استاد عباس منش در این فایل، از دل موضوعی که بهظاهر طنزآمیز است، از زوایای مختلف این اصل اساسی را به ما یادآوری میکند که:
- ورودیهای ذهن چگونه باورها، پیشفرضها و انتظارات ما را از وقوع اتفاقات آینده شکل میدهند.
- این انتظارات و ذهنیتها در هر لحظه:
- از یک سو، تجربههای همفرکانس با خود را وارد زندگیمان میکنند.
- از سوی دیگر، به یک اتفاق خنثی – که هیچ معنایی نداشته است – در زندگی ما معنا میبخشند.
به این صورت که:
اگر این ذهنیت و انتظار مثبت باشد، احساسات مثبت و شرایط دلخواه را از دل آن اتفاق خنثی برای ما خلق میکنند؛
و اگر منفی باشد، از دل هیچ ، شرایط نادلخواه را برای ما میسازند.
این فایل را با دقت گوش دهید و تجربیات خود را در این زمینه با ما به اشتراک بگذارید.
منتظر نظرات تاثیرگذارتان هستیم.
درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 2
درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 3
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1112MB34 دقیقه
- فایل صوتی درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 133MB34 دقیقه
به نام خدای مهربون، زیبا ودوست داشتنی. سلام به نابترین استاد دنیا، مریم عزیزم ودوستان هم فرکانسی ام در این سایت بهشتی.خدای مهربون رو شاکرم بابت این آگاهی های ناب. استاد جان چه همزمانی زیبایی در حالیکه دیروز یکی از باورهای محدود کننده ی خودم رو با پیدا کردن الگوهای تکرار شونده تو زندگیم پیدا کردم واونم با گوش کردن به آگاهی های بخش 6 دوره ی قانون آفرینش مخصوصا جلسه 1 .خدای من چقدر پیدا کردن اون باور محدود کننده ربط پیدا کرد به این آگاهی های ناب که تو این فایل برامون توضیح دادید.من حدود یکماهه پیش هدایت شدم به سمت فردی که تو بیزنس شخصی ام کمکم کنه این هدایت با آگاهی های جلسه ی 2 ثروت 3 وبخش 6 قانون آفرینش قسمت تقسیم کار با خداوند انجام شد من با حس عالی وطبق مسیر هدایتی ام از اون فرد درخواست کردم برام لبتاب بخره وسریع پول براش واریز کردم ،در همین حین یکی از دوستام بهم گفت وقتی اون فرد با عجله پول رو ازت گرفت کارش مشکوکه ،بهش اعتماد نکن ،از کجا معلوم زود بهت لبتاب رو بده ویه جورایی به من گفت خیلی زود به آدمها اعتماد می کنی .خلاصه با همین چند تا جمله احساس من بد شد وبا اینکه به هدایتهای وآدمهایی که خدا میاره تو مسیرم اعتماد داشتم با حرف دوستم احساسم کمی بد شد ،سریعا آگاهی های قدم 9 رو گوش کردم وبارها این جمله را تکرار کردم که جهان سرشار از انسانهای نازنینی ست که از هر جهت به من کمک می کنند وکمی آرام شدم وحسم بهتر شد ولی اتفاقی که افتاد این بود که اون فرد بدقولی کرد وطبق قولش عمل نکرد وحرف دوستم محقق شد ،وقتی من به این شرایط رسیدم با تکرار جمله ی الخیر فی ما وقع واینکه تو دل این اتفاقات برای من خیر مطلق به خودشناسی عمیقی رسیدم اینکه من با توجه به الگوهای تکرار شونده واینکه هر اتفاقی جذب خودمه متوجه شدم من باید به صورت بنیادین باورهامو راجع به الگوهای تکرارشونده بهبود بدم واینکه اصلا مهم نیست که چند ساله که داری روی بهبود باورهات کار می کنی ذهن به شدت تحت تاثیر ورودی ها ونظرات وباورهای آدمهایی که ما قبولشون داریم قرار می گیره واگه حرف اونها رو باور کنیم همون ها رو تو زندگیمون تجربه می کنیم .البته من سعی کردم تو دل این اتفاقات ناخواسته ،به خودشناسی عمیق تری برسم وباورهای درونی تر خودم رو بهبود بدم .در پی این پروسه ی خودشناسی ،جهان دیروز سریعا به من راننده اسنپی رو نشون داد که باور داشت تمام مسافرهای من خوبند وبه من گفت من جلوی چشم مسافرهام بهشون امتیاز عالی میدم وبرای همین فقط آدمهای خوب سوار ماشینم میشن .اون این رو باور کرده بود که ذهنیت خوب دادن به آدمها بازتاب خوبی داره وبالطبع همون بازخورد رو از مسافراش دریافت می کنه .استادجان با دیدن اون راننده قانون آینه بودن جهان برام ملموس تر شد واینکه جهان دقیقا همون چیزی رو یه نشون میده که ما باور کردیم .عاشقانه دوستتون دارم.