درباره قانون آفرینش | خواسته ها محقق می شوند اگر…

سرفصل های این قسمت شامل:

  • به جای نصیحت کردن دیگران، تمرکز را بر بهبود عملکرد خود در اجرای قوانین بگذار؛
  • خواسته ها در برخورد با تضادها شکل می گیرند. وقتی باورهای هم جهت با آن خواسته را می سازیم، قدم به قدم به مسیر تحقق آنها هدایت می شویم؛
  • خیلی از افراد خواسته ای ندارند، چون راهکاری برای “چگونگی رسیدن به آن خواسته” ندارند. در حالیکه طبق قانون، درخواست وظیفه ما و “هدایت به چگونگی”، وظیفه خداوند است؛
  • درخواست اگر واضح باشد، “چگونگی” به شما گفته می شود؛
  • نگران بودن درباره “چگونگی رسیدن به یک خواسته”، حیله شیطان است؛

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره قانون آفرینش و نحوه خرید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    426MB
    27 دقیقه
  • فایل صوتی درباره قانون آفرینش | خواسته ها محقق می شوند اگر…
    25MB
    27 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

130 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Ehsan Moqadam» در این صفحه: 1
  1. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1927 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    سلام به استاد عزیزم بانو شایسته و همه عزیزان همراه

    خداروشکر می کنم در شرایطی هستم که میتونم این زیبایی ها رو ببینم اون بک گرانده بی نظیر که من رو یاد نقاشی های باب راس میندازه و یادمه وقتی بچه بودم همیشه دلم می خواست ببینم همچین صحنه ای رو در واقعیت و بعد که بزرگتر شدم دیدم یه سری مناطق تو اروپا مثل سوییس همچین جاهایی رو داره اما فکر نمی کردم که یه کسی هم بتونه اینجا زندگی کنه که وقتی ویدئوهای شما با این بک گراند رو می بینم خاطرات خوش اون زمان برام تداعی میشه، و این آگاهی ها که قدم به قدم گفته میشه.

    دلیل دارم برای قدم به قدم گفته شدن

    چند روزی بود که احساس میکردم یه مشکلی تو روند کاریم هست اما نمیدونم چیه و چرا با وجود این همه کارکردن نمیتونم به احساس خوب برسم و ذهنم رو کنترل کنم، از خداوند درخواست کردم و قدم به قدم راه بهم نشون داده شد ، توصیفش یه مقدار شاید مشکل باشه اما بخوام کوتاه کنم دیشب فایل جلسه چهار روانشناسی ثروت و عملگرا بودن و اهرم رنج و لذت بود و من گفتم همینه اما بازم نشونه خواستم تا ورژنم رو بهتر اپدیت کنم ، صبح که بلند شدم یه اپلیکیشن قرآن هست که اون هم باز هدایتی یکی از دوستان سایت معرفی کرد چیزی که خیلی وقت بود که دنبالش بود و درخواست کرده بودم ، باز کردم و هدایت شدم( به احساس درون گوش دادم) به آیه ۸ سوره آل عمران

    اول آیه و ترجمه رو اینجا کپی کردم بعد یه حسی بهم گفت پاک کنم تا هرکس خودش خواست بره ببینه

    که واقعا احساسم دگرگون شد

    یاد یه جمله استاد تو اون فایل افتادم که می گفت من مطمئن بودم که انفاق میفته و مشابهش رو تو قسمتی ازین فایل هم دیدیم.

    وقتی یه نکاه کردم به مسیر خودم دیدم خوب من سمت خودم رو نصفه نیمه دارم انجام میدم، چرا؟ چون ایمان ندارم که اتفاق میفته

    استاد میگه وقتی صحبت از ایمان میشه نمیتونم عملگرایی رو نادیده بگیرم، ابراهیم چاقو رو برداشت که ببره ، از کدوم ایمان حرف میزنید وقتی عمل نمی کنید؟!!

    مورد بعد اینکه واقعا یکی از مشکلات بزرگی که میشه گفت همه دارن اینکه میان شرایط کنونیشون رو در نظر میگیرن و میگن چجوری خواسته می خواد محقق بشه

    یعنی مصداق بارزش رو خودم تو زندگیم دارم که هر دفعه یادش میفتم کلی انگیزه میگیرم.

    دوران کنکور یادم میاد همیشه دوست داشتم دانشگاه تهران قبول بشم با اینکه هیچکدوم از دور و بریام حتی فکرش رو هم نمی کردن و بچه هایی که تو مدرسه یا کتابخونه بودم باوجود هزینه های عجیب غریبی که میکردن اصلا تو مخیلشونم نمی گنجید که به یه دانشگاه دولتی حتی فکر کنن.

    اجازه بدید روند رو بررسی کنیم.

    من اومدم خواستم رو مشخص کردم (فقط حضور تو دانشگاه)

    به خودم قبولوندم که من میتونم قبول بشم

    اومدم الگوش رو پیدا کردم ، شاید باور نکتید اما فقط یه الگو، اونم پسرخالم ، با خودم کفتم اگه این تونسته پس من هم میتونم.

    گفتم من می خوام متمرکز تر درس بخونم، (خواسته جدید و هم جهت)

    جالبه شرایط طوری به وجود اومد که من مدرسه نرم و برم کتابخونه یا تو خونه کار کنم و تو این مدت دوستایی که کوته فکرتر هم بودن دیگه نیمدن اصلا. وقتی سرجلسه کنجور بودم انقدر مطمئن بودم و جواب سوالارو میدادم که واقعا به معنای واقعی کلمه استرس نداشتم( این ها برای خودم پر از درسه واقعا)

    و وقتی جوابا اومد میتونید حدس بزنید که چی شد.

    من قبول شدم هم دانشگاه تهران هم علامه

    و دقیقا مثل ذوقی که الان استاد داشت برای مرور رسیدن به خواسته هاش منم داشتم.

    مرور این خاطره هم هدایتی بود انگار

    من درخواستم واضح بود

    من باور کردم که میرسم

    یادم تمیره روزی که تو خیابون انقلاب قذم میزدم و تحسم میکردم قبولیم رو

    خدایا شکرت

    اون موقع نمیدونستم که مسیر چجوریه

    بیشتر فکر میکردم شانسیه

    اما الان بهتر میفهمم که قانونمنده همه چیز

    خدایاشکرت

    استاد عزیزم بانو شایسته ممنونتونم

    دوستان عزیز ازتون سپاسگزارم از حرفاتون کامنتاتون بسیار الهام بخش و انگیزه بخشه

    خداروشکر

    از خدا می خوام این دوره رو

    خدانگهدارتون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: