https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/02/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-02-21 08:58:182023-04-28 09:25:18معرفی دوره شیوه حل مسائل زندگی | قسمت 1
275نظر
توجه
اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
بینهایت سپاسگذار خداوندم که منو تو این مسیر قرار داد
این فایل شیوه حل مسائل رو دیشب دیدم: امروز صبحم فایل سفر به دور آمریکار رو داشتم میدم قسمت 10 که استاد کانکشنی که به آروی وصل بود درست کرد و اون احساس شورو شعفشو بعد درست کردن رو که دیدم تصمیم گرفتم منم مسائل کوچیکی که باهاش مواجه میشم رو حتما حل کنم
یه جابه جایی داشتم که باید دیشب پرداخت میکردم اما هرکار کردم موبایل بانک جواب نمیداد، دیشب چندباری سعی کردمو نشد، تا اینکه صبح بعد اینکه رفتم پیاده روی و اومدم گفتم حتما باید همراه بانکو راه بندازمو پرداخت کنم: خلاصه بعد 2 ساعت کلنجار رفتن انجامش دادمو حالم واقعا عالی شد، اما داستان اصلی از اونجایی شروع شد که من تصمیم گرفتم عکس پروفایل سایتو تغییر بدم؛ چون عکسی که قبلا بود عکس قبل دوره سلامتی بود و دوس داشتم عکس جدید از چهره جدیدمو بزارم،( عکس قبلیمو یکی از دوستام برام بارگذاری کرد که بهش گفتم بهم گفت پسوردو بفرست من برات عوض کنم؛ گفتم من باید خودم انجام بدم)
هفته های قبل چندبار تلاش کردم نشد، امروز تصمیم گرفتم حتما این کارو انجام بدم که بعد 2 ساعت کلنجار رفتن تازه متوجه شدم که پسوردی که تو وردپرس ثبت نام کردمو ندارم، اینترنت هم ضعیف؛ وی پی ان وصل نمیشد به هر حال بعد چندساعت کلنجار رفتن تونستم رمزو بازیابی کنم: یهو متوجه شدم ساعت شد 3 من چند روزی هست که ماشینم تعمیرگاست و تصمیم گرفتم تا زمانی که ماشینم درست میشه رو روانشاسی ثروت کار کنم، من روزی 5 الی 6 ساعت روروانشناسی ثروت 1 کار میکردم؛ ولی امروز من یهو ساعت 3 شد گفتم دوره روندیدم برم دوره رو گوش بدم؛ باز با خودم گفتم این دوره ها رو گوش میدم که بتونم عمل کنم به حرفای استاد؛ باید عمل کنم فقط که گوش کردن دوره نیست باید عمل کنم، ساعت شد 4 به هر حال تونستم برم رو پروفایل وردپرس اما نت ضعیف شد نتونستم عکسو تغییر بدم، گفتم باید امروز این کارو انجام بدم، پاشدم لباس پوشیدم( خونه پدرم بودم توروستا و تصمیم گرفتم برم شهر کافی نت) خلاصه یه 40 دقیقه تو شهر گشتم تا کافی نت پیدا کنم که هم سیستم در اختیار بزارن هم وی پی ان داشته باشن؛ بالاخره حوالی 6 غروب یه کافی نت پیدا کردم گفت وی پی ان نداریم اما برات نصب میکنیم؛ بعد 20 دقیقه که وی پی ان روسیستم نصب کردن؛ من نشستم پشت سیستم و بعد حدود 1 ساعت کلنجار رفتن بالاخره تونستم که عکس پروفایلمو تغییر بدم و اون لحظه شاید بهترین تجربه زندگیم بود؛ اینجا بود که درک کردم چرا استاد دست به آچار میشه و تموم کارا رو خودش انجام میده؛ البته امروز من با یه معجزه دیگه ام مواجه شدم که متوجه شدم دلیل اینکه چرا تو خونه وصل نمیشد: وقتی رفتم سر جاده ماشین بگیرم، گفتم من نه سوار پراید میشم نه خطی؛ یه ماشین خوب باید منو سوار کنه، یه تندر برام وایستاد و تا یه جایی منو رسوند، دوباره منتظر ماشین شدم و پراید چراغ میداد، ماشینای خطی چراغ میدادن: بعد چند دقیقه یه نیسان کاپرا جلو پام وایستاد گفت بپر بالا یه لبخندی زدمو سوار ماشین شدم و به این ایمان رسیدم که همه چی ذهنه، همه چی باوره، امروز واقعا تجربه بی نظیری کسب کردم
مسایل زندگی من همیشه خیلی چالیش بوده البته تا قبل از آشنایی من با استاد عباسمنش .
استاد جان خیلی مسعله های کوچک و بزرگی داشتم که تنها نمونه ای از راه حل مسعله ام برای مسایلم اینجا بیان میکنم ..
ممنون و سپاسگذارم برای استاد عزیزی چون استاد عباسمنش و سایت بینظیرمون که بهترینع بهترین راه حل ها برای مسایلمون اینجاست خدایا شکرت
استاد قشنگمون استاد عزیزممون ..
یادم میاد اون زمان غرق در مشکلات و مسایل و چالش هایی شده بودم که در ظاهر بنظر میرسید غیر قابل حل باشند.. یعنی یجورایی در همه ی جوانب زندگیم گره های کوری بوجود اومده بود که هیچ نور امیدی رو در اون دره های تاریکی نمیدیدم..
البته اولش فکر می کردم فقط بخاطر ورشکستگی های پولی و مالی بود که گریبانمو گرفته بود و اون بدهکاری های سنگین و وام بانکی هستش که تمام دارایی ها و باغ و خونه و ماشین ها و پول و طلا و غیره رو باختم و از بین رفت و دست از پا دراز تر رفتم منزل خواهرم در کرج .. وقتی با سه فایل چگونه درآمد خود را در یکسال استاد در تلگرام آشنا شدم احساس کردم در نامیدی بسی امید هست و یک نور چراغی از اون دور دورا توسط استاد عزیزم سو سو می کرد و انگار یک ریسمان نجاتی برام فرستاده بود اومد.. یکی از مسایل و مشکلات اونروز های من این بود که چطوری میشه با نوشتن یک تعهد نامه و گوش کردن اون فایل ها بطور شبانه روزی اون هم با دست خالی در آمدمو در یکسال سه برابر کنم.. آخه حقوق همسر خدا بیامرزم هم بخاطر اون بدهکاری ها توسط بانک بلوکه شده بود من حتی توان خریدن یک قرص نان رو هم نداشتم .. ولی به تمام حرف های استاد بدون هیچ مقاومتی اعتماد کردم و شروع کردم به تمرین های شبانه روزی .. اولین تمرینم بعد از از گوش دادن فایل ها و نوشتن تعهد نامه برای درآمد سه برابر کردن باید احساسمو خوب می کردم… وووواااای خدای من اصلا در اون شرایط که خیلی مسایل دیگر هم همانند زنجیر بهم وصل بود.چطوری باید احساسمو خوب می کردم ؟؟،،
استاد گفت که باید احساسمو خوب کنم و افکارمو با احساس خوب تغییر بدم ولی توی اون شرایط این تمرین برام خیلی سخت بود …. مثلااا تضاد در روابط با فرزندانم که اختلافات شدیدی بین مون بوجود اومده بود و هر کدام بسمتی آواره شده بودیم که این خودش از آن مسایلی بود که خیلی ذهنم درگیرش بود..
و بدنبال اون تضادها سلامتی و تندرستی من هم دچار تضادهایی شده بود و تاندول های زانو سمت راستم و آرنج دست چپم و کتفم هم در اثر افتادن روی اسفالت خیابان آسیب دیده بود خلاصه در نهایت دیگه هیچ اعتماد بنفسی نداشتم..
ولی تنها راه حل و راهکار این بود که مدام به احساسم توجه کنم . استاد یادم داد … که حتی به یک گل زیبا نگاه کنم و شکر گذاری کنم و یا به یک بچه ی زیبا نگاه کنم و یا به ساختمان ها و درختان و مغازه ها و یا هر چیزی که بتونم آگاهانه بهش توجه کنم و قدری احساسمو خوب کنم واحساس سپاسگذاری رو در خودم تقویت کنم و منم آرام آرام یاد گرفتم که این تمرین هامو بیشتر و بیشتر کنم و در عمل تونستم این روش رو در خودم تقویت کنم و خدارو شکر نعمت قدردانی و سپاسگذاری رو هم از استاد عزیزم یاد گرفتم و با انجام دادن تمرین های استاد عزیزم با انجام دادن اولین تمرین هام به احساس خوب میرسیدم و سعی کردم حس و حالمو خوب کنم
و راه حل ها یواش یواش سر و کله شون پیدا شد .. و خدارو شکر با اون تمرین ها هر روز بهتر میشدم وآرام آرام بدهکاری ها داده شد و از راههای منتظره و نامنتظره مسیرها برام باز شد و بعدش حقوقم از بانک آزاد شد و بعدش در همون موقع ها با فایل های در پرتو آگاهی استاد و تنها روی خدا حساب کنید و حُزن در قرِآن به درونم سفر کردم و به خودشناسی اعضای بدنم و خدای بینظیرم هدایت شدم و فهمیدم که من خودم می تونم سلامتی ام رو بدست بیارم و بدون هیچ دکتری به بازسازی آسیب های سلامتی ام پرداختم و کلی مدیتشن های سپاسگذاری انجام دادم فقط دوبار برای تزریق آمپول مُسکن به دکتر مراجعه کردم و خدا رو شکر اون مسایلم هم بعد از مدتی حل شد و حدودا هفت و هشت ماه برای من زمان برد که این مسایلم رو حل کنم البته بلطف خدای مهربانم و توسط آموزش های استاد عباسمنش عزیزم وووو بعدش مسعله ی مسکنم حل شد و با کمک دخترم یک خانه ی خوب در پردیس اجاره کردیم با بهترین امکانات و نوساز و با دوتا آسانسور در یک منطقع ی کاملا نوساز و کم سکنه و بعدش اسباب اثاثیه ها مو هم که مقداری در انباری های همسایه هام بود رو بردم خانه ی جدید و بعدش وفور نعمت و برکت بسمت زندگیم سرازیر شد و خدارو شکر دستانی از دستان خداوند بکمکم اومدن و کلی نعمت ها در زندگیم جاری شد و اونجا بود که تونستم در خلوت گزینی هام بیشتر روی خودم کار کنم و بعد از مدتی که جابجا شدم در همون زمان دوران پندمیک شروع شد و باز با تمرین های استاد بیشتر در مدار سلامتی قرار گرفتم چون میرفتم پیاده روی و حدودا 20 کیلو از وزنم رو کم کردم و همون پیاده روی هام مدام هندس فری توی گوشم بود و فقط و فقط سریال های سفر به دور آمریکا و سریال زندگی در بهشت رو گوش میدادم و اصلا به مسایل جامعه و غیره توجه نمی کردم ..
بعد از چند سالی که توی اون خانه بودم دوباره فصل تغییرات من شروع شد و شهریور 1401 با تضادهایی باید برای یک جابجایی دیگر آماده میشدم ... که یکی از تضادهام مسایل مالی بود . چون اجاره خونه ها گرون تر شده بود و من باید ی فکری برای این موضوع می کردم و بازم بفکر راه حل افتادم تا بتونم این مسعله رو حل کنم . در نتیجه بفکر فروش چند تخته فرش افتادم ( هر چند میدونستم که برای کاری نباید بفکر فروش میوفتادم) ولی چاره ای نداشتم و دوست نداشتم دستمو جلوی کسی دراز کنم و پیش خودم گفتم اشکالی نداره از همون چیزی که دارم باید شروع کنم.. در همین افکار بودم و تبلیغ برای فروش فرش های دستبافت گل ابریشم رو انجام دادم ولی هیچکس خریدار نبود و اگر هم مشتری میومد میخواست خیلی ارزون برداره .. در همین افکارها بودم که به یکی از آشناها تماس گرفتم برای اینکه ایشون بازاری بودند و دوست و آشنا فرش فروش داشتند … در کمال ناباوری بهم پیشنهاد داد که فعلا من بشما این پول رو میدم تا کار شما راه بیوفته و جابجا بشی و بعدا سر فرصت اقدام بفروش فرش هات بکن. و منم دیگه فرصت و زمانی برای تخلیه و نقل و مکان نداشتم . در زمان درست و مناسب هدایت شده بودم و خداوند راه حل ها رو برام چیده مان کرد .. در شهریور 1401 من باید نقل و مکان می کردم .. حالا پولم جور شد ولی افتاد توی این اعتراضات و شلوغی و قطع شدن اینترنت و دوباره یک چالش دیگری بوجود اومد که باید حل میشد.. وقتی اینترنت قطع شد عملا نمی تونستیم خانه ای پیدا کنیم و از طرف دیگه باید تا آخر ماه خونه رو تحویل میدادیم .. و تمام وقت مشغول جمع آوری وسایل و اسباب منزل بودم و دست تنها… آنقدر ترس و نگرانی بر من چیره شده بود که فقط به این فکر بودم که احساسمو خوب نگه دارم و رفتم لپ تابمو آوردم و فایل های گفتگو با دوستان رو نگاه می کردم و گوش می کردم و می نوشتم و فقط با همین فایل ها آگاهانه افکارمو بسمت مثبت و خوبی ها و احساس خوب هدایت می کردم و می گفتم خدا همه چیرو برام خوب میچینه .. چند تایی خونه دیدیم ولی بلافاصله به اجاره میرفت و ... ولی من همچنان به خدا توکل می کردم و به همین فایل ها گوش میدادم. تا اینکه صبح دخترم بهم گفت . مامان ساعت چهار صبح فقط یکساعت اینترنت وصل شد و منم یک خونه ی خوب پیدا کردم که اون هم فقط یکساعت پیشش توی سایت دیوار گذاشته .. و انگار دنیا رو به من دادند و خیلی خوشحال شدم و با املاک قرار گذاشتیم و ما با یکی از دوستان که از همان همسایه های خوبم بود رفتیم و تا ظهر هم خانه رو دیدیم و هم اجاره کردیم…
حالا از این خونه جدیدم بگم براتون.. من توی درخواستم برای خونه جدید داخل دفترم نوشته بودم.
خدایاااا خونه ای می خوام که نوساز باشه وبزرگتر از اون خونه ی قبلی ام.. خونه قبلیم 92 متر بود و اینجا یعنی خونه ی جدیدم 105 متر هستش… گفتم خدایاااا شکرت .. خونه ی بزرگ و نوساز در طبقه ی پنجم که هیچکس بالای سرم نیست و من آخرین طبقه هستم و نورپردازی و کناف کاری شیک و کمدهای بزرگ و ریلی ووو کابینت های آشپزخانه ام زیاد و جدید و شیک … اطاق خوابم پنجره های قدی بلند رو به طلوع خورشید داره که یک بالکن بزرگ و زیبا که طلوع خورشید رو از تختخوابم میبینم و برای مدیتیشن صبحگاهی سحرگاهم فوق العاده عالی است .. از سمت پذیرایی تقریبا دو تا خیابان به کوه فاصله داره و من کوه رو با غروب خورشید میبینم .. از پنجره ی آشپزخانه قله ی کوه دماوند رو میبینم یعنی تمام اون تصوری که از خونه ی جدیدم داشتم و آنها رو در دفتر اهداف و شکر گذاریم نوشته بودم بوضوح در واقعیت زندگیم دیدم خدا رو شکر ..
بعد از اینکه اومدم این خونه ی جدیدم من کلی وسایل و لوازمی که برای دخترم و پسرم خریده بودم و آکبند بودش و مورد نیازم نیست و بعد از چیدمان خانه با بهترین لوازم و برند خوب سامسونگ و لوازم عالی و غیره چیدم و بعدش فهمیدم که دیگه جا برای نگهداری لوازم اضافه ها ندارم و فورااا یک راه حل و ایده بنظرم رسید که اینها رو بفروشم تا فضای اضافی رو اشغال نکنه و خلاء بوجود بیاد و هم تبدیل به پول بکنم و از این ثروت .. پول بسازم .
انگار سرمایه ی کسب و کار جدیدم از قبل آماده بود و من نیازی به سرمایه گذاری مالی نداشتم و همه چی حاضر و آماده بود خدارو شکر…… و همین کار رو کردم و یک فروشگاه خانگی برای کسب و کار جدیدم در خانه براه انداختم و کلی از آن لوازم ها رو فروختم و ثروت و پول ساختم و پول آن شخص که آشنامون بود رو بمبلغ سی میلیون بهش پس دادم خدا رو شکر … و الان یک فروشنده ماهری شدم البته هنوز مقداری از لوازم فروشی ام باقی مانده و الان به یک تضادی برخوردم که انگار مشتری برای بقیه ی لوازم ندارم .. البته تا اینجای کار راضی بودم ولی موضوع اینه که من دوست دارم این کسب و کارمو با موفقیت به اتمام بروسونم چون بخودم قول دادم باید هیچ کاری رو نیمه کاره رها نکنم ولی انگار ایستا شدم و دوباره بدنبال راه حل رفتم داخل خانه ی امیدم سایت عباسمنش دات کام در قسمت عقل کل … وااای خدایا چقدر راه حل اونجا هست و الان چند روزه که دارم نت برداری می کنم…
استاد عزیزم ….
داستان زندگیمو گفتم که بگم تمام راه حل ها داخل همین خانواده ی صمیمی عباسمنش هستش فقط باید روی افکارم کار کنم باید باورهامو درست کنم . باید ترمزهای ذهنی مو پیدا کنم .. باید مسعله مو حل کنم ..
تضادهای معیوب در روابط مو پیدا کنم و تمرین تغییر باورها مو بطور مداوم انجام بدم
من کلی مسعله های حل نشده دارم که باید به هر کدام رسیدگی کنم همچون مسایل گذشته ام ..
استاد جان واقعا تشکر و قدردانی از این فایل های بینظیر شما رو نمی تونم انجام بدم ولی سعی می کنم همچون شما عملگرا باشم و تنها چیزی که می تونه تلاش های صمیمانه و دلسوزانه ی شما رو جبران کنه اینه که قدر این نعمت الهی که خداوند از طریق شما در زندگیم جریان پیدا کرده رو بدونم و تمرین کنم و عمل کنم و گوش بزنگ معلمم باشم و این فایل های ارزشمند گوهربارتون رو بارها و بارها ببینم و بشنوم و بفهمم و درک کنم و آگاه شوم و عمل کنم خدایا شکرت. ممنون و سپاسگذارم ای استاد استادان جهان ..
امروز وقتی چهره ی دلسوزانه ی شفاف شما رو دیدم فقط اشک میریختم و تشکر می کردم و می گفتم چشم چشم استاد قشنگم … چشم حتما عضله های ذهنم رو تقویت میکنم . چشم استاد عزیزم ..
خیلی دوست داشتم خانم شایسته یهویی از پشت سر شما میومد و چهره ی مهربونشو میدیدن.
اشکالی نداره من از همینجا درود و سلام و خدا قوت براشون میفرستم و تشکر و قدردانی میکنم مریم جان عزیزم گل گل گل
ممنونم عزیزم که همیشه کنار استاد عزیزمون هستی عزیز دلم.ممنون
اِنَ مَعَ العسر یُسری’ .. با سختی ها آسان می شود ..
فسنیسره الیسری خدایاااا آسان کن نعمت هایت را بر من ..
علینا الهدی وظیفه ی ماست که شما رو هدایت کنیم
استاد جان شما درست می گید .. باید اصل رو از فرع تشخیص بدیم و ریشه ای به راه حل ها توجه کنیم
من سعی می کنم که توانایی حل مسعله رو در ذهنم تقویت کنم و با حل هر مسعله ای به رشد و پیشرفت خودم کمک کنم
سوالات خوبی از خودم بپرسم.. اینکه اساسی ترین مسعله ی زندگی من چیست؟؟؟؟ .
اینو جواب میدم..
اینکه بجای اینکه بفکر جابجایی به یک خونه ی اجاره ای بهتر و قشنگتر با پول بیشتر باشم بفکر مالکیت یک خونه ی قشنگتر و بهتر باشم و این اساسی ترین مسعله ی امروزم هست که باید بفکر راه حلش باشم و با خداوند صحبت کردم و بهش گفتم….
خدایااا خودت با من حرف بزن
خودت با من صحبت کن
با من از بی نهایت طریق صحبت کن
با من از بی نهایت طریق دست کمک کن
خداایا به راه حل این خواسته ام هدایتم کن
خدایااا خودت برام چیکاری انجام میدی؟؟؟
خداایا خودت میدونی که من هیچ ایده ای و هیچ راهکاری برای حل این مسعله ام ندارم
خدااایااا برای حل این مسعله کمکم کن
خداایااا ذهنم رو بازتر کن
خداایااا باورهامو قوی تر کن
خداایا همه ی افراد و انسان ها و همه ی موقعیت ها و همه ی شرایط ها و اوضاع و همه ی مسیرهای خوب و عالی را دست به دست هم بده تا از کوتاهترین مسیر و عالی ترین حاصل و نتیجه رو بسمت من بچرخاند و من مالک قصر طلایی خودم باشم..
خدایاااا شکرت که با معجزاتت سوپرایزم می کنی
من از حل هیچ مسعله ای فرار نمی کنم و آشغال ها رو زیر مبل نمی اندازم .. و به رهنمود های جادویی شما استاد عزیزم گوش جان می سپارم
ظهر که فایل رو دیدم و دانلود کردم وقتی داشتم متن این قسمت رو میخوندم و رسیدم به جایی که نوشته بودین این دوره برای چه افرادی مناسب است:
با خودم گفتم خب منکه فعلا چیزی یادم نمیاد
چیزی که تکراری باشه یادم نمیاد
یعنی میخوام بگم در این حد فراریم از این موضوع که ذهنم میگه نه بابا ما که اینجا مشکلی نداریم بیخیالش!! بااینکه میدونم هست!
من ظهر فایل رو ندیدم
ولی یکی دوساعت پیش در درست‌ترین زمان ممکن دقیقا زمانی که آماده بودم و باید میشنیدم این حرفارو
فایل رو پلی کردم
من نمیدونستم قراره دقیقا از چی صحبت کنید
ولی دقیقا به یک مشکل اتفاقا تکراری برخورد کرده بودم و داشتم با خودم میگفتم بابا مشکللللل چیه چه باوریه!چرا اینجوری میشه؟
که یهو به ذهنم رسید من فایل جدید رو دانلود کردم ولی هنوز ندیدم و نشنیدم
همون اولش از همون اووولش دقیقا تمام چیزی بود که میخواستم بشنوم دقیقا داشت کمک میکرد به اون لحظه ی من
هرچی بیشتر میگذشت
بیشتر متوجه شدم نه اتفاقا هرروز دارم یه سری اتفاقات تکراری که هرکدوم به یه شکل ولی مربوط به یک موضوع تجربه میکنم
ولی بازهم قایمشون میکنم انگار که میترسم واردش بشم
مشکلاتی که ریشه اش همه اش مربوط به عزت نفسه
اگه تو روابطم حتی مشکلی پیش میاد مربوط به همین موضوعه
اگه سلامتیم رو از دست میدم بخاطر همینه
توی کارم مُدام یه سری اتفاقات تکراری میفته
یهو یه جا تق میخورم به مشکل درحالی که همه چیز به نظر خوب میرسه
همش به این صورته که میرم بالا یهو دوباره برمیخورم به یه مشکل تکراری و هی دوباره نشتی انرژی کنترل ذهن به سختی
میبینم هرازگاهی دقیقا همونطور که شما گفتید حالم خوبه ها یهو حالم بد میشه و به بی انگیزگی شدید و حتی تا مرز افسردگی پیش میرم و باز باید زور بزنم به سختی تا کمی بتونم احساسم رو خوب کنم
و روز از نو و روزی از نو
حتی نگرانی هام از آینده هم بخاطر همین مشکل عزت نفسمه..
یادمه چون همیشه این مشکلات تکراری بود به خصوص اینکه پلای پشت سرمو خراب کرده بودم و دیگه راهی نداشتم جز اینکه موفق شم و به جلو حرکت کنم خیلی بیشتر اذیت میشدم که من اصلا نمیفهمم چمه چرا نتیجه اون چیزی که میخوام نیست؟واقعا نمیدونم چیکار کنم
یعنی نمیدونم تجربه کردید یانه
یهو احساسم بد میشد و کاملا هم از یه جا به بعد فهمیدم از عزت نفسمه اما انقدر مقاومتم بالا بود و اذیت میشدم که با خودم میگفتم خب بذار از یه راه دیگه برم بذار یه کار دیگه انجام بدم ولی نمیدونستم که اینجوری فقط دارم راه خودم رو نه تنها سخت تر بلکه دورتر از چیزی که میخوام میکنم
خلاصه میخواستم بگم که هرازگاهی بعد از اون اتفاقات تکراری عصبی‌میشدم و هربار که میومدم بررسی میکردم مشکل از کجاست ریشه اش از کجاست میرسیدم به عزت نفس
هربار یعنی دقیقا هـربار!!
و یادمه یه روز که دیگه خیلی بهم فشار اومده بود هدایت شدم به یکی از مقاله های خانم شایسته که اونجا خانم شایسته از ریشه ای حل کردن مشکل نوشته بودن
و میگفتن که اگه ریشه حل نشه این مشکل باز از یه جای دیگه میاد سرراهت و تا ریشه درست نشه این اتفاقا همچنان به یه شکل دیگه یه جای دیگه میاد!و اگه به جای حل کردن مسئله به صورت ریشه ای با خودت بگی خب من میرم احساسم رو خوب میکنم با توجه کردن به نکات مثبت زندگیم و اطرافم تو فقط داری خودت رو‌گول میزنی.
خب چون خود من هربار میومدم روی فقط همون قسمت و لحظه که به مشکل برمیخوردم کار میکردم و نه ریشه ای!شاید برای مدتی اکی میشد ولی باز انگار هیچ کاری نکرده بودم و دوباره میومد بالا جلوم سبز میشد یا به یه شکل دیگه یا اتفاقا دوباره به همون شکل قبلی!!برای همین خیلی برام سخت بود بپذیرم که اقا دیگه باید ریشه ای حلش کنم
میگم چون مقاومتم برای عزت نفس به شدت بالاس
انرژی خیلی زیادی میبره
ولی اصلا با خودم فکر کردم اگه حلش نکنم بالاخره چی؟
فکر کردم که
بعدا چقدر میتونه هی بدتر و بدتر بشه تا لِه بشم و نابود شم؟
فرار تا کِی؟
به کی دارم آسیب میرسونم؟
کی داره اذیت میشه؟
چقدر همین اشغالارو زیر مبل ریختن داره ازم انرژی میگیره؟
چقدر دارم اذیت میشم؟
و اگه به صورت ریشه ای حل کنم خدا میدونه که چه اتفاقاتی رو تجربه میکنم که الان سختمه فکرکردن بهشون!
خیلی جالبه اتفاقا امروز داشتم تو جلسه 1 عزت نفس درمورد همین مینوشتم
و حالا این فایل
نشانه ای از این واضح تر اقا؟
استاد مطمئنم این دوره فوق العاده اس ان شاالله که در زمان درست هدایت بشم به سمتش و بتونم از این آگاهی ها استفاده کنم.
سلام به استاد بینظیر و مریم جان مهربان و دوستان توحیدی ام
مسئله
چیزی که ما همیشه از اون فراری بودیم مخصوصا مسائل ریاضی در دوران تحصیل.
حال تحصیل و دوران آن گذشته، رسیدیم به مسائل زندگی که بارها و بارها از اون مسائل ریاضی سخت تر و ناینحل تر بودند، ولی هیچ کس حتی اشاره ای به آنها نمی کند چه برسد به حل آنها.
دختریا پسر ازدواج می کند، بدون اینکه بداند، چطور و چگونه رفتار کند و چه چیزی را باید انجام دهد یا ندهد، خودش می ماند و کوله‌باری از تضادهایی که باید با آنها دست وپنجه نرم کند.
حال اگر اوضاع به وخامت کشید، سر از مشاوره و روان شناس در می‌آورند و خدا داند چه شود.
فاجعه کار اینجاست، که بعضی ها می‌گویند بذار بچه دار شویم این مشکلات کم تر می شود و بچه کانون خانه را گرم تر می کند، ولی نمی دانند این کار نفت ریختن روی آتش است، حالا اگر هم خیلی همدیگر رو دوست داشته باشند، و سعی کنند یه جورایی از یه سری خواسته های شخصی بگذرند یا به قولی فداکاری کنند، نتیجه که نمی گیرند،هیچ، سرخورده و افسرده می شوند.
این مسائل برای من هم پیش آمد و جوری بود که کم کم ماهی یکبار دعوا و قهر و غیض بود، من احساس می کردم که که باید راهی داشته باشد ولی هر چه تکنیک های همسر داری و این ها رو گوش می کردم و انجام میدادم، دقیقا مثل گذاشتن آشغال زیر مبل بود. و این تنش ها روز به روز بیشتر و بیشتر میشد.
و من هر چه بیشتر سعی می کردم که اوضاع رو خوب کنم افسرده تر می شدم، البته بیشتر تقصیر خودم بودم این رو هم میدونستم ولی راه حلی براش نداشتم.
تا اینکه اینقدر به در و دیوار زدیم، تا اینکه آش و لاش اومدیم تو سایت. و شروع به رشد کردم، و الان بدون هیچ زحمتی همه چیز عالی داره پیش میره. هم عروس هام میگن تو چکار کردی که شوهرت اینطوری بهات؟!؟
و اما اگر کسی مثل استاد بود که از همان اول حل مسئله رو به ما می آموخت اینقدر به در و دیوار نمی زدیم.
این حل مسئله نه تنها در زندگی زناشویی بلکه در کار در روابط اجتماعی در هر زمینه که فعالیت می کنیم خودش را نشان می دهد.
مثلا تابستان با دو دانش آموز بد آموز برخورد داشتم و به هر دری زدم که بتونم مشکل این ها رو حل کنم ولی نتونستم، چون حل مسئله بلد نبودم.
اولش که اینقدر فشارم بالا و پایین میشد، و چون طبق قانون نباید حالم بد میشد نشستم با خودم فکر کردم چرا این دانش آموزان این طوری هستند و من باید چه کار کنم؟
به این نتیجه رسیدیم که این یک مسئله و من اگه بتونم این رو حل کنم، پس بر ادعای خودم در زمینه تدریس درست عمل کرده ام در غیر این صورت فقط ادا درآوردم.
خیلی سعی کردم مسئله شان را حل کنم ولی زیاد موفق نبودم، اگر قبل از این من با این مبحث بیشتر آشنا بودم مسلما زودتر به فکر حل مسئله می افتادم نه وقتی که داشت رمقم رو می کشید.
استاد تو را سپاس که همیشه به موقع فایل میذارید، کامنت 90 درصد بچه ها نشان از این میداد، که این فایل برای آنها بر روی سایت اومده ، و چقدر به این دوره و این صحبت ها نیاز داشتند.
در پناه حق همه ما لحظه به لحظه از لحظه قبلمون بهتر وبهتر و ظرف وجودیمان برای دریافت آگاهی ها بزرگتر شود. الهی آمین یا رب العالمین
سلام و درود به شما خانم یوسفی گرانقدر. امیدوارم شادکام و ثروتمند و سلامت باشید.
بقول خانم شهریاری میخواین بهتون یه تقلب برسونم ؟
شما همیشه بهم لطف دارید و همیشه به کامنت من امتیاز میدین و برام پاسخ مینویسید، یادتون هست من توی کامنتم در مورد تهیه دوره چی نوشته بودم؟
من دوره رو گذاشتم توی سبد خریدم ،و از خداوند درخواستش کردم. از جایی که فکرش رو نمیکردم برام جور شد. «آنکه او عالم سرّ است بدین حال گواست»
خودش میدونه چیکار کنه.
ذهن نجواگر کارش نق زدنه، اونو بیخیال . خدا وکیلی همه مون می‌دونیم ، حتی همون ذهن نجواگر خودش هم میدونه، سر رشته همه امور عالم بدست یگانه فرمانروای قدرتمند جهانِ . اون اراده کنه همه چیز ممکنه . این دوره که چیزی نیست همه ثروت‌های عالم رو هم بهتون میده.
دوره رو بذارید توی سبد خرید با ایمان به اینکه خداوند درها رو باز می‌کنه. و منی که منتظر خوندن کامنتها تون توی دوره هستم. در پناه جان جانان رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام و درود به استاد عباسمنش عزیزم و خانم مریم شایسته نازنین و هم دوره ای های عزیزم.
واقعا با تمام وجود از شما سپاسگزارم که اینهمه وقت و انرژی و عشق صرف کردین و این دوره ارزشمند رو بروزرسانی کردین.
خداروشکر میکنم که من این دوره رو دارم و خیلی خوشحال شدم که خبر بروزرسانیش رو شنیدم.
نکات بسیار ارزشمندی رو استاد عزیزم در این فایل توضیح دادین و همچنین خانم شایسته عزیز در متن توضیحات نوشتین که باهم یک مکمل خیلی عالی هست. خداروشکر میکنم که شما رو در زندگیم دارم و رو به بهبود هستم.
از جمله نکاتی که از این فایل معرفی ارزشمند دریافت کردم اینه که:
1. من هم به عنوان دانشجویان استاد عباسمنش باید همیشه بدنبال بهبود تمام جنبه های زندگی خودم باشم و سعی کنم همیشه بهترین خودم رو ارائه بدم.
2. من باید سعی کنم به جای فرار کردن از مسائل زندگیم یا حل کردن اونها بصورت موقتی و سطحی و یک جورایی به اصطلاح ماست مالی کردن اونها یا پنهان کردن آشغالها زیر فرش، باید از مسائل استقبال کنم و برم تو دلش و به طور اساسی و ریشه ای یکبار برای همیشه حلش کنم. این مسائل باعث بینهایت رشد شخصیتم و بالا رفتن اعتماد به نفسم میشه.
3. هیچ موجود زنده ای در این جهان مادی وجود نداره که با چالش و مسئله برخورد نکنه و این خاصیت جهان مادیه و خیلی هم خوبه چون باعث رشد جهان میشه.
4. ایجاد باورهای قدرتمند کننده برای حل مسائل از جمله باور ان مع العسر یسری با هر سختی آسانی هست. با هر مسئله راه حلی هست. هر مسئله ای میاد با خودش راه حلش رو هم میاره. راه حل هر مسئله در دل همون مسئله اس. راه حل هر مسئله بسیار بسیار ساده و آسونه. خداوند به تک تک انسان ها توانایی حل مسئله رو عطا کرده. پس اگر فردی در جهان تونسته هر مسئله ای رو حل کنه منم میتونم. در هر مسئله ای خیر و موهبتی هست. مسئله مساوی با موهبت، ثروت، نعمت، رشد و پیشرفت.
5. مسائل تکراری یعنی مسائلی که بصورت سطحی حلشون میکنیم و دوباره تکرار میشن. به نظرم یعنی همون معضل دوباره کاری که استاد عزیزم در یک فایل دانلودی مفصلا درموردش صحبت کردین و بنظرم این فایل مکمل این دوره هست. همچنین دوره ارزش تضاد هم مکمل این دوره است و من تصمیم گرفتم اینها رو هم گوش بدم و کار کنم ان شاءالله.
6. هدف از این دوره اینه که اولا به شخصیتی تبدیل بشم که به راحتی مسائلم رو حل کنم.
7. هیچ چیز در جهان به اندازه حل مسئله اعتماد به نفس رو بالا نمیبره و اعتماد به نفس پایه و اساس تمام موفقیت هاست. وقتی هر بار یک مسئله رو حل میکنی، باور میکنی که از عهده حل هر مسئله ای برمیای.
8. اگه شخصیت حلال مسائل رو در خودم بسازم دیگه از مسائل آینده نگران نخواهم بود چون میدونم هر مسئله ای هم پیش بیاد من از عهده اش برمیام.
خدایا شکرت بینهایت سپاسگزارم. بریم سراغ دوره جدید!!!
چند روز از آمدن این دوره روی سایت می گذره و من کلی مقاومت دارم در مورد خرید این دوره چون با خودم می گویم که دوره های استاد مثل هم است. اما امروز که کامنتهای بچه ها توی کانال تلگرام دیدم یکبار دیگر معرفی استاد را در مورد این دوره با جان و دل گوش کردم.
من خیلی از دوره های استاد را دارم و خیلی نتایج عالی گرفته ام
اما در مورد ثروت و مسائل مالی پاشنه های آشیل خیلی زیادی دارم که هنوز نتایج اصلا من را راضی نمی کند
بنابراین علیرغم اینکه آگاهی های زیادی از دوره های روانشناسی ثروت یک کسب کرده ام اما هنوز نتوانسته ام مسائل مالی خودم را به صورت ریشه ای حل کنم و به شدت به خودم تعهد داده ام که این مسائل را به صورت ریشه ای حل کنم.
برای همین امروز از خدا هدایت خواستم که در این زمینه من را هدایت کند و هدایت شدم به خرید این دوره و ایمان دارم که اتفاقات بسیار عالی برای من رخ خواهد داد.
من با دوره های استاد بسیار بسیار شرایط خودم را تغییر دادم
از کاری که 16 سال کارمندی می کردم و رسیدم به بالاترین درجه آن در بهترین شرایط استعفا دادم
از شهری که بهترین شرایط را برای زندگی داشتم به همراه سه فرزندم و عزیزدلم که بی نهایت عاشقشم به یک کشور دیگر با شجاعت و ایمان کامل مهاجرت کردم
از نظر سلامتی در سلامتی کامل هستم و با دوره قانون سلامتی به هر آنچه که می خواستم از لحاظ اندام و کاهش وزن و سلامتی رسیدم
اما از نظر مسائل مالی هنوز که هنوزه نتوانستم به نتایج خوبی برسم و با تعهد علیرغم کلیه مقاومتهای ذهنی خودم این دوره را خریداری کردم و با ایمان صددرصد این مسیر را خواهم گفت و از نتایج عالی خودم در این مسیر هم خواهم گفت
سلام به استاد عزیزمریم جان و همه اعضای خانواده صمیمی ام
خدا رو شکر واسه این دوره اساسی
چقدر نیاز بود واقعا
امیدوارم بتونم شرکت کنم
خیلی دوست دارم شخصیت حلال مسائلم تقویت شه ، من تا امروز همیشه دوست داشتم مسائلم رو از ریشه حل کنم تا بتونم تمرکز بزارم روی چیزهایی که می خوام تا سبک باشم واسه رشد کردن ولی نمیدونم چرا چند وقت یکبار نگرانی میومد سراغم و استرس میگرفتم ، اینم حتما واسه همون ریشه ها بود که اصلا نمی دونستم چیه فقط می دونستم یه جایی اون ته مه ها می لنگه
نمی تونستم فکر کنم که چیه دقیقا ولی میدونستم یه چی هست
مطمئنم با این دوره میرم تهشو در میارم و به امید خدا واسه همیشه حلشون میکنم و از ریشه و اساسی درستش میکنم
واقعا از بس دیدم اطرافیانم به مسئله رو حتی 30 سال 40 سال ادامه دادن و حل نکردن و به جاش همیشه درگیر اون مسئله و پیدا کردن مسکن برای اون مسئله بودن ،حرف استاد رو کامل درک می کنم
و هر کس از هدایت من روی بگرداند، برای او زندگی تنگ خواهد بود، و روز قیامت او را نابینا محشور می کنیم. (124)
ریشه ای که توی این آیه اومده ضنک هستش که کلا همین یه بار اومده توی قرآن
به معنی تنگی با سختی
خداییش این آیه خیلی حرف داره با ماها
خیلی ساده داره میگه اونی که ذکر منو فراموش کنه زندگیش رو توی دنیا تنگ میکنم و در آخرت هم نابینا محشورش میکنم
قبلش اینو بگم که این آیه بعد از اون آیه معروف قل اهبطو
همگی روی زمین فرود آیید که هر گاه از طرف من هدایتی برای شما آمد …
این آیه بعد از همون آیه اس
و خیلی قشنگ داره میگه اونی که توی دنیا زندگیش بد بوده یعنی از یاد خدا دور شده یعنی از ایمان دور شده و بعدش ثمره اش شده اینکه زندگیش تنگ شده زندگیش به فقر و بدبختی افتاده و بعدش توی قیامت هم کور محشور میشه
واقعا این آیه ها تا الان کجا بوده
داره خوده خدا توی قرآن میگه که آقا اول ایمان به خدا مساوی با پول مساوی با ثروت مساوی با نعمت مساوی با هدایت شدن به راه راست
دوم اونی که توی این دنیا زندگیش به تنگی افتاده توی اون دنیا هم کور محشور میشه یعنی نمیبینه جایی رو
دیگه از این بالاتر
دیگه چه جوری ما باید برسیم به اینکه ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاس؟
دیگه خدا چه جوری باید بگه
چه قدر آیه من تا الان پیدا کردم
به خودم میگم
بس نیس؟ اشتباه بس نیس؟
کجا خدا گفته پول بده نعمت بده
کجا گفته زندگی باید توی نکبت باشه؟
اتفاقا همیشه گفته زندگی باید به بهترین حالت پیش بره
و اگه پیش نره یعنی عذاب خدا
ذلت یعنی عذاب خدا
بی پولی بابا یه جور عذابه برید ریشه ضرر رو سرچ کنید توی قرآن میرسید بهش که
فقر ثمره ی بی ایمانیه
و خدا آدما رو به فقر میندازه که برگردن که به خدا ایمان بیارن که قدرت رو بدن به خودش و به راه راست که راه ثروته هدایت بشن
به راهی که توش پر از رفاهه
پر از حال خوبه
اصن یه لحظه تصور کن که الان ثروتمند شدی
اگه بتونی تصور کنی
و برگردی به حالت فقر
بعد از خودت بپرسی کدومو ترجیح میدی
حاضرم قسم بخورم حتی حتی اگه از لحاظ کیفیت زندگی دقیقا شرایط یکسان باشه یعنی هیچ پولی این وسط خرج نشه همه ثروتمندی رو انتخاب میکنند
چون ثروت بدون خرج کردنشم حتی آرامش داره
و احساس خوب یعنی بودن توی مسیر خدا
بودن توی مسیر راه راست
راه اونایی که به پول رسیدن به نعمت رسیدن
به کیفیت زندگی خوب رسیدن
به ماشین های خوشگل و برند رسیدن
به مهاجرت توی کشورهای خوب دنیا رسیدن
توی یه کلام به لمس رفاه حاصل از ثروت رسیدن
اینا شاخ غول شکوندن نیس
اینا واقعیت محضه
و واقعا باید خودم بیشتر روش فک کنم
ببینم کجای این داستانم
اگه امشب بمیرم جای من بهشت یا جهنم با این کیفیت زندگی که داشتم
من توی ضرا نبودم؟
خدا بهم یه فرصتی داده که توی این چهار روزی که روی زمینم هم این دنیامو هم اون دنیامو بسازم امیدوارم که هممون بتونیم به بهترین شکل دنیامونو بسازیم
خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی
خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله این بین حرف و عملشون نیست
در سرزمینی هستم که صبح وقتی چشم گشودم وبا صدای کنجشکها ی کنار تیر برق های روستا جمع میشدن وس وصدای معنوی داشتن فقط یه چیزی توانست حالموبه عالی ترین حال واحساس برساند خواند کلام خدا در قرآن وان هم هدایت شدنم به کامنت بی نضیر تو مجید جان واقعا سپاسگذارم من خیلی لذت بردم خدا و گواه میگیرم هیچی تو دنیا نمیتونست این حال آزاد ورها رو در من به اوج برساند تشکر وسپاسگذارم
خداروشکر برای وجودتون مردِ بزرگ ، استاد هر بار فایلی از دوره ها رو که گوش میدم ناخودآگاه این فکر از ذهنم رد میشه که شما چه همت و پشتکاری داشتین !!! الله اکبر
سپاسگزارم از مریم بانوی شایسته که لطف کردن و این دوره ی پر مغز و پر محتوا را آماده کردن ،ماچ به لپت
امروز ی اتفاق بینظیر افتاد دلم خواست اینجا بنویسم
دیشب فایل 118 سریال زندگی در بهشت و دیدم و شما از لیست کردن آرزوها گفتین و ایده جالبی بود که تو گوشی ام لیست کنم و روزی چند بار بخونمش و همین توجه من باعث میشه فرکانس شو بفرستم و جهان مسیر ها رو باز کنه برای خواسته هام
منم امروز عصر رفتم پیاده روی و ی پارک جنگلی که دریاچه داره و در نظر گرفتم برم و لیست آرزوها مو بنویسم وقتی رسیدم به پارک بارون نم نم گرفت و نشد بشینم اونجا همون طور که راه میرفتم رسیدم به ساختمون کتابخونه اصلی که یک برج خیلی زیباست و طبقه آخرش ،تمام شهر میتونی ببینی
منم رفتم طبقه آخر و دقیقا جلو منظره بینظیر یک مبل تک نفره خالی بود نشستم و چند دقیقه ایی شهر و دیدم وای وای نگم از زیباییش که نمیشه با کلمات توصیف کرد …..
هوا مه آلود ، بارون نم نم می بارید و من در بلندترین مکان نشسته بودم و تمام شهر و ناظر بودم
خدایا سپاسگزارم خدایا عاشقتم
حدود یک ساعتی طول کشید و لیستم و نوشتم ، جالبه که حدودا نصفه آرزوهام کارهایی بود که باید انجام بدم !!!!!!!!!
چند دقیقه یی بود که نوشتنم تموم شده بود و داشتم شهر رو میدیدم یهو یک مرد جوان کنار صندلی ام ایستاد و ازم پرسید شما بهشت و باور دارید ؟؟؟
من که جا خوردم ازش پرسیدم چی گفتین ؟
با لبخند گفت شما بهشت و باور دارید ؟؟؟
منم گفتم بله ، و آقا شروع کرد به حرف زدن ……
خدای من !!!
گفت؛ خدا تو رو دوست داره ، خدا من و دوست داره ، خداوند همه انسان‌ها رو دوست داره و میخواد اونها در بهشت باشن …
بعد ازم پرسید به خدا باور داری ؟؟؟؟
شما فقط فکر شو کنید من چه مدلی بودم !!!!!!
گفتم بله ،تنها چیزی و که باورش دارم خداوندِ ….
گفت من از سال 2021 که خدا رو پیدا کردم زندگی ام کامل تغییر کرد و خیلی معجزه در زندگی ام اتفاق افتاده !!!!…………
بعد حدود 10 دقیقا درباره مهربانی خداوند حرف زد و برام دعا کرد و گفت خداوند قلب و روحت و تسخیر کنه !!!!!!!!!
بعد بهم گفت منتظر معجزه های خداوند باش !!!!
بخدا تا همین الانشم معجزاتی دیدم که اگه تعریف کنم فکر میکنید فیلم تخیلی دارم تعریف میکنم تازه اون موقعی که من تو در ودیوار بودم خدا سنگ تموم میزاشت برام ،خدایا خودت میدونی و خودم ،قربونت برم آخه من ،اون مرد جوان با صورت آرام و لبخند خداحافظی کرد و رفت
من مبهوت بودم ، گیج بودم
بلد شدم زدم بیرون زیر نم نم بارون یک ساعتی راه رفتم و تازه یادم اومد من خواسته هام و نوشتم و خدا از طریق این آقا بهم گفت سارا جونم تایید شد همش برو سوت بزن عشق کن
خدایا بند بند وجودم و به تو پیوند میزنم ، خدایا قطره وجودم و در اقیانوس بیکران وجودت محو‌کن
خدا جونم ای خالق آسمان ای مالک زمین عاشقتم
خدایا سپاسگزارم بابت لحظه لحظه ی زندگی ام
خدایا سپاسگزارم بابت همین الان
خدایا سپاسگزارم که از مرداب من و به اقیانوس هدایت کردی
سلام خدمت استاد عباسمنش و همه دوستان عزیزم
بینهایت سپاسگذار خداوندم که منو تو این مسیر قرار داد
این فایل شیوه حل مسائل رو دیشب دیدم: امروز صبحم فایل سفر به دور آمریکار رو داشتم میدم قسمت 10 که استاد کانکشنی که به آروی وصل بود درست کرد و اون احساس شورو شعفشو بعد درست کردن رو که دیدم تصمیم گرفتم منم مسائل کوچیکی که باهاش مواجه میشم رو حتما حل کنم
یه جابه جایی داشتم که باید دیشب پرداخت میکردم اما هرکار کردم موبایل بانک جواب نمیداد، دیشب چندباری سعی کردمو نشد، تا اینکه صبح بعد اینکه رفتم پیاده روی و اومدم گفتم حتما باید همراه بانکو راه بندازمو پرداخت کنم: خلاصه بعد 2 ساعت کلنجار رفتن انجامش دادمو حالم واقعا عالی شد، اما داستان اصلی از اونجایی شروع شد که من تصمیم گرفتم عکس پروفایل سایتو تغییر بدم؛ چون عکسی که قبلا بود عکس قبل دوره سلامتی بود و دوس داشتم عکس جدید از چهره جدیدمو بزارم،( عکس قبلیمو یکی از دوستام برام بارگذاری کرد که بهش گفتم بهم گفت پسوردو بفرست من برات عوض کنم؛ گفتم من باید خودم انجام بدم)
هفته های قبل چندبار تلاش کردم نشد، امروز تصمیم گرفتم حتما این کارو انجام بدم که بعد 2 ساعت کلنجار رفتن تازه متوجه شدم که پسوردی که تو وردپرس ثبت نام کردمو ندارم، اینترنت هم ضعیف؛ وی پی ان وصل نمیشد به هر حال بعد چندساعت کلنجار رفتن تونستم رمزو بازیابی کنم: یهو متوجه شدم ساعت شد 3 من چند روزی هست که ماشینم تعمیرگاست و تصمیم گرفتم تا زمانی که ماشینم درست میشه رو روانشاسی ثروت کار کنم، من روزی 5 الی 6 ساعت روروانشناسی ثروت 1 کار میکردم؛ ولی امروز من یهو ساعت 3 شد گفتم دوره روندیدم برم دوره رو گوش بدم؛ باز با خودم گفتم این دوره ها رو گوش میدم که بتونم عمل کنم به حرفای استاد؛ باید عمل کنم فقط که گوش کردن دوره نیست باید عمل کنم، ساعت شد 4 به هر حال تونستم برم رو پروفایل وردپرس اما نت ضعیف شد نتونستم عکسو تغییر بدم، گفتم باید امروز این کارو انجام بدم، پاشدم لباس پوشیدم( خونه پدرم بودم توروستا و تصمیم گرفتم برم شهر کافی نت) خلاصه یه 40 دقیقه تو شهر گشتم تا کافی نت پیدا کنم که هم سیستم در اختیار بزارن هم وی پی ان داشته باشن؛ بالاخره حوالی 6 غروب یه کافی نت پیدا کردم گفت وی پی ان نداریم اما برات نصب میکنیم؛ بعد 20 دقیقه که وی پی ان روسیستم نصب کردن؛ من نشستم پشت سیستم و بعد حدود 1 ساعت کلنجار رفتن بالاخره تونستم که عکس پروفایلمو تغییر بدم و اون لحظه شاید بهترین تجربه زندگیم بود؛ اینجا بود که درک کردم چرا استاد دست به آچار میشه و تموم کارا رو خودش انجام میده؛ البته امروز من با یه معجزه دیگه ام مواجه شدم که متوجه شدم دلیل اینکه چرا تو خونه وصل نمیشد: وقتی رفتم سر جاده ماشین بگیرم، گفتم من نه سوار پراید میشم نه خطی؛ یه ماشین خوب باید منو سوار کنه، یه تندر برام وایستاد و تا یه جایی منو رسوند، دوباره منتظر ماشین شدم و پراید چراغ میداد، ماشینای خطی چراغ میدادن: بعد چند دقیقه یه نیسان کاپرا جلو پام وایستاد گفت بپر بالا یه لبخندی زدمو سوار ماشین شدم و به این ایمان رسیدم که همه چی ذهنه، همه چی باوره، امروز واقعا تجربه بی نظیری کسب کردم
مسایل زندگی من همیشه خیلی چالیش بوده البته تا قبل از آشنایی من با استاد عباسمنش .
استاد جان خیلی مسعله های کوچک و بزرگی داشتم که تنها نمونه ای از راه حل مسعله ام برای مسایلم اینجا بیان میکنم ..
ممنون و سپاسگذارم برای استاد عزیزی چون استاد عباسمنش و سایت بینظیرمون که بهترینع بهترین راه حل ها برای مسایلمون اینجاست خدایا شکرت
استاد قشنگمون استاد عزیزممون ..
یادم میاد اون زمان غرق در مشکلات و مسایل و چالش هایی شده بودم که در ظاهر بنظر میرسید غیر قابل حل باشند.. یعنی یجورایی در همه ی جوانب زندگیم گره های کوری بوجود اومده بود که هیچ نور امیدی رو در اون دره های تاریکی نمیدیدم..
البته اولش فکر می کردم فقط بخاطر ورشکستگی های پولی و مالی بود که گریبانمو گرفته بود و اون بدهکاری های سنگین و وام بانکی هستش که تمام دارایی ها و باغ و خونه و ماشین ها و پول و طلا و غیره رو باختم و از بین رفت و دست از پا دراز تر رفتم منزل خواهرم در کرج .. وقتی با سه فایل چگونه درآمد خود را در یکسال استاد در تلگرام آشنا شدم احساس کردم در نامیدی بسی امید هست و یک نور چراغی از اون دور دورا توسط استاد عزیزم سو سو می کرد و انگار یک ریسمان نجاتی برام فرستاده بود اومد.. یکی از مسایل و مشکلات اونروز های من این بود که چطوری میشه با نوشتن یک تعهد نامه و گوش کردن اون فایل ها بطور شبانه روزی اون هم با دست خالی در آمدمو در یکسال سه برابر کنم.. آخه حقوق همسر خدا بیامرزم هم بخاطر اون بدهکاری ها توسط بانک بلوکه شده بود من حتی توان خریدن یک قرص نان رو هم نداشتم .. ولی به تمام حرف های استاد بدون هیچ مقاومتی اعتماد کردم و شروع کردم به تمرین های شبانه روزی .. اولین تمرینم بعد از از گوش دادن فایل ها و نوشتن تعهد نامه برای درآمد سه برابر کردن باید احساسمو خوب می کردم… وووواااای خدای من اصلا در اون شرایط که خیلی مسایل دیگر هم همانند زنجیر بهم وصل بود.چطوری باید احساسمو خوب می کردم ؟؟،،
استاد گفت که باید احساسمو خوب کنم و افکارمو با احساس خوب تغییر بدم ولی توی اون شرایط این تمرین برام خیلی سخت بود …. مثلااا تضاد در روابط با فرزندانم که اختلافات شدیدی بین مون بوجود اومده بود و هر کدام بسمتی آواره شده بودیم که این خودش از آن مسایلی بود که خیلی ذهنم درگیرش بود..
و بدنبال اون تضادها سلامتی و تندرستی من هم دچار تضادهایی شده بود و تاندول های زانو سمت راستم و آرنج دست چپم و کتفم هم در اثر افتادن روی اسفالت خیابان آسیب دیده بود خلاصه در نهایت دیگه هیچ اعتماد بنفسی نداشتم..
ولی تنها راه حل و راهکار این بود که مدام به احساسم توجه کنم . استاد یادم داد … که حتی به یک گل زیبا نگاه کنم و شکر گذاری کنم و یا به یک بچه ی زیبا نگاه کنم و یا به ساختمان ها و درختان و مغازه ها و یا هر چیزی که بتونم آگاهانه بهش توجه کنم و قدری احساسمو خوب کنم واحساس سپاسگذاری رو در خودم تقویت کنم و منم آرام آرام یاد گرفتم که این تمرین هامو بیشتر و بیشتر کنم و در عمل تونستم این روش رو در خودم تقویت کنم و خدارو شکر نعمت قدردانی و سپاسگذاری رو هم از استاد عزیزم یاد گرفتم و با انجام دادن تمرین های استاد عزیزم با انجام دادن اولین تمرین هام به احساس خوب میرسیدم و سعی کردم حس و حالمو خوب کنم
و راه حل ها یواش یواش سر و کله شون پیدا شد .. و خدارو شکر با اون تمرین ها هر روز بهتر میشدم وآرام آرام بدهکاری ها داده شد و از راههای منتظره و نامنتظره مسیرها برام باز شد و بعدش حقوقم از بانک آزاد شد و بعدش در همون موقع ها با فایل های در پرتو آگاهی استاد و تنها روی خدا حساب کنید و حُزن در قرِآن به درونم سفر کردم و به خودشناسی اعضای بدنم و خدای بینظیرم هدایت شدم و فهمیدم که من خودم می تونم سلامتی ام رو بدست بیارم و بدون هیچ دکتری به بازسازی آسیب های سلامتی ام پرداختم و کلی مدیتشن های سپاسگذاری انجام دادم فقط دوبار برای تزریق آمپول مُسکن به دکتر مراجعه کردم و خدا رو شکر اون مسایلم هم بعد از مدتی حل شد و حدودا هفت و هشت ماه برای من زمان برد که این مسایلم رو حل کنم البته بلطف خدای مهربانم و توسط آموزش های استاد عباسمنش عزیزم وووو بعدش مسعله ی مسکنم حل شد و با کمک دخترم یک خانه ی خوب در پردیس اجاره کردیم با بهترین امکانات و نوساز و با دوتا آسانسور در یک منطقع ی کاملا نوساز و کم سکنه و بعدش اسباب اثاثیه ها مو هم که مقداری در انباری های همسایه هام بود رو بردم خانه ی جدید و بعدش وفور نعمت و برکت بسمت زندگیم سرازیر شد و خدارو شکر دستانی از دستان خداوند بکمکم اومدن و کلی نعمت ها در زندگیم جاری شد و اونجا بود که تونستم در خلوت گزینی هام بیشتر روی خودم کار کنم و بعد از مدتی که جابجا شدم در همون زمان دوران پندمیک شروع شد و باز با تمرین های استاد بیشتر در مدار سلامتی قرار گرفتم چون میرفتم پیاده روی و حدودا 20 کیلو از وزنم رو کم کردم و همون پیاده روی هام مدام هندس فری توی گوشم بود و فقط و فقط سریال های سفر به دور آمریکا و سریال زندگی در بهشت رو گوش میدادم و اصلا به مسایل جامعه و غیره توجه نمی کردم ..
بعد از چند سالی که توی اون خانه بودم دوباره فصل تغییرات من شروع شد و شهریور 1401 با تضادهایی باید برای یک جابجایی دیگر آماده میشدم ... که یکی از تضادهام مسایل مالی بود . چون اجاره خونه ها گرون تر شده بود و من باید ی فکری برای این موضوع می کردم و بازم بفکر راه حل افتادم تا بتونم این مسعله رو حل کنم . در نتیجه بفکر فروش چند تخته فرش افتادم ( هر چند میدونستم که برای کاری نباید بفکر فروش میوفتادم) ولی چاره ای نداشتم و دوست نداشتم دستمو جلوی کسی دراز کنم و پیش خودم گفتم اشکالی نداره از همون چیزی که دارم باید شروع کنم.. در همین افکار بودم و تبلیغ برای فروش فرش های دستبافت گل ابریشم رو انجام دادم ولی هیچکس خریدار نبود و اگر هم مشتری میومد میخواست خیلی ارزون برداره .. در همین افکارها بودم که به یکی از آشناها تماس گرفتم برای اینکه ایشون بازاری بودند و دوست و آشنا فرش فروش داشتند … در کمال ناباوری بهم پیشنهاد داد که فعلا من بشما این پول رو میدم تا کار شما راه بیوفته و جابجا بشی و بعدا سر فرصت اقدام بفروش فرش هات بکن. و منم دیگه فرصت و زمانی برای تخلیه و نقل و مکان نداشتم . در زمان درست و مناسب هدایت شده بودم و خداوند راه حل ها رو برام چیده مان کرد .. در شهریور 1401 من باید نقل و مکان می کردم .. حالا پولم جور شد ولی افتاد توی این اعتراضات و شلوغی و قطع شدن اینترنت و دوباره یک چالش دیگری بوجود اومد که باید حل میشد.. وقتی اینترنت قطع شد عملا نمی تونستیم خانه ای پیدا کنیم و از طرف دیگه باید تا آخر ماه خونه رو تحویل میدادیم .. و تمام وقت مشغول جمع آوری وسایل و اسباب منزل بودم و دست تنها… آنقدر ترس و نگرانی بر من چیره شده بود که فقط به این فکر بودم که احساسمو خوب نگه دارم و رفتم لپ تابمو آوردم و فایل های گفتگو با دوستان رو نگاه می کردم و گوش می کردم و می نوشتم و فقط با همین فایل ها آگاهانه افکارمو بسمت مثبت و خوبی ها و احساس خوب هدایت می کردم و می گفتم خدا همه چیرو برام خوب میچینه .. چند تایی خونه دیدیم ولی بلافاصله به اجاره میرفت و ... ولی من همچنان به خدا توکل می کردم و به همین فایل ها گوش میدادم. تا اینکه صبح دخترم بهم گفت . مامان ساعت چهار صبح فقط یکساعت اینترنت وصل شد و منم یک خونه ی خوب پیدا کردم که اون هم فقط یکساعت پیشش توی سایت دیوار گذاشته .. و انگار دنیا رو به من دادند و خیلی خوشحال شدم و با املاک قرار گذاشتیم و ما با یکی از دوستان که از همان همسایه های خوبم بود رفتیم و تا ظهر هم خانه رو دیدیم و هم اجاره کردیم…
حالا از این خونه جدیدم بگم براتون.. من توی درخواستم برای خونه جدید داخل دفترم نوشته بودم.
خدایاااا خونه ای می خوام که نوساز باشه وبزرگتر از اون خونه ی قبلی ام.. خونه قبلیم 92 متر بود و اینجا یعنی خونه ی جدیدم 105 متر هستش… گفتم خدایاااا شکرت .. خونه ی بزرگ و نوساز در طبقه ی پنجم که هیچکس بالای سرم نیست و من آخرین طبقه هستم و نورپردازی و کناف کاری شیک و کمدهای بزرگ و ریلی ووو کابینت های آشپزخانه ام زیاد و جدید و شیک … اطاق خوابم پنجره های قدی بلند رو به طلوع خورشید داره که یک بالکن بزرگ و زیبا که طلوع خورشید رو از تختخوابم میبینم و برای مدیتیشن صبحگاهی سحرگاهم فوق العاده عالی است .. از سمت پذیرایی تقریبا دو تا خیابان به کوه فاصله داره و من کوه رو با غروب خورشید میبینم .. از پنجره ی آشپزخانه قله ی کوه دماوند رو میبینم یعنی تمام اون تصوری که از خونه ی جدیدم داشتم و آنها رو در دفتر اهداف و شکر گذاریم نوشته بودم بوضوح در واقعیت زندگیم دیدم خدا رو شکر ..
بعد از اینکه اومدم این خونه ی جدیدم من کلی وسایل و لوازمی که برای دخترم و پسرم خریده بودم و آکبند بودش و مورد نیازم نیست و بعد از چیدمان خانه با بهترین لوازم و برند خوب سامسونگ و لوازم عالی و غیره چیدم و بعدش فهمیدم که دیگه جا برای نگهداری لوازم اضافه ها ندارم و فورااا یک راه حل و ایده بنظرم رسید که اینها رو بفروشم تا فضای اضافی رو اشغال نکنه و خلاء بوجود بیاد و هم تبدیل به پول بکنم و از این ثروت .. پول بسازم .
انگار سرمایه ی کسب و کار جدیدم از قبل آماده بود و من نیازی به سرمایه گذاری مالی نداشتم و همه چی حاضر و آماده بود خدارو شکر…… و همین کار رو کردم و یک فروشگاه خانگی برای کسب و کار جدیدم در خانه براه انداختم و کلی از آن لوازم ها رو فروختم و ثروت و پول ساختم و پول آن شخص که آشنامون بود رو بمبلغ سی میلیون بهش پس دادم خدا رو شکر … و الان یک فروشنده ماهری شدم البته هنوز مقداری از لوازم فروشی ام باقی مانده و الان به یک تضادی برخوردم که انگار مشتری برای بقیه ی لوازم ندارم .. البته تا اینجای کار راضی بودم ولی موضوع اینه که من دوست دارم این کسب و کارمو با موفقیت به اتمام بروسونم چون بخودم قول دادم باید هیچ کاری رو نیمه کاره رها نکنم ولی انگار ایستا شدم و دوباره بدنبال راه حل رفتم داخل خانه ی امیدم سایت عباسمنش دات کام در قسمت عقل کل … وااای خدایا چقدر راه حل اونجا هست و الان چند روزه که دارم نت برداری می کنم…
استاد عزیزم ….
داستان زندگیمو گفتم که بگم تمام راه حل ها داخل همین خانواده ی صمیمی عباسمنش هستش فقط باید روی افکارم کار کنم باید باورهامو درست کنم . باید ترمزهای ذهنی مو پیدا کنم .. باید مسعله مو حل کنم ..
تضادهای معیوب در روابط مو پیدا کنم و تمرین تغییر باورها مو بطور مداوم انجام بدم
من کلی مسعله های حل نشده دارم که باید به هر کدام رسیدگی کنم همچون مسایل گذشته ام ..
استاد جان واقعا تشکر و قدردانی از این فایل های بینظیر شما رو نمی تونم انجام بدم ولی سعی می کنم همچون شما عملگرا باشم و تنها چیزی که می تونه تلاش های صمیمانه و دلسوزانه ی شما رو جبران کنه اینه که قدر این نعمت الهی که خداوند از طریق شما در زندگیم جریان پیدا کرده رو بدونم و تمرین کنم و عمل کنم و گوش بزنگ معلمم باشم و این فایل های ارزشمند گوهربارتون رو بارها و بارها ببینم و بشنوم و بفهمم و درک کنم و آگاه شوم و عمل کنم خدایا شکرت. ممنون و سپاسگذارم ای استاد استادان جهان ..
امروز وقتی چهره ی دلسوزانه ی شفاف شما رو دیدم فقط اشک میریختم و تشکر می کردم و می گفتم چشم چشم استاد قشنگم … چشم حتما عضله های ذهنم رو تقویت میکنم . چشم استاد عزیزم ..
خیلی دوست داشتم خانم شایسته یهویی از پشت سر شما میومد و چهره ی مهربونشو میدیدن.
اشکالی نداره من از همینجا درود و سلام و خدا قوت براشون میفرستم و تشکر و قدردانی میکنم مریم جان عزیزم گل گل گل
ممنونم عزیزم که همیشه کنار استاد عزیزمون هستی عزیز دلم.ممنون
اِنَ مَعَ العسر یُسری’ .. با سختی ها آسان می شود ..
فسنیسره الیسری خدایاااا آسان کن نعمت هایت را بر من ..
علینا الهدی وظیفه ی ماست که شما رو هدایت کنیم
استاد جان شما درست می گید .. باید اصل رو از فرع تشخیص بدیم و ریشه ای به راه حل ها توجه کنیم
من سعی می کنم که توانایی حل مسعله رو در ذهنم تقویت کنم و با حل هر مسعله ای به رشد و پیشرفت خودم کمک کنم
سوالات خوبی از خودم بپرسم.. اینکه اساسی ترین مسعله ی زندگی من چیست؟؟؟؟ .
اینو جواب میدم..
اینکه بجای اینکه بفکر جابجایی به یک خونه ی اجاره ای بهتر و قشنگتر با پول بیشتر باشم بفکر مالکیت یک خونه ی قشنگتر و بهتر باشم و این اساسی ترین مسعله ی امروزم هست که باید بفکر راه حلش باشم و با خداوند صحبت کردم و بهش گفتم….
خدایااا خودت با من حرف بزن
خودت با من صحبت کن
با من از بی نهایت طریق صحبت کن
با من از بی نهایت طریق دست کمک کن
خداایا به راه حل این خواسته ام هدایتم کن
خدایااا خودت برام چیکاری انجام میدی؟؟؟
خداایا خودت میدونی که من هیچ ایده ای و هیچ راهکاری برای حل این مسعله ام ندارم
خدااایااا برای حل این مسعله کمکم کن
خداایااا ذهنم رو بازتر کن
خداایااا باورهامو قوی تر کن
خداایا همه ی افراد و انسان ها و همه ی موقعیت ها و همه ی شرایط ها و اوضاع و همه ی مسیرهای خوب و عالی را دست به دست هم بده تا از کوتاهترین مسیر و عالی ترین حاصل و نتیجه رو بسمت من بچرخاند و من مالک قصر طلایی خودم باشم..
خدایاااا شکرت که با معجزاتت سوپرایزم می کنی
من از حل هیچ مسعله ای فرار نمی کنم و آشغال ها رو زیر مبل نمی اندازم .. و به رهنمود های جادویی شما استاد عزیزم گوش جان می سپارم
ممنون و سپاسگذارم خدایاااا شکرت
ظهر که فایل رو دیدم و دانلود کردم وقتی داشتم متن این قسمت رو میخوندم و رسیدم به جایی که نوشته بودین این دوره برای چه افرادی مناسب است:
با خودم گفتم خب منکه فعلا چیزی یادم نمیاد
چیزی که تکراری باشه یادم نمیاد
یعنی میخوام بگم در این حد فراریم از این موضوع که ذهنم میگه نه بابا ما که اینجا مشکلی نداریم بیخیالش!! بااینکه میدونم هست!
من ظهر فایل رو ندیدم
ولی یکی دوساعت پیش در درست‌ترین زمان ممکن دقیقا زمانی که آماده بودم و باید میشنیدم این حرفارو
فایل رو پلی کردم
من نمیدونستم قراره دقیقا از چی صحبت کنید
ولی دقیقا به یک مشکل اتفاقا تکراری برخورد کرده بودم و داشتم با خودم میگفتم بابا مشکللللل چیه چه باوریه!چرا اینجوری میشه؟
که یهو به ذهنم رسید من فایل جدید رو دانلود کردم ولی هنوز ندیدم و نشنیدم
همون اولش از همون اووولش دقیقا تمام چیزی بود که میخواستم بشنوم دقیقا داشت کمک میکرد به اون لحظه ی من
هرچی بیشتر میگذشت
بیشتر متوجه شدم نه اتفاقا هرروز دارم یه سری اتفاقات تکراری که هرکدوم به یه شکل ولی مربوط به یک موضوع تجربه میکنم
ولی بازهم قایمشون میکنم انگار که میترسم واردش بشم
مشکلاتی که ریشه اش همه اش مربوط به عزت نفسه
اگه تو روابطم حتی مشکلی پیش میاد مربوط به همین موضوعه
اگه سلامتیم رو از دست میدم بخاطر همینه
توی کارم مُدام یه سری اتفاقات تکراری میفته
یهو یه جا تق میخورم به مشکل درحالی که همه چیز به نظر خوب میرسه
همش به این صورته که میرم بالا یهو دوباره برمیخورم به یه مشکل تکراری و هی دوباره نشتی انرژی کنترل ذهن به سختی
میبینم هرازگاهی دقیقا همونطور که شما گفتید حالم خوبه ها یهو حالم بد میشه و به بی انگیزگی شدید و حتی تا مرز افسردگی پیش میرم و باز باید زور بزنم به سختی تا کمی بتونم احساسم رو خوب کنم
و روز از نو و روزی از نو
حتی نگرانی هام از آینده هم بخاطر همین مشکل عزت نفسمه..
یادمه چون همیشه این مشکلات تکراری بود به خصوص اینکه پلای پشت سرمو خراب کرده بودم و دیگه راهی نداشتم جز اینکه موفق شم و به جلو حرکت کنم خیلی بیشتر اذیت میشدم که من اصلا نمیفهمم چمه چرا نتیجه اون چیزی که میخوام نیست؟واقعا نمیدونم چیکار کنم
یعنی نمیدونم تجربه کردید یانه
یهو احساسم بد میشد و کاملا هم از یه جا به بعد فهمیدم از عزت نفسمه اما انقدر مقاومتم بالا بود و اذیت میشدم که با خودم میگفتم خب بذار از یه راه دیگه برم بذار یه کار دیگه انجام بدم ولی نمیدونستم که اینجوری فقط دارم راه خودم رو نه تنها سخت تر بلکه دورتر از چیزی که میخوام میکنم
خلاصه میخواستم بگم که هرازگاهی بعد از اون اتفاقات تکراری عصبی‌میشدم و هربار که میومدم بررسی میکردم مشکل از کجاست ریشه اش از کجاست میرسیدم به عزت نفس
هربار یعنی دقیقا هـربار!!
و یادمه یه روز که دیگه خیلی بهم فشار اومده بود هدایت شدم به یکی از مقاله های خانم شایسته که اونجا خانم شایسته از ریشه ای حل کردن مشکل نوشته بودن
و میگفتن که اگه ریشه حل نشه این مشکل باز از یه جای دیگه میاد سرراهت و تا ریشه درست نشه این اتفاقا همچنان به یه شکل دیگه یه جای دیگه میاد!و اگه به جای حل کردن مسئله به صورت ریشه ای با خودت بگی خب من میرم احساسم رو خوب میکنم با توجه کردن به نکات مثبت زندگیم و اطرافم تو فقط داری خودت رو‌گول میزنی.
خب چون خود من هربار میومدم روی فقط همون قسمت و لحظه که به مشکل برمیخوردم کار میکردم و نه ریشه ای!شاید برای مدتی اکی میشد ولی باز انگار هیچ کاری نکرده بودم و دوباره میومد بالا جلوم سبز میشد یا به یه شکل دیگه یا اتفاقا دوباره به همون شکل قبلی!!برای همین خیلی برام سخت بود بپذیرم که اقا دیگه باید ریشه ای حلش کنم
میگم چون مقاومتم برای عزت نفس به شدت بالاس
انرژی خیلی زیادی میبره
ولی اصلا با خودم فکر کردم اگه حلش نکنم بالاخره چی؟
فکر کردم که
بعدا چقدر میتونه هی بدتر و بدتر بشه تا لِه بشم و نابود شم؟
فرار تا کِی؟
به کی دارم آسیب میرسونم؟
کی داره اذیت میشه؟
چقدر همین اشغالارو زیر مبل ریختن داره ازم انرژی میگیره؟
چقدر دارم اذیت میشم؟
و اگه به صورت ریشه ای حل کنم خدا میدونه که چه اتفاقاتی رو تجربه میکنم که الان سختمه فکرکردن بهشون!
خیلی جالبه اتفاقا امروز داشتم تو جلسه 1 عزت نفس درمورد همین مینوشتم
و حالا این فایل
نشانه ای از این واضح تر اقا؟
استاد مطمئنم این دوره فوق العاده اس ان شاالله که در زمان درست هدایت بشم به سمتش و بتونم از این آگاهی ها استفاده کنم.
به نام خدای مهربان
سلام به استاد بینظیر و مریم جان مهربان و دوستان توحیدی ام
مسئله
چیزی که ما همیشه از اون فراری بودیم مخصوصا مسائل ریاضی در دوران تحصیل.
حال تحصیل و دوران آن گذشته، رسیدیم به مسائل زندگی که بارها و بارها از اون مسائل ریاضی سخت تر و ناینحل تر بودند، ولی هیچ کس حتی اشاره ای به آنها نمی کند چه برسد به حل آنها.
دختریا پسر ازدواج می کند، بدون اینکه بداند، چطور و چگونه رفتار کند و چه چیزی را باید انجام دهد یا ندهد، خودش می ماند و کوله‌باری از تضادهایی که باید با آنها دست وپنجه نرم کند.
حال اگر اوضاع به وخامت کشید، سر از مشاوره و روان شناس در می‌آورند و خدا داند چه شود.
فاجعه کار اینجاست، که بعضی ها می‌گویند بذار بچه دار شویم این مشکلات کم تر می شود و بچه کانون خانه را گرم تر می کند، ولی نمی دانند این کار نفت ریختن روی آتش است، حالا اگر هم خیلی همدیگر رو دوست داشته باشند، و سعی کنند یه جورایی از یه سری خواسته های شخصی بگذرند یا به قولی فداکاری کنند، نتیجه که نمی گیرند،هیچ، سرخورده و افسرده می شوند.
این مسائل برای من هم پیش آمد و جوری بود که کم کم ماهی یکبار دعوا و قهر و غیض بود، من احساس می کردم که که باید راهی داشته باشد ولی هر چه تکنیک های همسر داری و این ها رو گوش می کردم و انجام میدادم، دقیقا مثل گذاشتن آشغال زیر مبل بود. و این تنش ها روز به روز بیشتر و بیشتر میشد.
و من هر چه بیشتر سعی می کردم که اوضاع رو خوب کنم افسرده تر می شدم، البته بیشتر تقصیر خودم بودم این رو هم میدونستم ولی راه حلی براش نداشتم.
تا اینکه اینقدر به در و دیوار زدیم، تا اینکه آش و لاش اومدیم تو سایت. و شروع به رشد کردم، و الان بدون هیچ زحمتی همه چیز عالی داره پیش میره. هم عروس هام میگن تو چکار کردی که شوهرت اینطوری بهات؟!؟
و اما اگر کسی مثل استاد بود که از همان اول حل مسئله رو به ما می آموخت اینقدر به در و دیوار نمی زدیم.
این حل مسئله نه تنها در زندگی زناشویی بلکه در کار در روابط اجتماعی در هر زمینه که فعالیت می کنیم خودش را نشان می دهد.
مثلا تابستان با دو دانش آموز بد آموز برخورد داشتم و به هر دری زدم که بتونم مشکل این ها رو حل کنم ولی نتونستم، چون حل مسئله بلد نبودم.
اولش که اینقدر فشارم بالا و پایین میشد، و چون طبق قانون نباید حالم بد میشد نشستم با خودم فکر کردم چرا این دانش آموزان این طوری هستند و من باید چه کار کنم؟
به این نتیجه رسیدیم که این یک مسئله و من اگه بتونم این رو حل کنم، پس بر ادعای خودم در زمینه تدریس درست عمل کرده ام در غیر این صورت فقط ادا درآوردم.
خیلی سعی کردم مسئله شان را حل کنم ولی زیاد موفق نبودم، اگر قبل از این من با این مبحث بیشتر آشنا بودم مسلما زودتر به فکر حل مسئله می افتادم نه وقتی که داشت رمقم رو می کشید.
استاد تو را سپاس که همیشه به موقع فایل میذارید، کامنت 90 درصد بچه ها نشان از این میداد، که این فایل برای آنها بر روی سایت اومده ، و چقدر به این دوره و این صحبت ها نیاز داشتند.
در پناه حق همه ما لحظه به لحظه از لحظه قبلمون بهتر وبهتر و ظرف وجودیمان برای دریافت آگاهی ها بزرگتر شود. الهی آمین یا رب العالمین
سلام و درود به شما خانم یوسفی گرانقدر. امیدوارم شادکام و ثروتمند و سلامت باشید.
بقول خانم شهریاری میخواین بهتون یه تقلب برسونم ؟
شما همیشه بهم لطف دارید و همیشه به کامنت من امتیاز میدین و برام پاسخ مینویسید، یادتون هست من توی کامنتم در مورد تهیه دوره چی نوشته بودم؟
من دوره رو گذاشتم توی سبد خریدم ،و از خداوند درخواستش کردم. از جایی که فکرش رو نمیکردم برام جور شد. «آنکه او عالم سرّ است بدین حال گواست»
خودش میدونه چیکار کنه.
ذهن نجواگر کارش نق زدنه، اونو بیخیال . خدا وکیلی همه مون می‌دونیم ، حتی همون ذهن نجواگر خودش هم میدونه، سر رشته همه امور عالم بدست یگانه فرمانروای قدرتمند جهانِ . اون اراده کنه همه چیز ممکنه . این دوره که چیزی نیست همه ثروت‌های عالم رو هم بهتون میده.
دوره رو بذارید توی سبد خرید با ایمان به اینکه خداوند درها رو باز می‌کنه. و منی که منتظر خوندن کامنتها تون توی دوره هستم. در پناه جان جانان رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
به نام خدای مهربان
سلام به برادر عزیزم
دوره خریدن برای من خیلی سخت نیست، تعهد و عمل کردن به آن خیلی سخت تر است.
من فعلا شرایط استفاده از این دوره رو ندارم، ان شاءالله تابستان
دوره رو میخرم و شروع می کنم.
الان نمیتونم تمرکز صد در صدی داشته باشم.
مررررسی مهربان
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام و درود به استاد عباسمنش عزیزم و خانم مریم شایسته نازنین و هم دوره ای های عزیزم.
واقعا با تمام وجود از شما سپاسگزارم که اینهمه وقت و انرژی و عشق صرف کردین و این دوره ارزشمند رو بروزرسانی کردین.
خداروشکر میکنم که من این دوره رو دارم و خیلی خوشحال شدم که خبر بروزرسانیش رو شنیدم.
نکات بسیار ارزشمندی رو استاد عزیزم در این فایل توضیح دادین و همچنین خانم شایسته عزیز در متن توضیحات نوشتین که باهم یک مکمل خیلی عالی هست. خداروشکر میکنم که شما رو در زندگیم دارم و رو به بهبود هستم.
از جمله نکاتی که از این فایل معرفی ارزشمند دریافت کردم اینه که:
1. من هم به عنوان دانشجویان استاد عباسمنش باید همیشه بدنبال بهبود تمام جنبه های زندگی خودم باشم و سعی کنم همیشه بهترین خودم رو ارائه بدم.
2. من باید سعی کنم به جای فرار کردن از مسائل زندگیم یا حل کردن اونها بصورت موقتی و سطحی و یک جورایی به اصطلاح ماست مالی کردن اونها یا پنهان کردن آشغالها زیر فرش، باید از مسائل استقبال کنم و برم تو دلش و به طور اساسی و ریشه ای یکبار برای همیشه حلش کنم. این مسائل باعث بینهایت رشد شخصیتم و بالا رفتن اعتماد به نفسم میشه.
3. هیچ موجود زنده ای در این جهان مادی وجود نداره که با چالش و مسئله برخورد نکنه و این خاصیت جهان مادیه و خیلی هم خوبه چون باعث رشد جهان میشه.
4. ایجاد باورهای قدرتمند کننده برای حل مسائل از جمله باور ان مع العسر یسری با هر سختی آسانی هست. با هر مسئله راه حلی هست. هر مسئله ای میاد با خودش راه حلش رو هم میاره. راه حل هر مسئله در دل همون مسئله اس. راه حل هر مسئله بسیار بسیار ساده و آسونه. خداوند به تک تک انسان ها توانایی حل مسئله رو عطا کرده. پس اگر فردی در جهان تونسته هر مسئله ای رو حل کنه منم میتونم. در هر مسئله ای خیر و موهبتی هست. مسئله مساوی با موهبت، ثروت، نعمت، رشد و پیشرفت.
5. مسائل تکراری یعنی مسائلی که بصورت سطحی حلشون میکنیم و دوباره تکرار میشن. به نظرم یعنی همون معضل دوباره کاری که استاد عزیزم در یک فایل دانلودی مفصلا درموردش صحبت کردین و بنظرم این فایل مکمل این دوره هست. همچنین دوره ارزش تضاد هم مکمل این دوره است و من تصمیم گرفتم اینها رو هم گوش بدم و کار کنم ان شاءالله.
6. هدف از این دوره اینه که اولا به شخصیتی تبدیل بشم که به راحتی مسائلم رو حل کنم.
7. هیچ چیز در جهان به اندازه حل مسئله اعتماد به نفس رو بالا نمیبره و اعتماد به نفس پایه و اساس تمام موفقیت هاست. وقتی هر بار یک مسئله رو حل میکنی، باور میکنی که از عهده حل هر مسئله ای برمیای.
8. اگه شخصیت حلال مسائل رو در خودم بسازم دیگه از مسائل آینده نگران نخواهم بود چون میدونم هر مسئله ای هم پیش بیاد من از عهده اش برمیام.
خدایا شکرت بینهایت سپاسگزارم. بریم سراغ دوره جدید!!!
سلام بر استاد عزیز
سلام بر دوستان خوبم
بدون شک این دوره هم یکی از دوره های عالی است که شک ندارم مثل دوره قانون سلامتی بهترین خواهد بود
می دانم که استاد عزیز کاری را انجام نمی دهد و اگر کاری را انجام می دهند به بهترین حال ممکن انجام می دهند
بنابراین هم خوشحالم و هم ذوق زده از شنیدن این خبر خود
و می دانم که دیگر دوستان هم همین حس و حال من را دارند
پس از خدای مهربان خودم می خواهم که من را کمک کند تا بتوانم به این دوره هدایت بشوم و آنرا تهیه کنم
بدون شک حل کردن مسایل زندگی آنهم بصورت ریشه ای و اساسی یکی از بهترین راههای اصولی و به آرامش پایدار رسیدن است
ریشه ای مشکلات و مسائل زندگی خودم را حل کنم
این برای من آرامشی را ارمغان دارد که با هربار طوفان آمدن اساس زندگی من به لرزه نیفتد
خداوند را شاکر هستم که در حال شنیدن این صحبت های عالی هستم
باز جای تشکر از استاد عزیز که این دوره عالی را آبدیت کردند و برای رشد و آرامش ما در روی سایت قرار دادند
خدارا شکر بخاطر این همه آگاهی
خدا را شکر بخاطر این همه حال خوب
سپاس از خدای فراوانی ها
به نام خداوند جان آفرین
حکیم سخن بر زبان آفرین
سلام استاد گرامی
سلام خانم شایسته
سلام دوستان همفرکانسی
چند روز از آمدن این دوره روی سایت می گذره و من کلی مقاومت دارم در مورد خرید این دوره چون با خودم می گویم که دوره های استاد مثل هم است. اما امروز که کامنتهای بچه ها توی کانال تلگرام دیدم یکبار دیگر معرفی استاد را در مورد این دوره با جان و دل گوش کردم.
من خیلی از دوره های استاد را دارم و خیلی نتایج عالی گرفته ام
اما در مورد ثروت و مسائل مالی پاشنه های آشیل خیلی زیادی دارم که هنوز نتایج اصلا من را راضی نمی کند
بنابراین علیرغم اینکه آگاهی های زیادی از دوره های روانشناسی ثروت یک کسب کرده ام اما هنوز نتوانسته ام مسائل مالی خودم را به صورت ریشه ای حل کنم و به شدت به خودم تعهد داده ام که این مسائل را به صورت ریشه ای حل کنم.
برای همین امروز از خدا هدایت خواستم که در این زمینه من را هدایت کند و هدایت شدم به خرید این دوره و ایمان دارم که اتفاقات بسیار عالی برای من رخ خواهد داد.
من با دوره های استاد بسیار بسیار شرایط خودم را تغییر دادم
از کاری که 16 سال کارمندی می کردم و رسیدم به بالاترین درجه آن در بهترین شرایط استعفا دادم
از شهری که بهترین شرایط را برای زندگی داشتم به همراه سه فرزندم و عزیزدلم که بی نهایت عاشقشم به یک کشور دیگر با شجاعت و ایمان کامل مهاجرت کردم
از نظر سلامتی در سلامتی کامل هستم و با دوره قانون سلامتی به هر آنچه که می خواستم از لحاظ اندام و کاهش وزن و سلامتی رسیدم
اما از نظر مسائل مالی هنوز که هنوزه نتوانستم به نتایج خوبی برسم و با تعهد علیرغم کلیه مقاومتهای ذهنی خودم این دوره را خریداری کردم و با ایمان صددرصد این مسیر را خواهم گفت و از نتایج عالی خودم در این مسیر هم خواهم گفت
در پناه الله یکتا شاد باشید و سربلند
بنام خدای زیبایی ها
سلام به استاد عزیزمریم جان و همه اعضای خانواده صمیمی ام
خدا رو شکر واسه این دوره اساسی
چقدر نیاز بود واقعا
امیدوارم بتونم شرکت کنم
خیلی دوست دارم شخصیت حلال مسائلم تقویت شه ، من تا امروز همیشه دوست داشتم مسائلم رو از ریشه حل کنم تا بتونم تمرکز بزارم روی چیزهایی که می خوام تا سبک باشم واسه رشد کردن ولی نمیدونم چرا چند وقت یکبار نگرانی میومد سراغم و استرس میگرفتم ، اینم حتما واسه همون ریشه ها بود که اصلا نمی دونستم چیه فقط می دونستم یه جایی اون ته مه ها می لنگه
نمی تونستم فکر کنم که چیه دقیقا ولی میدونستم یه چی هست
مطمئنم با این دوره میرم تهشو در میارم و به امید خدا واسه همیشه حلشون میکنم و از ریشه و اساسی درستش میکنم
واقعا از بس دیدم اطرافیانم به مسئله رو حتی 30 سال 40 سال ادامه دادن و حل نکردن و به جاش همیشه درگیر اون مسئله و پیدا کردن مسکن برای اون مسئله بودن ،حرف استاد رو کامل درک می کنم
خدایا شکرت
آیه 124 سوره طه
سلام
امیدوارم حال دلتون عالی باشه و پر از احساس شکرگذاری باشید
امشب میخام به ایده ام عمل کنم یه آیه دیگه از قرآنو آنالیز کنم که کلی این ایده برام نتایج ریز و درشت داشته
چن وقت پیش به من ایده رسید برم یه نرم افزاری که تقریبا مرتبط به کارم نبود یاد بگیرم
من فقط یه لحظه یه آموزشو دیدم یه حسی خیلی واضح بهم گفت این آموزشو بخر
این آموزش تقریبا قیمت بالایی داشت منم توی شرایط درست و درمونی نبودم پولشم نداشتم
فرداش پول اومد توی حسابم گفتم ببین خدا پولشم فرستاد
دوباره نجوا اومد که نخر ولی خریدم به ایده ام عمل کردم
یک ماه تقریبا روش وقت گذاشتم بعد از یک ماه گفتم خب حالا چی
هیچی
هیچ اتفاقی نیوفتاد
من اون نرم افزارو یاد گرفتم بدون هیچ اتفاقی
تا اینکه بعد از دو ماه
یه پروژه دراز مدت برام اومده که هنوز اولی شم انجام ندادم راستشو بخاین
ولی مبلغی که برای هر طرح میگیرم به اندازه درآمد یک ماه یه کارگره
جالب بدونید که اگه من الان برم بگم که من یه پروژه اینجوری گرفتم
هیشکی باور نمیکنه از بس مبلغش بالاس
چون من سابقه ی اون چنانی هم توی این صنف ندارم
هرچن من قرار نیس که بگم ولی میخام بگم همینقدر عجیب و غریبه این رقم توی صنف ما
اینا همش از یه ایده شروع شد
من ایمان به خدا داشتم وقتی هیچ خبری نبود
حتی نمیدونستم قدم بعدی چی
ولی خدا قدم بعدی رو ساخت
اون طرحهایی که به من سفارش دادن فقط با همون نرم افزاری قابل ساخته شدن بود که ایده اش بهم رسیده بود
با اینکه توی صنف طلا و جواهر اصن کسی اون نرم افزارو بلد نیس
منم راستش به خاطر عشق به اینکه میخام مرتب چیزهای جدید یاد بگیرم با اینکه اون مبلغ برام زیاد بود پرداخت کردم
جالب تر اینکه مبلغی که من برای اون آموزش دادم همین دو ماه پیش
الان روی هر پروژه میتونم حدود هشت برابرشو فقط برای یه دونه اش در بیارم
و این پروژه ها ته نداره
و همه ی اینا رو خدا انجام داد
من کاره ای نبودم
اون بود که زمان منو آزاد کرد که من بتونم اون نرم افزارو یاد بگیرم
اون بود که ایده رو بهم رسوند
حتی ایده ی کار کردن روی باورها رو خدا رسوند
من فقط یه قدم برداشتم
بقیه اش رو خود خدا انجام داد
خود خدا اون مشتری را آورد
خود خدا باعث شد که دل اون مشتری نرم بشه چون اون مشتری عجله داشت و دست منم تند نبود
خوب پول میداد ولی از اون طرفم عجله داشت
ولی خدا خودش دلشو نرم کرد که آروم آروم این روند انجام بشه
ماهی چهارتاش انجام بشه
همه ی این کارها رو خود خدا انجام داد
من این وسط یه قدم بر میداشتم ده میلیون قدم خدا برام بر میداشت
اینو خاستم بگم
که به خودم نشون بدم اگه این اتفاقات تا اینجای کار افتاده
اونم برای منی که تا همین پارسال همین موقع با مدرک مهندسی کارگر بودم
و الان پروژه ای رسیده که باهاش درآمد یک ماه الانه یه کارگرو در میارم و از لطف و فضل خداس که منت به من گذاشته و یه همچین مسیری رو برام باز کرده
منم سعی میکنم بندگی کنم
فوضولی نکنم کار خودمو انجام بدم
بقیه اشو بسپارم به خودش که تا اینجای کار همه چی رو انجام داده
اینا همش به خاطر عمل به ایده هاس
به خصوص ایده قرآن خوندن و درک این قضیه که ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاس
مگه چن ماهه که من دارم این کارو انجام میدم فک میکنم حدود سه ماه شده باشه شایدم بیشتر
توی همین سه ماه خدا این نتایجو رقم زده
وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَىٰ ﴿١٢۴﴾
و هر کس از هدایت من روی بگرداند، برای او زندگی تنگ خواهد بود، و روز قیامت او را نابینا محشور می کنیم. (124)
ریشه ای که توی این آیه اومده ضنک هستش که کلا همین یه بار اومده توی قرآن
به معنی تنگی با سختی
خداییش این آیه خیلی حرف داره با ماها
خیلی ساده داره میگه اونی که ذکر منو فراموش کنه زندگیش رو توی دنیا تنگ میکنم و در آخرت هم نابینا محشورش میکنم
قبلش اینو بگم که این آیه بعد از اون آیه معروف قل اهبطو
همگی روی زمین فرود آیید که هر گاه از طرف من هدایتی برای شما آمد …
این آیه بعد از همون آیه اس
و خیلی قشنگ داره میگه اونی که توی دنیا زندگیش بد بوده یعنی از یاد خدا دور شده یعنی از ایمان دور شده و بعدش ثمره اش شده اینکه زندگیش تنگ شده زندگیش به فقر و بدبختی افتاده و بعدش توی قیامت هم کور محشور میشه
واقعا این آیه ها تا الان کجا بوده
داره خوده خدا توی قرآن میگه که آقا اول ایمان به خدا مساوی با پول مساوی با ثروت مساوی با نعمت مساوی با هدایت شدن به راه راست
دوم اونی که توی این دنیا زندگیش به تنگی افتاده توی اون دنیا هم کور محشور میشه یعنی نمیبینه جایی رو
دیگه از این بالاتر
دیگه چه جوری ما باید برسیم به اینکه ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاس؟
دیگه خدا چه جوری باید بگه
چه قدر آیه من تا الان پیدا کردم
به خودم میگم
بس نیس؟ اشتباه بس نیس؟
کجا خدا گفته پول بده نعمت بده
کجا گفته زندگی باید توی نکبت باشه؟
اتفاقا همیشه گفته زندگی باید به بهترین حالت پیش بره
و اگه پیش نره یعنی عذاب خدا
ذلت یعنی عذاب خدا
بی پولی بابا یه جور عذابه برید ریشه ضرر رو سرچ کنید توی قرآن میرسید بهش که
فقر ثمره ی بی ایمانیه
و خدا آدما رو به فقر میندازه که برگردن که به خدا ایمان بیارن که قدرت رو بدن به خودش و به راه راست که راه ثروته هدایت بشن
به راهی که توش پر از رفاهه
پر از حال خوبه
اصن یه لحظه تصور کن که الان ثروتمند شدی
اگه بتونی تصور کنی
و برگردی به حالت فقر
بعد از خودت بپرسی کدومو ترجیح میدی
حاضرم قسم بخورم حتی حتی اگه از لحاظ کیفیت زندگی دقیقا شرایط یکسان باشه یعنی هیچ پولی این وسط خرج نشه همه ثروتمندی رو انتخاب میکنند
چون ثروت بدون خرج کردنشم حتی آرامش داره
و احساس خوب یعنی بودن توی مسیر خدا
بودن توی مسیر راه راست
راه اونایی که به پول رسیدن به نعمت رسیدن
به کیفیت زندگی خوب رسیدن
به ماشین های خوشگل و برند رسیدن
به مهاجرت توی کشورهای خوب دنیا رسیدن
توی یه کلام به لمس رفاه حاصل از ثروت رسیدن
اینا شاخ غول شکوندن نیس
اینا واقعیت محضه
و واقعا باید خودم بیشتر روش فک کنم
ببینم کجای این داستانم
اگه امشب بمیرم جای من بهشت یا جهنم با این کیفیت زندگی که داشتم
من توی ضرا نبودم؟
خدا بهم یه فرصتی داده که توی این چهار روزی که روی زمینم هم این دنیامو هم اون دنیامو بسازم امیدوارم که هممون بتونیم به بهترین شکل دنیامونو بسازیم
خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی
خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله این بین حرف و عملشون نیست
دوستون دارم
باسلام
سلام گرم
در سرزمینی هستم که صبح وقتی چشم گشودم وبا صدای کنجشکها ی کنار تیر برق های روستا جمع میشدن وس وصدای معنوی داشتن فقط یه چیزی توانست حالموبه عالی ترین حال واحساس برساند خواند کلام خدا در قرآن وان هم هدایت شدنم به کامنت بی نضیر تو مجید جان واقعا سپاسگذارم من خیلی لذت بردم خدا و گواه میگیرم هیچی تو دنیا نمیتونست این حال آزاد ورها رو در من به اوج برساند تشکر وسپاسگذارم
همیشه شاد وثروتمند وسعادتمند باشید
سپاسگذارم
سلام اقا جمال
مرسی از انرژی که بهم میدی
خدا رو شکر که از لحظه هات انیقدر لذت میبری
و زندگی رو توی لحظه به لحظه اش تجربه میکنی
امیدوارم منم بتونم عظمتی که توی نگاه شما هست رو
منم تجربه کنم
مرسی از نظر قشنگ
امیدوارم به همه ی هدفهات برسی
بنام خداوند هدایتگر و حامی
سلام سلام به روی ماهِ استادِ عزیزم
خداروشکر برای وجودتون مردِ بزرگ ، استاد هر بار فایلی از دوره ها رو که گوش میدم ناخودآگاه این فکر از ذهنم رد میشه که شما چه همت و پشتکاری داشتین !!! الله اکبر
سپاسگزارم از مریم بانوی شایسته که لطف کردن و این دوره ی پر مغز و پر محتوا را آماده کردن ،ماچ به لپت
امروز ی اتفاق بینظیر افتاد دلم خواست اینجا بنویسم
دیشب فایل 118 سریال زندگی در بهشت و دیدم و شما از لیست کردن آرزوها گفتین و ایده جالبی بود که تو گوشی ام لیست کنم و روزی چند بار بخونمش و همین توجه من باعث میشه فرکانس شو بفرستم و جهان مسیر ها رو باز کنه برای خواسته هام
منم امروز عصر رفتم پیاده روی و ی پارک جنگلی که دریاچه داره و در نظر گرفتم برم و لیست آرزوها مو بنویسم وقتی رسیدم به پارک بارون نم نم گرفت و نشد بشینم اونجا همون طور که راه میرفتم رسیدم به ساختمون کتابخونه اصلی که یک برج خیلی زیباست و طبقه آخرش ،تمام شهر میتونی ببینی
منم رفتم طبقه آخر و دقیقا جلو منظره بینظیر یک مبل تک نفره خالی بود نشستم و چند دقیقه ایی شهر و دیدم وای وای نگم از زیباییش که نمیشه با کلمات توصیف کرد …..
هوا مه آلود ، بارون نم نم می بارید و من در بلندترین مکان نشسته بودم و تمام شهر و ناظر بودم
خدایا سپاسگزارم خدایا عاشقتم
حدود یک ساعتی طول کشید و لیستم و نوشتم ، جالبه که حدودا نصفه آرزوهام کارهایی بود که باید انجام بدم !!!!!!!!!
چند دقیقه یی بود که نوشتنم تموم شده بود و داشتم شهر رو میدیدم یهو یک مرد جوان کنار صندلی ام ایستاد و ازم پرسید شما بهشت و باور دارید ؟؟؟
من که جا خوردم ازش پرسیدم چی گفتین ؟
با لبخند گفت شما بهشت و باور دارید ؟؟؟
منم گفتم بله ، و آقا شروع کرد به حرف زدن ……
خدای من !!!
گفت؛ خدا تو رو دوست داره ، خدا من و دوست داره ، خداوند همه انسان‌ها رو دوست داره و میخواد اونها در بهشت باشن …
بعد ازم پرسید به خدا باور داری ؟؟؟؟
شما فقط فکر شو کنید من چه مدلی بودم !!!!!!
گفتم بله ،تنها چیزی و که باورش دارم خداوندِ ….
گفت من از سال 2021 که خدا رو پیدا کردم زندگی ام کامل تغییر کرد و خیلی معجزه در زندگی ام اتفاق افتاده !!!!…………
بعد حدود 10 دقیقا درباره مهربانی خداوند حرف زد و برام دعا کرد و گفت خداوند قلب و روحت و تسخیر کنه !!!!!!!!!
بعد بهم گفت منتظر معجزه های خداوند باش !!!!
بخدا تا همین الانشم معجزاتی دیدم که اگه تعریف کنم فکر میکنید فیلم تخیلی دارم تعریف میکنم تازه اون موقعی که من تو در ودیوار بودم خدا سنگ تموم میزاشت برام ،خدایا خودت میدونی و خودم ،قربونت برم آخه من ،اون مرد جوان با صورت آرام و لبخند خداحافظی کرد و رفت
من مبهوت بودم ، گیج بودم
بلد شدم زدم بیرون زیر نم نم بارون یک ساعتی راه رفتم و تازه یادم اومد من خواسته هام و نوشتم و خدا از طریق این آقا بهم گفت سارا جونم تایید شد همش برو سوت بزن عشق کن
خدایا بند بند وجودم و به تو پیوند میزنم ، خدایا قطره وجودم و در اقیانوس بیکران وجودت محو‌کن
خدا جونم ای خالق آسمان ای مالک زمین عاشقتم
خدایا سپاسگزارم بابت لحظه لحظه ی زندگی ام
خدایا سپاسگزارم بابت همین الان
خدایا سپاسگزارم که از مرداب من و به اقیانوس هدایت کردی
خدایا سپاسگزارم که حست میکنم در تمام لحظه هام
خدایا سپاسگزارم برای وجود استاد گرانقدر
خدایا سپاسگزارم بابت قوانین ثابت جهانِ با شکوهت