نشانه های قانون جذب در قرآن - صفحه 31 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh1-2.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-06-06 18:07:082021-08-26 18:44:24نشانه های قانون جذب در قرآنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم و خانم شایسته نازنین
روز یازدهم از دوره زیبای روز شمار تحول زندگی من
طبق قول و قرارم نتایجی که بعد از شروع این دوره زیبا وارد زندگیم شده رو مینویسم تا هم ردپا باشه هم قوت قلب هم توجه به نشانه ها
بعد از شروع این دوره زیبا واقعا یه آدم دیگه ای شدم سپاسگزارتر شدم مهربان شدم صبورتر و آرامتر شدم بیشتر عاشق کارم شدم بیشتر میفهمم احساسم رو یعنی اون احساس خوبی که افراد فرکانس بالا ازش حرف میزنن حالا میفهمم چیه تمام آدما به من ابراز لطف میکنن و برخلاف گذشته دوست داشتنشون رو ابراز میکنن دیشب رفتم پمپ بنزین میخواستم بنزین بزنم یهو متوجه شدم کارتم همراهم نیست داشتم برمی گشتم که نفر پشت سری صدام کرد گفت آقا چرا بنزین نزدی گفتم کارتم رو فراموش کردم گفت بیا با کارت من بنزین بزن همونجا گفتم خداروشکر چقدر قانون داره دقیق عمل میکنه من رو خودم کار میکنم و همون لحظه نتیجه اش میاد خداروشکر هرکجا هرکاری انجام میدم به جای اینکه ازم تخفیف بخوان همیشه بیشتر از مبلغ درخواستی ام بهم پول میدن و این خیلی عالیه توی فایل مصاحبه با آزاده عزیز یادمه ایشون گفتن من تا سه ماه آینده وقتم پر هست و تازه پولش رو هم گرفتم اونقدر این جمله به دلم نشست که همونجا این خواسته در من شکل گرفت و گفتم خدایا من هم میخوام این رو تجربه کنم و دیروز باید واسه یه مشتری میرفتم و یه کاری رو انجام میدادم قرارمون ساعت 8 شب بود و اون ساعت 4 بعدازظهر پول کاری که هنوز انجام نداده بودم رو برام واریز کرد و این یک نشانه فوق العاده بود برام و میخوام بیشتر و همیشه تجربه اش کنم…. خلاصه اینکه نعمت در تمام جنبه ها داره آرام آرام وارد زندگیم میشه خدارو صدهزار مرتبه شکر…
اما این فایل زیبا:
منم مثل اکثریت افراد جامعه در خانواده ای کاملا مذهبی و متعصب به دنیا اومدم توی خونه ما روزهای شهادت امامان و دوماه محرم و صفر گوش کردن آهنگ حتی آهنگ های ملایم و نه خیلی شاد قدغن بود و اگر هم ازروی بچگی و نوجوانی من آهنگی گوش میدادم خانواده ام با دادن احساس گناه شدید کاری میکردند که تا روزها ترس و غم و ناراحتی داشتم و میگفتن اگه آهنگ گوش بدی خدا تورو دوست نداره و بلا سرت میاد بدبخت میشی بعد من که آهنگ گوش میدادم و یاد اون حرفا میفتادم از شدت ترس تا روزها حالم بد میشد و اتفاقا گاهی اوقات هم اتفاقات بد برام میفتاد و من میگفتم وای دیدی راست گفتن چقدر من بیچاره ام ولی الان میفهمم علت اون اتفاقات فرکانس بد من بخاطر احساس بد من بوده نه اون حرفا و باورهای توهمی و تا 950 روز پیش که وارد سایت شدم همون باور بچگی با من بود و همیشه هم از اینکه محرم و صفر نزدیکه و من باید شادی رو تعطیل کنم ناراحت میشدم و این نفرت تا جایی پیش رفت که دیگه هیچوقت توی هیچ مراسم مذهبی شرکت نکردم اما توی برزخ شادی کردن و غمگین بودن گیر کرده بودم
اینم بگم من از بچگی تا 950 روز پیش یه سوالی که نداش از ته قلبم میمومد و فریاد میزد داشتم ولی جرات پرسیدنش رو از هیچکس نداشتم و سوالم این بود:
چرا من نباید شاد باشم چرا خدا باید بخاطر یه آهنگ گوش دادن بخاطر یه شاد بودن بلا سرم بیاره!!!!!! آخه این با مهربان و بخشنده بودن خدا در تضاد بود
950 روز پیش جواب سوالم رو با دیدن این فایل زیبا پیدا کردم وااای اونروز چقدر خوشحال بودم اشک ریختم داد زدم دویدم و بالا و پایین پریدم و عاشق شدم عاشق خدایی که اتفاقا برعکس باورهام بود یعنی میگفت اگر شادی کنی بهت نعمت میدم اگر غمگین باشی بلا سرت میاد این فایل باعث شد پابند سایت بشم و بهش دل ببندم بشه چراغ راهم راهی که از سیاهی شروع شده و هرروز روشن تر و سفید تر شد و تا ابد ادامه خواهد داشت.
استاد واقعا تحسینت میکنم بخاطر شجاعاتت بخاطر ایمانت من از دوتا استاد دیگه که یکیشون هم شاگرد شما هست یه چیز خیلی کلی درباره موضوع این فایل شنیده بودم اما اونها اونقدر با ترس و در لفافه صحبت کرده بودن که من که هیچی احتمالا خودشونم نفهمیدن چی گفتن اونا توی ایران بودن و هستن و اتفاقا شما هم توی ایران این فایل رو ضبط کردید و تا مدت ها بعدش هم توی ایران بودید اما صراحت شما کجا و حرفای اون ها کجا دمت گرم خداروشکر که شاگرد شما هستم
خانم شایسته نازنین ممنونم بابت این فایل زیبا
ممنونم از بچه های سایت بابت کامنت های زیباشون
به نام خدای مهربان🪴
نشانه های قانون جذب در قرآن
باید مهمترین کار زندگیم کنترل ورودی های ذهنم، تمرکز بر نکات مثبت اطرافم و تجربه هام باشه، تا بتونم باورهای قدرتمند کننده بسازم، فرکانس های قدرتمند کننده ای به جهان ارسال کنم که باعث رخ دادن اتفاقاتی بشه که تجربه شون رو دوست دارم
قانون جذب میگه فقط موقعی اتفاقات خوب رو تجربه میکنم که احساس خوبی داشته باشم، هرچقدر شاد تر باشم، بیشتر لذت ببرم، خوشحال باشم، امیدوار باشم، آروم باشم، زندگی اتفاقات، شرایط، افراد و موقعیت هایی رو وارد زندگیم میکنه که احساس آرامش، شادی، خوشحالی و لذتم بیشتر و بیشتر میشه
باید بتونم در تمام طول روز طوری به زندگی و به شرایطم نگاه کنم که احساسم خوب باشه، اون وقت امکان نداره اتفاقات بدی رو تجربه کنم
ولی اگه غمگین و افسرده و ناراحت و عصبانی باشم، زندگی و جهان اتفاقاتی رو برام به وجود میاره که عصبانیت و ناراحتی و غم بیشتری برام به وجود بیاد
جهان فرکانس هام رو دریافت میکنه و اونو تبدیل میکنه به ماده، یعنی انرژی رو دریافت میکنه تبدیل میکنه به اتفاق، شرایط و وارد زندگیم میکنه
وقتی غمگین باشم جهان دریافت میکنه که غم بیشتری بهم بده و اتفاقاتی که منو ناراحت تر کنه وارد زندگیم میکنه
خداوند هم توی قرآن بارها گفته که دوستان خدا، نه ترسی دارن و نه غمگین میشن
اگه رابطم با خدا اتصال قوی داشته باشه، اون وقت نه غمی دارم و نه نترسی
باید در تمام طول زندگیم غمگین نباشم نه اینکه فقط یکبار غمگین نباشم
یحزنون فعل مضارع هست توی قرآن
یعنی یک استمرار دائمی و همیشگی
خداوند در قرآن باز هم احساس آرامش و شادی رو ارتباط میده به هدایت الله و میگه اگه کسی از من هدایت کنه، این مسیری که در اون قرار میگیره، این فرکانس هدایت، فرکانسیِ که غم و اندوه رو تجربه نمیکنید یعنی اگه احساس بدی دارم پس از خدا تبعیت نکردم و به پیغام هاش گوش نکردم
وقتی رابطه خوبی با خدا داشته باشم این رابطه نتیجش احساس خوبه
این دیدگاه کاملا اشتباهه که فقط ما مسلمانها یا فقط افراد خاصی به بهشت میرن خداوند میگه هر انسان خوبی، اصلا هم فرقی نداره که مسلمون باشه، یا یهودی، یا مسیحی، ربط داره به فرکانسی که ارسال میکنه، ربط داره به ایمانش، به باورهاش، به عمل نیکی که انجام میده، هر کسی که در این فرکانس قرار بگیره در دنیا و آخرت اندوهگین نمیشه
اگه احساس بدی داشته باشم اصلا فرقی نمیکنه کی هستم، احساس بد اتفاقات بد رو به وجود میاره
خداوند در جنگ ها هم به پیامبر میگفت غمگین نشو، نا امید نشو و بدون که اگه ایمان داشته باشی حتما پیروزی، اگه غمگین باشی اصلاً مهم نیست که چند نفری، مهم نیست توی جبهه پیامبر باشی یا جبهه مخالف
در هر صورت ناامیدی و غم باعث شکسته
در جنگ احد هم که مسلمان ها شکست خوردن بازم خداوند تاکید میکنه این اتفاقی که افتاد به خاطرش غصه نخور، به خاطرش ناراحت نباش، غمگین نباش به خاطر اونچه که از دست دادی، چون اگه غمگین باشی چیزهای بیشتری هم از دست میدی
اگه ناراحت باشی همینی هم که داری از دست میدی
خداوند در قرآن نمیزاره پیامبر احساس بدی پیدا کنه نسبت به افرادی که در کفر بر یکدیگر سبقت میگیرن و کفر بر روی کفر میارن و بهش میگه که اصلاً به خودت نگیر، خودتو اذیت نکن، اینا به ضرر خودشونه و خداوند احساس غم و ناراحتی رو از پیامبر میگیره، چون میدونه اگه غمگین باشه اتفاقات بدی براش رخ میده
اگه پیامبر به خودش بگیره و از اینکه مردم کافر میشن حرص بخوره، اتفاقات بدی براش رخ میده
پس توی زندگیم یاد بگیرم اگه دارم تلاش میکنم و نتیجه نمیده و افراد گوش نمیکنن به خودم نگیرم، اونا به ضرر خودشونه، اتفاقی برای من نمیفته، احساسمو خوب نگه دارم، اگه احساس بدی دارم، اگه نگرانم، اگه مضطربم، اگه غمگینم به این معناست که ایمان ندارم
چون کسی که به خدا ایمان داشته باشه نه غمگین میشه و نه ترسی داره
ترس به خاطر بی ایمانیه، غم به خاطر بی ایمانیه، ایمان داشته باشم که خداوند فرمانروای جهان کارش رو کامل و درست داره انجام میده و تموم اتفاقات برگی بدون اذن خدا بر روی زمین نمیفته و تموم اتفاقات در ید خداونده
اونوقت دیگه نگران نمیشم، میدونم که همه چیز خیره، یک نیرو وجود داره اونم نیروی خیره، نیروی عشق و خوبیه
اگه غمگین میشم و میترسم، اگه نگرانم، به این معناست که ایمان ندارم
خداوند به پیامبر میگه به خاطر رفتار اونها، به خاطر مکر اون ها، به خاطر نیرنگ اونها، احساست رو خراب نکن، غم نداشته باش، ناراحت نباش، خودتو درگیر نکن، اگه خودتو درگیر اون موضوعات بکنی اتفاقات نامناسب بیشتری برات به وجود میاد
پس یاد بگیرم توی زندگیم اگه دیدم برام توطئهچینی میکنن، نیرنگ میکنن، دسیسه میکنن، پشت سرم غیبت میکنن، یا حرف های بد میزنن، اصلاً نگران نباشم، خودمو باهاشون درگیرن نکنم
اگه نگران نباشم بهم آسیبی نمیرسه
اگه ایمان داشته باشم و بگم خداوند از من محافظت میکنه و باهاشون درگیر نشم، همه چیز عالی میشه و به نفع من رخ میده
وقتی خداوند شرایطی برای حضرت مریم فراهم میکنه که بدون ارتباط با فردی باردار میشه حضرت مریم این درد زایمان و این احساس نگرانی از حرف مردم و ترس از اینکه چه فکری میکنن، به خدا میگه کاش به دنیا نیومده بودم و بازم در قرآن خداوند این احساس بد و غم رو ازش میگیره چون اگه نگران حرف مردم باشه، اگه غمگین باشه و بترسه، اتفاقات بدی رو تجربه میکنه،
بازم خداوند بهش میگه غمگین نباش، ناراحت نباش، من هواتو دارم، من با تو هستم، بهت کمک میکنم،
بازم وقتی حضرت مریم نگران پاکدامنی و عفتش بوده، خداوند بهش میگه ناراحت نباش
خیلی موقع ها ما به خودمون حق میدیم که آدم باید ناراحت باشه، باید غمگین باشه، ولی این آیه ها نشون میده که حتی در بدترین شرایط اگه غمگین باشم، اتفاقات بدی رو تجربه میکنم، اگه ناراحت باشم، ناراحتی بیشتری رو تجربه میکنم
پس سکوت کنم و اجازه بدم که خداوند کارش رو انجام بده
مادر حضرت موسی وقتی نگران کشته شدن فرزندش بوده خداوند بهش وحی میکنه که بندازش به دریا
کی میتونه این کارو انجام بده؟
کی میتونه بچه خودش رو بنداز به دریا؟ فقط کسی که ایمان داره کسی که خدا رو باور داره، کسی که قبول داره تموم اتفاقات جهان به دست خداونده و نگران هیچ چیز نیست
خداوند بازم به مادر موسی میگه که نترس، غمگین نباش
چون اگه غمگین باشی از دستش میدی
اگه غمگین باشی اوضاع برات سخت میشه پس غمگین نباش و این کارو انجام بده و مادر موسی بچه رو به دریا میندازه و از خونه فرعون رد میشه مهرش به دل همسر فرعون میفته، بچه شیر نمیخوره، میان بچه رو به مادرش میدن که شیر بخوره، با هزینههای فرعون بزرگ میشه و با امکانات اون
و تو هم بچه ات رو داری و نگران چیزی هم نیستی، فرزند هم شده فرزند فرعون و خطری تهدیدش نمیکنه
این کارِ خداست.
این حسِ مادر موسی، این ایمان و این احساس آرامشش این اتفاق ها رو به وجود آورد
اگه نگران میشد این اتفاق نمیفتاد، اگه نگران میشد از دستش میداد، اگه میترسید از دستش میداد،
از هرچی بترسیم سرمون میاد، این یک قانونه🪴
اگه خودم رو غمگین کنم، اگه یه رابطه رو از دست دادم و خودم رو غمگین و ناراحت کنم اوضاع بسیار بدتر میشه
اما اگه ایمان داشته باشم و رها کنم، اگه باور داشته باشم و رها کنم، اون وقت همه اتفاقات به نفع من رخ میده
که این ایمان واقعی میخواد، احساس خوب واقعی میخواد، احساس آرامش واقعی میخواد
ایمان و غم نمیتونه یکجا جمع بشه، نمیتونه فقر و ثروت، یا نور و تاریکی یک جا جمع بشه
وقتی ایمان باشه غم وجود نداره، خداوند به پیامبر میگه میدونیم که گفته های کافران غمگینت میکنه اما آگاهیم که تو داری ناراحت میشی، اما این کارو نکن، اونا با تو کاری ندارن، اونا با من طرفن،
این حرفا به این معنی نیست که هرگز نباید غمگین بشیم، ما انسانیم با عواطف انسانی، ما نمیتونیم وقتی عزیزمون رو از دست دادیم غمگین نشیم، نمیتونیم وقتی کسب و کارمون رو از دست دادیم غمگین نشیم
ما انسانیم و توقعی هم نیست که غمگین نشیم، اما توقع هست که در وضعیت غم و اندوه نمونیم، در وضعیت ناراحتی نمونیم و بکشیم خودمون رو به وضعیت آرامش. ناراحت شدن، عصبانی شدن و نگران شدن طبیعیه، برای همه اتفاق میفته، مهم اینه که این فرکانس رو ادامه ندم، اگه لحظات کوتاه غمگین و ناراحت باشم هیچ اتفاق بدی برام رخ نمیده، چون فرکانس غم به اندازه کافی قوی نشده که اتفاقات بد رو برام به وجود بیاره
پس اگه شرایط بدی رو داشتم نگران نشم که وای من غمگین شدم الان اتفاقات بدی برام میفته، وای من عصبانی شدم الان دیگه از در و دیوار برام بدبختی به وجود میاد
نه با یک مقدار و یک زمان کوتاه عصبانی شدن، یا غمگین شدن، یا ناراحت شدن هیچ اتفاق بدی برام رخ نمیده
ولی اگه در این فرکانس بمونم و این فرکانس رو ادامه بدم، اونوقت این فرکانس به جایی میرسه، به قدرتی میرسه که میتونه اتفاقات بد رو برام به وجود بیاره
توی قانون فرکانس اگه نگران موضوعی باشم اون موضوع برام اتفاق میفته
اگه در مورد یه موضوعی ترس داشته باشم این ترس برام اتفاق میفته
خیلی موقع ها ما به خاطر افکار منفی و ترس هامون این ترس ها رو اینقدر توی ذهنمون میپرونیم که دقیقاً همون اتفاق میفته
حضرت یعقوب هم با ترسش برای خودش این اتفاق رو خلق کرد، اون برای یوسف دردسر ایجاد نکرد، یوسف شد عزیزم مصر، یعقوب برای خودش دردسر ایجاد کرد، نتونست احساسش رو کنترل کنه و نابینا شد، نتونست از قانون استفاده کنه و سالهای سال یوسف رو ندید، نتونست وابستگیش رو از فرزندش دور کنه، نتونست رها کنه، نتونست بپذیره، نتونست این جدایی رو خیر درش ببینه و آروم بگیره و خوشحال باشه و ایمانش رو حفظ کنه، برای همین سالهای سال یوسف رو ندید و بیمار شد و نابینا شد و این دردسرها رو کشید
این یک قانونه
قانون براش فرقی نداره که پیامبر باشیم یا کافر، مسلمان باشیم یا مسیحی یا یهودی، سیاه پوست یا سفید پوست،
برای هر کسی این قانون صدق میکنه که احساس بد، اتفاقات بد رو به وجود میاره، حتی اگه غم خودمون رو هم به خدا بگیم بازم داریم فرکانس بد ارسال میکنیم
خداوند میگه در مورد ناراحتی های خودت با من هم صحبت نکن🪴
فرقی نمیکنه این احساس منفی رو با کی درد و دل میکنیم، احساس بد و صحبت کردن در مورد احساس بد، احساس بد بیشتری رو ایجاد میکنه
پس اگه احساس بدی دارم اصلاً در موردش صحبت نکنم، ننویسم، با کسی حرف نزنم در موردش فکر نکنم و بذارم احساس بد بگذره، به نعمت هام فکر کنم، به چیزایی که بخاطرش سپاس گذار خدا هستم
باید بتونم در شرایط بسیار بسیار سخت احساس خوبی رو تجربه کنم و این کار با تمرین شدنیه، باید از حضرت ابراهیم یاد بگیرم که به فرمان خدا چاقو زیر گلوی اسماعیل پسرش میذاره، اینقدر وابسته نیست، اینقدر ایمان داره، اینقدر مطمئنه و اینقدر توحید و یگانه پرستی در تموم وجودش ریشه کرده که این کارو انجام میده خدا هم توی قرآن به پیامبر میگه پیرو آیین ابراهیم باش چون تونسته بود کنترل عواطف و احساساتش رو به شکل باورنکردنی ایجاد کنه، تونست همسر و فرزندش رو وقتی طفل شیرخواری بود به فرمان خدا رها کنه وسط بیابون و نگران هیچ چیزی نباشه و نترسه
اگه میخوام از زندگی و از دنیا لذت بیشتری ببرم باید بتونم این کارو انجام بدم
باید بتونم در شرایط بسیار بسیار سخت احساس خوبی رو تجربه کنم، اگه در این مسیر قرار بگیرم اتفاقات عالی برام رخ میده و یک انسان ضربه ناپذیر میشم، انسانی که هیچ چیزی نتونه ناراحتم کنه و غمگینم کنه به شرطی که بتونم ایمان داشته باشم به خدا و هر شرایطی رو بپذیرم و نگرانش نباشم و نذارم که اتفاقات و شرایط ظاهری احساسم رو بد کنه
خداوند میگه نجوا فقط از طرف شیطانه، نجوا همون گفتگوهای ذهنیه که صبح تا شب توی مغزم میگه بدبخت شدی، کارت رو از دست دادی، بیکار میشی، همسرت ترکت میکنه، بی پول میشی، رقابت داره بیشتر میشه
گفتگوهای ذهنی که از صبح تا شب داریم با خودمون صحبت میکنیم
خداوند هم میگه بدون شک نجوی فقط از طرف شیطانه، برای اینکه مومنان رو غمگین کنه
این گفتگوهای ذهنی هیچ وقت اتفاق نمیفته ولی ما همچنان به حرف ادنا گوش میکنیم و باورشون میکنیم
اینا یک توهمه که از طرف شیطانه، خیلی ها این گفتگوها رو باور میکنن و باهاش به قعر چاه میرن
فقط به خاطره توهمی که شیطان توی ذهنشون ایجاد کرده.
این نجواها رو باور نکنیم، اینا کار شیطانه، وظیفه اش اینه که این کارو انجام بده، اومده که همچین کاری رو انجام بده،
وقتی توی شرایط سختی قرار میگیریم،ذهن فقط در مورد بدبختی و نگرانی صحبت میکنه، این وظیفه ماست که نگاهمون رو عوض کنیم و این کارو باید آگاهانه انجام بدیم
اگه روی خودم آگاهی نداشته باشم، اگه روی خودم شناختی نداشته باشم و آگاهانه کار نکنم،ذهن فقط فریبم میده و اوضاع رو برام برتر میکنه
ولی خداوند میگه به اندازه شیئی نمیتونه به کسی ضربه بزنه مگر به اذن الله
پس این توهمات رو باور نکنیم، چون هیچ ضربهای بهمون نمیزنه
خداوند راهش رو هم میگه که وقتی نجواها میاد که اوضاع بد شد، بدبخت شدی، همسرت از تو جدا میشه، دلار رفته بالا
میگه که مومنان هیچ کاری نمیکنن، باورش نکین اینا رو، این کار شیطانه که میخواد مارو غمگین کنه
باید فقط به خدا توکل کنیم، همین کافیه🪴
وقتی خدا رو باور کنیم احساسمون خوب میشه، پس این نجواها رو باور نکنیم و ایمانمون رو حفظ کنیم و بدونیم که احساس خوب اتفاقات خوب رو به وجود میاره.
احساس خوب هم موقعی به وجود میاد که به خدا توکل کنیم، موقعی که باورش کنیم، موقعی که قدرتش رو باور کنیم
اون وقته که اتفاقات خوب برامون میفته
ذهن هیچ وقت احساس خوبی بهمون نمیده، اگه اتفاقات بد بیفته،اگه روی ذهنمون کار نکرده باشیم، هیچ وقت نمیاد بگه یک اتفاقات خوب برات داره رخ میده
شیطان نمیزاره که اینجوری فکر کنیم و این کار باید یه فکر آگاهانه باشه
هیچکس اگه روی فکرش کار نکرده باشه در این شرایط فکرش خوب کار نمیکنه، چون این نجوا ها همیشه اوضاع رو بدتر نشون میدن
مگر اینکه روی خودمون کار کرده باشیم، برای همینه که وقتی اتفاق بدی میفته فقط افکار منفی به وجود میاد
یعنی اینجوری نیست که ذهن اگه فرزندمون دیر برسه خونه، ذهنمون بگه چه جالب، چقدر خوب شد دیر اومد، حتما داره اتفاقات خوب براش رخ میده
ذهن هیچ وقت این کارو نمیکنه
ذهن به بدترین اتفاقات ممکن فکر میکنه و اینقدر برامون واقعی نشون میده که گریه میکنیم، عصبی میشیم، توی گوش بچه مون میزنیم، این نگرانیِ ما رو نشون میده، این اضطراب، کار شیطانه
پس از این به بعد موج شیطان رو بگیریم
هر فکری، هر دیدگاهی، هر نگرشی که بهمون احساس بدی بده به این معناست که این دیدگاه، این فکر و نگرش از طرف شیطانه
و هر فکری، هر دیدگاهی، هر نگرشی که بهمون احساس آرامش و اطمینان و شادی میده به این معناست که خدا داره باهامون صحبت میکنه
به همین راحتی میتونیم پیغام ها رو بشناسم
پیغام هایی که احساس بدی میده، احساس ترس، اضطراب، ناامیدی، خودکشی، احساس یاس و عصبانیت میده، فقط جایگاه شیطانه و این یک توهم بزرگه، باورش نکنم، بارها هم شده که این احساس های ترس آور و زجرآور برام به وجود اومده، ولی هیچ اتفاقی نیفتاده، و بارها نگرانی های بیهوده و مزخرفی داشتم که با گذر زمان دیدم که یک توهم الکی بوده که از شب تا صبح هم بخاطرش نخوابیدم و گریه کردم و هیچ اتفاق بدی هم نیفتاده
پس اسلحه شیطان رو بشناسم، خدا رو باور کنم، اون وقته که زندگیم سراسر شادی و عشق میشه، سراسر زیبایی و مهربانی میشه
خدایا منو به راه راست هدایت کن
راه کسانی که بهشون نعمت دادی
نه اونایی که بهشون غضب کردی و نه گمراهان
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
سپاسگزارم از شما استاد عزیز و خانم شایسته جان
سلام به همه دوستان خوبم و استاد عزیز
روز یازدهم از تحول زندگی من
این فایل یکی از تحولات بزرگ زندگی من بود که منو متوجه چیزهایی کرد که خیلی کم بهشون توجه میکردم
این حرفا رو تو خیلی از فایلای استاد شنیده بودم ولی انگار هر روز برام تازگی داره و یه جایی رو تو ذهن من باز میکنه
یادمه چند سال پیش به خاطر اینکه هیچ چیز خاصی از قرآن متوجه نمیشدم همش به خودم میگفتم که خب حالا این داستانارم بخونم قراره چی بشه!این اتفاقا واسه اون زمان بوده به زندگی الان چه ربطی میتونه داشته باشه! به خاطر همین از همه چی فاصله گرفته بودم
فقط هم از ناراحتیام و ناخواسته هام صحبت میکردم
اما دیگه یجایی دلم میخواست شرایط عوض بشه چون اوضاعم هی داشت بدتر میشد
تا اینکه بعد از مدتی شرایط طوری پیش رفت که با استاد آشنا شدم
و الان متوجه میشم که وقتی تصمیم به تغییر گرفتم و کمی بهتر شدم و مدارم عوض شد تونستم که با قانون آشنا بشم
واقعا خدا چقدر مارو دوست داره که با یکم تغییر و تصمیم به اینکه میخوام زندگیم بهتر بشه و لذت ببرم دستمونو میگیره و میبره به سمت کسایی که کمکمون کنن و استاد عباسمنش همون کسیه که برای من مثل معجزه بود
الان که متوجه شدم حرفای قرآن یعنی چی و چی میخواد بگه دلم میخواد بخونمش و انقدر درگیرش بشم که همه باورام عوض بشه، ایمانم قوی تر بشه تا تو هرکاری بتونم با حس خوب، با اطمینان به خدایی که همه چیو خوب پیش میبره حرکت کنم
از وقتی که فهمیدم همه چی وقتی خوب پیش میره که من ناراحت نباشم، حسمو خوب نگهدارم، به جنبه مثبت اتفاقات توجه کنم، از لحظه های زندگیم لذت ببرم،
واقعا دوستدارم خدارو بغل کنم و ازش تشکر کنم که یه همچین قانونی رو گذاشته و از استاد عباسمنش تشکر کنم که منو با این قوانین آشنا کرد و قرآن طوری برای من روشن کرد که هیچکس دیگه ای نمیتونه به این خوبی راجبش صحبت کنه
منی که سال ها فکر میکردم که باید با عجز و ناله چیزی رو بخوام و حالا دارم میبینم که فقط خوشحال بودن برای خدا ارزش داره و میگه حتی پیش منم شکایت نکن واقعا برام مثل یه معجزه میمونه
همه باورهام داره میشکنه و باورهایی داره ساخته میشه که دیگه مطمئنم به زندگیی که میخوام درستش کنم و خدایی هست که همیشه دستمو گرفته
خیلی خیلی سپاسگزارم ️ کلی ام احساس خوشبختی میکنم که هدایت شدم به این مسیر و به سمت کسایی که فقط دارم حس خوب ازشون میگیرم
سلام به دوستان عزیزم
14 / 1 / 1402
روز یازدهم از سفرنامه ی من
دوستان ، من با توجه به فایل روز دهم که درمورد این بود که باید روی نکات مثبت توجه کنیم و ذهن و روحمون رو هماهنگ کنیم و بقیه اتفاقات خودکار میوفته ، احساسمو خوب کردم ، و شب بود که من احساسم بد شد چون طرف مقابلم اصلا به من هیچ پیامی نداده بود و من هر چی زنگ میزدم جواب نمیداد . احساسم واقعا بد شد و بهش پیام هایی دادم که تو حق نداری با جواب ندادنت حال منو بد کنی و…
و دقیقا یک حس وابستگی که واقعا یه جوری بود انگار از داخل بدنم داشت خفم میکرد بهم دست داد
و من میدونستم طبق تجربیات قبلیم که این وابستگی تهش چی هست
تهش این بود که از کار و زندگی خودم میزدم تمرکزمو میزاشتم روی نفر مقابل بعد از یک مدتی اون میره یا به هر شکلی رابطه تموم میشه و من میمونم و یه حال بد افسردگی
و دوباره از نو شروع کردن
و این روند اون قدر برای من واضح بود که اومدم سایت و رفتم قسمت توحید عملی قسمت 5 رو گوش دادم ، و حالم بهتر شد خیلی حالم بهتر شد
و در ادامه شروع کردم کارهایی رو انجام دادن و به چیز های توجه کردن که احساس منو بهتر کنه
و در این بین باز هم یک نگرانی هایی داشتم
ولی خب بازم به اون نگرانی ها بی توجهی میکردم و باز احساسمو با توجهم خوب نگه میداشتم
و درسایت مقاله میخواندم و یا چیز های زیبا در گوشی ام نگاه میکردم و بازی میکردم با گوشیم
و در همین حال و هوا ها بود که دیدم پیداش شد و تماس گرفت
امروز هم که بیدار شدم سریع رفتم چک کردم پیام هام رو دیدم خبری ازش نیست
باز داشتم ناراحت میشدم ولی دوباره سعی کردم خودم رو کنترل کنم و یه آهنگ خیلی فوقالعاده گوش دادم و باهاش رقصیدم و اینقدر حالم بهتر شد و سعی کردم به چیز های خوب توجه کنم ، اصلا دنبال چیز های خوب بودم برای توجه کردن
و الآنم حسم خیلی بهتر شده
و امروز با خودم یه قراری دارم که ساعت 6 تا 7 برم آموزش ببینم در زمینه مورد علاقه ام
و الان ساعت 6 شده و من باید برم
این احساس خوب و این توانایی خوب کردن احساس خودمون ، به ما قدرتی میده از جنس فولاد که دیگر کسی نمیتواند ماراغمگین کند یا ما وابستگی را در مشت مون میگیریم . حقیقتش من از رابطه داشتن میترسیدم چون میگفتم تهش جدایی و وابستگی و این هاست
ولی این ها بخاطر اینه که من نمیتونم در رابطه ای که هستم درست عمل کنم و خودم رو رها نکنم و نچسبم فقط به طرف مقابل .
حقیقتش میخواستم رابطمو تمام کنم چون میگم وای من حوصله وابستگی رو ندارم و دوست ندارم دوباره افسرده شم ولی این کار رو نمیکنم میخوام تمرین کنم که چطور حال خودم رو در رابطه خوب نگه دارم و وابسته نباشم
و اجازه بدم جهان همه چیز رو جور کنه
من فقط احساسم رو درست کنم بقیش دست جهان هستی باشه .
امیدوارم تجربه ی من به شما عزیزان دلم کمک کرده باشه همون طور که تجربیات و نوشته های شما به من کمک میکنه . (البته قبلاً اصلا کامنت نمیخوندم و خیلی هم بدم میومد ولی الان دیگه نه عاشق شم مثل تفریحه برام تفریح لذت بخش که بسیار قلب و ذهنمو باز میکنه)
دوستتون دارم امیدوارم توانایی خوب کردن حالتون نقطه قوت شما عزیزان در سال جدید باشه .
بازم سیزدهتون مبارک.
part 1
متن کامل فایل ارزشمند “قانون جذب در قرآن” تقدیم به دوستان عزیز هم فرکانسی:
به نام خدای مهربان
سلام خدمت شما دوست عزیز
میخوام امروز درباره ی یک موضوع خیلی خیلی مهم صحبت کنم. موضوعی که زندگی منو متحول کرده و تاثیرات فوق العاده ای در زندگی من داشته. این موضوع برمیگرده به سال های قبل، من سال ها قبل خیلی رابطه ی خوبی با قرآن نداشتم و یه قرآنی یادم میاد که با جلد آبی رنگ مادرم بهم داده بود و همیشه هرجا که بودم به من میگفت این همراهت باشه، برات خوبه، خیر و برکت میاره و این قرآن همیشه با من بود. طی سالهایی که من توی کشتی کار میکردم و کل گروهی که در اونجا با همدیگه کار میکردیم روس بودن و اوکراینی بودن، یه سری چیزا برای من جالب شده بود روی کشتی، مخصوصا رفتارهای کاپیتان کشتی برای من خیلی خیلی جالب بود و اون که بسیار بسیار انسان فوق العاده ای بود، انسان دوست داشتنی ای بود و خیلی خیلی رفتارهای درستی داشت و من تعجب میکردم میگفتم اینا که اعتقادی ندارن و مسلمون نیستن این همه انسان های خوبی هستن و ما که مسلمون هستیم اینقدر دروغ، اینقدر رفتارهای نامناسب داریم و به این فکر افتادم که من هم بشم مثل اونا و اصلا دیدگاهمو عوض کنم، اصلا مسلمون نباشم. اون که مسلمون نیست الان مگه چه مشکلی داره؟ اینقدر انسان خوب و شریفیه.
و یادمه که همون موقع تصمیم گرفتم که از پنجره ی کابین کشتی این کتاب قرآن رو من پرت کنم تو دریا. وقتی که خواستم این کار رو انجام بدم انگار یه حسی به من گفتش که تو تا حالا نشستی اصلا قرآن رو بخونی؟ و میخوای الان پرتش کنی تو دریا. بشین یک بار نگاهش کن و بعد تصمیم بگیر و اون وقت بود که من برای اولین بار در زندگیم نشستم کتاب قرآن رو خوندم. خوب تا اون موقع فقط همراهم بود، تا اون موقع فقط یک تعصبی نسبت بهش داشتم اما درکی ازش نداشتم و بعد نشستم مطالعه کردم و صفحه به صفحه که پیش میرفتم بیشتر مطمئن میشدم که این کتاب از طرف یک نیروی برتر هست، از طرف یک آگاهی برتر هست و خیلی خیلی منو تحت تاثیر قرار داد و به حدی درگیر این کتاب شدم که خیلی موقع ها میشد شب ها تا صبح من فقط بیدار می موندم و این کتاب رو مطالعه میکردم، آیه به آیه، سوره به سوره. خیلی موقع ها بی اختیار اشک از چشمانم روان میشد و احساس کردم که یک سری مطالبی که تو این کتاب هست رو ما مسلمون ها (حداقل در مورد خودم میگم) رعایت نمی کنیم و شاید افرادی که می بینیم انسان های شریفی هستند، اونها دارن رعایت میکنن و متوجه شدم که مشکل از اسلام یا از قرآن نیست، مشکل از مسلمانی منه که این اتفاقات داره به وجود میاد و بعد تصمیم گرفتم که این کتاب رو خیلی عالی و درست مطالعه کنم.
یادمه همون موقع با دوستانی در این مورد صحبت کردم و اونها خیلی خیلی با اطمینان گفتن که این کتاب حقیقی نیست! این کتاب از طرف خدا نیست! یه کسی این کتاب رو نوشته و در واقع عوام فریبی کرده توی اون کتاب! یه سایت هایی رو به من معرفی کردن که تو میتونی بری اشتباهات قرآن رو از اون سایت ها پیدا کنی، 2000 تا اشتباه هست، 2000 تا تضاد توش هست و … و من رفتم این کار رو انجام دادم و بعد از این کار من مطمئن تر شدم که این کتاب کتاب الله هست و از طرف خداوند نازل شده. انقدر مسائلی که توی اون سایت ها به عنوان اشتباهات قرآن مطرح شده بود پوچ و بی ارزش و مغرضانه بود که با هر صفحه ای که من پیش میرفتم مطمئن تر میشدم که اون ها اصلا کتاب قرآن رو نگاه هم نکردن. یه چیزی شنیدن و فقط بدون اینکه رفرنس درستی بدن، بدون اینکه اصلا آیه های قبل و بعد رو مطالعه کنن، با یه کلمه، با یه تکه ای از یه آیه رو انتخاب کردن، روی همون تکه ایراد گذاشته بودن و به همین شکل بود که من با قرآن آشنا شدم.
بعد از اون من با یک موضوعی آشنا شدم به نام قانون جذب و بسیار بسیار اون موضوع در زندگی من تاثیر گذاشت، بسیار بسیار زندگی منو متحول کرد و تونستم به خیلی از خواسته هام برسم و همون موقع پیش خودم گفتم اگر این قانون جذب درست هست، اگر این قانونی که من دارم ازش استفاده میکنم و نتیجه میگیرم و به هزاران نفر گفتم و اونها هم ازش نتیجه گرفتن درست هست پس حتما یک اثری از این قانون باید توی قرآن باشه. اومدم این بار آیه به آیه و سوره به سوره ی قرآن رو با دیدگاه و با نگاه قانون جذب مطالعه کردم و متوجه شدم که تمام قرآن در زمینه ی قانون جذبه! و خیلی خیلی منو متعجب کرد که این چیزی که به عنوان قانون جذب ازش صحبت میکنن 1400 سال پیش پیامبر اسلام به صورت کاملا واضح و مبرهن توضیح داده و خداوند الهام کرده و در آیات مختلفی نوشته شده و چقدر ایمان منو قوی تر کرد و بعد از اون بود که من هرروز در این زمینه کار میکردم، مطالعه میکردم، مطالب بسیار زیادی رو یادداشت کردم، حتی کلاس های بسیار زیادی در زمینه قرآن و قانون جذب برگزار کردم و امروز میخوام در مورد یکی از اون موضوعات صحبت کنم. موضوعاتی که فکر میکنم دونستنش باعث میشه زندگی تمام مسلمان های دنیا تغییر کنه و من ایمان دارم این آگاهی که امروز به شما داده میشه میتونه نگرش شما رو در مورد خداوند، در مورد قرآن، در مورد اسلام برای همیشه تغییر بده و کاری میکنه با کسایی که به این کتاب اعتقاد دارن که یک زندگی سراسر شادی، خوشبختی، سلامت و ثروت رو داشته باشن.
امروز میخوام در مورد یک موضوع خیلی خیلی مهم در قرآن صحبت کنم و این دیدگاه رو میخوام تغییر بدم که خیلی از ماها شنیدیم که انسان خوبه که غمگین باشه، انسان خوبه که ناراحت باشه، اصلا خیلی خوشحال باشی بده و خیلی ها اینو ربط دادن به اسلام، ربط دادن به دین، و این دیدگاه رو دارن که شادی و خوشحالی با دین مغایرت داره و باید موقع هایی هم احساس غم و اندوه داشته باشیم! خیلی خیلی ترویج میشه این دیدگاه. اما دقیقا نقطه ی مقابل این دیدگاه در قانون جذب هست که میگه تنها زمانی شما اتفاقات خوب رو تجربه میکنید که احساس خوب رو داشته باشید. یعنی احساس خوب = اتفاقات خوب. یعنی هرچقدر که شما بیشتر شاد باشید اتفاقاتی که شادی بیشتر رو برای شما به وجود میاره تو زندگیتون بیشتر میشه، هرچقدر شما بیشتر لذت ببرید، خوشحال باشید، امیدوار باشید، آرام باشید، زندگی اتفاقات، شرایط، افراد و موقعیت هایی رو وارد زندگی شما میکنه که احساس آرامش، شادی، لذت و خوشحالی بیشتر و بیشتر بشه. خوب این توی ذهن من یه تناقض بود که پس اینا چی میگن؟ پس میگن قرآن گفته باید غمگین باشی و قانون جذب میگه باید شاد باشی یک تضادی رو داره در ذهن من ایجاد میکنه و من رفتم در مورد قرآن تحقیق کردم و متوجه شدم که کاملا من اشتباه فهمیده بودم و دروغ به من گفته بودن که قرآن گفته که شما باید غمگین باشید و غم خوبه.
امروز میخوایم در مورد این موضوع صحبت کنیم که در تمام قرآن به صورت کاملا واضح گفته شده که یک مومن غمگین نیست و میخوام اینو دونه دونه و آیه به آیه با همدیگه بررسی کنیم. قانون اینو میگه: اگر شما احساس شادی داشته باشید، اگر شما در طول روز جوری به زندگی و به شرایط زندگی نگاه کنید که احساستون خوب باشه امکان نداره شما اتفاقات بدی رو تجربه کنید. اگر شما خوشحال باشید، اگر شما امیدوار باشید، اگر شما احساس خوب داشته باشید، همواره در همه ی شرایط فقط و فقط اتفاقات خوب رو تجربه میکنید و برعکسش اگر شما غمگین باشید، اگر شما افسرده باشید، اگر شما ناراحت باشید، اگر شما عصبانی باشید، قانون اینو میگه که زندگی و جهان اتفاقاتی رو برات به وجود میاره که عصبانیت و ناراحتی و غم بیشتری رو برات به وجود میاره. در واقع وقتی که شما غمگین هستید دارید یک فرکانسی رو به جهان هستی ارسال میکنید که به جهان میگید من غم بیشتری رو میخوام و جهان هم این فرکانس رو دریافت میکنه و غم بیشتر و ناراحتی بیشتر رو در شرایط مختلف نهفته میکنه و وارد زندگی شما میکنه. اگر شما خوشحال باشید و شاد باشید، شما دارید به جهان هستی اعلام میکنید که من شادی بیشتری رو میخوام، اون دریافت میکنه و شادی بیشتری برای شما به وجود میاره. اتفاقات، شرایط، موقعیت ها و آدم هایی رو وارد زندگی شما میکنه که شادی بیشتری رو تجربه کنید.
اگر بخواید بازم یه توضیح بهتری داشته باشم اینه که جهان فرکانس شما رو دریافت میکنه و اونو تبدیل میکنه به ماده، یعنی انرژی رو دریافت میکنه، تبدیل میکنه به اتفاق و وارد زندگی شما میکنه، تبدیل میکنه به شرایط و وارد زندگی شما میکنه. وقتی شما غمگین هستید جهان دریافت میکنه که غم بیشتری به شما بده و اتفاقاتی که شما رو ناراحت تر کنه وارد زندگی شما میکنه و بعد شما غمگین تر میشید و بازهم به جهان ثابت میکنید که غم بیشتری رو بازم میخواید، دوباره غم بیشتری رو به شما میده و شما دوباره غمگین تر میشید و باز هم غم بیشتری به شما میده. شما انقدر این سیکل رو ادامه میدید که ممکنه فرد به افسردگی برسه و هرروز در یک وضعیت روحی نامناسب گیر کنه که وقتی به این شرایط میرسه ما میگیم دیگه واقعا اوضاع براش سخت شده (برای یک فرد افسرده مخصوصا در حالت حادش) بس که این فرد ناراحت بوده و نگران بوده و درگیر مسائل و مشکلات بیهوده شده و خودشو ناراحت کرده، انقدر اتفاقات بد به صورت ادامه دار براش رخ داده که اون دیگه الان از حالت خشم و ناراحتی و اضطراب و عصبانیت اومده بیرون و رسیده به افسردگی. این همون سیکلیه که دارم در موردش توضیح میدم.
خوب بیایم دیدگاه قرآن رو بررسی کنیم: کلمه ای که در مورد غم و ناراحتیه توی قرآن از کلمه ی “حزن” استفاده کرده خداوند. این کلمه خودش کلا بار خیلی خیلی غمگینی رو داره. اگر شما دقت کنید ریشه ی کلمه ی “حزن” در قرآن 42 بار و در 25 سوره تکرار شده که 35 بار اون به صورت نفی اومده، یعنی 35 بار در قرآن گفته شده که نباید غمگین باشید. من دونه دونه این موارد رو میخوام باهاتون بررسی کنم و ببینیم حقیقت چیه؟ سوره یونس آیه 62:
“أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ”
آگاه باش که دوستان خدا نه ترسی دارند و نه غمگین میشوند.
ببینید دوستان این آیه به صورت کامل و واضح نشون میده که اگر انسان رابطه ش با خداوند اتصال قوی داشت باشه یعنی کسانی که اولیاالله هستند، نه غمی دارند و نه ترسی “لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ”. در مورد این آیه هایی که صحبت میشه اگر دقت کنید “یحزنون” فعل مضارع هست یعنی به این معناست که اونا در تمام طول زندگیشون غمگین نیستن، نه اینکه یک بار غمگین نیستن. یعنی یک استمرار رو این فعل داره نشون میده، مضارع به معنای دائمی، به معنای همیشگی. این همون چیزیه که ما در مورد فرکانس صحبت میکنیم.
آیه ی بعدی آیه ی 38 سوره ی بقره هست. این آیه در مورد آدم و حوا هست و زمانی که حضرت آدم اون اشتباه رو انجام میده این آیه نازل میشه:
قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا ۖ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
گفتیم همگی از بهشت فرود آیید پس چون از جانب من هدایتی برای شما آمد آنان که از هدایت من پیروی کنند هرگز بیمناک و اندوهگین نخواهند شد.
کسایی که تبعیت کنن از هدایت الله، فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ. باز هم فعل، فعل مضارع هست و خیلی خیلی زیباست که در این آیه احساس آرامش رو، احساس شادی رو ارتباط داده به هدایت الله. میگه اگر کسی از من هدایت بخواد این مسیری که داریم درش قرار میگیریم، این فرکانس هدایت، فرکانسیه که شما غم و اندوه رو تجربه نمی کنید، در واقع به این معناست که اگر ما احساس بدی در زندگیمون داریم یعنی ما از خداوند تبعیت نمیکنیم، ما به پیغام های خدا گوش نمیکنیم و به همین دلیل ما اتصالمون از خداوند دورتر و دورتر میشه، رابطمون دورتر و دورتر میشه و این یعنی ما داریم احساس بدی میکنیم. وقتی که ما رابطه ی خیلی قشنگی با خدا داشته باشیم این رابطه نتیجه ش احساس خوبه، رابطه ی زیبا و قشنگ با منبع انرژی، با خداوند، نتیجه ی احساسیش احساس خوبه و دور شدن از رابطه و کمرنگ شدن رابطه نتیجه ی احساسیش احساس بده که به همین زیبایی در قرآن توضیح داده شده. سوره ی بقره آیه 62: خیلی خیلی من این آیه رو دوست دارم. این آیه خیلی واضح و مبرهن دیدگاه های اشتباه ما رو توضیح میده. این آیه میگه:
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالنَّصَارَىٰ وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
پاداش ایمان آورندگان چه یهودی چه نصاری چه صابئین (که منظور زرتشتی ها هستند) و هر کسی که به خدا و روز قیامت ایمان آورده باشد و کار خوب انجام داده باشد (حتما) نزد پروردگار محفوظ است و نه ترسی دارد و نه غمی.
part 3
آیه ی بعدی سوره ی قصص آیه ی 7:
وَأَوْحَیْنَا إِلَىٰ أُمِّ مُوسَىٰ أَنْ أَرْضِعِیهِ ۖ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحْزَنِی ۖ إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ
به مادر موسی وحی کردیم که او را شیر بده و چون بر جانش بیمناک شدی او را به دریا بینداز، نترس و اندوهگین مشو که ما او را به تو باز می گردانیم و در سلک پیامبرانش می آوریم
این فضا رو بیاید باهم تجسم کنیم، شما فرض کنید که مادر یک فرزند هستید، در شهر پیچیده که ما طفل ها رو بچه های شیرخوار رو میکشیم، همه ی سربازان فرعون خانه به خانه دارن وارد خانه ها میشن و بچه ها رو میکشن و به مادر وحی میشه که تو فرزندت رو وقتی که بر جانش بیمناک شدی به دریا بینداز! دوستان قبول کنید که این کار واقعا به هیچ عنوان با ذهن منطقی قابل بررسی نیست یعنی از نظر ذهن منطقی هر کجای دیگه بندازتش احتمال زنده موندنش بیشتره تا اینکه بندازتش به رود نیل یا بندازتش به دریا. بچه ای که رو دریا باشه کوچکترین موجی اون گهواره رو برمیگردونه و بچه غرق میشه. فرض میکنیم که اصلا موجی هم نیاد گهواره به سمت دریا میره، در دریا گم میشه بدون آب و غذا بچه خیلی زود از دست میره، نه کسی پیداش میکنه، نه کسی میتونه بهش کمک کنه، ولی خداوند این راه رو پیشنهاد داد، بندازش به دریا! کی میتونه این کار رو انجام بده؟ کی میتونه بچه ی خودشو به دریا بندازه؟ فقط کسی که ایمان داره، کسی که باور داره خداوند رو، کسی که قبول داره که تمام اتفاقات جهان به دست خداونده و نگران هیچ چیز نیست و باز هم به مادر موسی تاکید میکنه خداوند که نترس و غمگین مباش، چرا که اگر غمگین باشی از دستش خواهی داد، چرا که اگر غمگین باشی اوضاع بر تو سخت میشه، نترس و غمگین مباش و این کار رو انجام بده. و ما دیدیم که چطور این بچه رفت به نهری که از خانه ی فرعون رد میشد رسید، این بچه رو دیدن، مهرش به دل همسر فرعون افتاد و اون خواست بچه رو نگه داره و چقدر جالب که بچه از هیچ دایه ای شیر نخورد، شهر رو گشتن دنبال دایه ای که بتونه بچه رو شیر بده و خواهر موسی به همسر فرعون پیشنهاد کرد که من یک دایه ای رو سراغ دارم که شاید بتونه بهش شیر بده و بچه رو دادن به مادر موسی که شیر بده و بچه برگشت پیش مادرش و بچه سالم موند و خدا حفظش کرد. چقدر زیبا شما این پروسه رو دقت کنید، چقدر این اتفاقات عجیب ولی واقعیه که بچه رو به دریا میفرستی اونا پیداش میکنن، شیر نمیخوره بچه، میان به خودت میدن که بچه پیش تو بزرگ بشه با هزینه های اونا، با امکانات اونا و تو هم بچه تو داری، هم عشقتو داری، هم نگران هیچ چیز نیستی، فرزندت شده فرزند فرعون و هیچ خطری هم تهدیدش نمیکنه دیگه، این کار خداست. این حس مادر موسی، این ایمان و این احساس آرامش این اتفاق رو به وجود میاره، و اگر نگران میشد این اتفاق نمیفتاد، و اگر نگران میشد از دستش میداد، و اگر میترسید از دستش میداد.
از هرچی بترسیم سرمون میاد، این یک قانونه. به خاطر هر چیز نگران باشی از دستش میدی، این یک قانونه. اگر خودتو غمگین کنی، اگر یک رابطه ای رو از دست دادی و خودتو غمگین کنی و ناراحت بشی اوضاع بسیار بسیار بدتر خواهد شد، اما اگر ایمان داشته باشی و رها کنی، اگر باور داشته باشی و رها کنی مطمئن باش همه ی اتفاقات به نفع تو خواهد بود. این ایمان واقعی میخواد، این احساس خوب واقعی میخواد، احساس آرامش واقعی میخواد.
*
از این قسمت برنامه میریم سراغ آیه هایی که بدون “لا” ی نفی اومده کلمه ی “حزن” یا ریشه ی “حزن”، ببینیم که به چه شکل هست؟ در تمام مواردی که توضیح داده شد گفته بود “غمگین مباش” اما یه جاهایی هم هست که نگفته “غمگین مباش”، ببینیم که اون آیه ها چه آیه هاییه؟ و شاید تضاد داشته باشه با قانون جذب، با قانونی که میگه آقا غمگین بودن اتفاقات بد رو به وجود میاره. با هم مرور میکنیم. آیه 34 سوره ی فاطر:
وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ ۖ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ
(پیشی گرفتگان در خوبی ها در بهشت) می گویند: “سپاس خدایی را که اندوه را از ما گرفت زیرا که پروردگار ما آمرزنده و شکر پذیر است”
ببینید اینجا که بدون “لا” اومده باز هم معناش اینه که تشکر میکنن بهشتیان از خداوند که اندوه رو از اونها دور کرد. ایمان = دوری اندوه و آرامش و عشق، بی ایمانی = اندوه و غم. ایمان به خداوند میاد، اندوه میره. نمیتونه غم و ایمان در یک جا باشه، نمیتونه نور و تاریکی در یک جا باشه، نمیتونه سلامتی و بیماری در یک جا باشه، نمیتونه خیر و شر در یک جا باشه، نمیتونه فقر و ثروت در یک جا باشه، وقتی که ایمان هست غم وجود نداره. سپاس خدایی را که غم را از ما گرفت و تشکر کنیم و از خدا بخوایم که غم رو از ما بگیره. این یک باور غلطه که خوبه بعضی موقع ها غگین باشیم. خیلی از ما باور کردیم که ببین خیلی خوشحا نباش ها! بلا سرت میادا! بعد از هر خنده ای گریه ایه ها! نه دوست من بعد از هر خنده، خنده ی بیشتره، بعد از هر گریه، گریه ی بیشتره. سپاس خدایی رو که غم رو از ما گرفت. این رابطه ی با خداست که غم رو دور میکنه. سوره ی انعام آیه ی 33:
قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذِی یَقُولُونَ ۖ فَإِنَّهُمْ لَا یُکَذِّبُونَکَ وَلَٰکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیَاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ
می دانیم که گفته های کافران غمگینت میکند. اما آنها تو را تکذیب نمی کنند بلکه ستمکارانی هستند که آیه های الهی را انکار می کنند
بازهم داستان مدیر، معلم و شاگرد. یک مدرسه ای رو در نظر بگیرید، شاگردان به حرف معلم مدرسه گوش نمیکنند و معلم مدرسه ناراحته، مدیر مدرسه میاد به معلم میگه ببین اونا تو رو نمیخوان اذیت کنن اونا با من مشکل دارن که درس نمیخونن. اگر اذیت میکنن، اگر درس نمیخونن، اگر دری وری میگن، اگر مسخره بازی میکنن، اگر تو رو اذیت میکنن تو داری ناراحت میشی، به خودت نگیر اونا با من لج دارن، اونا میخوان حال منو بگیرن. درواقع داره بار احساسی منفی و غم رو از دوش پیامبر برمیداره. میگه ما آگاه هستیم که تو داری ناراحت میشی اما این کار رو نکن، اونا با تو کاری ندارن اونا با من طرفن. چقدر زیباست! دوستان این حرفا به این معناست که هرگز نباید غمگین بشیم، ما انسان هستیم ما آدم آهنی نیستیم، ما انسان هستیم با عواطف انسانی، ما نمیتونیم که اگر بچه مونو از دست دادیم غمگین نباشیم، ما نمیتونیم اگر کسب و کارمونو از دست دادیم غمگین نشیم، ما انسان هستیم توقعی هم نیست که غمگین نشیم اما توقع هست که در وضعیت غم و اندوه نمونیم و بکشیم خودمونو به وضعیت آرامش. ناراحت شدن، عصبانی شدن و نگران شدن طبیعیه، برای همه ی جهان اتفاق میفته، هیچ کس نیست که بگه من تا بحال ناراحت نشدم و غمگین نشدم اما مهم اینجاست که این فرکانس رو ادامه ندی و اگر شما لحظات کوتاهی رو غمگین باشی و ناراحت باشی هیچ اتفاق بدی برات نمیفته چون اون فرکانس غم به اندازه ی کافی قوی نشد که اتفاقات بد رو برات به وجود بیاره. یک فرد افسرده با یک روز افسردگی و غم، افسرده نمیشه، با یک ماه هم افسرده نمیشه، افرادی که افسرده میشن سالها افکار منفی اونها رو احاطه کرده و سالها غمگین هستن و سالها ناراحت هستن، بعد از چندین سال افسردگی سراغ اونها میاد. هیچ کس با یک روز و با یک ساعت و با یک ماه ناراحت بودن افسرده نشده، یک روند طولانیه. به خاطر همین اگر شرایط بدی رو داشتی نگران نشو که وااای من غمگین شدم الان اتفاقات بدی برام میفته، وای من عصبانی شدم الان دیگه از در و دیوار بدبختی برام به وجود میاد، نه، با یک زمان کوتاه عصبانی شدن یا غمگین شدن یا ناراحت شدن هیچ اتفاق بدی برای شما رخ نمیده. اما اگه در این فرکانس بمونی و این فرکانس رو ادامه بدی اون وقته که این فرکانس به جایی میرسه، به قدرتی میرسه که میتونه اتفاق بد رو برای شما به وجود بیاره و نکته ی جالب اینجاست که برای افسرده شدن یک فرد باید چندین ماه و سال غمگین باشه تا افسرده بشه اما برای خوشحال شدن با یک روز افکار مثبت شما به آرامش و شادی میرسید. یعنی اینجوری نیست که شما اگر غمگین و افسرده هستی باید 3 سال احساس خوب و فکر خوب داشته باشی تا تازه به آرامش برسی، شاد باشی، روحیه ت خوب بشه، نه، با یکی دو روز فکر درست سریع برمیگردی به خاطر اینکه نیروی حاکم بر جهان نیروی خیره، به خاطر اینکه جریان هستی جریان خیره و وقتی که شما در مسیر درست قرار میگیری مثل کسی هستی که تو سرپایینی داره حرکت میکنه ، خیلی زود به مقصد میرسی. اما برای اینکه در مسیر مخالف قرار بگیری و غمگین باشی، سربالاییه، باید خیلی ادامه بدی، خیلی غمگین باشی، خیلی داغون کنی خودتو تا افسردگی بگیرتت، تا ناراحت بشی. سوره ی یوسف آیه ی 13: خیلی این داستان سوره ی یوسف فوق العاده س. حضرت یعقوب به برادران یوسف میگه:
قَالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنِی أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَأَخَافُ أَنْ یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ
گفت: “اگر او را ببرید غمگین میشوم و میترسم شما غفلت کنید و گرگ او را بخورد.”
در قانون فرکانس، در قانون جذب اگر شما نگران یک موضوعی باشید اون موضوع برای شما اتفاق میفته، اگر شما در مورد یک موضوعی ترس داشته باشید اون ترس برای شما اتفاق میفته و یعقوب ترسیده بود و یعقوب نگران بود و یعقوب ترسش رو ابراز کرد گفت من میترسم که شما غفلت کنید و گرگ اونو بخوره. یعقوب به برادران یوسف، به پسرانش کلید داد و اونا دقیقا همین حرف رو به یعقوب زدن و وقتی یوسف رو به چاه انداختن اومدن گفتن گرگ اونو خورد. چه ارتباطی هست بین حرفی که یعقوب میزنه قبل از این اتفاق و اتفاقی که میفته؟ و دقیقا همون چیزی که یعقوب پیش بینی کرده بود. خیلی موقع ها هست ما به خاطر افکار منفی و ترس هامون این ترس ها رو انقدر می پرورونیم تو ذهنمون که دقیقا همون اتفاق میفته مثلا ترس از سرقت ماشینمون و همون اتفاق میفته و بعد میگیم که من دقیقا می دونستم که این اتفاق میفته. خیلیا وقتی اتفاق میفته فکر میکنن پیشگو هستند، فکر میکنن بهشون الهام شده که این اتفاق میخواد در آینده براشون بیفته. این الهام نیست، شما نوسترآداموس نیستی، شما اینو ساختی! این یک پیش بینی نبوده، این یک پیشگویی نبوده، این یک اتفاقی بوده که تو خلقش کردی نه یک پیش بینی. یعقوب این اتفاق رو برای خودش خلق کرد. یعقوب برای یوسف دردسر ایجاد نکرد، یوسف شد عزیز مصر، یعقوب برای خودش دردسر ایجاد کرد و بسیار واضح در این آیه توضیح میده که من نگرانم که اونو ببرید و گرگ اونو بخوره، من میترسم. ترس و نگرانی نتیجه ش همین شد. نتونست احساس خودشو کنترل کنه، نتونست غمگین نباشه، نتونست ناراحت نباشه، نتونست بپذیره، نتونست ایمان داشته باشه و این نتیجه رو گرفت. آیه 84، 85 و 86 سوره ی یوسف، ببینید چقدر داستان دقیق داره اتفاق میفته و دقیقا طبق همون قانونی که از اول برنامه داریم در موردش صحبت میکنیم:
وَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ یَا أَسَفَىٰ عَلَىٰ یُوسُفَ وَابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ (84) قَالُوا تَاللَّهِ تَفْتَأُ تَذْکُرُ یُوسُفَ حَتَّىٰ تَکُونَ حَرَضًا أَوْ تَکُونَ مِنَ الْهَالِکِینَ (85) قَالَ إِنَّمَا أَشْکُو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ (86)
از آنها روی برگرداند و گفت: “افسوس بر فراق یوسف.” و چشمانش از اندوه سفید شد، و اندوه خود را فرو خورد. (84) گفتند: “به خدا سوگند آن قدر به یاد یوسف هستی تا بیمار شوی یا بمیری.” (85) گفت: “شرح اندوه و پریشانی خود را فقط به خدا میگویم چیزهایی از (لطف) خدا می دانم که شما نمیدانید. (86)
بنام خدای هدایتگر
سلام به همه
تعهد روز یازدهم سفر
با شنیدین هر فایل گذشتم رو به یاد میارم و میفهمم که اشتباهات از کجا بوده ، از چه باورهای محدودکننده ای ، از چه دیدگاه های منفی!
من هم دقیقا این باورمحدود کننده رو داشتم که هرچقدر با غم بیشتر و حالت ناراحتی بیشتر از خدا درخواست کنم و بخوام بهم میده و الان که یادم میافته خندم میگیره ، که چه عز و جز هایی که من نمیزدم و منتظر بودم معجزه هاش نصیبم بشه!!
اما نه تنها بدست نمیاوردم بلکه تجربه های تلخ و ناراحتی هام بیشتر میشد و الان فهمیدم که چجوری خودم با دستای خودم در اصل با باورهای خودم شرایطی که نمیخواستم رو به زندگیم دعوت میکردم.
الان انگار بین حال حاضر و گذشته ی من یه دیوار شیشه ای قرار گرفته و من دارم گذشته ای رو از پشت این دیوار میبینم که چقدر پراز منفی نگری و حال بد بود و همیشه ی خدا یا دعوا داشتم یا جایی در بدنم دچار درد میشد یا گریه میکردم و هر اتفاق بدی که میشه باشه رو زندگی میکردم ولی خوشحالم ، در حال حاضر خوشحالم
چرا که اینم از لطف خدا بود که با اون همه فرکانس بد ولی باز منو تنها نزاشت و هدایتم کرد و من در مداری قرار گرفتم که این هدایت رو شنیدم و الان دارم در مسیرش پیش میرم و خداروسپاسگزارم:)
اینم باید بگم که نجواهای شیطان هرگز دست از سرمون برنمیدارن هر لحظه به سراغمون میان و اگر ما این آگاهی ها رو خوب یادگرفته باشیم میتونیم باهاشون مقابله کنیم وگرنه اون نجواها هستند که برما غلبه میکنند ، از لحظه ای که پا در این مسیر گذاشتم به خودم قول دادم که این موضوع رو عملی کنم و هرروز تمام تلاش و تمرکزم رو براش میزارم اما میخوام بگم گاهی خیلی نجواها اذیت کننده هستند و مقابله باهاشون سخت و طاقت فرساست اما درنهایت کسی که پیروز میشه منم و خداروشکر که انقدر این آگاهی ها در وجودم ریشه زده و کم کم دارم باورهای قدرتمند بیشتری میسازم و
امیدوارم ، امیدوارم به آینده ، به آینده ای که داره این دفعه یجور دیگه ساخته میشه با فکرها و باورهای جدید، و توی این مسیر اگرهم ناخواسته ای برام پیش بیاد ایندفعه نمیخوام مغلوبش بشم و ادامه میدم تا روزی که برسم به اونجایی که از این همه تغییر جمله ی معروف ” باورم نمیشه ” رو بگم :) و خدارو شاکر و سپاسگزار باشم.
به امید نزدیکی اون روز :)
در پناه خدا باشید️
سلام به استاد مهربان
سلام به دوستان خودم
هر چه بیشتر من قانون را بدانم بی شک به سلامت تر می توانم از این دریای مواج جریان زندگی خودم سالم به در بروم
هر چه از قوانین بهتر و بیشتر آگاه باشم بی شک من راحت تر می توانم از روند جریان این جهان هستی سردربیاورم و برای من مفید و سازنده است
امروز یک درس عالی یاد گرفتم
هر چه بیشتر شاد باشم جهان هستی هم از همان شادی و نشاط بیشتر در زندگی من قرار می دهد
وقتی که حس و حال من خوب باشد بی شک جهان هم از همان جنس سر راه من قرار می دهد و این بدان معنی است که اگر من غمگین باشم غم و غصه در زندگی من بیشتر رواج پیدا خواهد کرد
پس طبق این قانون
فقط و فقط دنبال حس و حال خوب برای خودم باشم
این حس و حال خوب همیشه من را در سمت و سویی قرار می دهد که همیشه اتفاقات خوب برای من رخ بدهد
مثل دیروز که کلا حالم خوب بود و منتظر آمدن اسنپ بودم که یک ماشین جلوی پای من ترمز زد و آن کسی نبود جز دوست قدیمی و صمیمی خودم
کلی حالم را خوب کرد
اگر غر زده بودم
اگر ناراحت بودم
هرگز نسبت به این روند من حسم خوب نمی شد
ولی دقیقا من برعکس آن عمل کردم و نتیجه عالی گرفتم و تا چند ساعت هنوز انرژی این اتفاق خوب در وجود من بود
این نکته ها و این درس های استاد را هر چه بیشتر در زندگی خودم بکار ببندم نفع و سود و فایده آن فقط و فقط برای خودم است
این قانون را باید و باید همیشه در زندگی خودم بکار ببندم
هیچ وقت اجازه ندهم که غم و غصه در زندگی من رواج داشته باشد
اجازخ ندهم که این انرژی منفی در زندگی من رواج پیدا کند
وقتی که انرژی مثبت داشته باشم بنابر قانون این جهان انرژی خوب هم دریافت خواهم کرد
این جز اساسی ترین درس امروز برای من بود
نکته زیبای دیگری که یاد گرفتم این بود برای من که حتی در بدترین شرایط هم هیچ لازم نیست که من ناراحت باشم چرا که همه چیز در دستهای قدرتمند خدای مهربان من است
ممنونم استاد مهربان
سپاس از استاد عزیز بخاطر این همه راهنمایی و هدایت های خوب
سپاس از خدای هدایتگر خوب خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
به نام الله یکتا
روز یازدهم
تو این جلسه میشه گفت خلاصه ای از روز یک تا 10رو توش در اورد وبا عمل به این آموزهها بقیه سفرو شیرین تر رفت
یاداوری :ما موجوداتی هستیم فرکانسی که هر لحظه با کانون توجهمون در حال ارسال فرکانس هستیم و فرکانس های غالب ما زندگی مارو خلق میکنه
واین توجه ممکن به شکل حرف زدن باشه بحث کردن باشه فکر کردن باشه به یاد اوردن باشه نگاه کردن نوشتن و شنیدن باشه
حالا ما برای اینکه به خواسته هامون برسیم باید اگاهانه کانون توجهمون رو کنترل کنیم تا بتونیم فاصله بین ذهن وروح رو کم کنیم ونشانه این فاصله کم احساس خوب ارامش
در این نقطه ما با خودمون در صلحیم
ما مهترین قانون هستی یانی احساس خوب اتفاق خوب رو رعایت کردیم واینجاست که با خواسته هامون خیلی راحت وطبیعی و بدیهی میرسیم
واگر به خواسته هامون نمیرسیم قطعا در فرکانس ومدارش نیستیم وباید خودمون روبهش برسونیم
خب پس باید این قانون رو اصل زندگیمون قرار بدیماحساس خوب برابر اتفاق خوب
والان از صبح که بیدارمیشم هر روز روزهبگیریم روزهای از جنس توجه به زیبایی ها وخودمون رو اگاهانه متعهد کنیم به انجام دادنش
واز هرانچه که به ما احساس بدی میده دوری کنیم وبا دیدگاه های جدید وعوضکردن نگاهمان به احساس خوب برسیم
خدا وند خیلی واضح به ما گفته لاتحزن
چون فرقی نمیکنه در چه درجه مرتبه ای باشیم احساس بد اتفاقبدو میاره
مثلا احساس گناه یک احساس بد
احساس قربانی بودن
حرف زدن در مورد اتفاقات بد
غیبت ،دروغ ،حسادت ،گلایه شکایت انتقاد ،عصبانیت
دنبال عوامل بیرونی گشتن برای تغییر
و….
من اگه واقعا به خدا ایمان دارم باید توحید رو در عمل اجرا کنم من اگه واقعا باور دارم که پروردگارم رب العالمین الله که فرمانروای جهان که محافظ هر جنبندست وبرگی به دون اذنش بر زمین نمی افته
پس باید هر روز متعهد تر باشم ودر راستای قوانینش گام بردارم وتسلیم باشم
یعنی واقعا توکل کنم وایمانمو نشون بدم انسانی که توکل داره وتسلیم اگر با تضادی هم روبه رو بشه میدونه که قطعا خیر 1فی ما وقع
میدونه که قطعا برا رشدش
دنبال عوامل بیرونی نمی گرده
وقتی با تضادیرو به رو میشه انقدر قوانین خدارو باور داره که میدونه الان بدون اینکه رو قول وکمک کسی حساب باز کنه اگر از درون خودش رو به ارامش واحساس خوب برسون قطعا همه چیز به نفعش تمام میشه
خدایا شکرت خدایا ممنونم و مچکرم دیروز که به حرف قلبم گوش دادم و اومدم برای حال خوبم مینوشتمو میخوندم واقعا یک روز رویایی رو خلق کردیم
واقعا خدایا ممنونم ازت که ثانیه ای هم دیر نمیکنی وقتی در حال لذت بردن از باران زیبا وپر برکت با شوهر ودختر نازم بودیم و از خیابان ها عبور میکردیم شوهرم به دوست فوق العاده محترمش زنگ زد که اونام بیان بیرون و دقیقا وقتی که داشتن تلفنی حرف میزدن همون لحظه همون ثانیه دوستش جلو ماشین ما ظاهر شد و داشت از خیابان رد میشد الله اکبر تو ی خیابانی که محال بود اینجوری اتفاقی اونم دقیقا لحظه ای که ما داشتیم از خیابان عبور میکردیم اونم دقیقا داشت پیاده از جلو ماشین ما راه میرفت که بره سمت دیگه خیابان وتلفنی که با شوهرم حرف میزدن چشم تو چشم شدن وبا اسرار فراوان ما رو دعوت کرد خونشون واز قضا مهمان میخواسته براشون بیاد وکلی غذا تدارکات دیده بودن ولی کنسل شده بود دیگه مارو دعوت کردن وواقعا یک شب فوق العاده با اون همه نعمت وبرکت وواقعا تا الان همش ذوق دارم دارم اون اتفاقو برا خودم مرور میکردم که خدایا تو چقد زیبا وقتی ادم رها باشه و تسلیمباشه براش برنامه ریزی میکنی حتی لحظه ای هم درنگ نمیکنی وقتی که ما اماده باشیم وجالب اینجاست دخترم می گفت تو ماشین الان کجا بریم منم سکوت کردم تو دلم گفتم همینجوری بریم خدا هدایتمون میکنه
وخدای من چقدر عالی وچقدر فوقالعاده بود هدایت الله مهربان خدایا ممنونم
خدایا کمکم کن کسبو کار پر رونق و پر از راحتی وثروتم بسازم الان که اول راهم واقعا خیلی دوست دارم قبلا فکر میکردم که حتما باید شوهرم نیازهای مالی منو برآورده کنه ولی خدایا خودم چرا نه ؟خودم حتی میتونم انقدر پول بسازم که حتی به اونم بدم خدای من برا تو کاری نداره واقعا خدایاااا ممنونم ومچکرم الههی شکر
خدایا کار من لذت بردن از تمام مسیر زندگیست
خدایا شکرت
یا اول و یا آخر
یا ظاهر و یا باطن
سلام استاد عزیز. مریم جان و دوستان دوست داشتنی
در خانه اگر کس است یک حرف بس است
و اون یک حرف ،یک جمله اینه: لا تحزن
غمگین نباش نگران نباش نترس
چون نسبت به هرچیزی نگران باشی یا بترسی خلقش میکنی
ترس یعنی بی ایمانی
تمام مدتی که میترسیدم شاد باشم بی ایمان بودم
تمام مدتی که باور داشتم اخر هر خنده گریه اس بی ایمان بودم
خدایا منو ببخش. سپاسگزارم که غم رو ازمن گرفتی
سپاسگزارم گفتگوهای ذهنی منفی من رو خاموش کردی
چطور ممکنه هم مومن باشم هم غمگین؟
وظیفه من آگاه بودن به درونمه. وظیفه من توکل بر خداست. همین کافیه چون دلم آروم میشه چون هیچ اتفاقی بی اذن الله نمیافته
و از خدا فقط خیر میرسه…
خدایا شکرت
سپاسگزارم استاد عزیز