سرفصلهای این قسمت:
- شرایط نادلخواه کنونی را به عنوان وضعیت ثابت و غیر قابل تغییر نپذیر؛
- ثمرات ادامه دادن در مسیر درست؛
- باور به اینکه “شرایط میتواند از این هم بهتر باشد”، عادتِ “بهبودهای مستمر” را در وجود شما می سازد؛
- رابطه “ایمان” و “عملکرد”: اگر میخواهی ببینی به موضوعی چقدر ایمان داری، به عملکرد خود نگاه کن تا ببینی چگونه رفتار و عمل میکنی. میزان ایمان و باور شما نسبت به یک موضوع، به اندازهای است که به آن موضوع عمل میکنی و آن نوع نگرش در رفتارهایت دیده میشود.
- “ایمانی که به عمل میانجامد”، ساز و کار اصلی برای تغییر شرایط زندگی است؛
- وقتی به این باور برسی که کانون توجه شما، اتفاقات زندگی شما را خلق میکند، آنوقت برای جهتدهی آگاهانه کانون توجه خود، متعهد میشوی؛
- تغییر عادتها، موجب تغییر رفتار و عملکرد میشود و در نهایت به تغییر شخصیت میانجامد. نتایج پایدار، حاصل تغییر شخصیت است.
- تغییر بنیادین در باورها و ایجاد باورهای قدرتمند کننده حاصل:تغییر بنیادین نگاه ما به خداوند، نگاه ما به فراوانی نعمت ها و میزان خود ارزشمندی مان در دریافت نعمت ها و دریافت هدایت های خداوند است؛
- تا وقتی با تعهد بالا، قوانین زندگی را جدّی نگیری و به آن عمل نکنی، نمیتوانی بفهمی که نتیجه زندگی شما تا چه حدّ میتواند متفاوت و با کیفیت بشود. بنابراین، “نتایج”، حاصل عملکرد است و “عملکرد”، خروجیِ باور به این آگاهیهاست؛
اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره قانون آفرینش و نحوه خرید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD378MB24 دقیقه
- دانلود فایل صوتی22MB24 دقیقه
به نام خداوندبخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم.
روزشصت ودوم،روزشمارتوانایی تشخیص اصل از فرع…
اصل یعنی وقتی به یقین رسیدی که یه حرفی سخنی راهکاری شیوه ای درست هست بهش عمل کنی…
فرع یعنی با اینکه میدونی ویقین هم داری که یه حرفی سخنی راهکاری شیوه ای درست هست، با بهانه جویی یا از روی تنبلی، یا عادت داشتن به شیوه های قدیمی، بهش عمل نکنی یا هروقت حال داشتی بهش عمل کنی حال نداشتی هم عمل نکنی!!!
به قول شما استاد عزیزم، یه وقتایی ماها اون اوایل میومدیم میگفتیم ای چه جالب، عباسمنش چقد قشنگ حرف میزنه، چه حرفهای باحالی میزنه، راست میگه ها، کاش میشد ماهم اینطوری حرف بزنیم، اینطوری انجامش بدیم اینجور کارو بارو زندگی و روابطی داشته باشیم!!!
بعد میومدیم یه دو روز میخواستیم مثل شما باشیم نمیشد که نمیشد…
خب اون اوایل چون هنوز شناختی از قوانین جهان آفرینش نداشتیم واصلا نمیدونستیم چند چندیم تو زندگیمون، نمی تونستیم که با تقلید کردن فقط، شیوه زندگیمون وشخصییتمون تغییر کنه…
اما هرکی تو این مسیر مداومت کرد، هرکسی انقدر عاجز از خودمحورییاش بود که بمونه و ادامه بده، بلاخره دیر یا زود به شناخت نسبی، نسبت به اون اگاهیهایی که شما توی کل فایل های دانلودی و دوره هاتون منتشر میکنید،رسیده..
هرکسی اگه 6 ماه تا 1 سال هر روز به صورت مدام تو این سایت بوده باشه و فایلهای شما رو دیده وشنیده باشه بدون شک باید زندگیش حداقل 50 درصد رشد مثبت کرده باشه، چون مداومت توی گوش دادن فایلهاتون باعث میشه به مرور ، این باورهای جدید و اگاهیهای جدید بیاد و روی اون باورهای نادرست ومخرب رو بپوشونه، حتی اگه اویل تقلیدی باشه فقط عملکردها بعد یه مدت می بینی تغییر باورها منجرب شده به تغییر افکار وگفتار ورفتارت….
بازم تکرار میکنم هرکسی به اندازه عجز وتسلیمش از این آگاهیها استفاده میکنه، کسیکه انقدر چک ولگد از جهان خورده باشه که با تمام وجود بپذیره که دیگه روش خودش واطرافیانش که ازشون تقلید میکرده جواب نمیده بهش…
کسیکه به این باور برسه که تمام راههای رفته ونرفته اش اشتباه بوده و دیگه راهی براش وجود نداره غیر اینکه زندگیشو بسپره به دست کسیکه ادا میکنه خودش وهرکی قدم جای پاش گذاشته واز اصولش پیروی کرده به خیرو خوشی و ….رسیده
کسیکه باتمام وجودش انتظار میکشیده وخدا رو قسم داده بوده که دستشو بگیره و هدایتش کنه وحالا این مسیر و این شخص رو دستی از دستان خداوند ببینه…
این شخص بدون شک با ازمون وخطاء میاد وشروع میکنه، با شک و یقین میاد وشروع میکنه، از روی ناچاری و گاهی با دل وجون میاد وشروع میکنه، وانقدر ادامه میده تا نور و روشنایی رو ببینه….
90 درصد کسایی که اینجا هستند اومده بودند که ثروتمند بشند ولی اولین چیزیکه نسیبشون شده خیال آسوده و آرامش و امنیت بوده، بعد تازه فهمیدن ای بابا، چقدر این ارامشه دلپذیره، چقدر این خدایی که پیدا کردند و دارند میشناسنش مهربون و دوستداشتنی و شیرینه…تازه بعدش سلامتی وثروت و روابط عالی وعزت،وآبرو وامنیت و کلی خیر وخوشی وسعادت هم نسیبشون شده ومیشه..
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است!!!!
واقعا همینطوره، من توی این مسیر دو سه ساله، خیلی وقتها فکر میکردم ایمانم قوی شده و دیگه خیلی با ایمانم وخیلی دنبال هدایت والهامات هستم و حتما بهشون عمل خواهم کرد ولی بوده یه جاهایی که فهمیدم نه بابا من اصلا اونقدری که فکر میکردم به خداوند و قوانین بدون تغییرش وحتی به خودم ایمان ندارم،چون قدمی برنمیدارم، وقتی برای خواسته ام اقدامی نمی کنم چطور توقع دارم که شرایطم تغییر کنه؟؟!!!
خب اوایل خیلی سخته ، اینکه بخوای ایمانتو به عمل تبدیل کنی…
اینکه از قدرت خودت وقدرتی که به دیگران دادی دست بکشی و فقط وفقط قدرت واختیار رو بدی به خدا، خدایی که تازه باهاش اشنا شدی ..
من برام پیش اومده گفتم ایمان دارم مثلا تو فلان موقعییت اگه فلان اتفاق بیفته می پذیرم، وبه خواست خداوند وحکمتش احترام میذارم وسعی میکنم فقط قد همون سهم خودم اقدام کنم وباقیشو به خودش بسپارم، امااااا در حد حرف و گفتگوهای ذهنی در من باقیموند ومن نه تنها ایمان فعالی نداشتم بلکه ایمانم رفت سمت خاموشی و استپ وجاشو ترسها وتردیدها گرفت، اما انقدر خسته و عاجز بودم که تا علایم هشدار کج روی و دور زدن قانون ونادیده گرفتن اصل برام مشخص میشد سریع فرمون رو کج میکردم دور میزدم یا حداقل همونجا استپ میکردم وهیچ کاری نمیکردم تا قدم بعدیم مشخص بشه..
برعکس گذشته ها که فقط کارم به این در وبه اون در زدن بود، خودم رو نیست ونابود وله میکردم که اون اتفاقه که خودم میخوام رقم بخوره، تا شرایط واوضاع طبق خواست خودم پیش بره…
ولی به لطف الله مهربان، انقدر شکر خدا صبور شدم که میدونم اون خدایی که بهم یه سهم کوچیکی رو سپرده که انجامش بدم شاهد و ناظر بر اموراتم هست و سهم خودش رو به درستی انجام میده، خب همینطوری تو حرف که نیست ، امتحانش کردم، بارها وبارها، توشرایط مختلف میخواستم ببینم وعده هاش بر حق هست یا نه، والحق که وعده های خداوند برحق هست …
قربونش برم من خدای قشنگ ومهربونم، اصلا نمی دونم ونمی تونم که بگم رابطه ام باهاش الان چه شکلی هست فقط گاهی حس میکنم یه مدت طولانی هست که حال دلم مثل توصیف که شما از حال دلتون توی بندرعباس داشتید هست، مثل اون روزها وشبهایی که قرآن رو میخوندید ونشانه های قانون رو در کلام خدا هرچقد جلوتر میرفتید بیشتر به وضوح میدید، مثل اون وقتایی که خداتون رو بی قید وشرط دوست داشتید حتی وقتی هنوز تو همون شرایط بودید و از نظر مال واموال تغییرات خاصی نداشت زندگیتون ولی از اینکه فهمیده بودید چه خدای با انصاف وعادلی دارید که قدرت خلق شرایط زندگیتون رو بهتون داده ذوق میکردید…
من مدتهاست همون حال وهمون حس شمارو دارم که از صحبتهای شما تو فایلهای مختلف شنیدم…
من بزرگترین ترس وعذاب زندگیم همیشه این بود که میگفتم یه بخش عظیمی از زندگیم که جبر هست و تقدیر وسرنوشت از پیش تعیین شده وبخش دیگشم که به خاطر اعتیاد پدرم وشرایط خانوادیگمو وبعد ازدواج نافرجامم به سمت نابودی رفته، و همیشه خودم رو عاجز در تغییر شرایط زندگیم میدیدم باتوجه به اون باورهایی که داشتم…
اما شما ، اموزشهای شما والبته لطف الله مهربان باعث شد که من به یقین برسم که من خالق شرایط زندگیم هستم واین لطف ورحمت از سمت خداوند به من داده شده، خدایی که خیر وشر منو بهم هر لحظه الهام میکنه واین بزرگترین وبا ارزشترین باور ویقین وایمانی هست که در من شکل گرفته، واصلا اون باورهای پوچ رو ریختم دور وفراموش کردم، چطور؟
با عمل کردن به اصل، به قوانین، هربار که عملکردم ونتیجه مثبت گرفتم یقین واعتماد وایمانم بیشتر شد وبیشتر سپردم وهدایت خواستم و به الهاماتم عمل کردم و این عملکردهای پشت سرهم باعث شده که تواین مسیر بمونم وشک نداشته باشم که این مسیر،مسیر درستی هست که درش خیر دنیا وآخرت نسیبم میشه…
همین منی که دارم الان این چیزهارو می نویسم ودم از ایمان و عملکرد میزنم فقط وفقط سرسوزن تونستم به قوانین عمل کنم، یعنی انگاری سرسوزن ایمان پیدا کردم به قدرت اون رب بی انتها وقدرتمند که صاحب واختیار دار تمام جهان هست،چون اگه از سر سوزن بیشتر ایمان داشتم اگه به قول پیامبر اندازه جو وارزنی شده بود ایمانم می تونستم کوه هارو جابه جا کنم، دیگه میشدم یکی مثل مریم مقدس وابراهیم و سلیمان و موسی و نوح ومحمد که تسلیم محض بودند در برابر امر وخواسته ی پروردگارشون…
راضی ام به رضای خودش وازش میخوام کمکم کنه ایمانم هر روز بیشتر بشه توکلم بیشتر بشه، سپردنم بهش بیشتر بشه، تلاش های از سر امیدم بهش بیشتر بشه، تا به آسانی بتونم از خیر دنیا وآخرتش نسیب ببرم ان شالله…
استاد جانم هرلحظه وهمیشه در پناه امن خداوند باشید که ایمانتون رو آرزومندم، مرد مومن و درستکار