کلید اجابت دعاها - صفحه 9
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-25 22:16:062024-12-25 22:21:50کلید اجابت دعاهاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خالق عشق و زیبایی
درود و خداقوت به استاد عزیز، خانم شایسته دوست داشتنی و همه همراهان خوبم در این مسیر الهی
مثل همیشه دوست دارم صحبتم را با سپاسگزاری از خدای مهربان، استاد عزیز و گروه تحقیقاتی عباسمنش شروع کنم که واقعاً باعث شده زندگیم از همه جنبهها زیباتر و هم جریان نوشتارم روانتر بشه.
یکی از چیزهایی که همیشه به من کمک میکنه منطقهای محکمی برای موضوعات ذهنی خودم بسازم قرآن بوده.
به لطف آموزشهای استاد متوجه شدم که قوانین جهان هستی در قرآن گفته شده و اگر من میخوام زندگی زیبایی را در هر لحظه تجربه کنم باید هم آگاهانه بشناسم این قوانین را و بعد منطبق کنم من خودم را با این قوانین.
آدمیزاد به نظر میرسه خیلی کشش داره که خلاف این موضوع را بپذیره یعنی بهجایاینکه خودش را با قوانین منطبق کنه، قوانین باهاش منطبق بشوند، اما برای قرارگیری در مسیر درست ما راهی نداریم جز هماهنگی با قوانین الهی، قوانین که در قرآن به اندازه کافی و به درستی گفته شده.
خیلی برام جالبه که آیاتی که استاد دربارش صحبت کردین را من زمانهایی بهش هدایت میشم که نیاز دارم به امیدواری، نیاز دارم به خروج از فشار حملههای ذهن با منطقهای واهیش.
هر چقدر بیشتر میگذره انگار من تو گوش دادن به آگاهیها حرفهایتر میشم.
الان وقتی یه آگاهی را میشنوم استاپ میکنم، چشمام را میبندم سعی میکنم حسش کنم ببینم الان در درون من چقدر هماهنگی وجود داره نسبت به این آگاهی و من دقیقاً چه احساسی دارم به این آگاهی، بعد میگردم مصداقش را در زندگی خودم پیدا میکنم و بعد راهکارها گفته میشه، انگار این سیر تکاملی هرچقدر پیش میره قدرتمندتر داره عمل میکنه.
هرچقدر بیشتر میگذره بیشتر میفهمم که همه چیز ربط پیدا میکنه به تعریفی که من از خدا میسازم در هر لحظه تو ذهن و قلبم چون همه چیز میتونه در آن واحد نتیجه متفاوتی داشته باشه.
کسی مارو مجبور نکرده تو این مسیر باشیم، این نتیجهبخش بودن این مسیر بوده که مارو در این مسیر نگه داشته و باعث میشه هربار بهتر عمل کنیم در منطق ساختن برای خواستهها، روان شدن مسیر و دستیابی و تجربه زندگی بهتر و زیباتر در هر لحظه.
دو تا شخص اومدن تو ذهنم که خیلی کمک کرد بهتر درک کنم آگاهیهای این فایل رو.
اولین نفر آقای محمودی معلم دوران راهنمایی بود که تاریخ درس میدادن اما چون مطالعه روی قرآن هم داشتن همیشه لابهلای درسهاشون از قرآن هم میگفتن و ایشون کسی بودن که حس خوبی نسبت به قرآن در من ایجاد کردن چون همیشه انگار جنس صحبتهاشون درباره قرآن حتی به نسبت معلم قرآنمون هم فرق داشت و ضمناً فرد بسیار لطیف و مهربانی هم بودن با اینکه جثه درشتی داشتن.
یادمه یه روزی گفتن بچهها اصلا کل قرآن را بگذارید کنار این یه جمله را برای همیشه تو ذهنتون داشته باشید و باورش کنید، یه جایی خدا در قرآن میگه و لسوف یعطیک ربک فترضی، یعنی انقدر بهت میدم تا راضی بشی.
به محض اینکه من این جمله را شنیدم عجیب به قلبم نشست، به شکل حیرتانگیزی انگار قلبم آروم شد و ناخودآگاه لبخند اومد رو لبم.
بعد از اون روز من همیشه به این آیه فکر کردم، بهخصوص در شرایطی که نیاز داشتم به یک امید بیشتر از جانبه یک نیروی برتر.
مورد دوم معاون فرمانده پادگانموم در زمان خدمت بود که ایشون با اینکه از نظر قدرت شخص دوم پادگان بودن اما واقعا اینطوری میتونم توصیفشون کنم که از پرنده و چرنده فرمانبردارشون بودن و کسی واقعا جرات نداشت که بالای حرفشون حرفی بزنه.
همین آدم قبل از اینکه من بشناسمشون در جریان انتقالی خدمت سربازی من (داستانش رو به کرات تعریف کردم) حکمی رو داده بودند که قشنگ این صحنه یادمه فرماندهای که باید با این حکم موافقت میکرد که در واقعیت اصلا موافق نبود باهاش و تمام تلاشش رو کرد که حکم اجرا نشه برگشت گفت من اگر این حکم را اجرا نکنم باید به فکر خلع خودم باشم وگرنه تو که اول و آخر این حکم برات اجرا میشه.
بعدا اون امیری که دستور انتقال من را داده بود وقتی ملاقاتش کردم دیدم رفتار بسیار نرم و مهربانانهای با من داشت و همان موقع به خودم میگفتم ببین خدا چجوری دلهارا برات نرم میکنه وقتی قدرت رو میدی فقط به خودش.
اینهارو میگم تا به یاد بیارم من یه وجه توحیدی و باایمان دارم که وقتی فعالش میکنم زمین و زمان مسخر من میشه.
به یاد بیارم خدای خالق کیهان این قدرت را به من داده.
به یاد بیارم ممکنه من این قدرت را فراموش کنم اما خدای من منو فراموش نمیکنه قدرتم را ازم نمیگیره، مثل یک مقام ارشد رفتار نمیکنه که اگر به حرفش گوش ندم قدرتم را ازم میگیره، برعکس مثل یک والد مهربان هرچقدر هم خطا کنم همیشه دوستم داره و ذرهای از عشقش بهم کم نمیشه و رفتارهای اشتباهم تاثیری در حس و قدرت خداگونش در زندگیم نداره، فقط این من هستم که ضرر میکنم.
این را از رفتارش با فرعونی میفهمم که با وجود این همه جنایت به موسی میگه حق نداری اولاً بالاتر از گل بهش بگی و دوماً پیشداوری کنی در مورد تصمیمش.
یه پیشنهادی را هم به خودم و هم به دوستان دیگه دارم چون اینجوری خیلی بیشتر جواب میده.
بیایم لباس مظلومنمایی را از تنمون در بیاریم، درسته ما در برابر خداوند خیلی ضعیفیم و همیشه فقریم به درگاهش اما با اینکه فکر کنیم ما ناتوانیم باعث نمیشه تواناتر بشیم، اگه خواستهای داریم از موضع ضعف به خودمون و خدا نگاه نکنیم چون طبعاً انسان میل داره که اینجوری رفتار کنه.
اگه تصمیم گرفتیم تسلیم باشیم و همه کارهارو به خدا بسپاریم از نگاه قدرت این کارو انجام بدیم با این نگاه که این کار هوشمندانهترین و قدرتمندکنندهترین کاریه که میتونیم انجام بدیم نه اینکه فکر کنیم چون بیچارهایم باید این کارو انجام بدیم.
تمام این اتفاقها میفته تا ما قدرتمون را درک کنیم و بهیاد بیاریم.
من میخوام چندتا مورد دیگه رو هم به مواردی که استاد گفتند اضافه کنم:
– همان خدایی که به یونس در دل نهنگ روزی داده و نجاتش داده
– همان خدایی که یوسف را از ته چاه به اوج قدرت و سلطنت رسانده
– همان خدایی که موسی را از دل دریا و مسائل به سلامت گذر داده
همان خدا برای من و همه میتونه این کارو انجام بده.
شاید بهتره اجازه ندیم عدم درک قانون و تکامل مارو فریب بده که ما و خدای ما ناتوانه و شرایط ثابت باقی میمونه، وقتی ما با فرکانس هم جهت با خواستمون قرار بگیریم 100٪ اتفاقهای مناسب با فرکانسهامون را دریافت میکنیم، هیچوقت هیچ اشتباهی رخ نمیده.
از خدا میخوام به ما کمک کنه تا بتونیم قوانینش رو بهتر درک و اجرا کنیم و زندگی زیباتری رو در هر لحظه تجربه کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالضُّحَى ﴿1﴾
سوگند به روشنایى روز
(1)وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَى ﴿2﴾
سوگند به شب چون آرام گیرد (2)
مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى ﴿3﴾
[که] پروردگارت تو را وانگذاشته و دشمن نداشته است (3)
رب تو، تورو ولت نکرده و تو رو دشمن ندونسته….
بیاد دارم میارم خودم رو که وقتی احساس گناه در من مسولی شد و از در و دیوار چک و لگدی میشدم…
و دیده بودم که هر چه دعا میکردم اجابت نمی شد و تازه اوضاع من بدترم میشد …
و زمانی که فکر کردم من دیگه از طرف خدا ول شدم و گفتم چون تو من رو بیچاره کردی من که میرم جهنم بذار درست و حسابی برم و اصلا هر چقدر ما خوب باشیم و گوش بحرفت باشیم انگار خوبی بهت نیومده و من میخوام اسفل السافلین بشم….
اصلا این باور که آب از سرم گذشته ،دیگه من با خدا صنمی ندارم و دیگه راه ما از هم جدا شد خیلی باور مخربی هست وقتی شخصی احساس گناه بهش دست بده دیگه هی میره توی دور باطل….
یادم میاد وقتی اون حد از احساس گناه رو داشتم و انگار قهر کرده بودم با همه چی ….
مال پارساله و من بهمراه یکی از عزیزانمون دعوت شدم برم همراهمون مشهد و واقعا من از همه چی زده شده بودم از دین و از مذهب،از امام رضا و همه و همه و تنها یک خدا رو قبول داشتم البته با این باور که ولم کرده….
یادمه کلا هر جا کنار باغ های اطراف وایمیساد ماشین من میرفتم سر لج بازی با خدا میوه بدون اجازه میکندم و از این حرفا….
یادمه رفتم مشهد رفتم تو حرم و با کلی داد و بیداد سر امام رضا قهر کردم ازش و گفتم اصلا راه من و از شما جداست و تو کلا بجای این که کمک بکنی فقط بیچاره تر میکنی …
و دیگه پاک رو تو حرم نذاشتم….
بعد از اون وقتی برگشتیم خونه و بعد چند روز بعدش دوره احساس لیاقت اومد رو سایت و من برای رفع احساس گناه اومدم سراغ این دوره و دیدم ای بابا همه آنچه من تجربه کردم همه و همه بخاطر باورهای خودم بوده و اصلا اونچه من تجربه کردم قهری از سمت خدا نبوده بلکه خودم به خودم ظلم کردم و بعد دیدم نه بابا خدا من رو ول نکرده و بیاد می آوردم لحظه های رو که خدا هولم رو داشته بود و دیدم هر لحظه من در الطاف خدا غریق بودم هر چند من این همه اشتباهی میرفتم مسیر رو (ماهی از بس توی آبه کلا آب رو نمیبینه)
و چه اشک های که نریختم اون موقع و چه شجاعتی که به قلبم داده نشد که الله اکبر ….
کلا گفتم خدایی که تونسته این همه وقت و همه جا هولم رو داشته باشه بازم عوام رو دارم و واقعا توی اون برهه خیلی عالی در این زمینه باور سازی کردم و به احساس رضایت رسیده بودم از اول این مسیر و این امید در من بود که بعدش بهتر هم خواهد بود،اینقدر توکل داشتم که الله اکبر و این قدر امید که نگو یادمه رفته بودم توی پاک برای اجرای تمرین آگهی بازرگانی بعدش یه خانم مسنی گفت شما سرمایه داری ،الان چند سالته ،برو دنبال درس تا یه کارمند ی بشی من با اون حد از توکل و باور بهش گفتم سرمایه من توکل و ایمان کنه ،سرمایه من خداست …خودش همه رو جور میکنه….
اما انسان از یه جایی به بعد فکر میکنه که دیگه باورهای من درست شده و دیگر من خوب شدم که باعث میشه مسیر رو شل بگیره متاسفانه….
بعدش که دیدم این بیاد آوردن نعمت ها و هدایت ها چه کارا که نمیکنه دیگه گفتم ببینم این موضوع در قرآن چه جاهایی گفته شده و رسیدم به ذکر و یادآوری نعمت ها و لطف هوایی که خدا داشته بهمون و گفتم اول باید این موضوع رو من بفهممش و باورش کنم جواب میده تا با جدیت بهش عمل کنم و خدا هم داره بهم کمک میکنه تا این موضوع برام باور پذیر تر بشه که ذکر و تسبیح(بیاد آوردن قدرت خداوند)کلید رسیدن به خوشبختی و سعادت مندی و رضایت در این دنیا و دنیای دیگه هست….
اصلا وقتی کسی این موضوع رو درکش بکنه دیگه مسیر اشتباه رفتن و از راه بیراهه رفتن براش نتنها بعنوان راهی برای رسیدن به خواسته هاشم نمیدونه بلکه کسر شأن میدونه که با وجود چنین حامی قدرت مندی محتاج دیگران باشه…من اسمش رو گذاشتم عبادت شاکرانه…
انجام اون چه که بهت میگه برای اینکه میدونی بهش و چون منت گذاشته بر سرت و نجاتت داده….
وَلَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَى ﴿4﴾
و قطعا آخرت(بعدش) براى تو از (اولش) نیکوتر خواهد بود (4)
احساس رضایت و احساس خوبی که الان تو روند باورسازی بهت داده شده نوید اینه که اتفاقات و احساس های خوب بیشتر در بعدش هم بهت میرسه….
احساس رضایت درونی الانی که داری با شرایط اکنونت نوید اینه که عطاهایی در زندگی بهت داده خواهد شد که راضی باشی….
اگه داری لذت میبری و احساس لذت و احساس خوب داری در اکنون زندگیت نشونه اینه که اتفاقات خوب در انتظارته…احساس خوب بیشتر در انتظارته…
وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى ﴿5﴾
و بزودى پروردگارت تو را عطا خواهد داد تا خرسند گردى (5)أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى
﴿6﴾مگر نه تو را یتیم یافت پس پناه داد (6)
مثل یه یتیم بی پناه در ب در دنبال یه نفر بودم که من رو از اون تضاد بیرون بکشه و همه اونایی که روشن حساب میکردم از پسر دایی و پسر عمه ها همه در خونه شون رو حتی ب رومون بازم نکردن….یا خودشون رو توی اتاق مخفی میکردن ….
هیچ کس سراغ من رو نگرفت نه دوستی و نه فامیلی و همه تشر میزدن و به گوشم میرسید که چی حرفا که نمیزدن ….
اما یکی بود که جای همه شون رو پر کرد و اون خدا بود
خدا قلب ها رو برام نرم کرد
خدا دستانش رو آورد تا من زیر بار اون تضاد له نشم …
منی که هیچی نداشتم خدا اومد کاری کرد که افراد دیگه کارا رو برام انجام بدن….
و من خدا رو دیدم….
من معجزه رو دیدم….
من این موضوع بعنوان یه نقطه که خدا خودش رو و قدرتش رو و نتیجه ایمان رو بهم بوضوح نشونم داد…
وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى ﴿7﴾
و تو را گمراه یافت پس هدایت کرد (7)
وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَى ﴿8﴾
و تو را تنگدست یافت و بى نیاز گردانید (8)
فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ ﴿9﴾
و اما یتیم را میازار (9)
بر یتیم قهر نگیر :ای کسی که خودت از اون مرحله عبور کردی اینقدر بر افرادی که هنوز به اون حد از ایمان تو نرسیدن قهر نگیر و خشم نداشته باش….
ای دوست عزیزی که از شرایط فقر و نداری به ثروت رسیدی اینقدر وقتی کسایی رو که میبینی هنوز هیچی ندارن رو بی عرضه خطاب نکن ….
این قدر به دیگران برچسب بی ایمانی نزن ….
خدای تو همون جور که تو پناه داد اونم پناه میده
همگی به یک میزان به خداوند دسترسی دارن
و خدای تو دست اونم میگیره ….
پس این قدر غرور برای چیته….
اون چیزایی که تو داری همه از لطف خدا بهته ،به اونم میده این قدر بی احترامی و تحقیر دیگران برای چی خب….
یکم به خودت بیا که اینایی که داری بخاطر لطف کسی دیگست ها…
حالا تا به جایی رسیدی این قدر کلت بادی افتاده که داری به همه بعنوان مشرک و بی ایمان نگاه میکنی…
یه کارگر رو میبینی میگی من ارزشم از این بیشتر چون اینا رو دارم….
من ارزشم از کارگر شهرداری بیشتره چون من مثلا فلان کارخونه رو دارم،چون من دکترم،چون من فلانم …
بنده ی خدا همه اینا بخاطر لطف خداست و تو هیچی نبودی اگه اون بهت لطف نمیکرد…
میگی من با ارزش ترم چون بیشتر از فلانم من عقلم من هوشم بیشتره نه عزیز جان این هوش و عقلی که میگی رو همه بهت خدا داده….
بیا پایین از اون برج غرور و کبر ….
هون جوری که تو یتیم بودی و من پناهت دادم اینم پناهش میدم خب…
وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ ﴿10﴾
و سائل(درخواست کننده)را مران (10)
ببخشید شما چطور به این موفقیت رسیدید،منم میخوام مثل شما موفق بشم ؟!!
به یه جوونی که اومده ازت سوال میکنه آقا ،خانم من میخوام مثل شما موفق بشم ،منم میخوام مثل شما آرامش داشته باشم میشه من رو راهنمایی کنی ….
این قدر به چشم یه بد بخت مفلوک بهش نگاه نکن و بهش نگو برو حدت رو نگاه کن بعد بیا با من حرف بزن ،میدونی من کیم بیچاره فلک زده ….
وقتی آدم خودش بفهمه از کجا به کجا رسیده اونوقت دیگران رو مسخره ،تحقیر و قضاوتشون نمیکنه
من یه کارگر سوپریم
آقا کارخونه دار
آقای دکتر
آقای موفق
آقای بیزینس من
خانم بیزینس ومن
آقای دانشجو…
آقای طلا فروش
آهای تویی که بابات کارخونه داره
اگه بهت بر نمیخره من یه کارگر سوپریم میشه بگی چطوری موفق شدی ….
من در حال حاضر اینجام و این قدمه رو خدا به دلم انداخته انجام بدمش …
بعداً تر که قدم بعدی رو بهم گفت میرم اونجا ….
آره من یه روستاییم…
خدا به دلم یه رویایی رو انداخته خودش هم اسباب رو فراهم میکنه
اما منی که اومدم ازت سوال کنم نیومدم تو ارزشم رو بگی چقدره یه سوال ازت دارم میپرسم خدا به دلم انداخته از شما بپرسم اگه خودت رو نمیگیری و با تحقیر جواب نمیدی حرف بزن….
اگه جوابم رو هم نمیدی خدا از یه دست دیگه بهم کمک میکنه من از روی احتیاج نیومدم پیشت که خودت رو میگیری…
قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَهٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَهٍ یَتْبَعُهَا أَذًى ۗ وَاللَّهُ غَنِیٌّ حَلِیمٌ-263بقره
گفتار نیکو و بخشایش، بهتر از صدقهاى است که آزارى به دنبال داشته باشد. خدا بىنیاز و بردبار است.
دیدم که جوونا رفته خواستگاری دختر بعد بجای اینکه بابا یا مامان دختر یا خود دختر بیان یه جواب نه محترمانه بدن اومدن گفتن تو حد خودت رو نگاه کردی اومدی پیش ما خواستگاری دخترم …
بنده خدا خودت مگه چی داشتی همون خدایی که به تو داده به اونم میده ….
نمیخواد شما بیای با تحقیر جواب بدی بهش ….ایشونم راهش رو پیدا میکنه و هدایت میشه….
وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ﴿11﴾
و از نعمت پروردگار خویش [با مردم] سخن گوى (11)
خب در این حالت تو هم بیا از اون باورهایی که داشتی ،از هدایت های خدا ،از لطف های خدا بهش بگو بهش بگو هدایت میشی ،بهش بگو منم مثل تو بودم اما با توکل و ایمان به اینجا رسیدم تو هم میتونی….
من یه الگو هستم برای اینکه بگم تو هم میتونی برسی به موفقیتی که الان من رسیدم….
و از نعمت های بگو که بخاطر باورات برات حادث شد برات ….
از ارتباط بین نعمت های که دریافت کردی با باورات بهش بگو ….
از هدایت های که خدا بهت داشته بگو که چطوری اون نعمت تو زندگیت بهت برخورد کرد و حادث شد توی زندگیت….
از مسیری که رفتی بهش بگو….
خداوند به همگی ما برکت بدهد.
سَمی به نام (چگونگی؟)
به نام خدایی که اجابت کننده ،درخواست هاست.
سلام به استاد عباسمنش و همه عزیزان.
چقدر این فایل بی نظیر بود چقدر قشنگ منطقی کردن خواسته ها رو از زبان قرآن توضیح دادید.
دقیقا کلید،یا بهتره بگم شاه کلید خلق خواسته ها همینه که باور کنیم می شود،میتواند اتفاق بیفتد.
همش همینه ،حالا از کجا بفهمیم یه موضوعی رو باور کردیم؟ از عملکردمون.
من چون خودم خیلی تو دام توهم زدن افتاده بودم دوست دارم با خودم تکرار کنم که بازهم در نهایت عملکردمون عوض میشه.
اگه حضرت ذکریا براش منطقی شد که خدا میتونه خواستش رو اجابت کنه فوری دست به کار شد واینستاد تا لک لکا یک یحیی براش بیارن.
باید در راستای اون الهامات دست به عمل بزنیم.
چقدر این مثال قدیمی گنج و باور به اینکه گنج وجود داره قشنگه :همیشه به این فکر کنید اگه خدا بیاد بهتون بگه سر فلان خیابون، یک متر زیر زمین یک صندوقچه الماس وجود داره واکنشتون چطوریه؟اگه باور کنید که خدا همچین حرفی زده غیر از اینه که بدون معطلی بیل و کلنگ رو بر میدارید و میرین اونجا میکنین.
داستان باور ها هم همینه اگه واقعا ما باور کنیم به فروانی ،اگر باور کنیم باران نعمت خداوند همیشه میبارد ،فرصت ها همیشه هست،نعمت ها بیش از نیازمون هست غیر ازینه که میریم تو اون کاری که علاقشو داریم دست به عمل میزنیم.یا میریم جایی که دوست داریم رو تجربه میکنیم.
موفقیت هیچ فرمولی نداره،جز اینکه باور کنیم
کسی که باور داره عجله نمیکنه،مقایسه نمیکنه،هر روز لذت میبره.
نباید ذهنیتم بره طرف چگونگی برطرف کردن خواسته هام.تو این دنیای به این بزرگی هرکسی یه جور زندگی رو پسندیده منم باید سبک زندگی خودمو داشته باشم.
همونطور که توی قرآن داستان هیچ دو تا پیامبری شبیه هم نیست ،هر کس به یک نحوی با مسائل و تضادها برخورده و هرکس یه جور حلش کرده.تا حالا فکر کردی چرا خدا به نوح گفت کشتی بساز ولی به موسی نگفت کشتی بساز؟واقعا چرا؟به خاطر اینه که اراده خدا بر اینه که متفاوت باشن.
توی این روزها که حتی لباس پوشیدن ها هم، همه شبیه هم شدن ،چهره ها همه شبیه هم شدن،چرا باید از بقیه الگو بگیرم به قول استاد یک الگو فرضی بزاریم و هر روز خودمون رو به اون نزدیک کنیم هر روز سبک زندگیمون رو شبیه قرآن کنیم هر روز سعی کنیم یه ذره بیشتر اون خدا رو بشناسیم.
مثلا وقتی من بدونم یک شخصی زود ناراحت میشه ،یا یک وسیله ای رو اگه 2 ساعت بزنم برق داغ میکنه این کار رو نمیکنم،خیلی از جا ها بر اساس ویژگی های اون شخص یا اون شئ رفتار میکنیم.ولی چرا تو این دنیا براساس ویژگی های خالقش رفتار نمیکنیم،چرا طبق دستور زندگی که برای ما فرستاده رفتار نمیکنیم؟
خالقی که اول نیومده بگه من مهربانم و من رحیمم گفته من نزدیکم ،من اجابت میکنم برای بندگانم برای کسی که از من بخواد.
واقعا دقت کردم وقتی به مهاجرت فکر میکنم بدون معطلی نجواها میاد که تو که زبان بلد نیستی،تو که تحصیلات دانشگاهی نداری،تو که پولشو نداری چطوری میخوای بری.
به قول استاد تو نطفه خفش میکنم اصلا نمیزاریم حتی رویاشو ببینیم.
به هر چیزی که فکر میکنیم هزار تا دلیل مثلا منطقی براش میاریم که نمیشه.
ولی میدونی چیه توی بعضی خواسته ها یه جورایی فهمیدم خدا بزرگه و در خواست های بزرگی ازش داشتم این خیلی خوبه، ولی اصلا نخواستم با قدم های کوچیک شروع کنم اصلا نخواستم قانون تکامل رو درک کنم .خواستم خدا قانوشو تغیییر بده ویهویی بهتریم خونه رو بگیرم.
جواب نداده ،و فکر کردم خدا دیگه جواب نمیده.
یا اینقدر بزرگ تر از ظرف وجودمونو خواستیم فقط به خاطر اینکه از بقیه جلو بزنیم انگار اومدیم تو این دنیا مسابقه بدیم اونجاهایم جواب نمیده.
بعضی وقتا هم چیز هایی رو خواستیم که هم اندازه ظرفمون بوده ،تکاملشم طی کرده بودیم و خیلی راحت وارد زندگیمون شده ، تو این موارد فکر کردیم خودمون اینکاره بودیم ،به خودمون مغرور میشیم ،دریغ از اینکه(وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ)
باعثش اون بوده،همه کاره اون بوده ،ما توهم زدیم که به دست ما انجام شده.
اصلا این جمله غلطه که از من حرکت از خدا برکت ،خدایا اگه حرکتی از طرف من باشه هم باعثش تویی ،نیرویی که همه چیز رو به حرکت در میاری.
واقعا اگه انسان ها بخوان برای یک دقیقه زمین رو به حرکت دربیارن که دور خودش بچرخه ،چقدر انرژی لازمه؟حالا این انرژی و نیرو از کجا تامین میشه که این همه سال ،زمین که هیچ،کل کهکشان رو به حرکت در آورده؟
خدایی که اینقدر قدرت و عظمت داره گفته به شما نزدیکم و اجابت میکنم.
خدایا شکرت بابت این فایل زیبا.
چگونگی، در کار نیست به شرطی که تو بخوای،همیشه میگفتیم اگه خدا بخواد میشه ولی میخوام بگم اون همیشه میخواد به شرطی که تو بخوای.
به شرطی که تو ظرفتو برداری بری زیر بارون.اون اصلا آفریده که برای شما اجابت کند .
اگه همه چیز تاریکه به این معنا نیست که نور نیست به خاطره اینه که تو رفتی توی غار تاریکی ها.
قبل از اینکه تاریکی به شما فشار بیاره ،خودتون برید از نور استفاده کنید.
نگذارید درد و رنج مقدس بشه.
این جمله no pain no gain اصلا قرآنی نیست.
خداوند منزه است از رنج دادن.
وقتی بدونیم ما مهمانیم تو این دنیا و اومدیم با حل مسائل و با شناخت خدا لذت ببریم دیگه رنجی باقی نمیمونه.انا لله وانا الیه راجعون.
مثل پیامبرش میشیم که اگه جنگی رو پیروز شد هم خوشحال نشد اگه شکست خوردنم ناراحت نشد چون اون اصلا برای جنگ نیامده بود.
من که هنوز از ثروت پُر نشدم ولی فک میکنم استاد همچین حسی داره که اگه هزار تا صفرم بیاد تو حساب بانکیش خوشحال نمیشه اگه یه دونه صفر هم باشه ناراحت نمیشه چون اصلا هدف پول نیست خدایا همه ما رو از پول و ثروت پر کن .
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت.️
سلام دوست عزیزم محمود جان
واقعا سپاسگزارم از کامنت بی نظیر وبرداشت عالی تون.
تو این 8 صفحه ای که کامنت خوندم هیچ کدوم همچین برداشتی نبود و واقعا لذت بردم قانون ها و دلایل عالی رو به کار بردید که مطمئنم هر کسی تو مدارش باش درک میکنه.
با مثال های عالی
دارم تمام سعی ام رو میکنم که عجله نداشته باشم
از شروع روز لذت ببرم
شکر گزاری کنم
دنبال زیبایی باشم خودم با هیچ کسی جز قبل خودم مقایسه نکنم
قضاوت نکنم
واقعا سخته ولی میدونم میشه میدونم میتونم چون این مسیر خداست و من اون عطش و عشق رو تو قلبم حس کردم تو این مسیر دارم لذت میبرم بدون عجله کردن.
واقعا متشکرم از شما بهترین ها رو براتون از خداوند متعال خواستارم.
به نام خداوند هدایتگر مهربان
خدایا من هرآنچه که دارم از آن توست و از تو به من رسیده است
سلام و درود بر استاد عباسمنش عزیز و تمام خانواده صمیمی
سوره آل عمران آیات 37 تا 39
…. کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّى لَکِ هٰذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ
…و هر وقت که زکریا به محراب نزد او مىرفت، پیش او خوردنى مىیافت. مى گفت: اى مریم، اینها براى تو از کجا مىرسد؟ مریم مىگفت: از جانب خدا؛ زیرا او هر کس را که بخواهد بىحساب روزى مىدهد؛
هُنَالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ
در آنجا بود که زکریا، پروردگار خویش را خواند و عرض کرد: خداوندا از طرف خود، فرزند پاکیزهای به من عطا فرما، که تو دعا را میشنوی
فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِکَهُ وَ هُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرَابِ أَنَ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیَى مُصَدِّقاً بِکَلِمَهٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَیِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِیّاً مِنَ الصَّالِحِینَ
پس در حالى که در محراب به نماز ایستاده بود، فرشتگان او را ندا دادند که خداوند تو را به یحیى نوید مىدهد که تصدیق کنندهى کلمه خدا است و بزرگوار و پارسا و پیامبرى از صالحان است.
زکریا پیامبرخدا بوده در تمام عمر دعوت به یکتاپرستی میکرده است و از طرفی هم از خداوند درخواست فرزندی صالح داشته است، ولی همینطور که مشخص است درخواست او تا سن پیری اجابت نشده است؛
پس چی میشه در سن پیری که هم خودش ضعیف و ناتوان بوده و هم همسرش نازا، درخواستش اجابت میشه؟
در آیه 37 حضرت زکریا وقتی میدیده که حضرت مریم بدون اینکه از محل اقامتش بیرون برود براش خوردنی و طعام بهشتی فراهم میشده، با اینکه خودش هم به خداوند اعتقاد داشته و همواره هم مردم را به خداوند دعوت میکرده ولی باورهای محدودکنندهای که در ذهنش بوده اجازه نمیداده که باور کنه که خداوند قادر به انجام هرکاری هست حتی اینکه بتونه در سن پیری بهش فرزندی عنایت کند
همینکه من هم باورهای محدود کنندهای دارم و بقول استاد کویر را نگهداشته و میخواهم در آن برنج بکارم
خواستههایی دارم ولی باورهای محدودم رسیدن به آن خواسته را برای من غیر ممکن میداند و شرایط فعلی من به من اجازه نمیدهد که حتی بقول استاد به آن خواسته فکر کنم چه برسه به اینکه بخوام قدمی براش بردارم
حال حضرت زکریا وقتی که میبینه حضرت مریم که از محل اقامتش بیرون نمیرفته و در معرض باورهای محدود جامعه قرار نداشته براحتی میتونه از خوان بهشتی بهرهمند بشه، براش باورپذیر میشه که خواسته من هم برای خداوند کاری نداره و در آیه 38 از کلمه هنالک استفاده میکنه یعنی اینکه در آنجا بود که؛
دقیقاً تائید کننده صحبتهای استاد که میفرمایند با پیدا کردن الگوها بری ذهن خودتون منطقی کنید که رسیدن به هرخواستهای امکانپذیر میباشد و برای خداوند هیچ کاری ندارد.
نکته جالب این آیات اینجاست که حضرت مریم براش خواسته طعام بهشتی کاملاً امکانپذیر و منطقی بوده و بهمین خاطر وقتی حضرت زکریا ازش سؤال میپرسه که این طعام از کجا نزد تو میاد؟ بدون هیچ شک و تردیدی میگه :
خُب معلومه دیگه اینها از جانب خداست و خدا هرکس را که بخواهد روزی بیحساب میدهد!!!
من باور کردم که خداوند روزی بیحساب میده و هربار ازش خواستم خداوند هم اجابت کرده، خیلی راحت و خیلی طبیعی
(حتی همین الان هم که این آیات برای من به روشنی بیان شده و داستان حضرت مریم و حضرت عیسی مسیح را میدانم، نمیتونم بپذیرم که برای حضرت مریم طعام بهشتی فرستاده میشده و باور دارم که اگر رزق و روزی میخوای باید بیرون بری و سعی و تلاش کنی و جان بکنی تا شاید خداوند یک حقوق بخور و نمیر بهت بده )
خدای حضرت مریم و حضرت زکریا که یکی بوده، پس چرا این خدا تونسته به مریم رزق بیحساب بده ولی نتونسته به زکریا یک فرزند بده
پاسخ همان است که استاد میفرمایند باورهای ما در مورد خداوند است که باعث نتایج متفاوت میشه
و وقتی باورهای حضرت زکریا نسبت به خداوند تغییر میکنه حتی زمان زیادی هم برای خداوند برای اجابت دعایش لازم نبوده و،
پس در حالى که در محراب به نماز ایستاده بود، فرشتگان او را ندا دادند که خداوند تو را به یحیى نوید مىدهد یعنی سریعتر از این امکانپذیر نبوده
سالیان سال از خداوند درخواست فرزند میکرده ولی باور نداشته که خداوند قدرت دادن فرزند به او را دارد ولی یک لحظه باورهاش نسبت به خداوند عوض میشه و بلافاصله درخواستش اجابت میشه .
قربون این خداوند برم که چقدر سریعالجابه است و فقط نیاز داره که من او را اجابت کنم و بهش ایمان بیارم و اگر من برای دریافت خواستهام مقاومتی نداشتهباشم بلافاصله درخواستم اجابت میشه
جالبتر اینکه برای رسیدن حضرت زکریا به این خواسته، نیازی نبوده که کار عجیب و غریب و سخت و شاقی بکنه، فقط کافی بوده که:
قَالَ رَبِ اجْعَلْ لِی آیَهً قَالَ آیَتُکَ أَلاَّ تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَهَ أَیَّامٍ إِلاَّ رَمْزاً وَ اذْکُرْ رَبَّکَ کَثِیراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِ وَ الْإِبْکَارِ
… سه روز، جز به اشاره و رمز، با مردم سخن نگه و پروردگار خود را (به شکرانه این نعمت بزرگ،) بسیار یاد کنه! و به هنگام صبح و شام، او را تسبیح بگوید
بهمین سادگی و بهمین راحتی
خدایا این ایمان و باور محکم و قدرتمند را از تو برای خودم و تمام خانواده صمیمی عباسمنش خواستارم
برای نوشتن این کامنت و بخاطر تاثیرگذار بودن از مقالات مدیر فنی سایت که چند وقت قبل نوشته بودند استفاده کردم.
سلام آقا کاظمی عزیز
ارادتمندم
ممنونم از نکات خوبی که نوشتید
اون میوه ها و غذاها که مریم در محل کار و اتاقش بهش روزی می رسیده از عالم غیب بوده یا مثلا همسایه ای ، دوستی یا نذری جایی به دستش می رسیده چون خداوند هم قوانین فیزیک و ریاضی رعایت میکنه از اون بالا چیزی پرتاب نمیکنه برای هیچ کس
خیلی ممنونم
یک لحظه ذهنم درگیر شد وگرنه که این فرع هست اصلا مهم نیست اصل داستان سوره مریم شما ذکر کردید
سلام جناب احمد آقا خان عزیز
فقط خداوند به تمام امور آگاه است و اینکه این رزقی که در آیه 37 سوره آل عمران اشاره شده چه چیزی میباشد، الله اعلم
ولی مهم تر از دانستن نوع این رزق، همانگونه که خودتان هم اشاره داشتید این است که این رزق براحتی و سادگی نزد حضرت مریم حاضر میشده که حضرت زکریا با اینکه پیامبر خداوند بوده و انسانها را به یکتاپرستی دعوت میکرده، هم از دیدن آن تعجب میکنه
ولی بازهم برای درک بهتر، تفسیری از استاد بازرگان خواندم که در ذیل به اشتراک میگذارم امیدوارم بتواند کمکی بکند:
گفتهاند آن رزق شگفتانگیز میوه غیرفصل یا طعامی مخصوص بوده است!
اما مقام و مطلوب مریم بالاتر از میوه و مأکولاتی بوده است که بیشتر مردم به آن دلبستهاند.
از آن گذشته، چه تناسبی میان محراب عبادت با مکان خوردن غذا موجود است؟
جز آنکه آن رزق به تعبیر مولانا «لقمههای راز» بوده است که غذای روحهای شیفته ربّ ذوالجلال است!!!
فهم نان کردی نه حکمت ای رهی
زآنچه حق گفتت «کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ»
رزق حق حِکمـت بُوَد در مرتبـت
کان گلـو گیـرت نباشـد عـاقبـت
ایـن دهـان بستـی دهانـی بـاز شد
کــاو خورنـده لقمـههای راز شد
منظور از رزق، تنها خوردنیهای عادی نیست؛
هوای تنفسی،
نور و گرمای خورشید
و سایر انرژیهای مفید نیز رزق محسوب میشوند.
مطابق آیه 22 سوره ذاریات: رزق شما و آنچه وعده داده شدهاید در آسمان است
وَفِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ وَمَا تُوعَدُونَ
در دعاها نیز آمده است:
خدایا حج خانهات را رزق ما کن.
توفیق طاعت و دوری از معصیت نیز رزق است،
به نام خدای مهربان سلام
خداروشکر که از روح خود در من دمید و من ارزشمند شدم و قدرت خلق زندگیم رو با اهرم رنج و لذت بدست آوردم
استاد عزیزم بی نهایت از شما سپاسگزارم
خداروشکر بخاطر نعمت هایی که در زندگیم دارم، از جمله استاد عزیزم ، خانم شایسته عزیز ، سایت ، و دوستان عزیزم،کامنت ها ، و این فایلهای گرانقدر که اصلا نمیدونم چطور میشه سپاسگزار این فایلها بود ،تنها چیزی که به ذهنم میرسه اینه که تک تک کلمات استاد رو تلاش کنم که اجرا و عملی کنم
چند وقت بود که سوالاتی ذهنم رو مشغول کرده بود
اینکه خدایا چطور تو میخوای واقعا من رو به خواسته ام برسونی ؟ هی از خودم سوال میکردم، التبه نه به صورت زبانی ، چون زبانی روم نمیشه ،از خدا سوال بپرسم چون فک میکنم یه وقت اگر به زبون بیارم سنگم میکنه
به صورت فکری، اون اون ته ذهن
چرا این سوال پیش اومد برام ؟ قبلا که اصلا فکرشم نمیکردم که انقد بخوام و بتونم به خدا نزدیک بشم که ازش سوال هم بپرسم ، چه برسه به درخواست
تمام درخواست هام هم همش از روی عادت یا تیکه پرونی بود
یعنی زبونم یه چیزی میگفت و دلم یه چیز دیگه بود ،و درون ذهنم یه چیز دیگه
تا اینکه به صورت تعهدی دوره ثروت رو شروع کردم و الان جلسه دوم هستم ، در این مدت اتفاقات زیادی رو از لحاظ درونی تجربه کردم
و هی من رو خودم کار میکنم و میبینم که اون چیزی که من فک میکردم نشد ولی باز ادامه میدم و میدادم ، و این سوال ذهنم رو مشغول کرد که خدایا چطور تو با شرایط الانم میتونی من رو به اون خواسته ای که به نظر با این شرایط غیر ممکنه برآورده کنی
اینها بود در ذهن من
امروز پنجشنبه صبح که رفتم سر کار به یه تظاد به ظاهر بد جر و بحثی خوردم که خیلی از لحاظ احساسی بهم ریختم و مایی که قرار بود تا ساعت 5 بعد از ظهر باشیم نتونستم وای سم و ساعت 10 اومدم بیرون
ولی دائم به خودم میگفتم که باید بتونم ذهنم رو کنترل کنم
تا اینکه گفتم خدیا چکار کنم که گفت برو فایلی که امروز صبح امد رو گوش کن
و وقتی که شروع کردم به گوش دادن یه حس عجیبی من رو فرا گرفت
دیدم که دقیقا همون چیزیه که دقیقا در این لحظه من میخواستم
و این برداشت ها روداشتم
متوجه شدم که سپاسگزاری یعنی چی؟ یعنی اینکه من بیاد بیارم نعمت هایی که در گذشته نداشتم و الان دارم و خداوند بهم داده و از اون استفاده کنم و بگم که خدایا همونطور که اونهارو به من دادی اینها رو هم که میخوام بهم میدی
متوجه شدم که ، یعنی قبلا فک میکردم که سپاسگزاری یعنی همین که چارتا ورد بگی که روزت رو شب کنی و هیچ استفاده ای در زندگی روزمره نداره
ولی امروز درک کردم که همین سپاسگزاری یه اهرمی هست یه وسیله ای هست برای استفاده من در زندگی روزمره برای رسیدن به خواسته هام
من فک میکردم که سپاسگزاری یعنی اینکه خدا احتیاج داره به من یا اینکه من باید بگم که اگر نگم خدا سنگم میکنه
من فک میکردم که سپاسگزاری یعنی یه وظیفه که باید انجامش بدی وگرنه که از درگاه خداوند رانده میشی
ولی الان فهمیدم که سپاسگزاری وسیله ای ذهنی هست برای استفاده از نعمت های گذشته برای رسیدن به نعمت های آینده
من فهمیدم که سپاسگزاری یه حسه ،که باید از اون استفاده کنی که به خواسته ات برسی
من فهمیدم که سپاسگزاری یه کلیده برای اینکه ازش استفاده کنی که بتونی از قدرت ذهنت ، از اهرم رنج و لذت استفاده کنی که به خواسته ات برسی
من فک میکردم که سپاسگزاری یه فریضه دینیه که اگر انجامش ندی میری جهنم و به زور هم که شده باید انجام بدی
من فک میکردم که سپاسگزاری یه اجباری از سمت خداونده که گفته که حالا که من این چیزها رو دادم شما باید انجامش بدید که خمس مالت رو داده باشی یا زکات علمت رو داده باشی
من فک میکردم که سپاسگزاری یه کار بیهوده ایه که افتاده گردنم
فک نمیکردم که سپاسگزاری یه فرکانسه ، یه یادآوری ذهنیه
یعنی خود اون کار، یا عملی که باعث میشه تو فک کنی به گذشته و یاد نعمت های گذشته ات بیفتی میشه سپاسگزاری
چه بدونی که داری سپاسگزاری میکنی و چه ندونی
همین که من صبح که به تظاد سنگینی خوردم و سعی کردم که آموزه ها و آگاهی ها رو به یاد بیارم سپاسگزاری کردم
همین که من میخوام و خواستم که تغییر بدم ذهنم رو و درک بیشتری از آگاهی ها داشته باشم سپاسگزاری کردم
هنوز که دارم این رو مینویسم مقاومت رو حس میکنم ، این نشون میده که باید تکرار بشه برام
ولی درکی که الان داشتم رو قبلا نداشتم و فک میکردم که سپاسگزاری هی باید بگم خدایا شکرت فلان چیز رو دارم و خدایا شکرت که بهمان چیز رو دارم
این خوبه ومشکلی درش نیست
ولی چون دیدگاه من نسبت به سپاسگزاری تا الان ایراد داشت نمیتونستم ازش استفاده کنم
الان برام روش شد که چرا قبلا هی شروع میکردم به سپاسگزاری نوشتن و احساس میکردم که دارم کار بیهوده میکنم
یعنی این می اومد تو ذهنم که خب اوکی ، گیرم که خداروشکر برای داشتن این لپ تاپ ، این به چه دردی میخوره
یعنی الان تازه دارم متوجه میشم ، از زمانی که با استاد هستم و مخصوصا این فایل که و همه فایلها که تازه دارم متوجه میشم که همه اون چیزهایی که تا الان شنیدم و دیدم و خوندم همش اشتباه بوده
من همش فک میکردم که همه این چیزها برای آخرت هست و اصلا برای استفاده در زندگی عادی نیست
همش فک میکردم که مثلا زبان یه وسیله کاربردیه برای ارتباط با آدمها و کسب درآمد و زندگی بهتر و لذت بخش تر و کلی چیز دیگه و آدم خوشش میاد که بره یاد بگیره
یا خودکار برای نوشتن که دلیل اینکه آدم میره میخره همون نوشتنه است
ولی هیچ وقت فک نکردم که سپاسگزاری به چه دردی میخوره همش میگفتم من این دنیام هشتم گرو نه هست و حالا بیام وقتم و الکی بزارم یه چارتا ورد بگم و هی بگم خدیا شکرت خدایا شکرت
احساس پیرمرد بودن داشتم ،چون همش دیده بودم که پیرمرد پیر زنها یه تسبی گرفتن دستشون و هی میگن که خدیا شکرت و خدیا شکرت
ولی الان احساس میکنم یه ابزار دارم مثل همون زبان
مثل لپتاپ مثل ماشین مثل خودکار مثل همه وسیله هایی که هر کدومشون دارن یه کاری برام انجام میدن
و حس میکنم که سپاسگزاری که میشه همون یادآوری نعمت های گذشته برای اینکه تورو از حالت ناسپاسی خارج کنه و به حالت سپاسگزاری که حالت حس خوب هست برسونه که بتونی هدایت رو دراون لحظه دریافت کنی و کار احمقانه ای در حین دعوا انجام ندی یا از اون تضاد به نفع خودت استفاده کنی
من امروز که صبح جر وبحث شدیدی در گرفت یه لحظه دیدم که ذهنم داره نسبت به اون آدم تنفر پیدا میکنه چون ذهنم داشت کلمه های خاصی رو به یادم می اورد که باعث میشد که من از اون آدم بدم بیاد و حتی دست به کارهای احمقانه ای بزنم
ولی فقط با به یاد آوری این جمله که این ها تضاد هست و از طرف دستان خداوند برای رشد و پیشرفت من هست
و اینکه این ها واکنش جهان به فرکانسهای من هست چرا باید از واکنش فرکناسهای خودم ناراحت باشم
فقط همین فکر باعث شد از حالت عصبانیت و خشم به حالت احساس خوب برسم فقط در کسری از ثانیه و این باعث شد که بتونم ذهنم رو کنترل کنم و درگیرنشم و الان واقعا خوشحالم و راضیم و احساسم خوبه که خیلی خوب به لطف خدا تونستم که ذهنم رو کنترل کنم
و اون موقع نمیدونستم که دارم از وسیله سپاسگزاری استفاده میکنم به نفع خودم برای این دنیام برای این لحظه از زندگیم برای رسیدن به خواسته هام
چون من الان در مسیر هستم ،من در مقصد نیستم ،همه چیز در مسیر من هست پس با این ابزارها من فقط اصلاح مسیر میکنم
خدایا شکرت
سپاسگزارم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
آگاهی این جلسه منطقی کردن خواسته بود .
دقیقا مسئله ای که من دارم.البته نمیشه گفت پیشرفت نداشتم اما وقتی استاد میگن با این همه کار کردن هنوز بعضی اوقات مسئله دارن پس باید بیشتر توجه کنم تا از آگاهیهای جلسه استفاده کنم.
استاد مثالهایی از قرآن گفتن و آیه هایی که برای مخاطب منطقی کرده که به خواسته اش میرسه.
چطوری به خواسته میرسیم؟با درخواست و ایمان
درخواست که با توجه به برخورد به تضاد یا دیدن ایجاد میشه و این قسمت راحته.
همه چیز در قسمت دوم نهفته است،یعنی ما باید بتوانیم ایمان خودمون رو نشون بدیم و در مدار دریافت قرار بگیریم.
ایمان خودمون رو نشون بدیم به چه معناست؟
یعنی اینکه اطمینان داشته باشیم به خواسته خودمون میرسیم .
یعنی رها باشیم ،نگران نباشیم
اینجا نقش کنترل ذهن پر رنگ میشه ،بدین معنی که ذهن میخاد شما رو از خواسته دور کنه و لذا نشدن ها و ناامیدی ها و ……میاره جلو و ما باید تلاش کنیم روی درخواست خودمون و پرورش اون بمونیم.
حالا راههای کنترل ذهن چیه؟
شکرگزاری ،صلاه،گفتگو با خدا،نوشتن و گفتن نتایج گذشته خودمان و دیگران،خواندن و درک قرآن و…
پس اینجا نتیجه این شد که ما هر درخواستی داریم اجابت شده و از قبل وجود داره ،فقط ما خودمون رو در فرکانس دریافت نگه داریم.
خیلی جالبه که استاد به روشنی دریافت کردن و گفتن که ایمان و یقین به این ایمان اصل کاره و ما رو توصیه به ایمان و عمل صالح میکنه.
کار سختی نیست ولی برای من که ابتدای راه هستم وکلی باورهای ناجور تو ذهنم بوده بعضی اوقات شیطان زورش زیاد میشه.
هر چی بتونم خودشناسی کنم و دلایل کارها رو بدونم و بدونم چرا انجام نمیدم و چرا انجام میدم ،بیشتر میتونم خودم رو مجاب به انجام تمرینات کنم.
یکی از مسائل من مسئله مالیه ،من به فضل رب مهربان خودم مرحله ای از این مسئله رو حل کنم و درآمدی دارم و شرایطی که راحتتر روی خودم کار کنم.
جلسه قبل خوشبینی بود ولی شیطان همش بد بینی رو القا میکنه و منو سمت خودش میبره و من هم با شکرگزاری سمتم رو عوض میکنم.
اینجا به خودم میگم ابراهیم جان به وضعیت گذشته خودت نگاه کن از هر لحاظی رشد کردی و مهمتر و مهمتر آرامشی که داری انگار (البته واقعا)خدا داره همه چی رو برات ردیف میکنه انگار (البته واقعا)همه چی دست بدست هم داده تا تو در آرامش باشی تو احساس خوب داشته باشی تو ایمان داشته باشی تو روی خودت فقط کار کنی.ابراهیم جان حواست باشه شیطان از هر راهی میخاد وارد بشه ،روزنه براش نزار ،راهش گفتگو با خدا و شکرگزاری هست.از صبر و صلاه کمک بگیر.این دو بال پروازه.این دو هر روزنه ای رو برای ورود شیطان میبنده.
ابرهیم جان ازت سپاسگزارم که داری افکارت رو متمرکز میکنه روی نیروی ایمان و باور به رب و اینکه خداوند همه چی رو برات خلق میکنه اگه بتونی تمرکز کنی و اگه بتونی توجه ات رو روی خواسته هات بزاری.
ابراهیم دیگه سفارش نکنم،شکرگزار باش،ریز ترین نعمتها رو ببین ،مرور کن رشد و نعمت این 3 ساله رو،از اونچه که خدا بهت داده بگو،بنویس،خودتو عادت بده به خوش بینی،شکرگزاری،تمام وقتت رو بزار روی تمرین و حل مسئله.
یک نکته هم بهت بگم تمرکز همه چیه،یعنی تو وقتی داری به فایلها گوش میدی و میبینی ،فقط همین کار رو بکن ،با گوشیت بازی نکن .شیطان حواست رو پرت میکنه که خوب نشنوی،خوب نبینی.
ابراهیم تو مخلوق خاص خدا هستی و خدا خیلی دوستت داره و از آسمون قشنگ مشخصی،نورانی.حتی خونه ات هم مشخصه نورانیه.آخه میدونی خدا و فرشته ها فقط آدمهای نورانی رو میبینن ،ممکنه کسی پول داشته باشه و نورانی باشه و بالعکس.
یادت باشه وجود خودت ارزشمنده ،تو از درون ارزشمندی،وجودت ارزشمنده،درونت ارزشمنده،نورت ارزشمنده.
لیاقت آدمها به داشتن نداشتن عوامل بیرونی نیست ،اتفاقا اون عوامل بیرونی بوجود اومدن چون تو خواستی.پس روی خواسته هات تمرکز بیشتری کن و ایمان بیار ایمان بیار هر چی خواستی بهت داده میشه.
سپاسگزار استادم هستم با این فایل زیبا و آگاهی هایی که نور رو تو قلبم و وجودم زیادتر کرد.
استاد شایسته عزیزم سپاسگزارم
دوستان ارزشمندم سپاسگزارم
خانم فرهادی عزیزم و ابراهیم فنی عزیزم سپاسگزارم
به نام خدای قریب و مجیب
قَالَ کَذَٰلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَکُ شَیْئًا
سلام
استاد من دیروز عصر قرآن رو باز کردم سوره مریم اومد و من دوبار این سوره رو خوندم و روی آیه برای خدا آسان است تمرکز کردم و مدام تو دفترم نوشتم تو چیزی نبودی تو چیزی نبودی و باز هم تو چیزی نبودی
استاد جان وقتی اول فایل رو دیدم مو به تنم سیخ شد که چطور این هدایت به من شد و تمرکز من روی این سوره و شما هم …..
کاش کلمات قدرت داشتن که احساس من رو به شما بیان کنند
الهی و ربی من لی غیرک
استاد عزیزم چقدر این تذکر نعمت ها یخ های ذهن مارو آب میکنه چون ما گذشته های نزدیک رو فراموش میکنیم چه برسه به اینکه یادمون بیاد ما یه نطفه بی ارزشی بودیم
از چه آفریده شدیم از آبی پست و حالا خصیم مبین شدیم
خصیم مبین کیه واقعاً
کسی هست که امیدش رو ازدست میده
برای همین اصلأ شکر هم نمی کنه بس که نومیده
استاد من دلم اتاق خصوصی در محل کار میخواست ولی هیچ ایده و امیدی نداشتم ولی جوری پیش رفت همه چی که یه اتاق خدا به من داد که مثل معبد میمونه برام خدا رو صدهزار بار شکر
خدارو شکر برای هدایت هاش
خدارو شکر برای این فایل و هدیه ارزشمند
خدارو شکر برای این فضای معطر بهشتی
خدارو شکر برای شنیدن و دیدن و فهمیدن
استاد ممنونم که این قدر وصلید به درون و قرآن رو آوردین تو متن زندگی نه طاقچه و سفره هفت سین و افطار ،
تو قلبمون
قرآن شد روشنای قلبمون
اومد تو لحظه لحظه زندگی مون
اگر غفلت نکنیم
قرآن نور امیده نوری که این دنیا و اون دنیا باهات میاد
از خدا میخوام یاری ام کنه بتونم بفهمم عمل کنم آرام بگیرم باهاش ، زندگی کنم بندگی کنم باهاش
ممنونم
خدا حفظتون کنه ان شالله
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگزرد
سلام استاد عباس منش و خانم شایسته
آمید وارم همه ی بچه های سایت توپ ،توپ باشند
من میخواستم کامنت این هفته ام رو براتون بگم خیلی هیجان دارم .
روز شنبه بود که خانممون ریاضی درس داد و گفت بچه ها من توی این چند ماه که شینا زرگوشی رو می شناسم میدونم که اون عاشق کشف کردن به تنهایی هست مخصوصاخیلی این کار رو توی کتاب ریاضی انجام میده و به همین دلیل توی ریاضی خیلی پیشرفت کرده استاد من خیلی خوشحال شدم بعد شب روز بعد که در واقه شب یک شنبه بود بابام برام فایل جدید رو گذاشت و من خیلی توی اون قسمت آخر حرف های شما رو به خوبی یادمه و یاد گرفتمش یادمه که شما در باره ی این صحبت می کردید که باید برای خودمون ارزش قائل شیم و
و شما گفتید که عباس منش جایی لنگ نمی مونه و همیشه یک راهی رو پیدا می کنه و خداوند عباس منش رو به چیز های خوب هدایت می کنه من به این چیز خیلی دقت کردم متوجه شدم
که این فایل خیلی مهمی هستش من چند روز که من با خانم سبیمی زیاد خوب نبودم و اون فقط اخم می کرد و من وقتی که اون فایل رو گوش دادم گفتم که چرا توی شنا اجراش نکنم من اون کار رو انجانم دادم و کلی اتفاقات توب برام افتاد روز چهارشنبه که من داشتم از خونه میامدم بیرون گفتم به خودم گفتم :خدا شینا رو به رفتار های خوب ، عمل کرد های خوب و روز خوب هدایت کن وای استاد زندگیم از این رو به اون رو شد توی راه حتی یک چراغ قرمز نگرفتیم من هرچیزی که داشتم از خدا بابتش ممنون شدم بعد من دیدم یک گروه بزرگ از پرستو ها که رنگ هاشون صورتی ، سفید،وسیاه بود من به خدا گفتم خدا یا داری با من چیکارمی کنی وای استاد خیلی قشنگ بودن من که عاشقش شدم رفتم وارد استخر شدم دیدم خانم سلیمی بوسنم کرد و بهم سلام کرد این یک اتفاق خوب دومیش این بود که من یک عینک بد اوردم و یادمه که اون عینک خراب شده بود و من به همین دلیل یک عینک جدید خریده بودم . بعدش مانانم عینک خرابه رو برام گذاشته بود و من هم گفتم همین یک جلسه هست استاد اصلا خدا شاهده آب نمی رفت توش هرچی می کردم آب نمی رفت توش تازه بااینکه خراب بود این نشونه ی دوم
نشونه ی سوم این بود که وقتی یکم تمرین کردم خانم سلیمی گفت که من دیگه لازم نیست که دیگه تمرین هارو برم بعد گفت که فقط بالای سر این بچه ها باش خوب من این کار رو کردم گفت آفرین و بوسم کرد و گفت خیش برات من خیلی حالم خوب بود و همش خدارو شکر می کردم و خانم سلیمی گفت حالا بیا برام بگو که این شاگدم چه اشکالی داره درواقه از همه ی حرفه ای ها که از من هم تجربه شون بابلاتر بود هم مربی گری رو بلد بودن از من عقب افتادند خانم سلیمی گفت که بچه ها من اگه دقت کرده باشین ازتون امتحان تئوری گرفتم و شینا زرگوشی از همتون خوب تر بوده استاد باورم نمی شد من فکر می کردم که خیلی بد داده باشم این نشونه ی سومی بود البته فکر کنم چهارمی بعد خانم سلیمی گفت چون که امتحان تئوری شو خیلی خوب داده من بهش یک جایزه میدم من خیلی خیلی خوش حال شدم و رفتم از آب بیرون و دوش گرفتم و لباس هام رو پوشدم بعد کل می خواستم از استخر برم بیرون خانم سلیم گفت بیا از این شیشتا یکی شو انتخاب کن باز خدا به من گفت که آخری رو بردار که درواقه ششمی بود اون رو برداشتم و خدا بهم گفت نه نشین بابات منتظرت هست رفتم بیرون و کسی نبود یک دفعه دیدم بابام داره میاد نه من یک دقیقه مئتل شدم و نه اون داستان رو برای بابام گفتم و اون گفت که دیدی فرکانست خوب بود اتفاقات خوب هم برات افتاد من گفتم که گفتم آره بابا. بعد بهش گفتم بابا من به خودم افتخار می کنم که در سن 11 سالگی به این چیز دست پیدا کردم
خداحافظ
این بود کامنت من
بنام خدا
به به گل آمد وبوی عنبر آورد
وای خدای من چقدر دلتنگت بودم عزیز دلم احسنت وهزار آفرین به تو که اینقدر خوب قانون را درک کردی ومتوجه شدی داشتن احساس خوب کلید اتفاقات خوب هست عزیزدلم خیلی خیلی برات خوشحالم وبرات ازرب العالمین بهترین بهترینها را آرزو میکنم
صورت چون ماهت رو میبوسم
خدا یار ونگهدارت
ای جانم
سلام به روی ماهت خوشگل خانم باسواد
11 ساله تو شناسنامه هستی شما وگرنه قلبت و دلت خیلی خیلی بزرگتره عزیز دلم
از خدا میخوام 7 تا شاگرد مثل شما سرراهم بذاره که بیشتر از کارم لذت ببرم .
شینا جانم دقت کردی همیشه معلمهای خوب شاگرداشون هم خیلی خوبن ؟
خوبها همدیگرو جذب می کنن .
یه وجه دیگه اش هم اینه که شما با حس و حال خوبت وجه خوب معلمهات و بقیه آدمهای زندگی ات رو برانگیخته میکنی که همه دوستت دارن و دلشون میخواد شما رو بغل کنند و ببوسند مثل من که واقعا دلم میخواد ببوسمت .
از راه دور روی مثل ماهت رو میبوسم خوشگلم
به خدای مهربان قدرتمند رزاقم می سپارمت
پسر کو ندارد نشان از پدر
حالا ما میگیم دختر کو ندارد نشان از پدر
ههههه
واقعا لبخند امروز روی لبهام رو بزرگتر کردی دختر
شینا جان عزیز دلم سلام به روی ماهت ،
نور خدا به قلب و روح پاکت که در این سن در این مسیر پر از نور و برکت هستی و اینقدر قشنگ مطالب را درک می کنی و اینقدر قشنگ می نویسی. این هم یکی دیگه از نشانه های پیشرفت و برکت در جهان أست که افراد شایسته مثل شما در این سن ( البته از نظر عددی و شناسنامه وگرنه شما بسیار بزرگی* در این مسیر قرار دارند. این میزان پیشرفت از نحوه برخورد و درک افراد در مقایسه با گذشته برکت و پیشرفت زیادی أست . خدا را صد هزار بار شکر .
به قول استادی اگاه شدن هر فرد به منزله روشن شدن یک چراغ أست هر چه افراد بیشتری اگاه شوند چراغ های بیشتری روشن می شود یعنی جهان روشن تر و اگاه تر می شود به قول استاد اتفاقات خوب در راه أست.
انشالله همیشه و همیشه در این مسیر پر از برکت و نعمت و توحیدی باشی که بهترین جای دنیاست. نور و عشق و برکت و ثروت برای تو و خانواده عزیزت ارزو می کنم
روی ماهت را می بوسم
سلام حضور استاد عزیزم مریم بانو و دوستان همیشه همواره امیدورام هرجا هستین شاد سلامت تن درست باشین چقدر این فایل آگاهی دهند بود برام خدارو شکر میکنم
که کمکم میکنه کم کم برگردم به مسیر درست
استاد ممنونم که در این مسیر شدین دستی از دستان خداوند
ممنونم که کمک میکنید که ما متوجه باشین همه چیز کم کم باید پیش بره
با منطق و اصل و پایه به ما و هدایت شدن ما کمک میکنید که در مسیر آگاهی و رشد قرار بگیریم
چقدر این آگاهی ها عمیق هستن چقدر جا داره که بار ها و بارها روشون دقیق بشیم تکرار بشن در موردشون تعمق کنیم زمان بزاریم براشون
فرصت بدیم که بشینه در سر زمین وجودمون استاد دوستون دارم سالم سلامت باشین
هر جای این جهان زیبا که هستین
دوستان ممنونم که وقت میزارین
موفق باشین
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استاد عزیییزم سلام به مریم شایسته ی عزیییزم و همه ی دوستان نازنینم که با خوندن کامنت هاشون هر لحظه ی زندگیم بهشتهههه
خداروشکر میکنم که تو این سایت بهشتی حضور دارم
خدارشکر میکنم بابت استاد عزیز بابت این فایل های بینظیر که هر چی بیشتر از حضورم تو این سایت میگذره بیشتر باور میکنم که وعده ی خداوند حقهههه و من رو به بهترین سایت دنیا هدایت کرده
استاد خیلی وقته که کامنت نذاشتم ولی خیلی دلم میخواست که با نتایج برگردم و باهاتون حرف بزنم و ایمانم قوی تر بشه که همیشه ی همیشه باید این مسیر رو ادامه بدم و سوت زنااان تو این جاده ی جنگلی سرررر بخورم و کییف کنم و از لحظه لحظه ی زندگیم لذت ببرم
خداجووونم شککرت
خدایا شکرت که هر روز زندگیم پر از معجزس با باورهایی که کمک کردی بتونم تغییرشون بدم کمکم کردی که از اون منجلاب خودم و نجات بدم و زندگی بهشتی رو به خودم هدیه بدم
واقعا23سال من خودم رو با دستای خودم نابود کردم و خودم در واقع به خودم ظلم کردم
خودم رو با کمک تووووو نجات دادم تعهد دادم برای عوض کردن زندگیم
البته که مهدیه با اون فرکانس های داغون هم تونسته بود شرایط تحصیلی و شغلی خودش رو تغییر بده ولی واقعا زیر صفر بود فرکانس هام و حالا که زندگیم رو مرور میکنم میبینم که خدا چقققدر بهم لطف داشته با اون شرایط منو به اینجا رسونده
خداییاااا من چجوری سپاس گزاری کنم اززت آخه
مهدیه ای که پر بود از خلا و وابستگی مهدیه ای پر از تنش و نفرت پر بود از انتقام و حسااادت و مقایسه ی زندگی خودش با دیگراان دیگرانی که فقط توی ذهن من حضور داشتن ولی هیچ حضور فیزیکی نداشتن در بیرون من و من الکی خودم رو عداب میدادم که مهدیه ببین الان راجع به تو دارن چه فکری میکنن دارن چه فکری میکنن که تو چرا طلاق گرفتی تو که خیلی دختر سر به راه و عالی ای بودی(خودم باورش نداشتم)چی شد؟چرا اینطوری شد؟خانواده ی شما که خیلی با ایمان بودن و با آبرو و هیچ طلاق و جدایی ای در کار نبود چرا نصیب تو شد؟؟؟
علاوه بر اینکه خودمو داشتم از تو میخوردم حرفای اطرافیانم آینه ی من بود و به من انعکاس میدادن و شرایط و بدتر میکرد
حالااااا از اینجا به بعدش ماجرا جذابه
خداااایی که من و با این شرایط دید چجوریییی نجاتم داد من که فرکانس هام خیلی ناجالب و بد بود جوری آورده اینجا
اینجاایی که طبق فرکانس ها و باورهای جدیدم یه فردی رو آورده توی زندگیم که مشتاقانه و عاشقانه شرایط گذشته ی منو پذیرفته علاوه بر اون چناااان عششقی بهم میدهههه که اصلااااا یاد گذشتم نیستم و خدا برای من چبران کننده ترینه
همه ی اون خواسته های من توی رابطم داره برآورده میشه استاد بدون اینکه من بگم بهم توجه میکنه(چون از توجه اصلی که خودم باشم روحم ارضا و سیر شده هر چند که باید ادامه داشته باشه تا نتایج پایدار بشه)انققققدر باهم هماهنگیم انقدددر نظراتمون هدف هامون یکیه که خدا میدونههه
از شاگردهای شما هستن ایشون و داریم باهم این مسیر و جلو میریم
هر شب داریم به خواسته هامون فکر میکنیم و فیلم هاشو میبینیم
هر روز باهم شکرگزاری رو انجام میدیم
همه ی کارهامون رو تا الان خداوند انجام داده و خیلی همه چیز راحت و روان پیش رفته
هر دوتامون عاشق مهاجرت و پیشرفتیم
هر دوتامون عاشق عکاسی و طبیعت و مسافرت هستیم
عاشق تجربه کردن و دیونه بازی و عشق و حال هستیم
داریم در کنار هم ایمانمون و حرکت هامون رو قوی تر میکنیم و باهم پیشرفت میکنیم
و خدا میدونه که چه اتفاقات بینظیری در انتظارمونه
استااااد نگم براتون از معجزاتی که توی زندگیم هر روز داره اتفاق میوووفته
انققدر زیادن انقدر آسون شدیم برای آسونی ها که خدا میدونه
انشالله که در بهترین زمان عروسی میگیریم و همه چیز رو خدا برامون فراهم میکنه و همه ی دعاهامون مستجاب میشه و بهترین و فوق العاده ترین آدما تشریف میارن مهمونی ما و به زودی زود استاد رو ببینیم در بهترین زمان در بهترین مکان
یه تشکر ویژه از دوستان فعال سایت بکنم که واقعا سنگ تموم میزارن و خیلی تو حفظ کردن ایمان من در خلق خواسته هام کمکم کردین(سعیده جان شهریاری،حمیدآقای امیری،آقارضای احمدی{که داستان ازدواج ایشون هم خیلی به من کمک کرد و ایمانمو قوی کرد که همه چیز آسون اتفاق میوفته}،آقارضای عطار روشن،غزل جان عطایی،مرجان جان پورحسین عزیزم،آقا ابراهیم خسروی،آقا اسدالله زرگوشی،آقای سید علی خوشدل و خانومش{که رابطه توحیدی فوق العاده ای دارن} و دوستان بینظیر دیگه که حضور ذهن ندارم
خداروشکر میکنم بابت دوره ی احساس لیاقت که کولاکی کرده در زندگی منو عشقم دوره ی عشق و مودت که روابط منو دگرگون کرده و دیدم رو به رابطه به کلی تغییر داده که بازم باید کار کنم روش
خداجونم شکککرت همه ی اینا از توعه ها هذه من فضل ربی
من بدون تو و هدایت هات هیچ هیچم
من محتاج و فقیرم از هر خیری که از جانب تو به من برسههه
کمکم که که محکم تر و استوارتر تو این مسیر قدم بردارم و بهترین خودم باشم
خذارو صدهزار مرتبه شکککر
استادجان و مریم شایسته ی بینظیر و الگوهای من سپاس گزارم بابت سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا که واقعا زندگی منم ساخت و بیشتر و با توجه بیشتری دارم نگاهش میکنم البته با آقامون میبینیم و کییف میکنیم و میدونیم که همچین زندگی ای در انتظارمووونه
تازه ده دقیقه از فایل رو دیدم که بهم گفته شد بیام و بنویسم و ایمان خودم در اجابت دعا قوی تر بشه
دوستون داااارم به امید دیدار همگیییی
مهدیه قشنگم سلام به روی ماهت
اولش نمیخاستم بنویسم ولی نتونستم تحسینت نکنم
خاستم بگم این خانوم رفیق منه
خاستم بنویسم من و این خانوم اینقدر هم فرکانس بودیم که همسر ایشون تو شهرستان ما زندگی میکنن و من و رفیقم ازین طریق خیلی راحتتر میتونیم انشالله همو ببینیم
در بهترین زمان و بهترین مکان
بینهایتتتتتتتت خداروشکر میکنم برای حضورت در زندگیم
خیلی خیلی زیاد ازت یاد میگیرم
رابطه ای که ساختی الگوی فوقالعاده ای بود برای من و معصوم قشنگم
اقای شما محشره و خداروشکر برای این مردهای عالیییی .
مهدیه نازم تو لایق بهترین هارو داری
و مطمعنم با فرکانسی ک از شما دوتا دیدم خیلی خیلی زود میترکونید
خیلی برات خوشحالم و ازتهه قلبم برات آرزوی هرروز شادی و خوشبختی بیشتر دارم
در ذمن انشالله عروسیت میام و کلییییی میترکونیم باهم
خیلی دوستت دارم رفیق گل من
سلام مهدیه جان
عزیز دلم خیلی برات خوشحالم که اینقدر شرایطتت رو با تغییر شخصیت و فرکانس هات تغییر دادی
الهی شکر که راضی هستی
این مسیر همش رضایت. همش نور
برات بهترین ها رو آرزو می کنم و بی نهایت تحسینت می کنم
این قسمتی از کامنت شماست:
آقارضای احمدی{که داستان ازدواج ایشون هم خیلی به من کمک کرد و ایمانمو قوی کرد که همه چیز آسون اتفاق میوفته}
لطفا لینک یکی از کامنت هاشون رو بران بفرستید تا منم بخونم
در پناه خدا همیشه شاد و ثروتمند باشی عزیزم
درود و وقت بخیر خدمت دوست عزیز و نازنینم
امروز صبح اول وقت داشتم کامنت های دوستان را میخواندم که به کامنت دوست عزیزم
مهدیه کازرونی و دیگر دوستان هدایت شدم و بعدش به کامنت شما و پرسش شما در مورد لینک آقا رضای احمدی
abasmanesh.com
لینک یکی از کامنت های ایشون رو براتون گذاشتم
خدا رو شکر امروز با خواندن کامنت های دوستان عزیزم نشانه های الهی رو دریافت کردم و از اینکه اینجا واقعا کلید اجابت دعا هامون هست از خداوند ممنون و سپاسگذارم خدایاااا شکرت
و از تو میخوام این کلید طلایی اجابت دعا مون رو به همه ی دوستان عزیزم در این سایت عطا کنه الهی آمین
موفق و پایدار و سلامت و ثروتمند باشید
سلام بانوی زیبا و مهربون
رویا جان می دونی چه زمانی این کامنتت رو دیافت کردم؟
دقیقا بعد اینکه کامنت نوشتم و از خدا خواستم که در مسیر خواسته ام کمکم کنه
که تو همون کامنت با جزییات شرحش دادم
همین که گزینه ارسال رو زدم دیدم نقطه آبی کنار پروفایلم دارم
بی نهایت خوشحال شدم
و دیدم به همین زودی
در کمتر از کسری از ثانیه
احابت شدم و دستان خدا برام نشونه آورده
مرررررسی ازت بانوی خوش قلب
دوسِتدارم رویا جانم
در پناه خدا باشی
سلام عزیزدلم سارای مهربونم
عاااشقتم من
سپاس گزارم بابت کامنت انرژی بخششت
امیدوارم توام نتایج بینظیری گرفته باشی عزیزم
یه حسی بهم گفت که بیام این لینک و برات بزارم عزیزم
هرچند دیدم رویا جانم برات لینک رو گذاشته
abasmanesh.com
به نطر کامنت هایی که در قسمت های توحید عملی گذاشتن رو حتما بخون و لذت ببر
مهدیه جانم سلام و صد سلام.
به به چه کرده این بانو مهدیه عزیز و دوست داشتنی ….
مبارک بادا خلق این زندگی زیبا…
خیلی اتفاقی به کامنت شما هدایت شدم و مطالعه کردم و تحسین پشت تحسین…
مبارک بادا ازدواج زیبایتان ….
مبارک بادا دوستیت با خدا جون….
مبارک بادا افزایش احساس لیاقتت ….
مبارک بادا ….
منتظر نتایج عاااالی ترت هستیم …
در پناه حق تعالی
شیما بانو
سلام مهدیه جااااانم
وااااااییی خدایا شکرت
دست وجیغ وهورررررا
بزن سوت و دست قشنگه رو ….
بوس به روی ماااااااااهت
عااااااااشقتم رفیق نوعروس بهشتیم
خدای من شکرت
بی نهایت تحسینت میکنم
بابت توجه وتمرکزت وتعهد وعملگراییت
به قانون و دوره ها
تحسینت میکنم که قطعا با رابطه ی
توحیدی درست ، رابطه ای بهشتی
هم خلق کردی و همسر عزیزی که
هم مسیر باهم درکنارته …
خداروشکر هزاران بار شکر برای وجود
ارزشمندتون در این جهان زیبا
خداروشکر برای شروع عاشقانه ها
برای زیبایی ها ودلبری هاتون
برای کلی سفر و گردشگری دونفره
ناب وخوشگل تون
خداروشکر برای حال واحساس عالی تون
به به چه رزقی و چه خبری…
چه فرکانسی چه عشق بهشتی ای
مبارررررک تون باشه رفیق های
خوشبخت و بهشتی مون …
نوش جانتون شروع این مسیر توحیدی دونفره…
خدایا بی نهایت شکرت شکرت
الهی که عروسی تون هم طبق خواسته هاتون در زمان ومکان الهی محقق میشه ..
من تازه متوجه این اتفاق وکامنت شدم
اونم توسط رسول جانم خداروشکر
قطعا زمان درستش امشب بوده ..
ازطرف خودم ورسول جانم به
خودت وعشق دلت تبریک میگم رفیق جانم ..
من ورسول جانم مراسم هرجا باشه رسما اعلام میکنیم که فرکانسی وقلبی حضور داریم
و قطعا هم انرژی وشادی مون رو دریافت میکنی
از خدا براتون خدارو میخوام تا بی نیازترین باشین
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی
خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره خوشگلم .
سلام مهدیه جون ..
بهتون تبریک میگم بابت رابطه عاشقانه و فوق العاده ای که دارید و بی نهایت ازت سپاسگزارم که نتیجه رابطه اتت رو گفتی چون واقعا به منم کمک میکنه تا ذهنم بشکنم که میشه منم با فردی باشم که هم مسیر هم باشیم و باهم روی خودمون کار کنیم … چون منم همین خواسته رو از خداوند دارم که بهم رابطه ای بده که دوتامون در این مسیر باشیم و کلی باهم پیشرفت کنیم و لذت ببریم .. رابطه ای توحیدی، کارکردن توحیدی، صحبت های توحیدی، اصلا لحظه لحظه توحیدی باشه و پیشرفت باشه
خیلی حسم خوب شد با خوندن کامنتت و فکتی برای ذهنم بود .
براتون بهترینهارو آرزو می کنم عزیزم