روی خودت سرمایه‌گذاری کن - صفحه 30

480 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرشاد نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1085 روز

    سلام

    پنجاه و یکمین روز سفرنامه باحالمون

    تصمیم گیری

    حساب کردن روی خودمون

    من توی زندگیم بی نهایت تصمیم گرفتم

    شاید اکثریت اشتباه بودن،اما خداییش بسیار فراوان تصمیم گرفتم

    حداقل 20 یا 40 تا نمیدونم دقیق،شغل عوض کردم

    این اشتباه بود،اما تصمیم میگرفتم و میرفتم توی دلش،شاید شکست میخوردم اما انجامش میدادم،

    به اصرار خانواده و فشار مادرم رفتم رشته ادبیات درس خوندم،اما وسط راه شجاعت به خرج دادم و گفتم من مال این رشته نیستم که بخونم تا نهایتا معلم بشم،

    من زندگیم و عشقم جنب و جوشه،

    اون موقع ها توی شروع دوران جوونیم بود و انگار بهم الهام شد که برو و معماری بخون،(چون خیلی خونه ها و اماکن لوکس و دکوراسیون زیبا رد دوست داشتم و بیشتر از بقیه به یه جای زیبا توجه میکردم)انگار با هدایت خدا وارد این رشته شدم

    خلاصه تصمیم اساسی گرفتم و تغییر رشته کردم و مدرسه رو ول کردم رفتم آموزشگاه خصوصی و مدرک گرفتم و………

    اینجوری بگم که تا تهش رو بخونید،

    من الگوی فامیل هستم برای گرفتن تصمیات،حالا بیشتر آدما تصمیات اشتباه رو میبینن و به بچشون میگن ببین فلانی چه تصمیمی گرفت و اینم عواقبش،و اگه تو هم این تصمیم رو بگیری میشی مثل فرشاد

    اما.شجاعت تصمیم گیری رو دارم

    و حالا که وارد مدار درک قوانین جهان هستی و شناخت خداوند شدم،اینجا اون شجاعت تصمیم گیریه که حتی اغلب به اشتباه هم بود،اینجا کمکم میکنه،که با توجه به استفاده از قوانین جهان هستی و قدرتی که خداوند در اختیارم گذاشته برای رشد،بتونم تصمیمات درست در راستای تحقق خواسته هام و پیشرفت هام بگیرم

    یعنی میخوام بگم به قول استاد اون عضله تصمیم گیری رو قوی کنیم،

    من یه آدم پیله ای هم هستم و تا ته یه چیز رو در نیارم ول کن نیستم،

    اما در مبحث درک قوانین و پیشرفت اصولی،ذهن خیلی مقاومت میکنه و اون حالت سکون رو ول نمیکرد،

    اینجا به خودم میگفتم بابا تو که وارد یه چی میشدی تا تهش میرفتی،په الان چرا هی شل کن سخن کن میری جلو،

    ولی خداییش هیچوقت بیخیال این سایت نمیشدم،

    شاید شل میکردم اما نمیذاشتم نخ پاره بشه

    تا دیدم بابا ذهن چون زاده شده از منطق های جامعه و با توجه به شرایط کنونی واکنش نشان میده و میگه که بابا تو نگاه به شرایط الانت بکن بعد این داستان های عباسمنش رو بلغور کن واسه ما،

    و یه جایی استاد گفت هر جا در هر موردی یا تصمیمی یا حرف های ذهنی،دیدی ذهنت میخواد مخالف قلبت بهت پیشنهاد بده همونجا سر مچش رو بگیر و همون میشه پاشنه آشیل تو،

    الان خداروشکر، هم دارم سفرنامه رو دنبال میکنم،هم قدم کار میکنم،هم نعمت ها وارد زندگیم میشن مرتب،که این نعمت ها حاصل ادامه دادن و استمرار در همین سفرنامه و قدم اول،

    خدایا سپاسگزارم از تو بابت تمام نعمت ها و رزق و روزی که هر روز به من میدی ،

    خدایا سپاسگزارم ازت که من رو در مسیر خواسته هام و مسیر الهی خودت قرار دادی

    عاشقتونم

    شاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    سپیده رحمانی گفته:
    مدت عضویت: 1202 روز

    روز پنجاه و یکم از سفرنامه من؛

    دیشب با کلی فکر و خیال خوابیدم، با فکر اینکه بعد از گذشت یک سال از راه اندازی بیزینسم هنوز نتونستم به نتایج مالی برسم، اینکه باید خونمون رو جابجا کنیم و برای اثاثکشی کلی پول نیاز هست و منم که هنوز درآمد ندارم، اینکه تمام بار مسائل و هزینه های زندگی افتاده رو دوش همسرم و من احساس یک مصرف کننده بی لایق رو دارم…

    منی که پارسال درآمد ماهانم چندین برابر حقوق همسرم بود، و به دلایلی تصمیم گرفتم بیزینس خودمو راه بندازمو دیگه برای کسی کار نکنم ولی الان یک ساله یه قرون هم در نیاوردم و چقدر نجواهای ذهنی قوی عمل میکنن که عزت نفس و شخصیتمو تخریب کنن که تو بی عرضه ایی و تصمیمی که پارسال گرفتی برای شروع بیزینس خودت اشتباه بود و الان یک ساله به هیچ نتیجه ایی نرسیدی و فقط سربار همسرت شدی و …

    از صبح که از خواب بیدار شدم علاوه بر همیشه که با کلی ذوق میومدم سراغ سایت تا فایل جدید سفرنامه رو ببینم، اصلا دل و‌ دماغ هیچ کاری رو نداشتم، با خودم دچار یک درگیری شدید بودم، یعنی آلارم ساعتو گذاشته بودم روی ساعت هفت و بیدار شدمو اومدم تو پذیرایی یکم دور خودم چرخیدم که چیکار کنم چیکار نکنم دراز کشیدم رو مبل و دوباره خوابم برد و میدونستم نباید بخوابم و باید پاشم کاری کنم ولی چون نمیدونستم چیکار باید کنم و عقلم به جایی قد نمیداد، گفتم بیخیال بابا بگیر بخواب که از دنیا بی خبر باشی کلا…

    ساعت نزدیک ده صبح بود که بیدار شدم، همچنان نمیدونستم چیکار باید کنم، نجواها و فکر و خیالها دوباره برگشتن که گند زدی به زندگیت، الانم دیگه پولی نداری، همه زحمتها رو دوش همسرته، پس تو به چه دردی میخوری، کارت شده بخور بخواب… انقدر صدای نجواها تو ذهنم زیاد بود که بی اختیار زدم زیر گریه، گریه معمولی و نرمال نه، گریه با شیون و فریاد به حدی که چند بار نفسم بند اومد و انگار داشتم خفه میشدم…

    فقط رو به آسمون نگاه کردمو تو همون حالت بی جونی و بی حالی گفتم: خدایا من بنده ضعیف توام و جز تو به کی باید پناه ببرم، دستمو بگیر و کمکم کن و مثل همیشه به بهترینها هدایتم کن…

    بهم گفت که پاشو روز شمار تحول امروزتو نگاه کن…

    خدای من… چی دارم میبینم؟!؟موضوع امروز چیه؟!؟روی خودت سرمایه گزاری کن؟!؟تصمیم بگیر؟!؟عزت نفس نداری؟!؟ترسهات زیادن؟!؟ایمانت ضعیفه؟!؟

    اینا که همش خود منم…

    منم که به تصمیمی که یک سال پیش با آگاهی و اطمینان گرفتم، الان دچار شک شدم که درست بوده یا نه… این منم که انقدر عزت نفسم پایینه که خیلی راحت نجواها میتونن از پا بندازنمو حالمو به قدری بد کنن که نزدیک به بیهوشی برسم… این منم که ادعای ایمان و توکل به خدا میکنم ولی در عمل که میشه خیلی راحت ترس و به جای ایمان به جون میخرم… این منم که هنوز شک دارم که میتونم تو این بیزینس موفق بشم یا نه… این منم که از ترس بی پولی و گرون بودن اجاره خونه ها جرات گشتن دنبال خونه رو ندارم… این منم که یک ساله تو این سایت هستم و دارم روی خودمو باورهام کار میکنم ولی در عمل بی عرضه ترینم…

    سپیده چیکار داری میکنی با خودت؟!؟ تویی که یه دختر پر انرژی و پرتلاش و شاد و خندون بودی الان چرا اینجوری شدی؟!؟ چرا ایمانت سست شده؟!؟ چرا توکلت کم شده؟!؟ چرا به زمین و زمان شک کردی؟!؟ چرا نمیتونی یه تصمیمی چه درست چه غلط بگیری؟!؟ چرا اجازه میدی شیطان خیلی راحت گولت بزنه و حالتو بد کنه؟!؟ مگه نمیدونی حال بد مساوی اتفاقات بده؟!؟ مگه نمیدونی افکار منفی فرکانسهای منفی میسازه؟!؟ مگه نمیدونی ترس مساوی شرکه؟!؟ مگه نمیدونی خودتی که خالق زندگی خودتی؟!؟

    پس این وضعیت چیه که برای خودت درست کردی؟!؟

    پاشو خودتو جمع و جور کن و بشین بنویس که چی میخوای، اهدافت چیه، چه تصمیمی برای شرایط الانت مناسبتره، برای بیزینست چه کار جدیدی انجام بدی میتونی موفق تر بشی، دنبال خونه بگرد بدون ترس و نگرانی از اجارش چون خدا کمکت میکنه، خودش همیشه میگه از تو حرکت از من برکت، پس پاشو یه کاری بکن و یه تصمیمی بگیر تا خودش درهای بیشتری رو برات باز کنه و‌مسیرهای جدیدی رو بهت نشون بده…

    اینا نکاتی بود که این فایل بهم گفت و کمک کرد تا به خودم بیام و تکونی بخورم و تصمیمی بگیرم…

    خدیا شکرت که هستی کنارم و بهم قوت قلب میدی و باعث آرامش درونیم میشی…

    خدایا شکرت که هرگز منو به هوای نفسم رها نمیکنی و همیشه هوامو داری…

    خدایا شکرت که دیروز گفتم بارون بباره و امروز بارون اومد، و بهم کمک میکنی که باورم قوی تر بشه که بهتر درک کنم که خودم خالق شرایط زندگیمم…

    خدایا شکرت که همیشه هدایتگر و راهنمامی…

    خدایا شکرت که این سفرنامه بی نظیر و‌الهی توسط استاد عزیز دل و مریم گلی دوست داشتنی محیا شده تا منه کم خرد و نا آگاه بتونم سکان کشتیمو که داره منحرف میشه محکم به دست بگیرمو به مسیر درست برگردم…

    خدایا شکرت شکرت و شکرت …

    در پناه الله یکتا و بی همتا شاد و سلامت و خوشبخت و سعادتمند و ثروتمند باشین…

    یا حق…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    ساناز جمشیدیان گفته:
    مدت عضویت: 1010 روز

    روز 51مسیر

    چقدر این فایل جامع بود و دقیقا منم بین تصمیماتم میمونم که کار درست چیه

    برای همین یا چتد تا کار با هم انجام میدم یا کلا کاری نمیکنم و در هر دو شکست میخورم

    الان میفهمم چرا این ماه بهتر بودم چون بخاطر فایلها من همون روز اون تصمیم عملی میکردم و سر ضرب اجرا میکردم و نتیجه اش شد درامد خوب این ماهم

    الانم باید همین تمرین انجام بدم بعد بچسبونم روبه روم که در مسیر بمونم

    ممنون استاد که انقدر خوب اموزش میدین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    امیر شرفی گفته:
    مدت عضویت: 920 روز

    سلام خدمت استاد و همه دوستان عزیز

    میخوام تجربه خودم در همین حوزه که به تازگی برام رخ داد و بگم تا بتونه کمکی برای بقیه باشه…

    من تقریبا 1 ماهی بود که یک ایده ای داشتم و منتظر بودم تا زمانش برسه و بتونم عملیش کنم و خیلی هم دوست داشتم که تو اون مسیر مد نظر کاری حرکت کنم بعد از اینکه زمانش رسید خوب من شروع کردم ولی چند روز بعدش شرایطی پیش اومد که از جهت های مختلفی به من فشار اومد که تو باید بری بیرون کار کنی ( ایده من توفضای آنلاین بود)تو باید بری تو بازار و اونجا چیز یاد بگیری اگه میخوای موفق بشی باید بری این چیزارو یاد بگیری و….کلی از این حرف ها خلاصه من تحت اون فشار ها قرار گرفتم و گزاشتم بقیه برام تصمیم بگیرن و من یک کاری و پیدا کردم تو اون فضا که خوب خیلی مورد پسند خانواده بود و از نظر جامعه خیلی مورد پسند بود و بقیه خیلی تشویق میکردند و میگفتند خوبه و… خلاصه من رفتم تو اون محیط کاری و 2 روز تو اون محیط بودم و اون کار و اون فضارو از نزدیک لمس کردم و تو اون 2 روز دیدم آقا من که کلا ی چیز دیگه میخواستم و ی ایده دیگه ای داشتم الان کاری که دارم انجام میدم 180 درجه با اون ایده ها در تضاد هست چون اون کار خیلی خسته کننده بود طوری که باید صبح زود میرفتی و شب میرسیدی خونه و بعدش انقدر خسته میشدی که اصلا نمیتونستی روی اون ایده هایی که داری کار کنی و خوب من آزادی زمانی و مکانی هم خیلی برام مهم بود اون ایده هم خیلی دوست داشتم عملی بشه و دوست داشتم به اندازه کافی فرصت داشته باشم که بتونم رو فایل های سایت هم کار کنم و اون کارم فهمیدم اصلا دوستش ندارم و روز دوم با احساس بدی رفتم سر اون کار خلاصه همه اینا باعث شد ببینم ،من اصلا به اون کار احساس خوبی ندارم، بخاطر اولویت هایی که داشتم. از یک طرفی هم کلی ترس از حرف مردم بود که حالا اونا چی میگن الان میگن فلانی ادم بی عرضه ای هست میگن ادم تنبلی هست میگن دو روز اومد دیگه نیمد چون اون فضای کاری هم طوری بود که همه آشنا بودند و منو میشناختند و این کار و خیلی سخت تر کرده بود ….و خیلی هم الان مقایسه خواهند که که ببین بچه فلانی چجوری داره کار میکنه از بچه فلانی یاد بگیر و ودنیای از حرف مردم که خودتون میدونید…

    یعنی از طرفی خواسته خودم بود و از طرف دیگه خواسته مردم و خانواده و جامعه و اگر اون کار و انجام میدادم توسط جامعه تحسین میشدم و اگر انجام نمیدادم سرزنش میشدم

    خلاصه من همون شب دوم اومدم خونه و تصمیم و گرفتم و هی با خودم میگفتم دیگه از فردا نمیرم و خیلی دنبال بهونه بودم و آرزوم بود که اون فرد به من بگه تو از فردا نیا بازم بخاطر ترس از حرف مردم…

    خلاصه خیلی 50 50 بودم تا این که یادم افتاد استاد توی فایلی گفته بودند اگر خواستتون خیلی واضح و شفاف بود بیاید توی سایت و نشانه منو بزنید منم خواستم خیلی واضح بود میخواستم ببینم این کار و ادامه بدم یا همین الان کاتش کنم خلاصه نشانه منو زدم و به فایل کتاب رویاهایی که رویا نیستند هدایت شدم و متن کامنتشو خوندم و اونجا مثل روز برام روشن شد انگار اون متن برای من نوشته شده بود میتونید برید کامنت اون فایل و بخونید این جمله یک تیکه از اون فایل بود((همین حالا با پیروی از سبک زندگی شخصی خودتان زنجیره ای از کارهارا متوقف کنید که فقط و فقط بخاطر دیگران ترس از حرف مردم و تایید شدن توسط جامعه انجام میدهید))

    و وقتی که این کامنت و خوندم دیگه لحظه ای شک ندادم و چشم و گوشمو از حرف مردم بستم و اصلا به اونا توجه نکردم و به صاحب اونجا پیام دادم که من دیگه از فردا نمیام …و الان خیلی از این تصمیم راضی هستم چون اگر من اون کار و ادامه میدادم الان اینجا همچین کامنتی و نمینوشتم و الان به خودم خیلی افتخار میکنم که خیلی زود تونستم خودم برای زندگیم تصمیم بگیرم نه ترس های ناشی از حرف مردم

    درسته الان من سرزنش میشم که چرا این کار و کردم ولی من دیگه برام مهم نیست و میخوام سبک زندگی شخصی خودمو داشته باشم و نیمخوام دیگران موفقیت و برام تعریف کنن نیمخوام کاری و انجام بدم که وقتی صبح پامیشم بگم ای بابا بازم صبح شد نمیخوام مثل 99 درصد بقیه ادما باشم که از کارشون متنفرن من میخوام متفاوت زندگی کنم و بخاطر همینه که الان تو این سایت هستم و دارم همیچین کامنتی و مینوسیم …

    خدارو شکر که همچین شجاعتی و به من برای گرفتن این تصمیم داد و خدایا شکرت بخاطر آگاهی های این سایت که فوق العادست حالا هم میخوام با اگاهی های اینجا تو مسیر ایده های خودم به جاهایی برسم که اونایی که الان منو سرزنش میکنن خیلی زود منو تحسین کنند و رمز موفقیتمو بپرسن …

    در پناه حق….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    فاطمه گندمکار گفته:
    مدت عضویت: 1878 روز

    به نام خدای هدایتگر من.

    سلام به هممممه ی بهترینا.

    یکی از نشانه های عزت نفس داشتن، تصمیم گیری سریع هست. اینکه تو برزخ و تردید نمونی و سریعا یه تصمیمی بگیری.

    مثلا من یک هفته ای میشه دارم میرم سر کار. با اینکه میرفتم کار بازم تردید داشتم که میمونم یا نه حتی با اینکه میدونم الان بهترین مسیر همینه برام. با این فایل اومدم یه تصمیم جدی گرفتم اولویتامو مشهص کردم که چع کنم چه تکنم و مطمئن تر شدم برای گام برداشتن در این مسیر.

    من حتی سعی میکنم وقتی میرم فروشگاه چیزی بخرم هم سریع تصمیم بگیرم و یه چیز و بهرم. اینطوری هم اعتماد به نفسم بالاتر میره هم اینکه بقول استاد عضله تصمیم گیریم قوی تر میشه.

    2 باور خیلی خفن برای غلبه بر ترس

    خداوند دست من و رها نمیکنه.

    بار من روی زمین نمیمونه بالاخره یه جوری درست میشه.

    دوست دارم همینجا استپ کنم. بگردم ترسام و پیدا کنم و برای دونه به دونشون جمله های بالا رو بگم چون عجیب ارومم میکنه و ترسمو کم میکنه.

    باور دوم ترکیبی از ایمان و رهایی هست، انگار خیالت راحته خدا برات اوکیش میکنه.

    مثال های خیلی وااضحی به ذهنم میان که بدلیل شخصی بودن نمیتونم بگم اما چققدر میفهمم. چقدر خوب میفهمم که وقتی وارد ترسام میشم هیچی نمیشه/ وقتی ترس با خودم دارم از خدا دورم از لحظه ی زندگیم لذت نمیبرم و انگار همش منتظرم اون اتفاق بیفته.

    باید ایمانم و قوی تر کنم باید به خداوند نزدیک تر بشم تا جسورتر بشم تا باز به خدا نزدیک تر بشم.

    من هر چه قدر جسور تر باشم و بیشتر وارد ترسام بشم یعنی با ایمان ترم و هر چه قدر ترسو تر باشم ینی ایمان ندارم.

    این کامنت و نوشتم فقط برای اینکه به تعهدم عمل کنم. اما بهم یاداوردی شد شجاع بودن و نترسیدن. انگار امشب بیشتر از دیشب که فایل و گوش کردم این قسمت جسور بودن و درک کردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    ندابشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1396 روز

    باسلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی زیبا

    روز 51ام و تعهد من!

    واقعا به نظر من ،بدترین وضعیته ممکن،همین برزخ و بلاتکلیفی و تعویق انداختنو پشت گوش انداختن مسایله

    انقدر این تردیدها طول کشیده توی زندگیم،ک کلا اون مساله فراموش و نتیجش جزو حسرتای زندگیم قرار گرفته

    خیلی وقتام نتونستم درست تصمیم بگیرم و فرار کردم ازش

    که الان که اگاهیها رو دارم درک میکنم و خودمو میشناسم

    دلایل فرار از تصمیم جدی،نگرانی برای حرف مردم،نگرانی برای تموم شدن فراوانی و باور کمبود،اتکا به شانس برای رسیدن به نتیجه ی مطلوب(مثلا تصمیم جدی نگرفتم به خودم گفتم حالا وایسا شاید ی جور دیگ شد!!

    شاید یجور دیگه ینی چی؟؟؟یا اینوری یا اونوری

    شاید یعنی اعتقاد وایمان به اینک تو خالق نیستی و شاید شرایط به نفع تو یه حرکتی زد!

    اره شرایط میتونه به نفع تو باشه اما به شرطی که تو تصمیم بگیری و فرکانساتو تنظیم وافکارو ورودیاتو کنترل کنی،نه اینک تو از ترس از تصمیم،بخوای پای شرایطو یار شدن بختو بکشی وسط،و از مسئول و خالق بودن خودت ،شونه خالی کنی و در نهایت اگه نتیجه مطلوب نبود بندازی تقصیر همه کس و همه چی جز خودت!)

    از همین امروز،تصمیم گرفتم که تصمیم بگیرم

    تصمیم گرفتم که تصمیم بگیرمو درجا عمل کنم

    چشامو ببندمو انجام بدم

    مثل پرش از برج میلاد ارتفاع 280 متری که تصمیم گرفتمو رفتم پریدم

    مثل پرش از ارتفاع 40 متری،رفتمو در چندثانیه بدونه اینک چجوریو چیو چی میشه تهش ،میمیرم یا نه ،انجامش دادم

    مثل دی اکتیو کردن اینستا که دیروز،تصمیم و در لحظه چشممو بستمو انجام دادم

    مثل معاینه فنی ماشین که هی میگفتم برم میخوان بگن ماشین اینجاش و فلانش خرابه باید بری دوباره بیای،گفتم بابا بزار برم شاید اصلا همه چی اکیه!تصمیم گرفتمو رفتم و در عرض 5 دقیقه،ماشین سالم و اکی شد معاینه!

    از وقتی فهمیدم که تصمیم برای مسابقه دادن،بیشتر ،نظر مردم الویت بوده،بیشتر تبلیغ کارمو حرفم الویت بوده تا ذوقه خودم،قاطعانه تصمیم گرفتم که هی خودمو اذیت نکنم ک باید برم فلان مسابقه و واقعا الان هرروز ،برای میلو شوق خودم تنرین میکنم و اون برزخو ویران کردم

    ی روز ک تمرین سخت بود،میگفتم مسابقه نمیدم اماده نیسم،یروز با دیدن بقیه و تمریناشون،میگفتم مسابقه میدم،خلاصه دیدم کیفیت تمرینو نگاهم به بقیست ک داره باعث میشه مسابقه ای تمرین‌کنم

    و قاطعانه تصمیمو گرفتم از فرداش رفتم یک مدله دیگ تمرین کردم و با احساس ارامش…

    منم خیلی وقتا گفتم دوس دارم از ایران برم

    اما واقعا جدی نبوده و لفظ بوده

    اگه واقعا تصمیم بوده،رو‌چه حسابی بوده؟

    متوجه شدم که باید بدونم چرا اینجارو نمیخوام

    و بعد هدایتارو ببینمو عمل کنم

    و خیلی موارد دیگ هست توی زندگیم!

    استاد ممنونم ازتون،که با یاداوری این‌نکات که باگهای زندگیه هممون هست و انقدر بدیهی شده و اونقدر غرو ناله ازش بر اومده،که دیگ همه عادت کرده بودیم به این روند و حالا داریم تلاش میکنیم باقیه زندگیو با کیفیت و در ارامش باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
    • -
      امیرحسین خواجوی گفته:
      مدت عضویت: 1707 روز

      خانم ندا طلایی تحسین تون میکنم :

      1) به دلیل شجاع بودن و پریدن از برج میلاد

      2)بخاطر پرش از ارتفاع 40 متری

      3)دارید روی خودتون کار میکنید تا بهتر بشید

      4)خودتون مسئولیت تمام شرایط و اتفاقات زندگی رو به عهده گرفتید

      5)یک زن مستقل هستید

      6)و..

      کامنت هاتون هر روز داره بهتر میشه

      با آرزوی پیشرفت و ثروت برای شما و تمام افرادی که در این مسیر توحیدی درحال رشد و پیشرفت هستند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
  7. -
    محمدرضا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1223 روز

    بنام خداوند تغییردهنده احوال من

    بنام خداوند جهان آفرین

    بنام خدای که‌ هرلحظه به‌ درخواست‌های من پاسخ می‌دهد

    بنام خدای هدایتگر من و جهان

    بنام خدای که‌ من ذره‌ای از وجودش هستم.

    سلام خدمت استاد خوبم و خانم شایسته و اهالی و دوستان بهشت سبز و پر از آرامش عباسمنش.

    استاد شما زیبا توضیح دادید که چگونه می‌شود عضله تصمیم گیری را تقویت کنیم.

    قبلاً هم در یکی از فایل‌ها

    ادعونی استجب لکم را گفته بودید و توضیح داده بودید. خداوند تمام خواسته‌های من را پاسخ می‌دهد.

    خداوند تمام توجهات مرا وارد زندگی من می‌کند.

    اگر این کار آگاهانه ویا ناآگاهانه باشد هم ،خداوند نه تنها به خواسته‌ها، بلکه تمام توجهات من را پاسخ می‌دهد. بدون هیچ استثنایی و هرلحظه این کار را انجام می‌دهد.

    درفاصله های قبل گفته بودید و برای من ثابت کردید که خداوند همه چیز است و من ذره‌ای از وجود خداوند هستم. وقتی خداوند این چنین به تمام خواسته‌ها وتوجهات من ارزش می‌گذارد ، قدرت و ارزش تصمیمات من برای من و برای جهان چقدر می‌تواند ارزشمند باشد.

    این چنین است، تصمیم گیری من و توجهات ساده من چقدر می‌تواند عزت نفسم را بالا ببرد.

    چقدر ایمان و اعتمادم را به خداوند می‌تواند بالا می‌برد.

    چقدر درمن ایجاد ارزشمندی و اهمیت می‌کند.

    وقتی من ذره‌ای از وجود خداوند هستم نقطه‌ امن دیگر برای من به عنوان جایگاه ترس وجود ندارد. من کامپیوتری هستم که بک‌آپ من هرلحظه توسط خداوند گرفته می‌شود. هم بروزرسانی شده‌ام و هم تجربه‌ام وقدرتم در تصمیم گیری بهتر می‌شود و آن هم در هرلحظه برای من اتفاق می‌افتد.

    چقدر شجاعتم را افزایش می‌دهد. چون فقط خداوند را به عنوان خالق و هدایتگر جهان‌ برای من کافی است. واقعاً هم خداوند کافی است و من به او توکل می‌کنم و تسلیم هستم.

    من هرلحظه در حال تصمیم‌گیری هستم.

    آنقدر تصمیات من ریز و جزئی شده است که دیگر ناخودآگاه انجام می‌شود و برای من از اهمیت افتاده است. ولی تصمیم می‌گیرم و انجام می‌شود. وقتی خوب نگاه می‌کنم آن تصمیمات را خوب می‌بینم که چگونه جراتم و قدرتم را افزایش داده است.

    چگونه در زندگی‌ام جاری است.

    چگونه من طفل را به یک مرد با تجربه درآورده است.

    من خوب میدانم که چگونه تمام زندگی من حاصل تصمیمات من هست.

    وقتی در مواردی از تصمیم گیری دچار سختی می‌شوم؛ دچار تعلل در تصمیم گیری می‌شوم؛ دچار ذهن مشوش می‌شوم.

    باید به یاد بیاورم نتیجه تصمیات قبلی ام را ؛ باید خداوند را به عنوان پشتیبان احساس کنم، باید بدانم هرجا هم که اشتباه باشد خداوند به عنوان هدایتگر تمام جهان در وجودم من است و اشتباه نمی‌کند و مرا اصلاح می‌کند.

    تمام تصمیات من همواره دو وجه دارد یا مرا موفق می‌کند و سر بلند می‌شوم و یا تجربه‌ای به من می‌آموزد ومن درسی می‌گیرم ورشد می‌کنم و ایمان را به خداوند محکمتر می‌کند.

    تصمیم نادرست به من می‌گوید یک قدم به را درست نزدیک‌تر شدم.

    ترس نتیجه عدم اطمینان به خداوند است.

    خداوند گفته که من به همه کمک می‌کنم.

    ترس من نتیجه عدم آگاهی از خودم و خداوند هست.

    ترس نتیجه ندیدن دستان خداوند است.

    ترس خداوند را ضعیف دیدن است یعنی قادر وتوانا نیست وجهان را کس دیگری هدایت می‌کند.

    ترس نتیجه این است که هر عواملی می‌تواند مرا ناکام کند و خداوند هم بی‌تاثیر است.

    ترس نتیجه غفلت من از خداوند است.

    خداوند که همه چیز است.

    مرا به من معرفی می‌کند.

    خودش را به من معرفی می‌کند.

    قدرتش به من نشان می‌دهد آن هم هرلحظه و هر دم.

    می‌گوید پشتیبان هرلحظه من است.

    من با این احساس به عزت می‌رسم و تصمیم می‌گیرم. بسیار کوچک تصمیم می‌گیرم. با نشانه آن تصمیم بزرگتر دیگر می‌گیرم. این روند چنان عادی می‌شود که اولین ظلم من به خودم می‌کنم و قدرت اصلی را فراموش می‌کنم. دوباره دچار زحمت تصمیم گیری می‌شوم.دست به دامن خداوند می‌شوم. گم کرده‌ام را باز می‌یابم. عزت نفسم را پیدا می‌کنم.

    اگر من خداوند را از زندگی‌ام کم کنم مدت هاست، هیچ چیز ندارم.

    حتی نمی‌توانم تصمیم بگیرم.

    شجاعانه ترین تصمیم زندگی من انتخاب خداوند است که بعد از آن همه چیز ساده می‌شود.

    من خوشحالم که استادم جاده های ذهنی مرا آسفالت می‌کند و در حواشی آن درخت کاری کرده است تا من لذت ببرم و خداوند بهتر ببینم که آن هم حاصل انتخابم که خداوند است، می‌باشد.

    خداوند جهانی را تغییر می‌دهد.

    من هم تسلیم هستم.

    من لایق خداوند در وجودم هستم.

    من ذره‌ای از وجود خداوند هستم.

    تمام سرمایه من خداوند است.

    من لایق تمام ثروت‌های خداوند هستم.

    خداوند تمام کارها و تصمیمات و توجهات من را تعهد کرده است.

    من خودم را به خداوند میسپارم.

    از هرچه بگذرم سخن دوست خشتر است.

    اذا سالک عبادی و انی قریب اجیب دعوت اذا دعان

    من هم از خداوند میپرسم که او در نزدیکی من است. به زندگی هم دعوتش می‌کنم که هرلحظه پاسخگو است.

    خداراشکر.

    خداراشکر که 51مین روز سفر نامه رسیدم.

    خدارا شکر که چشمه ای از بهشتت را تجربه می‌کنم.

    خداراشکر که غم را از من می‌گیری.

    خداراشکر که به من عشقی می‌ورزی که مپرس.

    خداراشکر که در هرلحظه مرا هدایت می‌کنی.

    خداراشکر که در پناهت مرا جای می‌دهی.

    خداراشکر که من بنده لایق خداوند هستم.روی خودم وقت میگزارم تا خداوند را بهتر بشناسم.

    خدا را شکر که تمام سرمایه من خداوند است.

    تمام دوستان و بخصوص استادم را به تو می‌سپارم.

    شاد و ثروتمند خوشحال باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  8. -
    پاکیزه بارکزی گفته:
    مدت عضویت: 848 روز

    به نام خداییی که از رگ گردن نزدیک تر هست

    به نام خدایی که برای بنده گانش کافی هست

    به نام رب جهان فرمانروایی جهانیان عاشق من

    به نام خدایی که تنها معشوق من هست

    خدایا شکرت که هستم ‌و زنده گی میکنم خدایا شکرت که نعمت زنده گی کردن برایم دادی خدایا شکرت که در دنیا هستم هنوز هم بازی میکنم خدایا شکرت خدایا شکرت

    سلام به استاد مهربانم سلام به مریم جان سلام به دوستان عزیزم

    روز پنجاه و یکم‌ روز تحول زنده گی من

    خدایا شکرت که من را انسان خلق کردی اشرف المخلوقات

    چقدر فایل بی نظیر بود من یک تصمیم گرفتم در زنده گیم و او را هم عملی کردم رها کردن پوهنتون فعلا که بسته هم هست بخاطر حکومت افغانستان ولی اگر باز هم شود شروع نمیکنم چون سیاست هست تمامش خبر هست پیش از این ویدیو اوایل که داخل سایت شدم گفتم خدایا شکرت که بسته شد چقدر خوب شد اگر باز هم شود نمیخوانم حقوق علوم سیاسی را چون میدانم دوستش ندارم

    و در اینجا دو باور استاد زیاد خوشم آمد یکی اینکه هیچ وقت بار من روی زمین نمیمانه دوم خداوند هرگز دست من را رها نمیکند

    خدایااااااااا واااا خدایااااااااا دوستت دارم

    امروز یک انیمیشن دیدم انیمیشن روح را

    چقدر این انیمیشن عالی بود با دیدن این انیمیشن کاملا درک کردم نود نو فیصد مردم جهان زنده گی نمیکنند فقط مرده اند بس بس

    خدایا شکرت که بیدار شدم آگاه شدم تقریبا چند ماه میشود که از زنده گیم لذت میبرم هنگام راه رفتن هنگام غذا خوردن شاور گرفتن …..

    راستی هم چقدر دویدیم دویدیم لذت فراموش کردیم در روز مره گی ها گم شدیم همه چیز‌ عادی فکر کردیم

    نگفتیم ما در دل خداوند هستیم باید لذت ببریم زنده گی کنیم شاد باشیم از چی بترسیم چرا اصلا بترسیم چرا تردید چرا دودله مگم اینجا ابدی هست آمدیم لذت ببریم تجربه کنیم بریم بعد از دیدن او انیمیشن فقط رقص کردم حیران مانده بودم میکفتم خدایا شکرت زنده هستم فرصت زنده گی دارم به اطرافم نگاه کردم چقدر همه چیز عالی عجیب حس نو داشت زنده شدم زنده شدم میدانم نام این انیمیشن بسیار وقت پیش شنیده بودم ولی امروز دیدم اتفاقی نیست

    چرا نباید زنده گی کرد چرا نباید تصمیم گرفت چرا اشتباه نکینم چرا هر لحظه را زنده گی‌ نکنیم

    چرا بترسیم …..

    میبینم از ما چی جور کردن بخاطر باور ها غلط نظر به دین خدا از ما آدم های مرده که فقط نفس میکشد نه لذت نه شور نه شوق فکر میکنم هر چی غمگین تر نزد خدا عزیز تر چراااا باید ایرقم باشد

    حالی دانستم در این دینا هیچ چیز بد نیست هیچ جا خراب نیست هیچ چیز در جای بد قرار ندارد بخداا همه گی تجربه دارن زنده گی را خودشان را و این انتخاب خودشان هست

    کار ما شادی و لذت بردن از زنده گی هست حالی این لذت شاید. رسیدن به خواسته باشد یا یک تصمیم اشتباه مهم نیست مهم این هست تجربه جدید کردیم مهم این هست حرکت کردیم لذت بردیم رسیدم خوب نرسیدم بهترش ما خو نمی میرم جهان آخر نمیشود بخداا چقدر این جمله رو ی من تاثیر داشت ما چند سال هست بنده گی داریم او سال هاست خدایی دارد

    حالی فهمیدم چرا هر چی جای درست اش هست همیشه میکفتم این چرا ایرقم هست او چرا ایرقم هست همه چیز درست هست خوب هست

    بخدا بهشت همین جا هست بخدا دوزخ همین جا هست بخدا قدرت درون ما هست روح خدا

    نیروی خلاق نیروی شور شوق

    اگر آگاه نشوی بیدار نشوی جهان مسخره هست بشینی منتظر او دنیا وایییییییی چقدر آدم ها غلط فکر می‌کنند او روز خانم مامایم کدام سخن میگفت باز گفت حتما خدا در او دنیا برم بهتر می‌دهد گفتم بیبین باور های غلط تمامش او دنیا باز بعضی ها خو بیخی میگویند در این دنیا نه دیدم در او دنیا هم نمیبینیم واااای خدایا شکرت

    خدایا شکرت که آگاه شدم بیدار شدم دوباره زنده شدم متولد شدم خدایا شکرت بخدا بیست سال مرده بودم فقط مرده بودم

    حالا از لحظه لحظه زنده گیم لذت میبرم زیادتر مسایل برایم خنده دار هست واااای خدایا دید من نظر به جهان تغییر کرد خدایا شکرت

    چقدر قوانین عالی هست همین چند دقیقه پیش به یک دوستم فکر کردم سال ها احوالش نداشتم خودش زنگ زد زیاد محبت کرد خدایا شکرت بیبین تمامش قوانین هست خدایا شکرت

    حس حال من عالی عالی شده چون زنده گی میکنم چون زنده شدیم چون خدا را یافتیم ترس ندارم

    همه مره میبینن میگن تو چقدر حالت عالی هست خدایا شکرت

    در افغانستان شرایط همه دیگر رقم فکر می‌کنند ولی برای من عالی هست در بهشت خدا هستم چون درونم آرام هست نمیگویم پر از ثروت هستم نی درآمد ندارم تمام روز خانه هستم اگر‌فقط با خودم قدم زدن لذت بردن بیرون شوم ولی بخدااا لذت میبرم حس حالم عالی در هیچ جای دنیا مجازی به غیر این سایت نیستم تمام دوست ها تمام مجازی را کنار گذاشتم دوست هایم زنگ میزنن فکر می‌کنند این کجا هست هیچ نیست حس حالم چقدر بد باشه ولی برعکس من زنده شدیم حس حالم عالی هست خدایا شکرت زنده گی را یافتم امروز با یک دوستم بعد از دیر زمان گپ زدم در امریکا هست وقتی پرسید در هیچ جا نیستم با هیچ کی نیستم گفت بیخی به تشویش شدم افسرده نشده باشی بعدا با دیدن من خودش گفت من به افسرده میمانم نه تو

    حس حالم عالی هست تمامش تاثیرات عالی شدن باور هایم هست تغییرات هر روزم

    چقدر عاشق خودم شدیم حس حالم با خودم عالی هست تشکر پاکیزه که هر روز فوق العاده میشوی تشکر که هستی پاکیزه عزیزم

    آنقدر روی باور هایم کار میکنم نوشته میکنم کمنت میخوانم که حتی میبینم شب شده وقت خوابم شده بعضی کار هایم مانده خدایا شکرت

    خواسته های کوچکم هم برآورده شده روان هست میدانم ظرفم بزرگ شود خواسته های بزرگم هم میاید مثل به درآمد رسیدنم جهان جبر زور ندارد فقط باید من تغییر کنم

    خدایا شکرت که هستی و هر لحظه هدایتم میکنی بخدا چقدر ما بعضا اوقات سر مسایل بیهوده عادی پیش پا افتاده حس حال مان را بد میکنیم در حالی که هیچ ارزش ندارد باید فقط لذت برد بسسسسسس لذت لذت لذت

    قوانین عالی هست مهم نیست کی هستی کجا هستی چی هستی زن هستی مرد هستی سیاه هستی سفید هستی هیچ چیز‌ مهم نیست فقط باور هایت فرکانس هایت بس بس

    همه چیز خودتی دنبال بیرون از خودت نگرد

    خداوند همه ماره به یک اندازه دوست دارد همه ما به یک اندازه به خداوند متصل هستیم خداوند عاشق ما هست خدایا شکرت

    میسازم میسازم زنده گی مه عالی میسازم طوری که میخوایم

    از خداوند وهاب می خواهم که در زنده گی همه ما شور شوق عشق زیبایی لذت ثروت ارامش شادی به وفور جاری بسازد

    دوستتتت دارم معبود من معشوق من تشکر که برایم فرصت نوشتن دادی تشکررررررر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      عاطفه خواجه گفته:
      مدت عضویت: 1788 روز

      سلام پاکیزه عزیزم

      میدونی کامنت هات مثل هوای خنک بهاره، مثل حس قدم زدن زیر بارون

      مثل چای آتیشی، مثل دریا

      همونقدر پاک و زلال

      انقدر از خوندن کامنتت حس خوب گرفتم، راستش توی حال خوبی نبودم ولی فرکانسم به لطف تو تغییر کرد، خدایا شکرت

      کامنت هات پر از حس زندگیه

      خوشم میاد ازت

      امیدوارم در بهترین زمان تمام اهدافتو تیک بزنی

      می بوسمت زیبا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        پاکیزه بارکزی گفته:
        مدت عضویت: 848 روز

        به نام خدای مهربان و بزرگ

        به نام خدای که همه چیز میشود همه کس را

        به نام خدای که عاشقترین هست

        خدای که مهربانترین هست

        خدای که جان و جهان هست

        خدای که بهترین رفیق من هست

        خدای که بهترین فرمانروای جهان هست

        خدای که بهترین روزی دهنده گان هست

        خدای که همیشه حمایت و هدایت میکند

        خدای که عشق هست

        سلامممممم خدای عزیزم مرسی که عاشقانه هوای مان را داری

        ما به شما اعتماد داریم

        سلامممم عاطفه جان شرینم

        سلام به زیباترین عاطفه دنیا

        مرسی که برایم با عشق نوشتی

        عاطفه عزیزم خدا همه چیز میشود همه کس را

        میدانی کارساز ما به فکر کار ماست

        فکر ما در کار ما آزار ماست

        خدا حواسش به همه ماست

        خدا همه چیز درست میسازد

        وعده خداوند همیشه حق هست

        ارامش و رهایی از راه می‌رسد

        خیلییییی حالم خوب هست

        مرسی که برایم نوشتی و باعث شدی کمنت خودم را بخوانم و همان روز یادم بیاید

        همه چیز ارامش و رضایت درونی هست

        میدانی حالا میرم یک شمع روشن میکنم و با عشق با خدا سخن میگویم

        خیلیییییی لذت میبرم خیلییی حالم خوب میشود

        دوستتتتتت دارم عزیزم

        یک جهان سپاس که برایم نوشتی

        بوس به صورت چون ماهت

        راستی خیلیییییی زیبا هستی

        مواظب قلب پاکت باش زیبا جان

        الهی که در زمان مناسب به دستت برسد و احساس خوبت هزار چند شود

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1184 روز

    سلام بر استاد عزیز

    سلام بر دوستان نازنینم

    چه نکته عالی و مهمی را استاد در این فایل گفتند

    تصمیم گیری

    واقعا بسیار مهم و عالی است

    خدایی خیلی وقت ها در این مورد من خودم دچار اشکال هستم و می ترسم و تردید ها و دودلی ها واقعا حالم را خراب می کند

    من خودم ها خیلی اوقات در تردید مونده ام و زمانی که آن خواسته برایم محقق می شود بخاطر تردید های قبلی باز در شک و اما اگر هستم

    چقدر صحبت های استاد برای من عالی است

    باید بنویسم برای خودم روی کاغذ

    برای خودم از مزایا و معایب مشکلات خودم بنویسم و آنوقت با توجه به این روند و این کار برای خودم تصمیم بگیرم و دیگر دنبال دیگر کارها و حرف ها نباشم

    این صحبت های استاد واقعا راهکاری عالی برای من بود

    واقعا این گونه عمل کنم خیلی برای من مفید خواهد بود و دیگر از این همه شک و تردید و دودلی رها خواهم شد

    باید یاد بگیرم که تصمیم های درست بگیرم

    خودم را از برزخ خارج کنم و تا زمانیکه در برزخ باشم هیچ وقت نمی توانم به آرامش برسم و حال خوب پایدار دست پیدا کنم

    چقدر جالب

    هر چه من تصمیم های بیشتری بگیرم من بیشتر و بیشتر می توانم به موفقیت های پیاپی برسم

    یک باور عالی دیگر

    خداوند دست های من را رها نمی کند

    بار من روی زمین نمی ماند

    چقدر این جمله برای من تکان دهنده بود

    خداوند دستهای من را رها نمی کند

    بار من هیچ وقت روی زمین نمی ماند

    شنیدن همین جمله عجب آرامشی را در دل و ذهن من جاری ساخته است

    ممنونم از استاد عزیز بخاطر این فایل عالی

    سپاس از خدای هدایتگر خودم که من را امروز به این نکته عالی هدایت کرد

    بار من هیچ وقت روی زمین نمی ماند

    خداوند همیشه دستهای من را می گیرد

    سپاس از خدای مهربان خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    سجاد بوستانی گفته:
    مدت عضویت: 2630 روز

    سلام به استاد عزیزم بهترین نعمت زندگی من

    من تو زندگیم چن تا استاد داشتم

    استاد برنامه نویسی محمدرضا

    استاد ذهنم حسام

    و شما استاد عباسمنش که استاد قلبم هستی

    به من یاد دادی چجوری فکر کنم

    به من یاد دادی خدمو دوس داشته باشم

    با شما یاد گرفتم که به هرچی میخام میتونم برسم

    شما بهم یاددادی دوست داشتن ادمارو ادمایی که بخاطر هیچ دلیلی ازشون متنفر بودم

    بهم یاد دادی خدا همیشه هست هدایت همیشه هست و ربطی به بد یا خوب بودن من نداره

    بهم یاد دادی برخلاف من قبلم که میخاست ادمارو راضی کنی یا احساس رضایت درونی داشته باشه یاد دادی اول خدمو دوست داشته باشم خدمو بشناسم

    بعد عشق بدم اول عشق به خدم بعد به دیگران

    بهم یاد نشون دادی شدن رو

    بهم ایمان دادی

    من تو قیامت تو تیم شمام

    شما منو از فرش به عرش بردی

    عاشقانه دوستت دارم استاد

    اشک های من و بوسه های من پیشقدم شما

    این شرک نیست این عین سپاسگذاریه

    از کسی که کار بزرگی برات کرده باید تشکر بزرگی کرد

    از کسی که اینطور صادقانه کار میکنه باید هم دنیا دنیا محبت و عشق بهش هدیه داد

    شما به من تولد دوباره دادید

    الحق که حقتونه زیبایی و نعمت ها که دارید

    انسان های زیادی ساختید

    وقتی از زمان قدیمتون تعریف میکنید بسیار بسیار همزاد پنداری میکنم باشما

    و وقتیه که 100 درصد مطمئنم میشه

    استاد من این یه نوشته معمولی نیس

    سپاسگذاری من از پروردگارمه بخاطر مردی که دنیامنو عوض کرد

    به اندازه میلیون ها و میلیارد ها ن به اندازه عشق من میارزی استاد

    هرچقدر از شما تشکر میکنم بیشتر به بزرگی کاری که توی این سایت انجام میدین و من هم یک عضو از اون هستم پی میبرم

    الحق که شما رهبری شایسته هستید

    و در بزنگاه ها چنان حق رو شناسوندین که شیطان به پستو ها خزیده

    الحق که از بندگان خالص خدا هستید

    خدایا بی کران سپاس برای این نعمت در زندگیم

    استاد عباسمنش سید حسین عباسمنش

    این نعمت من فراتر از نعمت های معمولیه

    ی چیزی مثل نعمت نمازه

    من میام تو سایت انگار دارم نماز میخونم

    مگ نعمت نماز قیمت داره

    شما نماز منی استااد

    غذای روح من

    میبینم که روز به روز دارم درونی محکم تر میسازم

    با اموزش های دوره دوازده قدم

    روزی خریدن حتی یک کتاب از شما هم برام رویا بود

    اما یادم نمیره روزی که بخدم گفتم اول از فایل های رایگان استفاده میکنم و اگر نتیجه بده باشه از نتیجش قاعدتا دوره ها رو میخرم

    الان قدم سه دوره هستم تو برناممه تمامم دوره های شما رو بخرم

    اما فایل های رایگانی دارید که به اندازه یک دنیای تمام عیار زیبایی و خوبی میارزه

    مثل همین لحظه بهترین شروع برای حرکت است

    فایل نتایج دوستان از اموزه های استاد قسمت اقای عطار

    فایل حزن در قران

    فایل های زندگی در بهشت قسمت 101 و102و103

    درس های زندگی از یک بازی

    فایلی که با اقا ابراهیم تلفنی صحبت میکردین

    تحسین دیگران

    فایلی که با استاد عرشیانفر صحبت میکردین

    دوره هاتون چقدر خوبه

    اصن باور از صداتون موج میزنه

    ایمان صداقت

    قدم سوم رو شروع کردم

    امیدوارم بتونم تمرین ستاره قطبی رو خیلی کامل تر و بهتر بکار ببرم

    شکر

    تشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: