دیدگاه زیبا و تأثیرگزار علی عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
استاد شما خیلی اینو باور کردید که همه ی اتفاقات زندگی ما داره توسط افکار و باورهای خودمون رقم میخوره.
من این اصل رو هر روز بیشتر دارم از کلامتون و از فرکانستون می فهمم. قشنگ مشخصه که شما از عمق وجود این قانون رو باور کردید و به خاطر همین دارید ازش استفاده می کنید و داستان خلق آگاهانه زندگی رو فهمیدین.
من هم دوست دارم به این سطح از درک و باور نسبت به قانون برسم تا بتونم بهش عمل کنم.
هر روز زمزمه های شما درباره این اصل توی گوشمه. به خصوص صحبت هاتون تو جلسه دوم قدم اول که دارید تمرین ستاره قطبی رو آموزش میدید.
توی این جلسه یه جمله گفتید که: شما با عمل به تمرین ستاره قطبی به جایی میرسید که می فهمید شما قدرت خلق آگاهانه زندگیتون رو دارید. صبح پا می شید و زندگیتونو اونجوری که دوست دارید مثل یه نقاشی میکشید و بعد تجریه اش می کنید.
خدای من خیلی خوشحالم به خاطر درک این قانون. به نظرم بزرگترین سپاسگزاری هر روز من باید همین باشه که خداوند هدایتم کرد و منو با قانون خودش، آشنا کرد.
خوشحالم که یک روزی از صمیم قلبم از خدا خواستم اینو که خدایا خودتو به من بشناسون و الان من دقیقا وسط خواستم هستم،خدارو شکر.
الان تقریبا دو سالی هست که با استاد عزیزم آشنا شدم.به نظرم تو شروع کار ما باید بیشتر سعی کنیم خالق بودن زندگیمونو درک و باور کنیم. باور کنیم که همه ی اتفاقات زندگی ما داره توسط افکار و باورهای خودمون رقم میخوره.
و درک کنیم که رسیدن به این نقطه تکامل می خواد. اینکه هرچیزی روی که بخوام توش مهارت پیدا کنیم و نتیجه بگیریم،یک روندی داره و من باید این روند رو طی کنم. نباید با عجله احساس خودمو بد کنم که همین باعث میشه از مسیر دور بشم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD244MB20 دقیقه
- فایل صوتی «تمرکز لیزری» بر بهبود اصلی ترین پاشنه آشیل18MB20 دقیقه
سلام خدمت استاد و سایر دوستان هم مدار
ضمن تبریک سالروز تولد استاد، توجه شما دوستان را به داستان راه اندازی کسب و کارم جلب می کنم
امید وارم بهانه ای برای “اقدام بدون واهمه” برای شروع پر قدرت برای همه ی شما دوستان باشد
من متولد 67 هستم اولین باری که بر سر یک دو راهی قرار گرفتم و شک و تردید تمام وجودم را گرفته بود سال اول دبیرستان بود که باید انتخاب رشته می کردم الان سالها از آن روز گذشته است بارها آن حس برایم تکرار شده است دبیرستان و دانشگاه تمام شده است تصورم این بود که بعد این کار گاوی گوسفندی جلویم سر می برند اما نه من آماده ورود به بازار کار و جامعه بودم و نه جامعه میزبانی خوب برای من بود.
مثل خیلی ها یک مهندس یی کار و مغرور بودم سالها از این پروژه به آن پروژه و از این شهر به آن شهر می رفتم و کار می کردم.
اما من کم کم به این نتیجه رسیدم باید روی خودم کار کنم کتاب های خوبی در زمینه پیشرفت شخصی خوانده بودم و بعد این بود که کار حقوقی کنار گذاشتم و کار پیمان کاری را شروع کردم اما وقتی فصل دریافت مطالبات رسید از این کار هم متنفر شدم نه تنها سود کار را بلکه اعتبار اختصاصی خودم به آن کار را هم با امروز فردا کردن نمی دادن هر چند آن را تجربه خوب و مفیدی می دانم و نسبتا هم موفق عمل کردم .
این شد که تصمیم گرفتم کاری بکنم نقد نقد و همان روز سودش و سرمایه بازگردد
حدود یک سال پیش با استاد آشنا شدم دوره ها و ویدیو های مختلفی از ایشان دیدم چون قبلا در این حوزه مطالعه داشتم خیلی زود وارد مدار شدم با استاد به درک خوبی از تغییر باورها، جهان آفرینش و … دست یافتم.
مدت هاست که تلویزیون و اخبار و … نگاه نمی کنم در فضای مجازی کل پیج های وقت تلف کن را حذف کردم
به قدرت نوشتن، ارزیابی روزانه از خود ، انجام کار های ساده و منظم و … پی بردم
و الان همه موارد بالا جز برنامه روزانه ام هستن
و نتیجه این و باور ها و اقدامات شد
یک قرارداد که خیلی ها بابت آن شگفت زده شدن
کسب و کاری که در شهرم در رتبه اول به لحاظ کیفیت،خدمات،تجهیزات،مشتری زیاد،نوآوری و …هست
علمی شروع کردم برند ثبت کردم نمای بیرونی و نورپردازی و … را با حساسیت دنبال کردم
اما
همه این موارد صرفا با گوش دادن به دوره و کتاب خواندن و … به وقوع نمی پیوندد
بلکه در کنار آن ویدیو ها و کتاب ها باید ” عملگرا”بود
همزمان با آن ویدیو ها و کتاب ها بود که فهمیدم کار و حوزه کسب و کارم صرفا نباید مرتبط با رشته تحصیلی باشد و این یکی از باورهای محدود کننده من بود و پس از بررسی های مختلف این باور اصلاح کردم
همزمان با آن ویدیو ها و کتاب ها بود که فهمیدم نباید از حرف و کنایه دیگران نگران باشم و این یکی دیگر از باورهای اشتباه من بود و آن باور را شناختم دیگر نگاه و سخن و برداشت دیگران برایم اهمیت ندارد
این دو باور من را خیلی محدود کرده بودند و اجاره هر کاری به من نمی دادند و پس از تغییر باور ها بود که
کسب و کارم را شروع کردم
در حالی که اعتبار لازم برای راه اندازی آن را نداشتم اما جون بدون ترس شروع کردم اعتبار لازم از منبعی جور شد
کسب و کارم را شروع کردم
در حالی که تمام فوت و فن و مهارتهای آن حوزه را نمی دانستم و کم کم مهارت پیدا کردم و هنوز دارم یاد می گیرم.
با این شهامت بود که چند نفر را شاغل کردم
با این شهامت بود که چند برابر عرف حقوقی دستمزد یک مهندس، درامد دارم
با همین باور بود که
بودن هیچ نگرانی روی گزینه های ازدواجم فکر کردم و بدون هیچ ترسی به حواستگاری و … رفتم
موضوعی که باید به آن واقف باشیم این است که :
ترس نداشته باشیم.
با شناخت و برنامه ریزی اقدام کنیم.
کارهای منظم و ساده روزانه را از یاد نبریم و در هر حال انجامشان بدیم
(ورزش،مطالعه،شکرگذاری،نماز،ارزیابی از اقدامات روزانه خود و …)
و فراموش نکنیم که قدرت خدا بی نهایت است.
همیشه قدرت سحر آمیزی در جسارت کار و بی باکی نهفته است.
و این را بهانه ای می کنم که سال 98 را سال “اقدام بدون واهمه” نام گذاری بکنم.
موفق و موید باشید.