در تمام دورههای آموزشی ام، همواره سعی من این بوده تا مفهوم و فاکتوری را در هر دوره آموزش بدهم که:
- اولاً: نتایج شگفتانگیز و پایدار آن را در زندگیام تجربه کرده باشم.
- ثانیاً: به این اطمینان برسم که این مفهوم، بیشترین تأثیر مثبت را بر کیفیت زندگی دانشجو در تمام جنبهها میگذارد.
چندین ماه مشغول مطالعه و تحقیق پیرامون عوامل موثر در رشد فردی بودم. پس از بررسی موضوعات مختلف و مطالعات گسترده پیرامون آنها، به فاکتوری هدایت شدم به نام “ احساس لیاقت ” یا ” احساس خود ارزشمندی”.
در روند تحقیق و مطالعه پیرامون این فاکتور مهم، هرچه نتایج زندگیام را بیشتر کنکاش کردم، متوجه شدم در تمام مواردی که من به نتایج مد نظرم رسیده ام، آنجایی بود که درباره آن خواسته از درون احساس لیاقت داشته ام. اما آنجایی که فاکتور احساس لیاقت درونی در من کمرنگ بوده، بدون استثناء مسیر ناهموار پیش رفته و نتایج راضی کننده نبوده است.
وقتی این شواهد عینی از نقش احساس لیاقت را کنار اساسیترین قانون جهان قرار میدهم که میگوید: تمام تجربههای زندگی ما بازتاب فرکانسهای خودمان است، به خوبی متوجه قدرت تعیین کنندهی ” احساس لیاقت ” در میزان تجربه خوشبختی میشوم. زیرا غالبترین فرکانس ارسالی ما به جهان، نگاه و باوری است که نسبت به خودمان و میزان ارزشمندیمان داریم. از آنجا که «احساس لیاقت»، هستهی اصلی فرکانس ماست، کیفیت زندگی ما دقیقاً بازتاب این فرکانس است.
فرکانس «احساس لیاقت» – با اختلاف – قدرتمندترین عاملی است که تعیین میکند مسیر زندگی ما چقدر روان باشد؛ چقدر نعمتها به راحتی و از مجراهای مختلف وارد زندگی ما بشود و چقدر در رضایت درونی زندگی کنیم و در یک کلام، چقدر آسان شویم برای آسانی ها.
کافی است کمی به تجربههای زندگیات فکر کنی تا بفهمی کدامیک از رفتارهای شما در هر جنبه از زندگی، از احساسعدم لیاقت نشأت گرفته و چطور زندگی را بر شما دشوار کرده است و کدامیک از احساس لیاقت سرچشمه گرفته و مسیر پیشرفت را برای شما هموار کرده است. برای اینکه ضرورت کار کردن روی احساس لیاقت را بهتر درک کنی، در بخش نظرات این فایل به این سوال جواب بده.
سوال:
- چه مثالهای داری از ضربههایی که به خاطر «احساسعدم لیاقت» خورده ای؟
- در چه مقاطعی از زندگی، احساسعدم لیاقت، مانع پیشرفت شما شده است؟
بعنوان مثال آنجایی که:
- به خاطر احساسعدم لیاقت، از معلم خود درخواست توضیح اضافه و دوباره درس را نداشتی؛
- به خاطر احساسعدم لیاقت، رابطهات را با فرد نامناسب قطع نکردی؛
- به خاطر احساسعدم لیاقت، نتوانستی به درخواست نامعقول دیگران «نه» بگویی؛
- به خاطر احساسعدم لیاقت، به دیگران باج دادی و رفتار نامناسب آنها را تحمل کردی؛
- به خاطر احساسعدم لیاقت، پیشنهاد ارتقاء شغلی به مدیر خود ندادی و درخواست افزایش حقوق نداشتی؛
- جرأت برقراری ارتباط با فرد مناسب را نداشتی به این دلیل که خود را لایق ارتباط با او ندانستی؛
- با افراد موفق و ارزشمند همنشین شدی اما آنقدر خودت را ارزشمند ندانستی که بتوانی در آن جمع اظهار نظر کنی؛
- آنجایی که مرتباً به دنبال تأیید دیگران بودی؛
- آنجایی که آسایش خودت را فدای جلب رضایت افراد مهم زندگیات کردی؛
و…
یادآوری این مثالها به خوبی ضرورت بازسازی احساس لیاقت درونی را به ما میفهماند. زیرا طبق قانون، تا وقتی از درون احساس لیاقت نداشته باشیم، جهان ما را لایق تجربه نعمتها نمیداند. البته که بازسازی احساس لیاقت، یک دکمه نیست که با فشردن آن، همه چیز یک شبه تغییر کند. بلکه یک فرایند است که قدم به قدم باید طی شود.
فرایند آموزشی تمرین محور این دوره به شما کمک میکند تا در سطح فرکانسی و باوری احساس لیاقت درونی خود را پرورش دهید. سپس جهان در پاسخ به این احساس لیاقت خالص و درونی، خود به خود شرایط بیرونی شما را بهبود میدهد؛ مسیر پیشرفت را برای شما هموار میکند و درهایی از خیر و برکت به زندگی شما می گشاید.
اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره احساس لیاقت و نحوه خرید این دوره را از اینجا مطالعه کنید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری معرفی دوره احساس لیاقت | قسمت 10MB0 دقیقه
- فایل صوتی معرفی دوره احساس لیاقت | قسمت 10MB0 دقیقه
سلام
سپاس استاد جانم ،واقعا جای محصول احساس لیاقت در سایت خالی بود من چندین بار دوره عزت نفس رو کار کردم تمریناشو انجام دادم ولی همچنان این قسمت ، احساس لیاقتم لنگ میزد همچنین جای خالی آگاهی های این محصول رو در دوره عشق و مودت در روابط کاملاً احساس کردم ،چقدر مقاله خوندم و تو قسمت عقل کل در این باره نظرات دوستانم رو خوندم تا اینکه به شما الهام میشه که این دوره رو آماده کنید ،من از همین الان آمادگی خودم رو برای خرید این دوره فوق العاده اعلام میکنم
یکی از بزرگترین پاشنه آشیل های من احساس گناه داشتن در گذشته بخاطر زندگی و فوت پسر خالم .. خودم رو بنده لایقی ندانستن بود ،شاید صد ها بار من اون قسمتی که استاد میگه گذشته ها گذشته و هر کس مسئول زندگی خودش هست رو گوش دادم اما درک نه ،تمام تلاشم رو میکردم که این باور رو داشته باشم که خودم رو مسئول زندگی کسی نتونم،و این برای من خیلی زیاد طول کشید که به جایگاه ی برسم که اصلا احساس گناه نداشته باشم و از اتفاقی که بلافاصله بعد این که در اون مورد احساس رهایی کردم میگم
کتاب قرآن من خونه مامانم بود خانواده من هم تو روستا زندگی میکنن و هم شهر ، هر وقت رفتم این کتاب رو بیارم ،هر وقت من قصد داشتم کتاب رو بردارم دیدم مامانم مشغول خوندنشه و دلم نیومد ازش بگیرم و تا مدت ها به همون نرم افزار قرآنی گوشیم اکتفا کردم ولی دوست داشتم که خود کتابش رو هم داشته باشم ، خواستم یه دونه قرآن برای خودم بگیرم و دقیقا خواستم رو نوشتم و گفتم خدایا یه کتاب قرآن برام بفرست« دقیقا همین» که تمرکزی روش زمان بزارم و همه تلاشم این بود که یه کتابی رو پیدا کنم که کمتر تو پرانتزی داشته باشه بشه بشه ریشه کلماتو پیدا کرد خلاصه هرچی که استاد در دورههای قرآنیشون میگن رو مد نظر داشتم ،سایتها رو نگاه کردم اون ترجمهای که دلم میخواست رو پیدا نکردم و چیزی که مد نظرم بود رو نیافتم
یه آگهی تو دیوار دیدم میخواستم واسه پسرم از یه فروشنده خانگی لباس کاراته بگیرم ، اون خانم بهم گفت چند تا چیز دیگه هم برای فروش دارم، بدون اینکه چیزی بگم دیدم چند تا عکس فرستاد
عکس یک کتابی رو فرستاد ، فکر کردم شاهنامه است چون خیلی ابعادش بزرگ بود، گفتش که این یه قرآن خیلی نفیسه که نسل به نسل از پدربزرگامون به ما رسیده ولی
قرآن خوان نیستم،و قصد فروشش رو دارم ،عه چه جالب اتفاقا من میخوام یه قران بخرم،گفت اگر میخواید این کتاب رو به قیمت 1/300ت برای شما میفرستم ،قبول نکردم« یعنی اصلا آگاه نبودم که قراره چی برام بفرسته» ،و گفتم نمیخوام چنین هزینهای کنم و تشکر کردم
چند دقیقه بعد دوباره پیام داد چقدر میخواید هزینه کنید ؟منم همون قیمتی که توی سایت دیجی کالا بود گفتم نهایت 250 خلاصه خانومه گفت من دوست دارم اینو برای شما بفرستم ،گفت هر وقت میخونی یاد منم باش و برام دعا کن, .لباس رو با قرآن با آژانس برام فرستاد،
وقتی بسته رو باز کردم اصلاً چشمام گرد شد ،«یک کتاب نفیس خیلی بزرگ با ترجمه مصباح زاده سال 1337 ابعاد عرض 30 در 45 »واقعا اشکم در اومد ،اصلا باورم نمیشد به یک ماه هم نرسید که خواسته من اجابت شد چه اجابتی
کتابی که حتی یه دونه تو پرانتزی نداره
پشت کتاب چندین صفحه ریشه کلمات و تعداد تکرارها رو نوشته ،تا به درک بهتری از معنی کلمه برسی ،خلاصه که هر آنچه که استاد تو فایلهای قرآنی در تاکید میکرد رو این کتاب داره،ترجمه اش کلمه به کلمه استو میشه خودت بدون پیش فرض درک اش کنی ،اشکام سرازیر بود ،گفتم خدایا من از توچی خواستم ،توچی بهم دادی،خدایا راضی ام ازت ،
قُلْ أَؤُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذَٰلِکُمْ ۚ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَهٌ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ ﴿١۵﴾
بگو: آیا شما را به بهتر از این [امور] خبر دهم؟ برای آنان که [در همه شؤون زندگی] پرهیزکاری پیشه کرده اند، در نزد پروردگارشان بهشت هایی است که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است، در آنجا جاودانه اند و [نیز برای آنان] همسرانی پاکیزه و خشنودی و رضایتی از سوی خداست؛ و خدا به بندگان بیناست،
چقدر باور لیاقت و ارزشمندی در من تقویت شد باور اینکه من بنده محبوب خدا هستم ، اینکه خواستههای ما اجابت میشه و چقدر الان به چگونگی.. کاری ندارم راههای خدا بینهایته،همسرم که اصلا دیوانه شد که چطور چنین چیزی رو حاضر شده بفروشه،اینم با این قیمت ولی من میدونم که باورها م کار می کنه « :خداوند دلها رو برای من نرم و قلبها را برایم مهربان میکند»
واما ضربه های که من از این باور عدم لیاقت و شایستگی خوردم تو یه برهه طولانی روابط عاطفی م خیلی بهم ریخت چون خیلی زیاد همسرم رو بت کرده بودم ،اونو یه ناجی میدونستم که تونست منو از حس افسردگی و کلی افکار پوچ دیگه نجات بده،شرک شرک خیلی بلاها سرم آورد ، که اصلا علاقه ای ندارم بیشتر از این این مسئله رو باز کنم فقط میدونم که همه چیز مثل همین طی کردن تکامل و رفتن به مدارهای بالاتر به مرور اتفاق افتاد یعنی اون باور عدم لیاقته یهو خودشو نشون نمیده به مرور و همه چیز آرام آرام خراب میشه
سپاس
سلام مهدیه جانم ،عزیزم دوستی و محبت موج میزنه در نگاه و پاسخ شما ،«قلب صورتی دخترونه فراوووون »
داستان هدایت رو خوندم و کلی تحسینت کردم و انرژی گرفتم تبریک میگم موفقیت های فردی و رشد شخصیت تون رو تا به اینجا ،صد در صد ترکبب دوره های استاد و باور کردن و منطقی کردن این صحبت ها با پشتکار و ایمان و عمل خودمون ما روبه هر آنچه که بخواهیم میرسونه
وقتی خداوندی که ازهر نزدیکی نزدیک تر و از هر قدرتی قدرتمند تره رو به عنوان یه سیستم که کارش فقط اجابت خاسته هامونه بپذیریم ، هیچی نشد نداره،«منطق عزیزم بعد سالها بلاخره سیستمی بودن این جهان رو پذیرفت،اون هم با این همه فکت و نتیجه که براش آوردم »
وای من عاشق مربی های باشگاه ام بودم هر بار که باشگاه م رو عوض کردم هر مربی از دیگری مثبت تر و پرانرژی تر ،انگار که شاگرد استاد بودن ،خیلی شغل مفرح و جذابیه
انشاالله هر چه زودتر دوباره هدایت شم به اتاق شخصی مهدیه عزیزم و ادامه موفقیت هاتون رو بخونم
سلام دوست عزیزم ،متشکرمسپاس از پاسخ سنجیده و دقیق تون
دقیقا همینطوره ،طی این سالهایی که افتخار همراهی با استاد رو داشتم،هر موقع من نتیجه گرفتم زمانی بوده که دقیقاً میدونستم چی میخوام در احساس خوب بودم ورها بودم
این احساس خوب بعد از کد نویسی و مشخص کردن خواسته همون فرکانس قدرتمندی هست که هر قدر ماندگار تر باشه قدرتمند تر عمل میکنه و ما رو به راههای ناممکن «از نظر منطق » هدایت میکنه برای رسیدن به خاسته هامون ،و وقتی که احساس خوب مون به وابسته عمل نکردن به این آگاهی ها و عدم کنترل ورودی ها و عدم کنترل ذهن در رفت و برگشت باشه ،دیگه مسیر خیلی سخت میشه ،این وسط چاشنی عجله و موکول کردن لذت ها به بعد از اجابت خاسته هامون هم قشنگ ما رو پرت میکنه به جایی که نباید.. ،وچقدر این احساس خوب فقط با بودن در این سایت و دوستان عزیزم تقویت و مانا میشه