استاد عباس منش در این فایل، از دل موضوعی که بهظاهر طنزآمیز است، از زوایای مختلف این اصل اساسی را به ما یادآوری میکند که:
- ورودیهای ذهن چگونه باورها، پیشفرضها و انتظارات ما را از وقوع اتفاقات آینده شکل میدهند.
- این انتظارات و ذهنیتها در هر لحظه:
- از یک سو، تجربههای همفرکانس با خود را وارد زندگیمان میکنند.
- از سوی دیگر، به یک اتفاق خنثی – که هیچ معنایی نداشته است – در زندگی ما معنا میبخشند.
به این صورت که:
اگر این ذهنیت و انتظار مثبت باشد، احساسات مثبت و شرایط دلخواه را از دل آن اتفاق خنثی برای ما خلق میکنند؛
و اگر منفی باشد، از دل هیچ ، شرایط نادلخواه را برای ما میسازند.
این فایل را با دقت گوش دهید و تجربیات خود را در این زمینه با ما به اشتراک بگذارید.
منتظر نظرات تاثیرگذارتان هستیم.
درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 2
درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 3
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1112MB34 دقیقه
- فایل صوتی درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 133MB34 دقیقه
سلام خدمت همگی
بله درسته من این موارد رو خودم به اشکال مختلف تجربه کردم و همین الان هم با اینکه دارم روی همین موضوع فکر میکنم و دارم کامنت میخونم باز هم میزان روزهای عضویت و میزان ستاره دار بودن اون شخص داره برام کار میکنه و به ذهنم جهت میده
نوع تفکر و جهت دهی به افکار تمام موضوعی هست که ما میتونیم با تمرین بهش برسیم چون به قول استاد اینکار یعنی کنترل زندگی
کلیت موضوع همینه و فقط میمونه اجرای اون به صورت عملی
خودم وقتی میخوام خرید کنم چیزی که خیلی روی من تاثیر میذاره قیمت های اون اجناس هست که وقتی قیمت بالاتری رو میبینم نسبت به اون کشش بیشتری دارم و ناخودآگاه تمایل به اون چیز گرونتر دارم و رنگ و جنس و متریال و کارایی اون برای ذهنم اولویت بالاتری رو ایجاد میکنه.
اگه با منطق درست چیزی رو بپذیریم و باور کنیم تا ابد برای ما کار می کنه.
مثل اولین باری که توی بانک نشستم و تجسم کردم که باجه 5 باید کار من رو انجام بده و وقتی سرم رو بالا آوردم دیدم تمام 8 تا باجه های بانک فعال هستند به جز باجه 5
اولش حالم گرفته شد، ولی گفتم من باید این موضوع رو تست کنم و کاری به این نداشته باشم که الان فعال هست یا نه، حدوداً 100 نفر جلوی من بودن، این رو کاغذی می گفت که از سیستم نوبت دهی بانک گرفته بودم، نزدیک به سه ربع در بانک چشمم رو بسته بودم و فقط داشتم روی همین موضوع تمرکز و تجسم می کردم که شاید حدود 10 نفر مانده بود به نوبت من دیدم که باجه 5 فعال شد و بعد از چند دقیقه یک شماره جلوتر از من رو فرا خوند و اون فرد توی بانک نبود و نفر بعدی من بودم که باجه شماره 5 صدا زد.
خود این افکار از پیش زمینه هایی تشکیل شده بود و من خودم به طور صد در صد به یقین نرسیده بودم هنوز که میشود با تجسم اتفاقی رو رقم زد و داشتم این چالش رو به صورت عملی تست میکردم. و بعد از این لحظه بود که قدرت فکر رو باور کردم که چه ها می تواند بکنم باهاش و تا حالا ازش غافل بودم.
دقیقا همه چیز فکر ماست که عمل میکنه و ما باید با جهت دهی و کنترل ورودی ها در مسیر خواسته هامون حرکت کنیم
نیت ما در اموری که انجام میدم سرنوشت برای ما میسازه، مثلاً اگه من بخوام کالایی رو به مردم بفروشم و فقط به فکر خودم باشم و اصلا بخوام بهشون بندازم نتیجه ش یه چیزه و وقتی که نیت من اینه که هم من سود کنم هم فردی که خریدار کالای منه هم منفعتش حداقل اندازه ی من باشه از اون کالا، نتیجه ش چیز دیگری ست، کالا که همونه و عوض نشده و فقط نیت و جهتی که من به فکرم میدم عوض شده و در این صورته که برکت اون نوع تفکر به زندگی من میتونه جلا بده و من رو شکرگذار تر از هر زمان دیگری بکنه.
استاد عزیزم من همیشه به شما ارادت دارم ولی بابت اینکه از توت فرنگی 19 دلاری درس هایی گرفتی و برای ما به اشتراک گذاشتی بی نهایت سپاسگزارم چون دوباره، یادم اومد چه توانمندی هایی دارم و ازش غافل شده بودم.