«تمرکز لیزری» بر بهبود اصلی ترین پاشنه آشیل - صفحه 63

1232 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مسعود ارجمند گفته:
    مدت عضویت: 2642 روز

    سلام استادعزیزتولدتون مبارکخداوندبهترینهاروبرای شماوهرکسی به شماوصله مقدرکنه(آمین)شمایکی ازشکرگزاری های من هستیدهرروزوهرشب،ودعای خیرخانواده من هرروزهمراه شماست(دوستون دارم باعشق فراوان…)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    علی بخشنده گفته:
    مدت عضویت: 2816 روز

    به نام خدایی ک در همین نزدیکی است…

    پلان اول / برداشت اول

    (ساعت 9/30 شب دوشنبه ، نمای بسته از داخل ماشین وسط یه کوچه خلوت و تاریک)

    ? صدا

    ? نور

    ? تصویر

    ? حرکت

    سلام استاد جان،خیلی وقته میخوام کامنت بزارم و براتون بنویسم ولی هی نمیشه! همه بچه ها از نتایجشون و خوشحال هاشون براتون مینویسن ولی من میخوام یه کمی تلخ بنویسم…

    یه جورایی میخوام درد دل کنم چون احساس میکنم حداقل اینجا میتونم راحت باشم و هستند کسانی ک حرفام رو بفهمن و وضعیت منو درک کنند!

    الان ک دارم براتون مینویسم ب شدت حالم خوب نیست،سردرد شدیدی دارم و از بس ک فکر و خیال کردم مغزم هنگ کرده!

    من فعلا یک راننده هستم و دارم تو اسنپ کار میکنم همون مسافرکشی خودمون… (یاد روزایی افتادم ک شما هم راننده تاکسی بودین و مسافرکشی میکردین و یه جورایی دلگرم شدم! ) ولی این روزا اصلا حال روحیم خوب نیس،ب سختی دارم کار میکنم،زانوی چپم دیگه جواب نمیده از بس ک کلاچ گرفتم،سمت چپ بدنم کلا درد میکنه،هر روز ک میخوام برم سر کار،باید حداقل 200 کیلومتر تا شب رانندگی کنم(چون خونه ما 50 کیلومتر با شهر فاصله داره و فقط رفت و برگشتم 100کیلومتر میشه) ک حتی تا بالای 300کیلومتر در یک روز هم رکورد داشتم! و برای همین با بی میلی میرم سر کار و خیلی هم سعی میکنم حسم رو خوب نگه دارم و فکر منفی نکنم و حتی فایلهای شما رو گوش میکنم با هندزفری ولی لامصب نمیشه ک نمیشه… دیگه حالم داره از ترافیک و چراغ قرمز و گاز دادن و ترمز کلاچ گرفتن به هم میخوره دیگه حالم داره از خودم ب هم میخوره! هنگ کردم نمیدونم دیگه باید چکار کنم،از یه طرف روزای آخر ساله و مث همیشه من پول لازمم، خرید نکردم برای خانمم و دخترم و حتی خودم،از یه طرف قسطهام چندتا عقب افتاده،از یه طرف معاینه فنی ماشینم تموم شده و پول ندارم برم تمدیدش کنم،از یه طرف دوس داشتم منم مث بقیه عید برم مسافرت و با خانوادم خوش بگذرونم ولی واقعا پول ندارم،از یه طرفم دارم ب زور میرم سرکار و اصلا دیگه حس و حال رانندگی و مسافرکشی ندارم…

    این روزا هم ک ترافیک واقعا ادمو دیوونه میکنه و اینقدر تو این فکر و خیالا بودم ک دیگه سرم داشت میترکید،اومدم توی یه کوچه خلوت و زدم کنار،اونقدر حالم بد بود ک حتی تلفن مامانم رو جواب ندادم بنده خدا 4-5بار زنگ زد ولی من حس و حال هیچی رو نداشتم ،گوشی رو انداختم توی ماشین و زدم بیرون،یه نیم ساعتی پیاده روی کردم و سعی کردم خودمو آروم کنم و ب هیچی فکر نکنم و بزارم سرم یه هوایی بخوره…

    الان بهترم ولی سرم همچنان سنگینه،استاد جان ب قول خودت نمیخوام بگم بیاین ببینین ک من چقدر بدبختم،بزار تعریف کنم براتون ک ببینید من چقدر بدبختم! نمیخوام روی نکات منفی تمرکز کنم ولی الان این واقعیت زندگی من بود ک نوشتم،یه گوشه ای از اتفاقات واقعی زندگی من،البته واقعیتی ک خودم خلقش کردم!

    کاری ک الان دارم انجام میدم،شرایط زندگیم،جایی ک دارم زندگی میکنم،درآمدی ک الان دارم،روابطی ک با همسرم و پدر و مادرم دارم،نوع نگاهی ک بقیه ب من دارن و… همه اینا رو میدونم ک خودم خلقشون کردم بواسطه افکارم و بواسطه باورهای منفی و محدود کننده ای ک دارم البته بصورت ناخواسته چون واقعا هیچکس نمیخواد ک همچین شرایطی داشته باشه ولی واقعا نمیدونم ک باید چکار کنم و چه جوری افکارم رو باورهام رو تغییر بدم.

    این ک شرایط الان زندگیم رو خودم خلق کردم و همه چی تقصیر خودمه حالا خواسته یا ناخواسته،اینو قبول دارم ولی هنوز نتونستم باور کنم ک اگه خودم این شرایط رو خلق کردم پس خودمم میتونم تغییرش بدم یعنی هنوز نتونستم درکش کنم قبول کنید ک یه کمی درکش سخته!

    با اینکه من حدودا یکسال و نیم هستش ک عضو سایتم و تو این مدتم فایلهای رایگان شما رو گوش میکردم البته بصورت مقطعی و نه با باور قلبی(یه جورایی ب قول خودتون فقط مث یه روزنامه میخوندم و مث یه آهنگ گوش میکردم و میگفتم به به چه حرفای قشنگی و ازشون رد میشدم ولی واقعا بهشون ایمان و باور نداشتم و عمل نمیکردم) و با اینکه البته نتایج کوچولو کوچولو گرفتم از فقط گوش کردن ب فایلهای شما ولی اون نتایج بزرگی ک دلم میخواست رو هنوز نگرفتم مخصوصا تو حوزه مالی ک فعلا مهمترین دغدغه من هستش تو زندگیم ک البته علتشم خودم میدونم چون حرفای شما رو باور نکردم هنوز و مث وحی منزل بهشون عمل نکردم،چون خیلی سرسری از حرفای شما رد شدم و بهشون فکر نکردم…

    بگذریم،سرم همچنان سنگین بود و اینجور مواقع ک مغزم ارور میده و هنگه میگیرم میخوابم! اینا رو تایپ کردم ولی کامنتم رو ارسال نکردم چون هنوز دوس داشتم بنویسم ولی مغزم میگفت:

    please try again later!

    این بود ک گرفتم خوابیدم تو ماشین ب مدت یکساعت و نیم!

    پلان اول / برداشت دوم

    (ساعت 30 دقیقه بامداد سه شنبه ، نمای باز از وسط جاده و بعدش نمای بسته از ماشینم ک تو تاریکی مطلق کنار جاده وایستاده و چندتا سگ هم دارند کنارش پارس میکنند…)

    ساعت 11/30 شب بود ک از خواب بیدار شدم و راه افتادم ب سمت خونه و توی مسیر داشتم با خودم فکر میکردم و برداشت اول رو تو ذهنم مرور میکردم،یه چیزایی ب ذهنم اومد ک بهش اضافه کنم و همون وسط جاده کشیدم کنار بازم یه جای تاریک ک صدای سگها هم داشت میومد ولی نتونستم چیزی بنویسم چون میدونستم ک کامنتم حتما طولانی میشه و یهو ب خودم میام و میبینم ک ساعت 4 صبحه و من هنوز خونه نرفتم!

    از طرفی هم خانمم و دخترم خونه تنها بودن و صلاح نبود ک اونها رو تنها بزارم،پس بدون اینکه چیزی بنویسم دوباره راه افتادم ب سمت خونه…

    ولی داشتم با خودم میگفتم ک اگه من الان کامنتم رو کامل کنم و ارسال کنم شاید اولین نفری باشم ک ساعت 12/30 شب و وسط جاده کامنت گذاشته…

    پلان اول / برداشت سوم

    (ساعت 2 بامداد سه شنبه ، نمای بسته از داخل خانه در حالی ک همه جا ساکته و فقط چراغ خواب روشنه)

    ساعت 1 بامداد رسیدم خونه و دیدم ک خانمم و دخترم خوابند،با دیدنشون واقعا دلم گرم شد و حسم خوب شد و خدارو شکر کردم بخاطر بودنشون تو زندگیم،فقط یه دمنوش به لیمو خوردم و اومدم ک کامنتم رو تکمیل کنم و بفرستم ک 2-3تا کامنت محبوب این فایل رو دیدم و گفتم اول اونا رو بخونم بعدش کامنتم رو ارسال کنم ک بعدش…

    بعد از خوندن چند تا از کامنتهای بچه ها،احساس کردم خدا داره از طریق این دستهای خودش با من صحبت میکنه و داره جواب سوالات منو میده! و خیلی حسم بهتر شد و خدا رو شکر کردم بخاطر حضورم در این سایت و این ساحت مقدس و بخاطر همچین استاد نازنینی و چنین شاگردان بی نظیری…

    خلاصه حدودا یکساعت مشغول خواندن اون کامنتها و نت برداری بودم تا ساعت 2 بامداد!

    بعدش ک اومدم کامنتم رو تکمیل کنم ،مث خیلی از مواقعی ک میخواستم کامنت بزارم یا حتی کامنتهای بچه ها رو بخونم،

    یه نجوایی اومد ک حالا یه کم دراز بکش و استراحت کن بعدش مینویسی! همون نجوایی ک بچه های سایت بهش میگن چاخان! یا همون نجوای شیطان!

    و منم مث بیشتر مواقع دیگه در برابرش مقاومتی نکردم و اون نجوا پیروز شد و من علیرغم میل باطنی و از شدت خستگی خوابم برد…

    پلان دوم / برداشت اول

    (ساعت 8 صبح سه شنبه ، نمای بسته از داخل خونه ، در حالی که نور ملایم آفتاب داره میتابه ب گلدونها و خونه رو هم روشن کرده و پنجره هم نیمه بازه و پرده توری بصورت خیلی ملایم در حال تکون خوردنه )

    دوباره شروع کردم ب مرور همون کامنتهای دیشب و نت برداری رو ادامه دادم.

    اول کامنت صبا سلیمانی عزیز رو خوندم و خیلی انرژی گرفتم و تحسینش کردم و دیدم ک یه کامنت 15-16 خطی هم میتونه اینقدر تاثیر گزار باشه ک بشه جزو محبوبترین کامنتها،و لازم نیست حتما یه کامنت چند صفحه ای بنویسی تا تاثیرگزار باشه و ب درد بچه ها بخوره!

    (البته اینو من ب خودم هم میگم ولی من واقعا برای اینکه بقیه خوششون بیاد اینجوری ننوشتم،این ایده ای بود ک ب ذهنم اومد و منم سعی کردم در حد توانم اجراش کنم)

    ولی ب قول معروف، کامنت باید از دل برآید تا لاجرم بر دل نشیند…

    صبا سلیمانی عزیز،بهت تبریک میگم بخاطر نتایج فوق العاده ای ک داشتی و انشالله سال دیگه همین موقع از اولین میلیاردت و مهاجرت ب خارج برامون بگی…

    بعدش کامنت محمدرضا ذوالفقاری نازنین رو خوندم ک دیگه واقعا احساس کردم خدا داره باهام حرف میزنه و دقیقا مواردی رو گفت ک باهاشون درگیر بودم!

    چون من واقعا دوس داشتم ک دوره 12قدم رو داشته باشم و فکر میکردم ک اگه بخرمش چون یکسال قراره با استاد همراه باشیم دیگه واقعا زندگیم کن فیکون میشه و شرایطم تغییر میکنه و اصلا خیلی فکرا میکردم با خودم ولی خب مث خیلیهای دیگه مشکل هزینه دوره رو داشتم و هنوزم دارم و خیلی ناراحت بودم و…

    البته استاد جان انصافا تو فایل ایمانی ک عمل نیاورد حرف مفت است! بصورت کامل و تشریحی با ذکر مثال! جواب سوالات منو دادین ک گفتین کسانی ک آماده باشن و آمادگی شرکت تو این دوره رو داشته باشن به راحتی هزینه دوره رو پرداخت میکنند و وارد دوره میشن پس اگه پول نداری ک دوره رو بخری بدون ک هنوز تو مدارش نیستی و هنوز آمادگی شنیدن و درک این حرفا رو نداری! دقیقا همون حرفی ک موقع شروع دوره کشف قوانین زندگی گفتین ولی من بازم نفهمیدم و ناراحت بودم ک چرا پول ندارم دوره رو بخرم!

    و خیلی نکات خوشگل دیگه ک تو اون فایل گفتین و فکر کنم این فایل شما برای من یکی از تاثیرگزارترین فایلها بود ک تا الان شاید 7-8بار فقط فایل تصویریش رو نگاه کردم…

    ولی با خوندن کامنت محمدرضای عزیز احساس کردم داره مستقیما خطاب ب من میگه!

    ک چرا میخوای برای خودت انبار اطلاعات درست کنی؟چرافکر میکنی ک انبار کردن اطلاعات میتونه زندگی تو رو عوض کنه؟

    مگه ما کمبود اطلاعات داریم توی سایت؟ این همه فایل رایگان توی سایت هست برای اونایی ک پول خرید دوره ها رو ندارن!

    در خانه اگر کس است یک حرف بس است…

    پس هی نخوایم ک دوره تهیه کنیم و هی نخوایم ک انبار اطلاعات درست کنیم…

    این حرفا مث پتک داشت میخورد تو سرم چون دقیقا داشت دغدغه های منو میگفت

    و ب این جمله ک رسیدم دیگه خشکم زد!

    ک گفت: دوره ها ب محض طی شدن تکامل مون،اتوماتیک وار وارد پروفایلمون میشن…

    محمد رضای عزیز واقعا نمیدونم چی بگم بابت این کامنت زیبا ، فقط میتونم بگم دستی بودی از بینهایت دستان خداوند مهربان ک برای هدایت من آمدی…ازت ممنونم

    یهو ب خودم اومدم دیدم ساعت 11/30 ظهره و من اینقدر ک غرق مطالعه بودم فقط یک دمنوش چای سبز خوردم و حتی صبحانه هم نخوردم با اینکه همه چی رو برای خودم آماده کرده بودم…

    خلاصه باید کم کم آماده میشدم ک برم دنبال دخترم ک ساعت 12 تعطیل میشد و بعدش هم خانمم و دخترم رو بردم خونه مادرخانمم رسوندم و خودم زدم بیرون…

    پلان دوم / برداشت دوم

    (ساعت 2 بعدازظهر سه شنبه، نمای باز و زیبا از شهر و بعد نمای بسته از من در حالی ک دارم از کوه بالا میرم و با خودم فکر میکنم…)

    وقتی خانمم رو رسوندم خونه مادرش، دیدم ک هوا مست مسته! منم دیگه طاقت نیاوردم و بطور ناخودآگاه رفتم ب سمت همون جای همیشگی! یعنی ارتفاعات جنوب شهر،جایی ک هر وقت دلم میگیره،هر وقت حالم بده و پرم از افکار منفی،هر وقت ک ب شدت عصبانیم و از همه دلخورم… میرم اونجا تا دوباره انرژی بگیرم ازش و اونم سخاوتمندانه و بی منت،انرژی و افکار منفی منو میگیره و ب جاش انرژی خوب و حس سرزندگی و شادابی و یه جور حس سبکی بهم پس میده!

    خدایا شکرت بخاطر وجود این کوه ها ک واقعا برای این آدما و این زندگی شهری و ماشینی و پر از دود و ترافیک لازمه…

    من واقعا بودن در اینجا رو ب بودن با آدما ترجیح میدم…

    همین طور ک داشتم از کوه بالا میرفتم و در اون سکوت روحانی و زیبا،داشتم ب کامنت محمدرضای عزیز فکر میکردم و اونجایی ک در مورد دوره راهنمای عملی دستیابی ب رویاها نوشته بود ،با خودم گفتم اینا همش نشونه است…

    چون من این دوره فوق العاده رو تو فاصله بین عید غدیر و قربان امسال خریدم یعنی تو تخفیف 40درصدی قبلی چون واقعا دوس داشتم یه دوره از استاد رو داشته باشم و باخودم گفتم این تخفیف دیگه تکرار نمیشه! پس هرجور ک شده یه دوره بخر و حسم گفت اون دوره رو بخرم البته با پول قرضی ک مال خودم نبود و هنوزم یه جورایی پولش رو پس ندادم…

    ولی تا الان نتونستم از این دوره ارزشمند استفاده کنم چون تو مدارش نبودم! البته اولش خیلی ذوق داشتم ک ببینم استاد چی میخواد بگه تو این دوره ای ک اینقدر ازش تعریف میکنه و به مدت 2هفته هر روز یک فایل صوتیش رو گوش میدادم تو ماشین با هندزفری و همزمان با رانندگی و مسافرکشی و… و حواسم هم ب ترافیک بود هم ب ماشین جلویی هم ب ماشین عقبی هم ب ماشین کناری هم ب انتخاب مسیر کم ترافیک و… و فایل هم گوش میکردم و خیلی هم فایلهای تاثیرگزاری بود ولی فقط گوش میکردم مث رادیو و ازش رد میشدم و اصلا بهشون فکر نمیکردم سعی نمیکردم باورشون کنم فقط میگفتم چه حرفای قشنگی میزنه این استاد عباسمنش و ازشون رد میشدم و باز فردا یه فایل دیگه و بازم همین منوال تا دوره تموم شد و من باخودم گفتم همین بود!؟ اون دوره ای ک استاد ازش تعریف میکردن همین بود؟؟؟ من ک هیچی نفهمیدم و هیچی گیرم نیومد ک…!

    و بعدش یادم اومد ک نوشته بود چقدر در روز وقت میزاری برای کار کردن روی خودت و روی اینکه خودتی ک داری همه چی رو رقم میزنی؟

    ب همون اندازه ک وقت میزاری

    و ب همون اندازه ک باورش میکنی

    ب همون اندازه هم نتیجه میگیری!

    و من دیدم ک دارم تمام روزم رو صرف چیزای دیگه ای میکنم،چیزای بیهوده و الکی.

    و واقعا برای کار کردن روی خودم و باورهام و فکر کردن ب کارهایی ک دارم انجام میدم و کارهایی ک میخوام انجامشون بدم وقت نمیزارم پس نباید توقع نتیجه بزرگی هم داشته باشم…

    و در ادامه کامنت،ایشون نقل قولی رو از استاد میگن در دوره راهنمای عملی ، ک میخوای ب خواسته هات برسی؟این دوره رو تهیه کردی ک ب خواسته هات برسی؟اسمش راهنمای عملی دستیابی ب رویاهاست؟

    پس همین یه دونه رو باور کن….

    پس همین یه دونه رو باور کن…

    و باور ، یعنی چیزی ک حلقه مفقوده تمام ناکامی ها و شکستهای ماست!

    پلان دوم / برداشت سوم

    (ساعت 4 بعدازظهر سه شنبه ، نمای بسته از داخل ماشین و من ک در حال خوردن ناهارم هستم و همچنان غرق در فکر کردن هستم…)

    حدودا 2 ساعتی رو بالای کوه بودم و از این نعمت زیبای خداوند مهربان لذت بردم و هوای پاک و تمیز خوردم و با خودم حرف زدم و فکر کردم…

    بعدش اومدم پایین داخل ماشین و چون ناهارم رو معمولا با خودم میارم،شروع کردم ب خوردن ولی همچنان داشتم ب کامنتم فکر میکردم ک تکمیلش کنم و بفرستم.

    توی یادداشت هام رسیدم ب کامنت زدکارتیست عزیز ک دیگه این یکی کلا آب پاکی رو ریخت روی سرم?

    ایشون نوشته بود:

    برای سال جدید فقط سعی کن یه تمرین انجام بدی و اونو خوب یاد بگیری:تمرین پیدا کردن حس و حال خوب و ماندن در این حس زیبا…

    و در ادامه جملات زیباتری نوشته ک بازم حس کردم واقعا خطاب ب منه:

    تو برای آغاز،نیاز ب سال جدید نداری

    عید تو از همین حالاست،همین لحظه…

    بیا و یکسال برای خودت زندگی کن!

    اگر هر سال با شروع تعطیلات ب سفر میرفتی،بیا امسال ب درونت سفر کن!

    دیگه ب قول استاد ذهنم داشت متلاشی میشد!

    چه تعبیر زیبایی،سفر ب دنیای درون!

    استاد عباسمنش جان:

    من میخواستم اسم سال جدید رو بزارم:” سال پیشرفت و موفقیت مالی” و بشینم روی باورهای مالی و حوزه ثروت کار کنم ولی وقتی این کامنتها رو خوندم و همچنین این فایل جدید شما رو دوباره نگاه کردم حس کردم ک خدا داره پیام و نشانه دیگه ای بهم میده از بحث کار کردن روی باورها و شناختن بیشتر خودم و سفر ب دنیای درون خودم!

    حس کردم ک میگه تو اول باید روی چیزهای پایه ای و بنیادی کار و تمرکز کنی بعدش بری سراغ چیزهای فرعی!

    با خودم گفتم استاد میگه ببین پاشنه آشیلت چیه از اون شروع کن و سال جدید روی اون کار کن دیدم ک تو همه حوزه ها ضعف دارم و شاید یه جورایی پاشنه آشیل من تو همه حوزه هاست!

    ولی دیدم ذهنم میگه مشکل تو فقط مشکلات مالیه و اگه اونو درست کنی بقیش خود ب خود درست میشه!

    اما قلبم گفت ک مشکل تو اینه ک اصلا خودت رو و توانایی هات رو نمیشناسی و گرنه الان مسافرکشی نمیکردی!

    دیدم راست میگه و من اول باید از خودشناسی شروع کنم و دنیای درونم رو خوب بشناسم و اول ب دنیای درونم سفر کنم تا انشالله سال بعد تازه بتونم دنیای بیرونم رو بشناسم و سفر ب دنیای بیرون رو شروع کنم و بتونم مسافرتهای خوب برم(ک یکی از آرزوهای منه) بدون دغدغه مالی و فقط ب فکر لذت بردن از مسیر و مقصدم باشم و نه چیزی دیگه…

    شاید تازه بعدش بتونم یه کم خدای خودم رو بشناسم…یعنی از خودشناسی ب خداشناسی برسم…

    پس با خودم گفتم اسم سال جدید من اینهسال سفر ب دنیای درون

    ممنونم ازت دوست خوبم زدکارتیست عزیز ک بهم یادآوری کردی این حقیقت رو و همچنین از شما دوستان خوبم صبا سلیمانی و محمدرضا ذوالفقاری نازنین و همینطور بقیه بچه های سایت ک با نوشتن کامنتهای زیبا،آگاهی های نابی رو با بقیه ب اشتراک میزارن?

    تازه من فقط همین چندتا کامنت رو از بچه ها خوندم و چه کامنتهای پربار و قشنگی بوده ک هنوز نخوندمشون ولی اون چیزی رو ک باید میفهمیدم،گرفتم و از این بابت از خدای خوبم ممنونم?

    پلان آخر / برداشت اول

    (ساعت 7 شب سه شنبه ، نمای باز از شهری ک چراغهاش روشن شده و بعدش نمای بسته از من در حالی ک روی یک تکه سنگ بزرگ نشستم و هنوز دارم کامنتم رو مینویسم در حالی ک گهگاهی ب شهر خیره میشم و ب فکر فرو میرم…)

    اصلا دلم نمیخواد ک این کامنت تموم بشه و دوس دارم همینجوری تا صبح براتون بنویسم ولی خب دیگه اونجوری باز میشه فیلم هندی?

    پس بهتره ک توی اوج،فیلمو تمومش کنم…

    سخن پایانی:

    اول اینکه میخواستم تشکر کنم از تمام عزیزانی ک وقت گذاشتند و این کامنت رو تا آخرش خوندن و عذرخواهی میکنم اگه یه کمی طولانی شد نمیگم بهم الهام شد ولی چیزی بود ک ایده اش کم کم تو ذهنم اومد و منم سعی کردم اجراش کنم.

    دوم اینکه استاد عباسمنش عزیز و دوست داشتنی،تولدتون مبارک?

    انشالله ک حالا حالاها باشی و ما رو از آگاهی های ناب و خالص و توحیدیت بی نصیب نزاری البته اگه ما هم باشیم و بتونیم اونجوری ک باید درکش کنیم…

    و امیدوارم ک این ماه تولدتون،مبدا و منشایی بشه برای تحول ما…

    سوم اینکه درسته این کامنت یه کمی عجیب و غریب بود ولی خداییش یک روز براش وقت گذاشتم و من ک یک راننده اسنپم و باید سرویس برم

    خودم امروز سرویس شدم?

    ولی هنوز سرویسی نرفتم در حالی ک الان ساعت 8 شبه! چون ذوق اینو داشتم ک این کامنت رو هرجور شده بنویسم و انگار ماموریت امروز من نوشتن و ویرایش این کامنت بود!

    پلان آخر / برداشت آخر

    (ساعت 11/30 شب سه شنبه ، نمای بسته از داخل خونه و من ک دارم این پلان آخر رو مینویسم در حالی ک دارم ب همسر و دخترم ک خوابیدن نگاه میکنم و یه لبخند کوچولو میاد گوشه لبم و بخاطر حضورشون تو زندگیم خدا رو شکر میکنم چون واقعا بودنشون بهم حس آرامش و دلگرمی میده برای ادامه دادن زندگی…?)

    خب بالاخره موفق شدم بعد از یک روز تلاش سخت،این کامنت رو ب اتمام برسونم

    فقط استاد جان،ازت یه درخواست دارم و اونم اینکه قبل از پایان سال، در مورد نحوه هدفگذاری برای سال جدید یا پیدا کردن و فهمیدن کار مورد علاقه یا یه جورایی همون رسالت شخصی ک واقعا برای من یک دغدغه است و الان ب مدت چند ساله باهاش درگیرم،یه فایل کوچولو اگه میشه بزارین و مطمئنم این درخواست خیلی از بچه های دیگه سایت هم هستش،البته ک شما قبلا توی فایلهای رایگان در موردشون گفتین و دوره هدف گذاری رو هم دارین روی سایت،ولی بازم دوس دارم اگه امکانش باشه و براتون مقدور باشه و البته با آگاهی الآنتون و البته خلاقیت خودتون،یه فایل بزارین?

    این درخواست شاید خیلی منطقی نباشه ولی یه حسی بهم گفت بگم منم گفتم?

    استاد جان،دوس دارم سال دیگه همین موقع بیام و با ذوق و شوق از نتایجم براتون بگم و از پیشرفتهایی ک داشتم تو همه جنبه ها…

    انشالله زنده باشم و اون لحظه رویایی رو ببینم…

    پس ب امید روزهای خوب و پر از شادی و لذت و ب امید شناختن و درک قوانین ساده ، ثابت و تغییر ناپذیر الهی…

    ایاک نعبد وایاک نستعین

    اهدنا الصراط المستقیم

    صراط الذین انعمت علیهم

    غیر المغضوب علیهم

    و لا الضالین…

    خدایا تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم

    ما را ب راه راست هدایت فرما

    راه کسانی ک ب آنان نعمت دادی

    نه راه کسانی ک بر آنان غضب کردی

    و نه گمراهان…

    آمین یا رب العالمین…

    ? کات…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      حمید (در جستجوی سعادت) گفته:
      مدت عضویت: 2627 روز

      دوست عزیزم علی آقای بخشنده سلام

      چه کامنت طولانی ای گذاشتی و به قول خودت یک روز کامل روی اون وقت گذاشتی و مطالب رو با ظرافت و از صمیم قلب نوشتی.

      ممنون از تو که با نوشتن همین کامنت، نکات آموزنده زیادی رو به ما یاد دادی

      اینکه روی زیباییها تمرکز کنیم (مثل کوه و ارتفاعات)

      اینکه به داشته هامون توجه کنیم (مثل خانواده)

      اینکه ذهنمون رو به سمت نداشته هامون و افکار منفی نبریم (مثل نداشتن هزینه خرید دوره های استاد و …)

      تو کامنتها می خوندم یکی از بچه ها می گفت که با یک کارخانه دار مصاحبه کرده و اون نخبه الکترونیک بوده اما بعد از فارغ التحصیلی رفته تو صنایع غذایی و یک میلیاردر شده

      اغلب ما از همان دوره دبیرستان تا مقطع دانشگاه، در رشته هایی تحصیل کردیم که نه تنها شناختی از آنها نداشتیم که هیچ علاقه و اشتیاقی هم برایش نداشته ایم و صرفا با هدایت و توصیه خانواده یا دوستان دیگر، آن رشته تحصیلی را ادامه داده‌ایم.

      خود استاد هم با آنکه بعد از ازدواج ادامه تحصیل داده‌اند و در دانشگاه رشته کامپیوتر خوانده‌اند اما در حوزه دیگری مشغول به فعالیت هستند، حوزه‌ای که شور و اشتیاق فراوان به انجام آن دارند.

      من هم دوره هدفگذاری استاد رو ندارم اما یک پیشنهاد ساده دارم امیدوارم کارساز باشه

      همانطور که یک روز کامل وقت گذاشتی و این کامنت زیبا را لحظه به لحظه نوشتی

      وقت بگذار و به درون خودت سفر کن

      خودت را واکاوی کن

      ببین چه چیزهایی بوده که همیشه از انجام دادنش لذت می‌بردی

      ببین چه چیز یا چیزهایی بوده که وقتی زمانت را برای آن می‌گذاشتی متوجه گذر زمان نبوده‌ای و آن قدر ذوق و اشتیاق داشتی که اصلا متوجه سپری شدن وقت نبوده‌ای

      مهم نیست که آن چیز، چیزی باشد که الان انجام نمی‌دهی

      یا رشته تحصیلی‌ات نیست

      یا هیچ تخصصی در آن نداری

      فقط کافی است که خودت و توانایی‌های خودت را از این طریق بیرون بکشی

      و بعد به قول استاد امسال را سال نامگذاری برای رسیدن به آن توانایی و متخصص شدن در آن زمینه نامگذاری کن و شروع کن قدم قدم آن را تقویت کن و اصلا عجله‌ای برای رسیدن به مقصود نداشته باش

      فقط صبور باش و قدم قدم شروع کن

      بگذار مثالی از خودم بگویم

      من فارغ التحصیل رشته علوم تجربی نظام قدیم هستم

      به توصیه خواهرم این رشته را انتخاب کردم تا پزشک شوم !!!

      وقتی بزرگتر شدم متوجه شدم که از دیدن خون حالم بد می‌شود و حتی نمی‌توانم آمپول زدن را تماشا کنم

      دانشگاه هم که قبول نشدم و رفتم خدمت و … بعد ازدواج

      الان هم که حدود 20 سال است که کارمندم اما پس از آشنایی با استاد و استفاده از همین ترفندی که از خود استاد یاد گرفتم، فهمیدم که به درس ریاضی همیشه علاقه‌مند بوده و هستم. شروع کردم به مطالعه دروس ریاضی دوران ابتدایی و مقطع دوره اول دبیرستان.

      مهر ماه امسال اولین نوبت آگهی تدریس خصوصی را در دیوار دادم و همان شب اولین مشتری به من زنگ زد و من با ترس و لرز جواب دادم و آنقدر عزت نفس و اعتماد به نفسم پایین بود که حتی گفتم جلسه اول رایگان و یک جلسه دو ساعته با وجود مسافت طولانی‌ای که تا منزل ایشان بود رفتم و تدریس کردم.

      نکته اینجاست یکی دو روز بعد با من تماس گرفتند و خواستند با ایشان ادامه دهم.

      و هر جلسه که می‌گذشت اعتماد به نفس من بیشتر می‌شد و این در حالی بود که بارها پیش آمد که در حین تدریس با سوالاتی بر می‌خوردم که نمونه‌اش را قبلا مطالعه نکرده‌ بودم و همان لحظه از خدا کمک می‌گرفتم و به شکل معجزه‌وار نحوه حل کردن تمرین به من الهام می‌شد.

      من چند ماهی است که این کار را شروع کرده‌ام و انشاءا.. برنامه‌ریزی می‌کنم برای پیشرفت در سطح عالی.

      پس نترس و خودت را دست کم نگیر.

      نکته آخر اینکه به قول استاد، ما آمده‌ایم که تجربه کنیم و بیاموزیم و هر چقدر با لذت بیشتری زندگی کنیم، دیگر مشکلات برایمان غیرقابل تحمل و زجرآور و طاقت‌فرسا نخواهند بود بلکه بخشی از مسیر زندگی‌مان می‌شوند تا ما را در مسیر نگه دارند.

      امیدوارم از زندگی لذت ببری و مثل استاد که در دوران مسافرکشی، با توجه به نکات مثبت و سپاسگزاری و گوش دادن به فایلهای صوتی خودشان از زندگی لذت می‌بردند و کم کم نتایج در زندگی‌شان ظهور کرد، همه ما بتوانیم قدم قدم در مسیر حرکت کنیم و آرام آرام شاهد نتایج لذت بخش در زندگی‌مان باشیم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        علی بخشنده گفته:
        مدت عضویت: 2816 روز

        دوست مهربانم،حمید آقا

        بسیار سپاسگزارم از این همه لطفی ک به بنده داری و ازت ممنونم ک کامنتم رو تا آخر خوندی.

        و خیلی خوشحالم ک به حرف دلم گوش دادم و این کامنت متفاوت رو نوشتم ک البته مطالبش واقعی بود و خیال و رویا نبود و یه جورایی نشون دهنده شخصیت و باورها و حس و حالم تو این روزها بود.

        و چقدر خوبه ک شما دوستان هستید و به زوایایی از نوشته های من اشاره میکنید ک خودمم دقت نکرده بودم وقتی داشتم مینوشتم! چون همینطور مطالب میومد تو ذهنم و من مینوشتم… آفرین ب این دقت نظر و درود بر شما دوستان

        اما در مورد عشق و علاقه ک اشاره کردین و اون روشی ک گفتین خیلی خوبه،البته قبلا یه جورایی انجامش دادم و چیز خاصی ار زمان کودکی و نوجوانی دستگیرم نشده ولی سعی میکنم دوباره یک روز وقت بزارم و برم اون ته تهای ذهنم ببینم چی پیدا میکنم!

        الان فقط میدونم ک وقتی تو طبیعت هستم و کنار کوه و جنگل و درخت و آب و…

        دیگه اصلا گذشت زمان رو احساس نمیکنم و فقط دوست دارم ک زمان متوقف بشه توی اون لحظه تا من بیشتر بتونم از بودن در طبیعت لذت ببرم…

        و دیگه اینکه منم مثل استاد عاشق سفر و مسافرتم و احساس میکنم روحم داره فریاد میزنه ک برو سفر،برو دنیا رو بگرد و کشفش کن تا خودت رو بهتر بشناسی و خدای خودت رو…

        حالا انشالله سعی میکنم هر چه زودتر داستان زندگیم رو تا ب الان و یک سری از علایق و … توی پروفایلم بنویسم و از شما و بقیه دوستان عزیزم هم ممنون میشم اگه اون مطالب رو بخونید و نظر ارزشمندتون رو برام کامنت بزارید.

        در پناه حق…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      یزدان واحدی گفته:
      مدت عضویت: 3135 روز

      من فکر میکنم کار یا حرفه مورد علاقه شما یه ربطی به سینما داشته باشه . من کل کامنت شما ر و خوندم و جالب لدووونبد تمام پلان های شمارو هم تو ذهنم تصوویر میکردم . کاری که معمولا انجام نمیدم . این نشن میده شما تو این زمینه استعداد داری .

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        علی بخشنده گفته:
        مدت عضویت: 2816 روز

        سلام بر یزدان واحدی عزیز

        مممونم ک کامنت منو تا آخر خوندی و مرسی بخاطر نظر ارزشمندت.

        وقتی فکر میکنم میبینم ک نوشتن یه جورایی بهم احساس خوبی میده،حس آرامش و خالی شدن…

        خالی شدن از کلماتی ک تو ذهنم انباشته شدن و دیگه طاقت ندارن و دوست دارن اونا هم دنیای بیرون رو تجربه کنند ولی من اونجا تو ذهنم زندانی شون کردم!

        نمیدونم ولی تا حالا بهش بعنوان شغل یا حرفه نگاه نکرده بودم فقط گهگاهی دوست داشتم برای خودم بنویسم،خاطرات روزمره و …

        البته ناگفته نماند ک خیلی دوست دارم یه روز داستان زندگی پرفراز و نشیبم رو بصورت کتاب دربیارم تا بلکه دیگران بتونند از اتفاقاتی ک برام افتاده و تجربیاتی ک داشتم استفاده کنند و حداقل یه خیری برای اونا داشته باشه…

        تا دیداری دیگر بدرود…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      کیمیا قاسم پور گفته:
      مدت عضویت: 2972 روز

      سلام

      چه کامنتی نوشتی دوست عزیزم!

      ماشاا…

      خدا خلاقیت رو در شما بیشتر کنه

      گاهی آدم ها چیزایی در زندگی دارند که بقیه آرزو دارن داشته باشنش.

      مثلا آرزو دارم ماشین داشته باشم ولی تو داری

      آرزو دارم یه بار خودم تنهایی برم کوه ولی تو هر دفعه خودت دوست داشتی میری

      اینا رو گفتم که بدونی آدم همیشه میتونه سپاس گزار باششه و به داشته هاش نگاه کنه

      خداروشکرررر

      ممنون از کامنتت

      منم خیلی چیزا یاد گرفتم

      در پناه الله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      رحیم خان گفته:
      مدت عضویت: 3464 روز

      سام بر علی بخشنده عزیز

      علی جان کامنتت را خواندم وبعضی جاها اشکم را در آوردی

      علی جان اگر من نوعی به جایی نمیرسم یا پول ندارم مقصر خودم هستم من الان مثل روز ومثل خداوند به سخنان آقای عباسمنش عزیز ایمان دارم

      شما باید از خودتان این سوال را بپرسی که چقدر برای پول دار شدن فرکانس وباور ساختی ٫ شما باید شک وتردید را کنار بگذاری که بدترین سم برای هر خواسته ای است

      آقای عباسمنش میگویند من همه دار وندارم را توی ایران گذاشتم وبا خودم گفتم اگر قانون خداوند این است که : من هر لحظه وهر دم دارم با فرکانسم وباورم زندگیم را میسازم پس خلقش میکنم ٫ من وشمای عزیز ؛ باید خیلی به این سخن توجه کنیم این سخن خیلی جای بحث کردن دارد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من خالق زندگیم هستم

      منتها در این مسیر تکامل را فراموش نکنید من هم میدانم که باید این موضوع به یادم باشد

      ایشان در بحث ثروت میکویند که مثلا اگر این دو ماه درآمد تو ۲میلیون است نباید انتظار داشته باشی یکدفعه بشه ماهی ۱۰ میلیون ٫ آرام آرام همه چی برای شما درست میشود اون صبری که در قرآن میگویند همین است که من وشما به این راه واین مسیر ایمان ۱۰۰%ی ؛ نه یک صدم کم نه یک صدم بالا ٫ ۱۰۰%ی باشد

      من توی زندگیم هر ناخواسته ای که دارم حرکت میکنم تا جایی که بتونم حرکت میکنم وجایی هم که نتونستم ٫میگم خدایا تو کمکم کن ٫خدا شاهد ؛ تا حالا هیچ خواسته ای نبوده که من حرکت کنم وکمک ویاری خدایم را نبینم

      برادر جان انیشتین حرف بزرگی میگوید : میزان هوش وموفقیت تو بیستگی به تغییر ونگرش وطرز تفکر تو دارد

      خداوند برابر حال تو وآگاهی من وشما ؛ به ما کمک میکند ٫ از خودمان انتظار معجزه نداشته باشیم ٫منجی من وشما ؛ خودمان هستیم ٫ باید باور ساخت وهر روز فرکانس همون را فرستاد ٫کانون توجهت همونی باشد که میخواهی ٫ من این سخنان را مثل وحی منزل قبول دارم وبا اینها زندگی میکنم ٫٫٫٫٫٫

      من مدتی بود که میگفتم چرا آدم هرروز باید یک سری کلمات را روزی ۵بار بگوید بعد به این آگاهی رسیدم که بر طبق قانون فرکانس ؛ عجب کار زیبایی است که روزی ۵بار من فرکانس بفرستم که ؛خدایا تنها ترا میپرستم وتنها از تو کمک میخواهم ٫زیبا نیست ؟؟؟

      آرام آرام باید خودمان را تغییر بدهیم وعمل کنیم در سوره بقره خدا میگه ؛ من برای شما آسونی وراحتی را میخواهم منظورش همین فرکانس وباور وهمین اقراء است

      علی جان برادر عزیزم نگران نباش فقط به چیزی که میخواهی توجه کن وکاری با چطوری نداشته باش چطوریش را خدا ؛ برای علی ورحیم درست میکند

      روزها در نور او باش وشبها در آغوش او بخواب وسلام به فرزند کوچکت برسان وبگو رحیم از لرستان صورت ماهت را میبوست

      یاری خداوند برایت قطعی است خدانگهدارت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مرجان شاد توانگر گفته:
      مدت عضویت: 2501 روز

      سلام دوست عزیز من تمام کامنت طولانی شما رو خوندم واتفاقا خیلی لذت بردم از نحوه نگا رشتون در پاسخ ها دوستمون حمید جان خیلی خوب راهنمایی کردند

      خواستم اضافه کنم که تا می توانید شکر گذاری کنید واز معجزه سپاسگزاری استفاده کنید برای هر چه که تو زندگی دارید . مدام تو طول رو داشته هاتون رو مرور کنید وفکر کنید اگر اینها رو نداشتید اوضاع چقدر بد تر می شد

      این کار باعث آرامش وحس خوب تو طول روز میشه که این شاه کلید موفقیت هست

      خدارو شکر خودتون واقف هستید همین کامنتتون رو چندین بار بخونید ببینید چقدر قشنگ مطالب رو کنار هم چیدید وبه چه مسایل مهمی اشاره کردید اینها همه مهمه والبته ایمان وعمل مهمتره تا حرف قشنگ زدن

      حالا از این به بعد فایلهای استاد رو با نگاه دیگه گوش بدید واینکه اینجا اگر چیزی استاد گفت من چه طور تو زندگیم شبیه سازی کنم واجرا کنم

      شما 12 قدم رو نخریدید ولی میتونید تمرین ستاره قطبی رو انجام بدید واون اینه که هر روز خواسته های اون روزتون رو که می خواهید انجام بدید تجسم وبنویسید وبرید سر کار شب بیایید ببینید به چندتا ش رسیدید وخدا رو سپاسگزاری کنید وبه قدرت خلق کنندگیتون افرین بگید اینطوری یاد می گیرید که اهداف کوتاه مدت داشته باشید وبهشون برسید بعد کم کم اهداف بزرگتر رو برای خودتون ترسیم کنید

      توصیه های دوستمون حمید اقا رو هم گوش بدید که چه کاری تو زند گیتون لذت بخش بوده همونو ادامه بدید

      حتما موفق میشید

      در ضمن ما هم از کامنت شما کلی ایده گرفتیم اینجا تو این سایت همه دور هم هستیم که همدیگر رو شارز کنیم ومدارمون رو ببریم باللاتر وقطعا با تلاش نتیجه میگیریم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    مجتبی یعقوبی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2659 روز

    سلام استاد عزیزم من محبوبه سادات مهربانم که با پروفایل همسرم کامنت میزارم دقیقا یک سال پیش در عمق یاس وناامیدی ودراوج درگیریم با خدا بر سر چرا مگه من چیم از فلانی وفلانی کمتره وچرا هنوز نصف نصف نصف اونا هم نمیتونم ثروت داشته باشم واز زندگیم لذت ببرم ودرست لحظه ای که از ته دلم صداش کردم چیکار کنم تا به آرزوم برسم. نصف شب داشتم تواینترنت سرچ میکردم دقیقا یادم نیس چی ولی هر چی که بود منو به اسم شما هدایت شدم دقیقا شب تولد بهترین استاد بهترین برادرم الان که دارم اینا رو مینویسم اشک امانم نمیده وچشمانم تار میبینه ولی این گریه با تمام گریه هایی که تا پارسال م کردم فرق میکنه اینا اشک شوقه که بهم یاداوری میکنه که چقدر خدای الانم وبهتر میشناسم حسش میکنم وچقدر خدا عاشقمه وهر لحظه هوامو داره خدا جونم شکرت که منو با استاد آشنا کردی تا تورو بهتر وجهانتو وقوانین هستی رو بیشتر بفهمم ودرک کنم خیلی دوست دارم خیلی خدای مهربون ورزاقم به خاطر تمام اتفاقای خوب زندگیم شکرت الان زندگیم هیچ ربطی به گذشتم نداره وایمان دارم سال دیگه به خیلی از خواسته هام خواهم رسید ان شالله همیشه سالم وشاد وثروتمند باشی وبتونید انسانهای بیشتری رو با خدا آشنا کنید استاد مهربونم خدا خیرتون بده وهر روز موفق تر باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    مهسا گفته:
    مدت عضویت: 2726 روز

    سلام استاد

    همین دیروز بود که فایلتون رو دیدم و کامنت گذاشتم و هدف اصلی امسالم رو برای خودم تعیین و نامگذاری کردم٫ به خودم گفتم برای رفتن به امریکا و مخارج کلیش، واسه پیدا کردن استادهایی که بهم فول فاند بدن ، دانشگاههایی که به من پذیرش دلخواهم رو بدن باید فقط و فقط به خدا توکل کنم و روی باور فراوانیم کار کنم٫ یعنی از به ظاهر کوچیکترین مواردی که اونا هم دست من نیست تا بزرگترین و سخترین رو بسپرم به خدا و ازش بخوام خودش کارام رو به راحتی انجام بده ٫ اینو مینویسم چون شما گفتین نتایج مثبتمون رو بنویسیم، چون اگه کسی خوند ایمانش محکم تر بشه، چون و از همه مهمتر واسه خودم می نویسم تا از خودم رد پایی بذارم که بعدها از خوندش ذوق کنم، که یادم نره به قول استاد وقتی متعهد میشی از همون روز با حتی کوچترین موارد نشونه هاش رو میبینی٫

    امروز برای کاری که داشتم باید با مترو میرفتم٫ از خونه که هنوز راه نیفتادم به خدا گفتم خدایا یه کاری کن مترو واسه من از اول تا آخر مسیر برگشت به خونه جا برای نشستن داشته باشه٫ جالب بود که حتی مسیرهایی که مجبور به عوض کردن خط میشدم هم برای من جا واسه نشستن داشت٫ موقعی که نزدیک خونه شدم هم یادم افتاد از ذوق این قضیه فراموش کردم شامپوی مخصوص موهام رو بگیرم٫ و تو فکر این بودم که نزدیک ترین داروخونه به ما فقط ظاهرا داروخونست و هیچ وقت چیزی که ما میخوایم رو نداشته٫ تو دلم گفتم چرا واقعا دارم از قبل واسه داروخونه این فرکانس رو میفرستم که چیزی رو که من میخوام نداره؟؟ بعد دوباره تو دلم به خدا گفتم خدا جون مرسی الان شامپوی منو داره خودت درستش کن و یه چشمک برای خدا فرستادم که حله رفیق برو دارمت٫ رفتن به داروخونه با من داشتن این شامپو با تو٫ هیچی دیگه طبق معمول این رفیق ما تو شگفت زده کردن استادانه رفتار کرد و در کمال ناباوری داروخونه ی نزدیک خونمون اون شامپو رو داشت٫ خییییییلی عجیب بود ولی عجیب تر اینه که چقدر خداوند دوست داره ما باور کنیم که اون از پس تمام کارای ما بر میاد٫

    مثال شامپو و مترو شاید به شخصه واسه من جالب و عجیب باشه ولی میدونم توی زندگی تمام ماها از این اتفاقای عجیب زیاد میفته٫ بله اگه ایمان به خدارو قاطیه احساس خوب کنیم به همه چیز میرسیم٫

    ایشالا امسال با دوستم پذیرشمون رو بگیرم و ویزامون بیاد و بیام توی این سایت بی همتا با کامنتم فریااااااد بزنم که استاد ممنونم یکی دیگه از بزرگترین خواسته هامم براورده شد و میرم واسه هدف بعدی٫ ایشالا همه فقط از ذوق رسیدن به خواسته هاتون بنویسید٫ دوستون دارم و خوشحالم اینجا هستم تو این مدار و خانواده و الگویی به این خوبی دارم٫

    استاد خدا شمارو واسه ی ما حفظ کنه (آمین)?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    ثمین گفته:
    مدت عضویت: 3058 روز

    سلام استاد خوبم سلام دوستان…

    امروز داشتم خودمو با یه سال پیشم مقایسه می کردم(دقیقا اسفند سال پیش)….گفتم خدای من چقدر تغییر کردم من..

    من پارسال توی یه وابستگی خیلی شدید نسبت به خانوادم بودم حتی توی عقل کل هم در مورد این موضوع سوال پرسیده بودم..همش ترس از دست دادنشون و داشتم و نگاهم به ایندم پر از ترس و حس بد بود…

    ولی حالا…

    نمی تونم مقایسه کنم…سال 97 سالی بود که من تونستم تمام وابستگیم و به اطرافیانم از بین ببرم و چقدر الان خوشبخت و اسوده دارم زندگی می کنم…درصد بالایی از باورای غلط مذهبی من اصلاح شد..نگاهم به خدا، قران، جهان، ادما، خودم تغییر کرد…

    چقدر ادم هدفمندی شدم..چقدر مسیر پیش روم واسم واضح شده…حتی به طرز جالبی می دونم که تا 5 سال دیگم یعنی تا 30 سالگیم قراره به کجا برسم…رابطه عاطفیم، شروع کسب و کارم، ثروت ساختن، مهاجرت…چقدر فرق داره این جوری زندگی کردن…چقدر فرق داره که خواسته هات و بدونی و باور داشته باشی بهشون می رسی…

    خیلی فکر کردم برای نامگذاری امسالم..اولش همه چیو با هم می خواستم ولی از اون جایی که بهم ثابت شده که باید به حرف استادم گوش بدم تصمیم گرفتم یه هدف و انتخاب کنم…با توجه به این که تازه دوره های عزت نفس و عشق و مودت و خریدم سال 98 رو سال جاری شدن عشق به زندگیم نامگذاری کردم و در کنارش می خوام شروع کنم به یادگیری حوزه دلخواهم(رسالتم)…

    رابطه عاطفی دیگه برای من یه رویا نیست..دیگه یه خواسته دست نیافتنی نیست…باورامو با کمک استاد تغییر می دم و خیلی راحت تر از اون چیزی که الان فک می کنم به خواستم می رسم…و سال 99 تمام تمرکزم و روی حوزه مالی و شروع کسب و کارم می زارم..حتی فکر کردن بهش تمام وجودم و پر از شادی می کنه…

    چقدر خوبه که مسیر پیش روم و انقدر واضح می دونم..چقدر خوبه که ایندم انقدر برای من روشن..بخدا این خود بهشته..من هر روز با این حس خوب بیدار می شم…عالیه…

    استادم ازتون درخواست می کنم اگه امکانش هست تا قبل از سال جدید یه فایلی بزارین و فضایی و فراهم کنین که همه ی بچه ها بیان و اون جا تمام نتایج سال 97 و بنویسن…که بتونیم نتایج هم و بخونیم و کلی انگیزه بگیریم…

    دوستون دارم…

    این جا بهشت من…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      علی بخشنده گفته:
      مدت عضویت: 2816 روز

      سلام دوست عزیز

      بهتون تبریک میگم بابت این نتایج خوبتون و امیدوارم ک همین طور جدی و ثابت قدم ب راهتون ادامه بدین تا ب تمام خواسته هاتون برسین.

      توی کامنتتون یه جا نوشتین ک سال98 میخوام شروع کنم ب یادگیری در مورد حوزه دلخواهم (رسالتم)

      چون این بحث رسالت شخصی و فهمیدن عشق و علاقه واقعی ب یک کار،برای من خیلی مهمه و یه جورایی دغدغه است میخواستم بپرسم ک شما الان فهمیدین ک رسالتتون چیه؟یا کار مورد علاقتون چیه؟ و اگه فهمیدین میخوام بدونم از چ روشی و چ جوری؟ البته اگه براتون مقدور هست ک درموردش بنویسین.

      پیشاپیش از جوابی ک برام مینویسید ممنون میشم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      زهرا گفته:
      مدت عضویت: 2714 روز

      سلام دوست عزیز

      این ایده واقعا عالی هست. استاد عزیز من هم از شما خواهش میکنم یه فایل جدید بزارید که هر کسی تمام نتایجی در سال 97گرفته تو این قسمت بنویسه و نتایج دیگران رو هم بخونه تا هم انگیزه و باورهای قوی تری در وجودمون شکل بگیره. توانایی های خودمون بیشتر باور کنیم و بدونیم ما میتونیم بی انتها پیشرفت در زمینه سلامتی، مالی، معنویت و روابط و عزت نفس داشته باشیم. هیچ محدودیتی وجود نداره محدویت در ذهن ما هست که ما با کار کردن روی باورها روز به روز قوی تر میشیم. به قول استادما روی سطح شیبدار هستیم یا به سمت بالا می ریم یا سمت پایین می ریم یک جا ثابت نمی مونیم.

      به امید پیشرفت و موفقیت های بیشتر ،??????

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    محمدرضا گفته:
    مدت عضویت: 2333 روز

    باسلام استاد عزیزم،تولدتون مبارک .من امسال رو “سال تغییر باور ها و رسیدن به خوشبختی “نام گذاری میکنم.استاد راهی که شما میروید،یک علم است،علم به روزیست که انسان رو به هر هدف و هر خواسته ای می رساند.اما خیلی از انسان ها از آن بی خبرند.

    استاد چند روزی نگذشته که با سایت شما آشنا شدم و هنوز از محصولات شما استفاده نکردم اما فایل هایی که گوش دادم و با تغییر باور هام و بینشم به جهان هستی کل زندگانیم رو متحول کرده،روابطم خوب شده،درآمدم زیاد شده.از شما سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    محمد دهقان طزرجانی گفته:
    مدت عضویت: 2698 روز

    استاد عزیزم سلام

    دوستتان دارم و از صمیم قلب تولدتان را تبریک میگم و از خدای رحمان طلب بهترینها براتون دارم

    خدا را هزاران بار سپاسگزارم که در این جمع زیبا و عالی هستم خدایا شکرت

    من امسال به خودم قول دادم و تعهد دادم روی باورهای قدرتمند در حیطه ثروت کار کنم و سال را سال موفقیت مالی برای خودم نام گذاری کردم شاد باشی و برقرار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    هاله ریاحی گفته:
    مدت عضویت: 2385 روز

    سلام استاد عباسمنش

    امیدوارم خداوند مهربان هدایتگر شما باشد به سمت این دیدگاه من

    من در قسمت عقل کل و همچنین در فایلهای صوتی

    چیزهایی دیدم راجع به بحث توسل

    و سوالات زیادی در قسمت عقل کل هست که خیلی افراد بحث توسل براشون ابهام شده

    براشون توسل کردن ؛ شرک شده

    در حالی که قرآن آیات متعدد دارد و اگر به همه ایات بنگریم ، کاملا متوجه بحث توسل خواهیم شد که در طول خواستن از خداوند است و نه در عرض آن

    یک خواسته ای از شما دارم ، اینکه با کوششی که در امر تحقیق و تدبر در قرآن دارید ، بحث توسل رو کاملا مشروح در یک فایل بیان کنید تا پاسخ تمام شبهات و ابهامات دوستان داده بشه

    متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    Z گفته:
    مدت عضویت: 2672 روز

    سلام استادجان

    تولدتون مبارک باشهههههه.

    طبق قرار همیشگی مون تو خونه من و بردارم هرکدوممون ببینیم شما فایلی گذاشتین دانلودش میکنیم و همگی اعضای خونواده ینی 4 تایی میشینیم به حرفای شما گوش میدیم و حتی وسطش فایل پز میکنیم و نظراتمونو و تجربیات و احساس خوبمون رو باهم در میون میذاریم. واقعاااا احساس بینظیریهه و انقدر لذت میبریم که گذر زمان هم متوجه نمیشیم.

    استاد حرفاتون انقدر دلنشین و صادقانه بود که قشنگ عشق رو میشد ازش حس کرد.

    واقعا اخرش اشک تو چشام جمع شده بود برای این نهایت عشق…

    خدارو سپاسگزارم که منو با این قوانین آشنا کرد و در این مسیر درست هدایتم کرددد.. خداجونم عاشقتمممم

    استادجان هرجایی هستین لحظه هاتون پراز عشق، ارامش، سلامتی و ثروت باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    مهدی سرخیل گفته:
    مدت عضویت: 3860 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستای گلم وقتی که موفقیت های دوستای عزیزم رو میبینم خدا میدونه که چقدر خوشحال میشم لازم به زکر که بگم من همسر اقا مهدی هستم و دارم از طرف خودم این مطالب رو مینویسم گفتم خوبه که منم تنبلی نکنم و از کارایی که تونستم بکنم براتون بگم من چند ساله که استاد رو میشناسم اما قبلا فقط میشنیدم اما الان با تمام وجودم گوش میکنم و عمل میکنم من از اول سال ۹۷ از لحاظ رفتاری ارامش معنوی خیلی بهتر شدم واقعا دیگه تا اونجایی که بتونم سعی میکنم دیگه نگران نباشم به لطف خدا تونستم یه کتاب بنویسم و تو مرحله چاپه منی که سالهاست میخواستم درسم رو ادامه بدم اما تنبلی میکردم امسال رفتم دیپلمم رو گرفتم و الان دارم پیش دانشگاهی میخونم و کنکورم شرکت کردم من فهمیدم خدا اینقدر به ما قدرت داده که هر کاری که بخایم انجام بدیم کمکمون میکنه منی که سی و پنج سالمه و هیچی از درسا یادم نمونده بود رفتم دنبالش و به راحتی تونستم قبول بشم خیلی از لحاظ مالی پیشرفت نکردم اما اینو میدونم که به اونم میرسم میدونم که به خودم بر میگرده باید تکاملم رو طی کنم و همه چی خودش به وقتش به بهترین شکل ممکن اتفاق میفته من امسالم رو به نام ثروت و موفقیت مالی نام گزاری کردم و میدونم که امسال سال منه و سال هرکسی میتونه باشه بستگی داره به خودمون استاد عزیزم دوستای گلم براتون بهترینهارو از خدا میخوام ٫ خواهر خوب شما مهناز٫ راستی استاد عزیز تولدتونم مبارک باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      حمید جاوید گفته:
      مدت عضویت: 3268 روز

      با سلام

      دوست عزیز خیلی عالیه که برای هدفتون خودتون از همین لحظه شروع کردین و میدونم مطمئنا برای شروع تحصیل بعد از دوری چند ساله خیلی باور محدود میتونست وجود داشته باشه که عمل کردن شما نشون میده چقدر روی عزت نفس و اعتماد به نفستون کار کردید.

      بهتون تبریک میگم

      شاد باشید….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: