کلید اجابت دعاها - صفحه 1

844 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «طیبه» در این صفحه: 14
  1. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 693 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 8 دی رو با عشق مینویسم

    اولین روزی بود که من باورهایی که با صدای خودم ضبط کردم و چیزای جدیدی که نوشته بودم از جلسه 1 دوره عشق و مودت ،تکرار میکردم

    و البته با تاکید خدا که در این فایل بهم گفت روی باورات تمرکزی صد در صد کار کن تا اجابتت کنم

    تا بتونم کاری برات انجام بدم

    من از صبح، انقدر تو فشار ذهنی بودم ،که واقعا سخت بود برام که تکرار کنم باورهایی که ضبط کرده بودم رو ، تا تو گوشم گذاشتم و گوش بدم ، تا میومدم با احساس خوب تجسم کنم

    بارها ذهنم میخواست هی بگه که تو که هیچی نداری، کسی دوستت نداره

    ،تو که عشق نداری، تو که نمیدونی وعده ای که خدا بهت داده ، که خواسته ات به تو داده میشه یا نه و از این حرفا

    وقتی این نجواهارو میشنیدم ،میگفتم که نه ، منو یه نور و انرژی عظیمی دوست داره که من براش بی نهایت ارزشمندم

    بی نهایت عاشقمه و منو دوست داره و هر لحظه کمکم میکنه و تو این یک سال ، خیلی کمکم کرد، پس همین خدا بقیه مسیر رو هم کمکم میکنه

    من یه عشق دل بی نهایت بزرگی دارم که اسمش ربّ هست ،صاحب اختیار من

    عزیز دلم ، که هر لحظه نورش رو حس میکنم

    عزیز دلم که میگم، یاد عزیز دلم های استاد عباس منش برای مریم جان شایسته ، میفتم

    اوایل ورود به سایت وقتی از زبانشون میشنیدم اذیت میشدم خوشم نمیومد

    اما به مرور که روی خودم کار کردم این عزیز دلم شد، بین من و خدا یه جمله پر از عشق

    و من الان به خودم ، به خدا همیشه عزیز دلم میگم و بی نهایت لذت بخشه

    و یه وقتایی جلو آینه که خودمو نگاه میکنم میگم چطوری عزیز دلم خوبی و خودم حال خودمو میپرسم و میخندم و میگم عالیم عشق دلم ربّ ماچ ماجی من تو چطوری ؟

    خدایا شکرت

    یعنی من بعد دو سال

    دوباره یه جنگی بین ذهنم داشتم

    جنگ میگم

    چون داشت اذیتم میکرد

    البته به اندازه دو سال قبل ذهنم دیگه قدرتی نداره، چون من خالق زندگیمم و خودم میتونم کنترل رو بدست بگیرم

    فقط کافیه بیشتر تلاش ذهنی انجام بدم تا ساکت بشه

    و خدا هر لحظه کمکم میکنه که خلع سلاح بشه

    چون خیلی راحت تر شده برام ، به نسبت دو سال قبل که بتونم ورودی های ذهنم رو کنترل کنم و سریعتر حالمو خوب کنم و توجهم به نکات مثبت باشه

    مدام از خدا کمک میخواستم که با به یاد آوردن ها ذهنم رو آروم کنم

    و با نشونه هایی که امروز خدا بهم داد

    بارها به ذهنم بگم ، که ببین ، خدا همیشه نشونه داده

    و اینو به ذهنم گفتم که درسته دو سال پیش ،من خودمو دوست نداشتم و میخواستم عشق رو از بیرون پیدا کنم و به زور دریافت کنم عشق رو

    و این دوست نداشتن خودم ، سبب شد اصراری داشته باشم که خدا به من یک شخص خاص رو عطا کنه

    اما الان دیگه هر روز خدا داره با بی نهایت عشقی که به من عطا میکنه ،منو سرشار از عشق میکنه

    من هر روز دارم رشد میکنم و خودمو میشناسم و ظرف وجودم رشد میکنه و شخصیتم رو به گونه ای که خدا دوست داره سعی میکنم تغییر بدم

    من دارم یواش یواش از طیبه دوسال پیش فاصله میگیرم

    و توی این یکسال که وارد سایت شدم ، انقدر خودمو دوست داشتم که حالم خوب بود

    و صد در صد باورام قوی بودن که من شجاعت این رو پیدا کردم که ، با اینکه کسی رو که دوست داشتم و الانم یه جور دیگه شده این دوست داشتن ، اینبار خداگونه دوست دارم و رها هستم ،این دوست داشتنش رو ،

    که با اینکه چند بار بیشتر ندیدمش و اصرار داشتم عشقم رو بهش نشون بدم ،که منو دوست داشته باشه

    اما تو این مدت ، روی خودم کار کردم و بعد یک سال ، گذشتم از این خواسته ام

    و با اینکه الان نوع دوست داشتنم هم فرق کرده و یه جور دیگه دوستش دارم و آزادانه دوستش دارم

    و خدارو در این دوست داشتن میبینم

    اما دیگه یاد گرفتم

    و خدا یادم داد

    خدا کمکم کرد

    اگر باورهای من تغییری نمیکرد ، من به هیچ عنوان نمیتونستم از خواسته ام بگذرم و قدم آخر رو بردارم

    و دوره 12 قدم رو در 1 آبان و یا عشق و مودت رو در 3 دی ماه بخرم

    چون بارها تلاش کردم تا دوره هارو بخرم

    وقتی فکر میکنم به تلاش هام و بی نتیجه بودنشون

    حرف استاد رو میفهمم که میگفت ، اگر در مدار دریافت چیزی نباشید ،نمیتونید به زور بدستش بیارید

    و اگر باورهای هم جهت با خواسته هاتونو نداشته باشین ،هرچقدر تلاش فیزیکی بکنید ،بی فایده هست

    من روی خودم کار کردم که تونستم پاداشش رو بگیرم

    و الان مصمم تر ادامه بدم

    باورهام هم جهت شد با دریافت دو تا دوره که تونستم بخرمشون و الان دارم تمریناتشونو انجام میدم

    الان دیگه میخوام مستقیم راه بهشت رو برم و لذت ببرم و سوت زنان از این مسیر با لذت برم و برسم به نعمت ها و عشق و ثروت

    که البته خود مسیر هم بی نهایت عشق و لذت و ثروت داره

    اینارو به خودم میگفتم و یادآوری میکردم

    چند روز پیش خدا بهم گفت

    طیبه نشونه دادم ، که به وعده ام عمل میکنم

    پیاده نشی دور بزنی مثل دو سال پیش و کار خودتو بکنی !!!

    الان دیگه آگاهی ، و باید رفتاری در شان یک فرد آگاه رو داشته باشی

    میدونم سخته ، تمرین و تکرار باورها

    اما تو میتونی

    تا اینجا تونستی

    از این به بعدم میتونی

    دقیق بهت گفتم چیکار باید انجام بدی

    گفتم که تاکید داشتم رو باورات با احساس خوب کار کن و فقط و فقط لذت ببر

    کلید اجابت دعا هارو بهت دادم در فایلی که استاد عباس منش گذاشت

    تاکید تاکید تاکید کردم

    پس شروع کن

    تسلیم من باش و من کمکت میکنم

    به خودت یادآوری کن ،خدایی که تا اینجا هدایتت کرده و رشدت داده ،از این به بعد هم بزرگ میکنه ظرفتو

    فقط باید باور هاتو قوی کنی که خدا با باورهای تو هست که بهت پاسخ میده

    و یادت باشه که حتما قدم های عملی رو هم برداری

    اینا در کنار هم معنا دارن

    اما کار ذهنی و تغییر باور بیشتر تاثیر داره

    و تجسم کن و به تمرینات دوره عشق و مودت و 12 قدم که خریدی تا قدم 7 رو

    تمرکزی کار کن

    اگر تو مصمم باشی ، مطمئن باش مثل دو سال پیش میتونی و میشه که بیشتر از این تغییر بدی شخصیتت رو

    و اما امروز، من با تمام تلاشم ،هر بار سعی کردم که هی به ذهنم بگم آروم باش ، الان خدا چی میخواد؟؟؟

    باید هماهنگ بشی با روح

    باید یاد بگیری چجوری ساکت بشی و بشینی ببینی خدا چیکار میکنه

    توی این یکسال ، من فکر میکردم که روی باورام کار کردم

    درسته خیلی از باورام تغییر کردن و نتیجه دیدم و همین تغییر باورم بود که سبب شد قدم آخر رهایی از عشق رو بردارم

    و شجاعتمو نشون بدم

    و به خدا بگم دیگه اصرار نمیکنم هرچی که تو بگی

    هرچی که ، تو بخوای

    حتی وقتی خدا به من گفت جایزه ات رو خودت انتخاب کن و دوباره به عهده من گذاشت

    اما در کنارش گفت

    طیبه وقتی انتخاب کردی جایزه ات رو، باید رها باشی و روی خودت کار کنی

    حالا که درخواست کردی گفتی من چی میخوام و منم بهت وعده دادم که اجازه دادم خودت جایزه ات رو انتخاب کنی ،

    حتی گفتم الگوهاشو پیدا کن و به خودت یادآور شو

    باید دیگه رهاش کنی و بگذری و تمرکزی روی باورات کار کنی و صد در صد خودت رو غرق کنی در این تغییر اساسی

    تا در زمان مناسب بهت داده بشه و شخصیتت رو بسازی به شیوه ربّ و صاحب اختیارت

    و قصد پشت خواسته ات رو یادت باشه

    امروز ، خدا با مثالی به من واضح فهموند که به این حرفش دقت کنم و گوش بدم

    و مثالش، تکامل خوب شدن جوش کنار لبم بود، که دو هفته طول کشید تا خودش خوب بشه و جاش ترمیم بشه و من کل این دو هفته رو داشتم آموزش میدیدم که چجوری آرام باشم و رها باشم و به قصد پشت خواسته هام دقت کنم تا جهان خودش همه کارهارو به درستی انجام بده

    مثل مثال استاد تو دوره عشق و مودت که نون رو مثال زدن

    که فقط وظیفه من اینه که درسته روند تکامل رو مشاهده میکنم ،که جوش داره در عرض یک یا دو هفته تکاملش رو طی میکنه

    و ببینم اتفاقات خوب پشتش رو که جوش چقدر زیبا تکاملش رو آرام طی کرد تا به مرحله ای برسه که خودش خود به خود ترمیم بشه

    و پوستم صاف بشه

    درخواست من هم مثل همین جوش کنار لبم هست

    که من باید به روند تکاملش دقت کنم

    روند تکامل چیه؟؟

    اینکه باورهایی درمورد عشق بنویسم و ضبط کنم و تکرار کنم

    و تجسم کنم و احساسم رو خوب کنم و به وضوح ببینم

    و تمرینات رو هر روز انجام بدم

    سپاسگزار تر باشم و به قوانین و تمرینات عمل کنم

    چون عمل هست که به نتیجه میرسونه و ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است به قول استاد عزیزم

    و آرام باشم و در عمل ایمانم رو نشون بدم تمرکزی فقط و فقط روی خودم کار کنم

    اینجوری میتونم به قصد پشت خواسته ام برسم

    به عشق عظیم ربّ و صاحب اختیارم به خدا گونه و آگاه بودن من و عزیز دلم

    بی نهایت سپاسگزارم ازت ربّ من به خاطر همه این درک هایی که با مثال های ریز بهم میگی و شاخکامو تیز میکنی تا دریافتش کنم

    و وقتی مینویسم بیشتر رو دریافت میکنم

    اما درمورد پذیرش عشق ،چقدر من مقاومت داشتم و خبر نداشتم

    با اینکه الان وقتی دختر و پسرای عاشق رو میبینم لذت میبرم

    و با خودم به صلح رسیدم ،اما امروز متوجه شدم که چقدر من مقاومت دارم بابت باورای خالصی که داشتم با صدای خودم

    گوش میدادم

    و متوجه شدم که تا میام گوش بدم ، افکارم منو میبره به چیزای ناخواسته

    و من با اینکه گوش میدادم ، اما حواسم به باورهای خالص قوی نبود ، این مدل گوش دادن رو تو این یکسال داشتم که با اینکه گوش میدادم اما به ناخواسته ها یه وقتایی فکر میکردم

    امروزخیلی در تلاش بودم، اما شب وقتی برگشتم خونه ،امید داشتم

    گفتم اشکالی نداره

    تا جایی که من تونستم تلاش کردم و تجسم کردم و حالمو خوب کردم

    این کارو باید هر روز انجام بدم

    به یادم آوردم دو سال پیش رو، که من فقط گریه میکردم و شب و روز احساس میکردم چقدر انسان بدی هستم که خدا هم منو دوست نداره ، که کسی منو دوست نداره و ازدواج نکردم

    تا آدما منو میدیدن میپرسیدن

    طیبه تو که دختر به این خوبی هستی چرا تا حالا ازدواج نکردی ؟

    و همه این سوالا جوابش ،دوست نداشتن خودم بود در اون سال ها

    و من الان تا جایی که تلاش کردم خودم رو عاشقانه دوست دارم و حتی من انقدر راحت شدم و از تنهایی خودم لذت میبرم که کیف میکنم با خدا صحبت میکنم

    اما اگر کسی کنارم باشه که با همدیگه پیشرفت کنیم و در راه خدا قدم برداریم و روی شخصیتمون کار کنیم هم ، خوشحال میشم و میپذیرم این عشق رو

    اما باید باورامو قوی کنم تا به من داده بشه

    و تضاد عشق سبب شد من تغییر کنم

    سبب شد که من پا تو مسیری بذارم که نور بود و نور

    عشق بود و عشق

    خودمو شناختم

    و بعد دوسال، ببین چقدر آروم شدم و حالم خوب شد

    با خودم به صلح رسیدم

    پس اگر همین الان هم مصمم باشم روی تغییر باورهام ،صد در صد مقاومت ذهنم در مورد عشق میشکنه

    و نه فقط در مورد عشق ، بلکه درمورد همه جنبه های زندگیم

    من باید هر روز تلاشمو بکنم

    و میدونم که خدا تلاشم رو میبینه و به قول استاد تو کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم

    که دیروز اولین بار شروع کردم به خوندنش و 15 صفحه خوندم

    میگفت وقتی جهان جدیت تو رو ببینه ،همه راه ها رو برای تو هموار میکنه

    البته اینو تو فایلای رایگان هم شنیده بودم

    اما انگار زمان درکش از این کتاب بود

    پس من قبلا این همواری رو دیدم ، و میدونم کمکم میکنه

    پس باید ادامه بدم

    و به وعده ای که خدا بهم داده با تجربه هایی که تو این یک سال داشتم ،یادآوری کنم و باور داشته باشم

    که میشه

    چون خدا کلید داده بهم

    کلید اجابت دعاها : باور هست

    چون امروز انقدر واضح و دقیق خدا دوباره بهم نشونه داد و گفت طیبه تو فکر این نباش چجوری جایزه ات رو میدم

    کلیدشو بهت دادم

    باوراتو مصمم ادامه بده

    انقدر نشونه هاش واضح بود که با اینکه واضح بود اما چون مقاومت داشتم در مورد باورهای خالص من هی میگفتم نشونه بده

    تا اینکه تو شب بارونی که از کلاس برمیگشتم به خونه تو بی آر تی ، نشونه خواستم و اومدم تو سایت

    خدا دوباره برای من زندگی در بهشت قسمت 87 رو نشونه داد که حتی تو اون قسمت هم ، کلی بارون میبارید تو پردایس

    این یعنی چی ؟؟؟

    یعنی اینکه طیبه تو فقط عشق و حالتو بکن و الان که درک کردی جریان چیه و قانون چی میگه

    خب ، از این به بعد مصمم تر باش

    باید بتونی ، تو میتونی طیبه از پسش برمیای

    تا حالا تو این دو سال و این یک سالی که وارد سایت عباس منش شدی تونستی

    پس از این به بعدشم میتونی

    اینبار باید یه جور دیگه تغییر کنی

    اساسی

    جوری که به سرعت رخ بده و چند ماه بعد ، خود الانتم نشناسی

    طیبه تو میتونی

    از خدا میخوام کمکم کنه چون من بدون خدا هیچی نیستم

    تنهایی نمیتونم و خداست که همیشه دستمو گرفته و کمکم کرده تو تک تک لحظه هام

    خدایا شکرت

    ………

    و از امروز بی نهایت بهشتی ، بنویسم

    که خدا چقدر دقیق هدایتم میکرد و نشونه میداد

    امروز که تمرین ستاره قطبیم رو نوشتم و حاضر شدم،

    قبلش باید با مادرم میرفتیم ترمینال مسافر بری

    که مادرم خونه آبجیم مهمون بره

    وقتی باهم رفتیم ، ترمینال هیچ کس نبود و ساختمونشو خراب کرده بودن

    امروزم هوا ابری و بارونی بود بی نهایت بهشتی بسیار زیبا بود

    شب بارون باریده بود و زمین خیس خیس بود

    پلیس اونجا گفت که ترمینال جدید احداث شده و سوار اتوبوسای ترمینال بشید و برین ترمینال

    ماهم رفتیم و وقتی رسیدیم راننده با خوشرویی و لبخند کرایه رو ازم نگرفت

    انقدر ذوق داشتم که رایگان اومدیم بی نهایت خوشحال بودم

    سمت پارک سرخه حصار ،یه جای خیلی خیلی بزرگ و شیک و زیبا با کلی حس خوب ،ساخته بودن و یه ساختمون بی نظیر و زیبا

    که رنگش زرد نارنجی بود و بسیار قشنگ بود

    وقتی رسیدیم و رفتیم داخل ترمینال ، من از ذوق اینکه چنین ترمینال فوق العاده ای دیدم داشتم لذت میبردم

    انگار داشتم تو فرودگاهای خارج از کشور میرفتم به مقصد بی نهایت زیبای بهشتی

    خیلی شبیه فرودگاهای خارجی بود

    فوق العاده زیبا بود

    وقتی مادرم رو بردم و سوار اتوبوس شد و برگشتم

    از نوشته تهران دوست داشتنی که به فارسی نوشته بودن و به انگلیسی مجسمه اش رو درست کرده بودن عکس گرفتم

    سوار اتوبوس شدم و سمت مترو فرهنگسرا پیاده شدم

    از امروز که شروع کرده بودم به گوش دادن باورهایی که درمورد عشق با صدای خودم ضبط کرده بودم

    مدام ذهنم میخواست نگرانم کنه

    باورا انقدر خالص بودن که من واقعا اذیت میشدم از تکرار و شنیدنشون

    وقتی رسیدم مترو و سوار قطار شدم مدام نشونه میخواستم که حالم خوب بشه و آروم بشم

    یهویی چشمم افتاد به بیلبورد مترو نوشته بود

    یه ایران دوستش داره

    خندیدم گفتم خدایا شکرت

    و این یه ایران که نشونه دادی منظورت خودت هستی ربّ من

    تو دوستم داری

    و دوباره داشتم گوش میدادم به باورایی که ضبط کردم

    اما باز ذهنم مقاومت داشت تا اینکه وقتی سوار مترو تجریش شدم تا برم کلاسم

    همینجوری وایساده بودم و گوش میدادم و سعی داشتم کنترل کنم خودمو

    همین که سرمو بالا آوردم دیدم نوشته

    میمونیم باهم

    قرمز نوشته بود

    میدونستم منظورش چیه از میمونیم باهم

    خندیدم گفتم ببین طیبه چقدر خدا داره بهت نشونه میده درمورد عشق

    که مقاومت های ذهنت بشکنه

    این نشونه هست

    چرا روزای قبل این نوشته رو ندیدی و الان دیدی؟؟؟

    وقتی به این نشونه ها فکر میکنم ،با خودم میگم

    من که هر بار شنبه و یکشنه ،یک ساله که با مترو میرم و میام ، چرا تو این مدت یک دو ماه ، من این نوشته هارو ندیدم

    حتی برام عجیب بود

    من بارها به تبلیغات مترو نگاه کردم ،بارها به اون تبلیغ باغ کیانوش نگاه کرده بودم

    چرا ندیده بودم جمله ای رو که خدا 2 دی ماه بهم نشونه داد و منم تو مترو زدم زیر گریه

    که نوشته بود شجاعت ،همه چیزیه که نیاز داری ‌…

    و دقیقا مرتبط بود با اون روز و اون لحظه من

    وقتی همه اینارو کنار هم میذارم ، درکش برای من راحت تره که خدا به بی نهایت طریق داره هدایتم میکنه و راه رو بهم نشون میده

    اینکه من باید شاخکامو تیز نگه دارم و آگاه باشم که با ریز ترین چیزها خدا داره به من هدایت میکنه

    وقتی من رسیدم تجریش و داشتم گوش میدادم به باورای قوی عشق

    باز هم مقاومت داشتم و سعی میکردم خودمو کنترل کنم و تجسم کنم ، میدیدم نمیشه ، ازخدا کمک میخواستم

    از طرفی هم امروز بد جور بی قراری میکردم در مورد جوشی که زیر لبم بود و چند روزی بود داشت روند تکاملش رو برای خوب شدن طی میکرد

    مثل یه چیز اضافه دیده میشد و اذیتم میکرد و مدام سعی داشتم که خودم بکشم و از جاش دربیارم

    و نمیخواستم اینجوری برم سر کلاس ،از طرفی هم یاد گرفته بودم که سعی کنم آروم باشم

    مهم روحه نه جسم

    البته جسم هم مهمه اما اول باید با روحم به صلح برسم تا جسمم حالش خوب باشه همیشه

    یا اینکه فکر نکنم ،بگم مردم میبینن و میگن جوششو برنداشته و حرف مردم برام مهم باشه

    درسته که زیبایی چهره لازمه، اما من داشتم یاد میگرفتم

    چون قبلا که خودم تلاش میکردم پاکسازی کنم جاش میموند ،از وقتی یاد گرفتم کاری نداشته باشم و بذارم روند تکاملی حتی برای زیبایی چهره ام طی بشه

    همه چیز خود به خود و راحت عالی پیش میره

    حتی تو تمرین ستاره قطبیم صبح نوشتم که دلم میخواد تا ساعت 10 این جوش سریعتر خودش بیفته

    وقتی مقاومت داشتم ، اما با این جوش من خیلی چیزا یاد گرفتم

    با هر باری که دستمو میبردم به سمت جوش که درش بیارم و میدیدم که آخراشه که واقعا میتونستم خودم بردارم اما این کارو نکردم ، به خودم میگفتم نه طیبه

    تو نمیتونی کاری انجام بدی

    ،اون خودش داره تکاملشو طی میکنه

    اگر دست بهش بزنی ، نتیجه برعکس میشه و جای جوش میمونه و دوباره زخم میشه و یا کامل از بین نمیره

    جوشت داره تکاملش رو طی میکنه و تو باید آروم باشی و بذاری روند خودشو طی بکنه ، که وقتی خودش بیفته دیگه اثری از جاش باقی نمونه

    و الان درسته که به ظاهر سبب شده روی لبت یه جوری دیده بشه ، اما دقت کن

    به پشت این جریان دقت کن

    به اینکه چقدر اتفاقات خوبی داره میفته در بدنت فکر کن

    اینکه تک تک سلول های بدنت با عشق و شادی و کد های سلامتی که اول صبح ، خدا از قلبت ،که جایگاه ربّ هست ، ارسال کرده و نوری عظیم این کد های سلامتی راهی شدن تا به کل بدنت عشق و سلامتی بدن و ترمیم کنن

    ببین به این فکر کن ،ببین چقدر حس خوبی میگیری

    پس آروم باش و لذت ببر از نکات مثبت و نعمت های خدا که صورت زیبایی داری و بی نهایت زیباست

    پس وقتی حست خوب باشه و کاری به تکامل جوشت نداشته باشی ، خدا و سلول های بدنت و کد های سلامتی ، رقص کننان بدنت رو ترمیم میکنن

    حتی اگه رها باشی ،این روند به سرعت طی میشه طیبه

    که بعدش صورتت زیبا تر بشه

    اینکه مقایسه اش کن با زمانی که اگر بخوای خودت به زور چربی داخل جوش رو تخلیه کنی به هیچ عنوان تخلیه نمیشه که هیچ

    بلکه جاش رو صورتت میمونه و بازم تبدیل به جوش میشه

    اما اگر دست بهش نزنی ، روندی بسیار زیبا رخ میده

    کاملا آروم و تکاملی فرایند هایی داخل اون قسمت به وجود میان که اگر تو تلاش کنی این مقاومتت رو کنترل کنی

    این روند به خوبی طی میشه و آخرش قشنگه یه ترمیم اساسی و ناب انجام میشه توسط کد های سلامتی و عشق و گلبول های سفید بدن عزیزت

    حالا آخرش چیه؟؟

    آخرش اینه که خودش به سادگی و خود به خود میفته و پوست صورت تو ترمیم شده و زیبا باقی میمونه

    این مثال رو برای تمام جریان های زندگیت باید به یاد بیاری و بذاری تکاملش طی بشه

    مثل این میمونه که تو روی باورهات تمرکزی کار کنی و لذت ببری و بعد روند به سرعت مثل موشک در همه جنبه ها طی بشه

    به یک باره اگر بخوای ، خودت دست به کار بشی

    هم جای جوش میمونه

    هم پوستت ناخوب میشه

    هم اینکه عجله کردی و هیچ کمکی بهت نمیکنه و به اون خواسته ات نمیرسی که پوستی شفاف و زیباست

    و همه چیز خود به خود خودش در زمان مناسب درست میشه

    و یه چیز خیلی خوب از جریان جوشم یاد گرفتم که

    چند وقت پیش که فهمیدم اراده چجوری قوی میشه و یه مرد خارجی که دکتر بود میگفت

    نوشته بود روی فایل :

    آخرین مطالعه ای که روی مغز انجام شده قطعا شوکه ات میکنه

    و دکتر شروع کرد به صحبت کردن :

    اکثر مردم اینو نمیدونن که

    بخشی در مغز وجود داره به اسم

    anterior cingulate cortex

    وقتی کارهایی رو انجام میدی که تمایلی به انجامشون نداری

    این بخش مغز بزرگتر میشه

    مثلا سه ساعت به ورزش روزانه یا هفتگیت اضافه کنی

    یا وقتی رژیم میگیری و از خوردن چیزی اجتناب میکنی ،

    در کل این بخش از مغز ، نه تنها یه بخش بنیادی برای نیروی اراده محسوب میشه

    بلکه میزان تمایل شما به زندگی کردن رو افزایش میده

    به خودم گفتم طیبه به جوشت دست نزن تو داری با این کار به ظاهر کوچیک ، که دست به جوشت نمیزنی ، یاد میگیری و بخش کورتکس مغزت رو بزرگ میکنی

    تا برای بزرگتر شدن اراده ات و سریع عمل کردنت برای کارهای دیگه بهت کمک میکنه

    آفرین بهت طیبه تحسینت میکنم که داری یاد میگیری

    و من خودمو کنترل کردم و دست به جوش کنار لبم نزدم

    و به کلاسم رفتم

    وقتی رسیدم کلاسم کسی تو مغازه استادم نبود و نشستم و به کار استادم نگاه کردم و دقت کردم به تک تک جزئیات کار استادم

    همینجور که داشتم نگاه میکردم به کار استادم ، به یک باره حس کردم لبم میخاره دستمو بردم بخارونم دیدم جوش از جاش کنده شد و افتاد

    وای سریع آینه رو درآوردم از کیفم نگاه کردم دیدم جای جوش کاملا ترمیم شده

    و پوست جدید و کاملا صاف بود

    انقدر دقیق و زیبا

    خدای من شکرت

    و من نوشتم امروز تا وقتی کلاس میرم جوشم خودش بیفته و افتاد

    تمرین ستاره قطبی غوغا میکنه

    که البته باید باورای هم جهت با نوشته هام رو هم بنویسم و تکرار کنم

    وقتی بچه های کلاسمون اومدن

    با هم صحبت کردیم و من با خودم برگی که روش اسب کشیده بودم رو برده بودم تا به استادم نشون بدم

    وقتی استاد اومد و شروع کرد ، قبل شروع کردن ، گفتم استاد یه لحظه من اول محصول جدیدمو نشونتون بدم

    وقتی دید روی برگ کشیدم بهم گفت آفرین طیبه چقدر پیشرفت کردی

    قبلا نمیتونستی حجم هارو در بیاری اما الان با رنگ روغن روی برگ درخت طراحی کردی و خوب درآوردی

    و تحسین کرد و بعد شروع کرد .

    امروز به طرز عجیبی استادم مدام اسمم رو میگفت و هر موقع درمورد نقاشی میگفت یه توجه خوبی داشت

    هر کدوم از بچه های کلاسمون سوالایی در مورد نقاشی میپرسیدیم و منم سوالامو میپرسیدم و انقدر دقیق توضیح میداد و توجه داشت به سوالای من

    در صورتی که قبلا کمتر جواب میداد به سوالا

    میگفت طیبه من برای این نقاشیم فلان کارو کردم

    طیبه من فلان جا رفتم عکاسی

    با اینکه کل کلاسمون هر 6 نفرمون بودیم ولی مخاطبش برای توضیح دادن انگار بیشتر من بودم

    منم وقتی این توجه رو دیدم ،شاخکام تیز شد که صد در صد بین حرفاش برای من پیام داره

    حتی امروز استادم دقیق بهم گفت چه رنگایی باید به کارت بزنی تا بتونی رنگارو درست بسازی که قبلا اصلا نمیگفت

    واقعا شگفت زده شده بودم

    همیشه میگفت خودتون باید با رنگ ها ،رنگ بسازین تا یاد بگیرین ،من نمیتونم ترکیب رنگ رو بهتون آموزش بدم

    چون کاملا چشمی هست

    من فقط رنگ شناسی و اصل رو بهتون یاد دادم و باید تمرین کنید

    و امروز به طرز بی نهایت شگفتی کاملا به من توضیح میداد

    با هر طیبه ای که میگفت ،تو دلم میگفتم ببین این توجه خداست که داره از بی نهایت دستش بهت کمک میکنه ها

    ببین باید دقت کنی به حرفاش

    و قشنگ گوش دادم

    و سوالایی که همیشه داشتم میپرسیرم و به زیبایی جواب میداد

    وای خدای من شکرت

    من تو باورای عشق که نوشتم ،توجه رو از همه جهان هستی دریافت میکنم این خودش نشونه بود یه نشونه بزرگ که منم دارم خلق میکنم

    منم دارم با فرکانس هام و باورهام ریز ترین رفتارهای آدمارو هم نسبت به خودم رقم میزنم

    البته تا باورام قوی تر بشن خیلی باید عمیقا تمرکز کنم

    اما خب ،به قول استاد که میگفت تا شروع میکنید به تکرار باور قوی ، به سرعت تو روز اول تو ساعتای اول نتیجه شو میبینید و لا اینکه امروز ذهنم مقاومت داشت اما من نتیجه میدیدم

    مگه میشه من یه کلید و گنج پیدا کردم و تازه فهمیدم باور چیه ، سعی و تلاش نکنم براش

    خدا داره با باورای من به من جواب میده

    فقط باید بیشتر آگاهانه سعی کنم و بیشتر نتیجه ببینم

    خیلی دوستت دارم خدا جونم خیلی

    خیلی دوستت دارم استاد عباس منش

    خیلی دوستت دارم مریم جان شایسته

    خیلی دوستتون دارم اعضای سایت و همکاران استاد عزیزم

    وقتی کلاسمون تموم شد و برگشتم تو راه به فکر این بودم که از صبح که یه سری ظرف موند و مادرم رفت مسافرت خونه خواهرم ،من الان باید برم خونه و بشورمشون و باید شام هم درست کنم

    اینو تو دلم میگفتم و تو راه نزدیک مترو تجریش ،دوباره مقاومت داشتم به باورای عشق

    گفتم نشونه بده دلم آروم بشه

    یه نفر داشت میخوند و گیتار میزد

    من حس کردم باید گوشامو تیز کنم

    چون داشتم به فایلی که با صدای خودم ضبط کردم گوش میدادم

    یهویی گفت

    گفتم کاریت نباشه …

    وای خدای من

    داشت واضح میگفت به چگونگی و رخ دادنش فکر نکن ،طیبه مگه بهت نگفتم کاریت نباشه

    تو فقط باورارو تکرار کن و تمرکز کن با احساس خوب و تحسم کن و لذت ببر

    کار تو در این جهان هستی همینه لذت ببری و عشق و حال کنی

    باید تمرین کنی تا کار راحتی بشه برات

    بعد که رفتم و خواستم سوار قطار بشم یه قطار وایساد، حواسم نبود و منتظر بودم قطار بیاد سریع بشینم ، یهویی دیدم روش نوشته

    حالِ خوبِ زندگی

    خندیدم و سرمو چرخوندم سمت راست و باز ته دلم دنبال نشونه بودم در مورد باورای عشق و تا نگاه کردم قسمت جلوی قطار رو ببینم

    دیدم نوشته بود

    همونه

    نشون به اون نشونه

    وای دیگه من فقط خندیدم هی تکرار میکردم

    آخه مگه میشه من هر بار تو مترو یه چیز ببینم ،هر روز من تو این مسیر میرم و میام ،چرا همه شو یه جا ندیدم

    و میتونم فقط یه جواب بهش بدم

    هدایت ریز به ریز و چیدمان دقیق خدا

    که داره باورم رو به هدایت کردنش قوی میکنه

    که داره به من میگه که من همیشه و هر لحظه همراهتم

    در رگ پنهان و پیدایت منم

    دیوانه لیلایت منم

    وای که چقدر دوستش دارم

    خیلی ماچ ماچیه

    وقتی برگشتم خونه به طرز شگفت انگیزی هوا خوب بود و بارونی و انقدر باد زیبایی به صورتم میخورد که واقعا حس بهشت رو داشتم

    گفتم خود خود بهشته

    و وقتی رفتم سوار بی آر تی بشم دوباره باز مقاوت هایی داشت ذهنم و میخواست نگرانم کنه

    وقتی بی آر تی راه افتاد از کنار همون پارکی که من تو رد پام نوشتم که اولین سالایی که اومدیم تهران بیشتر میومدیم و یه دریاچه بزرگ داشت با یه پل که دو طرف دریاچه رو وصل میکرد و راحت میتونستی بالای پل وایستی و دریاچه رو ببینی

    من همیشه میگفتم من یه خونه میخوام اندازه این پارک باشه که 53 هکتار بود

    وای خدای من شب بود و بی آر تی پشت چراغ قرمز و من نوری که به دریاچه میفتاد و دیدم و دوباره خواسته ام یادم اومد

    گفتم خدایا نشونه بدا و مقاومت ذهنم رو بشکن برای تکرار باورای عشق

    نشونه ام رو از سایت زدم

    زندگی در بهشت قسمت 87 بود

    تو بی آر تی خندیدم و شروع کردم به دیدن فایل

    دقیقا تو پردایس هم بارون میبارید و استاد و مریم جان داشتن کار میکردن و با تک تک لحظات فیلم من داشتم لذت میبردم

    خدا چقدر داره تمرکزی همیشه برای من نشونه زندگی در بهشت نشون میده از سایت

    این یعنی یه چیدمان دقیق برای عشق خاص خدا ،برای طیبه

    خدایا شکرت

    من امروز تمام سعیمو کردم تا کنترل کنم ذهنم رو

    اما به خودم میگفتم نباید خسته بشی

    اودش سخته

    بالاخره ذهنت خلع سلاح میشه و به باورای خاصی برای عشق و همه چیز سکوت میکنه و کارارو میسپره دست خدا

    پس ادامه بده

    و وقتی رسیدم خونه رفتم سنگک خریدم و اومدم دیدم داداشم ظرفارو شسته

    چنان ذوقی داشتم که تو آسمونا بودم

    من تو روز اول تکرار باورای عشق

    که از دوره عشق و مودت نوشتم

    با وجود مقاومت های شدید ذهنم ،نشونه ریز دیدم و شکر کردم

    امروز یکی از بهترین روزهای زندگیم بود

    خیلی خداروشکر میکنم

    خدایا شکرت

    ماچ ماچی ترین ربّ من لپاتو بکشم من و یه ماچ گنده از نور بی نهایت عظیمت با بی نهایت حس خوب بغلت میکنم

    خیلی دوستت دارم خیلی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  2. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 693 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 7 دی رو با عشق مینویسم

    تاکید

    تاکید

    تاکید

    خدا ، وقتی تاکید میکنه ، من بیشتر درک میکنم و ازش ممنونم که ، انقدر من براش ارزشمندم ، که به من تاکید میکنه و دوست داره که من پیشرفت کنم

    حتی از خودم هم بیشتر دوست داره که من باورهامو از همه جنبه ها قوی و قوی تر کنم

    چون من به پیشرفت جهان هستیش کمک میکنم و مهم تر از همه من با هر قدم و پیشرفتم به خودش به ربّ و صاحب اختیارم نزدیک و نزدیک تر میشم

    خدایا شکرت

    اینبار بعد از یکسال ، که همیشه بهم میگفت باوراتو قوی کن

    این بار با بی نهایت تاکیدش و درک هایی که بهم داد فهموند ، که چقدر مهمه تکرار باور و حتی ساده بودنشم به من یاد داد

    که من فقط باید عشق و حال کنم و هر روز گوش بدم و تجسم کنم و کیف کنم

    چون من امروز وقتی داشتم نماز میخوندم هم در مورد باورها و هم درمورد قرآن خوندن مقاومت هایی داشتم بهش گفتم کارب کن که من باورم رو به راحتی تکرار کنم و مقاومت هام از بین بره

    خدایا شکرت

    امروز صبح که بیدار شدم با حیرت از خواب بیدار شدم

    انقدر خوشحال بودم تو خواب و انقدر عشق رو دریافت میکردم که وقتی چشمامو باز کردم حس کردم انقدر واقعیه که من تو زندگی این جهان هستیم دارمش

    اولین کاری که کردم سریع دفتر ستاره قطبیم رو برداشتم و با عشق برای خدا نوشتم

    چقدر حس خوبی بود

    من هر روز دارم مینویسم و سعی میکنم که تجسم کنم و احساسم رو هم خوب کنم و لحظه پایانی رو ببینم

    و شبا که تک میزنم

    هیچ کدوم بدون تیک نمیمونه

    راستش من به اونایی که در دست اقدام توسط خدا هست و مینویسم در دست اقدام ،برای اونا هم تیک‌میزنم و خوشحالی اینو میکنم که در دست اقدامه و باز هم لحظه پایانی رو میبینم و کیف میکنم

    اما امروز که مینوشتم با خودم گفتم طیبه بنویس و تجسم کن و احساست رو خوب کن و لحظه پایانی رو به وضوح ببین

    اما یادت باشه ، با خوابی که امروز دیدی ، خدا داشت به وضوح بهت میگفت که باورهاتو باید تمرکزی شروع کنی و لذت ببری با تکرارشون و مثل نوشتن تمرین ستاره قطبی تجسم کنی و لذت ببری

    و حتی من متعجب بودم

    تو خواب گفتم خدایا چی دارم میشنوم چقدر سریع رخ داد

    و وقتی بیدار شدم ،اولین چیزی که به زبونم اومد این بود که باورامو باید قوی کنم

    من تازه دارم میفهمم استاد عباس منش چرا میگفت من با خدا تقسیم کار کردیم

    عشق و حالارو من میکنم و خدا کارارو انجام میده

    همیشه برام سوال بود عشق و حال منظورش چیه ؟

    تا اینکه امروز خدا به سوالی که پرسیده بودم از پیام یکی از دوستان جواب داد و گفت

    (ابراهیم گفته:

    07 دی 1403 در 17:04

    الان که دارم فکر میکنم احساس میکنم فقط کار ما شکرگزاریه، کار ما کنترل ذهنه،کار ما بزرگ فکر کردنه،کار ما درک احساس ارزشمندیمونه،کار ما درک فراوانیه،کار ما صلاته، کار ما کارهای متافیزیکیه.کارهای سخت رو خدا خودش انجام میده.سمت خودمون رو انجام میدیم و منتظریم به خواسته برسیم بدون ذره ای شک.)

    وقتی پیامشون رو شب ساعت 10 دیدم و خوندم و به آخرین جملاتشون رسیدم تازه درک کردم جریان چیه

    ببین چقدر خوب خدا میچینه

    من جریان جوش صورتم رو با نگاهی تکاملی نوشته بودم و آقای ابراهیم پاسخی برای من نوشتن

    و من از پاسخشون به جواب سوالم رسیدم

    چقدر خدا دقیقه

    چقدر حساب شده

    از یه جوش منو به جواب سوالم رسوند

    اولش نمیخواستم بنویسم جریان جوش و درکی که داشتم رو اما نوشتمش

    الان درک میکنم یه اراده ای قوی تر از اراده ام هست که منو مصمم میکنه به نوشتن

    به اینکه بنویسم و انقدر خوب میدونه که قشنگ میچینه

    تا ظرف منو رشد بده

    خدایا شکرت

    خدا چقدر راحت داره جواب سوالامو به ساده ترین راه میده

    و جواب سوالم این بود

    تکرار باور خودش عشق و حاله

    طیبه ، تو فقط باید در طول روز چند تا کار انجام بدی

    1 . توجهت به نکات مثبت باشه

    2. تمرین ستاره قطبیت رو که مینویسی و تجسم میکنی و احساست رو هم بی نهایت عالی میکنی

    عین همین کار رو

    باید برای تکرار باورهات در طول روز انجام بدی

    طیبه ببین چقدر راحته

    به یادت بیار، امروز دوباره زیر دوش حموم ،تجسم کردی و به وضوح خواسته هات رو دیدی ،چقدر لذت بخش بود برات که از شدت خوشحالی فقط میخندیدی

    به یادت بیار هر روز صبحت رو که از شدت خوشحالی تجسم میکنی و آخر شب که تیک میزنی و میبینی تک تکشون رو و تیک میزنی اونایی رو که رخ دادن و اونایی که در دست اقدام توسط خدا هستن

    چقدر حالت خوبه

    پس تو داری عشق و حال میکنی و خدا داره کاراتو انجام میده

    به همین راحتی و سادگی

    تو داری یاد میگیری این روزا ،که چجوری عشق و حال کنی

    تازه داری راه میفتی که باوراتو قوی کنی

    بهت وعده دادم که خبرای خوب تو راهه طیبه ، یادته که ؟؟

    مگه میشه یادم نباشه ربّ ماچ ماچی من

    عشقی عشق

    مطمئن باش که اگر این عشق و حال رو به درستی ،عشق و حال کنی ، به سادگی و خود به خود رخ میده

    باقی کارهارو بسپر به خدا

    خب الان از این روز بهشتی بنویسم

    روزی که باز هم کلی برای من عشق و حال بود و یادگیری

    وقتی تمرینم رو نوشتم و بیدار شدم ، کارهامو انجام دادم و اومدم اتاقم خوابم رو نوشتم و دوباره رفتم سایت

    وقتی مادرم رفت جمعه بازار ، من دیگه نرفتم

    چون من هفته پیش تصمیم گرفتم روی باورهام کار کنم و تمرکزی تمرینات دوره 12 قدم و این هفته که عشق و مودت رو خریدم ،انجام بدم

    وقتی مادرم رفت من نشستم و 15 صفحه باور قدرتمند درباره عشق رو که نوشته بودم از جلسه اول دوره عشق و مودت ،با صدای خودم ضبط کردم و عشق و حال کردم

    و تا ساعت 3 داشتم ضبط میکردم

    وقتی داداشم از سر کار برگشت روی تمرین رنگ روغنم کار کردم و به فایل ها گوش دادم

    وقتی اذان گفته شد و نمازم رو خوندم

    سرنماز گفتم خدایا من دو تا مقاومت دارم

    چجوری آسون بشه برام ؟ تو آسونش کن

    من میخوام یکی اینکه قرآن رو بخونم و فکر کنم و درک کنم و یاد بگیرم و عمل کنم

    یکی هم اینکه آسونم کن برای تکرار باورهای قوی که ضبط کردم

    اینو گفتم و اومدم نشستم

    یهویی دیدم دارم کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم ، که کپی کردم چند روز پیش ،میخونم

    15 صفحه خوندم

    با هر بند یک بار نه چند بار میگفتم خدایا شکرت

    و درک هایی که داشتم گوشه پاراگراف ها یا همون بند ها نوشتم

    درک های زیادی داشتم

    که در صفحه دیدگاه خود کتاب مینویسم

    وقتی به صفحه 16 رسیدم ، به بک باره کتاب رو رها کردم و اومدم سایت و فایل ولید اجابت دعا رو ببینم

    و باز هم از این صفحه قسمت

    شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد

    عکس استاد و پسرشون توجهمو جلب کرد و رو عکسشون زدم دیدم

    پیغامِ هدایتگرایانه ی تضادها

    این روزا دیگه ریز ترین نشونه هارو به سرعت دریافت میکنم

    آخه هر روز تو تمرین ستاره قطبیم مینویسم که درک و دریافت ریز ترین هدایت ها رو بهم بگی خدای من

    وقتی دیدم گفتم آره دقیقا همینه میدونم پیغام منظورش کدوم خواسته ام هست که از تضاد بود

    وقتی باز کردم تا گوش بدم

    استاد بین حرفاش اشاره کرد به 7 مهر

    اشاره کرد به خواسته های ما هرگز از بین نمیرن

    اگر ما به خواسته هامون نمیرسیم به این دلیله که باورهای درستی نداریم

    و یه نشونه قوی بین حرفاشون گفتن

    اگر یه خواسته ای هست توی وجود شما که از تضاد به وجود اومده اون خواسته 100 در 100 به حقیقت میپیونده

    و اگر باورهامونو در مورد هر موضوعی درست کنیم

    به راحتی رخ میده

    به راحتی

    و بعد تمام موتورایی که داشتن رو نشون دادن

    و منم که عشق موتور هستم کلی کیف کردم از دیدن موتورا و دوچرخه ها و کلی کیف کردم

    خدا به شدت تو این یک هفته داره به من تاکید میکنه که باوراتو قوی کن

    و حتی این فایل کلید اجابت دعا رو که بهم هدیه داد از دیروز فقط داره به طرق مختلف میگه

    طیبه فقط و فقط باید روی باورات کار کنی و سریع عمل کنی

    چون خبرای خوب تو راهه

    شادمان میشی و راضی میشی

    وقتی داشتم کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم رو میخوندم یه سوالی برام پیش اومد در مورد سوره یوسف

    و نوشتم و خدا به سرعت جوابمو داد و جواب دوباره باور بود

    همه چی باوره

    حتی وقتی من دیدم پاسخی از دوستان برای من اومده

    بازم دوستان تکرار و تاکید داشتن بر روی باور

    همه اینا داشت تاکید میشد

    میدونم که خیلی خیلی خبر خوب تو راهه

    استاد گفت 7 مهر

    من دقیقا پارسال از 7 مهر ماه شروع کردم به تکرار و گوش دادن فایل های رایگان

    دوستی در سایت برام نوشته بود سال 1404 فروردین ماه

    و من مشتاقانه و با عشق و البته سعی میکنم رها باشم و فقط و فقط به عشق و حال ادامه بدن و باورهامو با عشق تکرار کنم

    و باقی کارهارو به خدا بسپارم

    کافیه من به سمت خودم که وظایفی دارم و همه اش عشق و حاله به سرعت انجام بدم و کیف کنم

    خوشحالم از اینکه این فایل بی نهایت ناب و عالی رو به من هدیه داد

    حتی تو کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم هم تاکید کرد که باور

    باور

    باور

    طیبه تاکید میکنم باور هاتو قوی کن

    دیگه مستقیم با سرعت میرسی به سادگی و راحتی

    خدایا شکرت

    .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 693 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 6 دی رو با عشق مینویسم

    تازه این شروع موفقیت های شماست

    این جمله رو میخواستم کپی کنم از فایل الگوهای موفق در خانواده عباس منش که در پایین تو نظرم در رد پام بنویسم

    یهویی یه صفحه با زمینه سفید و توپ توپیای رنگی از صفحه گوشیم میومد پایین و نوشته ای که چند سطرش با هایلایت زرد طلایی ، از این نورایی که خدا همیشه بهم هدیه میده رنگ طلایی شده بود ،اومد

    هدیه‌ی ویژه برای شما دانشجوی فعال سایت

    طیبه مزرعه لی عزیز‌، به رسم سپاسگزاری از فعالیت‌های شما، سایت تا تاریخ 06 بهمن 1403 این هدیه را به شما اختصاص داده

    وای خدای من

    داشتم از سایت میخوندم نشانه ام رو

    که امروز فایل الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش برام اومد

    و درموردش مینوشتم در گوگل درایوم ساعت 21:4 یهویی یه کادر هدیه ویژه برام اومد

    خدای من چیکار داری میکنی تو ؟؟؟؟

    از روز یک شنبه ، که از خواسته عشق گذشتم و رها شدم و ایمانم رو در عمل نشون دادم ، هر روز یه هدیه دریافت کردم به طرق مختلف

    یکشنبه

    هدیه ناهار از یکی از هنرجوهای استادم که خودشم استاد بود ، تو رستوران پاساژ ،جایی که میرفتم کلاس نقاشی ، یه بوم و دسته گل برای روز مادر و کرایه اتوبوسمو پرداخت کردن

    دوشنبه

    دوره عشق و مودت رو خدا بهم هدیه داد و پولش کامل در حسابم بود و دو روزه 4میلیون و 500 به حسابم واریز شده بود

    سه شنبه

    خدا پیام تبلیغاتی رو از گوشیم نشونم داد و پیام تبلیغات این بود

    جایزه ات رو خودت انتخاب کن

    و مادرم یه تانک اسباب بازی آبی رنگ بهم هدیه داد ، کلی باهم کیف کردیم تانک رو حرکت دادم و بازی کردم چند دقیقه کلی خندیدیم

    چهار شنبه

    یه عروسک خرگوش از خانمی که قلاب بافی میکرد هدیه گرفتم

    پنج شنبه

    هم هدیه از سایت عباس منش که الان اومد

    خدایا شکرت

    امروز وقتی بیدار شدم و تمرین ستاره قطبیم رو نوشتم

    من از وقتی تمرینات ستاره قطبی رو مینویسم ،هر روز مینویسم من یه هدیه بزرگ میخوام

    هدیه بزرگ خدا برای من ،عشق بی نهایت عظیم هر روزش هست که هر روز فوق العاده حس خوبی دارم

    اما یه درخواست دیگه برای هدیه هم مینوشتم

    جالبه من هر روز هدیه دریافت کردم

    وقتی تمرینمو نوشتم ، از ساعت 8 تا 3 بعد از ظهر داشتم دوره عشق و مودت رو گوش میدادم و مینوشتم

    یه لحظه گفتم من از صبح هیچ کاری نکردم چرا

    الان عقب میفتم از کارام

    ولی بعد گفتم نه من دارم کار ذهنی انجام میدم

    پس من میتونم ادامه بدم و کار ذهنی بیشتر از کار فیزیکی نیاز هست

    و البته که تمرینات نقاشیم رو هم انجام دادم حتی با دقت تر از قبل انجام دادم

    و انقدر زیبا تر از قبل شد که برای شنبه که میرم کلاس فوق العاده شده

    حتی من باید از این به بعد ، تمرکزی روی دوره عشق و مودت و دوره 12 قدم کار کنم و باوراشو بنویسم و با صدای خودم ضبط کنم و هر روز گوش بدم

    و به فایل امروز که تو سایت اومد دیشب ، کلید اجابت دعاها

    هر روز گوش بدم

    من دیگه کلیدی پیدا کردم که خدا بهم داده تا اجابت بشه تمام خواسته هام

    و من این کلید رو سعی میکنم هر لحظه با عشق تکرار کنم

    وقتی بعد از ظهر تا غروب تمرین رنگ روغنم رو کار کردم

    مادرم گفت برم نون بخرم

    گفتم جشم و حاضر شدم و رفتم نون بخرم

    تو راه داشتم فایل جلسه اول عشق و مودت رو گوش میدادم و میخندیدم

    خوشحال بودم

    چون امروز که من از صبح کل جلسه رو نوشتم و باورای قوی نوشتم و درک کردم

    برام عجیب بود

    من از 3 دی که خریدم فقط گوش دادم

    اما امروز که نوشتم تازه حرفای استاد رو میفهمیدم

    و حتی انگار با وجود اینکه بیشتر از 10 بار گوش داده بودم ،تازه داشتم میشنیدم

    تازه فهمیدم که هماهنگی بین ذهن و روح یعنی چی

    یه کلید دیگه خدا به من عطا کرد در این جلسه دوره

    خیلی حس خوبی داشتم و مدام میگفتم خب من چه کاری باید انجام بدم که با روحم ، با خدا هماهنگ بشم ؟؟؟

    وقتی خرید کردم و برگشتم خونه شام خوردم و دلم میخواست تو دل شب پیاده با خدا برم قدم بزنم

    بهش گفتم حاضری بریم قدم بزنیم

    و رفتیم و یه نیم ساعتی تو محله مون دور زدم و به حرفای فایل عشق و مودت فکر میکردم و به اینکه چجوری باید از این به بعد خودمو با خدا هماهنگ کنم

    وقتی برگشتم خونه

    ساعت 19:4 اومدم بشینم که تمرین جلسه دو دوره عشق و مودت رو بنویسم

    یه لحظه دفترامو برداشتم

    اول ،خواستم کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم رو بخونم

    بعد گذاشتم کنار و دفتر 107 آروز رو برداشتم و خواستم بنویسم آرزوهامو

    34 تا شماره نوشته بودم

    میخواستم ادامه شو بنویسیم

    شروع کردم به خوندن

    در شماره 7 از عشق نوشته بودم

    نوشته بودم در شماره 11 که گرفتن تمام دوره های استاد عباس منش و عمل کردن به آگاهی هاش

    من اون روز دوره 12 قدم رو داشتم و بعد اون نوشته ام

    دوره عشق و مودت رو 3 دی خریدم

    وای خدای من چی داشتم میخوندم

    اولین آرزو من چی نوشته بودم

    کلی حرف نوشته بودم در مورد تسلیم بودن و در اواخر جمله ام نوشته بودم

    و یادم بدی که چگونه اجابتت کنم

    مگه میشه این همه هم زمانی

    دیشب استاد فایل جدید کلید اجابت دعا ها رو که تو سایت گذاشتن و من گوش دادم

    و دوره عشق و مودت رو هم گوش دادم درمورد هماهنگی ذهن و روح

    الانم که امروز دوباره گوش دادم و درک هایی داشتم این نوشته مو دیدم

    این نوشته مو در تاریخ 1403/8/23 نوشته بودم

    یک ماه و نیم هم نشد خدا بهم یاد داد و درکش رو بهم داد که چجوری باید اجابتش کنم و با اینکه یک سال بود که از سایت استاد میدونستم که باور همه چیز هست ، اما در مدار عمل کردن نبودم و کم و بیش انجام میدادم و مفهوم اصلیش رو درک نکرده بودم

    تازه متوجه مفهوم اصلیش شدم که اجابت یعنی فقط و فقط باورهامو با عشق تکرار کنم در هر لحظه و از دوره عشق و مودت یاد گرفتم که ذهنم رو با روحم هماهنگ کنم

    وای که چقدر خوشحالم

    خدایا شکرت

    یه سوالی در اواسط جلیه اول دوره پیش اومد برای من

    استاد که میگن آدما در مدارهایی که هستن آدما رو میبینن و برخورد میکنن

    مثلا من الان خیلی باور محدود دارم ،چجوری با استاد که مدارش خیلی بالاتر از من هست هم مدار شدم و به فایلا دارم گوش میدم ؟

    البته از نظر فیزیکی تا حالا ندیدمشون و در حالی میتونم ببینم که مدارم نزدیک باشه بهشون

    ولی این سوال برام پیش اومد ،میدونم که خدا به وقتش جوابم رو بهم میده

    تازه دارم میفهمم که چرا استاد میگفت به هیچ کس نگین دوره هارو گوش بدن یا نخواین تغییر شون بدین

    دوره عشق و مودت چقدر بی نظیر بود حالا من اولین جلسه هستم

    ان شاء الله تو این سه ماه با عشقی بی نهایت میام و از نتیاج پر از عشقم مینویسم

    جلسه اول رو 10 بار از 3 دی تا5 دی گوش دادم

    و تصمیم گرفتم که از جلسه اول بنویسم و تمرکزی گوش بدم

    امروز که گوش دادم از صبح ساعت 8 تا 3 بعد از ظهر

    و نوشتم ، تازه شنیدم چی میگه استاد

    متحیر بودم که 10 بار گوش دادم چرا هیچی نشنیدم

    تازه من فهمیدم چجوری هماهنگ باشم با روحم با قلبم با ربّ و صاحب اختیارم

    15 صفحه نوشتم

    تا اگر خدا بخواد فردا با صدای خودم ضبط کنم و گوش بدم

    وقتی نوشتم و داشتم به قایلا گوش میدادم ،سوالم یادم اومد و از خدا پرسیدم و گفتم چجوری هست بهم میگی ؟؟

    نشونه خواستم برای هم مدار شدن

    الگوهای موفق در خانواده عباس منش اومد

    و بعد از همون صفحه هدایت شدم به کتاب چگونه فکر خدا را بخواینم که حس کردم باید به زودی این کتاب رو که خریدم و چاپش کردم ، بخونمش

    وقتی خوندم توضیحاتشو ،همینجوری با دقت میخوندم که این تصویر اومد جلو چشمم که هر روز نیم ساعت زمان بذارم و برم نتایج کسانی که در دوره عشق و مودت ،رد پا نوشتن رو بخونم تا من هم با دیدن این الگوها در سایت باورهام قوی بشه که میشه و روابطم عالی میشه و منم میتونم ذهنم رو با روحم هماهنگ کنم

    و وقتی به این متن رسیدم

    از اینکه با به اشتراک گذاشتن ارزشمند ترین تجارب زندگی تان، موجب رشد افرادِ زیادی در آینده می شوید و به گسترش جهان کمک می کنید، به شما بسیار تبریک می گوییم و تحسین تان می کنیم

    دقیقا افکار چند روز پیشم به یادم اومد ..

    چند روزی بود انقدر من با ذهنم درگیر بودم که آیا جریان رهایی از خواسته عشقی که روز یک شنبه 2 دی ، آخرین قدم رهایی رو برداشتم و خدا رو انتخاب کردم ، که با جزئیات نوشته بودم ، نجوای ذهنم مدام حرف هایی میگفت که سبب میشد ننویسم

    اما از خدا خواستم نشونه ای بهم بده

    و خدا نشونه اش این بود

    فایل گفتگو با دوستان 66 | عوامل تحقق خواسته ها – صفحه 19

    نشونه این بود در توضیحات فایل

    نگران نبودن درباره مسائل احتمالی پیش رو”، پای حرکت شما به جلو است؛

    فقط به آنچه فکر کن که: دوست داری اتفاق بیفتد؛

    تمرکز بر پیشگیری از مسائل احتمالی، شما را از حرکت، منصرف می کند؛

    وقتی اینارو دیدم تصمیم گرفتم بنویسم و در سایت به اشتراک بذارم

    خوشحالم از اینکه میتونم با رد پاهام سبب گسترش جهان هستی بشم

    بعد وقتی داشتم توضیحات فایل نشانه امروزم رو میخوندم

    چه جمله قشنگی نوشته بود

    درصدِ بسیاری از این یقین، را همان الگوها در ذهن من ساختند… و قضیه اینجاست که وقتی ذهنِ ما می پذیرد که موضوعی امکان پذیر است، دیگر رسیدنِ ما به آن موفقیت، حتمی است

    باشد که در جهانی زندگی می کنیم که همواره در حال گسترش است و همیشه مشتاقِ بیشتر بخشیدن به ماست.

    یعنی هر چقدر هم موفق باشیم، باز هم می توانیم موفق تر باشیم. هر چقدر باورهای قدرتمند کننده ای در خود ساخته باشیم، باز هم می توانیم باورهای بهتری جایگزینِ آنها نماییم. زیرا جهان ما همواره به سمتِ بهتر شدن و بیشتر داشتن پیش می رود

    وای خدا این روزا داره من رو هل میده به سمت موفقیت هایی که هر روز دارم باهاشون زندگی میکنم

    هر روز یادم میده و کمکم میکنه عمل کنم

    من چی فکر میکردم ، چی بود

    طیبه دو سال پیش فکر میکرد باید هرکاری بکنی تا آدما باهات خوب باشن و دوست داشته باشن و عاشقت باشن و با هدیه دادن میتونی دل آدمارو بدست بیاری

    اما الان فهمیدم هیچ کاری نیاز نیست بکنم

    چه خبر خوبی بود

    چقدر داره این سایت برام جذاب تر میشه

    چقدر خدا داره منو عاشق تر میکنه

    فقط داشتم فکر میکردم که چقدر همه چی راحت بود و من فکر میکردم باید یه کار خاصی بکنم

    چقدر ساده و راحت

    هماهنگی بین ذهن و روح

    فقط همین

    خدایا شکرت

    امروز با توجه کردن به جوش صورتم یه درسی گرفتم ازش

    من قبلا رو صورتم اگر جوشی بود به زور با دستام سعی میکردم پاکسازی کنم که در آخر صورتم قرمز میشد و اصلا پاکسازی هم نمیشد ،کلی هم وقت میذاشتم آخرش صورتم قرمز میشد و جاش میموند

    اما جدیدا یاد گرفتم کاری نداشته باشم با صورتم و بدنم و به طرز شگفتی خود به خود ،خودش میره

    جدیدا یه جوش زیر پوستی داشتم ، شروع کرد به قرمز شدن و من اصلا کاری نداشتم تو این چند روز

    اول میخارید بعد ،قرمز شد ،بعد خود به خود آروم آروم بزرگ شد و سفیدی داخلش خودش بیرون اومد و خود به خود خشک شد و افتاد و محلی که باز بود خود به خود ترمیم شد و صاف صاف شد اون قسمت جوش صورتم که یه حفره بوحود اومده بود بعد خشک شدن و افتادن جوش

    تا به حال این نگاه رو به جوش صورتم نداشتم

    امروز دقت کردم

    چقدر تکاملی

    آرام شروع شد و خودش تکاملش رو طی کرد و خود به خود درست شد و صاف شد انگار نه انگار قبلا جوشی بود در صورتم

    چقدر همه چیز ساده و راحته

    من چقدر قبلا تلاش میکردم که به سرعت از بین ببرمش و سبب میشد که جاش بمونه و صورتم پر بشه از جای جوش

    و تا مدت ها جاش خوب نمیشد

    این منو یاد تک تک تکامل هایی که تو این یک سال داشتم میندازه

    و یاد حرف استاد که در دوره عشق و مودت گفت

    شما هیچ کاری نباید انجام بدین

    فقط ذهن و روحتون رو هماهنگ‌ کنین

    همین

    و چقدر همه چیز ساده و راحته

    من امروز یاد گرفتم که تکرار باورهام رو هم از خدا بخوام برام هموار کنه و تو ذهنم مقاومتی که در تکرارش دارم رو ،کمک کنه تا ساده بشه و هر روز تکرار کنم و تکرار کنم

    تا نتایج به زودی رخ بده

    چون خدا با باورهای من داره به من پاسخ میده و اجابتم میکنه

    ساعت 20:14 الان من عمیقا انقدر خندیدم که فقط گفتم خدایا شکرت

    چرا ؟ چون داداشم داشت ظرف میشست

    وای خدای من چقدر شنیدن صدای آب و دیدن این صحنه برای من جذابه

    به طرز شگفت انگیزی داداشم تو این مدت یکی دوماه چند بار ظرف شسته

    من همیشه تو دلم میگفتم کاش داداشم هم تو شستن ظرفا کمک کنه ،چه اشکالی داره

    دیروز و امروز دیدم داره ظرف میشوره

    من دو جلسه دوره عشق و مودت رو دوروزه دارم گوش میدم

    و دو قدم دوره 12 قدم رو گوش دادم و البته فقط تمرین ستاره قطبی و تجسم رو انجام دادم

    این خودش یه نشونه بزرگه که من بدون اینکه درخواستی بکنم از کسی ،اون رفتاری رو که دلم میخواد آدما و اطرافیانم داشته باشن ، به سادگی و خود به خود انجام میدن

    حتی نوشته های من در تمرین ستاره قطبیم خیلیاشون به سادگی رخ دادن و چند تایی در دست اقدام توسط ربّ ماچ ماچی منه

    وای خدایا من فقط دارم میخندم

    شکرت

    وقتی رد پامو نوشتم و خواستم تو سایت بذارم ، دیدم یه دایره آبی کنار اسمم اومده

    اولین بار بود دستپاچه شدم از اینکه برام پیام اومده

    از روز یک شنبه تا امروز که منتظر بودم

    نمیدونستم چرا منتظرم یه فایل جدید بیاد روی سایت و یا یه پاسخ از دوستان

    امروز فهمیدم که خدا میخواست عشق بی نهایتش رو به من عطا کنه

    و امروز یکی از دوستان با این شعر که برای من نوشته بودن سبب شدن کلی فکر کنم و دوباره نشونه دریافت کنم از خدا

    پاکیزه بارکزی گفته

    آمدم با این دل دیوانه مهمانت شوم

    باز کن دروازه را بگذار قربانت شوم

    خیلی خوشحالم که خدا داره با بی نهایت دستانش این چند روزو ، ویژه عشقش رو به من نشون میده

    خیلی دوستش دارم خیلی ازش سپاسگزارم

    بی نهایت ازت سپاسگزارم به خاطر امروز بهشتی با فایل جدید کلید اجابت دعا ها

    یکی از دوستان هم نوشته بود

    محمد مرتضوی گفته:

    مسیر تو بی نهایت روشنه

    یاد دستبند بی نهایتی که برای خدا ساختم افتادم

    بینهایت دوستت دارم ربّ من

    و یکی از دوستان عزیز نوشته بود برای من

    فاطمه 1403

    اما زمانیکه از عشق پرباشی به یک پرنده عشق میدی ب یک بچه به یک رهگذر توی خیابون به پدرت مادرت دوستت و عشقت

    چقدر قشنگ‌ نوشتن

    من تازه توی این یک سال معنی عشق رو فهمیدم

    و در این چند روز انقدر خدا عشقش رو به طرق مختلف بهم داد که آروم تر شدم ،اینو حس میکنم که قلبم آرومه

    خدایا شکرت

    بی نهایت ازت سپاسگزارم

    خیلی دوستت دارم خیلی

    و امروز بی نهایت خوشحال بودم از تک تک لحظاتم که داشتم یاد میگرفتم و تمرینات رو مینوشتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  4. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 693 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 5 دی رو با عشق مینویسم

    پیام خدا برای من

    باورم کن

    همه چی باوره

    نشونه واضح بهت دادم که گفتم جایزه ات رو خودت انتخاب کن ، انگار که باور نداری که میگم جایزه ات رو خودت انتخاب کن

    این فایل جدید رو بهت هدیه دادم تا از آگاهی هاش استفاده کنی در کنار دوره عشق و مودت در روابط و دوره 12 قدم

    تا نتایج شگفت انگیزش رو ببینی

    و باورت قوی تر میشه

    تکاملی پیش میری و قوی و قوی تر میشه

    پس خوب دقت کن و روی باورهات کار کن طیبه

    نشونه واضح بهت دادم

    کلید اجابت دعا

    تمرکز کن

    باورم کن

    به وعده ام عمل میکنم

    روی باورهات کار کن و به قسمت خودت عمل کن

    تا عشق بی نهایت من رو هر لحظه با هماهنگی بین ذهن و روحت دریافت کنی

    امروزم رو با کلی عشق شروع کردم و بعد از نوشتن تمرین ستاره قطبیم

    روز جدید و بهشتیم رو آغاز کردم

    از صبح تا شب جلسه یک دوره عشق و مودت رو گوش دادم و داشتم رد پاهای روزای قبلم رو مینوشتم و تو سایت میذاشتم

    امروز یه رفتارم عجیب بود

    مدام میرفتم تو سایت و منتظر بودم انگار، که یه فایل جدید بیاد یا اینکه پاسخی از دوستی برام بیاد

    احساس میکردم که یه پیامی از طرف خدا دادم که منتظر بودم ببینمش

    امروز به طرز بسیار بسیار زیبایی من با دقت تمرین رنگ روغنم رو انجام دادم

    و جلسه دو عشق و مودت رو گوش دادم و میخواستم جلسه 3 رو هم گوش بدم که گفتم نه طیبه

    تو اول از همه باید تمریناتش رو انجام بدی درسته استاد گفته که 5حداقل بار گوش کنید بعد برین به جلسات بعد

    اما مهم ترین چیز تمرینات هستن

    و تصمیم گرفتم که دوباره جلسه یک و دو رو فقط گوش بدم و تصمیم گرفتم که اگر خدا بخواد فردا بشینم و بنویسم از جلسه اول

    و نوشته هایی که دیروز نوشته بودم رو ادامه بدم

    نزدیکای ظهر بود خانمی که برای مادرم قلاب بافی انجام میداد زنگ زد و گفت که میاد گلایی که بافته رو تحویل بده

    و من رفتم پایین و تحویل بگیرم ،وقتی منو دید و کمی صحبت کردیم ، گفت ازدواج کردی ؟

    برام عجیب بود

    چند روز پیش که از خواسته عشق گذشتم‌ و رها شدم

    بعد 4 روز یه نفر بهم گفت ازدواج کردی ؟

    نمیدونم ولی یه نشونه هست و میسپرمش به خود خدا

    و من باید به دوره ای که خدا به من هدیه داده ،تمریناتش رو انجام بدم و باورهام رو بسازم و تکرار کنم

    وقتی برگشتم خونه روی یه برگ درخت صنوبر که خشک شده بود با رنگ روغن اسب کشیدم و رنگ کردم

    اولین تجربه ای بود که با رنگ روغن داشتم کار میکردم

    همیشه روی برگ ،با اکریلیک کار میکردم

    خیلی حس خوبی داشت

    انقدر اسبم زیبا شد که دقیقا اسبی بود که من میخوام و تجسمش کردم که یه اسب قهوه ای دارم و یه اسب مشکی هم تو تجسم زندگی بهشتیم دارمش و کلی کیف میکنیم با اسب سواری ،من و عزیز دلم

    خدایا شکرت

    وقتی کارم تموم شد و گوش میدادم به دوره عشق و مودت

    باورهای قوی برای عشق و ثروت نوشتم

    و با نوشتنشون انقدر ذوق میکردم و تجسم میکردم که واقعا احساسم فوق العاده عالی بود

    حتی امروز یه قدمم برای کار در پیجم برداشتم ،پیج جدیدم که باز کرده بودم و هشتگ نمیذاشتم ، الان با این باور هشتگ‌ رو گذاشتم که من سمت خودم رو انجام میدم و باقی کارهاش رو خدا برام انجام بده

    قبلا درمورد هشتگ مقاومت داشتم و میگفتم وقتی استاد نذاشته پس منم نمیذارم

    اما به مرور زمان یاد گرفتم که باورهای استاد قوی تر هست و من چون تکاملم درموردش هنوز طی نشده ،هشتگ رو میذارم و خدا کاراشو انجام بده تا بهم یاد بده و تکاملی منم مثل استاد و حتی بیشتر از استاد در این باور که خدا همه کارهامو انجام میده قوی بشم

    هنوزم یه ذره مقاومت دارم که چرا هشتگ گذاشتم و درکی ندارم و به جواب قانع کننده ای نرسیدم

    اما میدونم که به وقتش بهم میگه چیکار کنم

    وقتی نزدیک غروب مادرم رفت از خانمایی که براش قلاب بافی انجام میدادن ،کارارو تحویل بگیره و وقتی برگشت

    دیدم یه عروسک ریز اندازه کف دست آورد و نشون داد

    خندیدم گفتم بازم عروسک گرفتی ببری جمعه بازار بفروشی

    گفت نه

    این هدیه هست

    اینو خانمی که قلاب بافی انجام میده برای یلدا ،برای تو بافته و داد به من گفت به دخترت بده

    خیلی خوشحال شدم

    یه خرگوش بود با لباس قرمز خوشگل و انقدر کوچیک بود که تو دستم جا میشد و خیلی حس خوبی داشتم

    سریع بخش پیام دادم و تشکر کردم و عکس گرفتم فرستادم

    نزدیک 11 شب بود داشتم رد پام رو مینوشتم که تو سایت بذارم و بازم یه حس انتظاری داشتم

    از صبح هی میگفتم چرا فایل جدید نمیذارن

    انگار میدونستم که یه چیزی قراره متوجه بشم

    همین که اومدم سایت

    دیدم فایل جدید اومده کلید اجابت دعا

    از موضوع فایل گرفتم که پیام خدا برای من چیه

    همینجور متعجب بودم که خدا از روز یک شنبه 2 دی تا الان

    از روزی که رها شدم از خواسته عشق

    داره درایی رو باز میکنه و نشونه هایی بهم میده که همه اش مربوط میشه به اینکه

    طیبه من اجابت میکنم

    تو فقط باورهای قوی بساز و تکرار کن

    و وقتی به این فایل گوش دادم انقدر گریه کردم

    اولش خشکم زد که من دقیقا از خدا یه هدیه بزرگ دیگه گرفتم

    درسته تو این یک سال بارها استاد میگفت همه چی باوره

    اما من باورامو جدی نگرفتم و تکرار میکردم اما کم

    و وقتی نتیجه میومد یک دو هفته رها میکردم

    و احساس میکردم دوباره داره سخت میشه

    اما این بار با قدم بزرگی که برداشتم خدا به قدری بهم هدیه داد که متحیر بودم

    اول دوره عشق و مودت رو داد دقیقا فردای روز 2 دی

    و الان هم این فایل رو هدیه داد

    و حتی روز 4 دی بهم نشونه داد که جایزه ات رو خودت انتخاب کن

    همه اینا نشونه های قوی و محکمی برای من شد تا جدی تر بگیرم باورها رو و تکرارشون رو و خدا به وضوح بهم گفت که طیبه بشنو

    و استاد که گفت سوره ضحی ،ولسوف یعتیک ربک فترضی

    گریم گرفت

    چقدر خوب بلده که دلمو بدست بیاره و عاشق ترم کنه

    من شب قبل خواب کامل فایل رو گوش دادم و رد پای روز 4 دی رو در سایت گذاشتم که کاملا مرتبط بود با این فایل

    خیلی خوشحالم از اینکه با نشونه هاش میگه ،تو برای من و خودت ارزشمندی و به سرعت به خواسته هات میرسی

    فقط یه کار رو از این به بعد درست انجام بده

    باوراتو قوی کن و رها باش و چیزی که از دوره عشق و مودت از جلسه اول یاد گرفتم این بود که ذهنم و روحم رو هماهنگ کنم

    و وقتی هماهنگ شد همه چیز به ساده ترین حالت وکاملا هموار رخ میده

    و انگار تو این فایل وظایفم رو بهم گفت و گفت که تو سمت خودت رو با این کارها انجام بدی بقیه اش حله

    برای تمام جنبه های زندگیت به هماهنگی برس

    تا به راحتی و طبیعی ترین شکل ممکن همه چیز خود به خود رخ بده

    و تو نیازی نیست که کاری بکنی و فقط لذت ببر و کارهایی رو که سبب میشه اجابتم کنی رو جدی تر انجام بده

    خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم که به من این همه محبت داری و عاشقمی منم عاشقتم و خیلی دوستت دارم

    حتی بهم یاد داد که چجوری وقتی که ذهنم میخواد نگرانم کنه به سرعت آرومش کنم

    و با به یاد آوردن تک تک لحظاتی که من از هدایت خدا کارانجام دادم و نتیجه اومد و زمان هایی که کمکم کرد تا پیشرفت کنم

    همون خدا میتونه ذهنم رو خلع سلاح کنه و ساکتش کنه

    تا من در مسیر رشد و تکاملم به راحتی مسیر رو طی کنم و سوت زنان به بهشت برسم

    که البته خود خود مسیر ،بهشت بی نهایت عظیم خداست که از هر لحظه اش کلی لذت میبرم

    خدایا شکرت

    برای استاد عزیزم و مریم جان شایسته و همکارانتون و تک تک دوستان بی نهایت زیبایی و عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام

    عشق عظیم خدا برای همه تون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  5. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 693 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 4 دی رو با عشق مینویسم

    از حیرت تا چند دقیقه میگفتم خدای من ،چقدر دقیق و حساب شده

    من الان 48 دقیقه اول فایل رو دارم گوش میدم و اومدم ویرایش زدم به نوشته ام ،هنوز مات و مبهوت این نشونه اش هستم

    وای خدای من خشکم زده از حیرت

    و اذا سالک عبادی …

    خدای من گریم میگیره از این همه هم زمانی ،الان دارم با حیرت و گریه مینویسم و گوش میدم

    سوره ضحی

    بارها خدا به من این آیه رو نشونه داد و لسوف یعتیک ربک فترضی

    چند روز پیش نشانه بهم داد فایل سریال زندگی در بهشت 175 بود فکر کنم ، استاد لبخند میزد و میگفت لبخند رضایت دارم و با مریم جان خندیدن ، و گفت خبر های خوب در راه است

    خدا این روزا انقدر به من نشونه داد که از اینکه قلبم رو آروم و باز کنه ، برای اینکه آروم باشم و روی خودم کار کنم و بدونم که وعده خدا محقق میشه ، کافیه من متمرکز بشم و به حرفایی که بهم گفته تمرکزی عمل کنم

    خشکم زده ،نمیدونم چیکار کنم

    خدایا شکرت

    بی نهایت سپاسگزارم

    خیلی دوستت دارم

    خدا تو این چند روز که تو رد پاهام نوشتم ،از وقتی از خواسته عشق گذشتم به طرق مختلف داره حیرت زده ام میکنه

    و 3 دی دوره عشق و مودت رو خریدم به طرز شگفت انگیزی

    این فایل بی نظیره تاکیدش این بار به قدری بیشتر بود که من از حیرت خشکم زد

    این فایل رو برای من ،مخصوص من درست لحظه ای اومد تو سایت که من این رد پامو نوشتم و میخواستم بذارم تو سایت ، حتی منتظر بودم انگار یه فایل جدید بیاد

    امروز چند باری اومدم سایت و هی نگاه کردم گفتم چرا فایل جدیدی نیومده ؟

    انگار باید این فایل میومد و حرفای خدارو بیشتر متوجه میشدم و تاکیدش بود برای من که اجابت میشه ،کافیه اجابتم کنی و باورم کنی طیبه

    حرفایی که امروز نوشتم و رد پای دیروزم بود و تک تک هدایت هایی که خدا بهم گفت تا درک کنم

    الان که دارم گوش میدم به این فایل

    وای خدای من

    رد پای روزم چقدر هم زمان شده با این فایل و آگاهی هاش

    خدا به من نشونه داد گفت حواست باشه قبلا 2 سال پیش وعده دادم بهت، باورای خودت مانع شد ، من میتونم انجام بدم ،الانم دوباره بهت میگم و این فایل هم نشونه دیگه من به تو

    خوب گوش کن و عمل کن

    من میتونم

    پس خوب دقت کن

    این فایل مخصوص توست طیبه ،در همه جنبه ها از این به بعد باید عمل کنی و قدم برداری

    سعی میکنم شاخکامو تیز کنم و درک هایی که داشتم رو در دیدگاه دیگه مینویسم

    الان رد پام رو که نوشته بودم میذارم

    چون خیلی مرتبط با این فایل هست

    امروز صبح که بیدارشدم و با عشق تمرین ستاره قطبیم رو نوشتم

    شروع کردم به گوش دادن دوره عشق و مودت

    وای که چقدر عشق دارم

    خدایا شکرت

    داشتم تمرینات دوره عشق و مودت رو مینوشتم و با عشق میخندیدم و همونجور که داشتم به صحبت های استاد گوش میدادم در جلسه اول

    منم شروع کردم طبق حرف هایی که میگفتن باورهای قوی رو مینوشتم و لذت میبردم

    و البته که متوجه باورهای محدودی میشدم که اصلا فکرشو نمیکردم که باورمحدود باشه

    یهویی دیدم گوشیم زنگ زد و خانمی بود که برای مادرم قلاب بافی انجام میداد ،برداشتم و با لبخند سلام دادم و گفتم روزتون بخیر باشه و یهویی دیدم بهم گفت :

    خوشحالی !؟

    خوبی؟

    وای من داشتم لذت میبردم از شنیدن این حرف

    و خوشحالم که دوره عشق و مودت در روابط رو 3 دی خریدم و گوش دادم و امروز هم 4 دی ، تمرکزی شروع کردم به همراه دوره 12 قدم گوش بدم

    خدایا شکرت

    وقتی تا ساعت 12 ظهر کار کردم و گوش دادم ، برادرم رفت بیرون و کار داشت

    گفتم پاشم جزوه ای که استادم گفته بود و یکی از هنرجوها گفته بود براش کپی بگیرم ،رو چاپ کنم

    354 صفحه بود و رنگی و کلی نقاشی داشت تو جزوه

    وقتی چاپش کردم یهویی نوشته ام تو تمرین ستاره قطبیم یادم اومد

    خندیدم

    چون صبح من نوشته بودم ، بشه امروز من کپی بگیرم و تا جمعه نمونه

    و همین هم شد

    و جالب تر اینکه همیشه چاپگرمون چاپ رنگی رو با خط و ضعیف درمیاورد اما امروز به طرز شگفت انگیزی چاپ گر رنگ هارو درست و با زیبایی چاپ میکرد

    خیلی خوشحال بودم

    و بعد کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم رو که چند وقت پیش خریدم از سایت ، چاپ کردم تا شروع کنم به خوندنش

    و فصل 3 رویاهایی که رویا نیستند رو هم چاپ کردم

    که به زودی بخونمشون

    خیلی حس خوبی دارم

    هر روز داره یه هدیه خاص بهم عطا میشه و سپاسگزارم از خدای خوبم

    وقتی ساعت 15:7 دقیقه شد من داشتم کارامو انجام میدادم و یه لحظه گوشیمو نگاه کردم ، دیدم پیام تبلیغاتی اومده ،مثل همیشه رد کردم ،تا بعد هر موقع شد همه رو یه جا تیک بزنم و پاک کنم بدون اینکه بخونمشون

    اما یه لحظه چشمم خورد به یه جمله آشنا

    چی داشتم میدیدم

    پیام تبلیغاتی اومد و نوشته بود خودت انتخاب کن

    سریع پیام و باز کردم

    نوشته قبلش این بود

    جایزه ات رو خودت انتخاب کن

    فهمیدم منظورش چیه

    خدا تو این چند روز به من ، این جمله رو نشونه میداد تو مترو ، برای رها شدنم از عشق و قدم آخر رو برداشتن ، و گذشتن از عشق

    و خودت انتخاب کن جمله آشنایی بود که من انتخاب کردم خدا رو

    و وقتی گذشتم از عشق و قدم آخر رو برداشتم

    چون من ، یکشنبه ،دو روز پیش که وقتی رسیدم ورکشاپ و گرسنه ام بود و خدا کاری کرد یکی از استادا بیاد و به من بگه ،میخوام ناهار بگیرم برات

    وقتی بغض داشتم

    تو دلم گفتم نمیخوام

    داری سرمو شیره میمالی

    دیگه خودمم و خودش دیگه

    حقیقتو باید بگم بهش

    البته خودش از دلم خبرداره که چی گفتم

    من بیشتر از اینا میخوام که بهم هدیه بدی

    وقتی تسلیم میشم و خودش گفته پاداش میده و وقتی ایمانم رو نشون دادم و خدا بهم غذا داد، گفتم من نمیخوام

    داری یعنی پاداش گذشتن از عشق رو بهم میدی؟

    میدونم پر روییه، اما خب خودش گفته پاداش میده به کسانی که تقوا داشته باشن و ایمانشون رو در عمل نشون بدن

    و اینم میدونم که همه کارهامو خودش انجام

    میده

    من کیم که بگم من بودم که قدم هارو برداشتم ،من هیچی نیستم ،هیچی

    الان جرات کردم بنویسم

    خندم میگیره

    دیروز تو رد پام ننوشتم

    اما الان که این پیامو دریافت کردم قشنگ گفتگوی دیروزم با خدا اومد جلو چشمم

    انگار داشت به وضوح بهم میگفت اون ناهار دیروز و 3 تا هدیه دیگه به کنار

    ولی جایزه ات رو خودت انتخاب کن

    جالبه ،این پیام ،چند روز پیش هم اومده بود و من اصلا نخونده بودمش مثل بقیه تبلیغات دیگه

    اما امروز دیدم

    وقتی به این ، هم زمانی ها فکر میکنم ، میبینم آره درسته ، خودش داره با من صحبت میکنه

    و یه لحظه گفتم صبر کن بذار جایزه ام رو بهت بگم میخوام چی باشه

    من یه لحظه گفتم کسی رو که دوست دارم ،اما بلافاصله گفتم نه نمیخوامش ،نه دیگه نمیخوامش

    من تو رو میخوام

    من تو رو میخوام ، چون تو بی نهایت ارزشمندی برای من

    چون تو ابدی و همیشگی هستی در قلبم

    درسته اون فرد رو هم دوست دارم و دلم میخواد بهم عطا کنی

    اما نمیخوامش

    و بعد گفتم اما اگر تو میگی جایزه ام رو انتخاب کنم

    اولا که من خودت رو میخوام این در صدر جدول خواسته هامه

    اما اگر عشق رو بهم عطا کردی ،در صورتی خواسته ام رو میخوامش که هر دومون آگاه بشیم و در مسیر تو قدم برداریم

    و من الان فقط به این خاطر میخوامش که با دیدنش ، تو رو به یادم بیاره و من رو هم ، اگر عشق دلم ببینه ،در وجودش تو رو به یاد بیاره

    تنها خواسته من اینه

    و گفتم و گفتم هرچی که تو بگی و رها کردم

    بعد اینو که گفتم

    یه لحظه گفتم نکنه این نشونه رو خودم اینجوری تحلیلش کردم

    درست نباشه !

    رفتم به جلسه اول دوره عشق و مودت

    و گفتم از پیام دوستان ، بهم بگو که این درخواستم درست بوده یا نه

    بعد هدایت شدم به پیام یکی از دوستان

    میخواستم به صفحات مختلف برم

    تو دلم بود برم صفحه 7 ،یا …

    اما یهویی چشمم به دستبندم افتاد که خودم ساختمش و توی بی نهایت یه دوستت دارم با رمز هست

    دوستت دارم با رمز بین من و خدا ، که دوستت دارم رو به انگلیسی جوری نوشتم که هیچ کس نمیدونه چی نوشته شده

    فقط خودم و خدا میدونیم

    که پارسال یا فکر کنم اوایل ورودم به مسیر آگاهی ، این دوستت دارم رمز دار رو بین من و خدا ساختم و دو تا دستبند گرفتم

    و چشمم که به بی نهایت افتاد عدد 8 رو حس کردم باید انتخاب کنم

    صفحه 8 نظرات جلسه 1 دوره عشق و مودت رو باز کردم و پیام هارو بالا و پایین کردم تا یکی رو رندم انتخاب کنم

    چشمم افتاد به اموجی های گریه و خنده

    تو دلم گفتم اینا چیه نمیخوام بخونم

    وقتی چشمامو بستم و دستمو گذاشتم رو گوشیم

    دقیقا همون نظر نگه داشته شد و من شروع کردم به خوندن

    اولش گفتم چه بی ربط بود

    من الان چی بفهمم از صحبت های این دوست آگاه الهه رنجبر محبی

    پیامشو از وسطا که دستم روش بود خوندم اما هیچی نفهمیدم

    یه حسی بهم گفت از اول بخونش

    یه بار خوندم و به اواسط که رسیدم

    تازه نوشته هاشو درک کردم

    دقیقا من خواسته ای رو که از خدا داشتم ،به شکل دبگه در جمله بندی هایی نوشته بود

    و نوشته بود که

    تو زندگی مشترکم همسرم مرد خوبی است

    و من تصمیم گرفتم روی خودم کار کنم و حداقل آرامش بخودم هدیه بدم شروع کردم به شکر گذاری

    واین شد که به اسرار همسرم بهش گفتم من دارم روی خودم کار می کنم و عشق ومودت خریدم دارم خودم زندگی زیبایی برای خودم میسازم

    و اون هم از فرداش شروع کرد به کار کردن و گوش کردن فایل ها وقتی اینها رو می نویسم بغض گلوم گرفته از قدرت خدا و اینکه چه قدرتی به من داده

    اینارو که خوندم درکایی داشتم که ،جایزه ام رو که گفت خودت انتخاب کن و من خواستم ،با این پیام تایید کرد

    که درخواستم درست بوده

    و رها باشم

    و من کارهای دیگه ام رو انجام دادم و به دوره گوش دادم

    شب وقتی رفتم مسواک بزنم داشتم فکر میکردم به جای یدونه جایزه، چرا چند تا جایزه نخوام ؟؟؟

    و گفتم تو بزرگی بهم میدی، تو بی نهایت داری من بیشتر میخوام

    دیگه من چند تا جایزه میخوام

    خودت پر روم کردی خدا

    شب که میخواستم بخوابم یه فایلی دیدم تو اینستاگرام ،قبلش گفتم یه نشونه بهم بده

    استاد میگفت

    باور مهمه

    همین باور که خداوند هدایت میکنه

    همین باور که خداوند بهتر از تو میدونه

    همین باور که خداوند مثل یه هلی کوپتر داره از بالا کل جهان رو میبینه و تو رو میبینه و مسیر تو رو میبینه و خواسته تو رو میبینه و میتونه بهت قدم به قدم هدایتت کنه

    همین باور کمک میکنه که هدایت بشی

    اگر که تسلیم بشی

    اگر که وقتی بهت میگه قبولش کنی ، بشنویش

    در مورد خواسته ها وقتی شما میگی من اینو میخوام ،من این زندگی رو میخوام ، ثروت رو میخوام سلامتی رو میخوام

    ، خدا نمیگه که غلط میکنی که انقدر میخوای ،چته

    قانع باش دیگه ،همین یه نونو داشته باش بخور خدارو هم شکر کن

    خدا نمیگه

    خدا میگه تو چی میخوای ،به من بگو چی میخوای من بهت میدم

    هرچی که تو بخوای

    هر چقدر که تو میخوای

    اما

    اما

    من اجابت میکنم درخواست ،درخواست کننده رو ،

    البته اگر اونم به من ایمان بیاره و اونم منو اجابت کنه

    یعنی ،میگه آقا من بهت میدم هرچی که خواستی

    اما

    گوش کن

    گوش کن

    دستتو بده به دست من

    چه هدایت بی نظیری بود این فایل تیکه ای

    دقیقا به درخواست من پاسخ داد و گفت :

    طیبه بهت گفتم جایزه ات رو انتخاب کن و عشق رو ازم خواستی و این بار در حالت رهایی خواستی و گذشتی و بعد گفتی چرا بیشتر نخوام

    و باز هم چند تا خواسته به عنوان جایزه خواستی

    اما گوش کن ،این بار دارم دوباره نشونه میدم بهت

    یه بار بهت گفته بودم که دو سال پیش به راحتی بهت عطا میکنم ،گوش ندادی و کارخودتو کردی

    و البته نیاز بود تا تو رشد کنی و به خودشناسی برسی

    مثل دو سال پیش

    که سوره قصص آیه 7 رو بهت نشونه دادم

    وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰٓ أُمِّ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَرۡضِعِیهِۖ فَإِذَا خِفۡتِ عَلَیۡهِ فَأَلۡقِیهِ فِی ٱلۡیَمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحۡزَنِیٓۖ إِنَّا رَآدُّوهُ إِلَیۡکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ

    و به مادر موسى وحى کردیم که طفلک را شیر ده و چون بر او ترسان شوى به دریایش افکن و دیگر هرگز مترس و محزون مباش که ما او را به تو باز آوریم و هم از پیغمبران مرسلش گردانیم

    اما الان با این نشونه بهت میگم آروم باش ، رخ میده

    مسیر مستقیمه ،دوباره پیاده نشی دور بزنی طیبه !

    الان که در مسیری و فهمیدی قوانین رو

    دوباره بهت میگم ، روی باورهات و دوره عشق و مودت در روابط که بهت هدیه دادم کار کن و روی دوره 12 قدم

    سریع باورهای مثبت بساز در مورد عشق و همه جنبه ها ،و ضبط کن با صدای خودت و هر روز باید تکرار کنی و الگوها رو به خودت معرفی و یادآوری کنی

    و با خودت به صلح برسی

    وقتی با خودت در صلح بودی و هماهنگ بودی با من

    و باور داشتی که اجابتت میکنم و این رو با ایمانت در عمل نشون دادی و آروم بودی و رها

    و به تک تک حرفام گوش دادی و چشم گفتی

    به راحتی دریافت میکنی

    ساده

    به سادگی

    انقدر ساده و راحت که فکرشو نمیکردی انقدر ساده باشه

    پس فقط تمرکز بذار روی قوی شدن باورهات و دیگه به این جایزه هات فکر نکن

    من با باورهای تو هست که به تو پاسخ میدم

    طیبه باور

    باور کن و الان ایمانت رو نشون بده و رها کن خواسته هاتو

    و تمرکز کن روی خودت و تغییر شخصیت خودت و کار کن روی تک تک قوانین

    و مهارت نقاشیت رو افزایش بده

    مطمئن باش با تغییر باورهات ، مشتری میشم برات ، عشق میشم برات ،ثروت میشم برات ،آرامش و شادی و سلامتی میشم برات

    به راحتی ،نشستی خونه ،پول درمیاری

    هر روز عشق و حال میکنی و من بهت ثروت میدن .

    هر روز عشق بی نهایتم رو ار بی نهایت دستانم‌بهت عطا میکنم

    فقط به مسیرت ادامه بده و رها شو و رها باش هر لحظه

    تو دیگه یاد گرفتی چجوری رها باشی ، پس بیشتر تمرین کن تا بیشتر شگفت زده بشی

    باوراتو قوی کن یک بار وعده دادم دوباره وعده ام رو تکرار میکنم

    طیبه گوش کن ،اجابتم کن

    سمت خودت رو درست انجام بدی ،به سادگی رخ میده

    ساده

    ساده

    باورم کن و از امروز فقط تمرکز کن به هرآنچه که بهت گفتم و نشونه دادم

    خدایا شکرت که با نشونه دادن هات ،بهم یاد میدی که مسیر تو رو با عشق و لذت در تکاملم طی کنم

    و وقتی این فایل رو دریافت کردم و گوش دادم

    خندیدم و گفتم پس باشه من جایزه مو گفتم و رها میکنم

    اما نتیجه رو به عهده خودت میذارم

    هرچی تو بگی

    هرچی تو بخوای

    و از این به بعد روی خودم کار میکنم و لذت میبرم

    و در زمان مناسب خودت همه کارهارو انجام بده

    از تک تک لحظه های زندگیم

    و با خودم به صلح میرسم و هماهنگ‌میشم‌با منبع بی نهایت عشق تو

    و تمام تلاشمو میکنم و سعی میکنم هر روز و میدونم که تو مثل همیشه کمکم میکنی

    چجوری تو این یک سال کمکم کردی تکاملی از خواسته عشق رها بشم و عشق بی نهایتت رو به من هدیه دادی ،همونجور هم از این لحظه به بعد هدایتم میکنی و کمکم میکنی تا باور هام رو قوی کنم و کارهام رو انجام بدی

    و گفتم و تصور کردم ،مثل هر شب

    که خدا منو نشوند روی شونه هاش و من به آرامی در گرمای عشقش خوابیدم

    خدایا شکرت

    الهی نور خدا به شکل نعمت و ثروت و زیبایی و عشق و آرامش و سلامتی و شادی جاری بشه در زندگی استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته عزیز و همکارانتون و تک تک دوستان و اعضای خانواده صمیمی عباس منش

    آمین

    دوستتون دارم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 92 رای:
  6. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 693 روز

    به نام ربّ

    سلام فاطمه جان

    نمیدونم چی بگم زبونم بند اومد وقتی پیامت رو خوندم

    من امروز یه خوابی دیدم حتی تو دفتر عشق نوشتمش و تاریخ زدم

    و قشنگ و واضح توی خوابم لحظه پایانی رو دیدم

    خدا بهم فهموند من با تکرار باورهای قوی در مورد عشق و یا هر چیز دیگه ای

    به راحتی و ساده و بدیهی به من وعده اش رو عملی میکنه

    مثل امروز که تو خواب انقدر خوشحال بودم و عشق دریافت کردم که وقتی بیدار شدم گفتم خدای من

    من همیشه پریشونی میدیدم

    ولی اینبار خواب عشق دیدم

    عشق تو که بی نهایت داشتی عشق رو به من عطا میکردی

    سریع گفتم استاد عباس منش میگفت اگر در خواب حالتون خوبه یعنی فرکانس هایی که ارسال کردین خوبه و در مسیر درستی هستین

    وقتی بیدار شدم گفتم طیبه دیگه باید مستمر و ادامه دار روی باورهات در همه جنبه ها کار کنی

    خدا با این فایل کلید اصلی ارتباطش با خودت رو داد

    و اونم باور بود

    اینجا که نوشتی

    هم توی خواب بهم گف هم بیداری

    دستامو رو صورتم گذاشتم و فقط گفتم الله

    الله

    الله

    چقدر داره حیرت زده ام میکنه

    وای خدای من

    مثل روزی که دیدم فایل جدید کلید اجابت دعا اومده حیرت زده شدم

    اینجا که نوشتی :

    خاستتو گفتی رها کن

    ورشد کن

    سمت خودتو خوب انجام بده

    یاد افکار امروزم افتادم

    ذهنم دوباره میخواست که من به فکر خواسته ام باشم که خدا نشونه داده بود که طیبه جایزه ات رو خودت انتخاب کن

    ولی رها شو

    اما امروز وقتی باورهام رو با صدای خودم ضبط میکردم چند باری به خواسته ام فکر کردم و با اینکه رها شدم اما حس کردم دوباره دارم میچسبم

    با نوشته ات دوباره نشونه گرفتم که تو فقط رها کن و روی خودت کار کن

    من به وعده ام عمل میکنم مطمئن باش

    چقدر زیبا نوشتی

    طیبه 3 دی دوره عشق ومودت خریده من قدم سوم رو خریدم

    و من امروز کاملا هدایتی حس کردم که باید کتاب چگونه فکر خدارا بخوانیم که دانلودش کرده بودم و کپی گرفته بودم تا بخونمش و تا صفحه 15 خوندم ،یه دفه وسطای صفحه اومدم سایت و هدایت شدم از همین صفحه کلید اجابت دعا به قسمت شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد

    یه لحظه عکس استاد و پسرشون توجهمو جلب کرد و باز کردم دیدم فایل

    پیغامِ هدایتگرایانه ی تضادها

    من تاحالا تو این یک سال فکر نمیکنم این فایل رو دیده باشم

    همین که باز کردم دقیقا یه تاریخ رو گفت

    و اون تاریخ 7 مهر روزی که من شروع کردم به گوش دادن مستمر فایل ها

    حی کردم 7 مهر یه خبر خوب تو راهه

    امروزم 7 دی هست

    الانم که نوشتی سال 1404 بازم حس کردم خبر خوب تو راهه

    و بازهم به من نشونه داد در ادامه فایل که در رد پای روزم مینویسم

    اونجا درمورد قدم 3 گفت ، که من حس کردم باید گوش بدم قدم 3 رو

    و وقتی الان اومدم سایت پیامت رو دیدم

    دوباره گفتم خدای من چیکار داری میکنی با من ؟؟؟؟

    آخه فاطمه جان ،من دیشب از سایت هدیه تخفیف گرفتم و تا 6 بهمن ماه میتونم استفاده کنم ازش

    از صبح با خودم میگفتم کدوم دوره رو میتونم بخرم

    و اولش گفتم قدم اول کشف قوانین رو بخرم

    اما گفتم نه قدم 8 دوره 12 قدم رو بخرم

    بازم گفتم نه

    و یه لحظه گفتم میشه دوره عزت نفس رو بخرم؟؟

    تا اواخر ماه میدونم که بازم پول دوره هارو به حسابم واریز میکنی میخوام این دوره رو بخرم

    اما خدا، خودت بگو که عزت نفس بخرم یا نه ؟!

    وای پیامت رو که خوندم تاییدی بود بر اینکه میتونی بخریش

    اما باورهاتو هر روز تکرار کن که بتونم به حسابت بیشتر و بیشتر پول واریز کنم طیبه

    چون با باورات میتونم اجابتت کنم

    حتی صبح من این دوره رو به سبد خریدم اضافه کردم

    وای الله اکبر

    اینجا که نوشتی

    همش یک صدایی میگه ک خیلی نزدیک شدی کافیه قدم اخرو برداری بخدا همین حسو دارم

    دقیقا منم این حسو با توجه به نشونه های این چند روزم دارم

    اما هی به من تکرار میشه باید باوراتو سریع قوی کنی و هر روز و هر روز تکرار کنی

    تمام زمانت رو در روز بیشتر برای تکرار باورها بذار و بشین و تمرکزی دوره هایی که خریدی رو گوش بده و به تمریناتش عمل کن

    وای نوشته هات تا آخرین جمله ات پر بود از حرف و پیام برای من

    منم باید قدم آخرو بردارم

    چون خدا امروز بهم فهموند با پیامت که رها باش و دیگه به هیچی فکر نکن

    فقط قدم آخر اینه که باورهاتو قوی کنی و بوووووووم

    خیلی ممنونم فاطمه جان که برای من نوشتی

    بی نهایت ازت سپاسگزارم

    نور خدا به شکل نعمت و ثروت و عشق و شادی و سلامتی و آرامش در زندگیت جاری باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 693 روز

    به نام ربّ

    سلام آقای ابراهیم

    اون روزی که نوشتم در موردش اصلا به این فکر نکرده بودم که سپردن کارها رو هم میشه از این جوشی که کاملا تکاملی خودش به راحتی در زمان بندی مناسب چند روزه خوب شد و هیچ جا و اثری ازش باقی نموند رو میشه با این دید نگاه کرد که کارور وه به خدا میسپاریم ،انقدر برای ما شگفتی داشته باشه

    حتی من بارها خواستم لحظه آخر که خشک شده بود و کم موند بیفته خودم بکنمش

    اما یه حسی بهم گفت دست نزن ،زمانش برسه درست میشه همه چی

    تو فقط به چیزای دیگه توجه کن و به جوشت نگاه کن ،اما رها باش تا خودش تکاملش رو طی کنه و جوری محو بشه جاش که انگار نه انگار روزی در این جا چیزی بوده که سبب توجه تو شده بوده

    چقدر زیبا نوشتین

    بیشتر باید بخونم نوشته تونو تا بیشتر پیام های ریز جمله به جمله اش رو دریافت کنم

    دو میلیون دلار رو با دلار حساب کردم تعجب کردم گفتم ببین طیبه برای تو هم میشه ها

    فقط روی باورات کار کن

    همه چی طبیعی و ساده رخ میده

    خدا تو این روزا داره به سادگی بهت میفهمونه که فقط باوراتو قوی کن

    وگرنه من سر عهدم هستم

    تو به وظایفت خوب عمل کن

    اصلا هم سخت نیست طیبه

    تو فقط عشق و حال میکنی

    صدای خودتو ضبط میکنی با لبخند و عشق و احساس خوب هر روز گوش میدی و تجسم میکنی

    چه کاری از این ساده تر طیبه؟؟؟؟؟

    ساده ببینش چون ساده ترین و لذت بخش ترین کار هست و سریع ترین مسیر به رسیدن به تمام خواسته هات

    خدا با پیام شما به من گفت که چقدر راحته تکرار کردن باور در طول روز

    من دقیقا امروز به خدا گفتم کاری کن که مقاومتی که تو تکرار باورا دارم برام آسون تر بشه و بدونم که آسونه

    و پیام شما رو که خوندم جوابمو گرفتم

    همه روند تکرار باور مثل همین جوش و تکاملش ،به قدری ساده و لذت بخشه که فقط کافیه عشق و حال کنم

    نور خدا به شکل شادی و عشق و سلامتی و ثروت و آرامش عظیم در زندگیتون جاری بشه آقای ابراهیم

    خیلی سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 693 روز

    به نام ربّ

    سلام آقای قادری

    اولین بار بود این جملات رو میشنیدم

    که نوشتین

    حال این هوکه در هرچیز و هر مرتبه حضوری آگاهانه دارد وقتی در مرتبه انسانی می رسد خودش را فراموش می کند!!!!!!!!!!!!!!!!!

    آقااااااااااااااااااااااا نمی دونم چقدر این اعجاز و این اعجاب هستی رو درک می کنید

    خالقی که یادش رفته خالقه

    عالمی که یادش رفته عالمه

    قادری که یادش رفته قادره و …

    به زبان امروزی خدا به خودش گفت: ایول عجب کاری کردی هاااا

    فراموشی رو هم تجربه کردی :))

    یادت رفته که کی هستی :))

    یعنی خدا در آنِ واحد در مرتبه خدای دانا و آگاه هم هست، در مرتبه فراموش کردن خودش هم هست

    این دلیل همین تبریک خدا به خودشه، فقط همین یک بار هم نیستا، چندین بار در قرآن خدا قربون صدقه خودش رفته

    من امروز از خدا خواستم کمکم کنه تا قرآن رو با درک بهونم و هدایت شدم به کتاب چگونه فکر خدا را بخواینم

    اما نمیدونم چرا قرآن رو میخونم اما مقاومت دارم که بشینم از اول بخونمش و پراکنده و صفحه ای نخونمش .

    و نمیدونم دلیل اینکه به پیام شما هدایت شدم چی بود

    فقط از خوندن نوشته هاتون برام تازگی داشت

    و البته عجیب بود

    وجالب که خدا داره کیف میکنه و به خودش تبریک میگه ، که فراموش میکنه که خالقه

    خدایا بهم درک تک تک آیات قرآن رو بده تا بفهمم و قلبم رو باز کن برای آگاهی هاش تا بفهمم و عمل کنم

    نور خدا به شکل بی نهایت عشق و شادی وسلامتی و آرامش و ثروت در زندگیتون جاری باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 693 روز

    به نام ربّ

    سلام ملیکای عزیزم

    خدارو بی نهایت شکر امروز با تکرار باورهایی که از عشق ،با صدای خودم ضبط کرده بودم و تکرار کردم و تجسم کردم ،حالم بی نهایت عالی بود

    سپاسگزارم ،الهی که هر لحظه احساست بی نهایت عالی باشه

    دقیقا دیشب که پیامتون رو خوندم باز هم انگار تاکیدی بود بر اینکه روی باورام کار کنم

    abasmanesh.com

    رد پای روز 2 دی هست که نوشتم

    میلیکا جان حس کردم این لینک رد پای اصلیمو که درمورد این رد پام هست رو برات بذارم

    این تکمیل کننده این ردپایی هست که برای من نوشتی

    وقتی نوشتی عاشقتم گریم گرفت

    آخه خدا امروز به بی نهایت طریق عشقش رو به من ارسال کرد

    دو روزه که من دارم باورایی که با صدای خودم ضبط کردم میشنوم و حس خوبش رو میگیرم

    کلی نتیجه باحال داشته که تو رد پای دیروزم مینویسم اگر خدا بخواد

    برات بهترین هارو از خدا میخوام ملیکای عزیز و دوست داشتنی

    منم عاشقتم و میبوسمت و عشق رو که خدا به من هدیه داده بهت ارسالش میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 693 روز

    به نام ربّ

    سلام مریم جان

    سپاسگزارم که برای من نوشتین

    شاید بدونم دلیل این جمله ات رو :

    خلاصه کلام نمیدونم چیشد رسیدم به اینجا این چیزا گفتم

    من از بین صحبت هات چند تا نشونه گرفتم

    به خاطر همین بوده که نوشتی

    دقیقا من دو تا نشونه واضح ار بین صحبت هاتون گرفتم

    چقدر خدا داره دقیق هدایت میکنه

    خدایا بی نهایت سپاسگزارتم

    من امروز یک ساعت با صدای خودم باورهای قوی رو داشتم ضبط میکردم

    یعنی انقدر به سرعت نشونه اش رو بهم داد

    واقعا که دیگه هر چی پیش میرم بیشتر باورم میشه که باید هر لحظه باورامو قوی و تکرار کنم

    چون خدا به باورای من هست که پاسخ میده

    خدایا شکرت

    برای شما بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: