استاد عباس منش در این فایل، از دل موضوعی که بهظاهر طنزآمیز است، از زوایای مختلف این اصل اساسی را به ما یادآوری میکند که:
- ورودیهای ذهن چگونه باورها، پیشفرضها و انتظارات ما را از وقوع اتفاقات آینده شکل میدهند.
- این انتظارات و ذهنیتها در هر لحظه:
- از یک سو، تجربههای همفرکانس با خود را وارد زندگیمان میکنند.
- از سوی دیگر، به یک اتفاق خنثی – که هیچ معنایی نداشته است – در زندگی ما معنا میبخشند.
به این صورت که:
اگر این ذهنیت و انتظار مثبت باشد، احساسات مثبت و شرایط دلخواه را از دل آن اتفاق خنثی برای ما خلق میکنند؛
و اگر منفی باشد، از دل هیچ ، شرایط نادلخواه را برای ما میسازند.
این فایل را با دقت گوش دهید و تجربیات خود را در این زمینه با ما به اشتراک بگذارید.
منتظر نظرات تاثیرگذارتان هستیم.
درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 2
درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 3
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1112MB34 دقیقه
- فایل صوتی درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 133MB34 دقیقه
به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش
این قضیه بارها برای خودم پیش اومده که وقتی به چیزی زیاد فکر کنی تبدیل میشه به باور و اگر اون باور رو ادامه بدی تبدیل میشه به واقعیت زندگی ، در هر مورد و موضوعی میتونه باشه چه مالی چه سلامتی چه روابطی، اصلا فرقی نمیکنه چون قانون بدون تغییر خداونده
اگه ما کاملا سالم باشیم و هیچ درد و نقصی تو بدنمون نباشه ولی بترسیم یا فکر کنیم به اینکه نکنه من مریض بشم نکنه فلان اتفاق واسم بیفته و این فکرو ادامه بدیم قطعا اون اتفاق میفته و برعکس اگه یه بیماری داشته باشیم و بگیم من همین فردا خوب میشم و باور داشته باشیم بدن ما قوی هست و از هر عامل بیرونی قوی تره و خودش میتونه خودشو بازسازی کنه و ادامه ش بدیم قطعا فردا خوب میشیم، چون داریم اون فکر و باور رو تغذیه میکنیم؛ پس جهان در برابر دستور ما کرنش میکنه
اگه اتفاقی خنثی باشه این ذهن ماست که از اون اتفاق برداشت مثبت یا منفی ، پس اینجاست که ذهن مثبت نگر و منفی نگر از هم متفاوت میشن
جهان داره به باورهای ما پاسخ میده چه مثبت باشه چه منفی و ما هستیمکه داریم اتفاقات زندگی خودمون رو انجام میدیم
در تستی که انجام شد اکثریت جامعه همینطورند، اگه هر دوتوت فرنگی که بهشون دادی بگی یکی 19 دلار و اون یکی 35 سنته اکثریت باور میکنن و ذهن جوری مزه اون دو تا توا فرنگی رو از هم متفاوت میکنه که فکر میکنی واقعا با هم فرق دارن ولی این درحالیه که هر دو توت فرنگی 35 سنت و از مغازه خیلی معمولی خریداری شدن
تو مثال های دیگه هم میشه این قضیه رو تجربه کرد، مثلا اگه به مردم یه جامعه ای مثل ایران بگی اوضاع هرروز داره بدتر میشه و تو این شرایط اصلا نمیشه پیشرفت کرد و مملکت داره به قهقرا میره اکثریت این قضیه رو باور میکنن و اصلا تلاشی برای بهبود خودشون و شرایطشون نمیکنن و واقعا هم براشون همین اتفاق میفته ولی این در حالیه که تعداد بسیار قلیلی هستن که دارن خوب پول در میارن تو همین کشور و با همین شرایط پس چرا من مثل اون تعدا قلیل نباشم و نباید مثل بقیه برگی در باد باشم، یادمه تو یکی از جلسات 12 قدم گفتید اصلا فکر نمیکردم اینترنت یک کشور قطع بشه ، اون موقعی بود که دولت ایران اینترنت رو قطع کرد و دیدیم که مردم یکجامعه با ذهن فقیر و ستیزه جو و ایراد گیر هر بلایی رو میتونن تجربه کنن و این قانون جهانه این در حالی بود که تعداد اندکی به این موضوعات کاری نداشتن و من هم تو اون دوران سعی کردم مثل اون تعداد اندک باشم تو اون شرایط روی خودم کار کنم کلاس زبانمو برم و کاری و به اعتراضات نداشته باشم،
از این طرف میبینیم که افرادی مثل جف بزوس ، ایلان ماسک ، کریس رونالدو ، نواک جوکوویچ و خیلی های دیگه روی خودشون کار کردن مثلا تو اون شرایط پندمی خودشون رو بهبود بخشیدن و هرروز بهتر از قبل حتی از کسانی که مدت ها در اون رشته و فیلد خاصی که این افراد حضور دارن ، تلاش کردن ادامه دادن و شدن شماره یک جهان تو حوزه خودشون، پس این ما هستیم که از یک شرایط یکسان برای کل مردم جهان یا مردم یک کشور ، میتونیم نتایج متفاوت و بهتری داشته باشیم
اکثریت اگه از یک برندی یا مکانی تعریف کنن و کلی مشتری داشته باشه اونجا احتمالا ما هم تجربه خوبی خواهیم داشت حتی اگه اون گفته ها فیک باشه ولی چون تعدا آدم های زیادی در موردش صحبت میکنن ما هم قبول میکنیم که خوبه، مثلا من برای تهیه لوازم یدکی ماشینم همیشه میرم یه مغازه خاص ، چون شنیدم که فلان مغازه جنس های اصل و با کیفیت و با قیمت بهتری داره و همیشه هم تجربه من از اوت مغازه خوب بوده چون تعداد افرادی زیادی مشتری داره و دیدم که کلی تعریف میکنن ازش
اگه از کسی خوب شنیده باشیم قطعا در ذهن ما برخورد ما با اون آدم متفاوت خواهد بود و اصلا گاردی نسبت بهش نداریمو انتظار رفتار و برخورد خوبی ازش داریم و قطعا همین اتفاق میفته ولی اگه از کسی که هنوز ندیدیمش بد بشنویم و تو ذهنمون داستان سرایی کنیم که فلان شخص فلان ویژگی های منفی داره قطعا نسبت بهش گارد داریم و در برخورد با اون آدم نتایج خوبی رو تجربه نمیکنیم
مثلا سر کار ما از یه سری افراد بد میگن و میگن این افراد اینطوری برخورد میکنن گیر میدن آدم فروش هستن و از این دست ویژگی ها و اگر خیلی به این موضوع تو ذهنت پرداخته باشی دقیقا تو شرایطی که با اون آدم قرار داری باشی اون اتفاقات ناخوشایند رو تجربه میکنی ولی یکسری افراد هم هستن ازشون خوب میگن، میگن که کول هستن آروم هستن آسونگیر هستن ودقیقا همون شرایط رو با اون افراد تجربه میکنی
در کل میشه نتیجه گرفت تجربه های ما وابسته به اطلاعات ورودی ما هستن که اول تبدیل میشن به افکار و بعد از تکرار تبدیل میشن به باور و بعدش نمود ظاهری در زندگی ما، حتی اینجا نقش پدر و مادر هم خیلی خودشو نشون میده و موثره، چون بچه ای که به دنیا میاد یه لوح پاکه و چیزی از قبل تو ذهنش نیست اولین افراد هم پدر و مادر هستن که به بچه اطلاعات اولیه رو میدن پس باید خیلی واسمون مهم باشه که چه چیزی به ذهن فرزندانمون میدیم چون میتونه کل زندگی شو تحت تاثیر قرار بده
ممنونم از شما استاد عزیز خیلی دوستون دارم و دوست دارم بیام امریکا از نزدیک بیینمتون