یک خبر خوب
دوره شیوه حل مسائل زندگی به صورت کامل بروزرسانی شده و در بخش محصولات سایت قرار گرفته است.
عمل به آموزش های این دوره، فوندانسیون “توانایی حل مسئله” را از پایه و اساس در وجود هر فردی با حد سطحی از توانایی حل مسئله می سازد که آگاهی های این دوره را جدی بگیرد و تمرینات را به همان شیوه ای که آموزش داده شده است، در عمل اجرا کند.
در این بروزرسانی، هر جلسه از دوره شامل 2 بخش شده است:
بخش توضیحات و آموزش های استاد عباس منش
بخش تمرینات
تمریناتی که به صورت فایل صوتی و اسلایدهای تصویری به جلسات این دوره اضافه شده است، حکم یک کارگاه عملی است برای اجرای آگاهی های هر جلسه در عمل.
در بخش تمرین، شما قدم به قدم شیوه ی اجرای آن آگاهی را در عمل یاد می گیرید
تا بتوانید به سطحی عمیق از خودشناسی برسید؛
بدانید اساسی ترین مسئله الانِ زندگی ات چیست؛
ریشه ی این مسئله کجاست؛
و این ریشه، چه مسائلِ ریز و درشت دیگری را مرتباً تولید می کند و چه تأثیرات مخرب پنهانی ای بر سایر جنبه های زندگی ام می گذارد؛
عواقب حل نکردن این مسئله چیست؛
این مسئله چه نشتی هایی در انرژی و تمرکزم ایجاد کرده که از آنها بی خبرم؛
چطور آن نشتی های انرژی را ببندم؛
قدم اول برای حل این ریشه چیست؛
کجاها از حل مسائلم فرار می کنم و الگوی پنهان کردن آشغالها زیر مبل را انجام می دهم؛
عواقب ادامه دادن به این شیوه چیست؛
چگونه این الگوی معیوب را تغییر دهم؛
چه تفاوتی است میان “اعراض از ناخواسته ها” و “فرار از مسئله “؛
چطور این تفاوت را بهتر بفهمم و به جای مخفی کردن آشغالها زیر مبل، منبع آلودگی را حذف کنم؛
و..
بخش تمرین هر جلسه، در حکم یک برنامه ی دقیق و هدفمند است برای تقویت عضله ای به نام “توانایی حل مسئله” در ذهن.
گوش دادن به آگاهی های هر جلسه (حداقل 5 بار) و سپس انجام تمرینات آن جلسه به شکلی که توضیح داده شده است، اول شما را از نظر ذهنی برای حل مسائل تان آماده می کند. یعنی:
باورهای قدرتمندکننده درباره حل مسائل را می شناسید و نحوه ساختن آنها را یاد می گیرید.
منظور باورهایی است که کلید اصلی در توانایی حل مسائل است و شما را به این ایمان و اطمینان می رساند که همه مسائل من نه تنها راهکار دارند بلکه راهکار های ساده دارند (ان مع العسر یسری)؛
باورهایی که شما را با ایده ها و راهکارهایی هم مدار می کند که آسان تر از آنچه فکر کنید مسئله شما را حل می کند؛
با کمک آگاهی های این دوره، ذهن خود را از پیش فرضهای محدودکننده قبلی درباره مسئله خالی می کنید؛
متفاوت نگاه کردن به مسئله را یاد می گیرید تا بتوانی از زاویه های بهتری به مسائل نگاه کنیئ و راهکارهای باز هم ساده تر را تشخیص دهید؛
یاد می گیرید چطور از قوه خلاقیت خود بهتر بهره برداری کنید و راهکارهای ساده تری بسازید؛
مفهوم اعتماد به جریان هدایت و حساب کردن روی هدایت را در عمل یاد می گیری؛
نشانه های خداوند برای هدایت شما به مسیر سر راست تر را تشخیص می دهید و روی خدا حساب کردن را به عنوان اصل مهم در توانایی حل مسئله یاد می گیرید؛
و مهم تر از همه، یاد می گیرید چطور ارتباط با نیروی هدایتگر را همیشه برقرار نگه دارید؛
و چنین جنسی از آگاهی ها، شما را آماده می کند برای اینکه: چطور مسئله اساسی زندگی ات را در این لحظه بشناسید، مسئولیت حل آن را به عهده بگیرید و به “چگونگیِ حل ریشه ی این مسئله” هدایت بشوید؛
همچنان که آگاهی های این جلسات را در عمل اجرا می کنی و تمرینات را انجام می دهی، آرام آرام شخصیت شما درباره برخورد با مسائل تغییر می کند.
به شکلی که شخصیت شما از فردی که مرتباً از مسائل فرار می کرد، تبدیل می شود به شخصیتی که مصمم می شود برای روبرو شدن با مسئله و حل ریشه ای آن.
زیرا باورهای توحیدی ای که در وجودت ساخته می شود، قدم هایی که بر می داری، نتایجی که می بینی و توانایی هایی که در درونت پیدا می کنی و می شناسی، شما را به جنسی از خودباوری و خدا باوری می رساند که نه تنها از مسائل نمی ترسی بلکه آنها را فرصتی برای رشد می بینی.
هیچ چیز به اندازه حل یک مسئله، نمی تواند احساس لیاقت را در وجود ما بسازد.
وقتی مسئله ای را با موفقیت حل می کنی؛
وقتی هدایت ها و حمایت های خداوند را در مسیر می بینی؛
وقتی همزمانی هایی که رخ می دهد و مسیر را برایت آسان تر می کند را می بینی؛
این باور عمیقا در وجودت ساخته می شود که:
با هر مسئله ای آسانی و رشد همراه است
خداوند قطعا مرا به راهکار هدایت می کند
مرا به سمت مهارت هایی که باید یاد بگیرم، هدایت می کند
و در نهایت این تجربه شما را به این باور می رساند که: من مهارت، توانایی و نیروی پشتیبان لازم و کافی برای مدیریت چالشهای زندگی ام را دارم.
این باور به شما آرامش و احساس لیاقت می دهد. ضمن اینکه پاداش شما فقط به حل آن مسئله ختم نمی شود بلکه این شروع کار است و بعد از حل هر مسئله، زنجیره ای از پاداش ها شروع می شود:
بعد از حل هر مسئله، ظرف وجود شما بزرگتر می شود؛
نگاهت به خواسته هات باکیفیت تر می شود؛
هدف هایی را انتخاب می کنی که قبلا حتی درباره انتخاب آنها هم احساس لیاقت نداشتی چه برسد به داشتن آنها؛
بعد از حل هر مسئله، استاندارهایت در تمام جنبه ها بالاتر می رود و شرایط باکیفیت تری را می خواهی و برایش قدم برمی داری؛
زیرا به خودت مطمئن تر می شی که می تونی از عهده ی تحقق این هدف نیز بر بیایی؛
و در این پروسه یاد می گیری چگونه باید احساس لیاقت واقعی را بسازی.
و مهم تر از همه، در این روند، همچنان که شخصیت شما قوی تر می شود، ماهیت مسائل زندگی شما نیز تغییر می کند:
یعنی ماهیت حل مسائل در زندگی شما از تقلا برای رفع یک ناخواسته، تغییر شکل می دهد به: حرکت برای تبدیل شرایط بهتر به شرایط عالی تر و بهبود نتایج قبلی.
این دوره برای چه افرادی مناسب است:
افرادی که مدت هاست با چالش هایی در زندگی دست و پنجه نرم می کنیند و با اینکه هر راهکار ممکن را امتحان کرده اند، اما از عهده ی حل مسئله بر نیامده اند؛
افرادی که هر چند وقت یک بار، درگیر مسائل می شوند که یک الگوی تکراری دارند؛
افرادی که می توانند بگویند زندگی شان خلاصه شده در حل مسائل. یعنی این مسئله را حل می کنند، دوباره درگیر مسئله ی دیگری می شوند که موجب ناامیدی آنها می شود؛
افرادی که از مبارزه با مسائل به نظر غیرقابل حل، خسته شده اند؛
و این تجربیات سخت از حل مسئله، آنها را به این باور رسانده که رسیدن به نتایج مورد نظر آنها سخت است که آنها توان ادامه ی این حد از تقلا و سخت کوشی را ندارند؛
افرادی که مدام از خود می پرسند: چرا با همه ی تلاش هایی که می کنم و با همه ی تغییراتی که سعی می کنم ایجاد کنم، اما نتیجه ای که منتظرش هستم، هنوز هم رخ نداده است؟
فرقی نمی کند خواهد این نتیجه نتیجه ی مالی باشد
خواه تغییری واضح در رابطه عاطقی
خواه تغییری واضح در سلامتی جسمانی ات
افرادی که در حل مسائل عالی هستند و شرایط خوبی در زندگی دارند اما می فهمند که تحقق خواسته های جدیدشان نیاز به سطح بالاتری از توانایی حل مسئله دارد و به این شکل می خواهند ظرف وجودشان را آماده ی تحقق آن سطح جدی تر کنند؛
افرادی که فکر می کنند توانایی حل مسئله را ندارند. به این دلیل که فکر می کنند تا کنون هیچ مسئله ای را حل نکرده اند؛
افرادی که از نگرانی درباره مسائل احتمالی آینده خسته شده اند، زیرا این نگرانی انرژی بسیاری را از آنها گرفته و اجازه ی لذت بردن از لحظه را به آنها نمی دهد؛
افرادی که می خواهند احساس توانایی در برابر چالش های احتمالی آینده را داشته باشند تا بتوانند از لحظه ی کنونی زندگی خود لذت ببرند بدون اینکه نگران مسائل احتمالی آینده باشند؛
افرادی که می ترسند برای خواسته های خود قدم بر دارند چون از مواجه شدن با مسائل احتمالی آینده می ترسند؛
در نتیجه برای اینکه با مسئله ای مواجه نشوند سعی می کنند خواسته های خود را محدودتر کنند؛
اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره شیوه حل مسائل زندگی
مطالعه نتایج دانشجویان دوره شیوه حل مسائل زندگی
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD257MB30 دقیقه
- فایل صوتی معرفی دوره شیوه حل مسائل زندگی | قسمت 125MB30 دقیقه
سلام به زیبایی کلام و وجود استاد عباسمنش عزیزم
به مریم جان مستقل و مهربونم :)
و به خانواده ی عباسمنشی نازنینم
باورتون میشه من امروز از صبح داشتم دقیقا در مورد همین موضوع توی لپ تابم می نوشتم؟
و خداوند گفت بیام به سایت و نوشتم رو اینجا کپی کنم؟
2 / اسفند / 1401
شاید اصلا حواس مون نیست؛ ولی خیلی از ما ها از شادی کردن، تجسم خوشبختی، خوشحالی و افتادن
اتفاقات خوب می ترسیم!
چرا؟ چون یاد نگرفتیم که
الف: چطور به مسائل نگاه کنیم
ب: چطور مسائل رو حل کنیم
خیلی از ماها چنین تجربیاتی داشتیم که
وقتی یه اتفاق خوبی واسه مون می افته، استرس می گیریم از اینکه نکنه بعدش اتفاق بدی بیفته!
یا سعی می کنیم به روی خودمون نیاریم و زیاد شادی نکنیم؛ از ترس اینکه نکنه جهان یا خدا فکر
کنه بی جنبه بازی در آوردیم و بعدش اتفاق بدی بیفته و حال مون رو بگیره!
می ترسیم از اینکه آینده رو زیبا و موقع رسیدن به اهداف و خواسته هامون تصور کنیم و نشه!
پس ترجیح میدیم برای اینکه توی ذوق مون نخوره یا برعکسش رخ نده،
به آینده فکر نکنیم یا اینکه اجازه بدیم افکار و نجواهای منفی، ذهن مون رو از آینده ای نه چندان جالب
و از اگر ها پر کنن.
حتی خیلی از اوقات، به طور ناخوداگاه سعی می کنیم با یادآوری تلخی ها و ترس های زندگی مون،
اجازه ندیم اون میزان از شادی و آرامش، کل وجودمون رو فرا بگیره!
انگار به طور ناخودآگاه از خوشحالی و اتفاق خوب، می ترسیم و فرار می کنیم؛ چون
ترس از دست دادنش برامون سخت تر از نداشتن شه!
چون نمی دونیم چیکار کنیم و بر اساس غریزه ی مغز باستانی مون، یا فرار و انکار می کنیم
یا می جنگیم!
درسته که ریشه ی این احساسات، از عدم عزت نفس، عدم احساس لیاقت و باور های کمبود نشأت گرفته
؛ اما من میخوام به باور و راهکار های ریشه ای تری بپردازم که میتونه این ترمز رو تا حد زیادی رفع کنه!
باوری که حتی مدام توی فیلم ها، رمان ها و زندگی عادی زیاد تکرار شده.
مثلا بارها دیدیم توی فیلم یا رمانی، وقتی کاراکترها خوشحال میشن و ذوق میکنن،
بعدش اتفاق بدی می افته و زمانی که غصه می خورن و ناامید میشن، یهو اتفاق خوب و شاد کننده
ای می افته.
باور هایی که میگه هیچ وقت زیادی خوشحال نشو؛ چون نمیدونی بعدش چی میشه!
باورهایی که میگه خنده ی زیادی گریه میاره …
حتی این باور که اگر گریه کنیم، دل خدا واسه مون می سوزه و دعامون رو می پذیره.
حتی اگه جدا از قوانین جذب، چنین باورهایی داشته باشیم، به سادگی باید اینو متوجه شده باشیم که
هیچ وقت در زندگی نمی تونیم خوشبختی و خوشحالی واقعی رو حتی ذره ای تجربه کنیم!
اول از همه، باید این حقیقت رو بپذیریم که
قرار نیست همیشه “همه چیز “در دنیا و زندگی مون، مطابق میل و خواسته ی ما باشه!
و قانون جذب هم هرگز به این معنا نیست!
قانون فرکانس که ریشه ی قانون جذبه، بدون اینکه افکار مثبت یا منفی ما رو از هم جدا کنه،
ما رو به سمت باورها و چیزهایی که بیشتر از همه چیز بهشون فکر می کنیم هدایت میکنه و
ما رو در شرایط ، موقعیت ها و ارتباطاتی مشابه با فرکانس های ارسالی مون قرار میده تا به
خواسته مون برسیم.
ولی فرکانس، مسئول جدا کردن خواسته ها و افکار مثبت و منفی از هم نیست!
جهان خنثی ست و قانونش اینطوره که هرچیزی که بیشتر از همه چیز بهش فکر می کنیم، باور داریم و با تمام وجود
احساس می کنیم، خواسته ی ماست و باید بهمون داده بشه.
این ماییم که به خواسته ها، اتفاقات و افکار رنگ میدیم و بهشون برچسب می زنیم.
حتی گاهی ما به شدت به هدف مون نزدیکیم و طبق قانون فرکانس در شرایط و موقعیت درستی
قرار داریم؛ اما چون با توقعی که داشتیم فرق داره، می ترسیم، فکر می کنیم که خطایی کردیم و
الآن در شرایط بدی قرار داریم!
گاهی هم به خاطر رعایت نکردن قوانین کائنات، در شرایط اشتباهی هستیم؛ ولی ظاهر گول زننده و
زیبایی داره.
راهکار چیه؟
اگر مردم به قوانین کائنات آگاه باشن و باور ها و اعمالی در راستای این قوانین داشته باشن،
می تونن حتی در شرایطی که ممکنه ظاهر مخالف امور اذیت شون کنه، به حرکت در راستای
قوانین ادامه بدن و مطمئن باشن که در نهایت به اتفاقات و شرایط درست هدایت میشن.
اگر هم واقعا بر حسب قوانین، اشتباهی کرده و باور غلطی در ذهن داشته باشن،
تغییرش میدن و مسیرشون رو عوض میکنن.
ما باید به این حقایق آگاه باشیم که
1 ـ با وجود قوانین کائنات و مخصوصا قانون فرکانس، گاهی شرایطی پیش میاد که به هر دلیلی فکر می کنیم بده؛
اما کافیه باورها و اعمال مون رو بررسی کنیم.
اگر متوجه میشیم اشتباهی کرده بودیم، باور و عمل مون رو بهبود ببخشیم
اگر فکر می کنیم اشتباهی در کار نیست، به حرکت در مسیر قانون ادامه بدیم و ایمان داشته باشیم که
قانون خطا نمیکنه.
2 ـ حتی با وجود آگاهی به قوانین و بررسی کردن باور ها و اعمال مون در مسیر،ما انسانیم و گاهی اشتباه می کنیم؛
ولی می تونیم با کمک همین قوانین، این بار از نتایج مون درس بگیریم و زودتر از چیزی که فکرشو می کردیم با تغییر واقعی باورها و اعمال مون، جبرانش کنیم.
3 ـ از قوانین دنیای مادی، وجود تضادهاست.
پس به جای فرار، انکار و آرزوی دنیایی بدون چالش و یک رنگ، باید بپذیریم که دنیا هرگز قرار نیست اونطوری که ما فکر می کنیم درسته کار کنه!
قرار نیست مثل اغلب فیلم ها و رمان ها، فقط وقتی همه چیز اون شکلی میشه که ما میخوایم،
خوشحال باشیم!
بلکه دنیا برای هرکس با قوانین کائنات جلو میره و هر کدوم از ما، فقط نتایج باورها و اعمال
خودمون رو دریافت کنیم.
ما نمی تونیم باورها و اعمال گدای کف خیابون رو تغییر بدیم؛ حتی اگر کلی پول بهش بدیم، به خاطر
باورهای غلطی که داره، نمیتونه استفاده ی درستی ازش بکنه.
4 ـ از طرفی دنیای بدون تضاد چطور میتونه در حرکت باشه؟
ما از تضاد ها و چالش های زندگی راه و روش های بهتر رو یاد می گیریم و تجربه کسب
می کنیم؛
دنیای کامل چه نیازی به هدف، انگیزه و تلاش داره؟
از کجا بفهمیم چی میخوایم؟ از کجا بفهمیم اشتباه کردیم؟ از کجا بفهمیم کی هستیم و چه توانایی هایی داریم؟
5ـ تنوع، جزئی جدا نشدنی از جهانه!
خواسته ها، دین، فرهنگ، عقاید و … همه چیز آدما با هم فرق داره؛ تنها قوانینی که لازمه رعایت کنیم، قوانین جهان هستن که
ما رو به خواسته هامون میرسونن؛
ولی خواسته های افراد هم با هم متفاوته و اگر فکر می کنیم همه باید مثل ما فکر کنن،
فقط خودمون رو زجر میدیم!
حتی اگر کسی هیتلر رو دوست داره، ما حق نداریم ازش توقع داشته باشیم احساسی مشابه اغلب مردم به هیتلر داشته باشه!
حتی خدا هم اختیار آدما رو به خودشون داده و فقط راهکار رسیدن به خواسته های متفاوت و متنوعی
که میخوان رو در قوانین جهان قرار داده.
ما فقط در حال دیدن یک بُعد از اتفاقات و انسان ها هستیم!
پس اگر تلاش کنیم هیچ چیز و هیچکس رو قضاوت نکنیم و برچسب نزنیم،
به آرامشی میرسیم که در رویاهامون هم نمی دیدیم و بالاخره می تونیم طعم لذت بخش تسلیم بودن رو
بچشیم.
6ـ ما چه مقصر اتفاقات زندگی مون باشیم و چه نباشیم، مسئول شون هستیم!
و کسی جز خودمون، نمیتونه خواسته های ما رو مهیا کنه و از شرایطی که دوستش نداریم، نجات مون
بده!
توقعات مختلف ما از دیگران، با هر توجیحی، فقط احساسات خوب و آرامش مون رو وابسته به
رفتار و اعمال اونا میکنه.
پس درست عین کنترلی میشیم که حتی اختیار دکمه های خودشو نداره!
اولین کسی که باید نیازهای روحی و مالی ما رو مهیا کنه، خودمونیم.
اگر مسئولیت همه جانبه ی زندگی مون رو بپذیریم، توقع مون از دیگران کم، حال مون به شدت بهتر
و در نتیجه روابط خیلی بهتری می سازیم.
پس طبیعیه که وقتی آرامش و خوشحالی ما به هیچکس وابسته نیست،
خواه ناخواه افراد بهتری وارد رابطه با ما میشن؛ چون فرد مستقل از هر نظر، بهترین روابط رو میسازه
و به خاطر عدم دریافت چیزی که از دیگران توقع داره، پرخاش، قهر و سردی نمیکنه!
به علاوه، افراد هم فرکانس با خودش رو جذب میکنه.
6 ـ خداوند انسان نیست!
پس یه موجود احساسی نیست که با شادی ها و غمگین شدن های ما، موضعش رو عوض کنه و قوانین جهانش رو تغییر بده!
7 ـ همه چیز خیر است
اگر قوانین رو یاد بگیریم و در راستای این قوانین باورهای درستی بسازیم،
متوجه خواهیم شد که هر اتفاقی تا به امروز افتاده، به خیرمون تموم شده و ما رو به مسیری هدایت کرده
که مسائل زندگی مون رو حل و خودمون رو اصلاح کنیم.
اگر این تضاد ها و چالش ها نبودن، آیا ما اصلا می فهمیدیم کی هستیم؟ آیا اصلا جهان پیشرفت می کرد؟
8 ـ زندگی در گذشته و آینده:
اگر در کنار یاد گرفتن قوانین جهان و ساخت باورهای درست تر،
بهترین راه و روش های حل مسائل و چالش های زندگی مون رو یاد بگیریم،
دیگه حسرتی درباره ی گذشته
و ترسی از آینده نمی مونه!
نمیگم صفر و صدی به نجواها و افکار منفی ذهن نگاه کنیم؛ چون بالاخره این افکار و نجواها میان.
ولی نکته اینه که هم خیلی کمتر میشن، هم خیلی زودتر تاثیرشون رو روی ما از دست میدن.
چون اونقدر به قوانین خداوند اعتماد داریم، اونقدر به خودمون اعتماد پیدا کردیم
و اونقدر عزت نفس و احساس لیاقت مون افزایش یافته که
خیلی زود با اون چالش برخورد و حلش می کنیم.
دیگه مثل قبل تا مدتی طولانی دست به انکار، فرار و جنگیدن نمی زنیم!
9 ـ اگه نشه چی؟
این یکی، از بزرگترین ترس های ما آدماست.
الف: قانون خطا نمیکنه: اول از همه، کسی که قوانین رو یاد گرفته و باورهای درستی داره می سازه، میدونه اگر این مسیر
رو متعهدانه جلو ببره، قانون خطا نمیکنه و حتما اتفاقی که میخواد می افته.
ب: قانون تکامل: یعنی هر چی بیشتر تکرار کنی و استمرار به خرج بدی، بیشتر تجربه کسب میکنی و
راحت تر و سریع تر به هدفت میرسی؛ ولی فکر اینو که یکدفعه ای به هدفت برسی، از سرت بیرون
کن!
عادت ها و باورهای ما یک روزه شکل نگرفتن که یک روزه هم از بین برن!
پس اینجا صبر و استمرار، تکرار و پشتکاره که در کنار رعایت قوانین جهان،
باعث میشه “آروم آروم” به خودت ایمان بیاری که میتونی انجامش بدی و اونقدر قوی میشی که
خواسته ای که داری اتفاق می افته.
پ: اگه نشه، درس می گیری و باز تلاش میکنی که بشه!
ته تهش اینه که نمیشه و درس می گیری.
ولی خبر خوب اینه که ما توی جهان شانسی زندگی نمی کنیم که تصور کنیم به خاطر شانس نشده!
اگر به نظم دنیا و قوانین خداوند آروم آروم ایمان بیاریم، متوجه میشیم که باز هم می تونیم برای
اهداف مون تلاش کنیم و کاری کنیم به واقعیت بپیوندن.
ت: باور های کمبود:
اگه فکر میکنی دیگه به خاطر سن، حرف مردم یا هر دلیل دیگه ای، هیچ راهی واسه رسیدن به
هدفت نیست و دیر شده، یا غیرممکنه و… حتما باید روی باور فراوانیت کار و ایمانت رو به خودت و
خدا آروم آروم تقویت کنی.
پس آزادانه و بدون ترس، از ته دل به اتفاقات زیبای زندگیت بخند
و اونقدر روی خودت کار کن که حتی به چالش های زندگیت هم بخندی
چون بعد از هر چالش، تو دیگه آدم قبلی نیستی!
و مطمئن باش که خنده، خنده میاره :)
سلام به شما آقای قهرمانلوی عزیز
چیزی که برای من عجیب بود اینه که این پیام رو شما ننوشتید!!!
بلکه خداوند برای من توسط شما دوست گل و گرامی نوشت!
من همین الآن نگران شده بودم و استرس داشتم.
همین که وارد سایت شدم، یه حسی بهم گفت کامنتی که برام اومده، یه نشونه خیلی مهمه!
وقتی خوندمش، مو به تنم سیخ شد!
راستش توی ناجالب ترین شرایط زندگیم هستم؛ ولی با چشمای خودم دارم می بینم که از همیشه بیشتر دارم رشد میکنم!
من به اندازه ی اهدافی که از 5 سالگیم داشتم بزرگ نبودم! و خب معلومه که برای رسیدن به اهدافم،
باید اول از این چالش هایی که خودم باعث شون شدم، با تصحیح باور ها و اعمالم، بگذرم تا بتونم
لیاقت اهدافم رو داشته باشم!
ولی از اونجایی که مدام دارم روی خودم کار میکنم و این روزها، بیشتر شکرگزار و مثبت بین شدم،
از اونجایی که مسئولیت همه چیزو دارم به عهده می گیرم و ذهنم رو کنترل میکنم،
اونقدر جذبم قوی تر شده که خداوند خیلی سریع تر بهم پاسخ میده؛ یا بهتره بگم
من خیلی سریع تر پاسخ های خدا رو جذب و دریافت میکنم.
و خیلی نیاز داشتم خداوند با زبانی واضح بهم قول رسیدن بده.
حتی من به شدت استاد عرشیانفر رو دوست دارم و اینکه شما اسم عرشیا رو آوردید، درسته منظورتون
آقا عرشیا توی این سایته که میشناسم شون، ولی برای من یه نشونه از حرفای استاد عرشیانفر بود که خیلی ارزش داشت.
خلاصه که ممنون و شکرگزارم از اینکه برای من درست به موقع، حامل پیام زیبای الهی بودید :)
امیدوارم حال تون هر روز و هر روز عالی تر بشه :)