کلید اجابت دعاها

در این فایل استاد عباس منش از طریق توضیح بخشی از آیات قرآن، منطق های قدرتمند کننده ای را به ما یادآوری می کند که لازمه کنترل ذهن به منظور دریافت خواسته هایی است که ذهن ما رسیدن به آنها را غیرممکن می داند.

خداوند از طریق منطق های این آیات، کلید کنترل ذهن را در دست پیامبرانش قرار داده است تا در لحظاتی از عهده کنترل ذهن خود برآیند که باور به امکان پذیری یک خواسته، برای آنها سخت بوده است. زیرا ذهن آنها امکان پذیری داشتن آن خواسته ها را با محدودیت های شرایط کنونی شان می سنجیده و دلایلی را لیست می کرده که – حتی با وجود وعده خداوند – رسیدن به آن خواسته را برایشان غیرممکن نشان دهد.

آگاهی های این فایل، کلید باور داشتن به “دریافت نعمت های خداوند در هر شرایطی” را در دست ما قرار می دهد. ایمان و توکل ما در مسیر دریافت خواسته هایمان را به همان نحوی تغذیه می کند که خداوند ایمان پیامبرانش را تغذیه کرده است تا باور کنیم: “وعده های خداوند به ما حتمی است”. زیرا در فرایند درخواست از خداوند و اجابت درخواست ها، خداوند همواره در حال اجابت درخواست هاست اما مشکل از باورهای محدود کننده ای است که ما درباره امکان پذیر بودن رسیدن به یک خواسته داریم.

آگاهی های این فایل، یادآور کننده ای است برای اینکه بدانیم:

  • خداوند به عنوان نیرویی که اجابت درخواستهای بندگانش را بر عهده گرفته، چه جایگاه و چه قدرتی دارد؛
  • ما به عنوان درخواست کننده، چقدر توانایی درک این جایگاه را داریم، چقدر به قدرت این نیرو باور داریم و چقدر در این مسیر متوکلیم؛
  • به محض واضح شدن یک خواسته، ذهن ما با چه منطق هایی امکان پذیری اجابت خواسته هایمان را غیر ممکن نشان می دهد و ایمان ما به وعده های حتمی خداوند را تبدیل به شک و ناامیدی می کند؛
  • ما چگونه می توانیم با ابزار منطق، استدلال های محدود کننده ذهن درباره غیر ممکن بودن ها را، زیر سوال ببریم؛
  • چگونه در فرایند دریافت خواسته، کنترل ذهن و تقوای مستمر به خرج دهیم و متوکل بمانیم؛
  • چگونه باور به ” امکان پذیر بودن رسیدن به خواسته ها ” را بسازیم و این باور را مرتباً تقویت کنیم؛
  • کدام ویژگی شخصیتی، به صورت مستمر در حال منطق ساختن برای امکان پذیری دریافت خواسته هاست؛
  • و چه نگاهی ما را همواره در مدار دریافت وعده های خداوند برای دریافت نعمت ها قرار می دهد؛

آگاهی های این فایل را با دقت بارها بشنوید. از این منطق های باورساز نکته برداری کنید. سپس در بخش نظرات این فایل، درباره درسهایی بنویسید که آگاهی های این فایل برای باور به امکان پذیری به شما یاد داده است.

منتظر خواندن نکات تاثیرگذار تان هستیم.


منابع کامل درباره محتوای این فایل: دوره روانشناسی ثروت 1

ذهن همواره شرایط نادلخواه فعلی را به عنوان وضعیتی ثابت و همیشگی می بیند و به محض واضح شدن یک خواسته در وجود ما، امکان پذیر بودن داشتن آن را با محدودیت های شرایط کنونی می سنجد و به شکل بسیار منطقی، دلایلی را لیست می کند تا ما را به این نتیجه برساند که: داشتن این خواسته به این دلایل، برای ما غیر ممکن است.

آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 1، از طریق منطقی کردن ” امکان پذیر بودن داشتن یک خواسته در ذهن دانشجو”، شیوه خلع سلاح کردن ذهن در این باره را به دانشجو یاد می دهد و او را به این باور می رساند که:

شرایط کنونی، هر چقدر به ظاهر نامناسب و هر چقدر به ظاهر غیر قابل تغییر، به راحتی می تواند تغییر کند. 

“منطق ساختن برای امکان پذیر بودن یک خواسته”، اصل و اساس آموزه های دوره روانشناسی ثروت 1 است. زیرا تنها زمانی ما در مدار دریافت خواسته های خود قرار می گیریم که داشتن آن خواسته برای ذهن ما منطقی شود.

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 1 و نحوه شرکت در این دوره

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری کلید اجابت دعاها
    361MB
    71 دقیقه
  • فایل صوتی کلید اجابت دعاها
    70MB
    71 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

844 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Shahla» در این صفحه: 4
  1. -
    Shahla گفته:
    مدت عضویت: 2559 روز

    سلام استاد عزیزم.

    استاد مثل ارشمیدوس که گفت :یافتم یافتم!

    منم الان خواستم بهتون بگم :یافتم یافتم.

    اینکه چرا نمیتونستم باوجود این همه هدایت خداوند درباره وعده ای که بهم داده بود، بازم باور کنم.

    استاد باز الان داشتم این فایل را گوش میدادم و درحین گوش دادن، روند تحقق هدفم و جز به جزئش را داشتم مرور میکردم و یادآوری بخودم.(درواقع تلنگر خدا باعث مرورش شد)

    تااینکه یاد این افتادم که :یموقعی وقتی خداوند یه وعده درمورد تحقق هدفم بهم داد، بخدا گفتم خدایا من باور دارم که تو قدرتمندی و قادر به انجام هرکاری هستی ولی شک دارم به اینکه آیا واقعا برای من میخوای اینکارو انجام بدی؟!!

    استاد اونموقع نمیدونستم و متوجه نمی‌شدم ریشه این سوال و حرف من بخداوند، ریشه در عدم احساس لیاقت و شایستگی داشت.

    درواقع انگار اینجوری داشتم بخدا میگفتم که:خدایا آخه منکه لایقش نیستم مطمعنی واقعا برای من میخوای انجامش بدی؟!!

    تااینکه باهدایت خواستن از خداوند و سوال‌هایی که پشت سرهم ازش می‌پرسیدم، خداوند هدایتم کرد که ایراد کارم کجاست و به دنبالش با هدایت خودش خیلی خوب تونستم روی خودم کار کنم.

    استاد خداشاهده شبانه روز روی خودم کار کردم، حتی توی خواب هم داشتم باورهای جدید و هدایت‌های خداوند را تکرار میکردم و سوال می‌پرسیدم ازش.

    خلاصه گذشت تااین مدت حدودا 7 ماهه گذشته که خداوند بشارتی دوباره بهم داد درباره تحقق هدفم. و من باز نتونستم این بشارت را باور کنم. خیلی پیشش اقرار میکردم، خیلی هدایت میخواستم و هربار خدا هدایتم می‌کرد ولی باز نمیفهمیدم گیر کارم کجاست.

    تا الان که با یادآوری روندی که طی کردم و بحث لیاقت و شایستگی، اون ترمز موزی و مخفی خودشو نشون داد.

    چقدر صبح بخدا گفتم و براش نوشتم که خدایا منو هدایتم کن تا برام باورپذیر بشه بشارتت. و بازم خداوند مثل همیشه سورپرایزم کرد.

    استاد میدونید اون ترمز چی بود؟!!

    استاد باوجود اینکه خیلی روی بحث لیاقت و شایستگی در مورد دریافت هدفم کار کرده بودم ولی یه قسمتش مخفی مونده بود.

    استاد یک لحظه خدا هدایتم کرد و تلنگر را بهم زد که:، چرا نمیتونی باور کنی، چرا قدم هایی که برای تحقق هدفت برداشتی را نمیبینی، تلاشت را نمیبینی، از جاییکه شروع کردی را نمی بینی، اینهمه تلاش برای افزایش ظرف وجودت برای آماده و مهیا شدنت برای دریافت هدفت را نمیبینی و….

    وااای استاد درسته همین بود.

    من درواقع روی اون قسمت اینکه من لایق دریافت این هدفم هستم را خیلی خوب روش کار کردم و درواقع واقعا تکاملم را طی کردم و ظرف وجودمو گسترش دادم برای دریافت هدیه خداوند ولی اون قسمتی که باید برای عملکرد خودمم ارزش قائل بشم را نمیدیدم.

    استاد دیدم مدتیه خداوند به شکل های مختلف داره هدایتم میکنه که موفقیت هات، قدم هایی که برداشتی درین مسیر، دستاوردهات و…. مرور کن، بیاد بیار، تکرار کن، توجه کن، زوم کن روش،….

    ولی نمیفهمیدم چرا؟! فکر میکردم بخاطر اینه که متوجه بشم چقدر این مسائل تاثیر داره برای موفقیت بیشتر، نگو خدا داشته ترمزم را نشونم می‌داده.

    اون قسمت فایل که گفتین:پستچی میاد که بسته را بده ولی…

    دقیقا دیگه همه چیزو برام واضح کرد.

    که خدا بارها میخواسته تحقق اون بشارت را بهم بده و به عینیت دربیاد ولی تو وجود من چی می‌گذشته؟!! اینکه به پستچی میگم نه زوده، حالا برو تا من آمادگیشو پیدا کنم، منکه هیچکاری نکردم که آماده دریافتش باشم، منکه…..

    وااای استاد خدا چکار کرد بامن.

    این فایل شما و این همه آگاهی چکار کرد بامن.

    الهی صدها هزار مرتبه شکرت.

    حتی تو فایل امروز که روی سایت قرار دادین(چرا مرغ همسایه همیشه غازه؟) اونجا تو کامنتم نوشتم خدا مدتهاست به شکل های مختلف داره هدایتم میکنه و بهم تلنگر میزنه که دستاوردها، قدم ها و تمام تلاش، توانایی ها و…… بیاد بیار و تکرار کن. ولی نمیفهمیدم خدا داره ترمزم را بهم نشون میده.

    یعنی من چقدر خوشبختم بخاطر داشتن چنین خدایی.

    واای استاد جانم اون قسمت که میگفتین خدا میگه” امر من انجام میشه” همون موقع خدا داشت بهم میگفت اونچه که من بهت وعده دادم انجام میشه، انجام شده و همونموقع نشونم داد که من خودم بخاطر همین ترمز دارم پسش میزنم.

    خدایا شکرت، خدایاشکرت، خدایاشکرت.

    استاد دلم میخواد بزودی منم بشارت تحقق هدفم را بهتون بدم. درکوتاهترین زمان ممکن.

    استاد الان متوجه شدم چرا همون حدود 7ماه پیش و با اومدن این بشارت خداوند بهم واضح گفت برو از اول دوره عزت نفسو کار کن.

    یعنی ببینید چه خدای عاشق و مشتاقی که خودش میدونسته من نمیتونم این بشارتش را باور کنم و دلیلش را هم میدونسته و خودش زودتر هدایت‌هاش را شروع کرده بوده برام.

    وای خدای من،

    استاد مگه میشه شکر این همه عظمت و هدایت را بجا آورد؟!!! منکه نمیتونم. خیلی کم هستم برای شکرگزاری این حد از عشق و حمایت و هدایت.

    دوستتون دارم استاد

    درپناه خداوند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    Shahla گفته:
    مدت عضویت: 2559 روز

    سلام استاد عزیزم.

    استاد من امروز، این لحظه حال غریب ولی زیبایی دارم.

    استاد اون قسمت از فایل که گفتین:که خداوند در جواب زکریا میگه: من ربم، تو داری با کسی صحبت میکنی که نه تنها خالق جهانه، بلکه داره ربوبیت میکنه، داره رهبری میکنه، داره مدیریت میکنه، تمام کیهان گوش به فرمان اون هستن، ما داریم درمورد رب صحبت میکنیم، نه درباره الله، مادرباره ویژگی خالق بودن خداوند، صحبت نمی‌کنیم، ما درباره ویژگی ربوبیت صحبت میکنیم، ویژگی ارباب بودن، ویژگی قدرت بی انتها صحبت میکنیم….

    استاد من باشنیدن فقط همین یه قسمت تازه تونستم وارد پله اول درک “مفهوم تواضع و خشوع داشتن دربرابر خداوند” بشم.

    تازه تونستم به درک پله اول “قدرت بی انتها” برسم.

    یکمرتبه خودبخود با شنیدن کلمه ارباب، سرم اومد پایین در برابر خداوند، بحالت تعظیم در اومدم جلوش.

    هم حس زیبایی دارم، هم حس خجالت و شرمندگی.

    استاد انگار کلمه ارباب و رب، از کلمه خداوند برام درجش بالاتره، استاد نمیدونم چه تعبیری بکار ببرم که منظورم برسونم.

    کلمه ارباب منو به تواضع و خشوع رسوند.

    از ظهر که باشنیدن این فایل دریچه های آگاهی و هدایت‌های زیبای خداوند بروم باز شد، همش دارم بخودم میگم : شهلا تو اصلا فهمیدی سالها، ارباب جهان داشته باهات حرف میزده و هدایتت میکرده، اصلا فهمیدی کی کنارت بوده و همراهیت کرده، اصلا فهمیدی….

    و استاد حس خجالت دارم در برابر خداوند.

    استاد صبح داشتم بخدا میگفتم: خدایا دلم میخواد اونطور که شایسته هست شکرگزاری کنم ولی نمیتونم خودت کمکم کن برای انجامش.

    ازظهر خدا کاری کرد باهام که باتمام وجودم دارم بهش میگم ممنونم ازت، با تک تک سلول‌هام با همون حالت تواضع میگم شکرت، ولی حس میکنم کمه. نمیشه، هیچ جوره نمیشه شکر این ارباب را بجا آورد.

    چه روزی بود امروز، چه لحظاتی داشتم امروز.

    لحظه به لحظش برکت بود، رشد بود، هدایت بود، حال خوب بود.

    استاد جالب اینکه همین لحظه درحین نوشتن همین کامنت، اون قسمت که نوشتم تازه به درک پله اول “قدرت بی انتها” رسیدم، یکمرتبه خدا منو یاد دیروز انداخت که بهش گفتم :خدایا دلم میخواد از قدرتت بهم بگی، دلم میخواد درکم نسبت به قدرت و توانایی تو بیشتر بشه، و خدا حتی جواب همین درخواستم را هم امروز داد، ولی متوجش نشدم که عه این خواسته دیروز من بود. اصلا یادم نبود چی خواسته بودم.

    استاد خدا خیرتون بده.

    نمیدونم چه دعایی در حقتون بکنم.

    دوستتون دارم.

    درپناه خداوند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    Shahla گفته:
    مدت عضویت: 2559 روز

    سلام استاد عزیزم.

    استاد شما واقعا خودتون اون لحظه ای که این فایل را آماده کردین (حتی بقیه فایلها ولی من الان فقط همین یکی را میخوام بگم) متوجه می‌شدین که چه آگاهی هایی را دارین مطرح میکنید؟!! مطمعنم خودتون بعد از اینکه این فایل را ضبط کردین، پس از شنیدن کلام خودتون شگفت زده شدین ازین همه آگاهی و هدایت خداوند که، خداوند از قلب و زبان شما جاری کرد برین جهان بی‌نظیرش. خدا گل افشانی کرد زمینیان را و خوش به سعادت کسیکه در مدار و فرکانس دریافت این همه آگاهی ناب قرار بگیره و من چقدرررر ر خوشبختم.

    استاد این همه آگاهی اصلا به هیچ عنوان نمیتونه از فکر یه انسان بربیاد، اگر تمام انسانها جمع میشدن و میخواستن فقط یکی ازین آگاهی ها را بگن، نمیتونستن.

    این آگاهی ها از منبع دیگه ای هستش و واااای من نمیدونم چی بگم چی بنویسم.

    استاد من مدتیه وقتی دقیق میشم تو پلن های خداوند یا وقتی ازش سوالی میپرسم و جوابهایی که بهم میده، تازه دارم یه کوچولو درک میکنم که وقتی تو قرآن اومده اگر میتوانید آیاتی شبیه این آیات بیاورین یا کتابی شبیه قرآن. دقیق نمیدونم استاد ولی یچیزی شبیه به این. یعنی چی و خدا واقعا چی گفته؟!!!!

    استاد شاید بیشتر از 7ماهه که خداوند یه وعده و بشارتی را بهم داده و من نتونستم باور کنم. درین مدت همش بخدا اقرار کردم خدایا نمیتونم باور کنم هدایتم کن تا باورم بشه، و هربار خداوند هدایتم می‌کرد، چندروزی اوکی بودم باز دوباره ناباوری به شکل دیگه درمورد اون بشارت خداوند میومد تو وجودم.

    باز هدایت میخواستم و بازم خدا باعشق راهنمایی و هدایت میکرده و…

    تااینکه دیروز و دیشب داشتم درباره همون وعده خودش و ناباوری خودم باز باهاش حرف میزدم و ازش طلب هدایت کردم، حتی درکنارش یه ترمز دیگه راهم متوجه شدم که همونموقع درباره اونم هدایت خواستم.

    دیشب داشتم همین فایلو گوش میدادم که خوابم برد.

    استاد بخدا حتی تو خواب من داشتم درین باره باخدا حرف میزدم و ازش سوال می‌پرسیدم. صبح به محض بیدار شدن، تو همون رختخوابم باز همین فایل را پلی کردم و بوم بوم جواب و هدایت بود که برام میومد ازطریق گفته های شما. جواب یکسری سوالاتم را گرفتم ولی میدونستم مونده تا درکش کنم ولی خوشحال بودم. از صبح تاالان که ساعت حدودای 3بعدازظهر هست بارها اون آگاهی ها و هدایت های صبح را باخودم مرور کردم، تکرار کردم، شکرگزاری کردم.

    تاالان که باز همین فایل را پلی کردم که بازم گوش بدم.

    استاد نمیدونید باهر کلمه که شما میگفتین یه دریچه از یه دنیای دیگه بروی من باز میشد، من شگفت زده میشدم. آگاهی تو آگاهی میومد. هنگ کردم. این فقط مربوط به شاید فقط 10 دقیقه اول فایل هست. استپ کردم.

    استاد من همیشه وقتی با خدا حرف میزنم و شروع میکنم از اولین هدایت‌های خداوند که خدا به وجودم جاری کرد و از اونموقع من یه سفر درونی را شروع کردم که از ابتدای سال 91 هست را مرور کردن و باخودم تکرار کردن، همیشه گوشیمو میزاشتم روی ضبط صدا چون همیشه وقتی اون آگاهی ها و هدایت ها را، راه میرفتم و تکرار میکردم، هدایت‌های خداوند بود که لابه لای، مرور هدایت‌های قبلی جاری میشد به وجودم و من تند تند با صدای بلند تکرارش میکردم که صدام ضبط بشه و یوقت فراموشم نشه، یوقتایی فقط فرصت میکردم یه کلمه از هرکدوم از هدایت ها را ضبط کنم چون شدید بود. یموقع هایی هم مثل الان اصلا اینقدر حجم اون آگاهی ها، بالاست که نمیشه هیچکاری کرد. فقط ماتم میبره، هنگ میکنم، بی‌حرکت متوقف میشم.تمام وجودم به هیجان درمیاد و میلرزه و…

    استاد اصلا نتونستم ادامش گوش بدم. یکم تو همین حالت موندم. بعد فقط خواستم بیام و برای شما بگم که چی شده.

    استاد، استاد نمیدونید چه حالی دارم. چه دریچه هایی از آگاهی و درک درمورد اون بشارتی که خدا بهم داده بود و من نمیتونستم باور کنم بروم باز شد.

    من حتی نمیتونم تعریف کنم که چی بود اون هدایت‌ها.

    نمیگم هر جمله شما، بلکه هر کلمه شما یه دریچه آگاهی بود بود برای من.

    تازه باید بشینم فقط همین ده دقیقه اول را بارها مرور کنم که تازه پله پله بفهمم خدا چی گفت بهم.

    استاد من هنگم، بهت زدم، شگفت زدم

    برام دعاکنید.

    چه جایگاهی دارین شما درین عالم، که این چنین وسیله میشین برای نشر این آگاهی ها برای زمینیان.

    دوستتون دارم

    درپناه خداباشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  4. -
    Shahla گفته:
    مدت عضویت: 2559 روز

    سلام استاد عزیزم.

    بینهایت سپاسگزار خداوندم که هدایتم کرد بسمت این فایل و بینهایت سپاسگزارم شما هستم بابت نشر این آگاهی ها.

    استاد مبحثی که درین فایل مطرح کردین، اون اجابت خواسته زکریا و بشارت خداوند بهش و بدنبالش ناباوری زکریا و هدایت‌های خداوند برای باورپذیر شدنش برای زکریا بقدرررری برای من آشناست که حدنداره.

    چون حدودا 2 ساله که دقیقا چنین تجربه ای برام رقم خورده و من حدود 2ساله شبانه روزم به معنای واقعی تمام شبانه روز من درین 2سال شده سوال کردن از خدا و جوابهای خداوند بهم.

    درواقع یه کلاس خصوصی که انگار خدا برام گذاشته برای رشد و دریافت وعده خودش.

    حدود 2سال پیش خداوند بشارتی را درباره تحقق یه هدف بزرگ بدلم جاری کرد و گفت.

    خیلی خوشحال شدم و هنوزم هستم.

    بعد به دنبالش اولین چیزیکه ازش پرسیدم بش گفتم خداجونی واقعا راست گفتی که چنین… میشه؟!!! یعنی اولین ناباوری من به شکل این سوال بود. و خداوند درلحظه جوابو بدلم جاری کرد.(که البته این سوال را 3بار ولی در فواصل مختلف ازش پرسیدم)

    شادمانیم خیلی بیشتر شد و ازش پرسیدم خب چه قدمی باید بردارم براش؟

    اونموقع که این سوالو کردم فکرمیکردم خب حالا خدا هدایتم میکنه که برو فلان کارو بکن برو فلان جا برو… دیگه اوکی میشه و تموم.

    بعد دیدم نخیر این خبرا نیست.

    اون ندا بدلم جاری شد و از موحد بودن و شرک بهم گفت و یه دامنه عظیم از جریان شرک و موحد بودن را برام باز کرد.

    البته نه یک مرتبه، بلکه پله پله

    اینقدر مقاومت‌ها و سوالات برام پیش میومد که از خدا می‌پرسیدم و خداوند درلحظه هدایتم می‌کرد جواب سوالاتم میداد. بارها به اون جوابهایی هم که میداد باز شک میکردم و راحت باهاش حرف میزدم و بهش میگفتم من نمیتونم این حرفتو باور کنم ولی میخوام برام باورپذیر بشه چون مطمعنم تو حرف الکی که بهم نمیزنی هدایتم کن و….

    خلاصه حدود 2 ساله که بر اساس بشارتی که خداوند بهم داد این پروسه را گذروندم.

    درواقع خود خداوند تمام مقاومت‌های وجودم درباره پذیرش اون بشارت خودش را بهم نشون داد و خودشم هدایتم می‌کرد به باورهای درست و بهم یاد میداد.(درباره توحید، درباره فراوانی درباره ارزشمندی و..)

    و استاد من سلولی با کمک خداوند غرق این پروسه آموزشی و آماده شدن برای دریافت بشارت خداوند شدم.

    خیلی عمیق رو تمام اونچه خداوند بدلم جاری می‌کرد و هدایتم می‌کرد کار کردم.

    بارها حس خستگی میومد تو وجودم ولی باز از خودش میخواستم که بهم نیرو و توان بده، هرحالتی که برام پیش میومد براش میگفتم، باهاش حرف میزدم، باهام حرف میزد مثل دوتا رفیق واقعی.

    لحظات خوش و عمیقی را گذروندم. و یجاهایی میشه گفت سخت و اون زمانی بود که اون نجوا میگفت و حمله ور میشد درباره اون هدایت‌های خداوند مرحله به مرحله.

    یعنی هربار هدایت و راهنمایی ای از جانب خداوند بود نجوای شیطان و حمله ور شدنش هم بود.

    و استاد باورتون میشه این حدود 2سال چه ترمزهایی را خداوند درونم مرحله مرحله بهم نشون داد و خودشم هدایتم کرد برای برطرف شدنش که بارها خودم از تعجب دهنم باز میموند. واقعا هنگ میکردم که این دیگه کجا بوده، اصلا چجوری شده که این باورهای اشتباه، این ترمزها درون من ایجاد شده.

    و استاد لایه لایه مثل پیاز که لایه لایه ازش برداشته میشه تا میرسه به وسط پیاز،

    برای منم لایه لایه هدایت بود و مقاومت‌ها، بعد میرفت سراغ لایه بعدی و به همین صورت ادامه داشته تا الان.

    و استاد درمورد بعضی از هدایت‌های خداوند مقاومت خیلی کمتری داشتم و باورپذیریش برام راحت‌تر بود ولی بعضی از اونها را شاید چندین ماه توش گیر بودم. سوال تو سوال از وجودم کشیده میشد بیرون و خداوند با عشقو صبوری هدایتم می‌کرد. چقدر شک ها واای خدایاااا.

    حالا بعد از اینهمه لحظه به لحظه درپناه هدایت‌های خداوند جلو اومدم، رسیدم به حدودا 2ماه پیش یا یکم بیشتر که خداوند بشارت تو مدار دریافت بشارت اولیه خودش و تحقق هدفم را بهم داد.

    منم کلی خوشحال، تا یکم گذشت دیدم خبری نیست!!خبری نشد!!! بخدا گفتم خدایا مگه نگفتی تو مدار دریافتشم پس کو؟!!! مگه هرکسی تو مدار دریافت هدفش قرار میگیره نباید دیگه بشه؟!!

    و خداوند بدلم جاری کرد من بهت گفتم تو مدار دریافتش قرار گرفتی ولی آیا تو حرف منو باور کردی؟!!!

    و استاد تا این ندا بدلم جاری شد فقط سکوت کردم. آخه درست میگفت من باور نکرده بودم که تو مدار دریافتش قرار گرفتم. و باز درین مرحله من دارم با هدایت خداوند روی مقاومت‌هام و هدایت‌های خداوند کار میکنم.

    و استاد عزیزم چقدر این فایل و کلام شما انگیزه منو بیشتر کرد که پرانرژی تر ادامش بدم تا بامید خدا بزودی تحقق هدفم و اون بشارت خداوند را بهتون اطلاع بدم.

    استاد این چندین روز اخیر واقعا یحس خستگی اومده بود تو وجودم که بازم خداوند از لطف خودش پله پله هدایتم کرد. دستمو گرفت بلندم کرد و بااین فایل تیر خلاص را بهم زد برای رهایی از اون حس خستگی.

    انگار اون حس خستگی از ادامه دادن مسیرم هم ترفند شیطان بود برام نمیدونم.

    استاد من اگر بخوام فقط از کیفیت این دوسال و سوالاتم، هدایت‌های خداوند، نحوه ورود شیطان و… بگم شاید چندین کتاب هزار صفحه ای بشه، شاید روزها باید وقت بگذره که براتون تعریف کنم. و شاید حتی اصلا نشه گفت و تعریف کرد چون اونقدر درونی و کیفیتی هستش که نمیشه با کلمات دربارش گفت.

    استاد بامید روزیکه بهتون خبر و بشارت تحقق وعده خداوند را براتون بنویسم و امیدوارم بزودی زود بشه.

    از خودش میخوام همینطور که تا به این لحظه کنارم بوده دستمو گرفته، برام صبوری کرده بهم احترام گذاشته، محرمم بوده، مرهمم بوده و.. بازم کنارم باشه و لحظه ای منو بخودم وا نگذاره.

    استاد نمیدونید بااین فایلتون چه بمب انرژی درونم منفجر شد. همون رب عاشق خیر عظیمی نصیبتون کنه.

    درپناه خداوند باشین استاد ارزشمندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: