«تمرکز لیزری» بر بهبود اصلی ترین پاشنه آشیل - صفحه 79
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-78.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2019-03-09 09:54:492024-07-24 10:45:34«تمرکز لیزری» بر بهبود اصلی ترین پاشنه آشیلشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
استاد عزیزم حالا دیدم این فایل رو :استاد عزیزم تولدت مبارک 🌼🌼🌼🌻🌻🌻🌺🌺🌺🌹🌹
امروز ۱۸ اسفند ۹۹ بود
به نام خداوند بخشنده و مهربان🌷🌷🌷
سلام به استاد عباسمنش مهربون و همه اعضای خانواده صمیمی عباسمنش
استاد عزیزم من امروز توسط خداوند به دیدن این فایل هدایت شدم و خیلی تصادفی متوجه شدم که امروز روز تولد شماست…تولدتون رو تبریک میگم و از خداوند براتون تمام آرزوی های خوبی که همیشه برای ما بیان میکنید رو درخواست میکنم…
امیدوارم شما هم در مسیر بهبود همیشگی خودتون و شرایط زندگیتون موفق باشید که با رسیدن شما به درجات بالاتر همه ما هم رشد میکنیم…اگه مثل شما باور کنیم که ما خالق زندگی خودمون هستیم و آگاهی هایی که شما با ما به اشتراک میگذارید رو جدی بگیریم و در راستای بهبود خودمون اون آگاهی ها رو در عمل استفاده کنیم…نتایج کوچیک که از همون روزهای ابتدایی ایجاد میشن رو ببینیم…تایید کنیم…نشانه ها رو که زبان گفتگوی خدا با ماست رو جدی بگیریم و ادامه بدیم…تا به جایی برسیم که مثل شما رویاهامون به واقعیت هرروزه زندگی مون تبدیل بشن…
استاد عزیزم…طبق راهنمایی شما من در ابتدای سال جدید میلادی اهدافی برای سال جدید نوشتم…اما آگاهی های این فایل باعث شد که فکر کنم که مهمترین خواسته من برای امسال کدوم یک از اهدافم هست…وقتی خوب فکر میکنم میبینم که یکی از اهدافم برای سال جدید “به صلح رسیدن با خودم و خدای درونم” هست که به نظرم این مهمترین جنبه از اهداف من هست که باید در راستای اون حرکت کنم…هرچند خواسته های حرفه ای و مالی بسیاری مهمی دارم که وقت بسیار زیادی میخوان و من هرروز زندگیم در سالهای اخیر رو داشتم روی اونها کار میکردم، اما خوب که فکر میکنم میبینم زمانهای زیادی از زندگیم با احساس بدی سپری میشده که ناشی میشده از کمبود خویشتن دوستی و یک رابطه صلح آمیز با خودم و خدای خودم…از زمانی که یادم میاد همیشه از این احساس رنج میبردم که بعد از آشنایی با قرآن و بعد سایت شما خیلی از قبل بهتر شدم…اما هنوز به حد کافی خوب نیستم که راضی باشم…
از وقتی یادم میاد از بسیاری از ویژگی های جسمی و جنسیتم و صفات اخلاقی ام بیزار بودم و رنج میبردم…و چه زمانهایی از زندگی ام رو که باید از نعمت زندگی لذت میبردم با احساس نفرت زندگی کردم…و همیشه فکر میکردم در هیچ کاری واقعا اونقدر که لازمه خوب نیستم…یادمه که به خاطر کمبود عزت نفسم برای مدتی یک شخصیت پرخاشگر و عصبی بودم…بعد ها کم کم درونگرا شدم و با اینکه دوستان زیادی در اطرافم بودن من با هیچ کس صمیمی نبودم و همیشه حصاری در اطرافم بود که اونها هم متوجه این میشدن و بعد از مدتی از اطرافم پراکنده میشدن…رابطه عاطفی خاصی رو تجربه نکردم چون با پیش فرض هایی که نجواهای شیطانی برام ایجاد کرده بودن، هیچ وقت کافی نبودم…نکته جالب این هست که وقتی چیزی رو باور میکنی که مثلا باهوشی یا برعکس کم هوشی جهان هم همین رو بهت نشون میده…و من هم به همین شکل نظراتی رو از اطرافم دریافت میکردم که این باورهای منفی رو در من تقویت میکرد که باعث میشد نشانه های خداوند رو نبینم…جهان اطراف من هم پر شده بود با آدمهایی که به زندگی جبری معتقد بودن و همشون از مشکلاتی مثل روابط ناسالم، بیماری، مشکلات مالی و…رنج میبردن…همیشه از بچگی شنیده بودم که ما ذاتا بدشانس به دنیا اومدیم…ما دست بی نمک داریم و به هرکس خوبی میکنیم بدی میبینیم…باور غالب پدرم این بود که همیشه در بدترین زمان در بدترین مکان بوده و شرایط مملکت رو دلیل ناکامی های خودش میدونست…همیشه بهمون گفته میشد که زیادی خودمون رو خوشحال نشون ندیم یا اینکه اگه دستاوردی داریم به بقیه نگیم چون چشممون میزنن و من تا یک سنی به نوعی از ارتباط با بقیه واهمه داشتم
به خاطر این باورهای منفی همیشه حتی وقتی چیزی ظاهرا داشت خوب پیش میرفت ناگهان خراب میشد…
باوجود همه اینها من یک ویژگی خوب دارم و اون علاقمندی به قانونمندی و کشف قوانین هست و هدایتم به این سایت که توسط خود قرآن انجام شد رو به این ویژگی خودم مرتبط میدونم…یادمه که همیشه از ناپایداری بیزار بودم و دوست داشتم به خوشبختی و رضایت پایدار برسم…و چون الگوهای درستی در اطرافم نبود فکر میکردم سعادت پایدار در این جهان امانپذیر نیست…ما مجبوریم که سختی ها و رنج رو تحمل کنیم و شاید بتونیم با تلاش زیاد زندگیمون رو بهبود بدیم اما برای هرکسی سرنوشتی قرار داده شده که او مجبوره بدبختی رو در بعدی از زندگیش تحمل کنه…مثل بی پولی یا بیماری…
اولین بار که از خواهرم راجع به قانونی به نام قانون جذب شنیدم اونقدر برام دور از ذهن بود که یادمه پیش خودم فکر کردم یکسری آدم که خوش شانس به دنیا اومدن این دروغ ها رو میبافن که باهاش یکعده دیگه رو فریب بدن…اما بعد از شنیدن این حرف دیگه نمی تونستم بهش فکر نکنم…حتی فکر به اینکه من میتونم خالق زندگیم باشم هم برای من یک رویای شیرین بود و انقدر بهم امید میداد که دوست داشتم امتحانش کنم…یادمه که ناگهان رویایی که سالها قبل داشتم توی ذهنم روشن شد و از فکر اینکه بتونم بهش برسم بی نهایت خوشحال بودم…از اون زمان در مسیر رسیدن به اون هدفم هستم…نکته جالب این هست که در این مسیر هدف اصلی زندگیم رو پیدا کردم و توسط خداوند به این سایت زیبا هدایت شدم…من کمی بیش از یکساله که با آموزشهای استاد عباسمنش آشنا شدم اما واقعا میتونم بگم که بعد از ورود به این سایت زیبا که با دعوت خدای مهربون انجام شد من دوباره متولد شدم… بی نهایت از خدای مهربانم بابت این وصلت که باعث رشد من در تمام جنبه های زندگیم شده، سپاسگزارم….الان باور دارم که من هرجوری که هستم شامل مشخصات ظاهری، جنسیت، محل تولد، خانواده ای که درش به دنیا اومدم همه موهبت هایی از جانب خداوند بودن و من هم مثل همه آفریده های خداوند در زیباترین حالت خودم با بهترین ویژگی ها به دنیا اومدم…خدای من فقط زیبایی خلق میکنه و من یکی از اون مخلوقات زیبا هستم…هرچیزی که تجربه کردم حتی اگه سخت بوده برای من لازم بوده تا اینجایی که الان هستم باشم…تا بفهمم باورهایی که محیط به من داده ممکنه غلط باشه و نباید بپذیرمشون…میتونم جور دیگه ای فکر کردن رو تجربه کنم…به قانونمندی جهان و خداوند ایمان دارم و مشتاقم تا هرروز قوانین رو بهتر درک کنم و باورهای غلط خودم رو متناسب با اون قوانین تغییر بدم تا بتونم خالق بهتری برای زندگیم باشم و سعادتی رو تجربه کنم که الله مهربان از ابتدای خلقتم میخواسته تا من تجربه کنم….
برای اینکه قوانین رو بهتر درک کنم تنها راه این هست که با منبع قوانین ارتباط برقرار کنم تا او منو هدایت کنه…و برای این ارتباط باید به درون خودم وصل بشم…به قول استاد به ندای درونم رجوع کنم…این ممکن نیست مگر اینکه من با درونم در صلح باشم… هنگام ارتباط با درونم، نجواهای شیطانی شروع میکنن بهم احساس بد میدن…حرفهای نامناسبی بهم میزنن و منو تحقیر میکنن و بهم احساس عدم لیاقت میدن (این برای من مثل پارازیت روی امواج ماهواره ای یا رادیویی هست که ارتباط رو مخدوش میکنه)…پس باید از خداوند هدایت بخوام تا منو به باورهایی هدایت کنه که با خودم و خدای درونم بیشتر در صلح باشم…تا بتونم جنس فرکانس کلام خدا رو از غیر خدا تشخیص بدم….
پس امسال برای من سال “صلح با خودم” هست…از الله مهربان هدایت میخوام تا قدم به قدم با من بیاد و نگذاره که من از راه راست منحرف بشم…
از استاد عزیز و همه عزیزانی که برای پربارتر شدن این فضا تلاش میکنن و همه دوستانی که با تجربیاتشون آگاهی های ما رو افزایش میدن بی نهایت سپاسگزارم.🙏
برای همه عزیزان و دوستانم آروزی رسیدن به رویاهاشون رو دارم…امیدوارم در پناه الله مهربان همگی بهشت رو برای خودمون خلق کنیم و به احساس شادی همیشگی برسیم🌺 🌹
به نام خداوند توانا و بی نهایت مهربان
سلام به سعیده عزیزم
از من جدید به من قدیم
سعیده عزیزم ازت عذر میخوام…من یه عذرخواهی خیلی بزرگی بهت بدهکارم…خیلی خیلی بزرگ از همینجا تا آسمون خدا
تو واقعا باشکوهی…آفریده بی نظیر خداوند هستی…کسی هستی که من الان وقتی بهت نگاه میکنم کیف میکنم…تحسین میکنم…تو واقعا منحصر به فردی…من کمتر کسی رو مثل تو دیدم…تو واقعا یکی از آفریده های تحسین برانگیز خالقی…هر روز در این حدود 3 سال روی خودت کار کردی…شاید من خیلی بهت غصه دادم…نجواها رو باور کردم و باعث شدم که احساس بی ارزشی یا بی لیاقتی کنی…احساس به درد نخور بودن بهت دادم…اما تو باز ادامه دادی…تا از اون حصارهایی که من برات ساخته بودم خارج بشی و به گوش من برسونی که تو از خدایی و تو باید به خدا برگردی…ذات قشنگ خودت رو به من نشون دادی…بهم ثابت کردی که تو چقدر خلاقی…چقدر شجاعی…چقدر جسوری…چقدر توانا هستی…چقدر میتونی مسائل رو از جنبه هایی ببینی که بهمون احساس بهتری بدی…چقدر زیبایی و چه صورت و اندام تحسین شدنی داری….چقدر مثل فرشته ها هستی…چقدر مثل بچه ها چهره و لبخند شیرینت در همه آدمها احساس اعتماد و علاقه ایجاد میکنه…چه عشق بزرگی از سمت خدای عزیز توی وجودت قرار داده شده…که اینقدر آدمها رو به خودش جذب میکنه…وقتی آدمهای کاملا غریبه با چند کلمه حرف زدن باهات در آغوش میکشن ات…من متحیر شدم که تو از چه جنس نورانی و روحانی هستی…تو اصلا تعلق به این دنیا نداری…وقتی توی کارت ایده هایی به ذهنت میرسه که من حتی از فکر اینکه چطور این فکر بهت الهام شده گریه ام میگیره میفهمم تو از چه جنسی هستی…
چه خوشبختی هایی بوده که دلت میخواسته اما من تو رو محروم میکردم…
مثلا تو همیشه عاشق رنگ زیبای غروب بودی و هستی و دلت میخواسته توی غروب قدم بزنی…اما من همیشه بهت گفتم بیا بریم دیرمون میشه ما کارهای مهمتری برای انجام دادن داریم…و هیچ وقت اون کارهای مهمتر انجام نشدن و ما همیشه همچنان دیرمون میشد…تا اینکه قانون رو یاد گرفتیم….
همیشه دوست داشتی مثل بچه ها توی پارک بدوی…اهمیت ندی که چی میپوشی…دوست داشتی ناخن هات رو لاک بزنی…اما من بهت گفتم درست نیست سر کار بهمون چی میگن…
و تو رو از این همه آزادی و لذت و شادی محروم کردم…
دوست داشتی با آدمهای غریبه حرف بزنی بهشون لبخند بزنی اما من بهت گفتم اونا بد برداشت میکنن…
همیشه خواسته ات آزادی مطلق بوده…و من دلیلی داشتم که این آزادی رو به یه زمان دیگه موکول کنم
تو حتما از جهانی بودی که این زیبایی های با این کیفیت نبودن و تو اومده بودی که این جهان رو با این کیفیت اش تجربه کنی اما من نمیفهمیدم…و تو رو فقط محدود میکردم به یه هدفی که در ذهنم ساخته بودم و همیشه یکراست از کار یا دانشگاه تو رو میبردم خونه و توی اتاق حبس میکردم
اما بالاخره تو پیروز شدی چون تو همه کاره ای…تو جزئی از خدا هستی…نه من…تو هستی که اربابی و رئیسی…هیچ وقت نتونستم کاملا ساکتت کنم تا اینکه خدای اصلی صداش در اومد… از اینهمه زجری که به تو میدادم من رو عذاب کرد…چون من به هیچ صراطی مستقیم نبودم…و داشتم به اون امانتی که بهم داده بود بی حرمتی میکردم…من شایسته عذاب شدم و عذاب بهم نازل شد…یکی یکی داشتم نعمتهام رو از دست میدادم…و اون عذابها باعث شد من به جایی برسم که از خواب بیدار بشم…از خدای اصلی بپرسم که من چه کاری کردم که انقدر عذابم میکنی و خدای اصلی منو هدایتم کرد…
آخ آخ که اون هدایته چقدر برام گرون تموم شد…چقدر سختم بود…وقتی خدای اصلی منو مشرک خطاب کرد….وقتی بهم گفت مشرک…یادمه انگار یه پارچ آب یخ ریختن روم…من حتی نفهمیدم منظورش چیه…و انقدر توی باغ نبودم که فکر میکردم شرک فقط اینه که یه مجسمه جلوت بذاری و جلوش دولا راست بشی…و خدا دید که من دیگه اصلا ممکن نیست به راه بیام…مگر اینکه یه معلمی برام بفرسته که شرک رو برام توضیح بده…و اون وقت بود که بهش گفتم هرکار بگی میکنم فقط بهم بگو
و………
من هدایت شدم به استاد عزیزم تا از ایشون یاد بگیرم…که شرک همون سرکوب کردن اون عشقی هست که خدا توی وجودمون گذاشته…برچسب و وصله چسبوندن به این گوهر الهی هست…نیازمند دونستن این انرژی هست…سلب آزادی برای تجربه کردن لذتهای هست که الله براش حلال کرده…دست کم گرفتن این پاره الله هست…درست معادل کاری که شیطان کرد در قبال آدم…که جسم رو دید و نتونست فراتر رو ببینه
سعیده عزیزم من بی نهایت دوستت دارم…و از داشتن تو افتخار میکنم…بیشتر از قبل ستایش و تحسین ات میکنم…حالا دیگه بهت اجازه میدم بیشتر لذت ببری…از هر فرصتی که داریم استفاده میکنیم تا بریم توی غروب گردش کنیم…و رنگ غروب و عظمت آسمون رو تماشا کنیم…لباسهای رنگی و زیبا برات میخرم…لباسهایی که قبلا توی کمد مخفی میکردیم تا موقعیت خاص بشه بپوشیم رو بهت میپوشونم…لاک میزنم هر رنگی که دوست داشته باشی…کمتر اهمیتی به نگاه بقیه میدم…توی حل مسائل بهت اعتماد میکنم چون تو وصلی به الله…جرات قدم گذاشتن به دل ناشناخته ها رو بهت میدم…از تجربه کردن همه چیز با تو لذت میبرم…به آدمهای کاملا غریبه سلام میگم بهشون لبخند میزنم…
اما تو میدونی که من یه دفعه عوض نمیشم…و این قانون رو هم خدای اصلی گذاشته…تو که از من بهتر میدونی…ولی بهت قول میدم که تلاش کنم تا هر روز یکمی این حصارهای محدودکننده رو خرابش کنم تا بذارم تو نفس بکشی…و لذت ببری و قابلیت هات رو نشون همه بدی…همینطور که تا الان هر وقت آزادت کردم بقیه رو به تحسین وادار کردی
این روزها خیلی حالمون خوبه…چون این مسیر رو ادامه دادیم و زندگی داره هر روز بهتر میشه…چون هر روز انگار یه نوری از الله به ما میتابه که یکمی ذهن ما رو روشن تر میکنه…و یه جای زندگی مون پر برکت تر میشه…از سلامتی که اونقدر بهتر شدیم…از روابط مون با آدمهای اطراف…از محل زندگی مستقل…درهای جدیدی که توی کسب و کار برامون باز شده…درآمدی که بیشتر شده…و چقدر هیجان زده هستم از اینهمه ایده ای که فقط در یکسال اخیر انجام دادیم و بسترهایی رو که با هدایت الله فراهم کردیم که ما رو تا ثریا بره بالا…احساس لیاقتی که اونقدر بالاتر رفته که دیگه از رفتن به سرکار احساس ترس نداریم بلکه همش انتظار داریم تا موفقیت ایجاد کنیم چون ما به الله وصلیم…
عذرخواهی منو بپذیر و بهم اجازه بده تا آهسته آهسته با هم رشد کنیم…تا زمانی که به ملاقات خدای اصلی رفتیم آبرومند باشیم و ازش تشکر کنیم که اینهمه بهمون اجازه داده تا روی زمین کیف کنیم :)))) و بهش بگیم خدایا دمت گرم :))) تو تکی
امشب با سرچ اسم خودم برای پیدا کردن یه چیز دیگه به این کامنت هدایت شدم…که حتما هدایت الله بود…که یادم بیافته من چقدر رشد کردم…و اون موقع چه احساسی داشتم و الان در چه شرایط احساسی هستم…
خدایا شکرت از این سایت بی نظیر و استاد و دوستانی مثل آب روان و تو که همین نزدیکی ها هستی لابلای همین کامنتهای دوستان و فایلهای استاد و خانم شایسته :)))
به یادگار از سعیده امروز بمونه برای سعیده ماه ها و سالهای بعد که میخوایم فقط بهتر و بهتر بشیم
1402/8/1
10/23/2023
1399/11/22
سلام استاد عزیز و مهربان ام
خیلی نیاز داشتم به این صحبت ها. من 22 روز هست که با عشق و جدیت دارم از طریق دیدن قدم اول دوره 12 قدم و فایل های رایگان ات که از نظر من فوق العاده ارزشمندند و میلیاردها تومن ارزش دارند، روی خودم کار میکنم.
خدا رو هزاران مرتبه شکر میکنم که هر زمان به هر چی که نیاز داشتم، هر سوالی که داشتم خیلی راحت به سمت پاسخش هدایت شدم و الان هم به سوالی که برام پیش اومده بود این بود که من روی چی تمرکز کنم و چطور برنامه ریزی کنم که همه فایل ها و ویدیوهای شما رو بتونم ببینم تا به اهداف ام برسم.
وقتی این فایل رو دیدم متوجه شدم که خیلی زیباتر و صحیح تره که روی پاشنه آشیل خودم کار کنم. من تقریبا در همه ابعاد زندگی ام فرد موفقی هستم و از نظر مالی هم درآمدی بین 14 الی 15 میلیون در ماه رو دارم و این در حالیه که این تقریبا تا 1 سال پیش این حدود 2 تومن بود.
این پیشرفت بدون این بوده که من به صورت آگاهانه روی باورهای خودم کار کنم و واقعا وقتی به گذشته خودم نگاه میکنم که من بدون اینکه بدونم چطوری باید باور سازی کنم و اصلا قوانین چی هست و حتی به قرآن و خدا هم ایمان داشته باشم، تونستم به موفقیت هایی برسم و زندگی برسم که کمتر کسی از اطرافیان ام تونسته بهشون برسه.
در طول یک الی دو سال گذشته، به صورت ناآگاهانه من سعی می کردم تا جایی که امکان داره حس خودم رو خوب نگه دارم و زیبایی های خدا رو بهتر ببینم.
همین اقدام من باعث شد که من الان در کیش با یک شرایط عالی و خوب ساکن بشم و در کمال آرامش و عشق با همسرم زندگی کنم و همکاران بسیار خوبی رو در کارم داشته باشم.
اینها رو گفتم تا اول یه رد پایی از خودم به جا گذاشته باشم، چون امروز روز تولدمه و من 29 ساله شدم و سال جدیدی از زندگی ام رو دارم شروع میکنم و هم اینکه یک سال آینده وقتی که مجددا در همین روز اومد و نتایج ام رو گذاشتم، باعث بشه که دوستان هم فرکانسی ام با ایمان و قدرت بیشتری در مسیر خواسته هاشون حرکت کنند.
از همین حالا من تصمیم گرفتم که دقیقا مثل شما هر سال از زندگی ام رو یک اسمی براش بزارم و به صورت تخصصی روش کار کنم.
اسم سال جدید زندگی ام برای من ” سال آزادی مالی ” است و می خوام به صورت تخصصی فقط روی ثروت و رسیدن به آزادی مالی تمرکز کنم.
خیلی حس خوبی دارم، همه ابهامات و نگرانی هایم رفع شد و حالا می دونم که از امروز می خوام دقیقا چکار کنم.
واقعا از صمیم قلب دوستون دارم و برای شما و همه دوستان عزیزم آرزوم عشق، ثروت، سلامتی و روابط عالی رو خواستارم.
به نام خدای عشق آفرین زیباآفرین
علی جان
بهار جان
برای هر دوی شما آرزوی شادی بیشتر عشق بیشتر سلامتی بیشتر توحید بیشتر ایمان بیشتر ذهنی ثروتمند شخصیتی از ریشه توحیدی تر ابراهیمی تر را دارم عزیزای دلم ..
ممنونم ممنونم
استفاده کردم لذت بردم نشانه ها دیدم .. خداروشکر میکنم.
دوستون دارم.
احساسی که الان دارم، اینه که یه حصار از اطرافم برداشته شده. همیشه توی سایت به فایل ها فقط گوش میدادم یا فقط میخوندم. اما ناخودآگاه هیچ وقت حتی به اینکه دیدگاهی بگذارم هم فکر نمیکردم. انقدر احساس لیاقت پایینی داشتم که حتی نمیخواستم نام کاربری ام هم نام خودم باشه و این فقط توی این فضای سایت بود نه زندگی توی دنیای واقعی! با این تفکر که من سنم کمه و الان نمیتونم در مورد این مسایل نظری بذارم. توی دلم همیشه یه ترسی بود از اینکه تایید بشم یا نه. یا اینکه چقدر اشتباه میکنم و انقدر درگیر فکر مردم یا اشتباهاتم، گذشته ام، و حتی کوچکترین واکنشهای مردم مثل لحن صداشون بودم که نمیتونستم حتی قدمهای خیلی کوچیک رو بردارم و صحبتی با کسی بکنم. حتی نسبت به جنسیتم هم ناراحت بودم و این فکر در من غالب بود که از ما قویتر یا باهوشتر هستند و… همیشه ترس از اینکه اگه نتونم یا زمان کم بیارم و و و رو داشتم. توی این یک ماه گذشته، فکر میکردم. شاید همه افکارم ریشه کن یا متحول نشده باشند اما همینکه احساس میکنم که چقدر در اشتباه و یه زندگی توخالی بودم، خیلی برام نشونه خوبی هست. اینکه همیشه برای کوچکترین مشکلاتم هم از بقیه کمک میخواستم یا استرس داشتم و در حسرت بودم. بقیه رو هم همیشه صفر و یکی میدیدم و اینطور که یک نفر یا خوب و نزدیک به ایده آل هست و یک نفر کلا پوچ یا بیهوده است. همیشه فکر میکردم که بقیه وقت نمیگذارند که کامنت من رو بخونند یا باید جوری بنویسم که بقیه مینویسند یا خوششون میاد. اینا رو که میگم، برای خودم یادآوری میشه که چقدر خودم رو نمیدیدم. گفتید مثل پادشاه ها زندگی کنید، رفتم توی فکر. اینکه دیدگاه من هست که یک اتفاق رو خوب یا بد میکنه و هیچ عامل دیگه ای وجود نداره. واقعا تمرین باید بکنم که به یقین برسم اما قطعا زمان هم خیلی چیزها رو حل میکنه. از خدای خودم ممنونم که این مسایل رو دارم به یاد میارم و یاد میگیرم. دوست دارم خودم رو و حس میکنم که شما همتون بازتابی از خدای من هستید. دوستتون دارم. آرزوی بهترین ها برای همه کسانی که در پی اون هستند.
چقدر حرفاتونو میفهمم ، گذشته ی خودم ۲۸ سال گذشته ی خودمو دیدم و الان خودمو ، چیزهایی رو نوشتید که من دوست داشتم تو رد پای روز هشتم بنویسم ولی ذهنم جمع نشد،
منم واقعاااا واقعاا این حصاری که از اطرفم از قلبم برداشته رو حس میکنم، هنوز فایل رو ندیدم ولی به کامنت شما هدایت شدم، قطعا باورهای اشتباه باعث تجربه ی اتفاقات و احساسات مشابه ما بوده پس واقعا با باورهای درست اتفاقات و احساسات عالی و عالی تجربه میکنیم
ممنون از کامنت خوبتون
با سلام به استاد گرانقدر و سپاس از الطاف بی انتهای خداوند گرامی.
خدایا شکرت که اینگونه ما را هدایت میکنی و آنچنان با ظرافت ما را به خواسته هایمان میرسانی که با فرد عزیز و دوست داشتنی،جناب استاد عباس منش عزیز،محترم،گرامی،باورکردنی و اینقدر… مهربان آشنا بشویم.پس خدایا شکرت…
جناب استاد محترم،به شما و اعضای خانواده شما عشق میورزم، شما فردی وارسته،مهربان،انسان دوست و فوق العاده باشخصیت و در واقع خیّر هستین.خیر جهان را درک کرده و به تمام انسانها در حال انتقال هستین و هدایتگر انسانهای این کره زیبای خاکی و این جهان زیبا هستید.
سپاسگذارم از خداوند یکتا و سپاس گذارم از قدوم مبارک شما که در زندگی روزمره ما باز شده است.
وجودتون پایدار باشه در کنار یار مهربان تان.
خداوند حافظ و نگهدار شما باشه❤🧡❤
سلام استاد عزیزم
چند روزه که صحبت هاتون رو در مورد هدایت الهی گوش میدم ودارم سعی میکنم به ندای درونم گوش بدم امسال خیلی دوسداشتم تحول ایجاد کنم تو زندگیم و واقعا ادامش بدم اتفاقی این فایل رو دیدم وصحبت هاتون رو شنیدم فقط گوش دادن به فایلهاتون وشنیدن قصه های زندگیتون داره از من یه آدم دیگه میسازه واقعا سپاسگزارم از خدا بابت وجود شما حرف اینکه روی سال اسم بزاریم و متمرکز بشیم که یادمون باشه قراره امسال چه ویژگی رو خلق کنیم از بزرگترین جرقه ها بود که تو ذهنم خورد چون خیلی درگیر اولویت اهداف بودم و اینکه چطور میتونم به همشون برسم ممنونم بابت توضیحات زیباتون همیشه وقتی راجب شما صحبت میکنم میگم که متفاوت ترین چیزی که استاد عباسمنش از بقیه دارن از تمام آدمای موفق جهانی که من تا حالا پای حرفاشون شنیدم اینه که حس صمیمیت واز خانواده بودن رو به آدم میده باور اینکه شما تونستین مثل اینه که یکی از خانواده ی من تونسته انقدر خاکی ساده و صمیمی و واضح
خیلی خیلی خیلی ممنونمم ازتون
خدایا شکرت💖💖
سلام به همه ی دوستای محشرم و خودم در آینده 😁🙌🌈
چه روز فوق العاده ایه امروز…روز هفتم از روزشمار تحول زندگی من😍☃️
خدای من حال و هوای امروز من قابل مقایسه با هفته گذشته ی من نیست، اتفاقات معجزه آسایی که این هفته برای من اتفاق افتاد:
من وقتی بعد از سالها دوباره به سایت هدایت شدم که با خودم میگفتم:
زندگی کنم که چی بشه؟؟؟ هیچ انگیزه و انرژی و رغبتی نداشتم…میگفتم خدایا تو زورکی مارو آوردی تو دنیا که چی بشه؟؟ مسئولیت هیچیم که به عهده نگرفتی خب من نمیخواهم اینجوری زندگی کنم کی جواب میده؟!
ولمون کردی تا هی بی هدف دور خودمون بچرخیم و با چنگ و دندون فقط تلاش کنیم، زورکی زنده باشیم و این شرایط نادلخواهو تحمل کنیم؟؟؟ چارتا نماز روزه بگیریم بعدم آیا ببریمون بهشت آیا نبری؟؟؟ نخواستم بابا من این شرایط و دوست ندارم، تحملشم نِـ میـ کُـ نَـم… میخوای چیکار کنی منو ببری جهنم؟؟؟ پس واسه چی از اول منو آوردی همچین دنیایی؟؟؟ که ببینی هیچ کارم و مجبورم کنی یه زندگیی که نمیپسندم و تحمل کنم؟؟؟ پس قدرت اختیار ما چی میشه؟؟؟ مگه نمیگی خودت ما خلیفه ی تو روی زمینیم؟؟ خب کو پس؟؟؟ خلیفه ی تویی که خدایی، روی زمین اینجوری باید زندگی کنه؟؟؟ مگه تو غنی نیستی؟؟؟ مگه تو خالق نیستی؟؟ مگه تو عزیز نیستی؟؟ قادر؟؟ ناصر؟؟؟ و….
آقا خلاصه هی این حرفارو با خدا میزدم و همینجور یواش یواش حرفای خودم خودمو مجاب میکرد که مریم پاشو جمعش کن، اصلا عبد خدا بودن یعنی مثل خدا شدن، خدا همه ی این ویژگی هارو توی تو هم گذاشته پاشو ازش استفاده کن، پاشو توی خودت این صفت هارو پیدا کن، پرورش بده… پس فردا توی اون دنیا خودِ خداهم میاد مثل تو قرآن بهت میگه ما کاریت نداشتیم ما بهت ظلم نکردیم، خودت این کارو با خودت کردی…پاشو یه امتحانی بکن که هرچی میخوای و بسازی،
خدا خودش وعده داده، خودشم گفته از من وفادار تر به عهد نیست، مگه تو این خدارو نمیپرستی؟ اصلا خدای غیر از این پرستیدن داره؟!
(حالا من یعنی خودم توی خونواده ی مذهبی بزرگ شدم و اهل نماز و قرآن بودم خیر سرم، ولی فکره دیگه…😅 شرایط جوری شد که رسیده بودم ته خط و اصلا از زندگیم لذت نمیبردم؛ انگار فقط زنده بودم؛ زندگیم هیچ پویایی مثبتی نداشت؛ دلم به معنای واقعی یه انقلاب، یه تحولِ سونامی وار میخواست؛ من خیلی ساله با استاد آشنا شدم ولی یه وقفه ی چهار ساله افتاد و من داشتم از دست میرفتم کهههه…دوباره خدا با تضاد ها هدایتم کرد به سمت تغییر خودم و خلق شرایط دلخواهم، واقعا بچه ها ذهن کار کردنِ همیشگی میخواد
خدایا شکرت بابت این تضاد ها شکرت بابت هدایتت، شکرت بابت رحمتت عاشقتم )
خلاصه بعد که به این نقطه رسیدم گفتم خب، من که زوری نمیتونم زندگی کنم، اما حالا که این فرصتو دارم بزار ببینم واقعا میتونم اون طور که دلم میخواد خلقش کنم یا نه؟؟؟ فوق فوقش اینه که میبینم نه ارزش نداره و بیخودی دست و پا نمیزنم، راحت میکنم خودمو لااقل انرژی کمتر تلف بشه😂🤦🏻♀️
من همش فکر میکردم یا باید این دنیا رو داشت یا اون دنیارو، به قول معروف نمیشه هم خدارو خواست هم خرمارو… اما چند وقتی بود از جانب خدا هدایت شده بودم به یه جز خوانی گروهی و وقتی جزٔ ۳ رو میخوندم دیدم که:
خودِ خدا گفته «هم پاداش این جهان هم پاداش نیک آن جهان را به آنها دادیم و خداوند نیکوکاران را دوست دارد(آل عمران ۱۴۸)»
حالا قبل و بعدشم بخونین بهتر متوجه میشین…خلاصه دیدم نه باباااا این دروغها چیه به خدا نسبت دادن و حلال خدارو حروم کردن
خدا گفته جفتشو میشه داشت و بهتون میدم و خدا نیکو کاران رو دوست داره، مریم خب توهم پاشو نیکو کار باش، فکرِ خوب بکن، عملِ خوب بکن…مگه همهی اینا به خودت حس خوب نمیده؟؟؟
دوباره معنی قرآن خوندن و تلاش برای فهمیدن حرف خدارو از اول شروع کردم(بچه ها سوره ی آل عمران محشششررره اصلا باورامو چنان عوض کرد و مقاومتم برای حرفهای استاد و شکست که نگو)
از وقتی استارت زدم نگم براتون که شرایط چطور تغییر کرد…
احساسم، فکرام، ناراحتی هام، همشون غیب شدن و خدا جای همه رو گرفت…گفتگو های مسموم ذهنیم جاشو با حرف زدن هر لحظه با خدا پر کرد، با فکر کردن و پیش بینی شرایطی که به نفع من رقم میخورن
شرایط بیرونی هم
از قبول شدنم به آسونی و شادی در آزمون عملی رانندگی گرفته،
تا رفتار خانواده و نزدیکانمکه به طور شگفت انگیز و واضحی با من تغییر کرده، همه عاشق منن و دوست دارن با من وقت بگذرونن، و منی که عاشق خدام و دوست دارم هر لحظه بیشتر و بهتر روی نزدیک شدنم بهش کار کنم😍😭🌈
خدای مهربونم، شکرت که منو به سمت استاد عباسمنش و مریم جانِ مهربون هدایت کردی تا با کلام و منش الهیشون منو به سمتِ آغوش تو هدایت کنن
خدای مهربونم، شکرت بابت این فایلای ارزشمندی که مثل یک گنجینه ی پر از آگاهی های ناب در اختیار ما قرار گرفته شدن
بامداد امروز موقع خواب این فایل رو پلی کردم و خوابیدم، جز چند دقیقه ی اول متوجه چیزی نشدم پس صبح وقتی بیدار شدم گفتم بزار دقیق بهش گوش کنم
خداااای مننن، خدای من چقدر دقیق چقدر معجزه آسا، امروز روز اول ژانویه ی سال ۲۰۲۱، من هدایت شدم به فایلی که امروز چندین و چند بار بهش گوش دادم و قلبم از سپاس و احساس پرواز و شوق لبریز شد
خدای من تو میدونستی من شوق تغییر دارم، تو دیدی من چه با اشتیاق روز هامو پی در پی لبریز از آگاهی هایی میکنم که استاد برای هدایتِ ما به خوشبختی درس میده
خدای من تو دیدی که من به گوش دادن و انجام تمرین در تک فایل های روزشمار بسنده نمیکنم و روز و شبم رو تلاش میکنم تا هرچه سریعتر و با کیفیت تر تکاملم را طی کنم و به تو برسم، به آگاهی های ناب و نتایج بزرگتر برسم
و خدا جونم تو کوچکترین حرکتی رو بدون پاداش نمیگذاری
و این فایل فوق العاده با اینکه تا اینجای گاهشمار نبود ولی به سمتش هدایت شدم و مصادف شد با اولین روز سال جدید میلادی
خدای عزیزم
چقدر اعجاب انگیز و دوست داشتنی با صدای نشانه ها با من حرف میزنی
خدای مهربانم
چطور ازت سپاسگزار باشم وقتی میبینم قانونت داره جواب میده و انگار راستی راستی رشته ی اتفاقات دست منه… منم مثل تو یه خالقِ کوچولوام
میگم نه انگار این منم که دارم زندگیمو خلق میکنم…
خدا یه کوچولو از جهان رو در اختیار ما گذاشته تا امتحانش کنیم و چنان که میخوایم زیبا خلقش کنیم، اگه از پس این بر نیایم چطور میتونیم در جهان بالاتر سعادتمند باشیم؟؟ که خدا میگه این جهان مثل چشم بر هم زدنی در برابر اونه؟؟؟
خدایا شکرت بابت این ایمانی که هر روز و هر لحظه داره قوی تر میشه و نتایجی که دارن به وضوح تغییر میکنن
خدای عزیزم، حالا حرف امام علی رو میفهمم که میگن چه افتخاری بالا تر از اینکه تو پروردگار منی
واقعا اون چه خدایی بود من میپرستیدم قبلا؟؟؟ خدایی که با جبر مارو زنده نگه داشته، به ما احساس داده ولی قدرتی برای تغییر شرایط و تجربه ی احساس متفاوت یا دلخواه نداده…
خداجونم منو ببخش و قدم هامو در راه معرفتِ واقعیِ خودت استوار کن
خدایا دل های مارو بعد از اینکه هدایت کردی از راه حق باز نگردان
ولی انصافا بیخود نیست خدا توی قرآن میگه ما این امانت رو به هر چی از آسمان و کوه و… میخواستیم بدیم قبول نمیکرد و انسان قبول کرد و اون ظالم و نادان بودااا…
برای من دوتا نکته توی این آیه هست:
۱.قدرت انتخاب و اختیار زندگی که سایر موجودات و انسان هم دارن و واضح بیان شده
۲.اینکه واقعا خلیفه ی خداوند روی زمین بودن کار آسانی نیست. پس در عین اینکه از خودمون توقع یه شبه ره صد ساله رفتن نداشته باشیم و صبور باشیم تا تکاملمون رو طی کنیم، مراقب باشیم و توی راهمون تلاش و تمرین و ممارست داشته باشیم تا یه دفعه مثل چند سال پیشِ من گمراه نشیم و یهو به خودمون بیایم ببینیم کلاهمون پس معرکس
پدرم یه مثال جالب دارن میگن یه دریا نورد اگه در این نقطه نیم درجه از مسیرش خارج بشه، شاید خودش نفهمه ولی جلوتر که میره میبینه کیلومتر ها از مقصدش فاصله گرفته و اصلا اونجایی که میخواسته بره نیست
پس خیلی مهمه که مراقب این انحراف های کوچیک کوچیک باشیم
امام صادق ع از پیامبر اکرم ص روایت کردهاند که:بدرستی که شرک مخفیتر از حرکت آرام مورچه بر صخرهای سیاه در شبی ظلمانی است
پس کوچکترین مجالی به یه اپسیلون فکر غیر دوست داشتنی ندیم💪
خداجونم شکرت که دارم تو زندگیم پیدات میکنم و به هدفی که منو بخاطرش خلق کردی نزدیک میشم
دوستای مهربونم ممنونم از اینکه نوشته ی طولانی من رو خوندید
دلم میخواست بیشتر و بیشترم بنویسم😂❤️
دوستتون دارم و امیدوارم نگاه خداوند رو به زندگی هاتون احساس کنید❤️🌈
مریم عزیزم
ازت ممنونم که دیدگاهت رو با ما به اشتراک گذاشتی…همه ما در مسیرمون بارها و بارها دچار تردید میشیم و اگه از خداوند هدایت نخواهیم و اگه هدایت ها رو جدی نگیریم…ممکنه واقعا از مسیر خارج بشیم که انتهای اون غلبه نجواهای شیطانی هست و احساس ناامیدی شدید…من خودم بارها این تجربه رو داشتم و کاملا دیدگاه های تو رو درک میکنم
خوشحالم که تونستی به اون افکار غلبه کنی و توسط خداوند به احساس خوب هدایت شدی…
برات از خداوند آرزوی خوشبختی و سعادت پایدار در این جهان و جهان آخرت رو میکنم
سلام سعیده ی مهربونم❤️
امروز حدود دو ماه و نیم از اون کامنت میگذره و دوست دارم به تو دوست عزیزم بگم سعیدههه جاان، نمیدونی اوضاع چقـــدر برای من تغییر کرده! از بهترینی که تصور میکردمم بهتر شده! اینا همش بخاطر تمرین هر روزه و هر روزه بود و طی کردن تکامل🌈
دوست دارم به لحظه ای دلتو گرم کنم که به خودت میگی سعیده! امروز چی میخوای؟! برو تا بریم بسازیمش💪 ما خلقش میکنیم. عین یه سفالگری که هرجور دلش میخواد گل توی دستشو حالت میده.
دو سه روز بود انگار مسیر کشتیم داشت خیز میگرفت به سمت عوض شدن، اما خداوند مهربونم به شما الهام کرد که با این کامنت پر از احساس خوبت اون روز هارو یادم بیاری تا هدایت خدارو توی قلبم تقویت کنم، تا سر سپرده ی اون باشم.
ممنونم بابت محبتت دوست من
من هم برای شما عشق خالصانه، سلامتی، شادی، معجزات هر روزه و سعادت دنیا و آخرت رو آرزو میکنم 😍🌈 در پناه رب العالمین ❤️
سلام مریم جان دوست عزیزم
صبح نوشته زیبات رو خوندم اما چون کار داشتم، تصمیم گرفتم صفحه رو باز بگذارم تا بیام و بارها کلمات زیبای تو رو بخونم و اینکار رو کردم…بارها خوندم…انگار خدا از زبان تو کلمات خودش رو جاری میکنه…که امید رو به قلبهای هرکس که این کلمات رو میخونه برگردونه…چند روزه که دارم از خداوند نشانه هایی دریافت میکنم تا ایمانم رو حفظ کنم و ادامه بدم و موفقیت نزدیکه…این جملات زیبا از سمت تو دوست خوبم مهرتایید😍 دیگه ای هست بر پیام خدای مهربانم به من که به من وعده بهشت رو میده…چقدر خوشحالم که دوستانم در این خانواده سبز با ایمان به غیب حرکت میکنن و نتایج ادامه دادن در مسیر درست رو با بقیه به اشتراک میگذارن…اینکه اونها ایمانشون رو به خدای مهربون نشون دادن و تو روزهایی که چیزی نبوده و هدف فقط یک تصویر ناواضح در ذهنشون بوده اما اونها با ایمان به چیزی که نمیدیدنش…با ایمان به الله مهربان هدایت شدن و حرکت کردن و خلق کردن…این تجربه بی نهایت زیبا و باشکوهه💪❤️
🌷🌷إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ🌷🌷
مریم جان…بی نهایت ممنونم که وقت گذاشتی تاامروز این هدیه رو بهم بدی…امیدوارم در پناه الله مهربان بهشت زیبای خودت رو بسازی و به شادی بالاتر و برتر از این که تجربه میکنی هدایت بشی…
سلام سعیده جانم❤️
از اینکه اینقدر از صمیم قلب و با محبت این کامنت الهی رو برای من نوشتی خیـلی ممنونم دوست خوب من😍
از ته قلبم خوشحالم که خداوند این انرژیِ الهی رو بین منو شما به جریان آورده که بوسیله ی کلمات همدیگه به مسیر های زیبا هدایت بشیم❤️😍
خدای من، ای رب من شکرت🙏❤️
سعیده جانم بهت افتخار میکنم که اینقدر با شوق و ایمان داری این مسیر زیبارو میری جلو💪 مطمئنم پاسخ این ایمان و انرژی، همون بهشت زیباییه که به سلیقه ی قلبی خودت خلق میشه.🌈
خیلی ممنونم بابت آرزوهای زیبات، کلمات پر مهرت و آیه ی هدایتگری که برای ما نوشتی😍🙏
امیدوارم باران معجزات خداوند قلبتو شادتر و ایمانتو قوی تر کنه😍🌈
❤️در پناه رب العالمین ❤️
باسلام به استاد عزیز
امشب من 130 روزه شدم واینوبرای خودم مینویسم که دراین مدت بدون وقفه روی باورهام کارکردم وحرکت کردم برای تغییر وخداوند از طریق دستانش راه رو نشونم میده واینکه استادمیگن روی باورها کارکنیم مثل وحی منزل بپذیرید وتحول در زندگیمون اتفاق می افته به راحتترین شکل ممکن
وخداوند میگه از توحرکت از من برکت ومن دارم با چشمام میبینم اینهمه تغییر در همه جنبه ها واینو بگم قبل از ورودم به سایت از نظر دیگران من بعنوان یه الگوی تمام عیار بودم ولی میخواستم بهتر باشم ودارم نتایج رو میبینم خدایاشکرت
والان با کارکردن روی باورهام طبق قوانین حاکم برجهان هستی بینظیرترین لحظه هام رو دارم میگذرونم از همه جهات وهرروز به خودم میگم کاشکی روزها طولانی تر بود ومن وقت بیشتری برای کارکردن روی باورهام داشتم
ودارم با لذت واشتیاق تمام روی باورهام کارمیکنمونگاهم به اطراف خیلی تغییر کرده وبدنبالش نتایج داره تغییر میکنه خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
وخیلی حواسم به ورودیهای ذهنم هست وبه هیچ عنوان به نازیباییها توجه نمیکنم چون اینکار ناسپاسی کردن از نعمتهای خداونده
وهرزمان که فرصت داشته باشم فایلهای استاد رو میبینم وایمانم به خداوند بیشتر میشه
واستاد الگوی بینظیری برای من هستند
ومن ایمان ویقین واطمینان وامید دارم با کارکردن روی باورهام وحرکت کردن به سمت خواسته ولذت بردن درطول مسیر وتمرکز برروی زیباییهابه هرانچه اراده کنم در اختیار من قرارمیگیرد
درپناه خداوند باشید
به نام الله یکتا
و سلام بر استاد عزیز شیرین تر از عسلم
استاد قشنگ و زیبا و نورانی من
این فایل رو قبلن هم شنیده بودم و لی امروز هدایت شدم به سمت این فایل مجدد و یه حسی بهم گفت بیام به این بخش و این فایل
راستش همزمان گه گوش میدادم به صحبت هاتون اینستاگرام هم داشتم چک میکردم و کلی پیج و تصاویر زیبا رو ذخیره کردم و مدام میبینم و تحسینشون میکنم به این روزها به جای حسرت
عشق میدم به تصویر هر ماشین زیبا و رابطه زیبا و هر چیز زیبا و خدارو شکر میکنم
تا رسیدم به یه پست از یک هنرپیشه خانوم معروف که میدونستم کلی از آشناها و فامیل ها هم فالوور اون هنرپیشه هستند و اومدم لایکش کنم و مثل قبل از آشنایی با شما یه حسی بهم گفت نه امین
اینو اگر لایک کنی فلانی و فلانی میبینند و شاید یه فکر دیگه در باره تو بکنند و از این حرفا
ولی عشق و نیرویی که کلامتون تو وجودم ایجاد کرده بود گفتم
یا الله مدد دوباره این ترس اومد سراغم …
گفتم میخوام خودم باشم و یاد حرفتون افتادم که قضاوت کسی برام مهم نباشه و با خودم گفتم من نیازی نیست خودم رو نوعی جلوه بدم که نیستم و میخوام اونی باشم که هستم
هر چی که هست من این امینو دوست دارم و بهش افتخار میکنم و نیتمم از لایک اون تصویر اون هنرپیشه زن رو میدونم و خدا هم میدونه و همین کافیه …
هر کی هر چی میخواد فکر کنه برام مهم نیست و با قدرت لایک کردم و از این پس لایک خواهم کرد هر چه زیبایی هست در این دنیای زیبا
استاد عزیزم من از زمان آشنایی شما تمام تلاشم اینه که هر چی شما میگید گوش بدم اونم با جانم و نه با گوش ظاهری و دارم نتیجه میگیرم
و یه حس پیامبر گونه ای برای من دارید
یعنی وقتی نتایج رو دارم میبینم و میبینم هر حرفی که شما میزنی اون الله درونم هم میگه امین داره درست میگه و برو و حرکت کن
دیگه هیچ شکی برام نمیمونه و سعی میکنم بر ترس هام غلبه کنم که این بزرگترین پاشنه آشیل منه
و یکیش هم همین ترس از قضاوت دیگران و مورد تایید قرار نگرفتن
راستش از کودکی تمام تلاشم رو میکردم که بچه خوب و آروم و درس خونی باشم
و بودم ولی شاد نیودم و خودم نبودم و یه جورایی فیلم بازی میکردم هم برای خودم و هم برای همه
و همش نگران مهر عدم تایید خاله و عمو و دایی و اینا بودم
و کیف میکردم از تعریف دیگران و محتاج توجه بودم و هستم البته الانم
ولی بزرگترین چیزی که از شما یاد گرفتم همین نترسیدن از هر چیزی هست به جز الله یکتا
ترس از الله یکتا و مهربان که نه
راستش طاقت ندارم از اون الله درونم دور بشم
و میخوام نزدیک تر و نزدیک تر بشم و این ترس من ترس از عذاب نیست و ترس از فراق هستش
یعنی وقتی من میبینم وقتی دستم تو دست خداست و میتونم به مدد الله یکتا خالق هر چیز در زندگیم باشم دیگه نمیخوام دستمو از دست الله بیرون بیارم و تو دست غیر بزارم
که هر چند فهمیدم همه چیز دستان خدا هست ولی نمیخوام تو دستی بزارم که دیدم بهش این باشه که اون دست خدا نیست
برای همین به مدد الله یکتا دارم یه کارایی میکنم و یه رفتاری بدون ترس از قضاوت احدی
من هر بار به یه مهمانی میرفتم تمام تلاشم رو میکردم که جلب توجه کنم و تایید بگیرم
ولی الان به مدد الله یکتا اون مهر تایید و نیاز به توجه رو خودم دارم برای خودم تامین میکنم و مدام خودمو تحسین میکنم در عمل به قانون و غلبه بر ترس ها
و الهی صدهزار مرتبه شکر روز به روز دارم به این سمت میرم که بی نیاز بشم از تعریف و تمجید دیگران و این حس رو کم و کم و کمترش کنم به مدد الله یکتا
و اینو دارم میفهمم که تا من خودم رو از درون تایید نکنم و به خودم باور نداشته باشم اصلا امکان نداره تایید دیگران و اگر هم کسی چیزی بگه ظاهری هست
چون من تا وقتی خودم خودمو قبول ندارم و تایید نکنم چطور ممکنه کسی این حس رو به من داشته باشه
استاد دیگه نمیخوام بچه خوبه باشم
میخوام خود خود امین باشم
استاد میخوام تمرکز لیزریم رو بزارم رو مبارزه با این ترس ها و تردید ها
استاد دیگه نمیخوام و محتاج این نیستم اکر تو یه جمعی میرم به من توجه کنند
میخوام توجهم به خودم و خدای خودم باشه و از این اتصال لذت ببرم چه تو جمع و چه تو تنهایی
استاد عزیزم من مدام مثلا وقتی از مهمونی میومدیم خونه شروع میکردم با خودم حرف زدن و کلماتی رو که تو مهمونی گفته بودم با خودم چندین بار تکرار میکردم که نکنه حرفی زده باشم که فلانی ناراحت شده باشه از دست من و نظرش به من تغییر کنه و هزارتا از این نجواهای شیطانی
ولی الان به لطف الله یکتا و شما استاد عزیزم من مدام فقط قربون صدقه خودم میرم و میگم امین تو بینظیری و هر حرفی زدی حرف دلت بوده و نیازی نیست بشینی اینقدر مرورش کنی و خودتو سرزنش کنی
استاد این امین
این بچه سرکوب شده و ضعیف
داره به نور الله یکتا و به نور آگاهی های شما
داره جون میگیره و داره رشد میکنه
داره مثل یک جوونه از درون یک جنگل انبوه سرش رو از خاک بیرون میاره
بدون ترس له شدن از درختان و جانورای تنومند جنگل و میخواد بره بالا و بالا تا به خورشید برسه
خدایا همین که سرم رو از زیر خروارها خاک و باور غلط دارم درمیارم
برام کلی لذت بخشه و حسم عالیه
تازه دارم زندگی رو زندگی میکنم
بدون مرور مکرر گذشته و ترس های بیهوده از آینده
استاد عزیزم تمرکز لیزری من روی ترس هاست
یعنی هر بار که ترسی به سراغم میاد
میام سایت رو باز میکنم یا فایل های شما رو گوش میدم و یا نظرات بچه ها رو میخونم و کلی انرژی میگیرم برای مبارزه و این جهاد اکبر
و چقدر سپاسگزار خدا هستم
استاد شما از جنس همون فرشته ای هستید که خدا در قرآن میگه به یاری شما میفرستیم در جنگ
و چه جنگی و چه جهادی بالاتر از جنگ با ترس ها و چه یاوری بهتر از آگاهی هایی که شما به ما میدید
و کلامتون و آگاهیتون به مدد الله یکتا نوری شده برای رشد و پرورش این جوانه ای که تازه از دل هزاران خروار خاک در حال بیرون اومدنه
عاشقتونم استاد
قدردان تک تک کلمه هایی هستم که به من یاد دادید و من رو هر روز رها تر ازدیروز کردید
عاشقتونم
سلااااااام استاد قشنگم. همین اول کار بگم چقدر این جمله درسته: شاید خیلیا که این فایل رو گوش میدن الان متوجه نشن و ۶ ماه بعد که دوباره گوش بدن بفهمن….
و من مصداق این جمله هستم. اولین بار که این فایل رو گوش دادم ۳ ماه پیش بود و الان چقدر نکته مهمممممممممممم ازش یاد گرفتم.
هر بار آگاهی جدید
جملات جدید
نکات جدید
چقدر این نکته فرکانس ها و مدارها جالبه!!!
هر بار که مطلبی رو میشنوی در اون سطح فرکانسی که هستی ازش یاد میگیری
خب بریم سراغ این فایل ۲۰ دقیقه ای که آگاهی هاش اندازه ۱۰ ساعته!!! شایدم بیشتر :)
تلاش فیزیکی تا وقتی که باورهات اشتباهن هیچ تاثیری نداره هیچ، وضعیت رو بدتر میکنه. وقتی میگین چقدر کار فیزیکی میکردین اما با همون ذهن قبلی بودین اوضاع تغییری نمیکرد. ولی وقتی باورهاتونو تغییر دادین با تلاش خیلی خیلی کمتر به نتایجی رسیدید که الان از خیلیها در حوزه کاری خودتون در دنیا جلو هستین….
باور باور باور باور …….. همه چیزه
و تلاش فیزیکی فقط اونجایی مهمه که باورت رو تغییر میدی و بهت گفته میشه چکار کنی…. وقتی نگاهتون رو عوض کردین به پول
معنویت
خداوند
جهان
و قوانین ثابت جهان
وقتی پاشنه های آشیل تون رو پیدا کردین و باورهاتونو تغییر دادین….
و چقدر عزت نفس مهمه در این مسیر….
و چقدر ما خوشبختیم که شما مسیرهایی رو که طی کردین و جواب گرفتین رو راحت به ما میگین و ما دیگه وقت مون رو تمرکزی میزاریم برای رشد و رسیدن به اهدافمون….. چه نعمتی ازین بالاتر؟؟؟؟
چون همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم اما همین راه رو بلد نیستیم. و شما دارین توو دوره هاتون راه رو نشون ما میدید…….. میدونم که فرکانسم و باورهام در زمان مناسب به جایی میرسه که منم از دوره هاتون استفاده کنم ولی همین فایل های رایگان فوق العاده هستن حالا ببین دوره ها دیگه چیه اند :)
این جمله چقدر آرامش میده: هیچ عامل بیرونی نیست که اتفاقات زندگی مارو میسازه…..
کافیه نگاهمون رو عوض کنیم
باور مناسب ایجاد کنیم
متهعد باشیم
ووووووووووووو ادامه بدیم
استاد چی بگم؟؟؟ من چی میتونم بگم؟؟؟؟ این یعنی همه چیز!!!!! چقدر این فایل های رایگان عالی هستن
هر روز که بیشتر گوششون میکنم میفهمم مریم جون چی میکفت که چقدر این فایلا عالی هستن
چه آگاهی های عالی و ارزشمندییییییییییییییییییی توو این فایلا هستن با اینکه رایگانن اما میلیون ها می ارزه میلیون ها……..
و کنترل ذهن تمرین میخاد و دوباره یادآوری این قانون قشنگ: تکامل!!! پیشرفت تدریجی
چقدر تاثیر گذاشت روی من اون قسمتی که گفتین میرفتین کوه و ۲۰ روز تنهایی فقط فکر میکردین
خدای من بخام آگاهی های این فایل رو بنویسم باید کتاب بشه!!!!!!
ما رو همیشه به فکر کردن تشویق میکنین و الان میگید که خودتون چقدر این کارو کردین!!!!!! فکر کردین مراقبه کردین و مشاهده گر بودین به افکار و نجواهای ذهن تون
خدای من همین یه آگاهی یعنی همه چیز!!!!!!!!!!!
منم تصمیم گرفتم از امروز صیح هفته ای یه بار برم طبیعت و بفکر کنم به خودم افکارم نجواهام جذب هام و پیشرفتم
به جاهایی که خدا هدایتم کرد و چه مسائل پیچیده ای که من میگفتم حل نمیشه آخه چجوری ولی حل شدن و چقدر راحت و منطقی حل شدن!!!!!
و باااااااااااازم یه پاشنه آشیل دیگه من که آخر فایل بهش اشاره کردین: تمرکز لیزری روی پاشنه آشیل!!!!!!!!! در یک سال
و یکی از مشکلات من که جذب خواسته های مهم و اساسی زندگیم رو تجربه نکردم هنوز بخاطر همینه که تمرکز لیرزی نداشتم روی اون خواسته!!
و من امسال رو نامگذاری کردم به سال موفقیت مالی من!!!!!!!
سپاسگزاریم و خدارو شکر میکنم برای این فایل
تعهد میدم که ۵۰ بار این فایل رو گوش کنم در فواصل زمانی و مدار آگاهیمو طی کنم…
سپاسگزارم از خداوند برای آگاهی هایی که در این فایل از طریق شما به من داد
سپاسگزارم از شما و مریم جون
سلام به بچه های عباسمنشی و استاد قشنگم
و در ادامه خوندن کامنت های سال گذشته ام و بررسی تکاملی که طی کردم امروز به این فایل رسیدم و بعد از دوباره گوش دادنش چقدر خوشحال شدم و از خودم راضی!
من تصمیم گرفتم اون فایلایی رو که به تمرینای استاد عمل کردم توی یه پوشه عمل شده بریزم و ببینم چقدر اهل عمل شدم و چقدر فقط مثه مسکن به فایلای استاد نگاه کردم
چون بهم ثابت شده که عمل مهمه نه فقط حرف زدن و افزایش آگاهی
خوشحالم چون به فایلی رسیدم که فروردین ماه دوباره گوشش کردم و پاشنه آشیلم رو پیدا کردم و اسم امسالم (سال 1400) رو سال سلامتی و ثروت گذاشتم چون وااااااقعا در این دو مورد اوضاع خراب بود
الان که 9 ماه از ابتدای سال میگذره به سلامتی رسیدم که در پوست خودم نمی گنجم و برای ادامه سال تا عید برنامه دارم که سلامتیم رو کامل کنم مثلا موهام رو و پوستم رو بهبود ببخشم و بینایی چشمم رو کامل کنم و …
جدایی از اینها به چنان عزت نفسی رسیدم که (می شود!) باعث شده در مسیر تغییر باورهام و در هنگام برخورد با تضادها مطمئن تر عمل میکنم و با اطمینان قلبی به خودم و توااناییم و این موضوع مهم که هیچ چیزی اون بیرون نیس و همه چیز در درون منه قدم بر میدارم
اگر با بیماری کوچکی مواجه میشم (چون خواسته من سلامتی کامل هست و با تضادهایی مواجه میشم و مشکلاتی که هر چند کوچک هستن اما پدیدار میشن تا من اونارو ببینم و باورهای محدودکننده ای که باعث بوجود اومدنشون شده از بین ببرم. خیلی هیجان انگیزه نه؟) زود میگم اونا رو خودم خوب کردم اینم میتونم
این که چیزی نیس
این خودش یعنی موفقیت
یعنی پیروزی
و این جمله: “میدونم که فرکانسم و باورهام در زمان مناسب به جایی میرسه که منم از دوره هاتون استفاده کنم ولی همین فایل های رایگان فوق العاده هستن حالا ببین دوره ها دیگه چیه اند :)”
خیلی وقتی به این بخش از کامنتم در سال گذشته رسیدم لذت بردم و ذوق خودمو کردم چون تونستم تیرماه 1400 یعنی حدود 7 ماه بعد از این کامنت قدم اول رو بخرم :)
و این جمله: “منم تصمیم گرفتم از امروز صیح هفته ای یه بار برم طبیعت و بفکر کنم به خودم افکارم نجواهام جذب هام و پیشرفتم. به جاهایی که خدا هدایتم کرد و چه مسائل پیچیده ای که من میگفتم حل نمیشه آخه چجوری ولی حل شدن و چقدر راحت و منطقی حل شدن!!!!!”
خوشحالم که حالا یعنی از اول سال تا الان هر روز میرم پیاده روی و موقع پیاده روی با خودم حرف میزنم درباره باورها
چقدر باور رو توو همین پیاده روی هام و در طبیعت برای خودم منطقی کردم
پاشنه آشیل هامو پیدا کردم
چقدر نشستم زیر درخت و بلند بلند با خودم حرف زدم
خدایا شکرت که به حرفای استادم گوش دادم و خودم نتیجه گرفتم. بله وقتی به حرفای استادت گوش بدی خودت نتیجه اش رو میبینی و خودت لذت میبری
و این جمله: “و باااااااااااازم یه پاشنه آشیل دیگه من که آخر فایل بهش اشاره کردین: تمرکز لیزری روی پاشنه آشیل!!!!!!!!! در یک سال. و یکی از مشکلات من که جذب خواسته های مهم و اساسی زندگیم رو تجربه نکردم هنوز بخاطر همینه که تمرکز لیرزی نداشتم روی اون خواسته!!”
خوشحالم که الان دیگه این مشکل رو ندارم و تمرکز میزارم روی یه موضوع و میرم جلو تا بدستش بیارم و باورم رو تغییر بدم
با همین روش و تمرکز تونستم سلامتیم رو بدست بیارم و بیماریام رو که اگه اینجا اسماشو بخام بیارم همه تعجب میکنن یعنی یه دختر جوان این همه بیماری داشته؟ خوب کردم
و این جمله: “تعهد میدم که ۵۰ بار این فایل رو گوش کنم در فواصل زمانی و مدار آگاهیمو طی کنم…”
و دارم به این تعهد هر چند وقت یه بار عمل میکنم تا در مدارهای بالاتر این فایلهارو گوش کنم
از خودم ممنونم برای ادامه این مسیر سرسبز
از خودم که پای خودم وایسادم تا آخرش
و استاد قشنگم برای مفاهیم عمیقی که به من یاد داد
دوستون دارم…