کلید اجابت دعاها - صفحه 34 (به ترتیب امتیاز)

844 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    در مسیر رشد گفته:
    مدت عضویت: 807 روز

    یَـٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَتۡکُم مَّوۡعِظَهࣱ مِّن رَّبِّکُمۡ وَشِفَآءࣱ لِّمَا فِی ٱلصُّدُورِ وَهُدࣰى وَرَحۡمَهࣱ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ

    اى مردم عالم، به حقیقت برایتان نامه‌اى که همه پند و اندرز و شفاى دلها و هدایت و رحمت بر مؤمنان است از جانب خدایتان آمد

    رحمت و هدایت….

    براستی که قرآن جز رحمت و هدایت نیست

    و براستی که این کلام جز کلام الله نمیتونه باشه.

    کلامی که انسان رو هدایت میکنه به صراط مستقیم با منطق هاش ، با داستان هاش ، با پندها و موعظه هاش ، با دعوت کردن به تفکر و انواع و اقسام روش ها .

    و این بهترین هدیه خداوند به انسانه

    خدارو شکر برای نزول قران.

    نکته ای که اینجا نظر منو جلب کرد این بود که اون چیزی که بین انسانهای معمولی و پیامبران تفاوت ایجاد میکنه میزان ایمان اونها به خداوند بوده و همین تفاوت بوده که باعث شده اونها به پیامبری انتخاب بشن.

    اون زمانی که پزشکی هیچ رشدی نداشت اون زمانی که یک عده هرگز بچه دار نمیشدن و هیچ ‌کاریم نمیشد براش کرد وقتی که ذکریا دو دلیل بزرگ داشت برای بچه دار نشدن (که هرکدوم به تنهایی کافی بودن تا قید بچه خواستن رو بزنه) ، پیری خودش و نازا بودن زنش ،،،، باز هم دعا میکنه به درگاه خداوند و خواسته ش رو بهش میگه

    کدوم انسان عادی این جرات رو میکنه؟

    و تعجبی نداره اگه خداوند اجابتش میکنه.

    و اگر هم نشونه از خدا میخواد صرفا برای محکم تر شد ایمانش بوده ، به خاطر اروم شدن دلش و اطمینانش از اینکه اون کلام از طرف خداوند بوده نه از سمت ذهنش

    چون ذهن و شیطان توانایی نشونه فرستادن نخواهند داشت اگر حرفی به دروغ هم بزنن اما خداوند میتونه نشونه بفرسته و میتونه ثابت کنه. و اینطوری اطمینان و ایمانش بیشتر و بیشترم میشه.

    پس جرات درخواست و آرزو کردن اولین سطح ایمانه ، به اینکه احتمال بدی به خواسته ت میرسی و جرات کنی بهش فکر کنی و درخواستش کنی. بقول استاد اکثر ماها حتی جرات نداریم به خواسته ای فکر کنیم چون ذهن همون اول مهر “این شدنی نیست ” رو روش میزنه و پرونده ش رو میبنده.

    اصلا خیلی چیزا هست که حتی به ذهن ما هم نمیاد هرگز.

    و مرحله دوم ایمان این هست که وقتی جرات کردی خواسته ت رو مطرح کنی بدونی که میشه.

    خداوند در مورد موضوع دعا خودش رو شخصا مخاطب بنده قرار میده

    اونجا که میفرماید

    و اذا سالک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان 

    هرگاه بندگان من از تو درباره من پرسیدند بگو من نزدیکم. اجابت میکنم دعای دعا کننده را وقتی که مرا میخواند.

    و اینجا که میفرماید “هو علی هیّن” اینکار بر من آسان است. تو هردوش از ضمیر اول شخص استفاده میکنه . بدون شرط و شروطی

    و اینطور راه رو برای ایمان داشتن باز میکنه به این زیبایی.

    بعد هم میفرماید

    و لله ملک السماوات والارض و ما فیهن و هو علی کل شی قدیر

    لازم نیست تو نگران باشی فقط بدون که خداوند بر هر کاری تواناست تو فقط کافیه فاصله بین دعا و رسیدنت رو با صبر و ایمان پر کنی همین .

    و حال این وظیفه بنده س که ایمان بیاره

    آسون ترین قسمته چون تو فقط خواسته تو میخوای و اجابتش با خداست

    و در عین حال سخت ترین قسمته چون ایمان به چیزی ست که نمیبینی.

    پناه میبرم به خدا از شر شیطان ، از شر نجواهاش ، از ذهن و محدودیت هاش و از ایمان سست  و از عمل کم.

    یاد قسمتی از دعای کمیل افتادم پناه میبرم به خدا از افکار و گناهانی که دعارو حبس میکنن.

    پناه میبرم به خدا از گناهان و افکاری که ایمان رو  متزلزل میکنن و انسان رو دلسرد میکنن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    اصغر و پرسیلا گفته:
    مدت عضویت: 1501 روز

    بانام خدواندهدایتگر

    سلام وعرض ارادت حضورسروران گرامی

    “کلید اجابت دعاها”

    چقدراین واژه به آدم اطمینان میده

    چقدراین واژه باعث قوت قلبه

    این واژه واین جمله میخوادبگه حتما برای اجابت دعاها راه حلی وجودداره

    قطعا راه حلی هست

    استادچقدرزیبا این راه حل رابامثالهای قرآنی وداستان پیامبران برامون بازکردند وتوضیح دادند خیلی سلیس وروان همه چی روگفتند

    وتااین لحظه هم بیش از500 کامنت توسط دوستان عزیزم درسایت درباره محتوا ودرک بهترمفاهیم روی فایل آمده که شکرخدا تاکنون بیشترکامنت عزیزان رامطالعه کردم

    امادرچندروز گذشته همزمان که این فایل الهی روی سایت قرارگرفته و طبیعتاذهن من هم درگیر موضوع و محتوای فایل بوده چونکه ورودی چندروزاخیرم بوده

    امااتفاق جالبی رخ داده وهمزمان شده باموضوع این فایل دوروزی میشه به شدت ذهنم رودرگیر کرده خواستم بیام درباره اش بنویسم ازطرفی ذهن نجواگر میگفت حالا اینقدرهاهم مهم نیست که بخوای بنویسی اماامروز تصمیم گرفتم بنویسم

    چونکه فکرمیکنم حداقل برای خودم خیلی مهم وباارزشه

    همانطور که دوستان کم بیش می‌دانند من نوه دختری گلی دارم بنام “گلشید” این نوه نازنینم 30 اسفند 5سالش تمام میشه ووارد 6سالگی میشه خیلی به ما وابسته است به طوریکه اگر یک یانهایتا دوروز ماراخصوصاهمسرم نازنینم رو نبینه خیلی دلتنگ میشه ویه جورایی بی قراری می‌کنه چهارشنبه شب گذشته پیش مابود وپنج شنبه وجمعه همدیگرو ندیدیم وعصرجمعه زنگ زد به همسرنازنینم که خیلی دلم براتون تنگ شده وظهرشنبه میخوام بیام خونه تون وماهم به شدت اسقبال کردیم

    اصل ماجراازاین قراره ظهرشنبه که داشته باهمسرم میومودن خونه توماشین میگه

    مامان پری میخوام چیزی بهتون بگم

    مامان پری میگه بگوعزیزم

    میگه من وقتی که توشکم مامانم بودم ومیخواستم به دنیا بیام ازخدا خواستم وقتی به دنیااومدم بابا ومامان ومامان جون وباباجون مهربونی داشته باشم ووقتی که بدنیا آمدم دیم چقدرشماها مهربون هستین

    خوب درنگاه اول شایدبگیم این باهوشی بچه بوده یااینکه میخواسته به شکلی نهایت عشقش روبه ماابراز کنه خوب می‌تونه اینجوری هم باشه

    امامن بعدازاین ماجرا خیلی فکرکردم وحتی به همسرنازنینم گفتم ببین درسته گلشید خیلی باهوشه وبچه احساسی است اما من نظری دیگری دارم

    همین باهوش بودن همین احساسی بودن را چه کسی چه نیرویی دروجودش پرورونده که بچه 6ساله برای ابرازنهایت عشق وعلاقه اش میتونه چنین جمله ای روسرهم کنه وبه ذهنش برسه

    ایا غیرازهمان نیروی برتر یاانرژی برتر یاهمان خدای خودمان بوده؟

    این حرکت وصحبت عشقم گلشید عزیزم درس بزرگی برام داشت وان هم این بود همه موجودات عالم درهر لحظه دارند خواسته هاشون به خداسفارش میدن ودرخواست میکنن حتی نطفه ای دررحم مادر

    مهم اینه چه کسانی وکی به خواسته هاشون میرسن؟

    جواب کاملا روشن و واضح است قطعاکسانی که موج شون تنظیم هست روی موج خداوند

    به قول استادعزیزمون هیچ وقت مشکل ازفرستنده نیست هر مشکلی هست ازگیرنده هاست

    امیدورام جزان دسته ازکسانی باشیم که همیشه گیرندهامون روی موج خداوند تنظیم باشه

    امین یارب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    مهدی گفته:
    مدت عضویت: 1168 روز

    به نام خداوند قادر و توانایم

    سلام و درود به استاد گرامی و خانم شایسته عزیز

    واقعاً خداوند منبع تمام قدرت ها و فراوانی است

    همه چی در زمان درست وبه وقت خودش اتفاق میفته

    مثلا واسه من ، چند روزی بود فکرم همش درگیر این موضوع بود که یه تعداد خواسته داشتم ونوشتم توی دفترم ولی همش در زمان تجسم کردن احساسم خوب نمیشدواضح نیست واسم درگیرش بودم

    و امروز که این فایل رو گوش کردم خیلی‌ حالم عوض شد ،،کلی احساس خوب بهم دست داد

    و بهم فهموند که میشود ،،امکان پذیر است ،، اتفاق می‌افتد،،پس نگرانی و فکر منفی نداره

    فقط درخواست میکنم و رها میکنم و تجسم میکنم با حال خوب ،،و این احتمال رو میدم که میشود ،،

    و الان که به اتفاقات خوبی که توی این مدت افتاده هر چند کوچک. ،،فکر میکنم میبینم آره اتفاق افتاده امکان اتفاق افتادن بقیه اش هم هست ،با اینکه درخواست بزرگی است ،ولی بهش میرسم،،من فقط روی خواسته ام تمرکز میکنم ،و اون اتفاق رخ میده ،،خدایا شکرت

    خدایا سپاسگزارم ازت برای این همه حال خوب

    خدایا سپاسگزارم ازت برای این قدرت تجسم

    خدایا شکرت برای این همه آگاهی از قرآن

    واقعاً قدرت خداوند بی پایان است

    خداوند رزق و روزی رو از جای که فکر نمیکنی بهت میده ،واین داستان منطقی کردن ذهن است که باید باور کنیم همه چی عالیه و فراوانی و نعمت همیشه است

    چرا ذهن ما همش میگه نمیشه ،،،چون روی خودمون کار نکردیم و خداوند رو باور نداریم

    ما باید اینقدر این اتفاقاتی که افتاده و خدا در قرآن بهشون اشاره کرده رو هی گوش کنیم و بخونیم و تکرار کنیم تا باورمون قدرتمند بشه و ایمانی قوی داشته باشیم به رخ دادن همه چی

    خداوند قادر مطلق است ،،خداوند بر همه چی تواناست

    پس همه چی امکان پذیر است ،،همه چی تغییر میکند

    سوره بقره ،،آیه186

    وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَ لْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ‌

    و هرگاه بندگانم از تو درباره من پرسند (بگو:) همانا من نزدیکم؛ دعاى نیایشگر را آنگاه که مرا مى‌خواند پاسخ مى‌گویم. پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان آورند، باشد که به رشد رسند.،،،،

    نکته ،،،،،

    برخى از رسول خدا صلى الله علیه و آله مى‌پرسیدند: خدا را چگونه بخوانیم، آیا خدا به ما نزدیک است که او را آهسته بخوانیم و یا دور است که با فریاد بخوانیم؟! این آیه در پاسخ آنان نازل شد.

    دعا کننده، آنچنان مورد محبّت پروردگار قرار دارد که در این آیه، هفت مرتبه خداوند تعبیر خودم را براى لطف به او بکار برده است: اگر بندگان خودم درباره خودم پرسیدند، به آنان بگو: من خودم به آنان نزدیک هستم وهرگاه خودم را بخوانند، خودم دعاهاى آنان را مستجاب مى‌کنم، پس به خودم ایمان بیاورند ودعوت خودم را اجابت کنند. این ارتباط محبّت‌آمیز در صورتى است که انسان بخواهد با خداوند مناجات کند.،،،

    سوره 93 قرآن کریم:

    الضحی تعداد آیه: 11

    جزء : 30

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    به نام خداوند رحمتگر مهربان

    وَالضُّحَى ﴿1﴾

    سوگند به روشنایى روز (1)

    وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَى ﴿2﴾

    سوگند به شب چون آرام گیرد (2)

    مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى ﴿3﴾

    [که] پروردگارت تو را وانگذاشته و دشمن نداشته است (3)

    وَلَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَى ﴿4﴾

    و قطعا آخرت براى تو از دنیا نیکوتر خواهد بود (4)

    وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى ﴿5﴾

    و بزودى پروردگارت تو را عطا خواهد داد تا خرسند گردى (5)

    أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى ﴿6﴾

    مگر نه تو را یتیم یافت پس پناه داد (6)

    وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى ﴿7﴾

    و تو را سرگشته یافت پس هدایت کرد (7)

    وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَى ﴿8﴾

    و تو را تنگدست‏ یافت و بى ‏نیاز گردانید (8)

    فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ ﴿9﴾

    و اما [تو نیز به پاس نعمت ما] یتیم را میازار (9)

    وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ ﴿10﴾

    و گدا را مران (10)

    وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ﴿11﴾

    و از نعمت پروردگار خویش [با مردم] سخن گوى

    خدایا شکرت برای این همه نعمت و فراوانی و برکت در تمام مراحل زندگیمون

    موفقیت و سربلندی برای همه دوستان آرزومندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1281 روز

    بنام خداوندی ک هر لحظه اجابت کننده خواسته های من هست

    خدایا شکرت ک تو را دارم ک با نام و یادت قلبم آرام میگیره

    سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته و چشمان زیبای دوستان گلم ک این کامنت میخونن

    همین الان ذهنم داشت در مورد خواسته هام نجوا می‌کرد و داشتم زور میزدم ک با کلامم بتونم کنترلش کنم ک خداوند قادر مطلقه و توانایی انجام هر کاری داره

    الان اومده بودم پست دنبال کفشی ک سفارش داده بودم فرستنده کد مرسوله برام نفرستاده اما تلفنی بهم گفته بود ک برات ارسال کردیم و دوست داشتم هرچه زودتر بدستم برسه

    ی لحظه به خواسته های دیگرم فکر میکردم ک ببین محمد، خواسته هاتو اجابت کرده و در حال رسیدن به دستت هست مثل همین بسته پستی و این زمان تا تو امادش بشی باید سپری بشه اما واکنش تو چیه؟؟

    میخای زندگی تعطیل کنی در حسرت دیر رسیدن این خواسته ثانیه های عمرت از دست بدی یا از لحظات زندگی لذت ببری، تصمیمت چیه؟؟

    از اون مهم تر

    یک تولید کننده کفش بهت تلفنی اوکی داده ک کفشت فرستاده میتونی بپذیری و ذهنت آروم میکنی

    اما خدایی ک بارها و بارها خواسته هات اجابت کرده، خواسته هایی ک همون موقع هم برات غیرقابل باور بود اما از جایی ک فکرش نمیکردی برات اجابت کرده و اینبار فکر میکنی نمی تونه یا تو رو فراموش کرده

    خواستم این ردپا از خودم به جا بزارم برای ذهن نجواگرم، به محض اینکه موضوع فایل جدید دیدم

    گفتم خدا جواب سوال الانم داد و هنوزم فایل گوش نکردم و دقیقا جلو اداره پست این کامنت گذاشتم

    خدایا من به هر خیر و هدایت از سمت تو هر لحظه فقیرم

    خدایا شکرت برای این سایت الهی، دوستان نازنین و استاد خانم شایسته

    برای همه مون آرزوی سلامتی، آرامش و روزی و نعمت بغیر حساب میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    Shahla گفته:
    مدت عضویت: 2570 روز

    سلام استاد عزیزم.

    بینهایت سپاسگزار خداوندم که هدایتم کرد بسمت این فایل و بینهایت سپاسگزارم شما هستم بابت نشر این آگاهی ها.

    استاد مبحثی که درین فایل مطرح کردین، اون اجابت خواسته زکریا و بشارت خداوند بهش و بدنبالش ناباوری زکریا و هدایت‌های خداوند برای باورپذیر شدنش برای زکریا بقدرررری برای من آشناست که حدنداره.

    چون حدودا 2 ساله که دقیقا چنین تجربه ای برام رقم خورده و من حدود 2ساله شبانه روزم به معنای واقعی تمام شبانه روز من درین 2سال شده سوال کردن از خدا و جوابهای خداوند بهم.

    درواقع یه کلاس خصوصی که انگار خدا برام گذاشته برای رشد و دریافت وعده خودش.

    حدود 2سال پیش خداوند بشارتی را درباره تحقق یه هدف بزرگ بدلم جاری کرد و گفت.

    خیلی خوشحال شدم و هنوزم هستم.

    بعد به دنبالش اولین چیزیکه ازش پرسیدم بش گفتم خداجونی واقعا راست گفتی که چنین… میشه؟!!! یعنی اولین ناباوری من به شکل این سوال بود. و خداوند درلحظه جوابو بدلم جاری کرد.(که البته این سوال را 3بار ولی در فواصل مختلف ازش پرسیدم)

    شادمانیم خیلی بیشتر شد و ازش پرسیدم خب چه قدمی باید بردارم براش؟

    اونموقع که این سوالو کردم فکرمیکردم خب حالا خدا هدایتم میکنه که برو فلان کارو بکن برو فلان جا برو… دیگه اوکی میشه و تموم.

    بعد دیدم نخیر این خبرا نیست.

    اون ندا بدلم جاری شد و از موحد بودن و شرک بهم گفت و یه دامنه عظیم از جریان شرک و موحد بودن را برام باز کرد.

    البته نه یک مرتبه، بلکه پله پله

    اینقدر مقاومت‌ها و سوالات برام پیش میومد که از خدا می‌پرسیدم و خداوند درلحظه هدایتم می‌کرد جواب سوالاتم میداد. بارها به اون جوابهایی هم که میداد باز شک میکردم و راحت باهاش حرف میزدم و بهش میگفتم من نمیتونم این حرفتو باور کنم ولی میخوام برام باورپذیر بشه چون مطمعنم تو حرف الکی که بهم نمیزنی هدایتم کن و….

    خلاصه حدود 2 ساله که بر اساس بشارتی که خداوند بهم داد این پروسه را گذروندم.

    درواقع خود خداوند تمام مقاومت‌های وجودم درباره پذیرش اون بشارت خودش را بهم نشون داد و خودشم هدایتم می‌کرد به باورهای درست و بهم یاد میداد.(درباره توحید، درباره فراوانی درباره ارزشمندی و..)

    و استاد من سلولی با کمک خداوند غرق این پروسه آموزشی و آماده شدن برای دریافت بشارت خداوند شدم.

    خیلی عمیق رو تمام اونچه خداوند بدلم جاری می‌کرد و هدایتم می‌کرد کار کردم.

    بارها حس خستگی میومد تو وجودم ولی باز از خودش میخواستم که بهم نیرو و توان بده، هرحالتی که برام پیش میومد براش میگفتم، باهاش حرف میزدم، باهام حرف میزد مثل دوتا رفیق واقعی.

    لحظات خوش و عمیقی را گذروندم. و یجاهایی میشه گفت سخت و اون زمانی بود که اون نجوا میگفت و حمله ور میشد درباره اون هدایت‌های خداوند مرحله به مرحله.

    یعنی هربار هدایت و راهنمایی ای از جانب خداوند بود نجوای شیطان و حمله ور شدنش هم بود.

    و استاد باورتون میشه این حدود 2سال چه ترمزهایی را خداوند درونم مرحله مرحله بهم نشون داد و خودشم هدایتم کرد برای برطرف شدنش که بارها خودم از تعجب دهنم باز میموند. واقعا هنگ میکردم که این دیگه کجا بوده، اصلا چجوری شده که این باورهای اشتباه، این ترمزها درون من ایجاد شده.

    و استاد لایه لایه مثل پیاز که لایه لایه ازش برداشته میشه تا میرسه به وسط پیاز،

    برای منم لایه لایه هدایت بود و مقاومت‌ها، بعد میرفت سراغ لایه بعدی و به همین صورت ادامه داشته تا الان.

    و استاد درمورد بعضی از هدایت‌های خداوند مقاومت خیلی کمتری داشتم و باورپذیریش برام راحت‌تر بود ولی بعضی از اونها را شاید چندین ماه توش گیر بودم. سوال تو سوال از وجودم کشیده میشد بیرون و خداوند با عشقو صبوری هدایتم می‌کرد. چقدر شک ها واای خدایاااا.

    حالا بعد از اینهمه لحظه به لحظه درپناه هدایت‌های خداوند جلو اومدم، رسیدم به حدودا 2ماه پیش یا یکم بیشتر که خداوند بشارت تو مدار دریافت بشارت اولیه خودش و تحقق هدفم را بهم داد.

    منم کلی خوشحال، تا یکم گذشت دیدم خبری نیست!!خبری نشد!!! بخدا گفتم خدایا مگه نگفتی تو مدار دریافتشم پس کو؟!!! مگه هرکسی تو مدار دریافت هدفش قرار میگیره نباید دیگه بشه؟!!

    و خداوند بدلم جاری کرد من بهت گفتم تو مدار دریافتش قرار گرفتی ولی آیا تو حرف منو باور کردی؟!!!

    و استاد تا این ندا بدلم جاری شد فقط سکوت کردم. آخه درست میگفت من باور نکرده بودم که تو مدار دریافتش قرار گرفتم. و باز درین مرحله من دارم با هدایت خداوند روی مقاومت‌هام و هدایت‌های خداوند کار میکنم.

    و استاد عزیزم چقدر این فایل و کلام شما انگیزه منو بیشتر کرد که پرانرژی تر ادامش بدم تا بامید خدا بزودی تحقق هدفم و اون بشارت خداوند را بهتون اطلاع بدم.

    استاد این چندین روز اخیر واقعا یحس خستگی اومده بود تو وجودم که بازم خداوند از لطف خودش پله پله هدایتم کرد. دستمو گرفت بلندم کرد و بااین فایل تیر خلاص را بهم زد برای رهایی از اون حس خستگی.

    انگار اون حس خستگی از ادامه دادن مسیرم هم ترفند شیطان بود برام نمیدونم.

    استاد من اگر بخوام فقط از کیفیت این دوسال و سوالاتم، هدایت‌های خداوند، نحوه ورود شیطان و… بگم شاید چندین کتاب هزار صفحه ای بشه، شاید روزها باید وقت بگذره که براتون تعریف کنم. و شاید حتی اصلا نشه گفت و تعریف کرد چون اونقدر درونی و کیفیتی هستش که نمیشه با کلمات دربارش گفت.

    استاد بامید روزیکه بهتون خبر و بشارت تحقق وعده خداوند را براتون بنویسم و امیدوارم بزودی زود بشه.

    از خودش میخوام همینطور که تا به این لحظه کنارم بوده دستمو گرفته، برام صبوری کرده بهم احترام گذاشته، محرمم بوده، مرهمم بوده و.. بازم کنارم باشه و لحظه ای منو بخودم وا نگذاره.

    استاد نمیدونید بااین فایلتون چه بمب انرژی درونم منفجر شد. همون رب عاشق خیر عظیمی نصیبتون کنه.

    درپناه خداوند باشین استاد ارزشمندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    اصغر آذرکمان گفته:
    مدت عضویت: 864 روز

    به نام خداوند عزیز.

    سلام به استاد توحیدی خودم. چند روز نبودید ،خیلی دلمون برات تنگ شده بود.

    سلام به تمام دوستان توحیدی.

    واقعا کلید اجابت دعا ، باور داشتن به امکان پذیری خواسته است،

    باور به بی نهایت بودن قدرت خالق،

    باور به نزدیک بودن خداوند به ما ،

    باور به اینکه خداوند نمیتونه نبخشه،چپن منبأ خیر و برکته.

    به قول استاد ،تا یه خواسته ایی در درون ما شکل میگیره

    و میخوایم تجسمش کنیم ،سریع ذهن میگه چطور

    وهمون موقع خاموش میشه.

    من که خودم هزاران بار ،تا به چطور فکر کردم ،سریع نا امید شدم و کلا بیخیال خواسته شدم.

    و این موضوع ،ریشه در ایمان و باورهای ما نسبت به قدرت خالق داره.

    خداوند عزیز میفرماید:

    انا اقول له کن فیکون

    من میگویم باش و میشود.

    تفاوت انسانها و نتایج اونا ، به باورشون نسبت به قدرت خدا است.

    وقتی حضرت سلیمان میاد و درخواست ملک و فرمانروایی به اون عظمت میکنه، باورش نسبت به خداوند به اون اندازه (درخواست) بزرگه.

    به خداوند میگه( انک انت الوهاب) قطعا تو بی نهایت بخشنده ای.

    شکر گذاری داشته های قبل ، وبه یاد اوردن حل مسائل و مشکلات قبل ،میتونه ظرف مارو بزرگتر کنه

    افزایش ظرف باعث درخواست ودریافت نعمتهای بیشتر و با کیفیت تر میشه و همین سیکل به ترتیب ادامه داره تا میرسه به درخواستهای بزرگ انبیا.

    حضرت زکریا میاد در سن پیری ،با وجود همسری نازا

    درخواست فرزند میکنه،باور ، ایمان و توکل

    باعث چنین درخواستی میشه.و خداوند هم بهش پاسخ میده.

    البته که حضرت زکریا هم با وجود پیامبر بودن هم یکم ترمز داره و به خداوند میگه چطوررر؟

    پس ما که 1000 برابر نسبت به حضرت زکریا

    کلمه چطور؟؟؟؟ در ذهنمون مرور میشه و خواسته رو بلافاصله خاموش میکنه.

    ما همیشه تا پایان عمر، یک جدال بین ذهن و قلبمون داریم، ذهن جایگاه منطق

    و قلب جایگاه خداوند،

    ما باید به ندای قلبمون گوش کنیم ،البته که کار راحتی نیست.کنترل ذهن میخواد، کنترل ورودی میخواد، تقوا میخواد، توکل میخواد،

    به یاد آوردن حل مسائل به ظاهر سخت گذشته رو میخواد،به یاد آوردن معجزاتی که درقران آمده رو میخواد وکم کم ظرف ما بزرگتر میشه و به اندازه ظرفمون خواسته های ماهم بزرگتر میشه و نعمتهای بزرگتری دریافت میکنیم.

    اکثریت ما انسانها جسارت چنین درخواستی رو نداریم.

    ذهن منطقی ما نمیزاره.

    بینهایت وعده فقر و بدبختی رو شنیدیم از شیطان

    ،از دوستان ،از خانواده ،از رسانه ها

    بینهایت احساس گناه داشته ایم ، ویا حتی از دیگران دریافت کرده ایم.

    بینهایت احساس بی لیاقتی داشته ایم ،(با مقایسه کردن )

    ذهنی سرشار از محدودیت ،خب معلومه جرعت درخواستهای بزرگ رو از خداوند کریم و توانا ،

    نداریم.

    بزرگی و عظمت خداوند و قدرتش

    در ذهن کوچک و محدود ما نمیگنجد.

    به اندازه باورهای کوچکمان نعمتها رو دریافت میکنیم.

    به اندازه ای که خداوند رو باور داریم وخودمان رو لایق میدونیم ،جرعت درخواست داریم.

    امیدوارم این نکته های فایل رو هر روز به یاد بیاریم تا باورهای توحیدمون قوی تر بشه.

    خداوند رو بی نهایت سپاس

    به خاطر چنین استاد با ارزشی.

    خدا حافظ و نگهدار همه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    منیژه حکیمیان گفته:
    مدت عضویت: 952 روز

    بسم‌الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیزم وتمام دوستانم در این خانه امن الهی

    استاد چقدر این فایل قشنگه تمام تنم را لرزوند آیه ها آنقدر قشنگ معنی میشن که من که اینقدر قرآن خواندم بار اول بود این مفاهیم زیبا را با این کیفیت عالی می‌شنیدم ودرک می‌کردم

    چقدر زیبا در مورد حضرت زکریا وخواسته اش وباورهایش توضیح دادید وعالی مطلب را رساندید

    اما استاد عزیز به سوره ضحی که رسیدید اشکهایم جاری شد چقدر قشنگه این سوره ،تک تک آیه هایش را با تمام وجود نوش جان کردم

    ووجدک عائلا فاغنی (وتو را نیازمند یافت پس تو را غنی وبی نیاز کرد؟)این آیه مرا یاد سالهایی انداخت که همسرم بدهی بزرگی را بالا آورد دخترم 5سالش بود وچقدر اذیت شدیم خانه مستاجری را پس دادیم تا با پولش بدهی را بپردازیم ماشین را فروختیم به خانه قدیمی مادر بزرگم آمدم برای زندگی تا مجبور به پرداخت اجاره نباشم خانه ای که هرکس مرا میدید میگفت چطور در این خانه که هیچ امکاناتی ندارد زندگی می‌کنید نه حمام درست وحسابی ،نه آشپزخانه ،یه خونه کلنگی قدیمی ،اما من دلم به خدا گرم بود آن روزها چقدر از زمین وزمان گله داشتم حتی از خود خدا هم به خودش گلایه می‌کردم که آخه خدا چرا من ؟مگر من بنده بدی واست بودم ؟از نگاه مردم فرار می‌کردم طوری رفت وآمد می‌کردم که با همسایه ها مواجه نشم

    وحالا که به آنروزها فکر میکنم میبینم که خدا چطور بر من منت گذاشت مرا در دامن خودش گرفت به من قوت و طاقت داد تا باشم زنده بمانم وروزهای قشنگ امروز را ببینم مرا صاحب خانه کرد مرا صاحب ماشین کرد مرا استخدام دولت کرد شاهد دانشگاه رفتن دخترم بودم پسر خوب وباهوشم را می‌بینم وکلی نعمت به من عطا کرد

    وبزرگترین لطف خداوند به من آشنایی من با سایت استاد عباسمنش عزیز و ورود به این خانه امن الهی بود جایی،که همش اسم رب ،الله ،ایمان ،توکل ،قرآن است همه ساکنانش قلبهای پاکی به بزرگی دریا دارن همیشه اینجا سخن از عشق ومحبت وایمان به خدا واعتماد به الله به عنوان قدرتمند ترین نیرو هست

    از وقتی وارد سایت شدم معنی زندگی وخوشبختی را آموختم سرم به زندگی خودم است دست از مقایسه خودم با دیگران برداشتم سوت زنان در مسیر میروم چرخ زندگیم روان‌تر شده واز زندگیم لذت میبرم دفترها پر کرده ام از شکرگزاری نعمتهایم که در برابر لطف پروردگارم هیچ است

    استاد عزیزم چقدر دوستتان دارم شما ومریم جانم وتمام دوستان همسفر در این سایت الهی ومسیر سبز

    خدایا تنها تو را می پرستیم وتنها از تو یاری می جوییم ما را به راه راست هدایت فرما

    راه کسانی که به آنها نعمت داده ای .

    امیدوارم همواره نعمتهای خداوند شامل حالمان شود

    همه را به رب العالمین میسپارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    یاسمن ایزانلو گفته:
    مدت عضویت: 1324 روز

    کامنت چهل و پنجم

    2 بهمن 1403

    تعهد دعا:

    دیروز نشونه گرفتم. میخواستم ببینم آیا جایی که توی اینترنت پیدا کردم میتونه کارم رو راه بندازه؟

    اول که توی خواب و بیداری دستی رو دیدم که به آسمون اشاره میکرد و خورشیدی رو نشون میداد که داشت از پشت ابرها بیرون میومد.

    وقتی بیدار شدم، رفتم توی اینترنت، مسیر خط واحد شماره ی 24 رو توی مسیرهایی که به اون مرکز میرفت دیدم. بعد هم دوباره توی خواب دیدم روی یک اتوبوس با خط درشت نوشته بود تعاونی 24.

    من هم به این نشونه ها اعتماد کردم و امروز صبح با اون مرکز تماس گرفتم. بهم گفتن ساعت 4:30 عصر اونجا باشم.

    جالبه که من باز هم نشونه گرفتم! برای شش ماهگی دخترم به یک قناد سفارش کیک دادم. کیکم امروز آماده است و جالبه که خونه ی اون قناد، نزدیک همون مرکزیه که باید برم. یعنی با یک تیر دو نشون میزنم!

    از طرفی یه حسی بهم میگفت به مادر نازنین همسرم زنگ بزنم و بگم بیان پیش دخترم که ما بتونیم بریم. وقتی بهشون زنگ زدم فهمیدم قراره برن خونه ی خواهر نازنین همسرم.

    مادر همسرم انقدر فوق العاده است که رفتن به خونه ی دخترش رو کنسل کرد که بیاد از بچه ی ما مراقبت کنه که ما بتونیم به کارهامون برسیم.

    خدایا چه نعمت های بزرگی توی ساختمونمون هست. چه انسان های عزیز و شگفت انگیزی دور و برم هستن. خداوندا به خاطر وجود تک تکشون ازت سپاسگزارم. خدایا شکرت.

    جالبه که یه نشونه ی دیگه هم گرفتم. من فکر میکردم همسرم به خاطر نوبت گرفتنم غر بزنه، اما گفتم اگر خدا بخواد و مسیر رو برامون هموار کنه، همسرم به راحتی میپذیره که بیاد.

    نتیجه هم این شد که همسرم به راحتی پذیرفت که بیاد!

    و من باز هم یه نشونه ی دیگه گرفتم. با خودم میگفتم اگه بخوایم به این مرکز بریم، باید یه مبلغی رو بپردازیم. از طرفی سفارش کیک هم داشتیم و باز هم باید یه مبلغی رو بپردازیم. فکر میکردم همسرم نتونه هر دو رو با هم پرداخت کنه. اما گفتم اگر خدا این مسیر رو برامون هموار کرده، پس حتما خودش راه رسیدن بهش رو هم برامون هموار میکنه.

    نتیجه هم شد این که همسرم هم پول کیک رو داد و هم پولی که باید به اون مرکز بپردازیم رو!

    خدایا شکرت.

    پروردگارا من دارم قدم برمیدارم. به نشونه هات و به هدایت هات اعتماد میکنم و پیش میرم. کمکم کن که دارم به امید تو قدم برمیدارم. دستم رو بگیر و پیش ببر. این راه برای من نا آشناست. خودت هدایتم کن. مثل همیشه که هدایتم میکنی. مثل دیروز و امروز که بهم نشونه های مختلف دادی. باز هم هدایتم کن که من بدون راهنمایی های تو از گمراهان خواهم بود. سپاسگزارم.

    متن بالا رو امروز تا قبل از رفتن به اون مرکز نوشتم.

    الان که دارم مینویسم، اصلا باورم نمیشه این مسئله به همین سادگی و به همین سرعت حل شده!

    قرار بود تا ده روز آینده منتظر نتیجه بمونیم و بعد یه علافی دیگه هم در انتظارمون بود.

    چیزی که دارم در موردش صحبت میکنم، چیزیه که من و همسرم رو سه ماه علاف و سرگردون کرده بود! سه ماه بود که ما به هر دری میزدیم، وا نمیشد و کارمون نصفه و نیمه مونده بود.

    از روز 29 دی که رفتیم پیش یک نفر و فهمیدیم مسیرمون سخت تر از اون چیزیه که فکر میکردیم، من شروع کردم به دعا کردن به درگاه خدا و تعهد دادم تا ده روز آینده دعاهام رو بنویسم.

    من صبح تا شب ازش هدایت میخواستم و ثانیه ای نبود که ذهنم آزاد باشه.

    کلی دعا کردم و ازش هدایت خواستم. خدای مهربونم هم کلی بهم نشونه داد.

    امروز که از خواب پاشدم حالم خیلی خوب بود. انگار میدونستم قراره یه اتفاقاتی بیفته.

    جالبه که من فقط سه روز ازش کمک خواستم و روز سوم مسئله ای که سه ماه درگیرش بودیم حل شد!

    ولی من تعهد دادم که تا ده روز دعاهام رو برای حل مسئله بنویسم. اما حالا تعهدم رو تغییر میدم و به جاش، تا بیست روز آینده تعهد میدم برای حل شدن این مسئله سپاسگزاری کنم.

    خداوندا چطور میتونم ازت سپاسگزاری کنم؟

    زبانم از شکر نعمتت قاصره.

    پروردگارا شکرت.

    صدها هزاران مرتبه شکر.

    انقدر از حل شدن این مسئله شوکه شدم که باورم نمیشه دارم برای تموم شدنش سپاسگزاری میکنم.

    خدایا شکرت. سپاسگزارم.

    تعهد اول:

    امروز کلا برای حل مسئله ای که تمرکزم رو گرفته بود اقدام کردم و نتونستم کارهام رو پیش ببرم. اما فردا آغازی دوباره است. خداوندا شکرت. سپاسگزارم.

    تعهد دوم:

    کامنت گذاشتم و کارهای امروزم رو شرح دادم.

    تعهد سوم:

    خدایا شکرت برای حل مسئله ای که حل شدنش انقدر ساده بود.

    خدایا شکرت که حالا من و همسرم میتونیم یه نفس راحت بکشیم.

    خدایا شکرت که قلبمون رو آروم کردی و بدی ها رو از ما دور کردی.

    خدایا شکرت که به سمت کسانی هدایتمون کردی که ما رو راضی میکردن.

    خداوندا چقدر تو بزرگ و بخشنده و حکیمی.

    خداوندا شکرت.

    سپاسگزارم.

    از گنجینه ی سلامت و ثروت و نعمت و برکتت خیلی زیاد بهمون بده که من به بخشندگی و بزرگواری تو ایمان دارم.

    سپاسگزارم.

    وای که من چقدر این فایل رو دوست دارم.

    آدم رو به خودش میاره و به خدا نزدیک ترش میکنه.

    استاد عزیزم سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    سیده زهرا حسینی ۶۲ گفته:
    مدت عضویت: 1826 روز

    سلام صبح خواب شما رو میدیدم استاد. من ذوق زده بودم و شما مثل برخوردی که با بچه ها توی کلاب هاوس داشتین رفتار کردین همسرم کنار بود و میدونه من چقدر دوستتون دارم و برام محترم و استادین. با شما دست دادم روبوسی کردیم و همدیگر رو بغل کردیم توی همه ی این بوس و بغل من پیشقدم شدم و شما همراهی کردین و پس نزدین(تو خواب به این رفتارتون فکر میکردم) بعد از قانون حرف زدیم و …من گفتم موهاتون پرپشت تر شده و…

    از خواب که بیدار شدم هنوز تو حس و حال دیدار شما بودم خوشحال و ذوق زده. حسی میگفت فایل جدید باید باشه سایت رو نگاه کردم ریفرش کردم باز دیدم فایل قبلیه و به خوابم فکر کردم تا یادم بیفته  چه قانونهایی رو مرور میکردیم یادم نیافتاد بعد یک لحظه یادم افتاد آفلاینه گوشیم و دوباره چک‌کردم دیدم فایل جدید .

    یه زمانی که برای خودم دریم برد درست کرده بودم برام قابل باور نبود برسم به اونها و حین خوندن آیه ها یه روز “قال ربک هو علی هین” درمقابل درخواست حضرت ذکریا و ممکن نبودن اون خواسته تو ذهنش رو دیدم و اونقدر حسم خوب شد انگار یه خبر خیلی خوب بهم داده بودن اون جمله رو بک راند دریم بردم زدم که اگه میخوام برم اهرام مصر رو ببینم اگه میخوام ابشار نیاگارا رو ببینم یا خونه ی ویلایی داشته باشم و قبلتر از اونها اگه قراره درامدی داشته باشم همش برای خدا خیلی راحته خیلی خیلی.

    و ایه  ی مشهور سوره ی طلاق و من کامل اون امید رو تو اون شرایط سخت توی جامعه ی اون زمان زنها حس کردم و منقلب شدم از بدترین شرایط یک زن و نور امیدی که بر سیاهی شرایط میتابونه. یک زمانی درگیر زنان و مسائل اونها بودم و بعد ها چنان اتفاقاتی افتاد که خداوند خودش منو از اون فاز جدا کرد الحمدولله علی ما هدانا. و من عمیقا میدونستم یک زن بی سرپرست و طلاق گرفته تو جامعه ی امروز ما تحت چه فشاری هست حالا چه برسه به اون زمان. تو یک کامنتی هم گفتم تو چه محیطی بزرگ شده بودم کاملا مذهبی و ضد زن. ولی هیچ وقت به قران شک نداشتم و دیدگاه مذهب درباره زنان و تفاسیرشون از اون ایه ها رو قبول نداشتم و مبارزه میکردم و شرایط بدتر و بدتر میشد و وارد خانواده ای شدم بعد از ازدواج که زن ستیز تر از خانواده خودم بودن . طبق قانون من به جایی هدایت میشم که کانون توجهم رو اونه . اون آیه و امید دادنهای خداوند رو من حس کردم و خیلی برام شیرین بود

    یا همون ایه های سوره ی ضحی یا سوره انشراح که قبلا توضیح دادین سعی میکنم بعد حمد تو نماز یا انشراح رو بخونم یا ضحی رو و هی به خودم بگم آینده بهتر از امروز خواهد بود منو رها نکرده خیلی جاها منو از سختی ها بیرون کشیده و بارهای سنگینی رو از دوشم برداشته و … قلبم باز میشه آینده رو خیلی بهتر از امروزم میبینم و نسبت به دیروزم از امروز راضی ام

    خداوند خیلی خیلی خیلی رحیم بوده به من در مقابل ایمان نزدیک به صفرم . و این روزها که مدارم بهتر از قبله مهربانی های بیشتری خواهم دید و الان هم مهربانی های بیشتری میکنه و باید سپاسگزار قبلی ها باشم تا نعمتهای بیشتر و بهتری دریافت کنم .

    سپاسگزارم استاد به خاطر آموزشهاتون. قبل از اینکه دوره ای که روش کار میکنین بارگذاری بشه اینهمه سخاوتمندانه از مطالبش به ما اموزش میدین.

    حس و حال این صبح مبارک من با هیچ چیز دیگه ای قابل ارزشگذاری نیست 

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    حسین عظیمی گفته:
    مدت عضویت: 3865 روز

    سلام و درود بر استاد عباسمنش و خانواده ی موفق

    فقط بگم دم شما گرم و زندگیت شاد و روزگارت خوش و پر برکت باشه ️️️

    وای سایت اینقدر هوشمند شده که نظرات کوتاه رو هم قبول نمی کنه

    خدا رو شکر که هستی و سایت همچنان پایداره و پایدار باشی و سربلند

    10 سال گذشت ینی از زمان عضویتم در این سایت وااااوووووووو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: