آیا واقعاً چشم زخم حقیقت دارد؟

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

تقریباً همه‌ی ما با واژ‌‌ه‌ی چشم زخم‌، آشنا هستیم.

کابوسی که‌، احتمال خراب شدن یکباره‌ی اوضاع و از دست رفتن غیرمنتظره‌ی دستاوردها و نعمت‌های زندگی‌مان را همواره در گوش‌مان نجوا می‌کند.

شِرکی مخفی‌ که‌، ما را متقاعد کرده، کنترل خیلی از مسائل زندگی‌مان از دست ما خارج است و نیروهای اهریمنی‌ای درکارند که در هر لحظه خوشبختی‌مان را تهدید و نعمت‌های‌زندگی‌مان را به تاراج می‌برند بی آنکه توانی در برابرشان داشته باشیم.

و تا این شرک در وجودمان باقی و در افکار و رفتارمان جاری است‌، قادر به باور و تجربه‌ی تنها قدرتِ جهان‌ نخواهیم بود؛

همان نیروی خیری که‌، سُنّتش «بما قدّمت ایدیهم» و «بما کسبت ایدیهم» است؛

همان نیروی خیری که‌، وعده‌ی فزونی و اجابت درخواست‌‌های هر درخواست‌کننده‌ای را داده است‌؛

همان نیروی خیری که قدرت خلق زندگی‌مان را در دست باورها و فرکانس‌های خودمان گذاشته و جهانش را به گونه‌ای برنامه‌ریزی نموده که‌ به آن باورها و فرکانس‌ها واکنش نشان دهد. یعنی  اساس آنچه را که باور می‌کنیم و در ذهن‌مان می‌پرورانیم‌‌، به شکل اتفاقات و شرایط‌، وارد تجربه‌ی زندگی‌مان کند.

حقیقتت این است که تنها یک جریان و یک خدا و یک قدرت وجود دارد و آن نیروی خیری است که به شکل سلامتی‌، بهبود‌ی‌، رشد‌، ثروت‌، عشق‌، زیبایی و نیکی جهان را فراگرفته است.

هرآنچه که به معنای شر شناخته می‌شود، وقتی وارد تجربه‌ی زندگی‌ات می‌شود که‌، نمی‌توانی نیروی خیر را باور کنی؛

هر آنچه که تو به معنای بیماری می‌شناسی‌، وقتی وارد تجربه‌ی زندگی‌ات می‌شود که‌، نیروی سلامتی را باور نمی‌کنی؛

هرآنچه که تو به معنای فقر می‌شناسی‌، وقتی وارد تجربه‌ی زندگی‌ات می‌شود که‌، فراوانی و برکت را از یاد می‌بری؛

هرآنچه که به معنای نفرت در زندگی‌ات تجربه می‌کنی‌، به این دلیل است که عشق را باور نکرده‌ای؛

و در یک کلام‌، ترس‌ها و نگرانی‌ها به این دلیل بر زندگی‌مان سایه می‌افکند که‌، جای خالی ایمان به چنین نیرویی را در وجودمان می‌بیند.

در نبودِ ایمان به این نیرو است که ترس از فقر‌، ترس از بیماری‌، ترس از اتفاقات بدِ آینده آنچنان فرد را احاطه می‌کند که نمی‌تواند قدرت خودش و باورهایش را در خلق زندگی‌اش درک کند  و آنچنان  نقش خود را در سرنوشت‌ خود بی‌مقدار‌ و ناچیز می‌پندارد که‌، برای محفوظ ماندن از گزند حوادث غیر مترقبه‌، دست به دامان دعانویس‌‌ یا آویختن چند مهره و نماد به در و دیوار یا هر عاملِ دیگری می‌شود که بیرون از اوست.

آنوقت است که به جای تأمل در افکار و باورهایش‌ و تلاش برای تغییر آنها‌، خیلی راحت می‌پذیرد که:

به این دلیل محکوم به زندگی در تنهایی است که بختش را بسته‌اند؛

به این دلیل محکوم به تحمل بیماری است که‌، چشمش زده‌اند؛

به این دلیل دار و ندارش به فنا رفته که‌، از چشم بد در امان نمانده یا قادر به دور کردن چشم بد از خود نبوده

و به قول خداوند‌، به همین سادگی به خودش ظلم می‌کند.

ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیکُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبیدِ (۱۸۲)

این به واسطه آن چیزی است که از پیش فرستاده ای(فرکانس). خداوند هرگز بر بندگانش ظلم نمى‏کند. (۱۸۲ آل عمران)

حقیقت این است که ما برگی در باد نیستیم، ما بخشی از نیرویی هستیم که این جهان و نعمت‌هایش را مسخرمان نموده است.

ما به پشتوانه‌ی نیرویی پا به این جهان گذاشته‌ایم که وعده‌اش «فَإِنِّی قَرِیبٌ» و  «أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ» است. رابطه‌‌ی ما با این نیرو- که برگی بدون اذنش به زمین نمی‌افتد‌- دائمی است.

کارِ ما فقط باور کردن این خدا و ایمان و یقین داشتن به قوانین این نیرو است.


برای مشاهده‌ی سایر قسمت‌های «توحید عملی» کلیک کنید.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    533MB
    45 دقیقه
  • فایل صوتی آیا واقعاً چشم زخم حقیقت دارد؟
    41MB
    45 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

372 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زهرا راستروان» در این صفحه: 1
  1. -
    زهرا راستروان گفته:
    مدت عضویت: 942 روز

    سلام خدمت استاد گرانمایه و مهربان بانو شایسته ی عزیز و تمام دوستان هم فرکانسی

    نظر خانم نجمه حمزه ای به دلم بسیار نشست .

    خودم بارها به این آیه فکر کردم امسال اما برام ابهام داشت .امشب رفتم داخل معنای لیزلقونک را درآوردم بااینکه عربیم نسبتا خوبه نمیدونم چرا انقدر طول کشید بیام سراغ این کلمه انگار یه لایه از حباب ذهنم شکسته شد.

    معنای لیزلقونک برای من هم همین مفهوم رو متجلی میکنه که یه نفر به شدت بهت حسادت کنه و بغض و نفرت و کینه و امثالهم

    و با طرز نگاهش بخواد لگدمالت کنه .

    دیگه همه ی ما آدم خیلی حسود دیدیم .

    یادم نرفته ابتدایی بودم یه دختری که به خاطر رنگ موهاش برای من جالب بود چون شاید بعضی اطرافیان و مردم منو به رنگ طلایی حساس کرده بودن و درسش مثل خودم خوب بود بعد از اینکه معلم منو آورد پای تابلو و دفترم رو نشون داد که ببینید راستروان جای 10 صفحه اومده 15 صفحه مشق نوشته و من دیدم با چشمش چه حرکتی کرد.با دهنش دندان غروچه. چقدر ناراحت شدم و مداد تراشش رو انداختم روی سطل آشغال تا ببینه و برداره و بفهمه من این کارو کردم چون نمیتونم آدم خیلی حسود رو تحمل کنم.

    حالا اون فقط یه بچه بود. بعد باهم خوب شدیم.

    من حس میکنم جز در موارد خاص که شاید یک در 200 باشه ،اغلب این ما هستیم که دلمون میخواد منفی باف باشیم و اتفاق ناجور بیفته بعد بگیم چشمم کردن. یه چیز شبیه همون حس که استاد میگه یه آدم دوست داره ادای بیچاره ها رو دربیاره و بعد بقیه براش دل بسوزونن.

    از طرفی چشم زدن میتونه مثل این باشه که یکی بیاد جلوی ما بگه چه کیف قشنگی داری بعد بیاد بگه دوست دارم کیفت رو پاره کنم و ما هم که قبلا از اون آدم یا مشابه اون آسیب دیدیم مثل یک آدم ضعیف وایستیم و فقط نگاه کنیم طرف چه میکنه باکیف ما و ما هم شلوغ و ادعای مظلومیت کنیم. من ازین جور حرکات بین دوتا بچه کوچک مثلا دو تا خواهر با تفاوت سنی کم چندبار دیدم.

    انگار میگیم من اجازه میدم تو به من آسیب بزنی چون من خیلی مظلومم آخ همه ببینید مظلومم چقدر.

    آخ که چقدر اطرافم از بچگی ازینا شنیدم.

    توی ذهنم پر ازین مزخرفاته که باید پاکسازی عمیق کنم. یادمه یه نفر بود چندسال پیش خیلی سعی می‌کرد آزارم بده چقدر سعی می‌کردم بااین گمان که الانه که میخواد رنجم بده زیر لب فلق و اینا میخوندم ولی حسم بهتر نمیشد . من فقط یه چیز میدونم اینکه اگه دیدی کسی با حرکت و زبانش تو را رنج میده با قدرت ازش فاصله بگیر و نگو نمیشه نمیتونم فلانی ناراحت میشه یا باید به ناچار احترام بزارم پس تحمل کنم. اگر آدم با آدمی که دو رو هست رفت و آمد کند اختیار روحش رو از دست میده و اصلا نمیدونه داره چه میکنه بعد یا روز میبینه وای چقدر خودش نیست خود آرومش خود فهمیده اش. از آدمایی که مدام قضاوت میکنن مدام حرف بیهوده به شما تزریق میکنن تا برده ی افکار خودخواهانه ی اونا بشید و آدم رو گیج و گمراه میکنن باید فاصله گرفت.

    در واقع کسی که با چشمش تو را تحقیر می کند باتو فاصله فرکانسی دارد و نباید وقت باهاش تلف کرد حتی به عنوان احترام نباید زیر سلطه ی چیزی رفت. باید بپذیریم همه چیز دو طرفه است.

    بعضی ها واسه هرچیزی میگن چنین نکن چشم میخوری باید به بعضیا گفت خوب تبدیل به بدبخت ترین و بیچاره ترین و سرکوب شده ترین فرد در جهان بشو بعد دیگه خیالت راحت کسی چشمت شاید نکرد.

    آخ که چقدر بااین افکار پلید خودمون رو بیش از پیش سرکوب کردیم در حالیکه به نظر من این حرف ها در80 درصد مواقع داشتن ظن ناپسند به دیگرانه.

    بعضی وقتها هم شاید کمبود بسیار شدید اعتماد به نفس در ماست به خاطر اطرافیان منفی باف.

    گاهی هم شاید آدم خودش یه بزرگنمایی الکی کرده و فخرفروشانه رفتار کرده و بعدش دچار عذاب وجدان میشه و به طرف مقابل حق میده آسیبی به اموالش بزنه مثلا. بعد میاد خودش بی احتیاطی میکنه اون مال یاعلمش یا روال م فقیت آمیزش در هر زمینه که به چشم میومده رو از دست میده اون وقت میگه فلانی چشمم کرد.

    به نظر من تعداد افرادی که انرژی خاص دارند بسیار محدود است و آدمی که به جای کار کردن روی خود به دنبال حاشیه می رود نمی تواند خیلی موفق بشود چون ناخواسته برای خدا شریک قرارداده است.

    ان شاءالله خدایاریمان کند درست و منصفانه رقتارکنیم و مشرک نباشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: