درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1

استاد عباس منش در این فایل، از دل موضوعی که به‌ظاهر طنزآمیز است، از زوایای مختلف این اصل اساسی را به ما یادآوری می‌کند که:

  • ورودی‌های ذهن چگونه باورها، پیش‌فرض‌ها و انتظارات ما را از وقوع اتفاقات آینده شکل می‌دهند.
  • این انتظارات و ذهنیت‌ها در هر لحظه:
    • از یک سو، تجربه‌های هم‌فرکانس با خود را وارد زندگی‌مان می‌کنند.
    • از سوی دیگر، به یک اتفاق خنثی – که هیچ معنایی نداشته است – در زندگی ما معنا می‌بخشند.

به این صورت که:
اگر این ذهنیت و انتظار مثبت باشد، احساسات مثبت و شرایط دلخواه را از دل آن اتفاق خنثی برای ما خلق می‌کنند؛
و اگر منفی باشد، از دل هیچ ، شرایط نادلخواه را برای ما می‌سازند.

این فایل را با دقت گوش دهید و تجربیات خود را در این زمینه با ما به اشتراک بگذارید.

منتظر نظرات تاثیرگذارتان هستیم.


درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 2

درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 3

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1
    112MB
    34 دقیقه
  • فایل صوتی درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1
    33MB
    34 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

350 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ملیکا» در این صفحه: 1
  1. -
    ملیکا گفته:
    مدت عضویت: 579 روز

    سلام و وقت به خیر به استاد و همه دوستان

    از آخرین روز سال 1403

    این فایل خیلی ارزشمند بود ممنونم از استاد عزیز

    دقیقا همچین اتفاقی توی دانشگاه برای من افتاد

    سر کلاس دیدم خستم و رفتم از سلف دانشگاه نسکافه گرفتم برگشتم سر کلاس و از اونجایی که همیشه از بچگی شنیده بودم سلف دانشگاه ها در ایران کیفیت پایینی دارن وقتی بسته قهوه فوری باز کردم و داخل آب جوش ریختم

    توی ذهنم اومد وای اصلا بوی قهوه نمیده چرا رنگش اینجوریه چقدر طعمش بده چقدر این قهوه فوری کیفیتش بده ماش از خونه یه بسته آورده بودم خلاصه قهوه رو خوردم و حس بدی بهش داشتم

    وقتی اومدم خونه رفتم بسته قهوه ای که مامانم گرفته بود و من هر روز با لذت میخوردمو دیدم

    و دیدم دقیقا همون برندیه که از دانشگاه خریدم

    ولی چون باور داشتم مادرم متریال خوب برای خونه میگیره حس میکردم قهوه با کیفیت و خوش طعمه ولی در مورد دانشگاه این باور بود که مسئول خرید های سلف های دانشگاه همیشه بدترین کیفیتو برای دانشگاه تهیه میکنن و این قهوه خیلی بدمزس

    یا یک مثال دیگه بخوام بزنم درمورد کباب

    پدر من هر وقت میخواد کباب بخره از یک کبابی معروف محل میگیرن که همون جا همون لحظه گوشتو چرخ میکنن و کیفیت فوق العاده ای داره

    و یک کبابی دیگه هم نزدیکی همون جا هست که قیمتاش کمتره و کباب هاش یکم سفته

    یک بار پدرم کباب گرفته بود و من شروع کردم خوردن و گفتم واقعا این کبابی بهترینه

    و یهو پدرم گفت نه از اون نگرفتم از بقلیش گرفتم اون تموم کرده بود و همین که اینو گفت ناخودآگاه دوباره از نظرم کباب سفت اومد

    ممنون استاد بابت اینکه کمک میکنید دیدمون بازتر بشه نسبت به کارکرد ذهنمون تا بتونیم بهترین هارا در زندگیمون خلق کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: