درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1

استاد عباس منش در این فایل، از دل موضوعی که به‌ظاهر طنزآمیز است، از زوایای مختلف این اصل اساسی را به ما یادآوری می‌کند که:

  • ورودی‌های ذهن چگونه باورها، پیش‌فرض‌ها و انتظارات ما را از وقوع اتفاقات آینده شکل می‌دهند.
  • این انتظارات و ذهنیت‌ها در هر لحظه:
    • از یک سو، تجربه‌های هم‌فرکانس با خود را وارد زندگی‌مان می‌کنند.
    • از سوی دیگر، به یک اتفاق خنثی – که هیچ معنایی نداشته است – در زندگی ما معنا می‌بخشند.

به این صورت که:
اگر این ذهنیت و انتظار مثبت باشد، احساسات مثبت و شرایط دلخواه را از دل آن اتفاق خنثی برای ما خلق می‌کنند؛
و اگر منفی باشد، از دل هیچ ، شرایط نادلخواه را برای ما می‌سازند.

این فایل را با دقت گوش دهید و تجربیات خود را در این زمینه با ما به اشتراک بگذارید.

منتظر نظرات تاثیرگذارتان هستیم.


درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 2

درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 3

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1
    112MB
    34 دقیقه
  • فایل صوتی درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1
    33MB
    34 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

350 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سمیه زمانی» در این صفحه: 1
  1. -
    سمیه زمانی گفته:
    مدت عضویت: 2236 روز

    ﻣﺴﺖ و ﻏﺰل ﺧﻮان زد ﺣﻠﻘﻪ ﺑﻪ در ﻧﻮروز

    ﭼﻬﺮه ﮔﺸﺎﻳﺪ ﺑﻬﺎر روز ﻣﻦ اﺳﺖ اﻣﺮوز

    ﭼﺸﻤﻪ ﺑﻪ ﺟﻮ آﻣﺪ ﻣﻰ ﺑﻪ ﺳﺒﻮ آﻣﺪ

    از ﻧﻔﺲ ﺣﺎﻓﻆ ﻓﺎﻟﻪ ﻧﻜﻮ آﻣﺪ

    ﻣﮋده ی ﻋﻴﺪ آﻣﺪ ﺑﺨﺖ ﺳﻌﻴﺪ آﻣﺪ

    ﻣﺸﺖ زﻣﻴﻦ وا ﺷﺪ ﺳﺒﺰه ﭘﺪﻳﺪ آﻣﺪ

    ﺳﺒﺰه ی ﻳﺎر آﻣﺪ ﻋﻄﺮ ﻣﺴﻴﺤﺎﻳﻰ ﮔﻴﺴﻮی ﻧﮕﺎر آﻣﺪ

    ﻗﻔﻞ ﻏﺰل وا ﺷﺪ ﻫﻠﻬﻠﻪ در ﻫﻠﻬﻠﻪ آواز ﭘﺮﺳﺘﻮی ﺑﻬﺎر آﻣﺪ

    ﺧﻠﺪ ﺑﺮﻳﻦ آﻣﺪ ﻓﺼﻞ ﺷﻜﻮﻓﺎﻳﻰ روﻳﺎی زﻣﻴﻦ آﻣﺪ

    ﻛﺎر دﻟﻪ ﻋﺸﺎق ﺳﻜﻪ ﺷﺪ و ﺳﻴﻦﻣﺤﺒﺖ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺳﻔﺮه ی ﺳﻴﻦ آﻣﺪ

    ﺷﻮر ﺑﻬﺎران ﺷﻜﺎﻓﺖ از دﻟﻪ وﻳﺮاﻧﻪ ﻫﺎ

    ﺧﺎل ﺗﺒﻪ ﮔﻞ ﺑﺒﻴﻦ ﺑﺮ ﺗﻦ ﭘﺮواﻧﻪ ﻫﺎ

    ﻧﻮ ﺷﺪن از ﻛﻬﻨﮕﻰ ﻣﻮﺳﻢ ﺷﻴﺪاﻳﻰ اﺳﺖ

    در ﺗﻦ و ﺟﺎن ﺑﻬﺎر روح اﻫﻮراﻳﻰ اﺳﺖ

    ﺗﺨﺖ ﭼﻤﻦ ﺳﺒﺰه ی دوﻟﺖ ﺟﻤﺸﻴﺪ ﺷﺪ

    ﻫﻤﺖ ﻛﻮروش ﺑﻠﻨﺪ ﺑﺎر دﮔﺮ ﻋﻴﺪ ﺷﺪ

    ﻣﻮﺳﻢ ﺷﻴﺪاﻳﻰ اﺳﺖ

    ﻓﺮﺻﺖ ﻣﺠﻨﻮن ﺷﺪن از ﺧﺮﻗﻪ ی لیلایی است

    (خدایی با آهنگ بخونینا)

    $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$

    سلام سلاااام به دو استاد عشقم و به دوستان نازنینم

    نوروزتون عیدتون مبارک پیشاپیش…

    انشالله این بهار خاطره انگیزترین، پربارترین، زیباترین بهار زندگیمون تا به اینجا باشه… استاد خیلی دلم روشنه و امید دارم که امسال به امید الله مهربان از نزدیک می بینمتون… از نوشتنش اشک جمع شد تو چشام…

    از اون فایلایی بود که خیلی به دل می نشست…واقعا عظمت و قدرت خدا رو نشون می ده… تبارک الله احسن الخالقین… چی خلق کردی خداجون… عجب جالبه این کارکرد ذهن…برای نود درصد جامعه شاید فقط در حد این مثال توت فرنگی و اینا باشه که ناآگاهانه دارن نتایجش رو می بینن… چیزی که من بعد از دیدن فایل ذوقش رو داشتم این بود که به لطف خدای مهربان ما دانشجوهای استاد، از این ویژگی آگاهانه استفاده می کنیم و داریم (تلاش می کنیم) زندگیمون رو خلق می کنیم باهاش. همینکه شب سپاسگزاری می نویسم و می خوابیم، صبح رو با سپاسگزاری شروع می کنیم، داریم ذهنمون رو عادت می دیم که امروز قراره اون توت فرنگی 19 دلاریه باشه روزمون… داریم انتخاب می کنیم که چقدر لذت ببریم از روزمون… خدایی این نعمت چقدر جای شکر داره؟؟

    خیلی خوب بود و مشتاقم بقیه حرفای استاد رو بشنوم در این باره. اینکه پیش فرض و ذهنیت از قبل، چقدر می تونه در کیفیت نتیجه تفاوت ایجاد کنه… واسه همینه که مثلا وقتی لباس شیک می پوشم خودم حس خوبی دارم. یا یادم افتاد به ظرفای دکوری که تو ایران خیلی مرسومه، یه دکور پر از ظرفای خوشگل که شاااید برای مهمون سالی یکی دوبار بیاد بیرون و استفاده یشه. یادم نمیاد سر چی شد که یه همچین بحثی اون زمان که هنوز ما تهران بودیم و خونه ی خودمون بودیم شد با مامان و خواهرام و دیگه از اون ظرفا برای لذت خودمون استفاده می کردیم. البته که من خودم کلا با این سیستم دکور و کریستال و اینا مشکل داشتم که و سر ازدواجم یادمه با وجود اصرار مامان اینا تو اون زمان، کریستال ایرانی گرفتیم بجای کریستال چک! با کلی هزینه ی کمتر. بگذریم… از کجا به کجا رفتم. می خوام بگم این بازی ذهن می تونه در مورد غذا خوردن تو ظرف خوشگل باشه… طرز سرو کردن غذا… در مورد قهوه از اونجایی که من عشق قهوه هستم و واقعا برام تفریح و لذته، اتفاقا خیلی به اسم کاری ندارم. قهوه ی استارباکس عالیه خوشمزه س ولی وقتی قهوه ی لوکال (مغازه های محلی هر شهر) رو امتحان می کنم که دونه ی قهوه شون رو خودشون رُست می کنن، بقدری اون طعم تازگی و چرب بودن قهوه لذت داره که ده ها پله از استارباکس بهتره… الان دارم به این نکته پی می برم که ما که داستان این بازی رو می دونیم، آگاهانه داریم انتخاب می کنیم که کجا بازیش رو بخوریم مثلا من در مورد طرز لباس پوشیدن (نه لزوما برند، ولی آراسته و مثلا رنگ ست شده)، یا ظرفی که توش غذا میاریم، و بعضی جاها به ظاهر قضیه کاری ندارم، مثلا برند قهوه، یا مثلا خوندن ریویوها تو آمازون، چون می دونم آدما چقدر می تونه نظراتشون متفاوت باشه ممکنه اگه از محصول الف با ریویوی 4.2 خیلی خوشم میاد درحالیکه محصول با ریویوی 4.7 هم هست، اونی که بیشتر خوشم میاد رو بگیرم…

    حالا همین پیش فرضا تو روابط و باورهای مالی هم داره همینجوری کار می کنه دیگه… وقتی گوش می دادم، دیدم مثلا در ارتباطم با سام یا دخترم تینا، اگر واقعا بتونم اون پیش فرضها رو پاک کنم چقدر نظرم متفاوت میشه… و البته مدتی هست دارم آگاهانه تلاش می کنم اینکارو بکنم. اینکه من منتظر باشم و تو ذهنم مرور کنم که الان که من اینو میگم تینا چه عکس العملی خواهد داشت، همون داستان تمرکز و کانون توجه میشه دیگه، خب احتمال اون عکس العمل رو بیشتر می کنم. واقعا بازی ساده س، قانون ساده س… احساس خوب = اتفاقات خوب ساده س. ماییم که ایمان بالغیب به اندازه ی کافی نداریم… ماییم که پیچیده ش می کنیم. خداجونم تویی که دستمون رو گرفتی آوردی سر کلاس درس استاد ابراهیم نشانمون، همون خودت هم درکمون رو عمیق تر کن، باورمون رو ریشه دار تر کن… فقط خودتی و خودت… اول و آخر و ظاهر و باطن تویی، منبع قدرت و سلامتی و ثروت و آرامش تویی… گوشام رو شاخکام رو تیزتر کن، عاشق ترم کن خداجون…

    برم برای ساختن باتری های جدید به امید خدا… همه تون رو به الله مهربان می سپارم… الهی که سال فوق العاده ای باشه برای هممون…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 75 رای: