استاد عباس منش در این فایل، از دل موضوعی که بهظاهر طنزآمیز است، از زوایای مختلف این اصل اساسی را به ما یادآوری میکند که:
- ورودیهای ذهن چگونه باورها، پیشفرضها و انتظارات ما را از وقوع اتفاقات آینده شکل میدهند.
- این انتظارات و ذهنیتها در هر لحظه:
- از یک سو، تجربههای همفرکانس با خود را وارد زندگیمان میکنند.
- از سوی دیگر، به یک اتفاق خنثی – که هیچ معنایی نداشته است – در زندگی ما معنا میبخشند.
به این صورت که:
اگر این ذهنیت و انتظار مثبت باشد، احساسات مثبت و شرایط دلخواه را از دل آن اتفاق خنثی برای ما خلق میکنند؛
و اگر منفی باشد، از دل هیچ ، شرایط نادلخواه را برای ما میسازند.
این فایل را با دقت گوش دهید و تجربیات خود را در این زمینه با ما به اشتراک بگذارید.
منتظر نظرات تاثیرگذارتان هستیم.
درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 2
درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 3
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1112MB34 دقیقه
- فایل صوتی درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 133MB34 دقیقه
سلام استاد جان و بانو شایسته گرامی و اهالی سایت جانان.
سلام به شما عزیزی که میخوای نوشته های منو بخوانی در مورد این فایل عالی استاد.
نظرات عجیبی از کسانی که توت فرنگی معمولی خوردن ولی بهشان گفته شده که این همان توت فرنگی 19 دلاری است که Sold out شده و ژاپنی است.
همگی (حتی یک سرآشپز) گفتند: این بهترین توت فرنگی زندگی شان بوده که خوردن.
« منم فکر می کنم دقیقا همینطوره؛ این واکنش آدم ها به چیزی است که بهشان گفته شده: خیلی خارق العاده است. در حالی و یک چیز معمولی است.»
حالا یک عدد نرمال را تست کن در حالی که هر دو یک مدل است. سر آشپز میگه که دومی مزه آب میده.
درس اش این است که چطور پیش فرضهای ما، انتظارات ما و توقع های ما به واقعیت شکل دیگری می دهد.
یک فرد با ذهنیت مثبت، اتفاقات مثبت را جذب می کند و یک فرد با ذهنیت منفی اتفاقات منفی را جذب میکند.
«بصورت کاملاً واقعی (در تجربه زندگی واقعی)»
در مورد یک اتفاق خنثی مثل یک مدل توت فرنگی؛ ذھنیت مثبت، برداشت مثبت ازش میکند و ذهنیت منفی، برداشت منفی و هر دو فرد به همون نسبت، رفتار و احساسات در مورد آن اتفاق دارند؛ منفی و مثبت.
چطور میتوانیم از این شکلی که مغز و احساسات ما کار میکند به نفع خودمان استفاده کنیم و نه به ضرر خودمان؟
« عزیز منی استاد جان که می خواهی سخاوتمندانه این توانایی را در اختیار ما قرار بدی. »
قدرت باورها و قدرت ذهن در این مثال:
بارها شده که یه قرص خنثی را به افراد دادن و گفتن تاثیر بی نظیر داره و بدن واقعاً تأثیر پذیرفته و خوب شده.
مثال قهوه استارباکس که در یک لیوان برند معمولی ریختن و افراد گفتن: اون یکی که عالی بود، این مزخرفه.
«موافقم، نگاه افراد طبق برند تغییر میکنه براحتی»
در واقع ذهنیت ماست که داره تجربیات ما را ایجاد می کنه.
«ایجاد می کند، یعنی خلق می کند، یعنی تجربه می کنیم در زندگی واقعی خودمون.»
اگر ما در مورد چیزی ذهنیت مثبت داشته باشیم، تجربه مثبتی را هم ایجاد می کنیم در واقعیت زندگی خودمان، اگر نگاهمان منفی باشه تجربه منفی را هم در زندگی دریافت میکنیم.
این دقیقا کارکرد جهان است. جهان داره واکنش نشون میده به افکار ما، جهان مانند آینه است که دقیقاً هرآنچه که داریم بهش میدیم به ما بر می گرداند.
« این جمله را بارها و بارها مرور کردم ولی هنوز باور قطعی من نشده، که مطمئن هستم اگر این باور تثبیت بشه در من، من خالق یکتای زندگی خودم می شوم.»
وقتی یک سری افکار و ذهنیت های مثبت و امیدوارکننده به جهان می فرستیم: ذهنیتهایی که منجر به احساس شادی و عالی می شود، جهان کاری میکند که ما در تجربه واقعی زندگی، خوبیها و خواستههایمان را دریافت کنیم، و این یعنی جهان کاری می کند، که اون نگاهی که داریم تبدیل بشه به حقیقت.
اگر ما به خودمان نگاهی مثل توت فرنگی داشته باشیم که این توت فرنگی یا این «من» خیلی خاص، خیلی گران قیمت، خیلی ارزشمند و خیلی کافی است. ما واقعاً احساس می کنیم که کیفیت اش «کیفیت من» عالی است.
«سوالی که در ذهن من ایجاد شده این است که چطور؟ استاد جان چطور؟؟؟ چگونه میتونم احساس کنم که من همون توت فرنگی گران هستم؟ چه کارهای عملی باید در این لحظه انجام بدم؟»
در واقع اون چیزی که توقع داریم، اتفاق بیفته، اتفاق میفته.
نه به این دلیل که جهان تغییر میکنه.
به این دلیل که ما اینجوری فکر می کنیم.
اگر انتظار داری که امروز روز خیلی خوبی باشه، احتمال خیلی زیاد روز خیلی خوبی را تجربه می کنی.
اگر انتظار داشته باشم با کسی نرم و روان صحبت می کنم، احتمال زیاد این اتفاق میفته.
ولی اگر انتظارم این باشه که بحث و دعوا میشه، این اتفاق میفته.
نه به این دلیل که جهان تغییر میکنه.
به این دلیل که ما این افکار رو می فرستیم و شرایطی رو تجربه میکنیم که هماهنگ باشه با افکار و باورهای ما.
ذهن ما جوری تنظیم شده که اطلاعات ورودی رو جوری تعبیر و تفسیر کنه که هماهنگ باشه با باورهاش.
در مثال توت فرنگی: 2 تا توت فرنگی در لحظه بهشان میدن و پشت سرهم تست میکنند. در حالی که هر دو توت فرنگی، از همه نظر یکسان است.
«ذهن» توت فرنگی اول را بخاطر گران بودن، تجربه ای متفاوت و ارزشمند و خوشمزه میسازد، در تجربه واقعی فرد و توت فرنگی دوم را بیمزه می سازد.
هیچ توهمی در کار نیست، چون هر دو توت فرنگی پشت سر هم تست شده.
«این قدرت ذهن در خلق تجربه زندگی ماست »
حتی درمورد رستورانهایی که ریوو خوب دارن؛ ما جوری غذا میخوریم که مزه ی عالی رو ازش تجربه کنیم، در حالی که حتی ممکنه ریووها فیک و غیرواقعی باشند.
«ذهن، تجربه زندگی را ایجاد میکند.»
حتی در مورد فیلم دیدن؛ کسی به ما بگوید: این فیلم خیلی عالی است و خیلی درس داره، چون انتظار ما این است: که خیلی درس داره این فیلم و خیلی کمک کننده است.
بعد از دیدن فیلم، شاید دلت بخواد یک کتاب درمورد درس های این فیلم بنویسی.
چون این ذهنیت در تو ایجاد شده و باور کردی.
بر عکس اش هم صادق است.
خیلی وقت ها ریوو ها یا نظرات دیگران است که ذهنیت ما را شکل میدهد.
اگر انتظار داشته باشی یه آدمی، آدم مهربون و فوق العاده هست و هنوز ندیدیش، اگر با این ذهنیت بری به دیدن اون فرد، ذهن تو تأیید میکنه که این فرد، چه آدم خوبی هست، حتی اگر رفتارش خیلی معمولی باشه و بر عکس.
هدف این برنامه این است که بفهمیم، اطلاعات ورودی چطور داره باورهای ما رو شکل میده و چطور اون باورها دارند تجربههای ما رو ایجاد می کنند.
و چطور می تونیم این روند رو تغییر بدیم؟
« این بزرگترین دستاورد است اگر اتفاق بیفته، یعنی تغییر این روند.»
چقدر راحت ذهنیت، داره تجربیات ما را رقم میزنه.
مثال بو کردن عطری که قدرت میده در حالی که عطر معمولی است.
مثال آبی که فقط رنگ داره و افراد در باشگاه بدنسازی، بعد از نوشیدن آب، وزنه های سنگینتری را میزدند.
منتظر دیدن فایل قسمت دوم هستم و این کامنت به امید خدا در نظرات فایل بعدی ادامه خواهد داشت
در پناه حق باشید سالم و خوشبخت