جهان به گونه ای خلق شده که به فرکانس های شما پاسخ می دهد. یعنی شما مانند یک دستگاه تولید کننده فرکانس هستی و جهان دستگاهی است که فرکانس های شما را دریافت و آنها را تبدیل به تجربه هایی نموده و وارد زندگی تان می کند.
درک این قانون، تحولی اساسی در زندگی ام آفرید زیرا به من آموخت که مهم ترین کار زندگی ام این است که با کنترل ورودی های ذهنم، با تمرکز بر نکات مثبت هر چیزی در اطرافم و تجربه ام، باورهای قدرتمند کننده ای بسازم تا فرکانس های قدرتمند کننده ای به جهان ارسال نمایم که موجب رخ دادن اتفاقاتی بشود که تجربه شان را دوست دارم.
این قانون مرا در این باره به یقین رسانید که احساس خوب = اتفاقات خوب و احساس بد = اتفاقات بد.
اما این سوال بزرگ در ذهنم بود که اگر خداوند قرآن برای هدایت مان آفریده، چرا چیزی درباره چنین اصل مهمی نشنیده ام؟
چرا خانواده ی به شدت مذهبی ام که مدام در حال مطالعه قرآن اند، اینقدر آدمهای ناشادی هستند.
چرا همیشه با التماس و تضرع با خدا صحبت می کنند؟
چرا رابطه شان با خداوند، اینقدر غم انگیز است؟
با این سوالات، سراغ قرآن رفتم. شروع به جستجوی تمامی آیاتی نمودن که حاوی ریشه “حزن” بود.
نتیجه این تحقیق، دنیایم را تغییر داد. من خدایی را در قرآن یافتم که اساس قوانینش “احساس خوب داشتن” است. خدای من، خدای زیبایی، شادی و سرور است. خدایی که مدام به پیامبرش حتی در بدترین شرایط، امر می کند که غمگین نباش
مادر موسی را در لحظه حساسی که فرزندش را به نیل می اندازد با نوای “غمگین نباش” آرام می کند
به نظرم این خدا ستودنی است و پیروی از قوانینش که می گوید احساس خوب= اتفاقات خوب، برایمان کافی است.
سید حسین عباس منش
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD616MB52 دقیقه
- فایل صوتی نشانه های قانون جذب در قرآن47MB52 دقیقه
part 4
دوبار کلمه ی حزن در این آیه ها اومده و هر دو بارش هم بدون “لا” اومده و این نتیجه ی حزن یعقوب بود. یعقوب نتونست احساساتشو کنترل کنه و نابینا شد، یعقوب نتونست از قانون استفاده کنه و سالهای سال یوسف رو ندید، یعقوب نتونست وابستگی شو از فرزندش دور کنه، نتونست رها کنه، نتونست بپذیره، نتونست این جدایی رو خیر درش ببینه و آرام بگیره و خوشحال باشه و ایمانشو حفظ کنه و به همین دلیل یوسف رو سالهای سال ندید و بیمار شد و نابینا شد و این دردسرها رو کشید. این قانونه، قانون اصلا براش تفاوتی نداره که شما پیامبر هستی یا کافر، مسلمان هستی یا مسیحی، سیاه پوست هستی یا سفید پوست، به هر شکل و برای هر فرد این قانون صدق میکنه: احساس بد = اتفاقات بد
اگر غم خودتو حتی به خدا عرضه کنی به این معناست که داری فرکانس بد میفرستی. خداوند میفرماید حتی در مورد ناراحتی های خودت هم با من صحبت نکن. احساس منفی = اتفاقات منفی. فرقی نمیکنه که احساس منفی داری با کی درد دل میکنی، خیلی از افراد وقتی که غمگین میشن میان درد دل میکنن مخصوصا خانمها، صبح یک احساس بدی رو تجربه میکنن و از صبح تا شب در مورد احساس بد با بقیه صحبت میکنن، با مادرشون، با خواهرشون، با دوستشون و … نمیدونن که احساس بد و صحبت کردن درباره احساس بد، احساس بد بیشتری ایجاد میکنه. احساس غم، احساس ناراحتی، احساس ناامیدی = اتفاقات بد و شرایط بدتر. به خاطر همینه که تاکیدم بر این هست که اگر احساس بدی داری در موردش صحبت نکن، در موردش ننویس، در موردش با کسی حرف نزن، در موردش فکر نکن و بذار احساس بد بگذره، برگرد به نعمت هات فکر کن، به چیزهایی که به خاطرش سپاسگزار خداوند هستی.
همون موقع که حضرت یعقوب یوسف رو از دست داد مطمئنم هزاران نعمت داشت که با توجه کردن به اونها احساسشو خوب کنه. من خودم در شرایطی قرار گرفتم که فرزندمو از دست دادم، وقتی که فرزندمو از دست دادم واقعا احساس خوب داشتن کار خیلی سختی بود من اینو قبول دارم اما من به خاطر اینکه این قوانین رو درک کرده بودم تونستم بعد از 3 ساعت احساس خودمو خوب کنم و خداوند رو سپاس بگم به خاطر اینکه بچه ی من رو به من داد و مدت ها من با اون لذت بردم و بعد بچه رو از من گرفت و پیش خودش برد و یه روزی هم من خواهم رفت و من تونستم با تغییر دیدگاه و سپاسگزاری به خاطر بقیه ی نعمت های خداوند خودم رو به احساس خوب برسونم و ایمان دارم که هرکسی میتونه این کار رو انجام بده و من تونستم این کار رو انجام بدم و شما هم میتونی این کار رو انجام بدی حتی در مورد مرگ عزیزان. اینو باید از ابراهیم یاد بگیریم که ابراهیم به فرمان خداوند چاقو رو زیر گلوی اسماعیل پسرش میذاره، اینقدر وابسته نیست، اینقدر ایمان داره، اینقدر مطمئنه، اینقدر توحید و یگانه پرستی در تمام وجودش ریشه دوانده که این کارها رو انجام میده. تفاوت بین ابراهیم و یعقوب تفاوتی هست که توی قرآن کاملا واضح توضیح داده شده به همین دلیله که خداوند بارها و بارها به پیامبر اسلام میگه پیرو ابراهیم باش به خاطر اینکه اون الگو و اسوه ی قرآنه، به خاطر اینکه اون مرد شماره یک قرآنه، به خاطر اینکه اون تونسته بود این کارها رو انجام بده، اون تونسته بود کنترل عواطف و احساسات خودشو به شکل باورنکردنی به دست بگیره، اون تونست فرزندشو و همسرشو در زمانی که فرزندش طفل شیرخواری بود به فرمان خداوند رها کنه وسط بیابان و نگران هیچ چیز نباشه و نترسه و 20 سال بعد برگرده! این تفاوت انسان هاست و اگر میخواهیم از زندگی و دنیا لذت بیشتری ببریم باید بتونیم این کار رو انجام بدیم، باید بتونیم در شرایط بسیار بسیار سخت احساس خوبی رو تجربه کنیم و این کار شدنیه، با تمرین شدنیه، با باور شدنیه. این صحبت ها باید باور ما رو تغییر بده. من به شما قول میدم که اگر در این مسیر قرار بگیرید اتفاقات عالی برای شما رخ میده و شما یک انسان واقعا ضربه ناپذیر می شوید، یک انسانی که هیچ چیز نمی تونه اونو ناراحت کنه و غمگین کنه، یک ابراهیم، به شرطی که بتونیم ایمان داشته باشیم به خدا و هر شرایطی رو بپذیریم و نگرانش نباشیم و نذاریم که اتفاقات و شرایط ظاهری احساس ما رو بد کنه. آیه ی بعدی سوره ی قصص آیه ی 8 این بار هم “حزن” بدون “لا” اومده و ببینیم که چرا بدون “لا” اومده:
فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا ۗ إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا کَانُوا خَاطِئِینَ
خاندان فرعون او را از آب گرفتند تا سرانجام دشمن و مایه ی اندوهشان شود، مسلماً فرعون و هامان و لشکریانشان در اشتباه بودند
اینجا که حزن هم اومده برای کی اومده؟ برای فرعون و هامان. و اما آیه ی بسیار بسیار مهم که حزن بدون “لا” اومده و با “لـ” اومده یعنی برای محزون شدن، برای غمگین شدن. بسیار این آیه آگاهی دهنده هست. سوره ی مجادله آیه ی 10 خداوند میفرماید:
إِنَّمَا النَّجْوَىٰ مِنَ الشَّیْطَانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَلَیْسَ بِضَارِّهِمْ شَیْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
نجوا مسلما کار شیطان است که میخواهد مومنان را غمگین کند ولی به جز به اذن خدا نمیتواند ضرری به آنها برساند بنابراین مومنان باید تنها بر خدا توکل کنند
نجوا همون گفتگوهای ذهنیه که صبح تا شب داره تو مغز ما به ما میگه بدبخت شدی، کارتو ازت گرفتن، بیکار میشی، ترکت میکنه همسرت، بی پول میشی، بچه تو از دست میدی، مریض میشی، دلار داره میره بالا، اوضاع داره سخت میشه، رقابت داره بیشتر میشه، گفتگوهای ذهنی که هرروز از صبح تا شب ما داریم با خودمون صحبت میکنیم. دوستان “انما” در قرآن یعنی این است و جز این نیست، یعنی دقیقا، به درستی که، مطمئنا، بدون شک. نجوا تنها از سوی شیطان است، برای چی؟ برای اینکه مومنان را غمگین کند.
این گفتگوهای ذهنی ای که شروع میکنه با ما صحبت کردن وقتی یه اتفاق بدی میفته از سوی شیطانه. مثلا به ما خبر میدن که آقا شرکت میخواد تعدیل نیرو کنه، تو ذهن خیلی از ما این اتفاق میفته که خوب ما بیکار شدیم، از کار حتما ما رو اخراج میکنن، بعد دیگه این گفتگوها شروع میکنه: بله تو رو اخراج میکنن، تو آدم بی کفایت و بی لیاقتی هستی، نمیتونی برای خونه درآمد ایجاد کنی بعد دیگه اجاره خونتو نمیتونی پرداخت کنی، این گفتگو ادامه پیدا میکنه، همسرت ازت شاکی میشه ازت جدا میشه میره، وسایلتو صاحبخونه میریزه وسط کوچه، توی خیابون چادر زدی داری یه گوشه ای زندگی میکنی و این نجواها شروع میکنه به ادامه دادن و اوضاع رو هی بدتر و بدتر و بدتر جلوه میده.
خیلی از این نجواها، خیلی از این گفتگوهای ذهنی اگر دقت کنید هیچوقت اتفاق نمیفته اما ما همچنان به حرف اونا گوش میکنیم و اونا رو باور میکنیم. اینا یک توهمه که از سمت شیطانه. توی کسب و کار خودمون زنگ میزنن میگن که آقا فلان بارت توی گمرک گیر کرد نیومد، دوباره این گفتگوها شروع میکنه به صحبت کردن: بدبخت شدی، بیچاره شدی، چک هاتو نمیتونی پاس کنی، خیلی از ما این گفتگوها رو باور میکنیم و باهاش به قعر چاه میریم و به نابودی میرسونیم خودمونو فقط به خاطر یک توهمی که شیطان در ذهن ما داره ایجاد میکنه. این نجواها رو باور نکنید این نجواها کار شیطانه، وظیفه ی شیطانه که این کار رو انجام بده، شیطان اومده که یه همچین کاری انجام بده فقط، کارش همینه، وظیفه ش همینه.
در شرایط بسیار سختی همه ی ما قرار میگیریم، وقتی که شما در شرایط سختی قرار میگیرید ذهن شما فقط در مورد بدبختی و نگرانی و ناراحتی صحبت میکنه و این وظیفه ی شما هست که نگاهتو عوض کنی، این کار باید آگاهانه صورت بگیره. اگر روی خودت آگاهی نداشته باشی اگر روی خودت شناخت نداشته باشی اگر خودت آگاهانه با خودت کار نکنی مطمئن باش ذهن تو تورو فقط فریب میده و اوضاع رو فقط برات بدتر میکنه. به همین زیبایی در این کتاب خداوند توضیح داده شده “انما النجوا من الشیطان” برای اینکه مومنان را غمگین کند و ادامه ی آیه کاملا توضیح میده میگه ولی به اندازه ی شیئی نمیتونه به کسی ضربه ای بزنه الا به اذن الله. دوستان این توهمات رو باور نکنید چون هیچ ضربه ای به شما نمیزنه، به اندازه ی شیئی به شما ضربه نمیزنه. و ” مومنان باید تنها بر خدا توکل کنند” خداوند راهش رو هم داره توضیح میده میگه وقتی این نجواها میاد که میگه اوضاع بد شد، بدبخت شدی، همسرت ازت جدا میشه، بچه ت از دست رفت، کارتو از دست دادی، دلار رفت بالا، مجوزت فلان شد، این هیچ کاری نمیکنه شما باورش نکن. این کار شیطانه که میخواد ما رو غمگین کنه، مومنین فقط باید به الله توکل کنند و همین کافیست. وقتی شما الله رو باور میکنید احساست خوب میشه.
پس فقط در یک جای قرآن گفته که “برای غمگین کردن” و اونم کار کی بوده؟ کار شیطان بوده. پس اگر کسی به تو گفتش که باید غمگین باشی این دیدگاه دیدگاه شیطانیه. به صورت واضح و کامل، آشکارا توی قرآن داره توضیح میده این دیدگاه دیدگاه شیطانیه که باید غمگین باشی و این نجواها رو باور نکنیم و ایمانمون رو حفظ کنیم. امیدوارم که تو این برنامه دیدگاه خودمونو در مورد غم تغییر داده باشیم، باور خودمونو تغییر داده باشیم و ایمان داشته باشیم که احساس خوب = اتفاقات خوب. احساس خوب فقط موقعی به وجود میاد که ما توکل کنیم به الله، موقعی که باور کنیم، موقعی که قدرتشو باور کنیم و بعد اتفاقات خوب برامون میفته اما اگر نجواهای ذهنمون رو باور کنیم اتفاقات بد میفته برامون، ذهنی که جایگاه شیطانه. قلب جایگاه خداونده و ذهن جایگاه شیطانه، اینو (ذهن رو) باورش نکن.
ذهن شما هیچوقت احساس خوبی به شما نمیده. اگر اتفاقات بد بیفته ذهن شما اگر روش کار نکرده باشی هیچوقت نمیاد بگه اتفاقات خوب برات داره رخ میده. من برای شما مثال میزنم، خیلی موقع ها این مثال رو در مورد خانم ها میزنم، فرض کنید که یک خانمی فرزندش هرروز ساعت 12:30 ظهر میومده خونه، الان ساعت 1:30 هست و فرزندش هنوز به خونه نیومده و این نجواها شروع میکنه به گفتگو کردن. این نجواها میگه بچه ت تصادف کرده، بردنش بیمارستان، احتمالا پزشک ها نتونستن براش کاری بکنن و کار تموم شده و الان به تو زنگ میزنن که بیای مثلا جسد رو شناسایی کنی و دقیقا مادر داره همین صحنه ها رو تو ذهنش می بینه و این نجوا داره هی به این روند ادامه میده. به همین دلیله که وقتی بچه میاد خونه به محض اینکه مادر می بینه محکم میزنه توی گوشش میگه از اون موقع تا حالا کجا بودی؟ دل من هزار راه رفت! یعنی چی هزار راه رفت؟ این کار شیطانه. چرا مادر هیچوقت این فکر رو نمیکنه که چه جالب بچه ی من ساعت 12:30 هرروز میومد امروز ساعت 1:30 نیومده حتما داره تو کوچه با بچه ها بازی میکنه چقدر بچه ی شادابی دارم، شاید دنبال یه گربه ای کردن دارن میرن دنبال گربه اینور اونور، شاید تو مدرسه نشستن دارن تکالیف همدیگه رو می نویسن دارن به همدیگه کمک میکنن و شاید هر اتفاق جالب دیگه ای داره میفته چرا اینجوری فکر نمیکنه؟ چون شیطان نمیذاره که اینجوری شما فکر کنید و این کار باید یک فکر آگاهانه باشه. هیچ کس اگر روی فکر خودش کار نکرده باشه در این شرایط فکر خوب نمیکنه چون این نجواها همواره اوضاع رو بدتر نشون میده مگر اینکه شما رو ذهن خودت کار کرده باشی و این کار رو آگاهانه انجام بدی. بخاطر همینه وقتی که یه اتفاق بد میفته فقط افکار منفی به وجود میاد یعنی اینجوری نیست که اگه شما فرزندت دیر برسه خونه ذهن شما بگه چه جالب، چقدر خوب شد که دیر اومد حتما داره اتفاقات خوب براش رخ میده، ذهن هیچوقت این کار رو نمیکنه، ذهن به بدترین اتفاق ممکن فکر میکنه و اونو برات انقدر واقعی نشون میده که شما گریه میکنید، شما عصبی میشید، شما به پزشکی قانونی زنگ میزنید و شما توی گوش بچه تون میزنید. این نگرانی شما رو نشون میده، این اضطراب توهم زا رو نشون میده که کار شیطانه. امیدوارم که از این به بعد مچ شیطان رو بگیرید. از این به بعد هر فکری، هر دیدگاهی، هر نگرشی که به شما احساس بدی میده به این معناست که این دیدگاه، این فکر و این نگرش از جایگاه شیطان برخواسته و هر فکری و هر دیدگاهی و هر نگرشی که به شما احساس آرامش میده، احساس اطمینان میده، احساس شادی میده این به این معناست که خداوند داره با شما صحبت میکنه به همین راحتی میشه شناخت، میشه پیغام ها رو شناخت. پیغام هایی که احساس بد میده، احساس ترس، احساس اضطراب، احساس ناامیدی، احساس خودکشی، احساس یاس، احساس عصبانیت میده فقط و فقط جایگاه شیطانه و خودتون دیدید بارها و بارها این احساس های ترس آور و زجرآور برای شما به وجود اومد اما هیچ اتفاقی نیفتاد. بارها و بارها ما نگرانی های بیهوده و مزخرفی داشتیم که با گذر زمان دیدیم که یک توهم الکی بود که ما شب تا صبح به خاطرش نخوابیدیم و گریه کردیم و هیچ اتفاق بدی هم نیفتاد. پس اسلحه ی شیطان رو بشناس و خدا رو باور کن و اون وقته که زندگی تو سراسر شادی و عشقه، سراسر زیبایی و مهربانیه. امیدوارم که بتونیم در این مسیر حرکت کنیم. از خدا میخوام که ما رو به راه راست، به راه کسانی که به آنها نعمت داده نه کسانی که برآنها غضب کرده و نه گمراهان هدایت کنه. خدایا تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم.
part 3
آیه ی بعدی سوره ی قصص آیه ی 7:
وَأَوْحَیْنَا إِلَىٰ أُمِّ مُوسَىٰ أَنْ أَرْضِعِیهِ ۖ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحْزَنِی ۖ إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ
به مادر موسی وحی کردیم که او را شیر بده و چون بر جانش بیمناک شدی او را به دریا بینداز، نترس و اندوهگین مشو که ما او را به تو باز می گردانیم و در سلک پیامبرانش می آوریم
این فضا رو بیاید باهم تجسم کنیم، شما فرض کنید که مادر یک فرزند هستید، در شهر پیچیده که ما طفل ها رو بچه های شیرخوار رو میکشیم، همه ی سربازان فرعون خانه به خانه دارن وارد خانه ها میشن و بچه ها رو میکشن و به مادر وحی میشه که تو فرزندت رو وقتی که بر جانش بیمناک شدی به دریا بینداز! دوستان قبول کنید که این کار واقعا به هیچ عنوان با ذهن منطقی قابل بررسی نیست یعنی از نظر ذهن منطقی هر کجای دیگه بندازتش احتمال زنده موندنش بیشتره تا اینکه بندازتش به رود نیل یا بندازتش به دریا. بچه ای که رو دریا باشه کوچکترین موجی اون گهواره رو برمیگردونه و بچه غرق میشه. فرض میکنیم که اصلا موجی هم نیاد گهواره به سمت دریا میره، در دریا گم میشه بدون آب و غذا بچه خیلی زود از دست میره، نه کسی پیداش میکنه، نه کسی میتونه بهش کمک کنه، ولی خداوند این راه رو پیشنهاد داد، بندازش به دریا! کی میتونه این کار رو انجام بده؟ کی میتونه بچه ی خودشو به دریا بندازه؟ فقط کسی که ایمان داره، کسی که باور داره خداوند رو، کسی که قبول داره که تمام اتفاقات جهان به دست خداونده و نگران هیچ چیز نیست و باز هم به مادر موسی تاکید میکنه خداوند که نترس و غمگین مباش، چرا که اگر غمگین باشی از دستش خواهی داد، چرا که اگر غمگین باشی اوضاع بر تو سخت میشه، نترس و غمگین مباش و این کار رو انجام بده. و ما دیدیم که چطور این بچه رفت به نهری که از خانه ی فرعون رد میشد رسید، این بچه رو دیدن، مهرش به دل همسر فرعون افتاد و اون خواست بچه رو نگه داره و چقدر جالب که بچه از هیچ دایه ای شیر نخورد، شهر رو گشتن دنبال دایه ای که بتونه بچه رو شیر بده و خواهر موسی به همسر فرعون پیشنهاد کرد که من یک دایه ای رو سراغ دارم که شاید بتونه بهش شیر بده و بچه رو دادن به مادر موسی که شیر بده و بچه برگشت پیش مادرش و بچه سالم موند و خدا حفظش کرد. چقدر زیبا شما این پروسه رو دقت کنید، چقدر این اتفاقات عجیب ولی واقعیه که بچه رو به دریا میفرستی اونا پیداش میکنن، شیر نمیخوره بچه، میان به خودت میدن که بچه پیش تو بزرگ بشه با هزینه های اونا، با امکانات اونا و تو هم بچه تو داری، هم عشقتو داری، هم نگران هیچ چیز نیستی، فرزندت شده فرزند فرعون و هیچ خطری هم تهدیدش نمیکنه دیگه، این کار خداست. این حس مادر موسی، این ایمان و این احساس آرامش این اتفاق رو به وجود میاره، و اگر نگران میشد این اتفاق نمیفتاد، و اگر نگران میشد از دستش میداد، و اگر میترسید از دستش میداد.
از هرچی بترسیم سرمون میاد، این یک قانونه. به خاطر هر چیز نگران باشی از دستش میدی، این یک قانونه. اگر خودتو غمگین کنی، اگر یک رابطه ای رو از دست دادی و خودتو غمگین کنی و ناراحت بشی اوضاع بسیار بسیار بدتر خواهد شد، اما اگر ایمان داشته باشی و رها کنی، اگر باور داشته باشی و رها کنی مطمئن باش همه ی اتفاقات به نفع تو خواهد بود. این ایمان واقعی میخواد، این احساس خوب واقعی میخواد، احساس آرامش واقعی میخواد.
*
از این قسمت برنامه میریم سراغ آیه هایی که بدون “لا” ی نفی اومده کلمه ی “حزن” یا ریشه ی “حزن”، ببینیم که به چه شکل هست؟ در تمام مواردی که توضیح داده شد گفته بود “غمگین مباش” اما یه جاهایی هم هست که نگفته “غمگین مباش”، ببینیم که اون آیه ها چه آیه هاییه؟ و شاید تضاد داشته باشه با قانون جذب، با قانونی که میگه آقا غمگین بودن اتفاقات بد رو به وجود میاره. با هم مرور میکنیم. آیه 34 سوره ی فاطر:
وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ ۖ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ
(پیشی گرفتگان در خوبی ها در بهشت) می گویند: “سپاس خدایی را که اندوه را از ما گرفت زیرا که پروردگار ما آمرزنده و شکر پذیر است”
ببینید اینجا که بدون “لا” اومده باز هم معناش اینه که تشکر میکنن بهشتیان از خداوند که اندوه رو از اونها دور کرد. ایمان = دوری اندوه و آرامش و عشق، بی ایمانی = اندوه و غم. ایمان به خداوند میاد، اندوه میره. نمیتونه غم و ایمان در یک جا باشه، نمیتونه نور و تاریکی در یک جا باشه، نمیتونه سلامتی و بیماری در یک جا باشه، نمیتونه خیر و شر در یک جا باشه، نمیتونه فقر و ثروت در یک جا باشه، وقتی که ایمان هست غم وجود نداره. سپاس خدایی را که غم را از ما گرفت و تشکر کنیم و از خدا بخوایم که غم رو از ما بگیره. این یک باور غلطه که خوبه بعضی موقع ها غگین باشیم. خیلی از ما باور کردیم که ببین خیلی خوشحا نباش ها! بلا سرت میادا! بعد از هر خنده ای گریه ایه ها! نه دوست من بعد از هر خنده، خنده ی بیشتره، بعد از هر گریه، گریه ی بیشتره. سپاس خدایی رو که غم رو از ما گرفت. این رابطه ی با خداست که غم رو دور میکنه. سوره ی انعام آیه ی 33:
قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذِی یَقُولُونَ ۖ فَإِنَّهُمْ لَا یُکَذِّبُونَکَ وَلَٰکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیَاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ
می دانیم که گفته های کافران غمگینت میکند. اما آنها تو را تکذیب نمی کنند بلکه ستمکارانی هستند که آیه های الهی را انکار می کنند
بازهم داستان مدیر، معلم و شاگرد. یک مدرسه ای رو در نظر بگیرید، شاگردان به حرف معلم مدرسه گوش نمیکنند و معلم مدرسه ناراحته، مدیر مدرسه میاد به معلم میگه ببین اونا تو رو نمیخوان اذیت کنن اونا با من مشکل دارن که درس نمیخونن. اگر اذیت میکنن، اگر درس نمیخونن، اگر دری وری میگن، اگر مسخره بازی میکنن، اگر تو رو اذیت میکنن تو داری ناراحت میشی، به خودت نگیر اونا با من لج دارن، اونا میخوان حال منو بگیرن. درواقع داره بار احساسی منفی و غم رو از دوش پیامبر برمیداره. میگه ما آگاه هستیم که تو داری ناراحت میشی اما این کار رو نکن، اونا با تو کاری ندارن اونا با من طرفن. چقدر زیباست! دوستان این حرفا به این معناست که هرگز نباید غمگین بشیم، ما انسان هستیم ما آدم آهنی نیستیم، ما انسان هستیم با عواطف انسانی، ما نمیتونیم که اگر بچه مونو از دست دادیم غمگین نباشیم، ما نمیتونیم اگر کسب و کارمونو از دست دادیم غمگین نشیم، ما انسان هستیم توقعی هم نیست که غمگین نشیم اما توقع هست که در وضعیت غم و اندوه نمونیم و بکشیم خودمونو به وضعیت آرامش. ناراحت شدن، عصبانی شدن و نگران شدن طبیعیه، برای همه ی جهان اتفاق میفته، هیچ کس نیست که بگه من تا بحال ناراحت نشدم و غمگین نشدم اما مهم اینجاست که این فرکانس رو ادامه ندی و اگر شما لحظات کوتاهی رو غمگین باشی و ناراحت باشی هیچ اتفاق بدی برات نمیفته چون اون فرکانس غم به اندازه ی کافی قوی نشد که اتفاقات بد رو برات به وجود بیاره. یک فرد افسرده با یک روز افسردگی و غم، افسرده نمیشه، با یک ماه هم افسرده نمیشه، افرادی که افسرده میشن سالها افکار منفی اونها رو احاطه کرده و سالها غمگین هستن و سالها ناراحت هستن، بعد از چندین سال افسردگی سراغ اونها میاد. هیچ کس با یک روز و با یک ساعت و با یک ماه ناراحت بودن افسرده نشده، یک روند طولانیه. به خاطر همین اگر شرایط بدی رو داشتی نگران نشو که وااای من غمگین شدم الان اتفاقات بدی برام میفته، وای من عصبانی شدم الان دیگه از در و دیوار بدبختی برام به وجود میاد، نه، با یک زمان کوتاه عصبانی شدن یا غمگین شدن یا ناراحت شدن هیچ اتفاق بدی برای شما رخ نمیده. اما اگه در این فرکانس بمونی و این فرکانس رو ادامه بدی اون وقته که این فرکانس به جایی میرسه، به قدرتی میرسه که میتونه اتفاق بد رو برای شما به وجود بیاره و نکته ی جالب اینجاست که برای افسرده شدن یک فرد باید چندین ماه و سال غمگین باشه تا افسرده بشه اما برای خوشحال شدن با یک روز افکار مثبت شما به آرامش و شادی میرسید. یعنی اینجوری نیست که شما اگر غمگین و افسرده هستی باید 3 سال احساس خوب و فکر خوب داشته باشی تا تازه به آرامش برسی، شاد باشی، روحیه ت خوب بشه، نه، با یکی دو روز فکر درست سریع برمیگردی به خاطر اینکه نیروی حاکم بر جهان نیروی خیره، به خاطر اینکه جریان هستی جریان خیره و وقتی که شما در مسیر درست قرار میگیری مثل کسی هستی که تو سرپایینی داره حرکت میکنه ، خیلی زود به مقصد میرسی. اما برای اینکه در مسیر مخالف قرار بگیری و غمگین باشی، سربالاییه، باید خیلی ادامه بدی، خیلی غمگین باشی، خیلی داغون کنی خودتو تا افسردگی بگیرتت، تا ناراحت بشی. سوره ی یوسف آیه ی 13: خیلی این داستان سوره ی یوسف فوق العاده س. حضرت یعقوب به برادران یوسف میگه:
قَالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنِی أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَأَخَافُ أَنْ یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ
گفت: “اگر او را ببرید غمگین میشوم و میترسم شما غفلت کنید و گرگ او را بخورد.”
در قانون فرکانس، در قانون جذب اگر شما نگران یک موضوعی باشید اون موضوع برای شما اتفاق میفته، اگر شما در مورد یک موضوعی ترس داشته باشید اون ترس برای شما اتفاق میفته و یعقوب ترسیده بود و یعقوب نگران بود و یعقوب ترسش رو ابراز کرد گفت من میترسم که شما غفلت کنید و گرگ اونو بخوره. یعقوب به برادران یوسف، به پسرانش کلید داد و اونا دقیقا همین حرف رو به یعقوب زدن و وقتی یوسف رو به چاه انداختن اومدن گفتن گرگ اونو خورد. چه ارتباطی هست بین حرفی که یعقوب میزنه قبل از این اتفاق و اتفاقی که میفته؟ و دقیقا همون چیزی که یعقوب پیش بینی کرده بود. خیلی موقع ها هست ما به خاطر افکار منفی و ترس هامون این ترس ها رو انقدر می پرورونیم تو ذهنمون که دقیقا همون اتفاق میفته مثلا ترس از سرقت ماشینمون و همون اتفاق میفته و بعد میگیم که من دقیقا می دونستم که این اتفاق میفته. خیلیا وقتی اتفاق میفته فکر میکنن پیشگو هستند، فکر میکنن بهشون الهام شده که این اتفاق میخواد در آینده براشون بیفته. این الهام نیست، شما نوسترآداموس نیستی، شما اینو ساختی! این یک پیش بینی نبوده، این یک پیشگویی نبوده، این یک اتفاقی بوده که تو خلقش کردی نه یک پیش بینی. یعقوب این اتفاق رو برای خودش خلق کرد. یعقوب برای یوسف دردسر ایجاد نکرد، یوسف شد عزیز مصر، یعقوب برای خودش دردسر ایجاد کرد و بسیار واضح در این آیه توضیح میده که من نگرانم که اونو ببرید و گرگ اونو بخوره، من میترسم. ترس و نگرانی نتیجه ش همین شد. نتونست احساس خودشو کنترل کنه، نتونست غمگین نباشه، نتونست ناراحت نباشه، نتونست بپذیره، نتونست ایمان داشته باشه و این نتیجه رو گرفت. آیه 84، 85 و 86 سوره ی یوسف، ببینید چقدر داستان دقیق داره اتفاق میفته و دقیقا طبق همون قانونی که از اول برنامه داریم در موردش صحبت میکنیم:
وَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ یَا أَسَفَىٰ عَلَىٰ یُوسُفَ وَابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ (84) قَالُوا تَاللَّهِ تَفْتَأُ تَذْکُرُ یُوسُفَ حَتَّىٰ تَکُونَ حَرَضًا أَوْ تَکُونَ مِنَ الْهَالِکِینَ (85) قَالَ إِنَّمَا أَشْکُو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ (86)
از آنها روی برگرداند و گفت: “افسوس بر فراق یوسف.” و چشمانش از اندوه سفید شد، و اندوه خود را فرو خورد. (84) گفتند: “به خدا سوگند آن قدر به یاد یوسف هستی تا بیمار شوی یا بمیری.” (85) گفت: “شرح اندوه و پریشانی خود را فقط به خدا میگویم چیزهایی از (لطف) خدا می دانم که شما نمیدانید. (86)
part 2
این به این معناست که ما خیلی خیلی ادعا میکنیم که ما مسلمون ها میریم به بهشت و بقیه به بهشت نمیرن، ما آدمای خوبی هستیم و بقیه آدمای پستی هستن. این آیه به صورت کامل و واضح میگه هر کسی که ایمان داشته باشه (فرقی نمیکنه که یهودی باشه یا مسیحی باشه یا مسلمون) به خداوند و روز آخرت و دنیای پس از مرگ و کار خوب انجام بده، (نتیجه ی ایمان عمل صالحه) پاداشش نزد خداوند محفوظه و نه غمی داره و نه ترسی داره. پس این باور اشتباه که فقط ما هستیم یا افراد خاصی هستند که به بهشت میروند یک دیدگاه کاملا اشتباه هست.
به صورت کاملا واضح نه فقط در این آیه، در آیه ی مشابه همین آیه دقیقا همین کلمات تکرار شده و توضیح داده شده. بسیار بسیار من این آیه رو دوست دارم و این دیدگاه رو تغییر میده که فقط افراد خاصی، فقط مسلمون ها میرن بهشت، (باورهایی که به ما گفتن) اصلا ارتباط نداره که شما مسلمون هستی یا یهودی یا مسیحی، ارتباط داره به فرکانسی که ارسال میکنی، ارتباط داره به ایمانمون، ارتباط داره به باورمون، ارتباط داره به عمل نیکمون و هرکسی در این فرکانس قرار بگیره مطمئنا در دنیا و آخرت اندوهگین نخواهد بود. آیه ی بعدی 139 آل عمران:
وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
سست و غمگین نشوید چرا که اگر ایمان داشته باشید برترید
خداوند خیلی زیبا اینو در جنگ های پیامبر میگه که اگر شما غمگین شوید در جنگ شکست میخورید. ببینید خیلی خیلی زیبا خداوند از این قانون استفاده کرده برای اینکه این قانون با هیچ کس تعارف نداره. دوستان اگر شما احساس بدی داشته باشید اصلا فرقی نمیکنه که کی هستی، احساس بد = اتفاقات بد بخاطر همین خداوند اینطور این قانون رو توضیح میده که میگه اقا غمگین نشو، نا امید نشو و بدون که اگر ایمان داشته باشی حتما پیروزی. چرا که اگر غمگین شوی اصلا مهم نیست که چند نفری؟ اصلا مهم نیست که تو جبهه ی محمد رسول الله هستی یا جبهه ی مخالف، در هر صورت ناامیدی و غم باعث شکسته و چقدر زیبا خداوند به این شکل اینو میفهمونه به بندگانش. در اون زمان 1400 سال پیش مردم هیچ دیدگاهی نسبت به فرکانس نداشتن، همین الان هم ندارن. همین الان با اینکه رادیو و تلویزیون و ماهواره و … هست و ما در تمام زندگیمون احاطه شدیم با فرکانس بازم ما چون فرکانس رو نمی بینیم فکر میکنیم نیست. تو این فضایی که من هستم، تو این فضایی که شما هستید هزاران هزار فرکانس رادیویی هست که شما نمی بینیدش ولی اگر یک ریسیور، یک رادیو بذارید و اونو رو یک موج خاص تنظیم کنید می بینید که اون فرکانس داره خودشو نشون میده، مثلا یک رادیو یا یک موجی مثل رادیو ورزش، رادیو جوان و … می بینید که داره صحبت میکنه پس معلومه که اونجا فرکانسی بوده اما با چشم ددیه نمیشده و خداوند میگه که اگر شما در فرکانس غم و منفی و ناراحتی و ناامیدی باشید حتما شکست میخورید و اگر مخالفش باشید حتما پیروزید. به این شکل زیبا داره قانون فرکانس رو توضیح میده که احساس بد = اتفاقات بد، ناامیدی = شکست و احساس خوب = پیروزی، ایمان = پیروزی. آیه 153 آل عمران خیلی خیلی زیبا در مورد جنگ احد هست:
إِذْ تُصْعِدُونَ وَلَا تَلْوُونَ عَلَىٰ أَحَدٍ وَالرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ فِی أُخْرَاکُمْ فَأَثَابَکُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِکَیْلَا تَحْزَنُوا عَلَىٰ مَا فَاتَکُمْ وَلَا مَا أَصَابَکُمْ ۗ وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ
هنگامی که از میدان نبرد (رو به هزیمت گذاشته بودید و) به بالا می رفتید و به کسی توجه نمی کردید پیامبر از پشت سر شما را صدا می زد، آنگاه بود که اندوه در پی اندوه به شما روی آورد. اکنون بر آنچه از دست داده اید و آنچه بر شما رفته است اندوهگین نباشید، خداوند از کردارتان آگاه است.
ببینید باز هم داره میگه اندوهگین نباشید. این داستان داستانیه که مسلمان ها در جنگ احد شکست خوردن با توجه به برتریشون، فقط به خاطر اینکه یک سری افراد اون منطقه ی لجستیکی، اون منطقه ی خیلی مهم رو از دست دادن و به حرف فرمانده شون که پیامبر بود گوش نکردن و این اتفاق افتاد ولی بازهم خداوند تاکید میکنه که اون اتفاق افتاد، به خاطرش غصه نخور، به خاطرش ناراحت نباش، غمگین نباش به خاطر آنچه که از دست داده ای، چرا که اگر غمگین باشی چیزهای بیشتری رو هم از دست میدی، چرا که اگر ناراحت باشی همینی هم که داری از دست میدی، این یک قانونه و به همین دلیل تمام “حزن”ها با “لا” اومده. کی گفته که باید غمگین باشیم؟ کجای قرآن یه همچین موضوعی هست؟ چرا ما یه همچین دیدگاهی رو داشتیم؟ چرا ما نرفتیم نگاه کنیم قرآن رو که ببینیم که چه دیدگاهی رو داره؟ آیه 176 آل عمران:
وَلَا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ ۚ إِنَّهُمْ لَنْ یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئًا ۗ یُرِیدُ اللَّهُ أَلَّا یَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِی الْآخِرَهِ ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ
کسانی که در کفر بر یکدیگر پیشی می گیرند محزونت نکنند، چرا که هرگز زیانی به خداوند نمی رسانند، خداوند می خواهد آنها را در آخرت بی بهره گرداند و برایشان عذابی بزرگی است.
ببینید چقدر این دیدگاه روانشناسانه هست. من یه مثال براتون میزنم، فرض کنید که یک مدرسه ای هست و پیامبر به عنوان معلم آن مدرسه و خداوند به عنوان مدیر آن مدرسه و مردم شاگردان اون کلاسی که پیامبر معلمشه هستن. شاگردان گوش نمیکنن به درس، بازی میکنن با همدیگه، شیطونی میکنن، همدیگه رو مسخره میکنن، SMS بازی میکنن، اصلا به حرف معلم گوش نمیکنن. معلم چه احساسی پیدا میکنه؟ احساس بد، احساس ناتوانی، احساس میکنه که من دارم زحمت میکشم ولی کسی درس نمیخونه، کسی کار نمیکنه. بعد مدیر میاد به معلم میگه آقای معلم فکر نکن اینا به خاطر تو دارن این کارو میکنن، اینا به خاطر تو نیست، اینا میخوان این سیستم رو پیش ببرن و موقع امتحان پایان ترم میشه اینا قبول نمیشن تو اصلا خودتو درگیر نکن، تو داری کارتو درست انجام میدی اما اینها دارن هی اشتباه رو اشتباه انجام میدن. چقدر این دیدگاه قشنگه که خداوند نمیذاره که پیامبر احساس بدی پیدا کنه نسبت به افرادی که در کفر بر یکدیگر سبقت میگیرن، یعنی کفر بر روی کفر میارن. به پیامبر میگه به خودت نگیر این موضوع رو، اینا به ضرر خودشونه، خودتو اذیت نکن. خیلی خیلی موضوع مهمیه، چقدر زیبا خداوند احساس غم و ناراحتی رو از پیامبر میگیره، چرا این کار رو میکنه؟ چون میدونه خداوند که اگر پیامبر غمگین باشه اتفاقات بد براش رخ میده، اگر پیامبر به خودش بگیره و از اینکه مردم کافر میشن، از اینکه کفر بر روی کفر میارن حرص بخوره، غم بخوره، ناراحت باشه اتفاقات بد براش رخ میده و به همین دلیله که میاد به این شکل زیبا به پیامبر میگه خودتو غمگین نکن، خودتو درگیر نکن، به خودت نگیر! خیلی خیلی موضوع مهمیه. توی زندگیمون یاد بگیریم اگر که داریم تلاش میکنیم و نتیجه ای نمیده، افراد گوش نمیکنن به خودمون نگیریم، اونا خودشون ضرر میکنن، اتفاقی برای ما نمیفته، احساسمون رو خوب نگه داریم مثل یک معلمی که شاگرداش درس نمیخونن اما با عشق میاد درسشو میده میگه من تلاشمو دارم میکنم. آیه ی بعدی 48 سوره ی انعام:
وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ ۖ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
ما پیامبران را جز برای بشارت و هشدار نفرستادیم. آنان که ایمان آوردند و نیکوکاری پیشه کردند نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند
باز هم به همون شکل، کسی که ایمان داشته باشه نه ترسی داره و نه غمی. دوستان نتیجه ی ایمان احساس آرامشه، احساس امیده، احساس عشقه، احساس شادیه، نه احساس غم. من همیشه میگم اگر که احساس بدی داری، اگر نگران هستی، اگر مضطرب هستی، اگر غمگین هستی این به این معناست که ما ایمان نداریم. این آیه به شکل واضح توضیح میده کسی که به خداوند ایمان داشته باشه نه غمگین میشه و نه ترسی داره. ترس به خاطر بی ایمانیه، غم به خاطر بی ایمانیه. اگر ما ایمان داشته باشیم که خداوند، فرمانروای جهان کارشو کامل و درست داره انجام میده و برگی بدون اذن خداوند بر روی زمین نمیفته و تمام اتفاقات در ید خداوند هست اون وقت نگران نیستیم، میدونیم که همه چیز خیره. یک نیرو وجود داره و اون هم نیروی خیره، اونم نیروی عشق و نیروی خوبیه و اگر غمگین میشیم، اگر میترسیم، اگر نگران هستیم به این معناست که ما ایمان نداریم. سوره ی یونس آیه 65 باز هم به پیامبر میگه:
وَلَا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ ۘ إِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمِیعًا ۚ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
سخن آنها محزونت نکند که عزت از آن خداست و او شنوای داناست
آیه ی بعدی 127 سوره ی نحل:
وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُکَ إِلَّا بِاللَّهِ ۚ وَلَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَلَا تَکُ فِی ضَیْقٍ مِمَّا یَمْکُرُونَ
صبر کن که صبر تو جزبه توفیق خدا نیست و به خاطر آنها غمگین مشو از نیرنگ آنها دلتنگ نباش
باز هم داره به پیامبر میگه به خاطر رفتار اونها، به خاطر مکر اونها، به خاطر نیرنگ اونها احساس خودتو خراب نکن، غم نداشته باش، ناراحت نباش، درگیر نکن خودتو. اگر خودتو درگیر اون موضوعات بکنی اتفاقات نامناسب بیشتر برات به وجود میاد، اگر غمگین بشی شرایط بدتری رو تجربه خواهی کرد. چقدر آگاهانه و چقدر فوق العاده خداوند احساس بد رو از پیامبر دور میکنه با همین آیه ها و میگه اونا نیرنگ میکنن، اونا دسیسه میکنن، تو اصلا نگران نباش. چون اگر نگران نباشی به تو آسیبی نمیرسه، این قانونه. اگر پشت سر شما غیبت میکنند شما ناراحت نشی به کی برمیگرده؟ به خودشون برمیگرده. اگر پشت سر شما حرف بد میزنن، اگر برای شما توطئه چینی میکنن، اگر درگیر نشی، احساس ایمان داشته باشی که میدونم خداوند محافظت میکنه از من اتفاقی نمیفته و همه چیز عالیه، اتفاقی نمیفته و همه چیز به نفع شما رخ میده. هرروز دارم از این قانون تو زندگی خودم استفاده میکنم.
آیه ی بعدی آیه 24 سوره ی مریم هست و فوق العاده این آیه زیباست. این آیه در مورد شرایط خاص حضرت مریم صحبت میکنه وقتی که خداوند شرایطی رو برای حضرت مریم فراهم میکنه که اون بدون ارتباط با فردی باردار میشه و درد زایمان اونو اذیت میکنه و تکیه داده به درخت خرما و از شدت این درد و این احساس نگرانی از حرف مردم و ترس از اینکه مردم چه فکری میکنن و در واقع عفت و پاکدامنی اون شاید مورد آسیب قرار بگیره، به خدا میگه ای کاش که من هرگز به دنیا نمیومدم و سالها قبل از یادها رفته بودم و چقدر زیبا خداوند این احساس بد رو ازش میگیره و میگه:
فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا (24) وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَهِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَبًا جَنِیًّا (25) فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْنًا ۖ فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَٰنِ صَوْمًا فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا (26)
ناگاه از پایین او ندا آمد: “غمگین مباش، پروردگارت از زیر پای تو جویی جاری ساخته است (24) تنه ی درخت خرما را تکان بده تا خرمای تازه برای تو فرو ریزد (25) و بخور و بنوش و دیدگان را روشن دار و اگر فردی را دیدی به او بگو من برای خدای رحمان روزه ی سکوت نذر کردم و امروز با هیچکس صحبت نمی کنم
باز هم با “لا”، با نفی حزن، غم رو ازش میگیره بخاطر اینکه اگر نگران حرف مردم باشه، اگر غمگین باشه، اگر بترسه، اتفاقات بد رو تجربه میکنه. غمگین مباش، ناراحت نباش، من هواتو دارم، من با تو هستم، من بهت کمک خواهم کرد، این حرفیه که ما باید هرروز به خودمون بزنیم، در هر شرایطی از زندگی خودمون، در روزهای سخت زندگیمون. این واقعه ای که برای حضرت مریم رخ داده واقعا قبول کنید که بسیار بسیار سخت بوده، شما فرض کنید در یک منطقه ای که همه همدیگه رو میشناسن، مثل الان نیست که تهران 12 میلیون نفر جمعیت داره هیچ کس هیچ کس رو نمیشناسه، در یک روستایی، در یک جمع کوچکی هر اتفاقی برای هرکس بیفته کل اون منطقه، کل اون ده همه خبردار میشن و چقدر یک دختر پاکدامن نگران این عفتش هست ولی باز هم خداوند میگه ناراحت نباش، درست نیست که ناراحت باشی. ببینید دوستان خیلی موقع ها هست ما به خودمون حق میدیم که بله آدم باید ناراحت باشه، آدم باید افسرده باشه، آدم باید غمگین باشه، اما این آیه ها نشون میده که حتی در بدترین شرایط اگر غمگین باشی اتفاقات بد رو تجربه میکنی، اگر ناراحت باشی ناراحتی بیشتری رو تجربه میکنی و سکوت کن و اجازه بده که خداوند کارش رو انجام بده.
part 1
متن کامل فایل ارزشمند “قانون جذب در قرآن” تقدیم به دوستان عزیز هم فرکانسی:
به نام خدای مهربان
سلام خدمت شما دوست عزیز
میخوام امروز درباره ی یک موضوع خیلی خیلی مهم صحبت کنم. موضوعی که زندگی منو متحول کرده و تاثیرات فوق العاده ای در زندگی من داشته. این موضوع برمیگرده به سال های قبل، من سال ها قبل خیلی رابطه ی خوبی با قرآن نداشتم و یه قرآنی یادم میاد که با جلد آبی رنگ مادرم بهم داده بود و همیشه هرجا که بودم به من میگفت این همراهت باشه، برات خوبه، خیر و برکت میاره و این قرآن همیشه با من بود. طی سالهایی که من توی کشتی کار میکردم و کل گروهی که در اونجا با همدیگه کار میکردیم روس بودن و اوکراینی بودن، یه سری چیزا برای من جالب شده بود روی کشتی، مخصوصا رفتارهای کاپیتان کشتی برای من خیلی خیلی جالب بود و اون که بسیار بسیار انسان فوق العاده ای بود، انسان دوست داشتنی ای بود و خیلی خیلی رفتارهای درستی داشت و من تعجب میکردم میگفتم اینا که اعتقادی ندارن و مسلمون نیستن این همه انسان های خوبی هستن و ما که مسلمون هستیم اینقدر دروغ، اینقدر رفتارهای نامناسب داریم و به این فکر افتادم که من هم بشم مثل اونا و اصلا دیدگاهمو عوض کنم، اصلا مسلمون نباشم. اون که مسلمون نیست الان مگه چه مشکلی داره؟ اینقدر انسان خوب و شریفیه.
و یادمه که همون موقع تصمیم گرفتم که از پنجره ی کابین کشتی این کتاب قرآن رو من پرت کنم تو دریا. وقتی که خواستم این کار رو انجام بدم انگار یه حسی به من گفتش که تو تا حالا نشستی اصلا قرآن رو بخونی؟ و میخوای الان پرتش کنی تو دریا. بشین یک بار نگاهش کن و بعد تصمیم بگیر و اون وقت بود که من برای اولین بار در زندگیم نشستم کتاب قرآن رو خوندم. خوب تا اون موقع فقط همراهم بود، تا اون موقع فقط یک تعصبی نسبت بهش داشتم اما درکی ازش نداشتم و بعد نشستم مطالعه کردم و صفحه به صفحه که پیش میرفتم بیشتر مطمئن میشدم که این کتاب از طرف یک نیروی برتر هست، از طرف یک آگاهی برتر هست و خیلی خیلی منو تحت تاثیر قرار داد و به حدی درگیر این کتاب شدم که خیلی موقع ها میشد شب ها تا صبح من فقط بیدار می موندم و این کتاب رو مطالعه میکردم، آیه به آیه، سوره به سوره. خیلی موقع ها بی اختیار اشک از چشمانم روان میشد و احساس کردم که یک سری مطالبی که تو این کتاب هست رو ما مسلمون ها (حداقل در مورد خودم میگم) رعایت نمی کنیم و شاید افرادی که می بینیم انسان های شریفی هستند، اونها دارن رعایت میکنن و متوجه شدم که مشکل از اسلام یا از قرآن نیست، مشکل از مسلمانی منه که این اتفاقات داره به وجود میاد و بعد تصمیم گرفتم که این کتاب رو خیلی عالی و درست مطالعه کنم.
یادمه همون موقع با دوستانی در این مورد صحبت کردم و اونها خیلی خیلی با اطمینان گفتن که این کتاب حقیقی نیست! این کتاب از طرف خدا نیست! یه کسی این کتاب رو نوشته و در واقع عوام فریبی کرده توی اون کتاب! یه سایت هایی رو به من معرفی کردن که تو میتونی بری اشتباهات قرآن رو از اون سایت ها پیدا کنی، 2000 تا اشتباه هست، 2000 تا تضاد توش هست و … و من رفتم این کار رو انجام دادم و بعد از این کار من مطمئن تر شدم که این کتاب کتاب الله هست و از طرف خداوند نازل شده. انقدر مسائلی که توی اون سایت ها به عنوان اشتباهات قرآن مطرح شده بود پوچ و بی ارزش و مغرضانه بود که با هر صفحه ای که من پیش میرفتم مطمئن تر میشدم که اون ها اصلا کتاب قرآن رو نگاه هم نکردن. یه چیزی شنیدن و فقط بدون اینکه رفرنس درستی بدن، بدون اینکه اصلا آیه های قبل و بعد رو مطالعه کنن، با یه کلمه، با یه تکه ای از یه آیه رو انتخاب کردن، روی همون تکه ایراد گذاشته بودن و به همین شکل بود که من با قرآن آشنا شدم.
بعد از اون من با یک موضوعی آشنا شدم به نام قانون جذب و بسیار بسیار اون موضوع در زندگی من تاثیر گذاشت، بسیار بسیار زندگی منو متحول کرد و تونستم به خیلی از خواسته هام برسم و همون موقع پیش خودم گفتم اگر این قانون جذب درست هست، اگر این قانونی که من دارم ازش استفاده میکنم و نتیجه میگیرم و به هزاران نفر گفتم و اونها هم ازش نتیجه گرفتن درست هست پس حتما یک اثری از این قانون باید توی قرآن باشه. اومدم این بار آیه به آیه و سوره به سوره ی قرآن رو با دیدگاه و با نگاه قانون جذب مطالعه کردم و متوجه شدم که تمام قرآن در زمینه ی قانون جذبه! و خیلی خیلی منو متعجب کرد که این چیزی که به عنوان قانون جذب ازش صحبت میکنن 1400 سال پیش پیامبر اسلام به صورت کاملا واضح و مبرهن توضیح داده و خداوند الهام کرده و در آیات مختلفی نوشته شده و چقدر ایمان منو قوی تر کرد و بعد از اون بود که من هرروز در این زمینه کار میکردم، مطالعه میکردم، مطالب بسیار زیادی رو یادداشت کردم، حتی کلاس های بسیار زیادی در زمینه قرآن و قانون جذب برگزار کردم و امروز میخوام در مورد یکی از اون موضوعات صحبت کنم. موضوعاتی که فکر میکنم دونستنش باعث میشه زندگی تمام مسلمان های دنیا تغییر کنه و من ایمان دارم این آگاهی که امروز به شما داده میشه میتونه نگرش شما رو در مورد خداوند، در مورد قرآن، در مورد اسلام برای همیشه تغییر بده و کاری میکنه با کسایی که به این کتاب اعتقاد دارن که یک زندگی سراسر شادی، خوشبختی، سلامت و ثروت رو داشته باشن.
امروز میخوام در مورد یک موضوع خیلی خیلی مهم در قرآن صحبت کنم و این دیدگاه رو میخوام تغییر بدم که خیلی از ماها شنیدیم که انسان خوبه که غمگین باشه، انسان خوبه که ناراحت باشه، اصلا خیلی خوشحال باشی بده و خیلی ها اینو ربط دادن به اسلام، ربط دادن به دین، و این دیدگاه رو دارن که شادی و خوشحالی با دین مغایرت داره و باید موقع هایی هم احساس غم و اندوه داشته باشیم! خیلی خیلی ترویج میشه این دیدگاه. اما دقیقا نقطه ی مقابل این دیدگاه در قانون جذب هست که میگه تنها زمانی شما اتفاقات خوب رو تجربه میکنید که احساس خوب رو داشته باشید. یعنی احساس خوب = اتفاقات خوب. یعنی هرچقدر که شما بیشتر شاد باشید اتفاقاتی که شادی بیشتر رو برای شما به وجود میاره تو زندگیتون بیشتر میشه، هرچقدر شما بیشتر لذت ببرید، خوشحال باشید، امیدوار باشید، آرام باشید، زندگی اتفاقات، شرایط، افراد و موقعیت هایی رو وارد زندگی شما میکنه که احساس آرامش، شادی، لذت و خوشحالی بیشتر و بیشتر بشه. خوب این توی ذهن من یه تناقض بود که پس اینا چی میگن؟ پس میگن قرآن گفته باید غمگین باشی و قانون جذب میگه باید شاد باشی یک تضادی رو داره در ذهن من ایجاد میکنه و من رفتم در مورد قرآن تحقیق کردم و متوجه شدم که کاملا من اشتباه فهمیده بودم و دروغ به من گفته بودن که قرآن گفته که شما باید غمگین باشید و غم خوبه.
امروز میخوایم در مورد این موضوع صحبت کنیم که در تمام قرآن به صورت کاملا واضح گفته شده که یک مومن غمگین نیست و میخوام اینو دونه دونه و آیه به آیه با همدیگه بررسی کنیم. قانون اینو میگه: اگر شما احساس شادی داشته باشید، اگر شما در طول روز جوری به زندگی و به شرایط زندگی نگاه کنید که احساستون خوب باشه امکان نداره شما اتفاقات بدی رو تجربه کنید. اگر شما خوشحال باشید، اگر شما امیدوار باشید، اگر شما احساس خوب داشته باشید، همواره در همه ی شرایط فقط و فقط اتفاقات خوب رو تجربه میکنید و برعکسش اگر شما غمگین باشید، اگر شما افسرده باشید، اگر شما ناراحت باشید، اگر شما عصبانی باشید، قانون اینو میگه که زندگی و جهان اتفاقاتی رو برات به وجود میاره که عصبانیت و ناراحتی و غم بیشتری رو برات به وجود میاره. در واقع وقتی که شما غمگین هستید دارید یک فرکانسی رو به جهان هستی ارسال میکنید که به جهان میگید من غم بیشتری رو میخوام و جهان هم این فرکانس رو دریافت میکنه و غم بیشتر و ناراحتی بیشتر رو در شرایط مختلف نهفته میکنه و وارد زندگی شما میکنه. اگر شما خوشحال باشید و شاد باشید، شما دارید به جهان هستی اعلام میکنید که من شادی بیشتری رو میخوام، اون دریافت میکنه و شادی بیشتری برای شما به وجود میاره. اتفاقات، شرایط، موقعیت ها و آدم هایی رو وارد زندگی شما میکنه که شادی بیشتری رو تجربه کنید.
اگر بخواید بازم یه توضیح بهتری داشته باشم اینه که جهان فرکانس شما رو دریافت میکنه و اونو تبدیل میکنه به ماده، یعنی انرژی رو دریافت میکنه، تبدیل میکنه به اتفاق و وارد زندگی شما میکنه، تبدیل میکنه به شرایط و وارد زندگی شما میکنه. وقتی شما غمگین هستید جهان دریافت میکنه که غم بیشتری به شما بده و اتفاقاتی که شما رو ناراحت تر کنه وارد زندگی شما میکنه و بعد شما غمگین تر میشید و بازهم به جهان ثابت میکنید که غم بیشتری رو بازم میخواید، دوباره غم بیشتری رو به شما میده و شما دوباره غمگین تر میشید و باز هم غم بیشتری به شما میده. شما انقدر این سیکل رو ادامه میدید که ممکنه فرد به افسردگی برسه و هرروز در یک وضعیت روحی نامناسب گیر کنه که وقتی به این شرایط میرسه ما میگیم دیگه واقعا اوضاع براش سخت شده (برای یک فرد افسرده مخصوصا در حالت حادش) بس که این فرد ناراحت بوده و نگران بوده و درگیر مسائل و مشکلات بیهوده شده و خودشو ناراحت کرده، انقدر اتفاقات بد به صورت ادامه دار براش رخ داده که اون دیگه الان از حالت خشم و ناراحتی و اضطراب و عصبانیت اومده بیرون و رسیده به افسردگی. این همون سیکلیه که دارم در موردش توضیح میدم.
خوب بیایم دیدگاه قرآن رو بررسی کنیم: کلمه ای که در مورد غم و ناراحتیه توی قرآن از کلمه ی “حزن” استفاده کرده خداوند. این کلمه خودش کلا بار خیلی خیلی غمگینی رو داره. اگر شما دقت کنید ریشه ی کلمه ی “حزن” در قرآن 42 بار و در 25 سوره تکرار شده که 35 بار اون به صورت نفی اومده، یعنی 35 بار در قرآن گفته شده که نباید غمگین باشید. من دونه دونه این موارد رو میخوام باهاتون بررسی کنم و ببینیم حقیقت چیه؟ سوره یونس آیه 62:
“أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ”
آگاه باش که دوستان خدا نه ترسی دارند و نه غمگین میشوند.
ببینید دوستان این آیه به صورت کامل و واضح نشون میده که اگر انسان رابطه ش با خداوند اتصال قوی داشت باشه یعنی کسانی که اولیاالله هستند، نه غمی دارند و نه ترسی “لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ”. در مورد این آیه هایی که صحبت میشه اگر دقت کنید “یحزنون” فعل مضارع هست یعنی به این معناست که اونا در تمام طول زندگیشون غمگین نیستن، نه اینکه یک بار غمگین نیستن. یعنی یک استمرار رو این فعل داره نشون میده، مضارع به معنای دائمی، به معنای همیشگی. این همون چیزیه که ما در مورد فرکانس صحبت میکنیم.
آیه ی بعدی آیه ی 38 سوره ی بقره هست. این آیه در مورد آدم و حوا هست و زمانی که حضرت آدم اون اشتباه رو انجام میده این آیه نازل میشه:
قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا ۖ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
گفتیم همگی از بهشت فرود آیید پس چون از جانب من هدایتی برای شما آمد آنان که از هدایت من پیروی کنند هرگز بیمناک و اندوهگین نخواهند شد.
کسایی که تبعیت کنن از هدایت الله، فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ. باز هم فعل، فعل مضارع هست و خیلی خیلی زیباست که در این آیه احساس آرامش رو، احساس شادی رو ارتباط داده به هدایت الله. میگه اگر کسی از من هدایت بخواد این مسیری که داریم درش قرار میگیریم، این فرکانس هدایت، فرکانسیه که شما غم و اندوه رو تجربه نمی کنید، در واقع به این معناست که اگر ما احساس بدی در زندگیمون داریم یعنی ما از خداوند تبعیت نمیکنیم، ما به پیغام های خدا گوش نمیکنیم و به همین دلیل ما اتصالمون از خداوند دورتر و دورتر میشه، رابطمون دورتر و دورتر میشه و این یعنی ما داریم احساس بدی میکنیم. وقتی که ما رابطه ی خیلی قشنگی با خدا داشته باشیم این رابطه نتیجه ش احساس خوبه، رابطه ی زیبا و قشنگ با منبع انرژی، با خداوند، نتیجه ی احساسیش احساس خوبه و دور شدن از رابطه و کمرنگ شدن رابطه نتیجه ی احساسیش احساس بده که به همین زیبایی در قرآن توضیح داده شده. سوره ی بقره آیه 62: خیلی خیلی من این آیه رو دوست دارم. این آیه خیلی واضح و مبرهن دیدگاه های اشتباه ما رو توضیح میده. این آیه میگه:
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالنَّصَارَىٰ وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
پاداش ایمان آورندگان چه یهودی چه نصاری چه صابئین (که منظور زرتشتی ها هستند) و هر کسی که به خدا و روز قیامت ایمان آورده باشد و کار خوب انجام داده باشد (حتما) نزد پروردگار محفوظ است و نه ترسی دارد و نه غمی.