کلید اجابت دعاها

در این فایل استاد عباس منش از طریق توضیح بخشی از آیات قرآن، منطق های قدرتمند کننده ای را به ما یادآوری می کند که لازمه کنترل ذهن به منظور دریافت خواسته هایی است که ذهن ما رسیدن به آنها را غیرممکن می داند.

خداوند از طریق منطق های این آیات، کلید کنترل ذهن را در دست پیامبرانش قرار داده است تا در لحظاتی از عهده کنترل ذهن خود برآیند که باور به امکان پذیری یک خواسته، برای آنها سخت بوده است. زیرا ذهن آنها امکان پذیری داشتن آن خواسته ها را با محدودیت های شرایط کنونی شان می سنجیده و دلایلی را لیست می کرده که – حتی با وجود وعده خداوند – رسیدن به آن خواسته را برایشان غیرممکن نشان دهد.

آگاهی های این فایل، کلید باور داشتن به “دریافت نعمت های خداوند در هر شرایطی” را در دست ما قرار می دهد. ایمان و توکل ما در مسیر دریافت خواسته هایمان را به همان نحوی تغذیه می کند که خداوند ایمان پیامبرانش را تغذیه کرده است تا باور کنیم: “وعده های خداوند به ما حتمی است”. زیرا در فرایند درخواست از خداوند و اجابت درخواست ها، خداوند همواره در حال اجابت درخواست هاست اما مشکل از باورهای محدود کننده ای است که ما درباره امکان پذیر بودن رسیدن به یک خواسته داریم.

آگاهی های این فایل، یادآور کننده ای است برای اینکه بدانیم:

  • خداوند به عنوان نیرویی که اجابت درخواستهای بندگانش را بر عهده گرفته، چه جایگاه و چه قدرتی دارد؛
  • ما به عنوان درخواست کننده، چقدر توانایی درک این جایگاه را داریم، چقدر به قدرت این نیرو باور داریم و چقدر در این مسیر متوکلیم؛
  • به محض واضح شدن یک خواسته، ذهن ما با چه منطق هایی امکان پذیری اجابت خواسته هایمان را غیر ممکن نشان می دهد و ایمان ما به وعده های حتمی خداوند را تبدیل به شک و ناامیدی می کند؛
  • ما چگونه می توانیم با ابزار منطق، استدلال های محدود کننده ذهن درباره غیر ممکن بودن ها را، زیر سوال ببریم؛
  • چگونه در فرایند دریافت خواسته، کنترل ذهن و تقوای مستمر به خرج دهیم و متوکل بمانیم؛
  • چگونه باور به ” امکان پذیر بودن رسیدن به خواسته ها ” را بسازیم و این باور را مرتباً تقویت کنیم؛
  • کدام ویژگی شخصیتی، به صورت مستمر در حال منطق ساختن برای امکان پذیری دریافت خواسته هاست؛
  • و چه نگاهی ما را همواره در مدار دریافت وعده های خداوند برای دریافت نعمت ها قرار می دهد؛

آگاهی های این فایل را با دقت بارها بشنوید. از این منطق های باورساز نکته برداری کنید. سپس در بخش نظرات این فایل، درباره درسهایی بنویسید که آگاهی های این فایل برای باور به امکان پذیری به شما یاد داده است.

منتظر خواندن نکات تاثیرگذار تان هستیم.


منابع کامل درباره محتوای این فایل: دوره روانشناسی ثروت 1

ذهن همواره شرایط نادلخواه فعلی را به عنوان وضعیتی ثابت و همیشگی می بیند و به محض واضح شدن یک خواسته در وجود ما، امکان پذیر بودن داشتن آن را با محدودیت های شرایط کنونی می سنجد و به شکل بسیار منطقی، دلایلی را لیست می کند تا ما را به این نتیجه برساند که: داشتن این خواسته به این دلایل، برای ما غیر ممکن است.

آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 1، از طریق منطقی کردن ” امکان پذیر بودن داشتن یک خواسته در ذهن دانشجو”، شیوه خلع سلاح کردن ذهن در این باره را به دانشجو یاد می دهد و او را به این باور می رساند که:

شرایط کنونی، هر چقدر به ظاهر نامناسب و هر چقدر به ظاهر غیر قابل تغییر، به راحتی می تواند تغییر کند. 

“منطق ساختن برای امکان پذیر بودن یک خواسته”، اصل و اساس آموزه های دوره روانشناسی ثروت 1 است. زیرا تنها زمانی ما در مدار دریافت خواسته های خود قرار می گیریم که داشتن آن خواسته برای ذهن ما منطقی شود.

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 1 و نحوه شرکت در این دوره

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری کلید اجابت دعاها
    361MB
    71 دقیقه
  • فایل صوتی کلید اجابت دعاها
    70MB
    71 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

844 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «یاسمن سالاری» در این صفحه: 1
  1. -
    یاسمن سالاری گفته:
    مدت عضویت: 769 روز

    ب نام الله هدایتگرم

    الهی من قربون این خدا بشم ک چقدر عشقه

    سعیده جانم سلام ب روی ماهت

    ممنونم بابت آگاهی های قرآنی ک نوشتی

    امشب خواهرم گفت استاد فایل جدید گذاشتن دیدی؟

    اومدم نگاه کردم دیدم خدای من ،اسم فایل در مورد اجابت دعاست ، زدم آپلود بشه فقط 4 دقیقه گوش دادم دیدم در مورد بچه دار شدن حضرت زکریاست

    با اینکه بارها این داستان رو شنیدم امشب انگار خدا میخواست مستقیم باهام صحبت کنه چون از قلبم آگاهه ، 4 دقیقه اول پاز زدم برم کاری انجام بدم و برگشتم هر کاری کردم انگار نت مشکل داشت آپلود نشد منم گفتم اشکال نداره میرم بقیه سایت تو قسمت روابط کامنت هارو میخونم

    هر کاری میکردم خوابم نمیبرد ، دیدم شده ساعت 3 صبح گفتم نکنه خدا‌میخواد باهام حرف بزنه بزار بیام دوباره امتحان کنم ببینم آپلود میشه یا نه ک بازم نشد گفتم بزار کامنت هارو بخونم و اولین کامنت برای شما بود ک خوندم ، چقدر کامنت شما بهم کمک کرد چون چند روزیه ک همش نجوا میاد ک یاسمن 32 سالت شده هنوز داری واسه بقیه کار میکنی ، دخترای سن تو ماشین زیر پاشونه ، بهترین روابطو دارن تو چی؟ هیچی

    نجوا میاد ک تو هنوز نتونستی مسیر علاقتو مشخص کنی هر روز روی یک شاخه ای

    خلاصه ک درونم متاطم شده بود

    اسم این فایل باعث شد ایمان بیارم ک جواب سوال من توی این فایل و کامنت هاست

    و دقیقا الهامم درست بود

    اینکه یاسمن تو از چی میترسی؟. عزت دست خداست ، تو باور داشته باش خدا خودش تورو ب مسیر درست هدایت میکنه

    سعیده جانم ، دوست مهربونم بهت تبریک میگم ک همه آدم‌ها بهترین وجه خودشونو بهت نشون میدن و خداوند دستانش رو برای کمک ب تو میفرسته

    منم وقتی شما گفتی از دست آوردهامون بنویسیم اول ذهنم گفت چی میخوای بنویسی ولی یهو یادم اومد

    یاسمنی ک تو هتل گارسون بود با اینکه از این کار بیزار بود ، حتی روش نشد ب خانوادش بگه تو هتل داره چیکار میکنه و الکی گفت صندوقداره

    هر وقت غذا واسه مهمان میبرد از درون خورد میشد تا اینکه مرداد402 وارد سایت توحیدی شد

    حرفای استاد ب دلش نشست و شروع کرد کم کم فایل های دانلودی رو گوش دادن

    نمیفهمید خیلی حرفای استادرو

    ولی میدونست وقتی گوش میکنه آروم تر میشه

    بعد از سه ماه رفت استعفا داد چون دوست نداشت گارسون باشه و توسط یکی از دستان خدا هدایت شد ب هتل با لول بالاتر و صندوقدار شد

    الان یک مرحله رفته بود بالاتر و ایمانش قوی تر

    هدایت شد قدم هارو بخره و شروع ب کار کردن روی خودش کنه

    کم کم بدهی ناچیزش رو داد

    تو فایل ها از استاد شنیده بود تکامل ب زمان نیس ب باوره

    یاسمن حس کرد نیاز داره ب آزادی زمانی بیشتر

    نمیخواد روزهای تعطیل بره سرکار

    نمیخواد 5 صبح بیدار بشه تا 7 صبح ورود ب هتل رو ثبت کنه

    فروردین 403 خدا گفت اوکی اگه دوس نداری استعفا بده

    ذهن نجواگر گفت یاسمن دیوونه بازی درنیار ، حقوقت بیشتر میشه

    هتل حاشیه امن توئه بیخیال آخر سال کلی عیدی و پاداش داری

    ولی قلبم گفت یاسی بیخیال این پول شو

    نزار مزش بره زیر زبونت

    همونجا بود ک دنبال کار دیگه گشتم

    کار خیلی عالی با مدیر عالی تر پیدا شد

    اومدم ب هتل گفتم من دیگه نمیام گفت باید یکی جایگزین پیدا بشه تا بتونی بری

    گفتم چشم و سپردم ب خدا

    الله اکبر

    خانومی ک موقع ورود من ب هتل از هتل استعفا داده بود ک من جاش اومده بودم همووون خانوم دوباره برگشت سرکار و بهم اجازه دادن استعفا بدم

    خداااای من شغل جدید حسابداری بود و من هیچی بلد نبودم

    مدیر اینقدر انسان خوب ‌و شریفیه ک بهم کم کم یاد داد و من الان خیییلی از اون زمان ک وارد شدم بیشتر آموختم

    تازگیا حسی بهم گفت یاسی مهاجرت کن

    چی ؟؟؟؟!!!!!!

    من؟؟؟؟

    من ک تا حالا پامم از کشور نزاشتم بیرون

    خب چ ربطی داره؟ من کنارتم برو

    اوکی کجا برم؟

    عمان؟ حسم جالب نبود

    قطر؟؟ حسم جالب نبود

    خدایااااا نگو برم استانبول ک اصلا نمیرم چون همه ازش بد میگن

    تا اینکه تو کامنت یکی از بچه ها خوندم با دست خالی رفت ترکیه و خدا هدایتش کرد و درهای رحمت باز شد

    گفتم خدایا شوخیت گرفته؟

    اونجا میگن از ایران بدتره

    گفت هر آدمی با توجه ب باورهاش نتیجه میگیره

    ( الان ک دارم این کامنتو مینویسم یهو گفت آتیش رو واسه ابراهیم مگه گلستان نکردیم؟!)

    گفتم خدایا بهم نشانه بده

    عاقا از فرداش ب هر کی میگفتم میخوام برم ترکیه انگار منتظر بودن من بگم میرم

    حتی مامانم ک اجازه نمیداد من برم تهران زندگی کنم خیلی راحت قبول کرد

    داداش بزرگم ک ب اصطلاح غیرتیه گفت خودم تا فرودگاه میبرمت

    عاااقا من ب هر کی گفتم میخوام برم انگار یه جور منو هل میداد ک برم

    خلاصه ک من تصمیم گرفتم کلاس هام ک تموم بشه ( آخه معلم زبان شدم ک اینم هدایت خداست

    مدرسه ای ک پارسال من بدون پول چند جلسه رفتم کار کردم امسال یهویی مدیرش تماس گرفت و بهم کلاس بیست نفره داد تا باهاشون زبان کار کنم : یاسمنی ک هیییچ تجربه کلاس داری و آموزش انگلیسی نداشت و خودش داشت دست و پا شکسته آموزش میدید و جالب تر اینکه اینقدر بچه ها و مامان ها ازم راضی هستن ک گاهی ب خدا میگم خدایااااا تو اگه نبودی من همون جلسه اول از ترس سکته کرده بودم و قبول نمیکردم اصلا سر کلاس برم)

    خلاصه ک قدم بعدیم رفتن ب ترکیه هست با اینکه هییییچ برنامه ای ندارم و فقط میدونم خدا اونجا منتظرمه

    سعیده جانم ممنون ک از خودت نوشتی و ب ما هم گفتی بنویسیم

    مطمئنم سال بعد این موقع استانبولم و از خوشحالی ب پهنای صورت اشک میریزم و واستون مینویسم

    واقعا نمیدونم قراره چی پیش بیاد ولی کااااملا ایمان دارم الخیر فی ما وقع

    خدایا شکرت بابت این رد پایی ک گذاشتم و شکرت ک هدایتمون کردی ب راه توحید

    استاد جانم ممنونتونم

    مریم عزیزم ازت هزاران مرتبه سپاسگزارم زن قوی ، من خییییلی از شما آموختم ک خودم باشم و چقدر الان آرامشم بیشتره ک خودمو همونطور ک هستم قبول کردم

    عااااشقتونم

    تا درودی دیگر بدرود️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای: