درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1

استاد عباس منش در این فایل، از دل موضوعی که به‌ظاهر طنزآمیز است، از زوایای مختلف این اصل اساسی را به ما یادآوری می‌کند که:

  • ورودی‌های ذهن چگونه باورها، پیش‌فرض‌ها و انتظارات ما را از وقوع اتفاقات آینده شکل می‌دهند.
  • این انتظارات و ذهنیت‌ها در هر لحظه:
    • از یک سو، تجربه‌های هم‌فرکانس با خود را وارد زندگی‌مان می‌کنند.
    • از سوی دیگر، به یک اتفاق خنثی – که هیچ معنایی نداشته است – در زندگی ما معنا می‌بخشند.

به این صورت که:
اگر این ذهنیت و انتظار مثبت باشد، احساسات مثبت و شرایط دلخواه را از دل آن اتفاق خنثی برای ما خلق می‌کنند؛
و اگر منفی باشد، از دل هیچ ، شرایط نادلخواه را برای ما می‌سازند.

این فایل را با دقت گوش دهید و تجربیات خود را در این زمینه با ما به اشتراک بگذارید.

منتظر نظرات تاثیرگذارتان هستیم.


درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 2

درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 3

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1
    112MB
    34 دقیقه
  • فایل صوتی درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1
    33MB
    34 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

350 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نجمه رضائی» در این صفحه: 1
  1. -
    نجمه رضائی گفته:
    مدت عضویت: 1925 روز

    به نام پروردگار یکتا

    سلام استاد عزیزم سلام دوستان گلم

    نوروز مبارک

    چندسال پیش همه دوست و رفیقام میگفتن آرایشگر خوب پیدا نمیشه خلاصه هرآدم بی سلیقه ای رفته آرایشگر شده و بری پیششون همه گند میزنن و….

    این حرف شده بود پیش فرض ذهنی من! و تا مدتها هر آرایشگاهی میرفتم حتی برای یه کار ساده مثلا موهام 5 و6 سانت کوتاه کنن یا…. اون کارو خراب میکردن!

    یه روز فکر کردم آقا چرا حرفی که اتفاقات بدی رو برام رقم میزنه باور کردم؟ خودآزاری دارم مگه؟

    «« و یا دوروز پیش با برادرم هماهنگ کردیم ساعت 9بریم جایی ،قبلا چندباری برادرم دیر میکرد دوس نداشتم منتظر بمونم،این پیش فرض تو مغزم مونده بود و با اینکه فاصله زمانی ما در حدود ده دقیقه بود اما نیم ساعت الی چهل دقیقه دیر تر اومد و من تو سرمای 9شب واقعا تو فکر رفته بودم این چه ذهنیتی که درمورد برادرم ساختم و بهش قدرت دادم و همیشه دیر میکنه اونهم کسی که اکثرا آنتایمه؟

    چه مرتبط با این فایل بود پیش فرض ذهنم کارو دست گرفته

    و این فایل مرتبط با بخش دوم آفرینشه که الان دارم کار میکنم

    اونجا استاد درمورد درخواست ها صحبت میکنه و میگه ما بخاطر پیش فرض های ذهنیمون گاهی درخواستی رو مطرح نمیکنیم چون از قبل تو ذهنمون جوابِ درخواستمون رو ساختیم! و باور کردیم منفی میشنویم.

    واقعا تو این زمینه خیلی جای کار دارم چون تو موارد مختلف برام پیش اومده

    مثلا از شخصی یه ویژگیشو میگن من بر اساس همون ویژگی نگاهش میکنم و یا یه کاری از کسی ببینم بعد از اون مدام با اون کار قضاوتش میکنم ‌و….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: