سرفصل های این قسمت:
- “سمت من” در فرایند تحقق خواسته ها شامل: ایجاد باورهای هماهنگ با خواسته؛ اقدام عملی در راستای الهاماتی که دریافت می کنم؛ نگران نبودن درباره نتیجه نهایی و لذت بردن از مسیر؛
- “موفقیت”، یک شبه رخ نمی دهد بلکه یک روند تکاملی ادامه دار از رفتارها، باورها و عادت های قدرتمند کننده است. اما افراد زیادی به جای طی کردن این روند، به دنبال یافتن یک دکمه جادویی هستند؛
اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره قانون آفرینش و نحوه خرید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD341MB22 دقیقه
- فایل صوتی درباره قانون آفرینش | مسیر تکاملی رشد20MB22 دقیقه
به نام خدا سلام به همه عباسمنشی ها 😍😍😍
وای که چه فایلی بود خدایا
استاد عباس منش گفتند از آرزو هاشون که در حال حاظر خیلی بیشتر از اینها رو دارند و به قول استاد
همش شد همش
و خدا رو شکر
خدارو شکر و هزاران مرتبه شکرش
من دیشب داشتم درباره موضوعی فکر می کردم که حس می کنم خیلی به این فایل مربوطه:
اگر به من حق انتخاب بدن که شما می تونی آرزو ها اهداف و چیزهایی که واقعا دوست داری تو زندگیت داشته باشی رو انتخاب کنی یا
کار هایی که الان واسه سرگرمی و تفریح انجام میدی مثل دور زدن توی اینستا و یوتوب و ….
یا تلوزیون دیدن
غذا زیاد خوردن
زیاد خوابیدن تا لنگه ظهر
اینکه آخر هفته بشه بری بیرون یا کارت تعطیل بشه
واقعا وقتی این دوتا رو با هم مقایسه کردم(آرزو هام و کارهایی که الان انجام میدم واسه تفریح و لذت بردن) واقعا اصلا قابل مقایسه نبودن اینقدر که بتونم بگر روح من رو ارضا می کرد اون اهداف و آرزو ها که اصلا نمیشد مقایسه کرد اینقدر که شیرینه اون رسیدن به اون هدف و به قول استاد قانع کردن ذهن که من به هرچی بخوام میرسم
این حس قدرت اختیار توانایی و ارزشمندی خیلی زیباست اینی که حالت با خودت و با خدای خودت عالیه چی بهتر از این
بعد گفتم اصلا نتایجی رو که توجه ها با ارتعاششون
به ارمغان میارن رو هم در نظر نگیر
باز هم من آرزوهام و خواسته هام رو ارجحیت میدم
پس حالا سوال اینجاست که
چرا من با این وجود که دوست دارم زندگی به سبک خواسته هام بکنم
چرا بجای اینکه جوری زندگی کنم که لذت ببرم و شاد باشم و هر روز حالم با خودم عالی تر و با جهان فوق العاده تر باشه و هر روز بیشتر کیف کنم
مسیری رو می رم که هر روز توجهی که دارم حداقل لذت رو می ده و حسم با خودم خوب نیست و هر روز داده حالم بدتر می شه و اتفاقات بدتر برام پیش میاد
چرا من این سبک زندگی رو با اینکه به هیچ وجه ترجیح نمیدم بهش عمل میکنم ؟
من به سه مورد بر خوردم که جواب این سوال بود
۱.در دسترس هست)(همین الان می تونم انجامش بدم )
۲.می دونم چجور باید بهش رسید(یه قرار می زاری با رفیقات می ری بیرون
۳.هیچ سختی خاصی لازم نیست متحمل بشی
(فاصله تو و برنا مه مورد علاقت یک بسته اینترنته)
این سه جوابی بود که ذهنم برای قانع شدن به من داد و من این سه رو زیر سوال بردم
اولی:من در حال حاضر اون خواسته ها رو نمی تونم به قول استاد یک شبه داشته باشم ولی خب الیاس تو قوانین رو اینهمه مدت هست داری مطالعه می کنی
راه رسیدن به چیز هایی که می خوای توجه به همون جنس از اونهاست یعتی اگر که تو یه ماشین RV می خوای
چرا می خوای ؟
چون راحت می تونم با خونه خودم دور تا دور دنیا رو با بهترین امکانات سفر کنم
خب تو برای رسیدن به این خواسته باید چی کار کنی؟
باید به راحتی و امکانات و خلاصه هرچی که دوست داری در این زمینه توجه کنی
پس شاید بشه گفت تو واقعیت این رو نداری ولی خب تو باید احساس دارا بودن رو داشته باشی تا به دستش بیاری
پس می شه گفت
هر موقع می خواستی هر چیزی رو وارد زندگی واقعیت کنی تو
همون موقع تو زندگیت داریش
فقط زمان طول می بره که در دنیا واقعی هم نمایان بشه
دقیقا همین حدیث که می که
هر وقت از خدا چیزی خواستی اون آماده پشت دره
یعنی اصلا امکان نداره چیزی رو بخوای و به قول استاد بجای اینکه لذت ببری و ادامه بدی و سپاسگزار آن باشی
بچسبی بهش که مثلا چرا نیست و بیاد تو زندگیت
چون تو با ور نداری که هستش چجور میخوای بیاد
و باز هم به قول استاد تا وقتی ما عوض نشیم رفتارمون عوض نشه شخصیتمون عوض نشه
چیزی عوض
پس بزرگترین کد مخرب من در این باره این بود که
اون بیاد تو زندگیم و من قدردانی میکنم و لذت می برم
در صورتی که باید گفت
من قدر دانی می کنم و لذت می برم و در نتیجه کم کم وارد زندگیم میشه
پس هر موقع تو چیزی خواستی داریش و آماده پشت دره
دومی میگه من می دونم چجور مثلا می تونم از همنشینی با دوستام لذت ببرم
کاری نداره یه زنگ می زنم و یه قرار می زاریم هم رو مثلا تو پارک می بینیم
اما مثلا یکی از آرزو های من اینه که یک دوست خیلی خوب پیدا کنم که قانون جذبی هم باشه و در کنار هم یه فعالیت استار تاپی و کار آفرینی انجام بدیم و کلی موفق بشیم و در همین راستا با هم به شهر ها و کشور های مختلف سفر کنیم و بهترین تجربه ها رو داشته باشیم و با افراد حرفه ای که یکیشون ایلان ماسک یا بیل گیتس یا یکی مثل اینها باشه ما گفت و گو و همنشینی داشته باشیم
چون من به شخصه خیلی علاقه به رفاقتی که بهم سود برسونه دارم و خیلی سفر دوست دارم مخصوصا طبیعت گردی و خیلی هم دوست دارم اثر بخش باشم و ارزش خلق کنم و شخصیت افراد بزرگ رو هم خیلی دوست دارم
حالا من با اینکه قطعا این خواسته فوقالعاده رو هزار مرتبه ترجیح میدم به یه قرار ملاقات تو پارک
اما خب من نمی دونم چجور باید برسم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خب چی کار کنم؟
پس همون اولی رو انتخاب می کنم اما!!!
به خودم گفتم پسر خوب شما که اینقدر مطلب یاد گرفتی درباره قوانین خب یه سوال
الان تو یه چیزی رو می خوای و نمی دونی چجوری باید بهش برسی باید چی کار کرد ؟
در حال حاظر اگر که من بدونم دقیقا کدوم عمل رو انجام بدم و بهش می رسم من باید به خودم شک کنم!!!!
چون در حال حاظر من اون رو ندارم چون تو مدارش نیستم و اگر بودم به آسانی وارد زندگیم می شد پس حالا باید خودم رو در مدار این خواسته وارد کنم
چجوری ؟
با کنترل کانون توجه و توجه به افراد موفق در زمینه استار تاپی و کسب و کار هایی که تفریح برای صاحبانشان و ازش لذت می رن و توجه به همکاری های دوستانه که نتایج فوق العاده رو بوجود آورده و توجه به ایده های میلیاردی و کلا توجه به چیز هایی که تو این زمینه دوست دارم چون من تفریح بودن کار هم برام مهمه و
بی توجهی به چیز هایی که دوستشون ندارم
و من باید اونقدر این مسیر رو ادامه بدم و اونقدر الگو های درست ذهن من زیاد بشه تا به این باور برسم که
می شود و من هم می توانم
درست مثل استاد که اونقدر سرگذشت های افراد موفق رو خوند و گلچین کرد مثلا کسی که گفت ما به سادگی به موفقیت بزرگ رسیدیم با تکرار و ادامه دادن یک رویه و پروسه درست
استاد اونقدر توجه کردند به اینها و نگذاشتند به قول خودشون مزخرفات ورودی های ذهنشون باشه که
به این باور رسیدند که می شود و این گوله برفه شروع کرد به قل خوردن و همین کار ها و رویه های کوچک تکرار شونده ایشون رو در حاظر تبدیل به بهترین استاد زندگی دنیا کرد به همین سادگی
یا مثلا خود ایلان ماسک
یک ایده به ذهنش میاد از یک تضاد
مثلا استاد گفتند تو لایو که ماسک گفته بود چرا موشک بره فضا دیگه بر نگرده؟؟؟
و فکر کرد برسی کرد عمل کرد به هدایت ها و آزمایش کرد و شکست خورد تجربه کسب کرد و این سیر تکاملی ایجاد شد و حالا برای خودش موشک هایی رو داره که ۳۰ بار رفتند فضا و باز گشتند یا
مثلا تسلا که گفت بیاین واسه ما هوش مصنوعی برونه یا اینکه چرت از انرژی تجدید پذیر استفاده نکنیم
یا به قول خودش :
چرا کاری نکنیم که مردم هنگام استفاده از انرژی های مصرفی عذاب وجدان نگیرند
و خب حالا دنبال چه رمزی میشه گشت غیر از اینکه ایشون اینقدر رو خودشون کار کردند و اینقدر به عمل به الهاماتشان متعهد بودند که میلیارد ها دیارشان رو از دست دادند برای آزمایشاتشون و در حال حاظر نتیجه اون مسیر درست میشه ثروتمند ترین مرد دنیا و تاثیر گذارترین فرد فناوری
همین
اما ایشون اینقدر روی خودش کار کرده که به صراحت میاد میگه
من دیگر تلاش برای توسعه ماشین های بنزینی رو بی فایده می دونه
یعنی اینقدر به کار خودش ایمان داره و ایده هاش رو مهم و عملی می دونه
و در مورد سومی که مثلا سختی هایی که متحمل میشی برای مهاجرت از یک کشور به جایی که دوستش داری خیلی بیشتر از سختی دیدن یک برنامه تلویزیونی هست
خب شما چه جوابی برای این موضوع داری؟
ببین بنظرم نباید گفت که سختی مهاجرت به مثلا آمریکا بیشتر از سختی دیدن یک برنامه تلویزیونی هست بلکه باید گفت:
سختی ظاهری مهاجرت به آمریکا بیشتر از دیدن یک برنامه تلویزیونی هست
یعنی چی؟
یعنی اینکه
شاید تنها سختی دیدن تلویزیونی کمر دردیه که از یکجا نشستن سراغت میاد اما اگر وسیع تر به موضوع نگاه کنیم میبینیم که
بزارید برای توصر و فهم مطلب یک تصویری رو براتون رسم کنم
شما فرض کنید که یک کوه با ارتفاع ۶ هزار متر وجود داره و شما در ارتفاع ۳ هزار متری هستید
بالای این کوه مهاجرت به آمریکاست
و پایین این کوه هم حسرت و نا امیدی و کلی مشکل هست
حالا فرض کنید هرچه از این کوه با سختی هاش می رید بالا در ارتفاع ۴ هزا متری کلی حالتون بهتره و هرچی جلو تر می رید اتفاق های خوشکل تر و احساسات بهتر و لذت های بیشتری هست تا به قله
برسید که هدفتون و وقتی به اون هدف رسیدید کلی لذت های متفاوت رو از اون مسیری که طی کردید برای خودتون علاوه بر چیز هایی که می خواید به دست آوردید
حالا تصور کنید اگر که از ۳ هزار متری به سمت پایین حرکت کنید خب سختی حرکت در خلاف جاذبه زمین رو ندارید اما هرچه که به سمت پایین حرکت می کنید هوا بد تر میشه مشکلات بیشتر می شه
حا تون بد میشه و کلی اتفاق بد براتون در انتظار هستند از ارتفاع ۳ هزار تا پایین کوه که همینجور بد تر و بد تر می شن و هنگامی که به پایین گوه رسیدید علاوه بر اونهمه ناحتی حسرت و عذاب و مشکل که شما در پایین کوه دارید کلی بدی و سختی و ترس و غم هم در مسیر همراه خودتون آوردید
و حالا شما این رو درنظر داشته شید که
.ما ابدی هستیم و تا همیشه این احساسات رو برای خودمون داریم و بعد از مرگ خودمون می بینیم چیکار کردیم کلی حسرت می خوریم و اونقدر چیزی که خودمون درست کردیم ترسناک و وحشتناکه که مجبوریم تا همیشه فیها خلدون باشیم و عذاب بشیم هر چقدر هم سعی کنیم ازش دوز بشیم نمی تونیم چون اون خودمونیم با اینکه میتونستیم چیزی بسازیم که هر لحظه ازش لذت ببریم و به خودمون افتخار کنیم و تا ابد عاشقانه با لذت هر چه تمام تر زندگی کنیم
و ببینید چه حسرتی به جا می گذاره
همونجوری که قرآن نمیگه کسی عذاب کننده اونها بوده بلکه میگه
آتش از درون سینه هاشان برافروخته میشه
و خود قرآن می گه
اینها جاهل بودند (چون اگه سختی ظاهری رو مقایسه نمی کردند و واقعا متوجه بودند ۱۰۰ درصد حرکت به سمت قله را بسیار شیرین تر می دونستند غیر قابل توصیف . بنظرتون چرا نگفت مثلا کافران تنبل بودند یا بی اراده بودند چرا گفت جاهل بودند سرش فکر کنید)
الیاس زندیه ۱۷ ساله
با تشکر
خدا نگهدار