استاد عباس منش در این فایل، از دل موضوعی که بهظاهر طنزآمیز است، از زوایای مختلف این اصل اساسی را به ما یادآوری میکند که:
- ورودیهای ذهن چگونه باورها، پیشفرضها و انتظارات ما را از وقوع اتفاقات آینده شکل میدهند.
- این انتظارات و ذهنیتها در هر لحظه:
- از یک سو، تجربههای همفرکانس با خود را وارد زندگیمان میکنند.
- از سوی دیگر، به یک اتفاق خنثی – که هیچ معنایی نداشته است – در زندگی ما معنا میبخشند.
به این صورت که:
اگر این ذهنیت و انتظار مثبت باشد، احساسات مثبت و شرایط دلخواه را از دل آن اتفاق خنثی برای ما خلق میکنند؛
و اگر منفی باشد، از دل هیچ ، شرایط نادلخواه را برای ما میسازند.
این فایل را با دقت گوش دهید و تجربیات خود را در این زمینه با ما به اشتراک بگذارید.
منتظر نظرات تاثیرگذارتان هستیم.
درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 2
درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 3
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1112MB34 دقیقه
- فایل صوتی درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 133MB34 دقیقه
به نام خدای مهربان
درس های من از این فایل :
در هر موضوعی و هر کاری پیش فرض ذهنیم را طوری تنظیم کنم که بهم احساس خوبی بده
مثلا الان که اومدم تهران و میخوام با مهارت صدایم کار کنم و برنامه اجرا کنم هر کجا که رفتم و خواستم باهاشون کار کنم ازم رزومه و یا نمونه کار خواستن در حالی که من تازه عشق و علاقم را پیدا کردم و رزومه و نمونه کاری خاصی ندارم و هرچقدر که افراد بیشتری این موضوع را بهم میگن پیش فرض ذهنیم در این موضوع قویتر میشه و دیگه جهان اطرافم اینو از من میخواد که باید نمونه کار داشته باشم و حالا میخوام پیش فرض ذهنم را این طوری تنظیم کنم که اصلا نیاز به نمونه کار نیست و در زمان مناسب به شرایط خوب و افراد مناسب هدایت میشم و خیلی خوب از مهارتم استقبال میشه مثل زمانی که در کیش بهم پیشنهاد داده شد که در با صدام براشون عروسک گردانی کنم و چقدر هم خوب استقبال شد و با باورهای مناسب پیش فرض ذهنم را به سمتی که دوست دارم میبرم .
تقریبا یک ماهی میشه که به تهران مهاجرت کردم تا روی مهارت و علاقم کار کنم و پیش فرض ذهنی از تهران ساختم که یک شهر زیبا و بزرگ و ثروتمند است و افراد موفق و برندهای بزرگی داره و با دیدن عکس های زیبا و مکان های شیک و خانه های ثروتمند به این چنین جنسی هدایت شدم و مدام افراد خوبی سرراهم قرار میگیرن ،مدام به مکانهای زیبا و اتفاقات خوب هدایت میشم .
در حال حاظر در یک خوابگاه هستم که بی نهایت تمیز و شیک و مرتب و افراد بسیار خوب و متشخص و منظم و موفقی داره و چقدر مورد عشق و احترام هستم و کلی امکانات خوب داره و خیلی آرامش دارم و لذت میبرم در حالی که دفعات قبل برعکس این موارد بود .
هر روز داره وضعیتم در این شهر بهتر میشه و تجربه های خوبی را در راستای خواسته و عشق و علاقم کسب میکنم که از نتایج در زمان مناسب به اشتراک میگذارم و همین که الان این چنین شرایطی دارم نتیجه ی احساس خوبم را میرسونه که با ماندن در این مومنتوم مثبت کن فیکون خواهد شد.
استاد عزیزم قبل از دیدن فایل درسهایی از انیمیشن گربه ی چکمه پوش قبلا این انیمیشن را دیده بودم و اصلا ذهنیت خاصی نسبت بهش نداشتم اما توضیحات شما و برداشت و باورهای خوبی که در این فایل از دیدن این انیمیشن به اشتراک گذاشتین باعث شد با پیش فرض بهتر و دید بهتری این انیمیشن را مجددا ببینم که چقدر متفاوت بود از دفعه ی قبل و چقدر بهتر متوجه قوانینی که در این انیمیشن بود شدم و چقدر بیشتر لذت بردم از دیدنش و صحبت های شما به کانون توجهم در دیدن فیلم شکل بهتر و لذت بخش تری داد که پر از درس بود .
حتی اگر من این فایل توت فرهنگی را خارج از توضیحات شما میدیدم این ذهنیت و برداشت نداشتم و با توضیح شما چقدر بهتر دارم متوجه میشم که انشالله در ادامه هم بتونم با این احساس خوب بقیه فایل ها را دنبال کنم و با ذهنیت بهتری در کامنت نوشتن مشارکت داشته باشم .
همانطور که در پینگ پنگ و هر ورزشی نیاز به آموزش درست هست و هرچقدر در شروع کار و یا ورزشی آموزش ببینیم بهتر و آسانتر نتیجه میگیریم و با ادامه دادن اون روند نتیجه ها هم بهتر میشه به شرط اینکه تمرینات انجام و تکرار بشه ،دقیقا آموزش های شما هم به همین صورت که هر چقدر به تمرینات عمل بشه و تکرار بشه بیشتر در مومنتوم مثبت خواهیم بود که با تکرار این روند به عادت و شخصیت تبدیل خواهد شد .
با دوست عزیزم در تهران برای اولین بار رفتم خونه ی پدر و مادرش چون خودش جدا زندگی میکنه و من ذهنیتی در مورد رفتار پدرش نداشتم و در اون جلسه ی اول با صحبت های که میکرد کم کم یک پیش فرضی از رفتارش در ذهنم درست شد و خارج از خانه رفیقم در مورد پدرش صحبت کرد و سری بعد که ایشون را دیدم ذهن من اون رفتارها را تحلیل و بررسی میکرد و به سمت پیش فرضی که ساخته شده بود میبرد ،اما چون از مادرش یک پیش فرضی قبل از دیدنشون داشتم و ایشون را به عنوان یک فرد هنرمند و با مهارت و خوش سلیقه میشناختم هر بار که میبینمشون این موارد در ذهنم پر رنگ شده و پیش فرض های تعریف شده را میبینم .
یک دیگر از پیش فرض هایی که در فروش تجربه کردم اینه که میگن من دستم خوبه و اینطوری شخص اگر ذهنش را روی اون باور تنظیم کنه و البته احساس خوبی بهش بده واقعا فروشش خوب میشه البته چون باور کرده که دست اون شخص خوب بوده و حالش خوب شده این اتفاق میفته .
من زمانی که از کسی خرید میکنم میگم که دستم خوبه و فروش خوبی خواهی داشت و در اغلب موارد افراد بهم گفتن که دستت خیلی خوب بود و فروش خوبی داشتیم و اینو من بیشتر باور کردم و بیشتر به دیگران میگم .
خدایا شکر که هر لحظه هدایتم میکنی
به نام خدای مهربان
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ(8 فصلت)
همانا مومنان که کارهای شایسته کردند ،انان را پاداشی بی پایان است
دقیقا داستان همین فایل را من ده سال پیش در پاستور فروشی تجربه کردم ،یعنی اون زمان چند تا پاستور میخریدم که همشون یک قیمت داشت مثلا دونه ای ده هزار تومن بود و به مشتری توضیح میدادم که این ها خیلی فرق میکنن و یکی را صد هزار میفروختم و یکی را بیست هزار میخروختم اغلب میگفتن این صد هزار تومنی یه چیز دیگست در حالی که هر دو یک کیفیت و یک قیمت داشتن .
زمانی بوده که خواستم تجسم کنم و بعد از اون ذهنم گفته که وقتتو بیخود تلف کردی و احساسم بد شده و اغلب اوقات هم به این صورت بوده که تجسم کردم و هرچقدر هم زمان این تجسم بیشتر بوده احساسم بهتر شده که در مورد اول با ذهنیت منفی و احساس بد این کار کردم و در مورد دوم با ذهنیت مثبت و احساس خوب این کار کردم که خروجی هر دو مشخص میشه. با این مثال تازه میفهمم که چرا زمانی که در احساس بد هستیم باید سعی کنیم کمی به احساس بهتر برسیم و خود همین روند هم تکامل میخواد و وقتی پیش فرض ذهن در درجه ی شدیدی از احساس بد هست نمیشه به زور اونو تغییر داد و باید بتونم کم کم به احساس بهتری برسم مثل همین خوردن توت فرهنگی که وقتی پیش فرض ذهن روی یک(( توت فرهنگی بسیار لاکچری با قیمت 19 دلار است که از ژاپن اومده و در یک محله ی خوب و یک مغازه ی لاکچری فروخته میشه و خیلی معروف و ویرال شده ))به خاطر همین واسه ذهن خیلی خاص به نظر میاد و تازه افراد دارن جلوی دوربین به ظاهر این توت فرهنگی تست میکنن و بهترین تعریف خودشون را با ذوق و شوق میگن و در ادامه بازهم به خاطر پیش فرض ذهنی که از یک توت فرهنگی ارزان که در هر مغازه ای پیدا میشه دارن اونو بدون کیفیت میدونن در حالی که هر دو از یک مغازه تهیه شده .و در ادامه وقتی که به افراد میگن هر دو از یک مغازه تهیه شده شوکه میشن و بعدش میپذیرن که تحلیل و نظرشون احمقانه بوده ،دقیقا زمانی که من هم از احساس بد به احساس خوب میرسم و در اون ماندگار میشم متوجه میشم که چقدر اون اتفاقی که به خاطرش احساسم بد شده خنده دار بوده و چون پیش فرض ذهنم در حالت منفی بوده اتفاقات را منفی میبینم و همه چی رنگ و شکل منفی میگیره و هر چقدر شدت ذهن به سمت منفی میره جهنم بیشتر میشه و برعکس زمانی که در حال خوب هستم و پیش فرض ذهنم روی مثبت هست عجله ای ندارم و همه چی بوی خوب و رنگ خوب و لذت و شادی و نشاط است و هرچقدر در این روند قرار میگیرم بهشت برایم بیشتر میشه و اتفاقات خوبتر و بهتر میشه و خیلی آسان و روان تر میشه چرخ زندگیم .و حتی بیشتر دوست دارم زمان بذارم برای کامنت نوشتن و کامنت خواندن و هر کاری که بهم احساس بهتری میده.
دیروز واسه یه کار خوبی هدایت شدم که برم کارت بانک ملیم را که قبلا گم شده بود بگیرم در تهران تمام بانک ها ساعت 1.5 میبندن و من ساعت 1.40 دقیقه نوبتم شد و بعد از یک ساعت ماندن در بانک بهم گفتن که سیستم کارتی قطع شده و بهشون گفتم لطفا یه بار دیگه تلاش کنید و بعدش نجواهای ذهنم داشت بهم نشدن را نشون میداد و بلافاصله اومدم از اتفاقات و هدایت های روزم نوشتم و از نکات خوب بانک و افرادش نوشتم طوری که به احساس خوب رسیدم و داشتم تجسم میکردم که کارت گرفتم و در دستگاه دارم رمزشو درست میکنم و دارم از خدا تشکر میکنم و در آخر کارمند بانک گفت متاسفانه سیستم هنوز قطع و بعد از عید کارتون انجام بدین منم با حال خوب بلند شدم و ازش تشکر کردم و گفتم هرچی پیش بیاد خیر و به نفع من ،یهو همکارش گفت چند لحظه صبر کنید و بعد از چند دقیقه سیستم درست شد و کارم به آسانی انجام شد و دقیقا همونی شد که فکرش میکردم .
اگر چشم افراد را میبستن و 2 تا از همین توت فرهنگی معمولی را بهشون میدادن و میگفتن شما تشخیص بدین که کدام یک معمولی و کدام یک 19 دلاری است چه واکنشی نشون میدادم و چی میگفتن ؟؟؟یعنی بدون هیچ پیش فرضی و با چشم بسته این سوال میپرسیدن چه اتفاقی میافتد و واکنش افراد چی بود؟؟
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم به مریم عزیزم به خانواده ی عزیزم
وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللَّـهِ لا تُحْصُوها إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ
(18 نحل)
و اگر نعمتهای خدارا بشمارید ،به آخر نمیرسید.همانا خدا آمرزنده ی مهربان است.
هرچقدر بیشتر از قوانین را درک میکنم بیشتر متوجه میشم که این سایت یکی از بهترین مکانها و فضایی است که هر چقدر زمان بذاری بیشتر رشد میکنی و نه تنها زمانی از دست نمیدیم بلکه به خاطر احساس خوبی که به دست میاریم اتفاقات خوبی واسمون میافته و زندگیمون با کیفت تر میشه در نتیجه شرایط به سمتی پیش میره که دوست داریم به شرط ماندن در مومنتوم مثبت که این سایت این مومنتوم مثبت را تقویت میکنه .
واسه خود من زمانی که در روزمرگی قرار میگیرم نجواهای ذهنم بیشتر میشه اما با طراحی تمرین صلاه در راه رفتن و حتی هنگام فروش احساس بهتری نسبت به قبل دارم و هر زمانی که به این سایت بهشتی هدایت میشم سعی میکنم با کیفیت از اون لحظه ام استفاده کنم تا سمت خودم را در همون لحظه انجام داده باشم و خداوند هم به خوبی مثل همیشه سمت خودش انجام میده حالا هرچقدر من احساس خوبی داشته باشم سمت خداوند هم واسم بهتر عمل میکنه و همه چی داره آسان و راحت تر به نسبت قبلم پیش میره و انشالله در زمان مناسب از نتایج شگفت انگیزم میگم .
سپاس گذارم استاد عزیزم و مریم عزیزم
عاشق همتونم
پیشاپیش عید را بهتون تبریک میگم و به قول استاد انشالله امسال از سالهای قبل زندگیتون در هر جنبه ای با کیفیت تر باشه و رشد بهتری داشته باشین و چرخ زندگیتون آسان تر بچرخه.
به نام خدای هدایتگر
سلام ملیکای عزیز
منم عید به شما تبریک میگم و انشالله که با احساس خوب و ماندن در این مومنتوم مثبت و رابطه ی خوب با خداوند همیشه عید تجربه کنی.
پیش فرض های ذهن ما با باورهای اطرافمون و جامعه و خانواده به وجود اومده که باید اونا را با باورهای قدرتمند کننده تغییر بدیم و این اصل آموزشهای استاد که همیشه باورهای محدود کننده را شناسایی کنیم و با جایگزین کردن باورهای مناسب تغییرشون بدیم
اما اصلی که خیلی به روند رشد ما کمک میکنه و من جدیدا درصد کمی از اونو فهمیدم و سعی میکنم انجامش بدم اینه که :
نشونه ها را دست کم نگیریم و تا جایی که میتونیم ازشون استفاده کنیم تا قدم بعدی را متوجه بشیم و این روند تصاعدی برای پیشرفت و ماندن در احساس بهتر است
تمام کامنتهایی که دوستان در پاسخ به یک دیگر میفرستن نشانه هایی برای پیشرفت و یادآوری برخی از آگاهی هایی است که به وسیله اون کامنت یا کامنت خودمون یا همون فایل متوجه بشیم و هیچ چیزی اتفاقی نیست .
««««««
عزت نفس مثل سنگر بانی تا دندان مسلح است در برابر نجواهای فلج کننده ذهن. از آنجا که هیچکدام از ما باورهای 100٪ خالص نداریم، در نتیجه همیشه در معرض خطا و اشتباه و شرایط نادلخواه هستیم.
اگر “سنگربانی بهنام عزت نفس” در وجودت نباشد تا در مواقع سخت و نادلخواه که به خاطر اشتباهی بوجود آمده، افسار ذهنت را به دست بگیرد، ذهن آنچنان نجوایی به پا می کند و آنقدر آن خطاها را در نظرت بزرگ جلوه میدهند و آنچنان دلایلی منطقی برای لایق نبودنت ارائه میدهد و آنچنان باورهای مخرب و ترمزهایی قوی میسازد، که باور میکنی از عهدهی انجام هیچ کاری برنمیآیی!
امیدوارم که داستان نویسی را پیش برده باشی و سال جدید موفقیت خوبی در این علاقت به دست بیاری .
من فکر میکردم که سری قبل کامنتم برای شما ارسال نشده چون جایی بودم که انتن نمیداد به خاطر همین این دو هفته مدام داشتم که فکر میکردم در پاسخ کامنتت جوابی بفرستم که خودت هدایت شدی و کامنتی نوشتی و دقیقا داستان هدایت قشنگی بین کامنت های ما میچرخه از داستان نویسی و خلق صداهای مربوط به شخصیتها و عزت نفس و انجام دادن کار ها
دقیقا آخرین باری که کامنتت دیدم نشانه بود که دوره ی عزت نفس ادامه بدم و به قصه گویی و داستان نویسی و تولید این چنین محتواهایی بپردازم که خدا را شکر با چندتا نشونه ی دیگه متوجه شدم و خیلی نسبت به هفتهی قبل رشد خوبی داشتم و انشالله از نتایج بزرگم مینویسم .
سپاس گذارم ملیکای عزیز
منتظر داستان های خفنت هستم
و داستانهات هر شخصیتی داشته باشه میتونم واسش یه صدای شگفت انگیز بسازم …
به نام خدای هدایتگر
سلام ملیکای عزیز
خدارا شکر بابت این خانواده ی شگفت انگیز و بهشتی عباسمنش که در آن عضو هستیم و در تمام جنبه ها میتونیم رشد کنیم و از همه مهمتر میتونیم فکر خدا را بخوانیم و هر بار در دیدن نشانه و دریافت الهامات بهتر میشیم و انشالله بتونیم بهتر عمل کنیم
ملیکای عزیز خوش برگشتی از سفر و جواب دادن شما بعد از این سفر دو روزه بهترین زمانی بوده که استاد برنامه ریزی برات انحام داده و هیچ چیزی اتفاقی و شانسی نیست چون الانی که کامنتت دریافت کردم قدم بعدی منو مشخص تر کرد و بازهم اصلی که لازم دارم را بهم یاداوری کرد .
ایده ای که این چند روز برای داشتن درآمد داشتم بسیار شگفت انگیز و فوق العاده بود و دوست دارم باهات به اشتراک بگذارم .
از اونجایی که دوست دارم فقط از عشق و علاقم کسب درآمد داشته باشم چند روز اول عید کمی فکر کردم که چیکار باید بکنم چون ذهن من با پیشفرض های از قبل شنیده شده و ساخته شده این طوری بود که کی به تقلید صدا و تغییر صدا اهمیت میده یا اصلا باید پارتی داشته باشی که بری تو یه سازمان کار کنی و باید رزومه داشته باشی و دقیقا منم همین ها را از اطرافم میشنیدیم به خاطر همین نشان هایی که از خدا دریافت میکردم میگفت که روی عزت نفس و مهارتهات کار کن و رها باش و یه نکته ای را بگم که من دور ه های با ارزشی را از استاد دارم که فقط خریدمشون و اصلا استفاده ی خوبی نکردم وحتی بعضیهاشونو یکی دو جلسه فقط گوش کردم که خدا را شکر میکنم زمانی که در وضعیت مناسب از کار قبلیم بودم تونستم بخرمش .
ادامه ی داستان این شد که در همین چند روز اول سال نزدیک خوابگاهم جشن و عید فطر بود و من برای اولین بار رفتم رو استیج و چند تا صدای مختلف درآوردم بعدش متوجه شدم که من فقط استعدادشو دارم و تا به حال اقدامی نکردم و آموزشی ندیدم که بتونم این استعداد و رشد بدم و همین باعث شد که ایده ای بگیرم برای نوشتن یک سناریو که چطور از این هنر صدایم استفاده کنم که تو یک روز به نسبت تمرکزم یه سناریوی خوب را با هدایت خداوند نوشتم و رفتم و اجرا کردم بعدش متوجه شدم که خدای من چقدر باید روی این هنرم کار کنم چقدر باید برم و تمرین کنم و من فکر میکردم که چون 40 تا صدا بلدم دیگه همه چی اوکی میشه اما این مسیر داره هر بار منو رشد میده و پیشرفت میکنم
و اما ایده ی خیلی شگفت انگیزی که بعد از این اجرا داشتم این بود که برای آخر همین هفته که افراد تو طبیعت هستند برم و واسه خانواده ها با صدام کلی شوخی کنم و بخندونمشون و چون این کار قبلا انجام نداده بودم یه پیش فرض خوبی تو ذهنم ساخته شد و رفتم و انجامش دادم و بازخورد خوبی هم گرفتم و خیلی ها تعجب میکردن از این همه هنر و منم هر بار بهتر انجامش میدادم در ادامه یه مقدار نتیجه اومد پایین چون ذهنم به یه سری از باورهای افراد توجه میکرد و شارژم داشت کم میشد اما این به نفعم شد چون هرچی واسم پیش بیاد خیر و به نفع من و رشدم میده و اومدم نکات خوبی که از این ایده دریافت کردم نوشتم و باورهای مخرب شناسایی میکنم و هر بار باورهای قدرتمند جایگزین میکنم و روش کار میکنم .
نکات مثبت این ایده :
به داخل جنگل ها و فضاهای سر سبز میرم (من عاشق جنگل و سرسبزیم ) و کلی پیاده روی میکنم و هوای پاک استشمام میکنم ،به زیبایی ها توجه میکنم و صلاتم را انجام میدم ،کلی تغذیه خوشمزه و مقوی بهم میدن ،اعتماد به نفسم بالاتر میره ،تمرین خیلی زیادی انجام میدم ،کد نویسی را دارم یاد میگیرم ،روی باورهام بهتر کار میکنم ،از همه مهمتر از علاقم درآمد کسب میکنم و کلی ایده بهم داده میشه و …
خدایا شکر بابت این فضای بهشتی و این همه دوستان عزیزی که دارم .
دوست دارم ملیکای عزیز و منتظر نتایج شگفت انگیزت هستم.