببینم جمله قبلش چی بود

    پیدا نکردم اما اول صفحه گوگل یه تصویر اومد که نوشته بود

    شهرو برات فرش میکنیم ، فقط انتخاب کن

    به قیمتش فکر نکن

    وقتی اینو دیدم و سرمو بالا بردم تا از خیابون رد بشم ،پلاک یه ماشین 74 داشت

    اینا همه اش تایید بود

    تایید اینکه تو در مسیر باید رها باشی و روی باورات کار کنی

    و وقتی روی باورات کار کنی در همه جنبه ها

    شهر برات فرش میشه ، و تو فقط میگی و انتخاب میکنی و رخ میده

    و دیگه به هیچی فکر نکن ، تو میگی و میشه

    خدا برای تو کارهارو انجام میده

    عین پادشاه ها زندگی میکنی

    اینارو که متوجه شدم و داشتم فکر میکردم

    وقتی رسیدیم مترو وایسادیم قطار بیاد

    من داشتم به نشونه هایی که خدا داده بود فکر میکردم که قطار خط روبه رویی اومد

    اصلا حواسم به نوشته و هیچی نبود

    یهویی چشمم افتاد به این جمله روی قطار

    آسوده خاطر سفر کنید

    پرسیدم کجا سفر کنم؟؟؟؟

    که حس کردم منظورش مسیر تکاملم هست در همه جنبه ها وبا خیال راحت به خدا تسلیم باشم و رها باشم

    و عشق و حال و لذت ببرم از مسیر و آسوده خاطر باشم که با این کلید ها و رازهایی که خدا از فردای روز 2 دی به من گفت تا به الان

    یعنی 13 روز

    چقدر من تو این 13 روز تغییر داشتم از همه نظر

    به طرق مختلف هدیه میگرفتم

    روز شنبه سه روز پیش تا الان به قدری عشق رو در قلبم حس میکردم که فقط درک میکردم که باید ببخشم تا بی نهایت ترش رو دریافت کنم

    که وقتی بخشیدم و حس کردم که قلبم خالیه و هیچی حس نمیکردم

    درکش بهم داده شد که تو بی نهایت عشقی که داشتی ،چشماتو بستی و تو این چند روز تجسم کردی که به آدما میبخشی و ارسالش رو به وضوح دیدی

    حتی ارسالش به قلب دختر بچه ای که روی پاهات خوابیده بود تو مترو حس کردی

    وقتی بی نهایت عشق داشتی و تصمیم به بخشیدن کردی ،بی نهایت به توان بی نهایت به قلبت عشق جاری شد

    و به همین خاطر بود که تو حس بی وزنی و سبکی در قلبت داشتی

    پی یاد بگیر

    توجه و تمرکزت رو آگاهانه هر لحظه داشته باشی

    حتی رفتار داداشم به کل عوض شده ،تو کارای خونه به طرز شگفت انگیزی کمک میکنه

    رفتارهاش عالی بود از قبل ،عالی تر شده

    چون داداشم بعد فوت پدرم بی نهایت برای همه مون خوبی داشت ،اما الان خوبی هاش بی نهایت برابر شده

    و من با دیدن این همه خوبی شگفت زده شدم توی این 13 روز

    حتی من که با خواهر بزرگترم هیچ وقت نمیتونستم ارتباط برقرار کنم ،یه محبت خاصی بینمون اومده و با عشق صحبت میکنیم باهمدیگه

    حتی رها تر شدم نسبت به آدما

    انگار دارم یاد میگیرم که دیگه درمورد این قوانین به کسی چیزی نگم

    و فقط روی خودم کار کنم

    چون یه رازی رو خدا به من در دوره عشق و مودت گفت

    که خودش رو فقط یاد کنم

    هماهنگ باشم با خدا

    و باقی چیزا خود به خود انجام میشه

    چقدر این راز جذاب بود

    خیلی دوستش دارم جمله خود به خود رو

    توی این 13 روز تقریبا 14 روز روز 2 دی رو هم حساب میکنم چون که من از فردی که فکرش رو نمیکردم حتی بیاد ،خودش باپای خودش اومد

    خودش به خوبی صحبت کرد

    توی این دو هفته من یه هدیه بزرگ و دارایی بزرگ گرفتم و اون عشق بی نهایت خدا بود

    عشقی که وقتی گذشتم از خواسته عشقم

    به من بی نهایت عطا شد

    خدایا شکرت

    حتی رفتار استادم رفتار آدما رفتار همه و همه به قدری مودبانه و عالی و زیبا شده بود که من فکرشو نمیکردم

    توی این دو هفته انقدر نتیجه ببینم

    از اون روز هر روز من هدیه های مختلفی دریافت کردم

    خدایا شکرت

    این یعنی اینکه با خیال راحت به مسیرت ادامه بده و لذت ببر و عشق و حال کن

    و این هم زمان شد با گوش دادن

    دقیقه 47 از فایل جلسه 5 دوره عشق و مودت

    شما نگران نباش

    شما تمرکزتو روی نکات مثبت داشته باش

    که این احتمال خیلی زیاده …

    وقتی این جمله شو شنیدم دیدم که چقدر با این جمله ی آسوده خاطر سفر کنید هماهنگ و همزمان بود که من درک کنم این جملات استاد رو در این دقایق

    وقتی همینجور باز گوش میدادم

    نزدیک 15 خرداد که شدیم ، خواستم از در سمت راستم پیاده بشم ،اما گفتم بذار از در سمت چپ پیاده بشم

    وقتی رفتم سمت در، دیدم یه خانم قرآن دستشه و داره قرآن میخونه

    حس کردم و درکش بهم داده شد که ببینم چه سوره ای رو داره تو صفحه ای که نگه داشته میخونه

    چون من تو فایل نشانه ام را برای واضح تر شدن قدم بعدی که توضیحاتشو خونده بودم و نوشته بود که ساده از هرچیزی که میبینید رد نشید

    اونجا بود که گرفتم که خدا کاملا اراده ام رو در اختیار داره که برخلاف میلم از در سمت چپ اومدم پیاده بشم

    پس شاخکام تیز بود و پیامشو گرفتم

    دیدم از اول سوره انسان هست

    گفتم ببین طیبه ،تو نمیخواستی از اینور بیای پیاده بشی

    اما اومدی از این یکی سمت در قطار پیاده بشی

    این یعنی چی؟

    یعنی اینکه خداست داره هدایتت میکنه

    پس دقت کن طیبه

    باید سوره انسان رو با توجه بخونی

    و پیامش رو بگیری

    اپلیکیشن قرآنم رو باز کردم و اولین آیه معنیشو خوندم تو مترو

    هَلۡ أَتَىٰ عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ حِینࣱ مِّنَ ٱلدَّهۡرِ لَمۡ یَکُن شَیۡـࣰٔا مَّذۡکُورًا

    آیا بر انسان روزگارانى نگذشت که چیزى هیچ لایق ذکر نبود؟

    فهمیدم داره چی میگه چند تا آیه رو هم خوندم و اسکرین شات گرفتم تا وقتی رسیدم خونه بخونم تا آخر سوره رو

    من همیشه هر جا در طول روز نشونه میبینم یا عکس میگیرم یا مینویسم یه جمله که بعد به یادم بمونه

    إِنَّا خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن نُّطۡفَهٍ أَمۡشَاجࣲ نَّبۡتَلِیهِ فَجَعَلۡنَٰهُ سَمِیعَۢا بَصِیرًا

    ما انسان را از آب نطفۀ مختلط خلق کردیم و او را مى آزماییم و بدین سبب داراى قواى چشم و گوش گردانیدیم

    إِنَّا هَدَیۡنَٰهُ ٱلسَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرࣰا وَإِمَّا کَفُورًا

    ما به حقیقت راه را به او نمودیم حال خواهد شکر گوید و خواهد کفران کند

    آیه 3 دقیقا برای من بود

    میگفت که یادته خواستی بهت راه رو نشون بدم و اومدی قرآن رو باز کردی و هدایت خواستی و اجازه هدایت رو دادی

    برمن وظیفه بود طبق خواسته ات عمل کنم و هدایتت کنم و تو طیبه

    تا به اینجا مسیر رو طی کردی

    توی این مدت چقدر حالت خوب بود؟؟؟؟

    چقدر تغییر کردی؟؟؟؟

    من وظیفه ام رو انجام دادم

    حالا تو بگو شکر میکنی یا …

    که من از خدای خوبم بی نهایت سپاسگزارم که داره من رو ریز به ریز هدایت میکنه که من میتونم حرفاشو بفهمم و درک کنم

    وَجَزَىٰهُم بِمَا صَبَرُواْ جَنَّهࣰ وَحَرِیرࣰا

    و پاداش آن صبر کامل بر ایثارشان باغ بهشت و لباس حریر بهشتى لطف فرمود

    خدا داشت با تک تک آیات با من صحبت میکرد

    که اگر در این مسیر ادامه بدی و با تمرکز استمرار داشته باشی و صبر کنی ،من تو رو به بهشت میبرم

    إِنَّ هَٰذَا کَانَ لَکُمۡ جَزَآءࣰ وَکَانَ سَعۡیُکُم مَّشۡکُورًا

    این بهشت به حقیقت پاداش شماست و سعى و اشتیاقتان مشکور و مقبول است

    وای چقدر دوست داشتم این هدایت خدا رو

    لحظه به لحظه اش رو دوست دارم

    وَٱذۡکُرِ ٱسۡمَ رَبِّکَ بُکۡرَهࣰ وَأَصِیلࣰا

    و نام خدایت را صبح و شام یاد کن

    وَمِنَ ٱلَّیۡلِ فَٱسۡجُدۡ لَهُۥ وَسَبِّحۡهُ لَیۡلࣰا طَوِیلًا

    و شب را برخى به سجدۀ خدا پرداز و شام دراز به تسبیح و ستایش او صبح گردان

    وای که چقدر باحاله

    ماچ ماچی ترین خدای من

    چقدر خدا داره جذاب میشه

    میخوام کمکم کنه که تلاشم رو برای تمرکز روی قوانینش بیشتر کنم و کارایی که باید انجام بدم رو انجام بدم و حتی میدونسته من دوست دارم شبا سعی کنم بیدار بمونم

    ازش کمک میخوام که درمورد این درخواستم که دوست دارم از زمانم بهترین استفاده رو بکنم بهم یاد بده

    وقتی رفتیم بیرون مترو رو به روی پاساژ رضا که طلا و جواهر هم داشت وایسادیم

    من تو خودم بودم و گفتم برم بازار احسان و یا بازار رضا اما هی سرم میچرخید سمت پاساژ دلگشا

    وقتی با خواهرم صحبت میکردیم

    گفتم شما برید یه جا وسایلاتونو بفروشید

    منم برم دو تا قاب عکسایی که آوردمو به طلا فروشیا نشون بدم

    همینجور که گفتم باهم رفتیم و یه دور زدیم و برگشتیم جلو در پاساژ دلگشا ،گفتم خب من دیگه برم

    کارم تموم شد زنگ میزنم بهتون

    رفتم داخل و گفتم خدای من خودت کمکم کن

    از پله برقی میومدم چشم افتاد به یه مغازه نوشته بود هدیه تو بگیر

    رفتم تا طبقه سوم و وقتی رسیدم گفتم طیبه دیگه باید سریع حرکت کنی

    یه بار روز شنبه سه روز پیش رفتی و با طلا فروشا صحبت کردی

    الانم میتونی دیگه خیلی برات راحت شده صحبت کردن

    داشتم اینارو میگفتم و به یه طلا فروشی نگاه میکردم که دیدم تو یه قاب عکس نوشته بود

    الهی همان که تو خواهی

    خندیدم گفتم هرچی که تو بگی ربّ من

    من اولین مغازه رو رفتم

    نشون دادم و گفت نه نمیخوایم و اگر کارت داری بده تا به طلا سازمون بگم

    و من تبلیغ پیجمو دادم

    وقتی رفتم مغازه دوم صحبت کنم گفت نیاز نداریم

    مغتزه سوم که رفتم از طراحیام عکس گرفت و گفت که به صاحب مغازه نشون میدم و باز شماره ام رو گرفت

    و بعد چهامین مغازه رفتم یه آقای بسیار مودب و با احترام

    گفت نیاز نداریم اما گفت برو با طلا سازا صحبت کن

    و راهنمایی کرد

    و تشکر کردم و اومدم بیرون

    17:16 بود

    اومدم تو گوگل درایوم برای خدا نوشتم

    خدا واقعا ممنونم ،چقدر باحال بود من چقدر پیشرفتمو حس میکنم

    دیگه ترسی نداشتم و خیلی راحت قدم برداشتم

    خدای من سپاسگزارم ازت

    یکی از طرحا رو برای شروع ازم بخر

    عیدی و هدیه بده بهم ربّ من

    امروزم ولادت امام علی هست

    اینارو نوشتم و رفتم به یه مغازه دیگه

    17:27رفتم به یه مغازه یه دختر و پسر بودن خیلی زیبا و با ادب

    بهشون نشون دادم طرحامو گفتن رو متریکس میتونی انجام بدی که گفتم نه و کامپیوتر ندارم

    بعد دیوار مغازه شون ترک داشت گفتن که میخوایم رو دیوار مغازه مون یه طرحی باشه که این ترکا مشخص نشه

    و بعد گفتن شما طرحی دارین ؟ که گفتم میتونم رو دیوار کار کنم و یا روی بوم

    و گفتن شماره مو بگم ،که طرح انتخاب میکنن و بهم خبر میدن

    تشکر کردم و اومدم بیرون

    بعد رفتم به یه مغازه و دو تا پسر بودن

    رفتم اونجا سلام دادم و گفتم کارمو

    وقتی دید گفت تازه دکور زدیم و جا برای دکوری نداریم

    اما از شیرینی هایی که روی میز هست بردارین و میل کنین

    بعدش گفتم تبلیغ پیجمو بهتون میدم سفارش نقاشی اگر داشتین بهم بگین

    گفت باشه

    انقدر با ادب بود گفت شیرینی بردار و تشکر کرد

    خیلی مودب بود

    خدایا شکرت به خاطر رو به رو شدن با انسان های مودب و با احترام

    17:40 بود نشیتم رو به روی یه مغازه و یکم بعد بلند شدم و رفتم به طلاهاش نگاه کنم

    طلا ساز بود و یاد بود و جایزه هاشم گذاشته بود تو ویترینش

    دیدم یه خانم که روسری قرمز سرش بود با یه آقا داشتن صحبت میکردن

    گفتم خب خیلی دیگه راحته برو داخل

    اینو گفتم و رفتم داخل مغازه سلام دادم وشروع کردم به صحبت کردن

    همین که گفتم آقا اومد بیرون و خانمی که با من صحبت کرد و من گفتم گفت اگر میشه روی صندلی کیفت رو نذار همسرم حساسه و کثیف میشه و منم گفتم باشه رو زمین میذارم و وقتی دو تا تابلو رو برداشتم تا نشونش بدم

    دوباره گفت که روی میز خط میفته یه پارچه بندازم که راحت بذاری روش

    وقتی اینارو گفت

    من از حرفاش یه چیزی یاد گرفتم

    چون من هرجا میرفتم تو طلا فروشیا سریع کیفمو میذاشتم رو مبلاشون

    و دو سه باز اجازه میگرفتم

    یاد گرفتم که همیشه اجازه بگیرم

    چون کیفم پایینش که زمین میذاشتم کثیف بود و از صحبت هاش یه چیز جدید یاد گرفتم

    وقتی ازم سوالایی پرسید

    گفت طرح ها برای خودت هست؟

    چجوری کار میکنی ؟

    کلاس متریکس رو رفتی و چجوری و از کجا؟

    و سوالای دیگه پرسید

    وقتی همسرش اومد

    گفت که من طرحاشو خوشم اومده و دوست دارم به طلا سازم نشون بدم که اگر قابل ساخت بود من بسازمش

    و به قدری راحت و با احترام صحبت میکرد که لذت میبردم

    تو دلم میگفتم خدای من سپاسگزارم

    بعد پرسید قبل اینجا کجا رفتین که این طرح هارو نشون بدین

    گفتم یه تجریش رفتم و بعد اینجا چند تا مغازه اومدم و الان اینجام

    و یه نفر عکس کارمو گرفت

    بهم گفت میشه بگی کدوم مغازه بود

    گفتم اسمش یادم نیست ،گفت طرحت رو همینجوری به آدما نده

    و اگر هم دادی اسم مغازه شون رو بنویس

    اینو گفت و گفت رفتنی حتما برو بگو پاک کنن عکس کارت رو

    و من هم گفتم چشم

    به قدری مشتاق بود و از طرحم خوشش اومده بود که گفت کار سنگینی هست اما من یه آدم بی کله ام

    اگر بسازمش میدونم که یه نفر میاد و میخره این کار رو

    با ارزشه

    و وقتی اینو گفت گفت که من اجازه دارم که عکس بگیرم و نشون بدم به طلا سازم تا اگر تایید شد و خواستیم بسازیم

    دو تا درخواست دارم از شما

    یک اینکه

    به هیچ کس این طرحت رو نشون ندی

    و این طرح فقط و فقط منحصر به من باشه و من بفروشمش

    دو اینکه

    من هر مبلغی بابت کارت بهت پرداخت کردم قبول کنی

    و نگی بیشتر بدین به من

    منم قبول کردم

    و بعد سوالایی پرسید

    گفت چجوری شد اومدی اینجا

    چی شد اصلا این ایده به فکرت رسید ؟

    تو دلم میگفتم همه ایده ها کار خداست

    که یهویی برگشت گفت

    چهره ات آشناییتی داره برای من

    حالا چی شد اومدی اینجا ؟؟؟

    بماند که آشناییت چهره ات رو نمیدونم چرا انقدر آشناست

    وقتی اینو گفت گفت به من یه زنگ بزن و شماره ات بیفته و بهم پیام بده و برو سریع بگو که پاک کنه اون مغازه ای که عکس گرفت از طراحی گردنبندت

    و خداحافظی کردم و رفتم

    دقیق متوجه نشدم چی شد

    در حیرت بودم

    من اصلا امروز نمیخواستم برم بیرون و خونه بودم

    میخواستم تمرین رنگ روغنم رو انجام بدم

    حتی خواهرم بهم گفت بیا بریم من گفتم نه

    بعدش به دلم افتاد که برو

    وقتی از پاساژ دلگشا اومدم بیرون دیدم هوا تاریک شده

    به قدری حس خوبی داشتم که از خدا سپاسگزاری میکردم

    و تو دلم میگفتم هرچی تو بگی

    وقتی رفتم پیش خواهرم ،با خواهر زاده ام رفتیم و چای گرفتیم و خرما و نون برده بودم با خودم نشستیم با چای خوردیم

    داشتم به خواهر زاده ام میگفتم که یکی یکی شمردم چند تا مغازه رفتم

    یهویی با تعجب گفتم

    وای من فقط 7 تا مغازه رو رفتم و دقیقا هفتمین مغازه کارم رو گفت خوبه و میخواد به طلا سازش نشون بده و تایید بشه ،بسازنش که هزینه طرح منو هم بهم پرداخت کنن

    وقتی اینو گفتم خواهر زاده ام گفت خاله اسم پیجتم هفت نوشتی

    که خندیدم و گفتم آره خدا خودش اسم پیجمو بهم الهام کرده که

    یادمه هدایتی بهم گفت اسمشو بذار هفت …

    خدایا شکرت

    خیلی خوشحال بودم که قدم برداشتم

    وقتی خواهرم گفت تا 8 باشیم ،من و خواهر زاده ام رفتیم تو پارک کنار بازار نشستیم و به درختا و به آسمون و ستاره ها نگاه میکردیم

    درمورد ستاره قطبی بهش گفتم و وقتی برگشتیم پیش خواهرم

    بالای ورودی مترو یه آیه نوشته بود

    مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ رِجَالࣱ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَیۡهِۖ فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ وَمِنۡهُم مَّن یَنتَظِرُۖ وَمَا بَدَّلُواْ تَبۡدِیلࣰا

    برخى از آن مؤمنان، بزرگ مردانى هستند که به عهد و پیمانى که با خدا بستند کاملا وفا کردند، پس برخى پیمان خویش گزاردند و برخى به انتظار مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند

    بدلو تبدیلا برام آشنا بود ولی معنیشو نمیدونستم

    سریع نوشتم تو

    این آیه قلبمو آروم کرد و وقتی رفتیم و برگردیم خونه خیلی حس خوبی داشتم

    الان یاد دیروز افتادم داداشم بعد یک سال تازه متوجه شده بود که آیه وان یکاد که تو خونه مون داشتیم برداشته شده و پرسید چرا و ان یکاد رو برداشتین؟

    که من جریانشو گفتم و گفتم که شرک میشد

    برخلاف یک سال قبل اصلا واکنشی نشون نداد و گفت که آره درسته انگار قدرت رو میدیم به چیزای دیگه

    و بهش گفتم که حتی من دعای حرز امام جواد رو به همین خاطر دیگه نبستم به دستم و برداشتمش

    چون شرک بود

    و با سکوتش کنار آبجیم و خواهر زاده ام تایید کرد حرفای منو

    چقدر خوبه که از وقتی من تصمیم به تغییر گرفتم ،اعضای خانواده من هم هر روز خود به خود رفتارشون تغییر میکنه

    خدارو بی نهایت سپاسگزارم که به من این روز بهشتی رو هدیه داد

    من سعیمو میکنم رها باشم که هرچی خیر هست از امروز من همون رخ بده

    چون خدا شنبه به من گفته که راضیم میکنه

    پس من خیالم راحته و از مسیرم لذت میبرم

    خدایا شکرت

    برای تک تکتون و استاد عزیزم و مریم جان عزیزم بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و عشق و ثروت و نعمت از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  6. -
    آرمان احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2524 روز

    سلام به دوستان عزیزم

    به استاد بی نظیرم

    به مریم شایسته مهربان

    به خودم

    مثل همیشه عالی، یه سری برداشتها کردم واقعن حالمو خوب کرد

    داشتم به این فکر میکردم که اگه تو کاری باشی که مورد علاقت نباشه چی!!

    اُنوقت باید چیکار کنیم!؟

    آیا باید بشینیم و غُر بزنیم به جای تمرکز بر خوبی ها و زیبایی ها!

    آیا باید ناشکری کنیم به جای سپاسگذاری!

    بی تابی کنیم به جای صبوری کردن و طی کردن تکاملمون!

    یه سری خصوصیات اخلاقی هست که ربطی به اینکه ما تو مسیر علاقه هامون هستیم یا نیستیم نداره

    مثل شکرگذاری، مثل صبر،مثل مداومت، مثل تمرکز بر زیبایی ها و دیدن نکات مثبت

    چیزی که من از حرفهای استاد برداشت کردم این بود که ما اگه حتی جایی هستیم که فکر میکنیم اون جای اصلیمون نیست اگه سعی کنیم لذت ببربم، جهان مارو هدایت میکنه به اون جایی که باید باشیم

    و لذت بیشتری ببریم.

    و این نیاز به طی کردن تکاملمون داره،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  7. -
    پریا فراهانی گفته:
    مدت عضویت: 1701 روز

    سلام استاد سپاسگذارم از اینکه هستید در این هستی ؛ با هر فایلی که از اول تا کنون که ب فایل ۹ مصاحبه شما رسیدم خیلی از باورهای مثبت ب لطف خدا برام ساخته شده و من شفا یافتم و بینهایت در مسیر آرامش و موفقیت قرار گرفتم و در ذهنم ب بسیاری از کدها رسیدم ، استاد من در این مسیر بعد از دو سال مجداد برگشتم ب سایت شما که قطعا باید از این مسیر میومدم و تکاملم رو‌طی میکردم تا ب نتیجه الان برسم من از اول کتاب رویاهایی که رویا نیستن ‌چگونه فکر خدا رو بخوانیم و ۱۲ قدم تا قدم ۶ شروع کردم و در این قدم استپ کردم و رها کردم ، مسیر خیلی سختی پیش روم قرار گرفت اما ب لطف خدا دوباره از طریق شهودم هدایت شدم ب سایت شما و دوباره از صفر از اول شروع کردم با مرور اولین کتابتون تازه متوجه شدم تکاملی که شما ازش صحبت میکنید چقدررررر مهم هست و شفای ترس‌ها و قدرت باور و ایمان راسخ بخدا ؛چون برای من معجزه شد که با هر کلمه ای که در کتابها و مصاحبه ها یی که میخونم و گوش میدم تمام کدها برام باز شد ومن در لحظه فرکانسم تغییر کرد وب لطف خدا معجزه هر لحظه برام رخ داد استاد من قدم ب قدم دارم پیش میرم و ب لطف خدا این تغییرات شگفت انگیزه و سپاسگذار خداوند و شما هستم یکی از معجزه هایی که خیلی مشتاقم بگم اینه که من در مسیر تکاملم معجزه شفا برام رخ داد بیماری که بعد از رهایی قدم ۶ ب لطف خدا ب زندگی من پا گذاشت وتنها این موهبت الهی بود برای من تا بتونم ب ایمان توحیدی برسم و یک میانبری شد برای من که در عرض یکسال من راه چند ساله رو طی کنم که با تغییر باور و فرکانس و ایمان توحیدی ب پروردگارم رخ داد که شما این ایمان رو برای من تعریف کردید و ب خواست خدا من حقیقت و درک کردم و زندگیش کردم وشفا یافتم ب طوری که هیچ پزشکی قادر ب درمانش نبود تو این یکسال ؛ ولی شفا در چند روز برای من ب لطف خدا رخ داد 😭تنها خدا بود خدا بود خدا خواست که من این پیامها رو از طریق شما دریافت کنم و اینبار بفهمم و درک کنم تنها هدف من از بازگو کردن مسیرم این بود که هرکسی این متن میخونه ایمان داشته باشه که داره تکاملش رو طی میکنه ودر زمانبندی الهی قطعا ب خواسته اش میرسه فقط با باور اینکه ( خداوند تنها قدرت زندگی من است من را ب تمام خواسته هایم میرساند ) دوست من ؛؛؛ باور کن من باور کردم و ب یقین رسیدم تو ب یقین برس باقیشو بسپار ب خودش تا ب خواسته هات برسی باور کن تو این یکسال درد بی ایمانی و چنان متحمل شدم که جهنم رو ب معنای واقعی در وجودم تجربه کردم البته نا گفته نماند این برای رسیدن من ب ایمان راسخ یعنی رسیدن ب یقین رخ داد چون برای رسیدن ب خواسته هایم باید ب این ایمان میرسیدم واما ( این مختص مسیر من بود )با تمام وجودم اینو میگم که فقط خداتو باور کن همین وهمین الان شهود خدایم خواست که این تجربه ب اشتراک بگذارم

    سپاسگذارم از استاد و تیم تحقیقاتی عباسمنش 🙏🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  8. -
    حسین رجب پور گفته:
    مدت عضویت: 1973 روز

    بنام خدا که تنها روزی دهنده و نجات دهنده اوست

    سلام ….

    امیدوارم مثل همیشه سالم و شاد و درفرکانس خواسته ها باشی…

    ما در دنیای ارتعاشی زندگی میکنیم هر جور درکش کنی ب اندازه اگاهی و درکت بهت واکنشون میده … در واقع ما چیزی رو ب زندگی مون جذب میکنیم که ب ان باورداریم …

    کائنات همیشه با افکار ….احساسات …و باورهای ما هماهنگ میشه درحقیقت جهان با فرکانسی همسو میشه که ما ساطع میکنیم

    واقعیت زندگی هر فردی حاصل افکار و باورهایه که نسبت ب خودش و جهان اطرافش داره….

    اون روزهای اول که با استاد اشنا شده بودم و ب صحبتهای استاد گوش میدادم همیشه یه جمله رو حین گوش دادن ب حرفهاش تکرار میکردم اون جمله این بود :

    ( این ادم قانون رو درک کرده )

    واقعا هم همینه تا قانون جذب رو درک نکنیم هیچ اتفاقی نمیفته …افرینش همیشه درحال رخ دادنه ….چون همه چی انرژیه و انرژی هیچگاه ثابت نیست و همواره در یک فرکانسی در حال ارتعاش ….

    همواره از یه شکلی ب شکل دیگه تغییر شکل میده

    از ان جایی که همیشه داریم ب چیزی فکر میکنیم همیشه در حال خلق کردنیم…بقول استاد ما با رسیدن ب خواسته ها ب احساس خوب نمیرسیم بلکه با رسیدن ب احساس خوب ب خواسته ها مون میرسیم

    حال ب هر دلیل احساس بد یا خوبی داری برای جهان و قانون جذب مهم نیست چون جهان احساس نداره و تنها پاسخ میده ب حسی که داری …پس سعی کن تا میتونی احساستو خوب کنی….

    حالا این گوی این میدان …..

    اگه میخوای ب خاطر مشکلات و شرایط بد جامعه یا بدهی ای که داری نگران و ناراحت باشی قانون جذب مشکلات و بدهی بیشتری بهت میده براش مهم نیست چرا و ب چه دلیل الان نگرانی یا احساست بد هست …

    یه سیستمه که داره واکنش نشون میده ب احساس تو ….این سیستم برای تو دل نمیسوزونه ….پس بی جهت خودتو مظلوم نشون نده و از بقیه هم توقع کمک نداشته باش …

    هیچکس ب تو کمک نمیکنه تنها خودتی که میتونی ب خودت کمک کنی اگه حالتو خوب کنی بی نهایت دستان خدا واسطه ای میشن تا تو ب چیزی که میخوای برسی …

    اگه هم حالت بد باشه یا نتونی احساستو خوب کنی بازم بی نهایت دستان خدا واسطه میشن تا چیزهایی که دوست نداری سرراهت قرار بدن تا حالت بیشتر بد بشه…

    این اسمش خصومت جهان یا خداوند با تو نیست این یعنی عدالت … یعنی قدرت خلق زندگی من در دستان خود من قرار داده شده

    مثل یک مرد پاشو و روی خودت و ذهنت سرمایه گذاری کن …مثل خیلی های دیگه …

    بقول استاد وقتی صحبت مرگ و زندگی باشه ادم مجبور میشه یه راهی پیدا کنه برای نجاتش …ما در دنیایی زندگی میکنیم که قوانین بر ان حاکم هست …بی جهت و تصادفی برات اتفاق بد یا خوب نمیفته تو خودت بوجودش میاری …

    انچه که تو در زندگیت کسب کردی حاصل توجهات خودت بوده حال چه اگاهانه چه نااگاهانه اگه از نتایجی که کسب کردی ناراضی هستی ب این معناست که تو ب چیزهایی توجه کردی که دوسشون نداشتی در واقع تو همیشه در حال غر زدن یا اعتراض و شکایت کردن از اوضاع و احوال خودت…دیگران و جامعه بودی ….

    اگه میخوای زندگیت تغییر کنه توجه ات رو از روی چیزی که دوست نداری بردار غز نزن …نق نزن …..شکایت نکن ….ب افرادی که شکایت میکنن گوش نده علیرغم اینکه مشکلات زیادی هم باشه ….باید بتونی ارام ارام کنترل کانون توجه ات رو در دست بگیری

    تنها راهش اینه که بر ذهنت مسلط بشی چون همه چی ذهنیه …راه تسلط بر ذهن هم اینه که ارام کردنش رو بیاموزی اگاهی میتونه در این زمینه بسیار کمک کننده باشه …

    امیدوارم همه دوستان قبل از رسیدن ب خواسته ها در فرکانسش قرار بگیرن….چون همیشه سیگنال اول از سمت فرستنده ب جهان ارسال میشه .. ….

    تا درخواستی نباشه پاسخی در کار نیست ….

    پس درخواستت رو همین الان بنویس و ب جهان ارسال کن و از زندگیت لذت ببر …..تا پاسخش رو دریافت کنی ….

    ب ذهنت تمرین شاد بودن رو بیاموز…

    تشکر ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    محمد اکبری گفته:
    مدت عضویت: 3638 روز

    سلام

    من دو مثال میخوام بزنم از افرادی که از همین استان ما هستن و یکی موفق و دیگری با وجود عشق ولی ناموفق.هردو هم فوتبالیست.یکیشون که وقتی با موفقیت های ایشون آشنا شدم و فهمیدم چقدر موفق شدن، کلا سد ذهنیم شکست و دیدم که برخلاف گفته خیلی ها افرادی هم هستن که هم موفقن هم ثروت رو دارن.اتفاقا ایشون الان رئیس آکادمی باشگاه استقلال هم هستن و خواستن و موفق شدن که علتش هم همون باورهای درست بوده.نفر دوم از دوستان من هست که به تازگی آشنا شدم با ایشون و واقعا از لحاظ فوتبال بازی کردن شبیه ژاوی معروف بازی میکنه و بینهایت علاقه رو میشه تو این آدم دید.ولی از لحاظ مالی نه اصلا شرایطش خوب نیست.کلا هم فوتبال رو به عنوان شغلی که بشه پول ساخت ازش نمیشناسه و فقط به خاطر عشقش بازی میکنه.

    اینا همش به خاطر همون باورهای محدودکننده در مورد ثروته ک اینقدر ریشه داره که بینهایت فرصتی که برای ثروت ساختن تو هر شغلی هست رو نمیبینن افراد.

    خیلی مثالای دیگه هم هست ولی نکته مهم اینه که اگر میخوایم درست و اساسی پیشرفت کنیم و به رده های بالاتر برسیم و با هرروز بزرگتر شدن سطلمون لذت بیشتری ببریم، باید روی باورهای ثروت ساز کار کنیم.چون اون باورهای قبلی بالاخره یه جایی ما رو محدود میکنن و جلومونو میگیرن.هرکسی هم که تو دنیا به جایی رسیده این باورا رو درست کرده.چون هرچی فکر میکنم میبینم کسی که واقعا تو مسیر درست حرکت کنه هم ثروت هم سلامتی هم روابط خوب هم همه چی بهش داده میشه و کسی که مسیرش غلطه اینا رو نداره.پس اونایی که بزرگ شده ظرفشون مثل مسی و رونالدو ، اون باورهای درست رو داشتن و لاجرم این نتایج باید میومده یعنی هم ثروت هم عشق به کار و موفقیت.وقتی آدم تو مسیر درست باشه از همون اول همه چی براش میاد از جمله ثروت و به جاهای بالاتر هم میرسه.ولی وقتی مسیر غلط باشه مقصد جالب نخواهد بود یا اصلا به بی مقصدی میرسن افراد.

    خوشحالم و سپاسگزار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  10. -
    محمد محمدحسين گفته:
    مدت عضویت: 3136 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و همه دوستان

    سپاسگزار خداوندم که مسیر هدایتم رو توسط شما به من گوشزد میکنه .

    واقعا جلسه عالی بود و لذت بردم ؛ یادمه اوایل که با شما آشنا شده بودم به ترتیب تمام پکیج ها رو خریداری میکردم ، واقعا سرعت پیشرفتم بسیار عالی بود و بعد از چند وقت که به خاطر مسایل کاری ( که البته الان متوجه شدم که در امتحان پافشاری و شوق به روی تغییر باورهام مردود شده بودم ) از شنیدن و بازسازی باورهام دور شدم ،‌خود به خود هم پیشرفتم تقریبا به صفر رسید و همش منتظر پکیج های جدید بودم تا خریداری کنم و دوباره به شتاب پیشرفت قبل خودم برسم و با اینکه توی بیشتر جلسات ، خود شما گفتی که هنوز که هنوزه دارین همون صحبت های خودتون رو گوش میدین و باورسازی میکنید ، من فقط لبخند میزدم و میگفتم به به چه خوب !!!!! تا اینکه دیشب به خودم گفتم که بیام و از اول دوباره همه چیز رو دوباره گوش بدم و ببینم توی پکیشج روانشناسی ثروت 1 مگه چی داره که الان من یادم رفته ؟

    خیلی جالبه به محض گوش دادن به جلسه چهارم که تقریبا شروع توضیح در مورد پایه قوانین هم هست ،‌ فروش من بالا و بالاتر رفت ؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!

    و امروز هم در همین فایل به طور مستقیم و غیر مستقیم هم اشاره به همین موضوع کردید .

    این رو نوشتم برای دوستانی که مثل من قبلا جواب گرفتند ولی سرعت رشد و یا پیشرفشون کم شده و بسیاری از دوستان که هنوز جواب دلخواه رو نگرفتند ؛‌ همانطور که ما به مدار بالاتری میریم ،‌شیطان هم ترفندهای دقیقتری برای منحرف کردن ما انجام میده تا ما رو منحرف کنه ، که فقط با تکرار و تکرار بیشتر قوانین توسط ما و کمک گرفتن بیشتر و بیشتر از خداوند به راحتی میتونیم این کلاف رو طی کنیم و سردرگم نشیم .

    بازهم بابت اینکه وقت میذارین و با شوق برای پیشرفت ما و گسترش جهان موثر واقع میشید سپاسگزارم.

    استاد عزیز ! امیدوارم در پناه الله و تنها فرمانروای جهان ، سالیان سال برقرار و پیروز و ثروتمند و سعادتمند باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای: