استاد عباس منش در این فایل، از دل موضوعی که بهظاهر طنزآمیز است، از زوایای مختلف این اصل اساسی را به ما یادآوری میکند که:
- ورودیهای ذهن چگونه باورها، پیشفرضها و انتظارات ما را از وقوع اتفاقات آینده شکل میدهند.
- این انتظارات و ذهنیتها در هر لحظه:
- از یک سو، تجربههای همفرکانس با خود را وارد زندگیمان میکنند.
- از سوی دیگر، به یک اتفاق خنثی – که هیچ معنایی نداشته است – در زندگی ما معنا میبخشند.
به این صورت که:
اگر این ذهنیت و انتظار مثبت باشد، احساسات مثبت و شرایط دلخواه را از دل آن اتفاق خنثی برای ما خلق میکنند؛
و اگر منفی باشد، از دل هیچ ، شرایط نادلخواه را برای ما میسازند.
این فایل را با دقت گوش دهید و تجربیات خود را در این زمینه با ما به اشتراک بگذارید.
منتظر نظرات تاثیرگذارتان هستیم.
درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 2
درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 3
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1112MB34 دقیقه
- فایل صوتی درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 133MB34 دقیقه
بنام خداوند که همواره در حال هدایت وحمایتم هست
سلام وعرض ادب دارم خدمت استاد بینظیرم
خدمت بانو شایسته بنددلم(عزیزدلم)
وخدمت دوستان وعزیزان هممدارم
من دوست دارم تجربه یک یا دو ساعت قبلم را با شما به اشتراک بگذارم
من یک مدتی هست خیلی ذوق دارم که گوشی ایفون داشته باشم،
اولا که راجع به این خواسته ام فکر میکنم همون لحظه ذهنم دنبال چطور؟ وازکجا میکنی؟ میرفت، یا بعضی وقتا ذهنم برای ایفون دار شدنم تعین تکلیف میکرد که حتمآ از فلان راه میتونی صاحب آیفون بیشی دغیری صورت ممکن نیست،
بعد وقتی آن فلان را که مشخص میشد به ذهن من قابل پذیرش نبود آن وقت ذهنم مقاومت میکرد ودرحدی میرسید حتا من از آن درخواستم منصرف میشدم که اصلا نخواستم ایفون،(در نطفه خفه کردن خواسته ها)
بعد از آن مدت که دارم با دوره جدید(هم جهت باجریان خداوند) پیش میرم، فهمیدم که من فقط درخواستم را بکنم وبه چگونه وچطورش فکر نکنم و رها باشم،
بعد منم دقیقآ همون کاره کردم و یک دوتا عکس خیلی جذب وعالی از ایفون را در پس زمینه گوشی ام انتخاب کردم وهر بار میدیدمش لزت میبردم حتا بعضی موقع تجسم میکنم که این عکس حقیقی است من ایفون به دستم دارم،
بعد مدتی گذشت یکی از افراد که نه هنوز دیدم نه منو دیده فقط ازطریق یک فردی دیگری باهم یک دوبار صحبت کردیم درحدی که ازم معلومات کارم را خواسته بود (آن فرد یک جورای صاحب کارم میشه) بعد یک وقتی بعد صحبت بهم گفتن خانم کریمی من چندمدت بعد از اروپا ایران میایم اگر چیزی لازم دارین حتما بهم بگو من حتمآ به شما میارم یا میفرستم ازاینجا، بعد من تشکری کردم ازایشان وگفتم چیزی لازم ندارم،
بعدی یک دو روز بعدش یک مشاجره ذهنی باخودم داشتم، که اگر بازم آن فرد زنگ زد بهم گفت چی لازم داری من بهشان پیشنهاد بیدم که برام یک ایفون بیاره و قیمتش را از روی حقوقم برداره واینطوری میتونم صاحب ایفون بیشم،
واینجا بود که ذهنم پذیرفت و زیاد مقاومت نکرد و قبول کرد که میتونم ایفون داشته باشم،
و بعدش یک احساس بهم گفت: تو فقط ایفون بیخواه آنم از خدایت بیخواه به چطور وچکارش هم کار نداشته باشه، خدا حتمآ بهم میده از راه که خودش میدونه،کدام راه آسانتر وزیباتر است برات (شاید این مکالمه ذهنی را همین دیشب انجام شد خیلی دقیق یادم نیست)
بعد دیگه رها کردم و درموردش که چی بگم وچکار کنم هم فکر نمیکردم،
اما اتفاق که تجربه کردم چیست؟
اینکه یک دو ساعت قبل باز آن فرد زنگ زد وبا یکی از بسته گان خود صحبت کرد ودر آخرش گفت من یک ماه بعد میایم ایران، گوشی آیفون خودم را به شما میارم ویک آیفون دیگه به خانم کریمی میارم، آنم به شکل هدیه (کادو)، بدون اینکه من ازایشان درخواست کنم، من فقط در ذهنم میخواستم از ایشان درخواست کنم، آنم حاضر بودم پولش را پرداخت کنم،
ولی خداوند برام گفت که لازم نیست پولی پرداخت کنی، حتا لازم نیست با زبان فزیکی ات درخواست کنی، من از طریق این فرد بهت میدم اگر نشانه را باور وتحسین کنی،
وای خدا من آن موقع از خوشحالی به پرواز آمدم، بیشتر بخاطری این خوشحال شدم که دارم ثابت میکنم من از قانون بدون تغییر خداوند استفاده میکنم،
بخاطری اینکه احساس کردم آن کلمه را من ازخدایم شنیدم به واسطه آن فرد،
این نشانه خداوند بود برام که میتوانه از طریق های مختلف وبی نهایت که من حتا فکرشم نمیتونم بکنم منو به خواسته ام میرسانه،
این تجربه باعث شد که من ایمانم قوی تر بیشه که در مسیری خلق خواسته هایم قرار گرفتم،
این نشانه باعث شد، که من از این خواسته ام الگو بیگیرم برای خلق دیگه خواسته هام استفاده کنم،
درست هست که هنوز خواسته ام خلق نشده، فقط بهم وعده داده شده که برام ایفون میاره آنم بقسمی یک هدیه(کادو)
ولی پونتش اینه که من دارم نشانه های خواسته ام را دریافت میکنم، وقتی نشانه هاش بیاد، یعنی اگر من به مسیرم ادامه بیدم لاجرم خودش هم میاد (ایجاد مومنتوم مثبت)
دیدن نشانه یعنی تثبت کردن مسیری درست، تقویت کردن کردن باوری که میشه ومن خواسته ام با فرکانسم خلق میکنم،
یعنی که خداوند هم در رسیدن به خواسته ام همراهم هست خواسته ام را به سمت من هدایت میکنه،
یعنی که الگوبرداری،و استفاده درست تز قوانین فرکانسی در همه خواسته های زندگی،
یعنی که باور کردن قدرت خدا که خداوند بی نهایت راه های ساده و بدهی داره که به خواسته ام بیرسانه،
یعنی که الگو بگیرم که برای رسیدن به خواسته ام مسیر وجهت مشخص تعین نکنم (باز گذاشتن دستان خداوندم)
یعنی که اگر ذهنم بیپذیره که صاحب ایفون میشم پس حتمآ میشم، ونشانه های واضع هم دریافت میکنم
و اینجا منم با ذهنیت اینکه خداوند میتوانه برام ایفون بیده این نشانه را دریافت کردم،
واقعآ این تجربم برای من هزاران درس داشت،
خداوندا بابت دریافت این نشانه واضع و زیبایت بی نهایت سپاسگزارتم
خدایا بی نهایت سپاسگزارتم بابت این یادآوری درسهای که از این تجزبه داشتم
خدایا بی نهایت سپاسگزارتم که امشب ایمانم نسبت به قوانین بدون تغییر خداوند صدها برابر قوی ترشد
خدایاشکرت بابت این بزرگیت
خدایا شکرت بابت این زیبایی زندگیم
خدایاشکرت بابت این حس وحال عالی ام
خدایاشکرت بابت این کمنت عالی ام
خدایا شکرت بابت هرچی دارم وقرارهست بهم بیدی
خداجانم سپاسگزارتم، دوستت دارم وعاشقتم
انشالله هرجای هستیم شاد، سلامت، ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشیم
الله یارو یاوری همه ماباشه.