معرفی دوره «قانون سلامتی» | قسمت 1

 

معرفی دوره «قانون سلامتی» | قسمت 2

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    660MB
    42 دقیقه
  • فایل صوتی معرفی دوره «قانون سلامتی» | قسمت 1
    40MB
    42 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

191 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «طیبه» در این صفحه: 3
  1. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 694 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    من الان از فایل گفتگوی استاد با دوستان قسمت 53 که نشونه ام بود و رد پامو گذاشتم و اومدم اینجا تا تکمیل گفته هام رو اینجا بنویسم تا رد پام بمونه

    اول میخوام بگم که

    وقتی استاد میگه باید در مدار دریافتش قرار بگیری تا چیزی رو درک کنی و بهش عمل کنی وگرنه اگر درمدارش نباشی هزاران بار هم بشنوی بهش عمل نمیکنی حتی نمیشنویش

    چون من بعد این فایل بود که متوجه شدم نباید حرفایی که اینجا یاد میگیرم رو به کسی بگم

    قبلا سعی میکردم نگم ،ولی ناخودآگاه میرفتم و میگفتم به خانواده ام و سعی داشتم کمک کنم بهشون تا حال اونا هم مثل من خوب بشه

    قبل گوش دادن به این فایل من سعی داشتم به خواهرم کمک کنم ، به مادرم ،به برادرم

    و زیاد بود این تلاشم و یه جورایی از کار کردن روی خودم جا مونده بودم و قشنگ میدیدم که حس بدی میگیرم با این کار انگار خودمم نمیتونستم قدم بردارم

    وقتی من به این فایل گوش دادم شنیدم (شنیدم گفتم چون که من درک نکردم و درمدار دریافتش نبودم و اشتباه متوجه شدم البته اشتباه هم نبوده چون من اونموقع در مداری بودم که در حد همون مدار درک داشتم و این رو درک کردم از حرفای استاد ) که استاد میگفت که روزی یک وعده غذا میخورن

    و میان وعده ها رو شنیدم که نمیخورن

    بعد من تصمیم گرفتم که میان وعده نخورم که اکثرا میان وعده های من میوه و تنقلات مثل کیک و چای و … بود

    و میرفتم به مادرم و خواهرم که میومد خونمون بهش میگفتم و میگفتم که من دیگه میان وعده نمیخورم و در مورد معرفی های دوره میگفتم و میگفتم که برو تو هم دانلود کن گوش بده عملکرد مغز رو میگه استاد و خواهرم میگفت باشه حالا گوش میدم

    و حتی من تقریبا فکر کنم سه هفته ای درست غذا نخوردم صبحا تا ظهر چیزی نمیخوردم و وقتی هم میخوردم تغذیه ام مناسب نبود مناسب نبود چون مقوی نمیخوردم

    و من قشنگ این حس و داشتم که طیبه راهت درست نیست ولی گوش نمیدادم به این حس

    یه حسی میگفت وقتی تو هنوز دوره رو نگرفتی چرا سرخود عمل میکنی

    و وقتی به خواهرم گفتم اونم شروع کرده بود زیاد غذا نمیخورد میگفت پهلوهام کمی لاغر شدن با اینکه زیاد وزن خاصی نداشت 47 کیلو بود و منم چون سه هفته غذا کمتر خوردم از 47 کیلو به 44 کیلو رسیدم

    لاغر تر شده بودم نسبت به قدم که بلنده

    من بیشتر قصدم این بود که بدنم سلامت باشه خیلی وقته دیگه با بدن خودم به صلح رسیدم

    و من وقتی متوجه شدم که درست متوجه نشدم که هدایت شدم به عقل کل به جواب یه سوال

    خودم با این سوال رفتم که چه تغذیه ای باید داشته باشم و پاسخ دوستان رو که تو جواب های عقل کل نوشته بودن مطالعه کردم دیدم یه خانم که قانون سلامتی رو خریده بودن نوشته بودن که

    کسانی که لاغر هستن سه وعده غذا رو بخورن حتی میتونن بیشتر هم بخورن ولی درست و اصولی

    من اونجا بود که با توضیحاتشون متوجه شدم دارم غلط میرم مسیرمو و تصمیم گرفتم تا وقتی که دوره رو خرید نکردم به تغذیه ام برسم و سعی کنم درست عمل کنم

    ولی این موضوع یه خیری هم برام داشت که من به کل دیگه تنقلات کارخانه ای رو دیگه اصلا میلی بهشون ندارم و خیلی راحت نه میگم به خوردنش و اطرافیان که میخورن من دیگه وسوسه نمیشم

    حتی چیپس و پفک رو هم دلم نمیخواد بخورم منی که قبلا اولین نفر بودم

    و برسم به درکی که از این موضوع داشتم و درسی که گرفتم که سبب شد تا به خانواده ام دیگه حرفی از آموخته هام نزنم

    چون دیگه فهمیده بودم که خودمم ممکنه در مداری باشم که درست متوجه اصل اون موضوع نشم و درکی داشته باشم در حد همون مدارم و با گفتن اون درکم در حد همون مدار ممکنه

    اطرافیانم از این موضوع بهشون ضرری برسه پس از این به بعد فقط متمرکز بشم روی کار کردن خودم و برای خودم نگه دارم تمام آموخته هارو و تا وقتی که بهشون عمل نکنم حق ندارم به کسی بگم چون باید اول خودم عمل کنم

    من وقتی متوجه شدم و به مادرم گفتم که اشتباه فهمیده بودم گفت ببین الان اگر به یه نفر دیگه میگفتی و اشتباهی اجرا میکرد و خدایی نکرده چیزی میشد مقصر تو بودی

    که حرفای استاد عباس منش رو اشتباهی بدون اینکه دوره رو خرید کنی اومدی گفتی به فردی که خیلی هم چاق نیست و لاغره

    من اونجا بود که به خودم اومدم و تصمیم گرفتم تا دیگه سعی کنم با کسی در مورد چیزی حرف نزنم و روی خودم کار کنم

    این درکم فکر کنم تقریبا اسفند ماه بود

    حتی به این نتیجه رسیدم که نمیتونم تاثیری تو زندگی اطرافیانم داشته باشم چون قشنگ اینارو درک کردم

    مثلا

    به خواهرم میگفتم و اوایل که قبول میکرد گفت باشه عضو میشم تو سایت گوش میدم ولی وقتی میپرسیدم گوش دادی میگفت نه

    و بعد آخرین بار که بهش گفتم چند تا فایل رو گوش بده گوش میداد ولی به قول استاد که میگفت گوش میدن ولی نمیشنون و در مدار دریافتش نیستن بود

    و من کم کم دیگه انگار با این درک از فایل قانون سلامتی خود به خود دیگه هیچ تلاشی برای کمک کردن به خانواده ام نکردم و از خدا خواستم که کمکم کنه تا فقط برای تغییر خودم قدم بردارم

    یادمه درمورد حجاب در قرآن به خواهرم گفته بودم و خواهرم تصمیم گرفته بود که بیرون موندن موهاش براش مهم نباشه و آخرین بار تو عید دیدنی بود که یکی از فامیلامون اومدن خونمون گفتن چی شده موهاتو پیش پسر ما باز کردی برگشت گفت طیبه گفته که گناه نیست

    من رفتم گفتم درسته من گفتم ولی بهت گفتم که برو قرآن رو بخون منم وقتی گوش دادم و رفتم قرآن رو خوندم

    بهش گفتم چرا ادامه حرفمو گوش ندادی که آخرش استاد گفته که برای خودمون بهتره که طبق عرف جامعه لباس بپوشیم تا خودمون اذیت نشیم

    بعد رفتن مهمونا گفتم من دیگه چند وقت بود دیدی چیزی بهتون نمیگم

    گفت آره

    گفتم چون من متوجه شدم که من یه سری چیزارو خودم اشتباه درک کردم و اومدم به شما گفتم پس دیگه به حرفای من گوش نده خودت برو سایت استاد و حتی خودت قرآن بخون

    دیگه به کسی نگو طیبه گفته حجاب عذابی نداره

    خلاصه من که اینارو دیدم انگار مصمم تر شدم دیگه سعی کنم هیچی نگم

    و این حرف استاد یادم اومد که میگفت آدما جوری میخوان باشه که دوست دارن باشه نه اینکه بخوان به قوانین عمل کنن

    من با این اتفاق درسای بزرگی یاد گرفتم و باعث آروم شدنم و کار کردن فقط روی خودم شد

    که تقریبا شده یک ماه از اسفند ،که من بیشتر سعی دارم روی خودم کار کنم و کمتر پیش اومده حرفی از گفته های استاد بزنم حتی به مادرم

    درس این فایل برای من این بود

    که من ناتوانم در تغییر یا کمک کردن برای اطرافیانم تا خودشون نخوان من هزاران بار هم بگم بی فایده هست

    و مهم ترینش که یاد گرفتم و چند باریه که هر وقت خواستم حرفی بزنم میگم طیبه حرف نزن

    بگو ببینم خودت عمل میکنی ؟ یا وقتی که حرفی زدم یه صدایی بهم گفت تو الان این حرفو زدی مگه خودت عمل میکنی که به دیگران و اطرافیانت اینارو میگی

    پس ساکت باش و اول خودت عمل کن و کاری با کسی نداشته باش

    من این صدارو واضح تو دلم میشنیدم که خودت عمل نمیکنی پس نباید به کسی بگی

    تو باید روی خودت تلاش کنی کار کنی

    تو یکی از فایلا استاد میگفت اگر اشتباه نکنم ، که اشکالی نداره که یه وقتایی درست درک نکردین یا راهتون اشتباه رفتین ولی این در مسیر تکاملتونه و داره ظرفتون رشد میکنه و با این درک هاست که یاد میگیرین و پیشرفت میکنید

    من یاد گرفتم که از اول سال هم هدفم این شد که فقط روی خودم کار کنم و شخصیتم رو تغییر بدم

    و هر روز تو نوشته هام که وقتی بیدار میشم مینویسم و از خدا درخواست میکنم خیلی برام مهم شده این خواسته که تا وقتی من تغییر نکنم شخصیتم رو جور دیگه متفاوت تر از قبل نکنم نتایج پایداری نمیبینم پس باید کنترل کنم ذهنم رو

    و از مسیر تکاملم لذت ببرم

    خوشحالم از اینکه خدا هر لحظه حامی من هست تو همه جنبه ها کمکم میکنه تا درس یاد بده بهم و من سعی کنم قدم بردارم و عمل کنم

    برای تک تکتون بی نهایت شادی و عشق و آرامش و سلامتی و ثروت بی نهایت و سعادت در دنیا و آخرت رو میخوام از خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 694 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    من خداروسپاسگزارم که تونستم به تعهدم پایبند باشم و هر روز چند روزه دارم قرآن میخونم

    الان که شروع کردم به خوندن معنی آیه 177 تا186 که هر شب قبل خواب دو صفحه میخونم

    به دو تا از جواب سوالام رسیدم

    آخرش که آیه 186 بود

    وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَ لْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

    چقدر من گریه کردم

    بار اولی که قرآن رو شروع کردم از اول به خوندن

    تا چند تا سوره پیش رفتم فکر کنم 4 تا بعد دوباره از اول شروع کردم

    الان که دارم میخونم انگار جدیدن و من اصلا این معانی رو نخونده بودم حتی دیروز من صفحه قبلش رو خوندم یادم رفته بود نوار سبز رو بذارم صفحه بعدش امروز از اول خواستم شروع کنم دیدم مطالب جدید ادامه که دادم رسیدم به آخر صفحه دیدم من این صحفه رو دیشب خوندم و گفتم ببین طیبه استاد میگفت هر چقدر تکرار بشه براتون باز تازگی داره یه آگاهی جدید داره همینه

    بعد من آیه 177 رو درمورد نیکوکار که گفته خوندم احساس کردم بعضی مواقع در راه دوستی خدا کمک نکردم و اینجا خدا بهم یادآور کرد که در راه من باشه و قشنگ گفته که به گدا و فقیر و خویشان و یتیمان و رهگذران در راه دوستی خدا کمک‌کنیم

    و بعد رسیدم به آیه روزه گرفتن

    یادم افتاد من از سال 94 تا الان روزه نمیگیرم ،چون اونموقع رفته بودم آزمایش دادم گلبول سفیدم کم بود و تا سال 98 بود فکر کنم آخرین بار رفتم آزمایش گلبول سفیدم کم بود همچنان و روزه نمیگرفتم تا به امسال و نمیتونستم روزه بگیرم و ضعیف میشدم و الان که فکر میکنم میبینم هم تغذیه ام مناسب نبود و هم اینکه باورایی که داشتم محدود بود که همه میگفتن ضعیفی و من پذیرفته بودمش

    ولی از وقتی که این فایل معرفی دوره قانون سلامتی رو گوش دادم نمیدونم چند روز پیش بود چون تو دیدگاهم نوشتم تاریخشو باید برم ببینم

    وقتی گوش دادم درسته فعلا تکاملم طی نشده تا بتونم دوره هارو خرید کنم ولی سعی کردم از فایلای رایگان که درمورد سلامتی استاد گفتن خوب گوش بدم و اولین تمرینم این بود که بین وعده های غذایی چیزی نخورم و تقریبا بهش عمل کردم

    وقتی این فایلارو گوش میدادم میگفتم خدایا دلم میخواد دوباره روزه بگیرم کمکم کن تقریبا 8 ساله من نتونستم روزه بگیرم

    حتی برام جالبه دیگه وسوسه نمیشم برم سراغ کمد آشپزخونه تا از کمد کیک و تنقلات یا شکلات بردارم

    کمتر پیش اومده برم بردارم

    ولی باز سعیمو میکنم

    به طرز عجیبی من وقتی وعده های غذاییمو میخورم تا وعده بعدی گرسنه ام نمیشه یا نمیرم هی در یخچالو باز کنم ببینم یه چیزی بردارم بخورم

    جالب اینجاست من که میوه دوست داشتم بخورم مثلا خیار یا سیب یا گوجه و میوه های دیگه در روز میخوردم الان میلم کمتر شده به خوردنشون

    و اینجا که تو قرآن ترجمه آیه 184 رو خوندم گفتم وای من الان متوجه شدم حرفای استاد رو تو فایلای رایگان معرفی دوره قانون سلامتی

    که میگفتن ساختار مغز جوریه که پاداش بدی بهش بیشتر میخواد و مغزه که ما رو وادار میکنه بریم یه چیزی بخوریم

    اینجا که آخر آیه نوشته بود خدا که

    و بی تعلل روزه داشتن شمارا از هر کار بهتر خواهد بود اگر فوائد بیشمار این عمل را بدانید

    از این آیه متوجه شدم که خدا گفته قشنگ که اگر یک وعده هم بخوریم سلامتی داریم و به اندازه خوردیم که استاد میگن در روز یک وعده غذا میخورن حتی میگن که ورزشم میکنن

    پس اگه برای استاد شده برای من هم میشه

    و از خدا خواستم الان که به من کمک کنه تا من هم امسال روزه بگیرم

    جدیدا که تمرین کردم بین وعده ها چیزی نخورم ، یه وقتایی صبح که بیدار میشم تا 12 گشنه ام نمیشه

    از خدا خواستم هدایتم کنه تا بتونم تکاملم رو طی کنم و دوره سلامتی رو بخرم و به آگاهی هاش عمل کنم

    الان که این آیات رو خوندم گفتم بیام اینجا بنویسم

    تا رد پام بمونه

    خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم

    شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  3. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 694 روز

    سلام هدی جان

    خیلی ممنونم از نگاه قشنگت

    من هم برای شما بی نهایت شادی و سلامتی و آرامش و بی نهایت عشق و بی نهایت ثروت از خدا میخوام و سعادت در دنیا و آخرت

    پیام شما باعث شد خودمم یه بار دیگه نوشته مو بخونم و برام یادآوری بشه که چه تکاملی رو در مورد این درک هام یاد گرفتم و در روز شمار ها نوشتم

    و این برام یادآور شد که اشکالی نداره اگر جور دیگه ای متوجه شدم در مداری بودم که همون اندازه درک کردم و با بزرگتر شدن ظرفم درکم هم از این موضوع و قانون سلامتی بیشتر شده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: