درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1

استاد عباس منش در این فایل، از دل موضوعی که به‌ظاهر طنزآمیز است، از زوایای مختلف این اصل اساسی را به ما یادآوری می‌کند که:

  • ورودی‌های ذهن چگونه باورها، پیش‌فرض‌ها و انتظارات ما را از وقوع اتفاقات آینده شکل می‌دهند.
  • این انتظارات و ذهنیت‌ها در هر لحظه:
    • از یک سو، تجربه‌های هم‌فرکانس با خود را وارد زندگی‌مان می‌کنند.
    • از سوی دیگر، به یک اتفاق خنثی – که هیچ معنایی نداشته است – در زندگی ما معنا می‌بخشند.

به این صورت که:
اگر این ذهنیت و انتظار مثبت باشد، احساسات مثبت و شرایط دلخواه را از دل آن اتفاق خنثی برای ما خلق می‌کنند؛
و اگر منفی باشد، از دل هیچ ، شرایط نادلخواه را برای ما می‌سازند.

این فایل را با دقت گوش دهید و تجربیات خود را در این زمینه با ما به اشتراک بگذارید.

منتظر نظرات تاثیرگذارتان هستیم.


درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 2

درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 3

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1
    112MB
    34 دقیقه
  • فایل صوتی درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1
    33MB
    34 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

350 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نگار» در این صفحه: 1
  1. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 895 روز

    سلااااام

    عید همگی پیشاپیش مبارک

    استاااد خدا شاهده دقیقا امروز صبح طرفای ساعت 9:30 همون لحظه ای که داشتم توت فرنگی میخوردم، اومدم توی سایت و این فایل رو دیدم!!!! فایلی با عنوان توت فرنگی!!! هههه!

    و بعد با عشق فایل جدید رو گوش دادم :)

    چند روز پیش از خدا هدایت و راهنمایی خواستم که با توجه به شرایط فعلی زندگیم بهم بگه از این لحظه به بعد چه کار کنم که به خواسته هام نزدیکتر شم و شرایطمو از هر لحاظ تغییر بدم؟

    بعد زدم روی مرا بسوی نشانه ام هدایت کن.. فکر میکنین جواب چی بود؟ گام 14 پروژه خانه تکانی ذهن با عنوان کنترل ورودی های ذهن!

    با خودم گفتم دقییییقا این همون کاریه که از الان به بعد با جدیتِ بیشتری باید انجامش بدم تا شرایطم بهتر بشه!

    نه یه روز نه دو روز، هرروز و هر لحظه تا آخر عمر باید تلاش کنم ورودی هامو، غذاهایی ک به خورد ذهنم میدمو کنترل کنم…

    چند روزی هست که روزه ی کانون توجه گرفتم!

    چون این حقیقت رو میدونم که کانون توجه ما داره باورهای ما و اتفاقات زندگی مارو بوجود میاره..

    پس حواسم هست چی به خورد ذهنم میدم ، حواسم هست دروغ نگم، غیبت نکنم، بی احترامی نکنم، شرک نورزم، مقایسه نکنم، ورودی های حال بد کننده و محدود کننده به ذهنم ندم و از این چیزا اعراض کنم….

    به جاش به هر حرف یا دیدگاهی که بهم کمک میکنه به خواسته هام نزدیکتر شم توجه میکنم، اتفاقات خوبی که برای دیگران میفته رو تحسین میکنم، هرچی بیشتر میگذره بیشتر میتونم منطق هایی برای باورهای جدیدی که دارم میسازم پیدا کنم، تسلیم تر شدم دربرابر خدا و تقریبا تو همه کارها بهش میگم تو بهم بگو الان چه کار کنم و بعد آروم میشم و اونم بهم میگه و البته که عملگرا تر هم شدم..

    مثلا 6 ماه پیش من (برای بار سوم فکر کنم) یه تصادفی کردم و دیگه ترسیدم بشینم پشت فرمون، شهر ما هم یه شهرستان خیلی شلوغ و پرجمعیت هست که ترافیکا و ازدحامش دست کمی از تهرون نداره! اما دیروز بعد از 6 ماه خدا شرایطی رو برام پیش آورد که دوباره دلم خواست رانندگی کنم و قبلش خلوت کردم با خودم.. بعد این فکرا اومد تو سرم : دختر مگه تو تنهایی ک میترسی؟ ها؟! مگه بدون حامی ای ک میترسی؟ تو که بیشتره وقتا صحیح و سالم رفتی رانندگی کردی و برگشتی خونه، چرا توجهت روی اون چند باری هست ک تصادف کردی؟ اون همه روز که خوب رانندگی کردی و اتفاقیم نیفتاد رو یادت رفته؟ اون خدایی ک اون همه روز ازت محافظت کرد دوباره هم اینکارو میکنه.. هرموقع هم تصادف کردی بخاطر عدم رعایت قوانین بود، بخاطر عجله بود… وگرنه خدا که همیشه داشته ازت مراقبت میکرده، خدا ک سهم خودشو داشته عالی انجام میداده، ولی تو بخاطر تخلف و عجله به خودت شر رسوندی ! تو سهم خودتو خوب انجام ندادی !

    اتفاقا اون چندباری هم ک تصادف کردی خدا بهت رحم کرد فقط ماشین آسیب دید.. میتونست تصادفِ بدتری باشه.. پس شکر کن!

    یادت بیار هر خیری ک بهت رسیده از سمت خدا بوده و هر شری که نصیبت شده از طرف خودت بوده!

    از حالا به بعدم ریلکس و با رعایت تمام قوانین رانندگی کن، خدا هم که طبق وظیفش داره ازت محافظت میکنه پس اتفاق بدی نمیفته.. ( این میشه یه انتظار مثبت)

    انگار اینارو خدا داشت تو ذهنم بهم میگفت و بعدش کلیییی آروم تر شدم، و دیروز با توکل به خدا و رعایت تمااام قوانین رانندگی کردم و صحیح و سلامت برگشتیم خونه :) (اینم جوابی ک جهان به انتظار مثبتم، توکلم و حس خوبم داد)

    باز هم اگر تجربیاتی به یاد بیارم مینویسم براتون :)

    دوستون دارم

    با شوق و ذوق منتظر قسمت دوم این فایل هستمممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای: