نشانه های قانون جذب در قرآن

به نام خداوند جان آفرین

سلام و درود فراوان خدمت استاد گرامی، مریم جون عزیز و دانشجویان عزیز

میخوام یه تجربه ای رو براتون تعریف کنم که برای اولین بار باعث شد من با قرآن ارتباط خیلی خوبی برقرار کنم و بفهممش و احساس کنم این کتاب واقعا کتاب منطقی و دقیقیه.

شب گذشته رفتم مسجد و طبق روال عادی برنامه رسمی بود که هر شب یک صفحه قرآن قرائت میشد و ترجمه فارسی شم خونده میشد.

دیشب صفحه ای که از قرآن خونده شد مربوط بود به ″سوره مومنون″ صفحه ″343″ آیات ″18 الی 27″

برای اینکه کامنت طولانی نشه من آیات و نمیارم ولی شما میتونین سر بزنین به قرآن و اون قسمتی که آدرسشو دادم و پیدا کنید وآیات رو بخونید من اینجا فقط تحلیل و برداشت شخصی خودم رو مینویسم.

پس بسم الله

آیات ابتدایی این صفحه از قرآن با این نکات شروع میشه که خدا یادآوری میکنه به ما از نعمتهای فراوانی که نازل کرده برروی زمین و دونه دونه اونها رو نام میبره

1. آبی که از آسمان نازل کرده به شکل قطرات باران

2. باغ ها و درخت های میوه ای که بوسیله اون آب رویانده شده و ما از محصولات اونها استفاده میکنیم (درخت خرما، انگور، سیب و…)

ببینید خود قرآن مستقیما اشاره میکنه به کلمه ″میوه های فراوان″

ای جاااان… گرفتید مطلبو که چی میخوام بگم!!!!

!!!!!! ″ قانون فراوانی″ !!!!!!!

من خودم وقتی این کلمه رو خوندم و رسیدم به این دیدگاه که خداوند داره درباره قانون فراوانی صحبت میکنه چقدرذوق کردم

چقدر حرفای استاد عباسمنش در مورد قانون فراوانی اون لحظه خوب اومد تو ذهنم و مثل یک فیلم مرور شد.

تمام چیزهایی که درباره قانون فراوانی گفتین و تو فایل های رایگان تون هم هست قرآن درباره اونها صحبت کرده و سندی هست برای اینکه نعمت ها و ثروت ها فراوونه هر چند که شما این حرفا رو پیدا کردین از قرآن ها نه اینکه قرآن حرفای شما رو تایید کنه استاد. شما با ذهن خودتون به این مسائل رسیدین وگرنه قرآن که خیلی بی نهایت تر از این حرفاست.

خلاصه که این آیات نشون دهنده قانون فراوانی هستش

علاوه بر اینکه قانون فراوانی رو تایید میکنه

داره ″سیستمی بودن جهان خلقت″ رو هم نشون میده

سیستمی بودن این که خداوند این قطرات بارون رو از آسمان نازل میکنه به روی زمین بعد، از همین زمین چمن های زیبا درختان زیبا پدید میان و‌از این درخت ها میوه های فراوان و گوناگونی رو بوجود میاره همه اینا نشون میده یک یه سیستمی داره این کارها رو انجام میده دیگه، یک سیستمی داره جهان رو مدیریت میکنه که این سیستم ″خداونده″

حتی قرآن میاد میگه ما حیوانات رو خلق کردیم این حیوانات بهتون شیر میدن و از گوشت اینها تغذیه میکنید این ها هم نشون دهنده سیستمی بودن خلقت جهان هستیه.

پس : 3. حیوانات چهارپای شیرده

4. شیرشون

5. گوشتی که از این حیوانات تغذیه میکنیم

6. مرغ هایی که برامون تخم میذارن

7. تخم مرغ ها

8. اسب هایی که سوارشون میشیم

9. آبهای دریا

10. کشتیانی که روی آبها سوار میشیم و مسافرت میکنیم تفریح میکنیم

و خیلی از نعمت های دیگه که هر چقدر هم بنویسیم شمارش از دستمون در میره همه ی اینها فراوانیه همش فراوانیه فراوانی فراوانی فراوانی…

حالا وارد بخش دوم از این صفحه شریف قرآن میشیم که قرآن تا کلمه کشتی رو میاره گریز میزنه به داستان نوح پیامبر و داستانی که در مورد کشتی ساختنش و درس و عبرت هایی که توش وجود داره بیان میکنه

چقدر این گریز زیباست و چقدر به جا و درست این داستان تو این بخش از کتاب آورده شده

چقدر زیبا کلمه کشتی پلی شده برای رسیدن به داستان حضرت نوح

اینجا قرآن درباره اختلافی که بین نوح و گروهی که کافر شده بودن صحبت میکنه و بیشترین قسمتی که من باهاش حال کردم اونجایی بود که میگفت

″این پیامبر جز انسانی مانند شما نیست.″

وااااااااای که چقدر این جمله روح‌ آدم رو جلا میده

یکی از قوی ترین باورهایی که میتونیم توی ذهنمون بسازیم این باوره که پیامبرا با ما هیچ فرقی ندارن اونا همونجوری که ما آب و غذا میخوریم میخورن. اونا هم مثل ما میخوابن. و کلا همون ارتباطی که بین اونها و خدا وجود داره بین ما و خدا هم میتونه وجود داشته باشه کما اینکه بارها و بارها این اتفاق رو تجربه کردیم هممون. هممون یه موقعایی یک سری چیزهایی از قلبمون بهمون گفته شده و ما اونها رو انجام دادیم و نتیجه خیلی خوبی هم گرفتیم تمام این حرفایی از قلبمون که به ما گفته شده همش از سمت خدا بوده خدا همیشه با همه ما داره حرف میزنه

کافیه که این باور رو درخودمون ایجاد کنیم که پیامبران چیزی جز آنکه شبیه خودمون مثل خودمون از جنس خودمون باشن نیستن.

این عین جمله ی قرآنه و چقدر حال کردم که انقدر دقیق فعل و فاعلش کنار همدیگه قرار گرفته که مستقیما رسوخ میکنه به قلب و مغز ما و باور های مارو تغییر میده

روزی 500 دفعه این جمله رو با خودمون تکرار کنیم.

″پیامبران چیزی جز شبیه خودمون نیستن″

این جمله رو من دیشب n بار تکرار کردم و هر بار که میگفتم حالم بهتر میشد و بهتر میشد و بهتر میشد.

این نشونه اینه که باورامون داره تغییر میکنه ها

بابا به پیر به پیغمبر همه ی حرفایی که عباسمنش داره راجع به تغییر باور میزنه همش همینه که شما به احساس بهتری برسین که شما جملاتی رو بخونین و بشنوین که این جملات جرقه قوی رو در ذهنتون ایجاد کنه و بعد وقتی که تکرارش میکنید این تکرار کردنها احساس خیلی خوبی بهتون بده. اینجوریه که باوراتون تغییر پیدا میکنه و با تغییر باور ها نتایجتون هم‌ تغییر پیدا میکنه.

کل داستان همینه و خیلیم سادس اصلا پیچیدگی نداره انقدر سخت گرفتن نمیخواد انقدر کندو کاو کردن نمیخواد همین که ما این اصل رو درک کنیم که زمانی باورهای ما نسبت به یه جمله یا یه موضوعی روش کار میشه و تغییر پیدا میکنه که ما احساس خیلی خوبی بدست بیاریم و اگه احساس خوبی بهمون دست نداده یعنی کارمون رو درست انجام ندادیم کارمون رو اونجوری که باید انجام می‌دادیم انجام ندادیم. حالا بعد از اینکه باور رو ایجاد کردیم برای قوی تر شدنش رجوع میکنیم به داستان ها رجوع میکنیم به فکت به واقعیت هایی که هم تو زندگی خودمون هست هم تو زندگی دیگران. از این فکت های منطقی ما بهره میگیریم و استفاده میکنیم فقط برای این که ذهن منطقی خودمونو قانع کنیم که آقا این چیزی که بهش به عنوان اصل درکش کردی و بهش رسیدی یه چیز رو هوا نبوده این ها همه اساس داره پایه داره و به این شیوه باورهامون قوی تر میشه و هر چی باورامون قوی تر شه به نتایج مون نزدیک تر میشیم.

حالا ادامه داستان خیلی جالب تر میشه…

اونجایی که نوح به خدا برگشت گفت که

خدایااااا

منو از دست این قوم که منو تکذیبم کردن نجاتم بده

خدا هم بهش وحی کرد، بهش وحی کرد، بهش وحی کرد،

که ای نوح کشتی ای بساز و هرگاه که فرمان ما به تو رسید از هر نوع حیوان یک جفت نر و ماده داخل کشتی قرار بده و اهل بیت خودت رو هم سوار کن به جز افرادی که نباید سوار کنی و ما اونا رو هلاک میکنیم

نوح هم این الهام خدا رو شنید شروع کرد به کشتی ساختن خیلی ها اومدن کمکش کردن و ماه ها ساختن این کشتی زمان برد. و خب قطعاً یه فاصله زمانی هم بین تمام شدن ساخت کشی و رسیدن فرمان خداوند که طوفانی بود از جانب تنور حضرت نوح سوار بر کشتی شد و پارو زنان بر روی آبهای اقیانوس سفر کرد و به سمت اهداف جدیدش رفت.

ببینید چقدر این قصه با زندگی ما عجینه!!!

نوح اصلا از کجا میدونست که باید کشتی بسازه؟ اصلا مگه به عقلش میرسید که یه همچین کاری کنه مگه به عقلش خطور میکرد از هر حیوون بیاد یه جفت نر و ماده بذاره داخل کشتیش؟

چه کسی اینا رو به نوح گفته که تو باید کارا رو انجام بدی؟

چه کسی به نوح یک همچین ایده ای رو داد؟

چه کسی هدایت کرد نوح رو به سمت اینکه کشتی بسازه و سوارش بشه؟

قطعا یه دستان پشت پرده ای این وسط بوده که این کارها رو به نوح گفته تا انجام بده دیگه

قطعاً یه خدایی بوده که اینها رو وحی کرده به نوح و هدایت کرده نوح رو تا کشتی بسازه

همونجور که همه مارو هدایت میکنه

همونجور که هوای همه مارو داره

همیشه حواسش بهمون هست

همیشه با قلبمون داره با ما صحبت میکنه

همیشه داره مارو هدایت میکنه

فقط باید باورش داشته باشیم و فقط روی قدرت اون تکیه کنیم توجه کردن به این داستان ها خیلی کمک میکنه به اینکه باورهامون رو قوی تر کنیم و به خودمون بگیم خب نوح که پیامبره ولی با ما هیچ فرقی نداره از اونجایی که خدا با نوح صحبت میکنه و راه حل های مسئله اش رو بهش میگه و از اونجایی که ما هم مثل نوح هستیم و میتونیم این ارتباط رو برقرار کنیم با خداوند پس خداوند برای مسائل ما هم راه حل های مناسبی داره و بهمون میگه که چی کار باید بکنیم.

خیلی وقتا هست که برامون دغدغه و نگرانی بوجود میاد که الآن چی کار کنم

درآمدم چی میشه؟ آیندم چی میشه؟ کارم چی میشه؟ الان زود باش بگو چی کار کنم اگه همین الان کاری نکنم دنیا به آخر میرسه و خیلی از نجواهاهایی که فقط کار شیطانه این نجوا کردنها

همه این نگرانی هارو بریزین دور فقط از خدا بخواین هدایتتون کنه بهتون جواب سوالاتتون رو بده و فقط به اون چیزی که به شما میگه گوش کنید به اون نشونه هایی که بهتون میده توجه کنید و تسلیم هدایت خداوند باشید و فقط دنباله روی کنید از نشونه هایی که خداوند به شما میده مطمئن باشید نشونه هایی که خداوند سر راهتون قرار میده کمکتون میکنه که مسائلتون رو حل کنید علاوه بر اون این نشونه ها شما رو به بهترین شکل ممکن به خواسته هایی که دارین میرسونه به چیزهایی که دقیقا از ته دلتون میخواین نه چیزهایی که خدا برای شما میخواد فقط مسیری رو که برامون پهن کرده از همون مسیر باید حرکت کنیم. شاید انتظاراتی که ما از مسیر و خواسته مون داریم ندونیم کجای مسیر قرار داره شاید همون اول که مسیر بهمون گفته میشه از خودمون میپرسیم این چه مسیریه دیگه اصلا این مسیر چه ربطی به خواسته های من داره اصلا نگران نباشیم این مسیر همون مسیریه که ایجاد شده برای اینکه ما رو به مقصد برسونه وقتی تو نیمه ی راه برسیم به یه دوراهی هایی که جهت رو به ما بیشتر نشون میده تابلوهایی رو ببینیم که به ما میگه این جایی که میخوای بری کجاست و مقصد رو برامون نمایان تر میکنه نگرانی هامون از بین میره و ایمان میاریم به اینکه مسیرمون مسیر درستیه. ما فقط حرکتمون رو شروع کنیم بقیه سوالات ایده ها راهنمایی ها جوابش بهمون در ادامه مسیر گفته میشه. فقط باید بسپاریم به خودش.

خیلی خیلی خوشحالم که پیوند قلبی عمیقی با قرآن برقرار کردم احساس میکنم این قرآن یه حرفایی برای گفتن بهمون داره امیدوارم که در ادامه راه ان شالله هممون بهتر و بهتر قرآن رو درک کنیم بهتر و بهتر قانون خداوند و جهان هستی رو درک کنیم و در صدر تمام اینها رعایت کردن و عمل کردن به قانونه اون رو هم به خوبی بتونیم انجام بدیم تا به زندگی دلخواه و رویایی که دلمون میخواد برسیم

امیدوارم که به دلتون نشسته باشه و دوست داشته باشین

خدا نگهدار همگی