پیشنهادی سرنوشت ساز برای تعطیلات عید

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

هر بار پا در طبیعت گذاشتم، هر بار جوانه‌های تازه ای دیدم که از تنه یک درخت به ظاهر خشکیده بیرون آمده بود، انرژی‌ای را احساس کردم که می‌گفت:

به اعضای خانواده‌ات بگو، تعطیلات بهار، بهترین زمان برای همراه شدن با انرژی طبیعت برای رویش آنچه می‌خواهند است.

حقیقت این است که ریشه‌های ما با طبیعت گره خورده!

اینکه تابش خورشید، یک باراران بهاری، دیدن یک گل یا جوانه و هر چیزی که نشانه‌ای از رویش در طبیعت باشد، وجودمان را سرشار می‌کند، اتفاقی نیست!

اتفاقی نیست که نزدیک سال نو که می‌شود، شور و شعف دیگری در خود احساس و قادریم به خود بگوییم:

“بی خیال همه مسائل شو و برای چند لحظه‌ای از این رویش لذت ببر”

چون ریشه‌های ما به طبیعت وصل است. دلیلش حمایت طبیعت برای رشد دادن و رویش خواسته‌های ماست، همانگونه که به درختان خشکیده‌ی زمستان، فرصت جوانه زدن داده است. روحمان پیامش را می‌تواند بشنود که می‌گوید: مهم نیست چقدر مثل آن درخت خشکیده در زمستان باشی که حتی یک نشانه کوچک از زندگی ندارد، می‌توانی با جوانه‌های نو، شاخه‌های نو و شکوفه‌های نو همه چیز را آغاز و در همین یک سال، به اندازه بیش از تمام سالهای زندگی‌ات، به ثمر بنشینی!!!

فقط کافی است مانند آن درخت خشکیده که باور دارد بهار آمده و رویشش را شروع می‌کند، تو هم باور کنی که می‌شود با باورهای جدید و فرکانس‌های نو، اتفاقات نو را رقم و نتایج نو را آفرید.

بعضی‌ها به گذشته نگاه و حسرت کارهایی را که انجام نداده‌اند، می خورند!

غمگین از فرصت‌های از دست داده‌اند و احساس عقب ماندن از قافله را دارند!

اما طبیعت رفتار دیگری دارد. گیاه به روزهای خشکیده‌ی گذشته‌اش نمی‌اندیشد، فقط به فریاد زندگی می‌اندیشد که از بهار دریافت می‌کند و نمی‌تواند این فریاد را نادیده بگیرد حتی اگر هیچ برگی نداشته باشد. حتی اگر همه شواهد نشان دهد که فقط مانند چوبی خشک شده است، درونش به بهار ایمان دارد و می‌داند می‌تواند همین امسال، بیش از تمام سالهای زندگی‌اش به ثمر بنشیند و ریشه‌های عمیق‌تری در در دل زمین بنشاند!

همانگونه که گیاهان این امید را دارند، تو هم باید داشته باشی!!

مهم نیست چقدر سالهای تلخی را پشت سر گذاشته‌ای، می‌توانی امسال با ساختن باورهای قدرتمند کننده و ثروت آفرین، نه تنها همه آن سالهای رفته را جبران کنی، بلکه بیش از تمام سالهای زندگی‌ات موفقیت بیافرینی. وقتی به زندگی‌ام نگاه می‌کنم، می‌بینم همین امسال، بیش از مجموع تمام سالهای زندگی‌ام موفقیت مالی کسب کرده‌ام.

فقط کافی است تمام آن تجربه‌های سخت، مشکلات و هر نامی که بر آنها گذاشته‌ای را فرصت شگفت انگیزی بدانی که به تو کمک کرده تا خواسته‌هایت را واضح‌تر و مشخص‌تر بشناسی.

الان که نزدیک بهار و تعطیلات نوروزی است، تنها چیزی که برای ساختن زندگی‌ات نیاز داری، هدف‌های واضح و مشخص است تا انگیزه لازم برای به حرکت درآوردن اراده‌ات بیدار کند.

حتی اهمیتی ندارد اگر در تمام این سالها، هیچ موفقیتی کسب نکره باشی، زیرا جهان فرکانس‌های این لحظه‌ات را می‌شناسد.  خواسته‌هایت، نیاز به باورهای قدرتمندکننده دارند و آن باورها  حرکت، انرژی، تلاش ذهنی و حمایت بیشتری از تو می‌خواهند تا اولین جوانه‌ها زده شود!

فقط لازم است کمی بیشتر کانون توجهات را بر روی آنها متمرکز کنی.

فایل‌ها یا دوره‌هایی که از من تهیه کرده‌ای را + یک دفتر و قلم بردار، به دل طبیعت برو و در تنهایی‌ات، شروع به ساختن باورهایت کن.

اهدافت را بنویس، اقدامات عملی‌ای که در آن لحظه می‌توانی انجام دهی را نیز در مقابلش بنویس. حتی اقدام عملی‌ات می‌تواند گوش دادن به یک فایل باور ساز باشد. در همین حین، اگر ایده الهام شده‌ای داری، آن را بنویس و در دل طبیعت با خودت و خداوند درباره خواسته‌هایت صحبت کن.

تمام موفقیت‌هایی که از من می‌بینی، اول از همه از نوشتن یک جمله دردفترم شروع شده و بعد آنقدر به آن نوشته جزئیات داده  و توجه کرده‌ام تا باورم شده که می‌توانم آن را داشته باشم. سپس کم کم تبدیل به واقعیت زندگی‌ام شد.

برای تو نیز این اتفاق به همین سادگی رخ می‌دهد زیرا جهان ساخته شده تا از آنچه با شوق درونت می‌پروری، حمایت کند. فقط در ابتدای راه، کمی بیشتر برایش وقت، تعهد، باور و جدیت بگذار.

تعطیلات نوروزی که در پیش داری را به این کار اختصاص بده و اگر ایده، راهکار یا تجربه موفقی در ساختن یک باور قدرتمند کننده در شروع کار داشته‌ای، حتماً آن را در بخش نظرات این صفحه بنویس تا بقیه اعضای خانواده‌ات هم از آن استفاده کنند…

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    222MB
    18 دقیقه
  • فایل صوتی پیشنهادی سرنوشت ساز برای تعطیلات عید
    17MB
    18 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

466 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رستا» در این صفحه: 4
  1. -
    رستا گفته:
    مدت عضویت: 4029 روز

    در مورد الهام و شهود هم یک ایده جالب دارم!

    دقیقا اینکه از درون چیزی اصرار کنه به انجام کاری برای من رخ داد بدون هیچ حمایتی و…

    من فقط استارت زدم به تولید چیزی که ایده اش بم رسیده بود!

    نیاز داشتم برای ایده ام به دفتر و یک شرکت معتبر برای کارم! خلاصه اینم برام جور شد و 2 نفر بم پیشنهاد دادند که در حال برسی هستم که خوردیم به عید!

    البته وقتی من شروع کردم افراد دورم را فیلتر کنم این حسم قوی تر شد!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    رستا گفته:
    مدت عضویت: 4029 روز

    اولین نتیجه من در کمتر 48 ساعت

    سلام به استاد عزیزم روزی که شما این فایل را اپلود کردین من چندبار گوش دادم و خلاصه تصمیم گرفتم که یک جایی خوب جور کنم. اتفاق جالبی رخ داد … یک باغ جور شد برام که دورش پر از زمین های کشاورزی ه و تمامی امکانات را هم برای شب مانی و تییه غذا و… موجود بود! که قرار شد از روز دوم عید تا هر زمانی که نیاز داشته باشم اونجا بمونم و این بهترین خبر بود برام!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    رستا گفته:
    مدت عضویت: 4029 روز

    سلام به استاد عزیزم واقعا همیشه دوستت دارم. دوس دارم بیشتر در مورد تمرین اعتماد به نفس حرف بزنم و تمرین پر رویی و خاظره جالب و خنده دار. امروز یک قرار ملاقات کاری و تقریبا رسمی داخل یکی از بهترین کافی شاپ های اصفهان داشتم و برای اولین بار بود که طرف مقابل را باید میدیدم، توی اون فضا حدود 20 تا دختر دهه 80 بودن ک داشتن برای یک تولد لاکچری آماده میشدند. منم که همیشه دلم شیطنت میخاد شروع کردم شوخی کردن با اونا و اینکه رابطه رسمی ما کم کم خنده واردش شد و… تا اینکه تصمیم گرفتم موقع بریدن کیک منم با اون عده شاد باشم ( در حال مذاکره بودیم) خلاصه یه فضای عالی پیش امد و برف شادی و اسپری نخ و… اهنگ و کلا جو جالبی شد . من به دوستان گفتم که من دلم کیک خواست ، دوستان من هم کلی بام مخالفت کردن و گفتن بچه بشین حرف نزن الان همه چی رسمی . منم مدام اصرار کردم تا دیگه گفتن اگر روت میشه خب برو هر کار میخای بکن. منم با پر روری تمام رفتم و گفتم تولدون مبارک و دلم میخاد یه قاچ بزرگ کیک بخورم . 1 عدد هم بیشتر نبود که طرف بم تعارف کرد و منم گرفتم و امدم جاتون خالی جلوی همه دوستام با دست برداشتم و خوردم واوووو باورتون نمیشه همه چشماشون گرد شده بود که داستان چی شد. دیگه مسیر مذاکره تمام شد و اون شخص موافق شد بام و کلی دوست شدیم خلاصه کار داشت تمام میشد که گفتم من میخام تو عکس دسته جمعی اونا باشم . مجددا اونا مخالفت کردن و قسم جون مادر بم دادن گفتن ما هر جوری که بخای بات عکس میگیرم نرو و… بام عکس گرفت اما گفتم کمه و رفتم اونی که تولدش بود ا اوردم و گفتم ازمون عکس بگیر و… خیلی خوش گذشت و تمرین روزانه ام مثل همیشه و هر روز عالی شد.

    توی این مدتی که شدید دارم روی خودم کار مکینم و بالای 1000 بار 1 عبارت تاکیدی را میگم و حسم عالیه . مدل موهام خیلی خوب شده و جالبه! حالم واقعا عالی شده شکر الله و خیلی خوبم. نشانه های مالی هم میبینم بیشتر از قبل انگار شروعی خوب داره رخ میده. برنامه تنهایی عید من هم جور شد از همین الان و برنامه ریزی ام را کردم.

    دوست خوب و هماهنگ با خودم پیدا کردم و همه را فیلتر کردم. تنها شدم و شادم! با اینکه ارتباطم واقعا عالیه!

    از بس این چند وقت نشانه خوب میبینم هر شب 2 ساعت فقط پیاده روی میکنم و فایل گوش میدم با صدای خودم

    تشکر از استاد گلم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    رستا گفته:
    مدت عضویت: 4029 روز

    سلام به دوستان عزیزم و همچنین استاد عزیزم! حقیقتش زمانی که در مورد مدار ها صحبت میشه و اینکه ورودی هامون را کنترل کنیم حرف زیاد داریم! و من 1 ماهی هست که بیشتر از قبل باز هم دارم کار میکنم و یک خاظره خنده دار و جالب از بین 100 تا داستان خوب میخلم تعریف کنم براتون.

    من کلا تمرین پر رویی ام را همیشه انجام میدم!

    گاهی اینقدر روی اعتماد به نفسم کار میکنم که خانوداه خودم که مشوق من هستند به من میخندند.

    داشتم با یکی از همکاران قدم میزدم و قرار ملاقات مون کنسل شد داخل دفترش و این همکار من بسیار عصبانی شد و… من بش گفتم اروم باش و از اونجایی که من حالم عالی بود. خلاصه من شروع به شیطنت کردم و کلی مسخره بازی دراوردیم و شاد بودیم اما رفیقم نه ! یه جا نشستیم دم سی و سه پل در همین حین یه نفری امد نزدیک ما و گفت میشه باتون حرف بزنم و ما رو دعوت کرد توی مجتمع کوثر دقیقا رو به روی اون محلی ک ما بودیم. داستان خیلی جذاب شد. اینترنت و مکان و… در اختیار ما قرار گرفته شد و من کارم تمام و اصلا نپرسیدیم که اصلا شما کی هستی و…

    موقع خروج من در مورد کارم یک معرفی دادم و این شخص مایل شد ک با ما قرارداد ببندد و… و حتی از ایده های من خوشش امد و بعد متوجه شدم یا خدا این شخص از بزرگان و 10 نفر اول بیزنس اصفهان هست ( حالا من کلی باش شوخی کردم و اصلا برام مهم نبود طرف کی هست)

    و در کل شبیه ب این داستان چندتا مورد دیگر هم پیش امد خیلی خلاصه براتون گفتم اگر نه بسیار جذاب بود

    تشکر از استاد خودم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: