کلید اجابت دعاها - صفحه 56

844 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    پریسا گفته:
    مدت عضویت: 592 روز

    سلام استاد عزیزم

    سلام به همه دوستان

    من تازگی ها تو دانلودی ها زیاد میگردم و فایل گوش میدم که ی جورایی فایل های آموزشی رو بهتر درک کنم. الان این فایل رو گوش دادم من الان ی چیزی ذهنمو درگیر کرده

    امیدوارم کج فهمی من نباشه البته خیلی درگیرش سعی کردم نشم و ازش گذشتم

    ما تمام تلاشمون رو میکنیم که شکرگزار باشیم ک مثبت باشیم و ب اندازه تلاشمون نتیجه هم میگیربم چ مثبت چ منفی درسته؟ بعد چرا باید حضرت زکریا هی بگه نمیشه هی نشونه بده ولی باز خدا اصرار داشته باشه ک کارش رو انجام بده . و باز ازش نشونه میخواد. چرا ما این شرایط رو نداشته باشیم حضرت رو حساب کنید ارتباطشون قوی تر نسبت ب نرم جامعه بازم شک و دودلی رو داره چه برسه ب منی ک نو پام تو این راه. خیلی دلم میخواد منظورمو تونسته باشم برسونم.

    و واقعا برام علامت سوال

    و نکته های جالب در مورد منطقی کردن خواسته ها ی موضوعی همین دیشب اتفاق افتاد دوست دارم اینجا عنوان کنم.استاد ما 5 روز دیگه ورود داریم ب اردوی تیم ملی و تماس گرفتن و دعوتمون کردن و وزنمون رو پرسیدن و دوست من وزن 56 میزنه و اولین بازیش ی حریف سر سخت داشت و عالی بازی کرد و بردش و اون حریفش اوت شد. حالا زمانی ک بهش زنگ زدن و اونم دعوت کردن ب اردو اسم حریفشو آوردن و گفتن فلانی هم دعوت ب اردو شده آمدی اینجا جا نخوری به عنوان استعداد ما دعوتش کردیم. خلاصه ی هم همه ای شده بین همه اصن ی آشوبی شده ما نداشتیم تا حالا کسی اوت بشه ولی ازش دعوت شه و الان انجام شده و جالب من از دیشب فقط دارم با خودم تکرار میکنم این بشر چه خلوتی با خودش داره چه خواسته ای چه رابطه ای با خدا داشته که این شرایط براش محیا شده اسمش الان بین بچها شده معجزه چی شده ک ی نفر تونسته معجزه رو ایجاد کنه و بعد چند دقیقه من به خودم اومدم دیدم چقد جالب من چقد طرز نگاهم تغییر کرده چقد مثبت بین شدم و اولا که برام خیلی خیلی خوشایند بود ک فکرم انقد خوب شده و بعد اون دارم تمام مدت با خودم تکرار میکنم میگم پریسا خدای اون آدم با خدای تو یکیه وقتی برای اون رو انجام داد برای تو رو هم انجام میده کافیه باور کنی کافیه بخوای کافیه تو ذهنت داشته باشیش خلقش کنی همین. و وقتی این فایل برام باز شد و موضوعشو دیدم لبخند زدم و گفتم چقد هماهنگ بود با فکرهای امروزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    وحید حیدری گفته:
    مدت عضویت: 436 روز

    سلام به همه عزیزان سایت،،

    این فایل به نظر من اتمام حجت است،

    از طرف خداوند همه بندگان،

    که میگه بندگان من بیاید منو

    باور کنید وکارهاتون به من بسپارید،، ،

    اما دریغ از ذهن شیطانی ما ،،،،

    اتفاقی که پارسال برایم افتاد همیشه

    نقطه قوتی است برای اطمینان به رب

    خودم ،،،،،

    وقتی از شهر خودم مهاجرت کردم به

    یک شهر دیه برای ثبت نام پسرم

    که دوم دبیرستان بود ،

    یه دبیرستان نمونه دولتی که نزدیک محله ما بود

    همون جایی که خونه اجاره کردم

    وقتی برای ثبت نام رفتم دبیرستان گفتن که شرایط

    لازم را برای دبیرستان نمونه دولتی نداره

    باید سال اول دبیرستان امتحان ورودی میداد

    تا وارد دبیرستان نمونه دولتی شود ،،

    خوب در مسیر برگشت گفتم خدایا این دسته

    تو نبود و باید طوی این دبیرستان ثبت نامش کنی

    به خداوندی خدا هفته بعد رفتم مدرسه

    وبه خدا گفتم همه امور به تو بر میگردد

    غیر از تو حقیقتی وجود ندارد،،،

    وزمانی که رفتم جلو در ورودی به مدیر مدرسه

    برخورد کردم وگفتم برا ثبت نام پسرم اومدم

    ایشون هم مدارک رو نگاه کرد و گفت

    این فرم تکمیل ظرفیت باید پر کنی

    ویه امتحان ورودی بده

    انشالله قبول شد بعد ثبت نام بشه

    فروم رو پر کردیم با پسرم هفته بعد ش امتحان

    تکمیل طرفیت برگزار شد

    وپسرم طونست قبول بشه با نمره عالی

    واون مدرسه همش 4نفر رو برا تکمیل طرفیت

    میخواست ،،،،،

    والان همیشه در طول روز وقتی نجوا شیطانی

    میاد سراغم میگم همون طور ی که پسرم

    ثبت نام شد خداوند کارهای مرا انجام میده

    البته کارهای دیگری هم انجام دادم

    با این الگو و سریع ذهنم عقب نشینی میکنه

    وقلبم باز میشه به هدایت‌های رب مهربانم،،،،،

    و همیشه به قول استاد کارهای گزشته که خداوند انجام داده رو نباید

    فراموش کنیم که خداوند انجام داده برا مون

    تا همیشه به انرزی خداوند وصل بشیم

    و گام های بعدی رو محکم برداریم،

    انشالا در پناه الله باشید،،،،،،،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    مجید کلابی گفته:
    مدت عضویت: 1462 روز

    بنام خداوندی ک رب جهانیان است

    سلام به استاد عزیزم و مریم نازنینم

    سلام به خانواده بزرگ عباسمنش

    چند وقتی بود میخواستم براتون کامنت بزارم تا رسیدم به فایل زیبا فهمیدم ک اینجا جاشه.

    استاد وقتی شما قوانین رو از دل آیات و داستان های قرآن توضیح میدید با گوشت و پوستم درکشون میکنم و چقدر برای ذهن ما منطقی میشه و اونو میپذیره بدون مقاومت شاید اونم بدلیل باور های ما به کتاب قرآن باشه در هر صورت ک عالیه

    الان خیلی خوب قرآن رو میفهمم و متوجه زبان ساده اون میشم و اینکه چطور باید درخواست کنیم و در چه صورتی در مدار دریافت خواسته هامون قرار میگیریم(با شکرگزاری و یاد آوردن نعمت هایی ک خداوند در گذشته بهمون داده و امکان پذیر بودن اون ها)

    سوره ضحی عالی بود دری رو برویم باز کرد آگاهی خالص بود واقعا باید قدر این فایل ها رو دونست و شکرگزار خداوند باشیم

    من خودم اولین دوره ک خریدم قانون سلامتی بود و نتایج عالی گرفتم و از همین نتایج می‌خوام سکویی بسازم برای ادامه مسیرم الان دارم مصمم روی ثروت کار میکنم از فایل های دانلودی ک بسیار ارزشمندن شروع کردم تا انشاالله ثروت یک رو بخرم و نتایج خیلی بزرگی بگیرم

    خداوند برای من میشود همه چیز و همه کس به شرط پاکی دل

    ای رب من سپاسگزار توام برای این مسیر زیبا قدم هایم رو استوار و ایمان خود را در دلم محکم کن

    در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 1493 روز

    ‎خدایا من حل تمام مسائل زندگیم رو به تو

    ‎می

    ‎سپارم، خودم توانایی حل مسالم رو ندارم . توی اولین کامنتی که روی این فایل گذاشتم نوشتم که هم زمان با گوش دادن به این فایل همسرم که به شدت مخالف سفر به ایران بود خودش پیشنهاد داد بریم این سفررو. این کامنت رو می نویسم که یادم بمونه چقدر دعاهام زیبا در مورد این سفر اجابت شدند :

    از خداممنونم که معجزاتش رو در حقمون تموم کرد. خدایا،من ازت خواستم راحت برسیم ایران و خوب و راحت 9

    نه تا چمدونمون رو برداریم و بیایم بی سوال جواب و دردسر و معطلی بیرون. زیر پوستی هم ازت خواستم خانواده خودم هم بیان برای استقبال. آخه چندروز قبلش همگی سرما خورده بودند و من خودم گفتم نیاید استقبال. چی بگم آخه از عظمتت. با اینکه پروازمون عالی بود و دخترم خیلی ریلکس و آروم کل این پونزده شونزده ساعت رو گذروند، بیست و چهارساعت و یا بیشتر بود که نتونسته بودم بخوابم، در طول پرواز اشتهای کمی داشتم و غذای خیلی کمی خوردم.هیجان و استرس زیادی رو گذرونده بودم. وقتی توی پرواز دوممون که به سمت ایران بود بودیم، لحظات آخری که هواپیما میخواست بشینه تو فرودگاه ایران. چون دخترم خوابش برده بود، همسرم کفت نگار وقتی رسیدیم ، تو دخترمونو بغل کن ، من بقیه ساکها و وسایل رو میارم. اما من انقدر ضعف داشتم که فکر نمیکردم بتونم حتی یک قدم بردارم، فکر کردم قندم افتاده و یک تکه کیت کت خوردم ، اما گویا باید نمک میخوردم و همون لحظه حالم بدتر شد و نیمه بیهوش شدم . در همون حال مدام توی دلم میگفتم خدایا حالمو زود خوب کن که بنده خدا همسرم دست تنها نمونه، با این همه وسایل و دست تنها و بچه ی خواب، چیکار کنیم. همسرم کلی بهم نمک داد کادر پرواز دورم بودند و من همش توی دلم می گفتم اخه با این حال چطوری پیاده بشم . طفلک همسرم با اون همه استرس چیکار کنه من رو جمع کنه ،چمدونا رو بیاره یا دخترمونو؟ من قبل سفرمون ازت خواسته بودم که با این همه سوغاتی و خوراکی و چمدون و بچه ی کوچیکمون ، تو فرودگاه معطل نشیم و راحت بیایم و برسیم به خانواده هامون بعد از مدتها. و تو مثل همیشه قطعات پازل رو برام چیده بودی️. تو از جایی که عقل من قد نمیده. برنامه ریزی کرده بودی برام، حتی نمیخواستی یک لحظه زمانم هدر بره، نمیخواستی با بچه توی صف بمونم. خلاصه وقتی پرواز نشست، امبولانس خبر کرده بودن برام، فشارمو گرفتند و داشت حالم خیلی بهتر میشد ولی گفتند راه طولانیه با ویلچر بریم بهتره. بهم ویلچر دادند دخترم رو که نیمه بیدار بود نشوندم رو پام و مثل جت اومدیم توی سالنی که باید چمدون هارو تحویل میگرفتیم. سریع خودشون کمک کردند چمدونارو برداشتند ، از کنار صف به اون طولانی ای ردمون کردند و بقیه مراحل سریع طی شد .پنج دقیقه کمتر طول کشید از مسیر پیاده شدن از هواپیما تا تحویل گرفتن چمدونا، تا دیدن عزیزانمون. نه چمدونی چک شد. نه سوال جواب و فرم پر کردنی بود ونه هیچی. خدایا شکرت، دستهات رو برام فرستادی، دل ها رو برامون نرم کردی و آسانمون کردی برای آسانی ها. تو بینظیری . خانواده ی خودم همگی سلامت و شاد به همراه خانواده ی همسرم آمده بودند فرودگاه برای استقبال. خدایا شکرت که این فرصت رو بهم دادی تا دوباره پدر و مادرم و عزیزانمو در آغوش بگیرم، شکرت که دستانت رو از هر طرف فرستادی برامون.، دونفر چمدونامونو اوردند یک نفر دیگه مارو برد به خونه ش. مادرم برام گوشی و سیمکارت اورده بود .محل اقامت عالی، شام و خوراکی و حمام و اینترنت همه چیز مهیا بود، ممنونتم خدا. هرجا رفتیم هرجا بودیم غرق محبت و احترام بودیم، هدایا رو از هر سو سرازیر کردی به سمتمون، خرج سفر رو خودت دادی، هرچی هوس کردیم رو بهمون دادی بدون هیچ تلاش و تقلا و زمانی، عجیب همه چیز عالی پیش رفت. هرچیزی که میخریدیم خودشون تخفیف می دادند . من از مدتی پیش هوس کباب کوبیده ی رستورانی ایرانی و آش رشته ی مادرم رو داشتم ، همون شب که منزل پدرم بودیم، شام کباب داشتند، و مادرم برام غذای مورد علاقه م یعنی آش رشته رو هم پخته بود، میخواستم فرداش خامه بخرم دیدم مهیاست، دلم میخواست برم سبزی خوردن و حلیم هم بخرم و قبل از اینکه من حتی پام رو از خونه بیرون بگذارم یا حتی درخواست کنم ، دیدم پدرم رفته و خریده برام، تعداد چیزهایی که لازم داشتم و سریع جورشدند زیاده : وسایل، لباس، خوراکی ها و…

    هرجا سوالی داشتیم، درجا پاسخ داده شد.ماشین و محل اقامت و خرید و همه چیز مهیا بود. هوا مطبوعتر شد ، مردم به ما که می رسیدند خوش برخوردتر بودند، راننده های اسنپ خوب رانندگی میکردند و اصلا یه وضعیخدایا شکرت. خودت مارو اوردی، خودت این سفررو جورکردی،خودتم همه کارهارو برنامه ریزی کردی و جلو بردی توی این زمانی که ایران بودیم، به همه کارهامون رسیدیم . دندانپزشکی و دکتر رفتیم، چکاد انجام شد. سفر داخلی رفتیم، و تک تک کارهایی که توی لیستم بود انجام شدند.

    زمان برگشت بازهم نجواها و نکرانی ها اومدند سراغم، کلی دارو و خوراکی های مختلف خریده بودیم و توی چمدون هامون بود و نگران بودیم فرودگاهها اذیتمون کنند. توی دلم کفتم خدایا تو که من رو با نه تا چمدون با کلی خوراکی ها و وسایلی که عموما گویا ایراد میگیرند توی فرودگاه، سالم و راحت و پر از ارامش و سرعت رسوندی به خانواده م، تویی که خودت معجزه وار این سفر رو جور کردی برامون و تمام شرایط رو مهیا کردی، خودتم بازگشتمون رو مدیریت کن. از به موقع و راحت رسیدنمون به فرودگاه کرفته، تا ارامش و راحتی درطول مسیر تا رسیدنمون به فرودگاه ال ای اکس و دریافت چمدون ها بی زحمت و بدون ایراد کرفتن به بارهامون، و رفتن به منزلمون که دو ساعتی با فرودگاه فاصله داشت. من به خاطرات اطرافیانم که از گیردادنهای الکیه فرودگاه ایران برامون کفته بودند گوش نمیدادم. خدارو شکر انقدر خوش برخورد و خوب بودند که من فقط در دلم تشکر میکردم از خدا. به راحتی سوار هواپیمامون شدیم، راه طولانی بود نزدیک بیست و هفت ساعت توی راه بودیم . و شکر خدا دختر جهارساله ی من تقریبا در بیشتر ساعت ها خواب بود و زمان بیداری هم خیلی همکاری میکرد. توی فرودگاه امریکا هم موجی از جمعیت اطرافمون بودند شاید دو هزار نفر مسافر توی سالن بودند و صف طولانی! باز هم معحزه شد و صف سیتیزنها رو جدا کردند و بدون هسچ سوال جواب و چمدون گشتن خاصی خیلی سریعتر از بقیه رسیدیم به سالن تحویل بار. و برگشتمون هم راحت و اسون بود. خدایا شکرت. امسال و سال کذشته سه تا از ارزوهامو تیک زدی برام: قطع درخت تپی خیاط که خودش پروژه ای بود، ساخت دیوار سیمانی به حای فنس های چوبی حیاط. سفرمون عالی و امن و راحت به ایران. ازت میخوام بهم شغلی عالی با درامدی عالی با شرایطی عالی هم بدی و تمام امور دیگه رو هم خودت مدیریت کنی چون من توانایی حل مسایلم رو ندارم و خودت مسیول حل تمام مسایلم هستی. تو زمانم رو مدیریت کن، تو از دخترم مراقبت کن ، تو ترس هامو بریز تو دلم رو همواره به شکرگزاری و نور ایمانت روشن نگه دار خودت هدایت و حمایتم کن. من دارم از روزی که برگشتیم اپلای میکنم برای کارهای اداری. خودت بهترینش رو جور کن برام. خودت رفرنس و معرف و پارتیم شو. خودت راههارو برام هموار کن من جز تو هیچ پناهی ندارم. خودت مراقبم باش و مستقلم کن. خودحالمو خوب نگه دار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      محیا گفته:
      مدت عضویت: 1378 روز

      چقدر من لذت بردم نگار عزیزم از شرح حالی که دادی و بی نهایت برام درس داشت

      اینکه هر اتفاقی برام بیفته حتی اگر ظاهر مناسبی نداشته باشه ، اگر من به خدا پناه ببرم و اگر در فرکانس مناسبی باشم ، اون اتفاق برام خیر و برکت میاره

      و چقدر من با خوندن کامنت تون گریه کردم ، برام نشانه ای بود که انشاله منم بعد از چهار سال بتونم والدینم رو ببینم

      نحوه مدیریت افکارتون برام درس های ویژه ای داشت

      لذت بردم ، انشاله همواره بر مسیر لذت و آسانی باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      کبری مشتاقی گفته:
      مدت عضویت: 903 روز

      به نام خدای بخشنده و مهربانم که وقتی ازش درخواست میکنی میگه چشم بنده خوبم الهی شکرت سپاسگزارتم

      سلام به دوست عزیز و توحیدیم نگار جونم

      مرحبا مرحبا

      تخسینت میکنم شما رو که اینقدر قشنگ و عالی روی خودتون کار کردین و ابنقدرقشنگ از خدا خواستی با ایمان

      بدون هبچ نگرانی و خدا هم اومد دستتو گرفت و همه کارها رو برات به راحتی انجام داد چون بهش سپردی و باورش کردی قدرت و عظمتش رو

      باورها اصل هستن و افکار فرع

      احسنت به شما که اینقدر روی باورهاتون کار کردبن

      و همون که خواستین شد

      برای منم خیلی پیش اومده که جاده ای که می‌خواستیم بریم خیلی شلوغ و پر از تریلی بوده و من با ایمان ازش خواستم جاده رو برام خلوت کن تو رانندگی کن راحت بریم و برگردیم

      باور کن نگار جونم انگار جاده رو برای ما خلوت کرده بودن

      و منو همسرم خدا رو و باور داریم

      و میدونیم اینا همه کار اوست که با قدرتش انجام میدهد

      آن شالله که بهترین‌ها نصیبتون بشود

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    ابوالحسن جعفری گفته:
    مدت عضویت: 1297 روز

    بنام خدای زیبای آفریننده

    سلام و درود به استاد عزیزم مریم خانم و همه بروبچه های عزیز سایت

    اول از همه از خدای خودم ممنونم که دوباره دارم تلاش میکنم که برگردم به مدارهای بالاتر و ازش ممنونم که منو با این سایت آشنا کرد و تشکر از استاد عزیزم که دست هست از دستان بخشنده خداوند که همواره برامون تولید محتوا میکنه تا بهتر خدای خودمونو بشناسیم

    اصلا چیزایی که استاد از داخل آیه ها استخراج میکنی و میگی انگار تاحالا ما اصلا بهش فکر نکردیم و توجه نکردیم با شنیدن این فایل کلید تیک و زنگ توی سرم به صدا دراومد چون حتی قبلا نمیدونستم چجوری از خدا بخام حداقلش الان میفهمم آقا اگه چیزی خواسته ای داری حداقل به قدرت خالق خودت رب خودت اول ایمان بیار که میتونه بعدش ازش بخواه وای استاد توبینظیری

    ینی حدود مثلا 1400 سال پیش حتی پیامبر خداهم به این توجه نمیکرده ولی تو اومدی این مطلب ارزشمندوبرامون بازکردی که اول قبل خواستن به قدرت خالق و رب خودمون ایمان داشته باشیم

    و جاهایی که مغزمون سنگ اندازی میکنه با منطقی کردن خواسته و اوردن مثال و نمونه که آقا میشود

    بقیه تونستن بقیه رسیدن

    در طول تاریخ انواع و‌اقسام آدما داشتیم که هرکدوم به روشی از خدای خودشون طلب خواسته کردن و براورده شده چون ایمان و تلاش داشتن برای خواسته و نیازشون

    قلبم از شادی و انرژی پره استاده

    گوش کردن فایلای ارزشمند شما مصادف شده با شیفتای شبکاری من توی هتل الان دارم روی مدار سپاسگزاری کار میکنم عینن دیشب نشونشو خدا بهم داد و پول نقد دستم رسید

    چقد بینظیره وقتی آدم خودشو توی مدار بالا حس میکنه قشنگ حس سبکی دارم همه دانشجوهاتون بارها این احساس منو تجربه کردن حتی شدید و لطیف تر حتی اشکشونم دراومده منم اشکم دراومده از شدت ذوق و بزرگی خداوند

    از خدامیخام کمک کنه توی مدار سپاسگزاری حرکت کنم و برم به مدار های بالاتر و کانون توجهم به خواسته هام و اهدافم باشه و باقدرت ادامه بدم به مسیرم

    خیلی خیلی دوسداشتم دوره هم جهت باجریان خداوندو تهیه کنم ولی میدونم هنوز آمادگیشو ندارم

    ان شاالله بزودی تهیش میکنم

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایاشکرت

    گوش کردن به فایلات استاد عین نوشیدن یک قهوه اسپرسو یا نوشیدن یک نوشابه انرژی زا میمونه که منو میبره روی هزار دریغا که تا یکم ازتون فاصله میگیرم باز برمیگردم به حال و روز قبلیم

    برام دعا کنین توی همین مدارباشم و ازینجا سعود کنم به مدارهای بالاتر

    استاد بی نهایت ازت ممنونم دعا میکنم چنتا موفقیت بزرگ بدست بیارم و لیاقت ازنزدیک دیدنتو بدست بیارم سپاسگزارم ازت

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    منیر گفته:
    مدت عضویت: 1655 روز

    به نام خدا

    سلام عرض میکنم خدمت استاد و اعضای سایت

    از استاد بخاطر این فایل بسیار ارزشمند تشکر میکنم یعنی اگه همین یه فایل رو درک کنم تاثیر خیلی زیادی در زندگی خواهد داشت و به خودم تعهد میدم که تا روزی که این فایل رو به طور کامل درک نکردم باید هر روز اونو گوش کنم و نکته برداری کنم حتی اگه هزاران بار گوش کنم بازم میتونم هر بار به درک جدیدی برسم و این بار هم این فایل به طور هدایتی بهش برخوردم نه از طریق نشانه سایت بلکه از طریقی دیگه که جواب خداوند به سوالی که پرسیدم بود که خدایا چرا به بعضی خواسته هام نرسیدم و در جواب این فایل واسم اومد با اینکه قبلا هم بارها این فایل رو گوش دادم ولی این بار مطالبی رو شنیدم که انگار قبلا همچین مطلبی در این فایل نگفته شده بود و این بخاطر اینه که قبلا در مدار شنیدن این آگاهی ها نبودم و درکش نکرده بودم .

    آگاهی های جدیدی که درک کردم رو اینجا به عنوان رد پا کامنت میزارم

    موقعی که درخواستی از خداوند داریم خداوند اجابت میکنه و اگر ما در اون لحظه دریافتش نمیکنیم مشکل از خداوند نیس مشکل از اینکه ما در اون مدار دریافت قرار نگرفتیم در واقع مشکل از فرستنده نیس مشکل از گیرنده هستش.

    به چه دلیل در مدار دریافت قرار نمیگیریم؟ بخاطر اینکه همون لحظه که درخواستی از خداوند داریم یه سری باورهای محدود کننده به ذهنمون هجوم میارن و مثل یه سد مانع میشن که ما خواستمون رو دریافت کنیم

    این باورهای محدود کننده به چه دلیل ایجاد میشن ؟ این باورها بخاطر اینکه خودمون رو لایق داشتن اون خواسته نمیدونیم و اینکه شرایط فعلی رو در نظر میاریم و به چگونگی ها فکر میکنیم

    راه حل چیه؟ باور رسیدن به خواستمون رو واسه ذهنمون منطقی کنیم باور کنیم که ما لیاقت بهترین هارو داریم باور کنیم که ما ارزشمندیم باور کنیم که خداوند بیشتر از خود ما می‌خواهد که ما تجربه خوشبختی، سلامتی ، نعمت ها ، فراوانی ها ، روابط عالی رو داشته باشیم خدا رو باور کنیم بهش ایمان بیاریم به حرف همه ایمان دارن ولی موقع عمل بی ایمان میشیم فقط کسانی که در عمل ایمان به خدا رو دارن که در دنیا به همه خواسته هاشون میرسن به قول استاد ایمان بدون عمل حرف مفته.

    خدایا ازت ایمانی میخوام که به محض درخواست کردن خواسته هام در مدار دریافتشون قرار بگیرم الهی آمین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    مهدی قربانی گفته:
    مدت عضویت: 263 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان بنام خداوند که تنها نیروی خیر درونی من وخدایا شکرت به این درک رسیدم که تنها خداوند خیر مرا می خواهد وچقدر استاد اینقدر زیبا توضح میده این مسئله رو که خواسته در درونم به وجود اموده تازه داشتم لذت می بردم وذهنم خیلی زود شروع کردن نمیشه واصلن مرا از اون فرکانس خارج کرد چقدر این ایه به کمک میکنه تا قدرت بی انتها خداوند رو بدون واسطه تجربه کنم و واقعا دارم درک میکنم برای قدرت خداوند کاری نداره ودلیل اینکه اجابت نمی شد دعاهای من این بود من داشتم روی قدرت خودم حساب میکردم وبهدخیال خودم داشتم روی قدرت خداوند حساب میکنم واین ایراد از من بوده نه خداوند ومن اصلن اجازه ورود قدرت او را به درونم خودم ندادم اینقدر ذهنم مقاومت میکرد وقدزت داده بودم عوانل بیرونی ولی نشتم وبا ذهنم صحبت کردم که پیش،از این هم در همچون مداری بودم که اصلن خیلی بدتر از این بودم ولی خداوند تعغیرات در من ایجاد کرده الان که خیلی مسائلم حل کردم روی قدرت او انرژی او دریافت کردم نوراونت او نظر او فکر او وخیر او رو دیدم وچقدر این تفادت حال قشنگ کرد متوجه شدم خداوند چه خیری وحالی بهم داد وشیطان چه حالی واین حد از اگاهی باعث شد انگیزه درونی دباره شکل بگیره برای اجابت شدن دعایم به درگاه خداوند نتیجه احساحس خوبه خدایا شکرت از این اگاهی ها از این الگوی ذهنی که برای خودم ساختم خدایا شکرت که من اگاه کردی از حد از دروغ های ذهنم بهم داده بود به هر شکلی کهدمن قدرت درونی خودم نبینم که خداوند هست خدایا شکرت واز خداوند دراخواست میکنم نشانه ای برای بزاره تا بتونم درک کنم اجابت میشه دعایم وانگیره وشور شوق اشتیاق درونیم چند برابر کنه خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    ناصر گفته:
    مدت عضویت: 1366 روز

    سلام و درود به محضر استاد عزیز و سایر دوستان

    استاد عزیز خیلی سپاسگزارم که وقت میزارین و این آگاهی های ناب و الهی رو با ما به اشتراک میزارین و باعث میشین که زندگی دلخواهمون رو بسازیم.

    وقتی داشتم فایل رو گوش میکردم یاد گذشته خودم افتادم.

    قبل از آشنایی با شما، دیدگاه  سازنده ای نسبت به خودم و خداوند نداشتم و تصورم این بود که بالاخره من توی شرایطی گیر کردم و باید مدیریتش بکنم و البته طبق ورودی هایی که خصوصا از محافل مذهبی دریافت کرده بودم فقط منتظر بلا و مشکلات بودم

    یه شعر معروفی هست که میگه: هر که در این درگه مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند

    یا یک حدیث معروفی هست که میگه: افضل الاعمال احمزها؛ برترین کارها سخت ترین آنهاست

    طبق این شعر و حدیث بالایی  توی پارادوکسی وحشتناک گیر کرده بودم

    اینکه یا باید به سمت خدا حرکت کنم و در آن صورت باید قید آرامش و لذت و شادی و ثروت و رفاه را میزدم و به جای اونها بلا و گرفتاری را تجربه میکردم یا اینکه اگر دنبال این چیزها باشم باید قید خدا و قیامت را بزنم

    ولی

    ته دلم می گفتم آخه این چه قانون و سیستمیه که خدا گذاشته و خدا چرا باید راضی بشه که ما اذیت بشیم و با اذیت شدنمون چه نتیجه ای حاصل میشه

    ولی طبق همون باورهام دنبال مادیات و رفاه نبودم و به خودم و خانواده ام سختی می دادم و میگفتم توی این دنیا راحتی وجود نداره و این حرفی بود که از دهان علمای تراز اول شهر میشنیدم.

    در واقه خودم را داخل یک بازی رو به سقوط میدیدم که باید هر لحظه خودم را آماده برای مواجهه با یک مشکل می کردم و هم اینکه قدردان اون بلا می بودم.

    چند روز پیش داشتم دفتر قدیمی مو بررسی میکردم حدود 20 سال پیش افکار و باورهایم رو توی اون نوشتم ، افکارم اون زمان این بود که شرایط فعلی ام در اون زمان خواست خداست و من باید تمکین بکنم و حتما اون شرایطم برایم صلاح هست و همین،

    به خاطر این دیدگاهم عموما با همسرم بحث و جدل داشتم و سر مسائل مالی و امکانات زندگی بحثمون میشد و من میگفتم همینی که داریم هم از سرمون زیاده و این جور صحبتها.

    استاد عزیز از باور به امکانپذیر بودن رسیدن به خواسته ها گفتید؛ حالا که فکر میکنم من اون زمان اصلا به مخیله ام هم خطور نمیکرد که اولا من میتونم هر خواسته ای رو از خدا بخواهم، چون اصلا چنین ورودی به ذهنم نداده بودم بلکه ورودی هام فقط در مورد قناعت بود و زهد و دوری از دنیا و چسبیدن به آخرت و فکر و ذکرم این بود که چطوری از جهنم خدا میتونم فرار کنم و دور بشم چون اساسا شدیدا احساس گناه داشتم و عزت نفس و احساس لیاقتی درونم وجود نداشت و خودم رو یک فرد گنه کار و ناجور می دونستم و اصلا از نعمتهای زندگیم لذت نمیبردم و حتی اواخر اون دوره دوست داشتم زودتر بمیرم تا با گناه کمتر برم اون دنیا

    و از طرف دیگر اگر خواسته ای هم داشتم فکر نمی کردم که خداوند برآورده بکنه و چندان با خدا احساس نزدیکی نمی کردم با اینکه کل عمرم رو قرآن می خوندم ولی ازش بهره ای نبرده بودم

    یادمه که اون زمان توی قرآن میخوندم که خدا صاحب فضل عظیم هست و یا اینکه خداوند بر انجام هر کاری قادر هست و از این دست آیات؛ اصلا حسی بهشون نداشتم یا اینکه خدا بخواهد که خواسته هاز ریز و درشت من رو بخواهد اجابت بکنه و

    فقط تصورم این بود که خدا خالق این جهانه و قادر و تواناست و در همین حد.

    ولی حالا به لطف آگاهی های استاد عباسمنش گرامی دارم خدای حقیقی رو درک میکنم و مفاهیم آیات رو در حد خودم می فهمم و لذت میبرم

    با خدای خودم دوست هستم و اصلا ازش نمی ترسم و راحت و صمیمی ازش هر چیزی رو درخواست میکنم و هر لحظه منتظر هدایتهاش و الهاماتش هستم و خیلی نتایج خوبی هم تونستم بگیرم

    چون باور کردم که من نه تنها لایق نعمت ها هستم بلکه وظیفه ام اینه که دنبال نعمت های الهی باشم و خدا هم عاشقانه دوست داره من به همه خواسته هام برسم

    حالا دیگه میدونم که من میتونم با قدرت الهی به هر خواسته ای برسم و فقط باید روح و ذهنم رو با خواسته ام همسو بکنم و باور قلبی داشته باشم که خدا من رو به سمت خواسته ام و خواسته ام رو به سمت من هدایت میکنه.

    وقتی به مفهوم دادن نعمتها از جایی که فکرشو نمیکنم؛ فکر میکردم ، متوجه یک آگاهی جدید شدم :

    خدا وقتی میگه از جایی که فکرشو نمی کنی بهت روزی میرسونم

    یعنی اینکه خدا از جایی که ما در فکرمون بهش توجه و آگاهی نداریم بهمون روزی میده

    پس من نباید دنبال چگونگی ها باشم چون ذهن من خیلی محدوده ولی خدا بی نهایت راه بلده و میتونه به هر طریقی من رو به خواسته ام برسونه و من به لحاظ ساختار ذهنی قابلیت درک مسیرهای رسیدن به خواسته ام رو ندارم و اتفاقا ذهن و روان من پر است از ترمزهایی طبیعی که فقط من رو میترسونه و ناامیدم میکنه و بهم وعده بدبختی و بد شدن شرایط رو میده

    پس به قول قرآن من فقط باید ایمان داشته باشم و به خدا توکل بکنم و خواسته ام رو ارسال بکنم و طبق الهاماتم پیش برم تا با لذت و آرامش بهشون برسم.

    وقتی که به این باور برسم که خدا از جایی که فکرشو نمیکنم بهم نعمت میده، دیگه ذهن و قلبم آروم میگیره و درگیر چگونگی نمیشم و رها و آزاد در انتظار تحقق خواسته هام خواهم بود .

    از استاد و دوستانم هم تشکر میکنم.

    در پناه رب العالمین باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    سونیا نوری گفته:
    مدت عضویت: 475 روز

    بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

    به نام خدا که رحمتش بى اندازه است و مهربانى اش همیشگى

    کٓهیعٓصٓ(١)

    کهیعص

    ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُۥ زَکَرِیَّآ(٢)

    [آیاتى که بر تو خوانده مى شود] یاد رحمت پروردگارت بر بنده اش زکریاست

    إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُۥ نِدَآءً خَفِیࣰّا(٣)

    هنگامى که پروردگارش را با دعایى پنهان خواند،

    قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ ٱلْعَظْمُ مِنِّی وَٱشْتَعَلَ ٱلرَّأْسُ شَیْبࣰا وَلَمْ أَکُنۢ بِدُعَآئِکَ رَبِّ شَقِیࣰّا(۴)

    گفت: پروردگارا! به راستى استخوانم سست شده و [موىِ ] سرم از پیرى سپید گشته، و پروردگارا! هیچ گاه درباره دعا به پیشگاهت [از اجابت ] محروم و بى بهره نبودم.

    وَإِنِّی خِفْتُ ٱلْمَوَٰلِیَ مِن وَرَآءِی وَکَانَتِ ٱمْرَأَتِی عَاقِرࣰا فَهَبْ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیࣰّا(۵)

    و همانا من پس از خود از خویشاوندانم بیمناکم، و همسرم [از شروع زندگى] نازا بوده است، پس مرا از سوى خود فرزندى عطا کن.

    یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ ءَالِ یَعْقُوبَۖ وَٱجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیࣰّا(۶)

    که از من و خاندان یعقوب ارث ببرد، و او را پروردگارا! [از هر جهت] مورد رضایت [خود] قرار ده.

    یَٰزَکَرِیَّآ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَٰمٍ ٱسْمُهُۥ یَحْیَىٰ لَمْ نَجْعَل لَّهُۥ مِن قَبْلُ سَمِیࣰّا(٧)

    اى زکریا! ما تو را به پسرى که نامش یحیى است، مژده مى دهیم، [و] پیش از این همنامى براى او قرار نداده ایم.

    قَالَ رَبِّ أَنَّىٰ یَکُونُ لِی غُلَٰمࣱ وَکَانَتِ ٱمْرَأَتِی عَاقِرࣰا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ ٱلْکِبَرِ عِتِیࣰّا(٨)

    گفت: پروردگارا! چگونه برایم پسرى خواهد بود در حالى که همسرم نازا بوده است و خود نیز از پیرى به فرتوتى رسیده ام ؟

    قَالَ کَذَٰلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنࣱ وَقَدْ خَلَقْتُکَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَکُ شَیْـࣰٔا(٩)

    [فرشته وحى به او] گفت: چنین است [که گفتى، ولى] پروردگارت فرمود: این [کار] بر من آسان است، و همانا تو را پیش از این در حالى که چیزى نبودى آفریدم.

    قَالَ رَبِّ ٱجْعَل لِّیٓ ءَایَهࣰۖ قَالَ ءَایَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ ٱلنَّاسَ ثَلَٰثَ لَیَالࣲ سَوِیࣰّا(١٠)

    گفت: پروردگارا! براى من نشانه اى قرار ده گفت: نشانۀ تو این است که سه شبانه روز در حالى که سالم هستى، قدرت سخن گفتن با مردم نخواهى داشت.

    فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوْمِهِۦ مِنَ ٱلْمِحْرَابِ فَأَوْحَىٰٓ إِلَیْهِمْ أَن سَبِّحُواْ بُکْرَهࣰ وَعَشِیࣰّا(١١)

    پس [به دنبال ناتوانى از سخن گفتن] از عبادتگاهش بر قومش درآمد و به آنان اشاره کرد که صبح و شام خدا را تسبیح گویید

    بنام خدایی که همه چیز می‌شود همه کس را

    خداوند که پاسخ دهنده همه درخواست های ماست بصورت کاملا طبیعی و بدیهی

    این فایل را اگر هزار بار هم گوش کنم ، کم است. هر باریکه می‌شنوم احساسم عالی ، عالی می‌شود و حرفهای تازه را درک میکنم و اگر هزار بار گوشش کنم کم است .

    بعضی باورهای محدودکننده داریم که دقیقا مثل حضرت ذکریا درخواست های داریم اما از او طرف میگیم نه نمیشه با این شرایط که دارم .

    بارها شده که فکر مهاجرت کردن را کردیم ، اما همو لحظه ذهنم برم صدها دلیل آورده که نمیشه ، مگر میشه شرایط کشورت را دیدی که حتی یک دختر را تنها نمی‌گذارند که بدون محرم داخل طیاره شود . و همان لحظه میگم نه نمیشه بگذر .

    یا بعضا بعضی اوقات به رویاهایم یا به دریم بورد که ساختم می‌بینم میگم خدایی من آیا اینها امکان دارد . من که حتی یک نشانه ازین خواسته ها را نمیبینم ( حتی در خواب ) . اما باید خداوند را باور کنیم .

    اول قدرت ربوبیت خداوند را او قدرت مطلق در تمام جهان است اگر او قادر به این است که من را خلق کرده ، می‌تواند که خواسته هایم را نیز خلق کند .

    دوم الگو بسازیم در ذهن ، به هزاران نفر دیگر شده به من هم می‌شود، صدها نفر در همین کشور خود را ساختند ، پس منم می‌توانم.

    خداوند قادر مطلق است

    خداوند اگر بخواهد می‌شود فقط او بخواهد کافیست ،

    خداوند نزدیک ترین است به من

    خدایا فقط دست من پیش خودت دراز است خودت کمکم کن .

    خدایا اجابت دعاهای مارا بپذیر و ما ایمان داریم که خودت قدرت جهان هستی و چشم ما فقط به خودت است .

    خدایا خودت دستم را بگیر که تو رب العالمین هستی . من بدون تو هیچم .

    خدایا من با تو احساس قدرت میکنم و این قدرت از جانب خودت است .

    خدایا شکرت بخاطر اینکه اوضاع من هر روز بهتر شده می‌رود. و بازهم بهتر و بهتر می‌تواند.

    خدایا من همین اکنون هم راضیم ، همین که از احساس ناسپاسی رسیدم به سپاسگذاری همین کافیست ،اما درخواست کردن است که برایم لذت‌بخش است.

    همین چندروز پیش دستم با چاقو بصورت تصادفی یکمی زخمی شد ، بعد از چندروز خوب شد . گفتم ببین خدایا مگر من چی کردم تو بودی که دوباره ساختش ، تو قادر مطلق هستی .

    خدایا تنها تورا میفرستیم

    و تنها از تو یاری می‌جویم

    مارا به راه راست هدایت کن

    راه کسانیکه به آنها نعمت داده ای

    خدارا صدها هزار مرتبه شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    علی حقی گفته:
    مدت عضویت: 1960 روز

    سلام به همه دوستان هم فرکانسی خودم

    هربار که یه فایلی نظرم رو خیلی جلب می‌کنه به خودم میگم که الان یه کامنت میذارم ، اما قبلش میاو کامنت بچه‌ها و میخونم و پیش خودم میگم :«من دیگه چی می‌خوام بگم، بچه‌ها همه حرفها و زدن دیگه»

    اما باید یادم باشه که این هم نجوای شیطانه تا من رو منصرف کنه

    به خودم قول دادم که همش از خودم ردپا یه جا بذارم تا بعدا با دیدنش بفهمم و یادم بیاد که چقدر تغییر کردم

    با شنیدن این فایل یه جرقه‌ای تو ذهنم خورد ،

    من کارم مربوط به گل و گیاهان هستش

    بیشتر مشتریان من رو افراد خونه دار تشکیل میدم

    داشتم با خودم میگفتم که چرا تا حالا به این فکر نکردم که مشتریان من میتونن شرکتها و ادارات و سازمان‌ها باشم

    خوب که فکر کردم دیدم دو تا مسئله دارم در این مورد :

    1)من خودم رو در اندازه‌ای نمی‌بینم که شرکتها مشتری من باشن(احساس لیاقت)

    2)به نظرم شرکت‌ها فقط از جاهای معروف خرید میکنم(اعتماد به نفس ضعیف و عزت نفس)

    برای خودم خیلی جالب بود که این باگ‌هارو از وجود خودم درآوردم

    بعدش نشستم و نوشتم که من چرا لایق داشتن مشتری‌های ثروتمند هستم؟! »»» داشتم دنبال دلیلش می‌گشتم که یهو یادم افتاد « بابا من بنده‌خدا هستم ، من به خودی خود ارزشمندم ، من لایق داشتن ثروت هستم

    خلاصه بعدش نوشتم که چرا شرکتها میتونن با خیال راحت به من اعتماد کنند و از من خرید کنن؟!

    حالا دلایلش رو نوشتم:1)من در کار خودم واقعا حرفه‌ای هستم 2)با توجه به فضای مشتری بهش بهترین گل رو معرفی میکنم 3)بهشون آموزش درست نگهداری از گلها و گیاهان رو میدم 4)خودم به صورت مستمر بهشون سر میزنم که گیاهانشون سالم بمونه 5)با دادن کودهای بسیار خوب خارجی کمک میکنم که گیاهان بهترین رشد رو داشته باشن

    یه نکته فوق‌العاده دیگه برام داشت صحبت‌های استاد :من چون همیشه خواسته هام رو با شرایط موجود خودم سنجیدم سریعا خودم گفتم که نمیشه این خواسته محقق بشه

    به قول استاد«خواسته رو هنوز متولد نشده ، تو نطفه خفن کردم»

    در واقع مشکل همیشه از گیرنده بوده نه فرستنده

    وقتی دقیق به زندگیم نگاه میکنم میبینم که خیلی از خواسته‌های قبلیم که خودم شرایط محقق شدنش رو در خودم نمی‌دیدم ، کاملا محقق شده حتی بهتر از اونی که میخواستم

    پس باید یادم باشه که دارم از کی درخواست میکنم ، از اونی که این جهان با این نظم بی‌نظیرش رو داره اداره میکنه، از کسی که تمام کائنات فرمان‌بردار اون هستن ، از کسی که حتی یک برگ بدون اذن اون به زمین نمیفته

    خدایا با همون خدطایی بزرگت کمکم کن که بزرگ بودند رو بیشتر ببینم و درک کنم

    به قول یه دوست عزیزی« یکی از نشانه‌های ایمان داشتن، اینه که از خدا درخواست بکنی ، اگه درخواست‌هات نسبت به مثلا شش ماه پیش تغییر نکرده و همون اندازه‌ای مونده پس تو ایمانت به خدا بیشتر نشده »»» یه بار دیگه جدی به خودت نگاه کن

    خدایا ازت ممنونم که این ایمان رو درونم قرار دادی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: