نشانه های قانون جذب در قرآن - صفحه 57
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh1-2.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-06-06 18:07:082021-08-26 18:44:24نشانه های قانون جذب در قرآنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خالق زیبایی ها
سلام و سپاس به استاد عزیزم و استاد مریم شایسته عزیزم و همسرفای خوووبم 🌹😚❤️
امروز روز یازدم سفرنامه با موضوع (فایل صوتی نشانه های قانون جذب در قرآن )
(إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّیْطانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیْسَ بِضارِّهِمْ شَیْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ)
همانا نجوا از سوى شیطان است تا کسانى را که ایمان آوردهاند اندوهگین کند، در حالى که جز به اذن خداوند، هیچ (نجوایى) ضرر رسان نیست، پس باید مؤمنان تنها بر خداوند توکّل کنند.
این آیه چقدر درک منو عوض کرد در مورد نجواها …
انگار تا به حال مطلقا هیچی در مورد نجواهای شیطان نمیدونستم !!!! با اینکه استاد انقدر در موردش توی فایل ها ی مختلف حرف زدید !!!!
و چقدر میتونه کمک کنه تا بیخیال نگرانی ها و ترس ها بشیم ، چقدر میتونه کمک کنه تا توکل کنیم و با اطمینان و امید به خدا زندگیمون رو بهشت کنیم ❤️😍
من متهد میشم که از این به بعد مچ شیطانو بگیرم به یاد بیارم هر فکرو دیدگاهی که به من احساس بد
( ناامیدی ، نگرانی ، ترس ) میده به این معناست که از جایگاه شیطانه و هر فکری که به من احساس خوب ( اطمینان ، امید ، شادی ، ارامش ) میده از طرف خداست ….
احساس خوب =اتفاقات خوب
احساس خوب =اتفاقات خوب
احساس خوب= اتفاقات خوب
احساس خوب= اتفاقات خوب
احساس خوب =اتفاقات خوب
مثل الف ب اول دبستان باید از روی این قانون هزار بار بنویسم تا یادش بگیرم تا از عمق وجودم باورش و بهش ایمان بیارم 🤲🏻👌🏻❤️
احساس خوب هم زمانی به وجود میاد که توکل کنم به خدای خودم و باورش کنم ، باور کنم که قدرت مطلق خداست …
چه نویدی بهتر از اینکه هم شاد و ارام و در لذت باشی و هم مطمئن باشی که موفق میشی و خوشبخت میشی ، در طول مسیر زندگیت فقط لذت میبری منتظر نیستی …
چه نویدی بهتر از اینکه تنها راهش ( احساس خوشبختی در طول زندگی و رسیدن به اهداف و خواسته ها ) همین قانونه ،،،
اگر اینجوری به زندگی نگاه کنم ، اگر دائما در احساس خوب باشم تنها و تنها اتفاقات خوووب رو تجربه میکنم …
احساس خووب همه چیزه ، من همواره در احساس خوبم ،، من عاشق خودم و زندگیمم و سپاسگزار خداوندم که خلقم کرد و منو توی این مسیر لذت و راحتی و فراوانی قرار داد که با قوانین تغییر ناپذیرش خیالم راحته که قطعا خودم اتفاقاتم رو خلق میکنم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
منم از خدا میخوام که مارو به راه راست راه کسانی که آنها نعمت داده و نه گمراهان هدایت کنه …
🌱خدایا تنها تورا میپرستیم و تنها از تو یاری میجووییمم 🌱
عاشقتونم ❤️🌹
به نام خدای مهربان
و سلام به همه ی عزیزان
دقیقا این درسته که جهان به گونه ای خلق شده که به فرکانسهای ما پاسخ میده و ما همانند دستگاه تولید فرکانس هستیم و جهان دستگاهیست که فرکانسهای ما را تبدیل به اتفاقات و تجربه هایی نموده و وارد زندگیمون میکنه . فرکانسهای ما هم با افکارمون و توجهتون ایجاد میشن چه مثبت و چه منفی در نتیجه باید حواسمون باشه که
احساس خوب = اتفاقات خوب
احساس بد = اتفاقات بد
تمام خواسته های ما بر اساس شدت توجهمون زمان انجامش متفاوته و واقعا باید مراحل تکاملش رو هم طی کنه .
من زمانیکه با قانون جذب آشنا شدم و با تعدادی از آیات قرآن مقایسه کردم برام این سوال بود که چرا علمای قرآنی نمی آیند از این علم استفاده کرده و علوم قرآن رو بر اساس این علم بررسی و برای مردم بیان کنند . من از همون اوان کودکی دنبال حقیقت زندگی بودم هیچوقت راضی به روزمرگی نبودم و مرتب دنبال خدای مهربون و برقراری ارتباط پاک و صمیمی با او بودم ۱۱سالم بود که انقلاب شد و حرف از خدا و پیامبر واسلام رو بطور جدی میشنیدم . و وارد مسیر تکاملی شدم خیلی چیزها رو عقلم قبول نداشت ولی همه تایید میکردند و هرچه که گذشت دیدگاهم نسبت به خداوند زیباتر شد . دراین بین تناقض زیاد وجود داشت مشکلات هم در زندگیمون زیاد بود ولی من خیلی صبور بودم و واقعا خدای مهربونم رو حس میکردم لذا زمانیکه مسائل و مشکلات زندگی زیاد میشد همون خدایی که حسش میکردم بهم انرژی میداد و من بخاطر خشنودی او معمولا حسم رو خوب میکردم و سعی میکردم که ناراحت نباشم و واقعا چیزهایی که از خداوند خواستم رو بهم داده .
اما از دولتی سر انقلاب علمای انقلابی به ما طوری آموزش دادند که کلا دنیا رو بیخیال شیم و به فکر اخرتمون باشیم غافل از اینکه آخرتمون هم از همین دنیا میگذره همیشه از فقر و عبادات امامان بزرگوارمون به ما گفتند درصورتی که من تازه فهمیدم که این عزیزان خیلی هم ثروتمند بودند با توجه به فقر فکری و مالی جامعشون بیشتر انفاق میکردند و خود ساده زندگی میکردند مثلاً امام علی علیه سلام مرتب ملک آباد میکرد و به فقرا میداد تا امرار معاش کنند. یا حسین علیه اسلام بیزینس اسب داشت و….
ولی همیشه به ما گفتند که فقر یک مزیت و خدا فقیران رو دوست داره که این کاملا غلط است ویا بجای شاد کردن مردم و امید وانرژی دادن به مردم هی اومدن شادیها رو کم کردن و مراسم عزاداری و دهه های عزاداری و اندوه به پا کردن و هی غم و غصه رو ترویج دادند من فکر میکنم اونها خودشونم قربانی افکار انسانهای قبل از خودشون بودند
ولی خدارو شکر نسل جدید بیدار است و از فکرش بیشتر استفاده میکنه و وجود بزرگوارانی چون استاد عباسمنش عزیزمون با آموزشهای عالیشون و افکار خوب این عزیزان هست که دارن بهترینها رو جذب میکنند و حتما آیندهای عالی خواهیم داشت
من تشکر میکنم از خداوند مهربون واستاد عزیز و خانم شایسته ی مهربان
روز یازدهم
امروز دقیقا مطابق این فایل یه اتفاق خیلییی جالب برام افتاد.اون جمله استاد که آخر فایل گفتن ذهن جایگاه شیطان و قلب جایگاه خداست و بعد مثال مادر نگران رو آوردن یهو خیلی برام بلد شد.بعدش همون لحظه متوجه این تضاد و حضورش در درون خودم شدم.حالا بذارید یه فلش بک کوچولو بزنم که دستتون بیاد جریان از چه قراره:
حدود دو ساعت قبل از گوش دادن به فایل به همکارام پیام دادم که حقوقمون کی واریز میشه و اونا هم جواب دادن که خیلی وقته که واریز شده…و حالا ذهن من شروع کرد به نجوا کردن:وای خدا چیکار کنم،برای گرفتن حقوق باید چقدر مسیرو طی کنم،باید بابام با این حال خرابشو بلند کنم ببرم یه شهر دیگه ،چرا من،مگه من چه گناهی کردمو کلا یه سری نجوا که ادمو لحظه به لحظه نگران تر میکنن .
حالا از اینور یه صدا دیگه بهم میگفتی حقوق برات واریز شده و فقط احتمالا بخاطر یه سری خطاهای سیستمی پیامکی برات نیومده.
با خودم گفتم بذار یه فایل گوش بدم بعد چکش میکنم.فایلو گوش دادم و این دو تا صدا رو گذاشتم کنار که یادم بمونه و با خودم گفتم بعد چک کردن میام و کامنت میدارم.چک کردن همانا و حقوق توی کارت هم همانا😍😍😍😁😁😁
الان هم در شرف ذوق مرگ شدنم.خدای درونم درست میگفت.همیشه درست میگه…
یه اتفاق دیگه.سامانه دانشگاه از دیروز برام خراب شده بود.امروز اومدم تو کلاسا شرکت کنم و باز دیدم همون آش و همون کاسه اس.منم عصبانی شدم در حد چی و شروع کردم از عالم و آدم ایراد گرفتن که بابا خسته شدیم کی حضوری میشه و اینا.بعدشم در حالیکه گوشی رو همون جوری گذاشته بودم گفتم بابا اصلا نخواستیم و رفتم تا ادامه رمانم رو بخونم. و بعد حدس بزنین چی شد؟
درسته.یهو نت و سامانه درست کار کردو گوشیم وارد کلاس شد.و راستش حتی اگه هم نمیشد واقعا برام مهم نبود،ولی حالا که شده بود،……بازم برام مهم نبود😅.نه اینکه به درس و دانشگاه بیتفاوت باشم،اما اون لحظه رها بودم از خواسته هام و یه جورایی تسلیم شده بودم.بعدشم عین یه دانشجوی خوب تمام مدت سر کلاس بودم.بعله ما اینیم دیگه😁
اینم از امروز…
و اینجا عجیب بوی خونه میده❤️
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم و خانم مهربانِ سایت مریم جان
ردپای روز یازدهم من
استاد عزیزم سپاس بابت این همه آگاهی و ثبت قانون توسط کلام شما
دقیقا از تمامی موردها ی گفته شده در فایل روزی چند تا از اونها رو از نزدیک لمس میکنیم .
احساس ترس و نا امیدی و در نتیجه افسردگی سالها بود که با من بود
ترس از دست دادن همسرم
ترس از گرسنگی
ترس از مردن
ترس از دست دادن عزیزانم
ترس از قضاوت دیگران و
صدها و صدها ترس
و با اومدن بچه ها و مشکلات تنها بودن در داشتن مسولیت بچه ها از صبح تا شب و کارهای بچه و خونه حسابی من رو از زندگی سیر کرده بود و غمگین بودن در تمام لحظات من چنبره زده بود روی روزهای من .
اما خداوند از اون جایی که صدها بار منو از خطرات ی نجات داده بود .بی شک پلن زیبایی داشت برای آشنایی من با قانون .
از شهرستان که گفتم با قرض و فروختن طلا در کسب و کاری شکست خوردیم .و برگشتیم به محل قبلی زندگیمون در اطراف تهران .
به یه کارگاه خیاطی رفتم که مثلا تلاش کنم و کمک خرجی باشم .بنده خدا دختر سه ساله ام رو هم اسیر خودم کرده بودم .این بچه از صبح تا غروب تو کارگاه خیاطی .بود نه کارتون نه بازی ☹☹
اونجا شریک کار، یه روز همسر منو دید و از قانون یه مسئله ای رو به من گفت .
از من پرسید تو همیشه به شوهرت شک داری و ازش می ترسی. منم که متعجب بودم .گفتم درسته شما از کجا فهمیدین. ایشون و صاحب کارگاه هر دو مرید استاد یوگایی بودند در شهر مهر ویلا و هر دوشنبه جلسه ی در اونجا داشتن که فکر میکنم در مورد قوانین بود اما همراه با مبحث های دیگه .و مثل فایلها و دوره های شما خیلی توحیدی نبودن. اما اون روز به من گفت که
اگه کسی میخواد خودشو از پرتگاه پرت کنه
تو قادر نیستی نظرش رو عوض کنی
اگه تو دستها و پاهای اونو ببندی
اون بازم اینقدر دست و پا میزنه و کاری رو که بخواد انجام میده
من اون موقع تنها کارگر اون کارگاه بودم و افکار اونها کم کم منو داشت به موضوعات اونها و مورد حرف اونها علاقمند میکرد .
و اونها به من گفتن که شوهرت خیلی قدرتمنده و بیا قدرت و بده دست اون .
آخه اون موقع همه ی حقوق دست من بود و من کرایه ماشین به همسرم میدادم
خلاصه اینکه فکر میکردم چون تو شهرستان ما شکست خوردیم حالا حق شوهرمه که بی پول باشه همیشه
در ضمن اینکه ایشون منو از لحاظ عاطفی اذیت هم میکرد .و این پول پیش من بودن برام یه جور آزار دادن اون بود .
من یه چند ماهی تحت تاثیر حرفها و نکات تذکری اونها بودم .اما جالبه که اونها با اینکه در این مباحث بودن اما در زندگی شرایط خیلی خوبی نداشتن و بیشتر تو مبحث پیشگویی با حروف ابجد و فال و این حرفا بودن .اما آدمهای خیلی خوبی بودن .بگذریم
تا اینجا من با تمام اون حرفها نمی تونستم ذهنم رو کنترل کنم و نمی تونستم غمگین نباشم نمیتونستم ذهنم رو در مورد همسرم .بی پولی و قرض کنترل کنم
هر چیز شیرینی بعد از دو دقیقه تلخ میشد
اما ناگهان خداوند تغییر رو در افکار من دید .
بچه دومم رو شیر میدادم .یه روز از مترو همسرم
کتاب قدرت فکر و چهار اثر از فلورانس رو آورد.
یه سالی روی اپن بودن .میخوندم. مینوشتم .سعی میکردم .
اما اون کتابها در مورد یه چیز بود .فقط یه قانون رو داشت بارها و بارها مثال میزد در زندگی هزاران انسان .
نه از اول فکر
نه از آخر فکر .از قانونش. از نوع فکر و ووو و
هیچی نبود .هیچ ردپایی که یه آدم غمگین و افسرده بخواد تماشا کنه و جا پای اون جا پا بزاره نبود
فقط میگفت تکرار کن .و من چون هیج اعتقادی محکمی نداشتم. باور نکردم اما خوندن همون ها تاثیر خودشو داشت و من دلم خواست که تغییر کنه
فقط همین. تغییر
و خداوند این خداوند بزرگ و هدایتگر
صدایی رو توی گوش من دلنشین کرد
از کانالی که استاد رو داشت معرفی میکرد . و تکه هایی از صبحت های ایشون رو در فایلهای کوتاه با آهنگ میزاشت تو کانال
من یک ماه و بیشتر با این فایلها گریه میکردم
اصلا نمیدونم چرا
به خدا قسم اصلا اشکهام دلیل نداشت .فقط به خاطر دلنشینی صدای استاد بود .
و جستجو کردم و پیداتون کردم .
به قول یکی از بچه ها تاریخ تولدم من تغییر کرد و من به سراشیبی تندی از افسردگی به عشق و محبت رسیدم و چند روزه و چند ماهه حالم بهتر شد
تا جایی که الان کنترل بهتری نسبت به قبل دارم
همش به لطف این فایلهای رایگان شما در مورد خداوند .
خداروشکر هزاران بار شکر.
بنام خدای مهربانم ،
در روز یازدهم سفر
امروز تمام فایلهایی که تا به این روز سفر گوش داده بودم رو خلاصه نویسی کردم و بسیار تجربه ی خوبی بود چرا که متوجه نکات ریز و پنهانی شدم که در فایلها بود و من در بار اول متوجه نشده بودم . شب که شد به فایل روز 11 رسیدم و شروع کردم به خلاصه نویسی با اینکه من قبلا گوش داده بودم این فایل عالی رو ولی این بار که مشغول نوشتن شدم انگار یک فایل دیگری رو دارم گوش میکنم و بسیار تجربه ی شیرینی بود از ساعت 9 شب شروع کردم تا همین الان که این متن رو مینویسم در ساعت 1 شب تمام شد . یک دنیا آگاهی رو دریافت کردم و واقعا با زبانم نمیتونم ابراز کنم که چقدر آگاهی دریافت کردم امروز وقتی ک تمام این فایلها رو یادداشت کردم و با عشق و با هیجان و شادی کردم این کار رو و اصلا خسته نشدم با اینکه تمام روز فقط نوشتم ولی کلی لذت بردم لذته آگاهی ، فردا هم قصد دارم در دفتر بسیار زیبایی که تهیه کردم این نوشته هام رو پاک نویس کنم تا بتونم هر وقت دلم خواست یه نگاهی بهش بندازم ، به امید الله مهربان .
در آخر خدا رو شکر میکنم که در این سفر بسیار زیبا هستم و هر روز واقعا از روز قبلم بهتر میشوم .
سلام به استاد عزیزم
من از دیروز تا الان این فایل رو چند مرتبه
گوش دادم.مطالب خیلی خیلی خیلی خوبی رو ازش یاد گرفتم. واقعاً آشنایی با قرآن خیلی خوبه خیلی لذت بخشه .چقدر ما با قرآن فاصله داریم چقدر معانی و مفاهیم قرآن را به ما بد فهماندن و بد یاد دادن،همه یه جورایی از قرآن و از اسلام بیزارند و همه فکر میکنند که دین اسلام یک دین غمگین یک دینی که فقط به عبادت اهمیت میده و کاری به قلب و احساس و پیشرفت و موفقیت انسان ها نداره، اما اصلاً این طور نیست با آموزه های شما انسان عاشق خداوپیامبروقران ودینش میشه.
خدا خیرت بده استاد خدا هم در این دنیا و هم در آن دنیا بهترینها را نصیبت کنه، که ما را با مفهوم قرآن و با مفهوم دین و خدا و اسلام و پیغمبر بهتر و بیشتر آشنا کردی. زندگی واقعی یعنی همین چیزهایی که شما میگی و در عمل داریدشون و ازش استفاده می کنید .خدایا خدایا از ته قلبم میگم خدایا آرزومه به این درجه برسم که آنچنان غرق در خداوند بشوم که جز زیبایی نبینم و جززیبایی نشنوم و به جز زیبایی به هیچ چیز دیگری فکر نکنم.
من با شنیدن این مطالب زیبا دوست دارم که هر روز و هر ماه و هر ساعت و هر دقیقه اطلاعاتم رو بیشتر کنم و بیشتر به کار ببندم و عمل کنم زندگیم رو زیباتر کنم .ترس هام داره کمتر و کمتر میشه ایمانم داره قوی تر میشه، باورهام داره بهتر میشه خدا را صد هزار مرتبه شکر.خدا را به خاطر وجود فرشته هایی چون استاد عباس منش شکرمیکنم. خدا کنه به همین زودی چند سال دیگه به همه اون چیزهایی که دوست دارم برسم بگم خدایا شکرت خدایا من چند سال پیش آرزو میکردم در این موقعیت باشم و الان شکر میکنم که رسیدم انشالله به زودی برسم به تمام معنویات و اون چیزهایی که از ته قلبم از خدا می خوام و باهاش احساس آرامش می کنم و باهاش احساس نزدیکی به خدا را دارم خدایا منو به راههایی که بهترین هستند هدایت کن
ممنونم از استاد عزیز دلم.۱۴۰۰/۶/۲۲
به نام الله یکتا
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و همه اعضای این خانواه صمیمی
این فایل جزو اولین فایل هایی بود که من از استاد، فکر میکنم تو سال 1393 شنیدم و واقعا اون قدر تغییر دیدگاه و عقاید در من ایجاد کرد که میشه خودمو تقسیم کنم به قبل از این فایل و بعد از این فایل. من آدمی بودم که به شدت اهل مراسم مذهبی و عزاداری و این جور چیزها بودم و بسیاری از دیدگاه های اشتباهی که استاد تو این فایل گفتن رو داشتم یا زیاد شنیده بودم، مثل اینکه شادی زیاد خوب نیست، اگه زیاد بخندی باید صدقه بدی وگرنه بلا سرت میاد و از این حرفا. یا اینکه تو ایام خاصی باید غمگین باشیم و تو مراسم عزاداری خودمون رو بکشیم که گریه مون بگیره و یه قطره اشک بریزی چه قدر ثواب داره و از این چرت و پرتا. ولی بعد از این فایل به کلی دیدگاه من در مورد مراسم مذهبی و غم و اندوه تغییر کرد، طوری که تقریبا بعد از اون به مرور دیگه تو این جور مراسم شرکت نمیکردم و الآن که دیگه چند سال شده که تو هیچ مراسم عزاداری و غم و اندوهی خدا رو شکر نبودم. وقتی به گذشته نگاه میکنم، میبینم که واقعا چه طور نا آگاهانه کاری رو انجام میدادم و رفتاری رو داشتم که ناشی از باورهای غلط در مورد خدا و دین و قرآن بوده و چه قدر الکی خودمو اذیت کردم و احساسم رو بد کردم و دلم خوش بوده که غصه خوردن به اون شکل خوب هم هست. ولی خدا رو شکر از زمانی که خواستم تغییر کنم خدا منو هدایت کرد به مسیر درست و این طور فایل هایی رو گوش دادم و تغییرات شروع شد. واقعا من الآن از لحاظ عقاید و باورهای مذهبی هیچ ربطی به 10 سال پیشم ندارم. یعنی میشه گفت 180 درجه تغییر کردم و به کلی آدم دیگه ای شدم. الآن میدونم که اگه برم تو فضای غم و اندوه و احساس بدی رو داشته باشم قطعا اتفاقات بد رو به همراه میاره، و اگه سعی کنم هر لحظه ذهنم رو کنترل کنم و شاد باشم و از زندگیم لذت ببرم و شکرگزار داشته هام باشم قطعا شرایط و اتفاقات خوب بیشتر رو تجربه میکنم.
خدا رو شکر که برگی دیگه از سفرنامم رو نوشتم.
سلام به خانواده ی دوست داشتنی عباس منش
بعد از گوش دادن به این فایل نظرم درباره قرآن و آیات خداوند تغییر کرد .
خداوند تنها شادی ما را میخواهد و تنها چیزی که از ما میخواهد اینست که با تمام وجود به او ایمان بیاوریم و اعتماد کنیم و همه ی مسائل خودمان را به او بسپاریم و خود آزاد و رها و شاد باشیم ، آن هنگام است که بهترین اتفاقات برایمان میفتد و رنگ خوشبختی و سعادت را میبینیم .
باشد که همگی سعادتمند و رستگار شویم .
بنام خالق شادیها و زیباییها
سلام
احساسات خوب = با اتفاقات خوب
و چقدر من از این قانون نتیجه دیدم و چقدر من از این قانون بی اطلاع بودم
سنم که کمتر بود همیشه هرهفته دعای کمیل رو جلوی تلویزیون میدیدم و گوش میدادم و اشک میریختم و با خودم فکر میکردم با این کار به خدای خودم هرروز نزدیکتر میشم
چقدر مایل بودم خودم رو محزون و شکستهتر نشون بدم که یعنی من بندهی مخلص تری هستم
وقتی که دعای کمیل گوش میدادم فقط و فقط برای ترس هام گریه میکردم و فقط به خدا التماس میکردم اینجوری نشه اون اتفاق نیافته و قششششنگ جذب شون میکردم
واقعاً چرا به ما فهموندن که با اشک و خودتو به شکل بدبختها نشون دادن به خدا نزدیکتری، چرا گفتند که امام ها و ائمه همه بیچاره و ندار بودند بهخاطر همین خدا دوسشون داشته
چرا همیشه پولدارها از نظر همه و همه از خدا دور بودند و چرا همیشه قرآن و نماز و سجاده توی خونه آدمهای زار و ندار بیشتر نشون دادهشده آخه بین اینهمه آدم چرا یکی نمیگه که اینها اشتباهه، چرا نمیگه خدا این شکلی نیست چرا و چرا و چرا
با اشکهای بیشتر هر روز غمگین و غمگینتر میشدم تااینکه از چیزی که همیشه میترسیدم و همیشه میخواستم اتفاق نیافته اتفاق افتاد و من برادرم را بهخاطر دعوا و با ضربات چاقو دقیقاً همون چیزی ک همیشه ازش میترسیدم و همیشه پدرم به برادرم میگفت یک روز همین چاقویی که انقدر عاشقش هستی قاتلت میشه و جونتو پاش میدی، اتفاق افتاد!!!
و باز هم چقدر بیاطلاع از این قضیه چقدر سالها خودم را عذاب دادم چقدر اشک ریختم و بیاطلاع از اینکه اون به ابدیت پیوسته و ما باید بهش بپیوندیم و چقدر کوتهنظر که چون خدا مارو دوست نداره این بلا رو سر ما آورده و بیاطلاع از اینکه همه این ارتعاشات و فرکانسهای خودمون این اتفاق هولناک رو جذب کرد
و چرا هیچوقت هیچکس بهمون نگفت بابت اینکه اینهمه مدت خدا این نعمت رو بهت داده بود و از وجودش لذت بردی بشین و ازش تشکر کن بگو خدایا ممنونم که هجده سال برادر بزرگتر داشتم، دوران کودکی تنها نبودم و همیشه همراه و همبازی داشتم،همیشه یکی بوده که از وجود من خوشحال بوده و راضی نبوده خواهرشو با هیچ چیز دیگه ای عوض کنه و همه این مدت عشق برادرانه رو حس کردی
و خدایا هزاران مرتبه شکر که خواهر دارم و برادر دیگه ای دارم
چرا میگفتن رنگ شاد نپوشید و همه چادرها و لباسها مخصوصاً لباس خانمها رنگهای مشکی و رنگ های تیره، چرا همیشه با تیرگی، تیرگیها رو برای خودمون جذب کردیم و باز هم چرا و چرا و چرا
و خدای من مهربان من معبود بیهمتای من ازت سپاسگزاری میکنم که هستی و وجود تو بهم ثابت میکنی میدونم که دوست داری هر روز آگاهی م بیشتر بشه و بهت نزدیکتر بشم و شادتر،
آدمها تو سر راهم قرار میدی و حرف میزنی باهام
قول میدم که یاد بگیرم هرروز شادتر با شادی هام روزهای بهتر و قشنگ تری رو سپری کنم
همیشه به درگاه و محضرت شکر میکنم که با کسب این آگاهیها قراره فرزندم دنیا و خدای خیلی قشنگتر و شاد و مهربونتری رو تجربه کنه و خوشحالم که قراره دنیای بهتری را داشته باشه
ممنون از همه، استاد عزیزم، مریم نازنینم و همه احساسات خوب = با اتفاقات خوب
یا حق 🙋♀️
سلام دوستان
یه مدته اتفاقات خوبی برام نمیفته و البته که هرچی بیشتر نگاه مکنم میبینم ایراد از خودم و صد البته کانون توجهم بوده
یه چند ماهی هست که تو سایت فعالیت نمیکنم و کسلم
الان به صورت جدی تصمیم گرفتم دوباره شروع کنم و به صورت جدی تو سایت فعالیت کنم و نتایجمو بهبود ببخشم.
برای شروع هم میخوام روی ورودی های ذهنیم به مدت دو هقته کنترل داشته باشم .
خیلی دوس دارم نتیجشو تو زندگیم بیبینم
امروز روز اولی بود که اینکارو کردم
و نتیجش این بود که شب داداشم منو یه ابمیوه بیرون دعوت کرد
بعد هم با هم پیاده برگشتیم برای شروع عالی بود
فعلا
😙😙😙