کلید اجابت دعاها - صفحه 8

844 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نسیم گفته:
    مدت عضویت: 1342 روز

    خدایا شکرت بابت وجود این دانشگاهی که با آگاهیهاش هر روز منو به تو نزدیکتر میکنه

    سلام به استاد بزرگ توانایی که باعث وصل مجدد ارتباطم با خالقم شده

    شما زندگی ما رو تبدیل به بهشت کردی استادد

    بهشتی پر از امنیت و آرامش

    هر وقت به این فکر میکنم که اعضای عزیز این خانواده بزرگ‌ جزو چند درصد اقلیت افرادی هستند که راز جهان هستی رو می آموزیم به خودم میبالم و سجده شکر به جا میارم که خداوند به من لطف کرده و برای بیداری انتخابم کرده و به من اجازه داده که نزدیکش بشم و بیشتر بشناسمش.

    خدایا شکرت .نمیدونم چه جمله ای وجود داره که اون شکر خالصانه و از صمیم قلب رو اظهار کنه.

    استاد من دارم تکامل رو از فایلها و زندگی شما می آموزم، که هر روز آگاهیهاتون بزرگ و بزرگتر میشه و ما رو آگاهتر میکنه .

    هر بار فاصله بیشتری بین خلق فایلها میافته میدونیم که حتما گنجی در راهه و بیصبرانه منتظر شمائیم که ببینیم اینبار چی واسه مون رو میکنید ؟

    خدا رو شکر بابت لایق دونستن ما برای دونستن این آگاهیهای ناب .

    چقدر خوبه که همیشه به یاد داشته باشیم از کجا به کجا رسیدیم و رد پاهای خداوند رو توی زندگیمون مرور کنیم

    معجزاتی که خداوند توی زندگی من انجام داده قابل شمردن نیست و وقتی فکر میکنم کجاهای زندگیم منو در آغوش خودش حفظ کرده احساس غرور میکنم و به قول استاد قلبم انگاری بزرگ میشه و جا‌ باز میکنه.

    من بچه که بودم هر روز سر صف واسه مون سوره ضحی رو با صوت میخوندن و من عادت کرده بودم هر روز زمزمه میکردمش بدون اینکه بدونم معنیش چیه حالا که اینجا شنیدم چه معنی زیبایی داره به وجد اومدم .کاش زودتر این اینا متوجه میشدم که خدا هیچ خصومتی با ما نداره و منتظر سوزوندن ما توی دیگهای مذاب نیست .

    درباره سوره طلاق به این زیبایی و راحتی توضیح داده و آدمها رو توی انتخاب زندگی آزاد گذاشته برعکس تا ما شنیدیم از زشتی و گناه طلاق شنیدیم و توی خانواده هامون زنان مطلقه رو به چشم یاقی میبینن. از وقتی یادم میاد قدیم میگفتن زن باید با لباس سفید بره خونه شوهرش و با کفن سفید برگرده .با این باورها چه زنانی افسرده نشدن و چه زنانی زندگی خودشونو نابود نکردن .

    حتی دختر عمه خودم وقتی به ازدواج دومش اعتراض کرد خانواده ش گفتن چه بمیری چه بمونی اینبار حرف طلاق نیست و دختر بیچاره از زور و فشاری که روش بود خودکشی کرد .

    چه انسانهایی که براثر ناآگاهی و شناخت اشتباه وترس از خداوند عمرشون به باد نرفته و زندگیشون تباه نشده.تا جایی که یادمه همه اطرافیانم احساس گناه داشتن و همه کارها رو خطا و همه اتفاقات رو قهر و غضب خداوند میدونستن.

    استاد بزرگترین هدیه خداوند به من آشنایی سایت شما و آشتی با خداونده و تنها آرزوم اینه که همه آدمها به این آگاهیها پی ببرن و با خدای خودشون آشتی کنن و از هدیه زندگیشون استفاده بهینه کنن.

    خدایا شکرت بابت این هدیه الهی و فرصتی که در اختیار من قرار دادی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    شاپور امامی گفته:
    مدت عضویت: 1914 روز

    با سلام

    سپاس گذارم ازت استاد بابت این همه بخشش بی منت(آموزش)

    الان مدت هاست دارم تحقیق میکنم ببینم اصلا باور چی هست آیا این مدتی که دارم روی خودم کار میکنم، خود مفهوم باور درک شده، دارم به حرفهای دیگران گوش میدم و حرفهایشان را با نتایجشان تطبیق میدم(البته بدون دخالت و یا نصیحت، فقط توجه میکنم به اعمال در جهت فهم درست باور)، من حتی رفتم رفتار آخوند شرکت و میزان حقوقی که از سازمان بابت نمازی که میخونه بررسی کردم، خیلی مصاحبه انجام دادم(البته به صورت دوستانه و در لفافه) متوجه شدم اکثر آدمها فقط حرف میزنن، در واقع ادا درمیارن(خودم از این قاعده مستثنی نیستم)

    ادا درآوردن بستگی به شرایط حاکم، میزان عزت نفس، خلاء عاطفی، صلح درونی، حسادت، میزان مشرک بودن و … اینجاست که متوجه میشیم چرا خداوند فرموده عده ی کمی میرن بهشت، من در این تحقیقات متوجه شدم ایمان واقعی زمانی خودشو نشون میده که اتفاقی بیفته، مثال: یکی از همکاران دنبال انتقالی به شهرستان کرج هست حدود 4 سالی هم هست که با مباحث استاد آشناست و به اصطلاح داره روی خودش کار میکنه، خیلی هم به زعم خودش همه چیو فهمیده و دم از فرکانس، خدا، محبت و … میزنه(من هم خیلی مشتاق بودم ببینم آیا این چیزهایی که میگه در عمل انجام میده) تا اینکه چند وقت پیش اومد اتاق من و من هم ازش پرسیدم فلانی انتقالیت چی شد نرفتی، پاسخ داد که باید دنبال کسی بگردم که بتونه این آقایون رو قانع کنه، خیلی مثال دارم خیلی بررسی کردم چند وقت پیش به این نتیجه رسیدم حرف مهم نیست، رفتار ما در مواقع حساس نشان از درون ماست یعنی سر بزنگاه ما درون خودمون رو نشون میدیم نشون میدیم که درون ما چقدر ایمان هست چقدر شرک، اصلا یکی از معانی خاشع سکوت هست، کسی که ایمان واقعی داره که ادا درنمیاره، اینکه استاد میگه در مورد مطالب دوره با کسی صحبت نکنید نشان از اینکه تغییری رخ نداده فقط ما دچار هیجان شدیم و دنبال سرپوشی هستیم برای پوشاندن ضعف های خود(مثلا دیگران ما رو آدمی فهمیده به حساب بیارن)

    وَٱسۡتَعِینُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰهِۚ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى ٱلۡخَٰشِعِینَ ﴿45﴾

    و به وسیله ی شکیبایی و نماز یاری بخواهید و نماز جز بر خاشعان و فروتنان، دشوار و سنگین است

    این داستان زکریا آدم رو یه تکون حسابی میده که درکش کنی، یکیش مفهومی بنام معصوم هستش، طرف این همه سال از عمرش گذشته اما درونش ایمان واقعی نیست، یا داستان موسی وقتی که قراره بره پیش فرعون، به خدا میگه من میترسم… یا ابراهیم در مورد زنده شدن مردگان، درس دوم تکامل:ایمان آوردن نیاز به کار کردن داره(اینو از ادا درآوردن آدمها و خودم واقعا خوب متوجه شدم ) استاد میگه که ما با پیامبران فرقی نداریم همه از یک سیستم عصبی بهره مندیم، اما اونی نتیجه میگیره که ادامه میده، سوم کنترل ذهن: من تازگی ها متوجه شدم چرا استاد با اخم میگه زیپ دهنتون رو ببندید، من توی این تحقیقات تمام تلاشم رو کردم که اصلاح نکنم فقط گوش بدم اما واقعا کار ساده ای نیست، استاد تو سریال سفر به دور آمریکا جایی گفتن من قرار نیست اصلاح کنم من جایی میرم که خودش درست هست، این حرف به ظاهر ساده ست، به راحتی میشه نوشتش، میشه با آواز بخونیش، میشه به تمام زبانها گفتش، میشه حکش کرد روی بازو، اما عمل کردن بهش کار هرکسی نیست، اینکه دست برداری از سر جامعه، دست برداری از سر کارمند بانک و رئیس اداره، دست برداری از جنگیدن، خاشع بشی و روی خودت کار کنی اینجاست که معلوم میشه نقش بازی کردن و ایمان داشتن، چون همه ایلان ماسک نمیشن، همه انشتین نمیشن، همه میتونن به همه چی برسن اما همه تعهد ندارن، خدایا کمک به فریاد ما برس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  3. -
    آیدا گفته:
    مدت عضویت: 582 روز

    سلام استاد عزیز .خیلی دلم میخواد جزو اولین نفراتی باشم که اینجا کامنت میزارم .اولا من عاشق اون گردنبند زیبا شدم و چقد بهتون میاد .

    ماشاله ده سال جوون تر شدین با کاهش وزن .لباس هم که نگم فوق العاده به شما میاد و جذابتر از همیشه .استاد من این حرفارو میشنوم و از شنیدنش لذت می برم و وقتی در مرحله اجرا میرم می بینم خیلی ایمانم ضعیفه ….

    میدونید رفتن به مدار ایمان و عمل صالح زمان میبره و حتما پلکانی است .من هر لحظه خودم به خداوند می سپارم اما هر وقت بحرانی پیش میاد نجواهای ذهنی اجازه نمیدهند من با ایمان عمل کنم .

    حدود 10 ماهه من دارم قدم ها رو دنبال میکنم و هر دفه در جدیدی بروم باز میشه و واقعا کوبیدن و از نو درست کردن ذهن شخصی مثل من سخته و من دارم انجامش میدم …و خدا رو سپاسگذارم نتایج زیادی هر چند کوچک گرفته ام .

    من شخصی بودم که افکار منفی زیادی داشتم و دارم و کنترول سخت بود و تقریبا دو هفته پیش با گوش دادن به فایل های رایگان تصمیم گرفتم کات کنم .بله تعهد کردم کات و کنسل کنم تمام چیزهایی رو که دوست ندارم .تمام افکاری که من دوسشون ندارم و تمام چیزهایی که از ذهنم میگذرند در صورتیکه رویدادهای خوبی نخواهند بود…

    و تعهد چقد خوبه .وقتی باخودت تعهد میکنی انگار تمام هستی همراه توست تا به تعهد پایبند باشی…

    استاد من بارها و بارها این سوره رو خوندم زمانی که حضرت زکریا درخواست فرزند داشت .و شما باعث شدید من با دید قانون به این آیات نگاه کنم و اونو در زندگی ام پیاده کنم…

    امیدوارم حضور خداوند رو هر لحظه احساس کنیم نه از دید مذهبی و نه از دید محدود .بلکه به این صورت که ما اگر به قوانین عمل کنیم پاسخ دریافت میکنیم مثل آینه که قانونش مشخص است ذهن ما هم تمام افکار رو مثل آینه نمایش میده برامون.پس دوباره تعهد میکنم که به چیزی که دوستدارم فقط فکر کنم …سپاس از شما و از خانم شایسته عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    نازیلا محجوب گفته:
    مدت عضویت: 468 روز

    سلام و احترامات به اضافه‌ی ارادات !

    استاد نازنین امیدوارم حالتون همیشه همینطور عالی باشه.

    خیلی نکات قشنگ داشت این فایل.

    لذت بردم خصوصا اونجایی ک داستان ذکریا علیه السلام را باز کردید و همچنان امید دادن الله به حضرت محمد صلی الله .

    این فایل باید صدبار بشنویم که در مدار درک بهترش قرار بگیریم.

    من تا الان دوبار شنیدم ولی نیازه بازم بشنوم که بهتر درک کنم.

    استاد در هرموضوعی صحبت کردید میشه در مورد کنترل احساسات و خشم یک فایل تهیه کنید.

    خصوصا بودن در خانواده‌ایی ک پدر و مادر اصلا درصلح نیستند هر روز جر و بحث وجود داره و پدر یا مادر خانواده هرقدرم تو رو خودت کار کنی ولی از قصد چیزی میگن که تو عصبانی بشی.

    خیلی ممنون میشم درین مورد صحبت کنید.

    من خیلی زیاد رو خودم کار میکنم ولی گاهی کنترل احساس از دستم میره

    چی کار کنیم صبورتر بشیم

    آرام‌تر بشیم

    احساساتی شدنُ کنار بذاریم.

    اگر درین مورد صحبت کنید خیلی زیادددددد ممنون میشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    پرستو گفته:
    مدت عضویت: 201 روز

    به بسم الله می خوانم خدا را

    ز مشتی خاک آدم ساخت ما را

    ای بخشنده نعمت‌ها و ای مهربان‌ترین مهربانان، از تو سپاسگزارم که بهشتی نزدیک، زیبا و بزرگ داری. و سپاسگزارم که دوزخی کوچک و بعید ساخته‌ای. و سپاسگزارم که همواره در پی دلیلی هستی که ما را گاهی به بهانه یک دعا ببخشی و بهشت را نصیبمان سازی.

    سلام به استاد عزیزم یه خانوم شایسته ی نازنین و مهربون و دوستان خوبم در سایت

    چقدر موضوع فایلهاتون همیشه به وقت گذاشته میشه در سایت و به پاشنه ی آشیل همه ی ما اشاره کردید وقتی ما آرزوی در دلمون داریم ولی انقد این ذهن و‌مغز تکرار میکنه که مارو قانع کنه این آرزو و رویا برای تو نیست که ما هم متاسفانه زود تسلیم میشیم و تایید میکنیم افکار منفی رو و زود همه ی اون رویاها رو بلاک میکنیم و زندگی خسته کننده و حوصله برو ادامه میدیم!!! در حالیکه ما خدایی داریم که به همه چی تواناست و به یه پلک زدن میتونه دنیارو جا به جا کنه دیگه این رویا و آرزوهای ما که براش چیزی نیست این خود ماییم باعث میشیم از دنیای زیبایی که خدا برای ما آفریده لذت نبریم و خدارو باور نکنیم و بهش اعتماد نکنیم و به اندازه ی لیاقتی که برای خودمون درست کردیم دنیا و‌زندگیمون بشه همش حسرت…. در حالیکه ما میتونیم فقط با تغییر باورهامون با باور کردن خدا با اعتماد کردن به خدا زندگی رو برای خودمون بهشت کنیم چرا حاضر نیستیم به خدا اعتماد کنیم؟؟؟ من خودمو میگم که زبونی میگم خدایا من این کارو سپردم به خودت… خودت درستش کن…. اما متاسفانه همچنان اضطراب و نگرانی دارم!!!!!! در حالیکه وقتی میسپری به خدا یعنی تموم شد اون نگرانی ها تموم شد اون اضطراب‌ها ….. و اینجوریه که ما هنوز به خدا اعتماد نکردیم ……. یه باور قدیمی که همیشه از بچگی می شنیدم و به خورد ما دادن این بود که مثلا میگفتن فلان چیز رو ولش کردی و سپردی به امان خدا!!!!!! در حالیکه امن ترین جا همون به امان خدا سپردن بود …. خدایا منو‌ببخش……آغوش تو امن ترین جا برای منه….. خدای قشنگم من میدونم که وقتی چیزی رو به تو میسپرم دیگه نباید نگران باشم دیگه نباید دلشوره داشته باشم تو منو ببخش اگه گاهی شک میکنم تو نادیده بگیر و منو ببخش…. خداجونم تو قدرتمندی تو قادر مطلقی تو توانایی تو بر تمام هستی احاطه داری….. مرررسی استاد عزیزم که هر بار به سایت میام با کلی آگاهی ناب مواجه میشم ….. خدا شمارو و خانواده ی عزیزتون رو بزایتون نگه داره …. برای همه ی دوستان خوبم آرزوی آرامش و سلامتی و ثروت و فراوانی دارم چون لیاقتشو داریم …… خدایا خیلی دوستت دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    سیده زهرا حسینی ۶۲ گفته:
    مدت عضویت: 1815 روز

    سلام صبح خواب شما رو میدیدم استاد. من ذوق زده بودم و شما مثل برخوردی که با بچه ها توی کلاب هاوس داشتین رفتار کردین همسرم کنار بود و میدونه من چقدر دوستتون دارم و برام محترم و استادین. با شما دست دادم روبوسی کردیم و همدیگر رو بغل کردیم توی همه ی این بوس و بغل من پیشقدم شدم و شما همراهی کردین و پس نزدین(تو خواب به این رفتارتون فکر میکردم) بعد از قانون حرف زدیم و …من گفتم موهاتون پرپشت تر شده و…

    از خواب که بیدار شدم هنوز تو حس و حال دیدار شما بودم خوشحال و ذوق زده. حسی میگفت فایل جدید باید باشه سایت رو نگاه کردم ریفرش کردم باز دیدم فایل قبلیه و به خوابم فکر کردم تا یادم بیفته  چه قانونهایی رو مرور میکردیم یادم نیافتاد بعد یک لحظه یادم افتاد آفلاینه گوشیم و دوباره چک‌کردم دیدم فایل جدید .

    یه زمانی که برای خودم دریم برد درست کرده بودم برام قابل باور نبود برسم به اونها و حین خوندن آیه ها یه روز “قال ربک هو علی هین” درمقابل درخواست حضرت ذکریا و ممکن نبودن اون خواسته تو ذهنش رو دیدم و اونقدر حسم خوب شد انگار یه خبر خیلی خوب بهم داده بودن اون جمله رو بک راند دریم بردم زدم که اگه میخوام برم اهرام مصر رو ببینم اگه میخوام ابشار نیاگارا رو ببینم یا خونه ی ویلایی داشته باشم و قبلتر از اونها اگه قراره درامدی داشته باشم همش برای خدا خیلی راحته خیلی خیلی.

    و ایه  ی مشهور سوره ی طلاق و من کامل اون امید رو تو اون شرایط سخت توی جامعه ی اون زمان زنها حس کردم و منقلب شدم از بدترین شرایط یک زن و نور امیدی که بر سیاهی شرایط میتابونه. یک زمانی درگیر زنان و مسائل اونها بودم و بعد ها چنان اتفاقاتی افتاد که خداوند خودش منو از اون فاز جدا کرد الحمدولله علی ما هدانا. و من عمیقا میدونستم یک زن بی سرپرست و طلاق گرفته تو جامعه ی امروز ما تحت چه فشاری هست حالا چه برسه به اون زمان. تو یک کامنتی هم گفتم تو چه محیطی بزرگ شده بودم کاملا مذهبی و ضد زن. ولی هیچ وقت به قران شک نداشتم و دیدگاه مذهب درباره زنان و تفاسیرشون از اون ایه ها رو قبول نداشتم و مبارزه میکردم و شرایط بدتر و بدتر میشد و وارد خانواده ای شدم بعد از ازدواج که زن ستیز تر از خانواده خودم بودن . طبق قانون من به جایی هدایت میشم که کانون توجهم رو اونه . اون آیه و امید دادنهای خداوند رو من حس کردم و خیلی برام شیرین بود

    یا همون ایه های سوره ی ضحی یا سوره انشراح که قبلا توضیح دادین سعی میکنم بعد حمد تو نماز یا انشراح رو بخونم یا ضحی رو و هی به خودم بگم آینده بهتر از امروز خواهد بود منو رها نکرده خیلی جاها منو از سختی ها بیرون کشیده و بارهای سنگینی رو از دوشم برداشته و … قلبم باز میشه آینده رو خیلی بهتر از امروزم میبینم و نسبت به دیروزم از امروز راضی ام

    خداوند خیلی خیلی خیلی رحیم بوده به من در مقابل ایمان نزدیک به صفرم . و این روزها که مدارم بهتر از قبله مهربانی های بیشتری خواهم دید و الان هم مهربانی های بیشتری میکنه و باید سپاسگزار قبلی ها باشم تا نعمتهای بیشتر و بهتری دریافت کنم .

    سپاسگزارم استاد به خاطر آموزشهاتون. قبل از اینکه دوره ای که روش کار میکنین بارگذاری بشه اینهمه سخاوتمندانه از مطالبش به ما اموزش میدین.

    حس و حال این صبح مبارک من با هیچ چیز دیگه ای قابل ارزشگذاری نیست 

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    fatemeh saeeidi گفته:
    مدت عضویت: 1755 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام استاد عزیزم

    صبح به محض اینکه از خواب بیدار شدم سپاسگزاری هایم را نوشتم تمریناتم را انجام دادم درخواستهاینم را نوشتم و بعد به من الهام شد برم تو سایت

    تا سایت رو باز کردم فایل جدید و چهره زیبای استادم را دیدم خیلی ذوق داشتم با اینکه باید میرفتم برای کاری فایل و گوش دادم بقیه اش را هم تو راه گوش دادم

    الان اومدم خونه خواستم احساسم را بگم و باورهایی که برام دوباره درست شد و انرژی گرفتم باورهایی که دوباره و دوباره یاد آوری شد برامون

    استاد خیلی تشکر میکنم بابت این فایل ارزشمند

    شما یکی از بنده های برگزیده خداوند هستی

    دوست دارم قبل از اینکه در دفترم و روی برگه باورهام باورهای این فایل و بنویسم

    به عنوان تمرین اینجا بگم

    تا هم برای خودم و هم برای دوستانم یادآوری باشه چون هر چقدر این باورها رو تکرار کنیم باز هم کم هست

    خدایا عاشقتم

    خدایا بینهایت سپاسگزارم بابت تمام نعمتهایت بابت همه چیز.

    خدایا شکرت که وعده های تو حتمی هست.

    خدایا شکرت که وعده هایت حق است.

    خدایا شکرت که تو منبع قدرتی منبع تروتی منبع نعمت هستی.

    خدایا شکرت که درخواستهای ما را اجابت میکنی .

    خدایا من باور دارم که اوضاع همیشه در حال بهتر شدنه خدایا شکرت.

    خدایا شکرت که تو رب من هستی

    خدایا شکرت که تو قدرت بی انتها هستی و من باورت دارم

    خدایا شکرت که تو کافی هستی

    خدایا شکرت که تو همواره من را اجابت میکنی.

    خدایا شکرت که چقدر زمانهای زیادی هر چه از تو خواستم به من دادی مریض بودم به سرعت خوب شدم و الان همیشه در سلامتی کامل هستم کاهش وزن میخواستم به راحتی به من دادی خانه میخواستم بهترین خانه دنیا را به من دادی خدایا دو تا فرزند سالم و صالح به من دادی خدایا در بهترین منطقه تهران به من خانه ای رویایی دادی خدایا بهترین ویلا را در شمال ایران به من دادی خدایا به من چندین بار عضویت استخر افتاب را دادی و چه روزهایی رفتم اونجا و چقدر لذت بردم خدایا به اندازه باورهایم آزادی به من دادی خدایا دوچرخه سواری که از کودکی آرزویم بود به من یاد دادی و دوچرخه سواری یاد گرفتم خدایا به من توانایی دادی و راه را برایم باز کردی که سایت خودم را زدم خدایا شکرت که من را در مسیر درست قرار دادی خدایا تو سایت عباس منش را به من دادی خدایا عشق خودت را در دلم گذاشتی خدایا تو من و عاشق استاد عباس منش و مریم شایسته کردی خدایا تو به من بهترین دوستان را در سایت عباس منش دادی خدایا تو من و در مسیر درست قرار دادی خدایا تو هدایتم کردی خدایا واقعا تو از جایی که من اصلا فکرش را هم نکرده بودم بارها و بارها روزی دادی خدایا من از تو خواستم خواهرم ازدواج کنه تو بهترین همسر را به او دادی خدایا دوست داشتم به خواهرم یه دختر سالم بدی تو به او دختر سالم و صالح دادی خدایا تو معافیت پزشکی سربازی به پسرم علیرضا دادی خدایا تو بهترین وسایل را برای خانه ام و برای ویلا شمال خریدی و به من دادی خدایا من واقعا با تمام وجودم درک کردم که فقط و فقط فرمان تو هست که اجرا میشود و تو به هر چه بگویی موجود شد در کسری از ثانیه موجود میشود خدایا تو واقعا بر هر چیز توانایی خدایا تو قادر مطلق هستی

    خدایا الان در این لحظه و برای همیشه از تو درخواست میکنم همیشه من و هدایتم کنی خدایا من میدانم تو برایم کافی هستی خدایا من خودت را میخواهم خودت را به من بده همیشه با تو باشم و لحظه ای از تو غافل نباشم ای خداوند اجابت کننده خدایا من میخواهم که همیشه بیشتر و بیشتر رشد کنم و از تو غافل نباشم خدایا من را به خواسته هایم برسان چون میدانم که قدرت فقط از آن توست خدایا دوست دارم استاد عباس منش و مریم شایسته را از نزدیک ببینمشون و با اونها باشم خدایا این درخواستم را هم اجابت کن

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از خودت یاری میطلبم خدایا ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت داده ای

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  8. -
    محسن گفته:
    مدت عضویت: 902 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه ی همراهان عزیز

    واقعا خدایا شکرت که حتی 1 لحظه مارو تنها نمیذاری اما حیف که متوجه و قدردان نیستیم.

    همین دیشب بود که احساس خوبی نداشتم چون به ظن خودم گناه کار بودم و احساس گناه نمیگذاشت احساس خوب و رضایت و شکرگذاری داشته باشم. خلاصه با همون احساس که اجازه هم نداد شب شکرگزاری کنم، خوابیدم و صبح بیدار شدم و بر مقاومتی که داشتم غلبه کردم و ستاره قطبیم نوشتم و از خدا خواستم که هدایتم کنه اما باز هم بخاطر (به ظن خودم گناهکار بودنم) حس و حالم نتونستم زیاد چیزی از خدا بخوام و یه سری خواسته که چند وقتی هست دارم که بیشتر به روون شدن زندگم کمک میکنه درخواست کردم و شاید باورتون نشه ولی اصلا ذهنم نمیذاره چیزی فراتر بخوام یا اصلا خواسته ای داشته باشم. حالا خلاصه اومدم تو سایت و فایل جدید استاد را دیدم گفتم کاش با این روزای من ارتباط داشته باشه، دیدم عنوانش اجابت دعا هست گفتم خب خداروشکر کمی به حال و روز من نزدیک ولی وقتی گوش کردم دیدم نه این مربوط به خواسته هاست من که اصلا نمی تونم خواسته ای داشته باشم و … تا رسید به دقایق پایانی فایل و به اونجا رسید که پروردگار به پیامبر گفت نگران گناهانت نباش و وعده میده که اینده برای تو بهتر خواهد شد…خدایا شکرت واقعا شکرت اینجا واسه من بود اینجا بود که من فهمیدم که این منم‌ که دارم خودم از خدای خودم دور میکنم در صورتی که پروردگار به شب و روز قسم‌ میخوره که نگران نباش و ادامه بده

    ادامه میدم و‌توکلت علی الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    رویا میانکاله گفته:
    مدت عضویت: 987 روز

    بنام خالق زیبایی ها

    سلام استاد زیبا روی من

    استادم فقط اومدم تشکر کنم که دستی شدی من با خدام آشتی کردم.

    خدا هر لحظه کنارم بود من باهاش قهر کرده بود

    چقدر زندگیم با هماهنگی پیش میره این روزا و من درک میکنم.

    چند وقتیه نمازم ول کردم گفتم خدایا من میخوام بفهمم تو رو،هر وقت زمانش شد خودت منو ببر سمت نماز خوندن.

    من دوست دارم هر لحظه باهات حرف بزنم و نماز 3 گانه تم تایم دقیق برای سپاسگزاریم باش چقدر خدا دوستمون داره که نماز رو هم برای خودمون گذاشت که بگه اگه در طول روز به یادم نیستی من این نماز قرار دادم که بریم سمتش.

    استاد امروز صبح خونه پدرم بودم موقع نماز صبح بیدارم کرد گفت نماز بخون

    پاشدم مقاومت نکردم با عشق نماز خوندم اومدم پای سایت فایل جدید اومد چقدر سپاسگزاری کردم اون تایم نمیدونستم چی بنویسم چون هنوز کامنتی نیومده بود.

    بعد رفتم کامنت جلسه 5 دوره دستیابی به رویا رو خوندم کل کامنت تموم شد من تو دوره ها سعی میکنم کل کامنت ها رو هم بخونم.

    هنوز جلسه 6 گوش ندادم ولی نوشته مریم جانم خوندم با یک صفحه کامنت.

    تازه مشغول تمیز کردن خونه مادرم این فایل جدید پلی کردم به نصف نرسید مبهوت شدم

    که جلسه 6 دوره دستیابی به رویا دقیقا موضوعش مرتبط با این فایل

    اونجا گفتید چی میشه که ما خواسته بزرگ نداریم کوچیک میخوایم.

    گفتید چطور نتیجه یه بقال و فروشگاه زنجیره ای فرق داره در صورتی که هر دو یک کار انجام میدن

    بخاطر اینکه صاحب اون فروشگاه از خدا بزرگ خواسته ،خدا رو بزرگ دیده باور درستی داشته ربطی به کار فیزیکی نداره چون هر دو یک کار انجام میدن.

    و حضرت زکریا هم با اینکه سنش زیاد بوده زنش نازا بوده تا زمانی که باور نداشت نشد وقتی باورش نسبت به خدا تغییر میکنه میشه.

    من کامل گوش ندادم فقط اومدم بگم متشکرم از خدا شما،خودم،دوستان سایت همه و همه که من الان تو این نقطه باشم که احساس شعف داشته باشم

    استاد قشنگم من تو کامنت بچه ها خیلی خیلی دستاوردها کسب کردم.

    که همشون جز 7واسته هام بوده،ببین کار خدا رو ،من درخواست کردم خدا اولی منو تو این مسیر آورده ،بعد استاد عرشیانفر باهام آشنا کرده بعد با شما،بعد دوره ها رو خریدن گوش دادن،بعد کامنت نوشتن بعد خوندن کامنت بچه ها تا بهم جواب داد یعنی همه چیز تکاملی،اگه اون تایم من کامنت میخوندم درک نمیکردم ولی الان قشنگ میفهمم و چه خدای زیبای داریم ما.

    خدای من تو عشق ابدی منی

    تو روح و روان منی

    تو همه کس منی

    من تو این دنیا و اون دنیا فقط میخوام تو رو داشته باشم

    میخوام دستهام فقط رو به سوی تو دراز کنم

    میخوام سوت زنان با لذت به راحتی باورهای تغییر بدی روی دوش تو باشم تو زندگی ای که دارم لذت ببرم به راحتی به تک تک نعمت های که برام قرار دادی برسم

    من میخوام دائم ذکر تو رو لبام باش .

    عاشقتم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  10. -
    مینا صادقی گفته:
    مدت عضویت: 1156 روز

    سلام بر استاد نازنین.

    استاد جان داشتم امروز داستانی رو برای دوستم تعریف میکردم‌.

    زمانی که دانشجو شدم، در همان روزهای اول به خوابگاه دانشگاه رفتم. پیش از من یک دختر خانمی داخل اتاق بود که زودتر از من اومده بود. من دومین نفر بودم و بقیه هنوز نیومده بودند. در همان یکی دو روز اول اتفاق عجیبی افتاد، مهر و محبت این دختر خانم بدجوری به دل من افتاد. تقریباً مثل احساس عشق بود. من به طرز عجیب و غریبی عاشق این دختر خانم شده بودم و محبتش در دلم بود. سنش از من کمتر بود و خیلی شوخ و بانمک. جالب این بود که معلوم شد این دختر خانم همکلاسیم هم هست. پس تمام اوقاتمون رو با هم بودیم. باهم سرکلاس میرفتیم، با هم واحد‌های درسی رو برمیداشتیم، با هم به سلف دانشگاه میرفتیم و با زمان خواب و بیداریمون حتی باهم هماهنگ بود. دو سال من با این دختر خانم دوست و همکلاسی و هم اتاقی بودیم، و من خیلی عاشقش بودم و هواشو داشتم. خیلی وقتا ازش حمایت میکردم و خیلی وقتها هم راهنماییش میکردم. همیشه از خودم می‌پرسیدم که «ای بابا! این چه احساس غریبی هست که من نسبت به یک دختر باید داشته باشم؟! آدم فقط می‌تونه اینجوری عاشق ی جنس مخالف بشه!»

    خلاصه حدوداً یک سال و نیم گذشت و این دختر خانم شروع کرد به رفتارهایی که منو ناراحت میکرد. در نهایت یک روز رفتاری کرد که من شدیداً ازش دلخور شدم و کلا این عشق و احساس از قلبم پاک شد. اما بهرحال کم و زیاد دوستی مون تا پایان دوسال ادامه داشت.

    من که همیشه برام عجیب بود که چرا من این دخترو انقدر دوستش داشتم، یک روز بعد از این اتفاقا این دختر خانم اومد از من تشکر کرد و به من جمله ای گفت، به من گفت: «مینا اگر تو نبودی من همون روزهای اول دانشگاه انصراف میدادم و بر میگشتم روستامون و با اون پسری که دوستش نداشتم ازدواج میکردم و بدبخت میشدم!»

    من با شنیدن این جمله مو به تنم سیخ شد!

    با خودم گفتم خدای من، تمام کارهایی که من برای این دختر کردم، تمام حمایت ها، تمام عشق و محبتی که از این دختر در دل من انداخته بودی، برای این بود که ازش مراقبت کنی؟! از طریق من؟!!!

    همه ی کارهایی که براش کردم رو هرگز براش انجام نمیدادم، به جز اینکه اینطوری دوستش داشته باشم!!!

    پس این محبت و عشق رو تو در دل من انداختی تا به این دختر کم سن و بی دست و پا کمک کنی تا رشد کنه.

    و روزهایی که به پایان سال های دانشگاه نزدیک میشدیم کاری کردی که با رفتاراش مهرش از دلم بیرون بره، که دوری و جدایی هم باعث دلتنگی و اذیت شدن من نشه!!!

    چقدر کارت درسته! چقدر همه چیز سرجاش بود!

    اون دختر خانم بهم گفت مینا تو اونقدر هوای منو داشتی که من در تمام این دوسال به تو تکیه کرده بودم. اعتماد بنفسی که هرگز نداشتم رو از تو یاد گرفتم و به من احساس دوست داشتنی بودن دادی!

    این اتفاق از عجیب ترین اتفاقات زندگی من بود که برام خیلی چیزها رو منطقی کرد و شدنی.

    و من دیدم که خدا از راهی که اون دختر خانم فکرشم نمیکرد کاری کرد که از شدت اعتماد بنفس پایین نره انصراف بده! و بر علیه خودش از شرایط فرار نکنه.

    من هم نتونسته بودم دست خدا رو بخونم. ولی کارهای خدا دو سر سوده.

    من نیاز داشتم چیزهایی رو در زندگیم یاد بگیرم که با این روند و با این اتفاق یادشون گرفتم. حتی حضور این دختر باعث شد دلتنگی از خانواده و دوری رو زیاد متوجه نشم. چون خیلی احساساتی و وابسته بودم. انگار محبت و حضور این دختر در زندگی من باعث شد کمتر رنج دلتنگی رو تجربه کنم. و درسهای خیلی زیادتری که در طول دو سال دوستی با این دختر خانم یاد گرفتم و البته تفریح و خوشی های که با هم داشتیم خاطرات قشنگی رو از دانشگاه برام رقم زد.

    این داستان رو گفتم که بگم واقعا خدا از جایی که نمیدونی برات میرسونه. حالا یا رزق و روزی یا عشق یا محبت یا اعتماد بنفس یا حمایت یا هر چیزی که نیاز داری رو از راهی که باور نمیکنی برات میرسونه.

    با آرزوی موفقیت های روزافزون برای شما استاد.

    چون پیشرفت شما، پیشرفت ماست.

    الله یارتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای: