درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 4 - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

255 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محدثه گفته:
    مدت عضویت: 1745 روز

    سلام استاد عزیز

    من تو کار رنگ موهستم

    آموزشم رو غرب تهران دیدم یه مدت کار کردم

    بعدیک سال رفتم زعفرانیه

    خیلی همه چی متفاوت بود مشتریا وووو

    انگار مهاجرت کرده بودم به کشور دیگه

    قیمت ها سه برابر بود

    سال 401بود تو غرب قیمت لایت پر متوسط 5تومن بود زعفرانیه 15تومن بود

    اما با ارزون ترین مواد بازار کار میکرد مواد اونی که غرب بود قیمتش 3برابر اونی که زعفرانیه بود

    این اتفاق خیلی باورهای من رو عوض کرد

    اولین فیش 15میلیونی رو که دیدم چشمام چهارتا شد

    فکر نمیکردم کسی برای رنگ و لایت انقدر هزینه کنه

    من برای کارم چند سالی دستیار بودم

    دیر به درآمد رسیدم ولی خیلی باورام عوض شد

    پیش 3تا آدم با لوکیشن های مختلف کار کردم

    والان با اعتماد ب نفس بالا کار میکنم

    اگر کسی بیاد بگه فلانی خیلی خفنه باخودم نمیگم وای اون موادش چیه

    خلاصه که برام خیلی خیلی خوب بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    منیر گفته:
    مدت عضویت: 1915 روز

    به نام خدا

    سلام استاد عزیزم چقدر این فایل پر نکته است و کامنت سعیده عزیز واقعا به وضوح بیانگر ذهنیت ما هست و باور ما

    همه روزه داریم کلی از این باورها رو تجربه میکنیم و واقعاخود من از وقتی دوره همجهت با جریان خداوند شروع شده خود من کلی با باورهایی که تو این یک ماهه ساختم دست آورد های شگفت انگیز شخصیتی رفتاری رو تجربه کردم

    و کلی با این نکته هایی که گفتید تمرکزم رو روی درونم و شناخت خودم بردم که بتونم باورهای اشتباه باورهای ترس آور خودم رو شناسایی کنم و بتونم تضاد اون باورهای نادرست رو پیدا کنم و شروع کنم کار کردن روی اونها

    و یکی از اون باورهایی که دارم میسازم این هست که هر چقدر دیگران دیده بشن از من کم نمیشه و هر کسی به اندازه احساس لیاقت خودش کارهاش دیده میشه و هر کسی رزق و روزی خاص خودش رو دریافت میکنه هر کسی به اندازه ای که رها تر و بی نیاز تر از تعریف و تمجید باشه بیشتر تعریف و تمجید میشه و اینو تماما توی کامنت های دوره ها و فایل های شما این مدت تجربه کردم

    باور دیگه ای که دارم میسازم این هست که خدا چنان میخواد منو بالا ببره که خودم قراره شگفت زده بشم و یکسره دارم روی باورهای خدا شناسی که میگید کار میکنم

    استاد واقعا ممنونم بابت این فایلهای ارزشمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    زهرا و صدیقه گفته:
    مدت عضویت: 1936 روز

    به نام خداوند یکتا

    سلام خدمت استاد عباسمنش و استاد شایسته عزیز و تمامی دوستان ارزشمندم

    استاد این بحث توت فرنگی 19 دلاری خیلی برای من کمک بزرگی هست هر چقدر بیشتر گوش میکنم انگار قدرت های بزرگی که از همون باورهای اشتباه از کودکی به ذهنم وارد شده کم جون و کم جون تر میشن.انگار قدرت خداوند و خودم رو بهتر درک میکنم و بسیار خدا رو شکر میکنم و ازتون سپاسگزارم.

    یاد یه مثالی افتادم که گفتنش خالی از لطف نیست.زمانی که دانشجو بودم یادم هست من پانسیون بیرون بودم و دوستم خوابگاه دانشگاه بود یادم هست یه وقتایی پیش هم میرفتیم.وقتایی که من پیش دوستم میرفتم تا من یه استراحت کوچیک میکروم میدیدم دوستم سوپ پخته اونم روی یه المنت کوچیک که برای یکی از هم اتاقیهاش بود و تو اتاق به خاطر اینکه اشپزخونه بهشون خیلی دور بود..همیشه میگفتم اینا که طبقه پایین هستن و اشپزخونه طبقه بالا اونم ته سوییت هست و ایشون سوپ رو تو اتاق میپزه که تا اشپزخونه نره پس چحوریه انقدر زود سوپ هاش اماده میشه .و چقدر هم سوپ هاش رو دوست داشتم و واقعا خوشمزه بودن .به خودم میگفتم خب سوپ پختن که کلی به اب نیاز داره و سبزیجات رو باید بشوری و اینها چجوریه که سوپ های دوستم انقدر زود اماده میشن و انقدر عالی ولی انقدر برام اهمیت نداشت که بپرسم ازش و همیشه کلی از دستپختش و غذاهای خوشمزش لذت میبردم و ازش تشکر میکردم تا اینکه یه بار دیدم ایشون برای غذاش اب رو از روشویی سرویس بهداشتی که دم اتاقشون بود میاورد و مواد غدایی رو هم همونجا البته تمیز میشست اما اونجا بود که وقتی فهمیدم از آب اونجا استفاده میکرد دیگه بد دل شده بودم .و همون سوپ ها و غذاهایی که قبلا با کلی ذوق و شوق و به به و چه چه میخوردم دیگه مزه قبل رو برام نداشت و با اکراه میخوردم.اینها مثال های شاید به ظاهر خنده دار باشن اما تو افکار روزمرمون اگر دقت کنیم چقدر این باور ها دارن با قدرت زیاد ما رو به خواسته هامون نزدیک و دور میکنن.چقدر یه باور که از یه قضاوت اشتباه از یک پیش فرض ذهنی که اصلا مال تو نیست مال یه فرد دیگه هست و تو فقط شنیدیش میتونه تبدیل بشه به یک مساله ای که کلی نیاز به انرژی و زمان و تعهد که بتونی برطرفش کنی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
    مدت عضویت: 1327 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    بنام خداوندیکه هر لحظه در حال هدایت و حمایت من است…

    استاد عزیزم..چند روز پیش یکی از عکسهای عید سال 1402..دقیقا سه سال پیش….

    بعنوان عکس منتخب بهم نشانه داد..

    خداوند داشت بهم یاد اوری میکرد..دقیقا روز سیزده بدر…یه لحظه احساسام گفت برو ته باغ…

    هوا خیلی خوب بود…و این حس مدام داشت منو صدا میزد برو برو…یکم ترسیدم گفتن خودم تنها هستم..از یه شخصی گفتم…بهم گفت ببخش من خسته هستم نمیام…

    دیدم این حس خیلی شدیده….رفتم ته باغ کلی اون دوربرا رو گشتم…بهم گفت برو سایه فلان درخت نخل بشین..

    من هیچ وقت صدای خداوند رو تو تمام این عمر 30 خورده ایی از:سال از زندگیم” نشنیده بودم…

    یکم باهاش صحبت کردم…بلند بهم گفت!نرگس …

    تو مسیر من باش..از ثروت از نعمت از رابطه عالی هر چی رو که بخای و بهش نیاز داشته باشی بهت میدم فقط باید ادامه بدی..تو مسبر من باشی!!!!!

    حدودا چند ساعت داشتم تو اون سکوت حال میکردم..خیلی خوشحال شدم اشک مثل گلوله های مروارید از چشمانم میومد پایین..

    استادم از اون روزها من ساعات زیادی روی سنگهای تابستون گرم و نسبتا خنک کوه با خداوند رازو نیاز ،”میکردم…

    نور الهی در کنارم …خودشو بهم نشون داد تا رسید…تو درونم…

    واقعا با گذشت این سالها ،”..اون نرگس 30 خورده ایی ساله کجا…این سه ساله کجا..انگار تازه از شکم مادرم متولد شدم…

    .

    رابطه ام تمام زندگیم دگرگون شد..هر روز لطف خداوند شامل حالمه….

    ……

    این وعده خدا رو من مدام از طریق خواب رویاییم می بینمو بهم یاداور میشه..که یادت بمونه تا تو مسیر هستی خوشبختیا هستی!!!…اگه از من دور شدی بازم باز میگردی به روند روز اولت…

    ……

    حدودا روز جمعه گذشته صبح زود احساس:کردم بازم حساسیت گذشته ام که همیشه باعث متورم شدن پوست صورتم میشد..به سراغم اومده!!!!استاد من گذشته” تا چند روز با چند عددد امپول و قرص و هزار دنگ فنگ به حالت اولیه باز میگشتمش…

    اومدم یکم ماست با زرد چوبه زدم بصورتم!!!. یکم شعله صورتم خاموش:بشه…دیدم بدتر شد..حالا میخاستیم مسافرت برییم صورتم متورم شده بود…

    گفتم نرگس مومنتومیتو بفرس…

    یه لحظه بجای ناراحت شدن…

    گفتم خدای مهربونم…من همیشه تو رو برای تمامی کارهام صدا زدم.تو این سه سال هر روز حالم خوب کردی هر چی که خاستم به محض اینکه بهت گفتم از جایی که فکرشم نمیکردم بهم دادی…

    استادم این سالی که گذشت اینقدر خداوند از طُرقهای مختلف…از افرادی که بقول خودمونی..کارد و خون ،”بودییم. ..نعمت دریافت کردم..

    فردی که من سالها باهاش میجنگیدم..الان میلیون تومنی بهم هدیه داده…

    با کلی تعریف و احساس خوب..استادم اون تضاد خداوند به سمت فرستاد تا بجز درسهاش…استادم به دقیقه نرسید شعله صورتم خوابیید..

    استاد منیکه هر گاه حساسیت تو پوستم میخریخت باید امپول حساسیت میزدم کلی قرص میخوردم کلی دواهای محلی…مبخوردم.و بعد چقدر حالم از خودم بهم میخورد..و ساعتها و روزها میگذشت..

    در عرض دقیقه خوب شدم نمیدونم اینهمه شور شعفمو چجور بنویسم…

    الله اکبر….صورتم کلا خارشش از بیین رفت..و حالم خوب خوب شد…

    ..و بعداش:استاد یه دری از دروازه ایی از رحمت از همون اتفاق برویم باز شد..باعث شد هدایت بشم از طرف خودش همین مشکل رو از بیخ بنه بر طرف کنم.با یه ماده خیلی ساده از طرف همون اشخاص…

    بخدا تمام بدبختیایی که این سالها باهاش میحنگیدم..با یه احساس خوب با یه نگرش عالی نسبت بخداوند زود برطرف بشه خیلی حرف هاااااا.

    ….

    یه مثال دیگه….ما یه همسایه ایی داشتیم ایشون با سختی داشت برای بچه.ش” که بره تحصیلاتشو ادامه بده کار میکرد..ایشون خانم هستند..و یه خانواده نسبتا ضعیف…و همیشه این خانم گله و شکایتمند بود از زندگی فلان……

    دیگه نیاز به اب و تاب نیست چیزی که همه مردم دارن بهش فکر میکنن…

    و مادرم مدام داشت به این شخص احساس دلسوزی میکرد…و دقیقا چند روز قبل از عید بازم این شخص که بخاطر پادرد شدیدش راه نمیرفت پاهاش:شکسته شد..و مادرم همش براش ناراحتی میکرد..

    طولی نکشید….به پا درد شدیدی مادرم دچار شد..استاد من خیلی کنترل ذهن میکردم…

    و برادرم پاهای مادرمو ماساژ میداد….

    و ناگفته نمونه برادرممم بعداش به یه پادرد شدیدی مبتلا شد..جوری که هر دوشون همدیگرو ماساژ میدادن…

    یادم میاد خندم میگیره..استاد.!!! برادرم اینقدر پادردش شد که کلا کارشو تعطیل کرد..

    هر شب هر دوشون تو خونه مینالیدن….

    ولی من سعی میکردم بتونم ذهنمو کنترل کنم و درس عبرت بگیرم…

    و دقیقا…مادرم از موقعه ایی که با اون شخص همسایه عبور مرورشو کات کرد پاهاش خوب شد…خیلی راحت..

    برادرمم با یه دکتر محلی…و بها ندادن به اون درد براحتی خوب شد…

    یچیزی جالب..خصلت برادرم اینه..وقتی دردی حالا هر چی ..بسمتش میاد خودش خودشو خوب میکنه…

    جوری بود که گفتند دیسکه همون شخصی که بیمار بود میگفت باید بری فلان دکتر ارتوپد…فلان دارو رو بخوری..

    برادرم میگفت نه..نیازی نیست من خودم خوبش میکنم…

    .اقا سرتونو درد میارم….این داستان از اون شخص به مادرم و بعد به برادرم بصورت شدید بود…از جایی که این تردد مادرم با اون شخص تموم شد ..این پادردم تموم شد…

    من کاری به اون شخص ندارم..

    میخام بگم…چقدر باورها میتونه توی زندگیمون تاثیر بزاره…

    باورهایی که مثل کِش در رفته ایی تو تنبان..هر چی بدویی پشت سرت میدوه….

    و خسته میشی…مثال برای پول ساختنم همینه…

    با ،”یه بیماری.. هر چی ساختی رو از دست میدی..

    استاد منم هر موقع یه پول میساختم..با یه مریضی چند برابرشو هزینه میکردم….

    من با ایمان بخداوند و احساس خوب تونستم این بیماری که سالها منو به رنج میرسوند رو از بیین ببرم….به لطف خودش و باعث خیرو برکت تو زندگیم شد..و همین چهار روز یه ورژن بزرگی رو تو زندگیم بولد کرد..دروازه ایی از رحمت الهی برویم باز شد…الله اکبر

    استادم خیلی مثالها دارم….

    همین دیشب خاهرم بهم گفت یه تونیک دارم میخام برام کوتاهش کنی..من همیشه در کل از کارهای تعمیری احساس خوب ندارم…

    و یه لحظه یادم رفت طبق قولی که بخودم داده بودم.‌که هر کسی بیاد .کار تعمیری انجام ندم…

    دقیقا امروز صبح یه شخصی بسمتم اومد برای تعمیری دیگه… …

    من بخاطر این موضوع تمرین سنگینی بخودم داده بودم..که فارغ از هر چیزی تحویل نگیرم.چون من دارم بیزنسمو جهت دهی میکنم.بخاطر همین نوع نگرش خودمو توی مسایل ناجور مینداختم…

    و همین باعث شد صبح یه شخص دیگه بازم اون تعمیری بسمتم بیاد….وای خندم گرفته بود..

    استاد چقدر فرکانسها و باورها داره تبدیل میشه به تجربیات زندگیمون…

    ….

    روز گذشته هدایت شدم به بلندی یه منطقه زیبای شهرمون…خیلی سعی میکنم .که یادم بمونه قانون الهی رو مدام از خداوند هدایت میخام..

    تو اون بلندی..شخص نزدیکم از یه فایلی از اینستا ..که زبان نشانه ها برام بود.و بهم یاداور نمود..

    که یادت بمونه…زندگی لذن بردنه…

    اون شخص فلان بلاگر بودن..مثل اینکه اون زن و شوهر توی برلین المان زندگی میکنن.رفته بودن کنسرت شادمهر عقیلی..

    و این دو شخص داشتن میگفتن نفری 20 تومن هزینه کردیم..کاش نرفته بودییم.‌فلان!!!!!بهمان!!!!! تا برییم کنسرت..اصلا خوب نبود و داشتن از بدیهاش میگفتن….

    همونجا نشانه خداوند برام واضح شد..

    بهم گفت نرگس شاید از نظر ظاهری وضعییتت یچیز پیش افتاده هست…

    همینکه داری لذت میبری احساست خوب…کِش در رفته تنبانت سفته و به لطف خداوند به ریسمان خداوند متصله…همین از همه چیز برای تو ارزشمتدتر …از اونفردی که تعطیبات عیدشو میره فلان کنسرت…

    و بخودش تف و لعنت کنه که 20 تومن هزینه کردیم هیچ!!!بهمون اصلا خوش نگذشته..و بیاد تو فضای مجازی ..این حرف و صحبتها رو بزنه…

    یادت بمونه چقدر قانون درست ودقیق کار میکنهها..

    که مهم” اون پرستیژ زندگیت نباشه..مهم اون لذت و حس حال خوبت از زندگیه…پس این محلی که تو لذت میبری از اونیکه تو فلان کشوره،” میلیاردها ارزش داره…پس قدر احساس خوبتو بدون.

    استاد خداوند از زبان این نشانه داشت باهام صحبت میکرد….و یه ابری شبیه قلب تو اسمون خداوند بهم نشون داد..که تصویرش شد جزو عکسهای نشانه ام!!!!

    استادم بخدا این سه سال…بهمون رحمت خودش امروز:صبح توی سوره توبه هم بهم یاداور شد…که از جایی که فکرشم نمیکنی بهت فضل و رحمت میدییم…فقط تو مسیر درست بمون…

    استاد بارها خداوند بهم گفته….

    الان پول توی کارتم فقط در مسیر خودش در مسیر پاکی و احساس خوب خرج میشه بخدا 1000 تومنشم تو مسیر راه کج نمیره…

    از جاهایی پولهایی بهم میرسه..که فقط دهنم وامیمونه….

    مگه اینا نعمت نیستند..من هر لحظه از خداوند بابت تمام نعمتهایم.مخصوصا سلامتی بدنم که با پول نمیشه خریدش…سپاسگزارم…

    استادم اینقدر دارم روی شونهای خداوند حرکت میکنم.اینقدر اینروزها اتفاقات خوب داره برام میفته که هر لحظه حتی خوابهاییمم به لطف خودش:سپاسگزاریه..

    .

    اینقدر اینروزها عشق به زندگی دارم ..که زبانم قاصره از اینهمه خوشبختی و احساس خوب…

    سپاسگزارم استاد عزیزم..این باورها هر لحظه خداوند باهام صحبت میکنه درسهاشو بهم نشون میده…هر لحظه بهم یاری میکنه..

    دلهایی برام نرم کرده…که اگه یه شخص که فلانیه…میخاست اینکار رو برام انجام بده..

    استاد..بخدا باید اینقدر مورد توهین و حرفهای بیهوده قرار میگرفتم…که جز نابودی چیزی نداشتم..

    الان براحتی وارد زندگیم شده داره میره برای مدارهای بالا…

    وای استاد بی نهایت از خداوند بابت وجود شما متشکرم.زبانم از گفتنش ،”سکوت کرده.!!!!!!.

    من 7 سال برای این خاسته خُورد شدم..ولی وعده خداوند بهم میگفت ادامه بده…

    اون شخص رو بزار کنار خودممم بهت کمک میکنم.

    استادم صبح زود منو از خواب بلند کرد..بهم گفت فلان چیز رو فلان قسمت گوشیت سیو کن…

    از اونروز تا حالا داره قدم به قدم به سمت من هدایت میشه…

    خداوند توی سوره اعراف داره بصورت واضح میگه…تو چجور میتونستی دلها و قلبهای اونا رو بسمت خودت نرم کنی.ما قلب اونا رو بسمتتت نرم کردیما!؟که تو هیچی ازش نمیدونستی…بخدا همینه استاد عزیزم..

    من هیچی نمیدونستم…!!!الله اکبر

    .

    من سالها مشکل روابط داشتم..هر روز مورد توهین قرار میگرفتم..الان بهم خدمت میکنن..اینا چی نشون میده…

    همه همه همه همه لطف خداست…..

    خدایا میلیاردها سال نوری..شکرت…

    خدایا تو میگی..قسم به ستارگان قسم به طلوع و غروب انها…این قسمی بس بزرگ است..

    استادم هر وقت تو اسمون نگاه میکنم همین ایه قیامت میاد روبروم…

    خداوند رو سپاسگزارم که همه چیز از نگرش منه…نگرش من میتونه اتفاقات خوب رو برام رقم بزنه…یا اتفاقات بد…من باید خیلی بهش تعمق کنم.که هر حرفی رو باور نکنم و پول رحمت الهیمو در مسیر عالی خرج کنم…

    پول رحمت الهیمو در مسیر خودش:خرج کنم…و بهم لذت و ارامش:بده…

    الله اکبر…هر چقدر همین نگرش رو قوی کنم کمه….نگرشی که من سالها در به در گشته بودم…

    خدایا صدها هزاران بار شکرت

    خدایا تنها تو را می پرستم و فقط فقط فقط از تو یاری می جوییم..

    خدایا کمکمون کن همیشه در مسیر راستی و درستکاری ثابت قدم باشیم…و یادمون بمونه…هر انچه که دارم از آنه توست..من به غیر از خودت هیچکسی را ندارم…

    استادم من سالها از وجود خود الهیم که در قلبمه دور بودم… و امروز هر چیزی “رو کسب کردم از وجود مرحمت شما و این سایت بهشتی بوده…

    از خداوند سپاسگزارم که این فرصت بندگی کردن رو بهم داد..که من امروز با قدرت زیادی این مسیر الهی رو پیش ببرم..و بتونم بهشت رو از این دنیای مادی دریافت کنم تا به اخرت با نعمتهای فزونی ایی برتریش…بهرمند بشم..

    استادم انشالله خداوند قسمت کنه در این سال پر ارزش که من بیزنسم وارد مدارهای بالاتر شده.و کلی از جنبه های زندگیم!!!! بازم انشالله در جریان بیشتر هم جهت با خداوند باشم!!!… و بتونم یه ورژن خیلی قوی” از خودم ساطع کنم…و بتونم خوشبخت و در مسیر ان اقول کن فیکون بشم..الهی امین‌..

    میگن سالی که نکوست از بهارش پیداست…استاد مگه میشه من دانشجوی تو باشم…و زندگی خوبی رو تجربه نکنم…

    مگه میشه طعم میوه بهشتی رو چشید…بخاد اب جوش جهنمو خورد…

    !؟؟؟؟؟؟؟؟

    انشالله که نمیشه…به لطف خدا نمیشه..

    دوستتدارم استاد عزیزم…خیلی زیاد….با تمام وجودم ازت سپاسگزارم برو برای مرحله بعدی…

    علی یارت!!!!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      اذر ارین کیا گفته:
      مدت عضویت: 2767 روز

      سلام فاطمه جان

      چقدراشک شوق ریختم ازدیدگاه صادقانه وپراز عشقت به خداوند..ازدرمان شدن صورتت ونوشتن ازصمیم قلبت میشه درسهاگرفت وباورهاساخت..سپاسگذارخداوندم که من رو هدایت کرد به خوندن حرفات…‌احساس کردم اجابت خداروبرای خاسته ای که سالهاست درگیرش بودم و اینکه با ادامه دادن مومنتم مثبت وتغییرنگرش نسبت به خداوندمیشه چه اتفاقاتی رورقم زد وچه درهایی ازرحمت الهی بروی انسان بازمیشه …عزیزم ازت ممنونم که انقدرزیباوباعشق نوشتی..بهترینهاروواست ارزودارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    لیلا خسروی گفته:
    مدت عضویت: 719 روز

    سلام و درود به استاد گرامی و دوست داشتنی فایل توت فرنگی عالی بود.استادمن با همین دوره های رایگان شما کلی زندگیم تغییر کرده وبراین باور هستم که یه روز بیام از نزدیک همه رو براتون تعریف کنم مطمئن هستم که اون روز میاد.براتون ارزوی سلامتی همیشگی وطول عمرباعزت می کنم .استاد من یکی از باورهام و براتون تعریف کنم ما یه خونه کوچیک 43متری داشتیم با اصرارمن به همسرم که بفروشیم یه جای بزرگتربخریم وایشون می گفتن پول ندارم خونه بزرگتر پول می خواد واینانمیشه ازفکر خونه بزرگ خریدن بیا بیرون گفتم میشه می تونیم خونه بزرگتر بخربم ولی سال ساختش بیشتر باشه خونه دوخوابه بخریم ولی ایشون اصرار که نمیشه ولی من باورم این بود که میشه و می گفتم ما بفروشیم پولم جور میشه خلاصه با اصرار من خونه رو فروختیم سریع هم فروش رفت بعد خودم گشتم یه اپارتمان دوخواب دوبرابر خونه خودمون بهتراز محله خودمون پیدا کردم و یه مقدار پولمون کم بود از اونجایی که فروشنده هم جایی و خریده بود باید زودتر پول تهیه می کرد یه تخفیف خیلی خوب به ما داد وما یکم دیگه پول کم داشتیم به مادر شوهرم گفتم اینطوری شده و اینا اونم به پسرا و دخترش گفته بود اونام گفته بودن ما پول چشم روشنی خونه رو جلوتر بهشون میدیم خلاصه با کلی غر زدنای شوهرم که می گفت خودت کردی خودتم باید بری دنبال خونه رفتم خونه ای که دوست داشتم و خریدم .استاد این قضیه برای 15 سال پیشه من اونجا به این باور خیلی ایمان پیدا کردم ولی وقتی با شما اشنا شدم ایمانم و باورم قوی تر شد محکم تر شد باورام خیلی چیرهای دیگه هست خیلی طولانی میشه بخوام تعریف کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 919 روز

    به نام خداوند مهربان و بخشنده و هدایتگرم

    سلام به استاد عزیزم و سلام به خانم شایسته نازنین و دوستان بی نظیرم در این بهشت زیبا

    الهی شکرت که کنارمی و هر چی دارم همه روتو به من دادی

    استاد عزیزم از زمانی که قوانین رو شناختم و تمرکزی دارم اجرا میکنم و روی خودم کار میکنم و واقعا عمل میکنم خیلی خوشبخت ترم

    و حواسم مدام به کارهام و صحبت کردن و به کانون توجهم هست حالا بعضی اوقات خطای کوچیک هم بکنم و از مسیر اصلی خارج بشم باز شکر خدا با آگاهی که از آموزهای شما دارم سریع با شکرگزاری به مسیر برمیگردم و مواظب احساس و فرکانس هستم

    امسال تعهد دادم که بهتر از پارسال فایلها رو گوش کنم و دنبال کنم و عمل کنم تا نتایج عالی رو ببینم

    وقتی پیش فرضهامون مثبت باشه خب مسلما اتفاقات خوب رو رقم میزنیم

    من باورهام نسبت به خداوند خیلی عالی شده قدرتشو باور کردم و هر چه این باور رو قوی تر کنم

    خب بیشتر حضور خدا رو در زندگیم حس میکنم

    من باورفراوانی رو باور کردم که هر چقدر به خدا نزدیک بشیم و به فرکانس خدا وصل بشیم ثروتمند تر و آرام تر و خوشبخت تر و سلامت تر هستیم این قانون ست

    منم دارم تلاش میکنم که بین ذهن و روحم هماهنگی ایجاد کنم و ابن هماهنگی رو بیشتر کنم

    باورقوی که من نسبت به خداوند پیدا کردم زندگیم را با جریان نعمت و برکت هم جهت کرده

    وقتی مدام در احساس خوب باشی فرکانس خوب بفرستی شاد باشی سپاسگزار باشی درهایی از نعمت و ثروت به رویت باز میشود

    من خداوند رو حامی کارساز روزی رسان آسانگیر و قدرتمند میبینم و فقط روی خدا حساب میکنم

    استاد عزیزم ممنونم سپاسگزارتم. دوستت دارم

    خدایا من لایق خوبیها و اتفاقات خوب و خبرهای خوب و فراوانی و پول و ثروت و خوشبختی زیاد هستم

    در پناه خداوند مهربان باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    فاطمه فضائلی گفته:
    مدت عضویت: 1248 روز

    سلام

    باورهایی برای خداوند

    خداوند بی نهایت است و لامکان و لا زمان اما به قدر فهم تو کوچک میشودبه قدر نیاز تو فرود می آیدبه قدر آرزوی تو گسترده میشودبه قدر ایمان تو کار گشا میشود….

    طبق این شعر خدا به شکل ظرف تو میشه و تو ظرفی که تو داری جامیگیره…هر چیزی که بخوای برات میشه هرچیزی که بخوای بهت میده

    و نیز طبق آیه«ما رمیت از رمیت لاکن الله رمی» خداوند به پیامبر می فرماید تو که تیر ننداختی خدا تیر انداخت…خداوند تیر میشه برای تو*به شرطی که به خدا ایمان داشته باشی.

    #خداوند فرمان روای کل کائنات است و همیشه همراه من است و همه ی کار ها رو برای من انجام میدهد…خدایی که تا ابد بوده و هست…. مسیر خداوند ساده ترین و راضی کننده ترین مسیر است

    #خداوند عاشقانه میخواد کمک کنه که در مسیر خواسته هام قرار بگیرم. بهترین و راحتترین راه هارو تو مسبرم قرار میده

    #خداوند در موقع مناسبش در طول مسیر به من الهام میکنه. حواسش به من هست و درونمه

    #خداوند از طریق نشانه ها و احساسم با من صحبت میکنه. از هزاران طریق خداوند هررر لحظه منو هدایت میکنه به مسیر« انعمت علیهم»

    #خدواند با هزاران دستش از هزاران راه هرچه که میخواهم به من میدهد و انسان هایی که سر راهم قرار میگیرند و اطرافم هستند برای من فقط خیر و برکت و عشق از طرف خداوندن

    #خداوند همیشه حواسش به من هست ومنو به مسیر مناسب هدایت میکنه

    #خداون همیشه پشمته و با قدرتش هرچیزی که میخوام بهم میده

    #خدایی که در وجوده منه از همه چیز آگاهه و جواب همه ی سوالاتو میدونه… من نیااازی به عوامل بیرونی ندارم

    #همیشه حالم خوبه چون اوضاع تحت مدیریت و کنترل خداست و اون از من محافظت میکنه

    #خداوند منشا همه ثروت ها و نعمت ها و قدرت هاست و هرچقدر ثروتمندتر باشم به اون نزدیکترم

    #خداوند و قوانین کائنات سرگرم کارند تا ثروت و برکت را وارد زندگی من کنند هر روز بیشتر و راحتتر

    #خداوند میخواهد که من صاحب همه چیز باشم…همه چیزهایی که دوست دارم و زندگی ام را شکوفاتر میسازد چون اینطوری جهان گسترش پیدا میکنه

    #همه قدرت ها درست خداست خدا با قدرتش همه ی کارهارو انجام میده فقط بخاطر قدرت خداست که من موفق میشم نه دیگران و…..

    #خداوند با من صحبت میکنه فقط به این دلیل که منو خلق کرده به من الهام میکنه و منو به بهترین راه ها هدایت میکنه

    #من خودمو میسپارم به هدایت الله و در هرصورتی روی این نیرو حساب میکنم

    احازه میدهم به بهترینا منو هدایت کنه

    هدایت اجازه دادنیه و من اجازه میدهم فرمون زندگیم دست خدا باشه و من بشینم رو شونه هاش.

    و مهمترین اینکه

    #هررررر اتفاقی برای من بیفته خیره

    فعلا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    ادیب گفته:
    مدت عضویت: 1352 روز

    سلام استاد عباسمنش، محمد ادیب کشاورزم، این کامنت رو شخصا برای خود شما مینویسم با یه احساس فوقالعاده عالی و مطمعنم بهترین کامنت زندگیم میشه چون خدا داره مینویسه چون خودش گفت بیا و بنویس،گفت بیا و قوی بنویس با احساس لیاقت با اعتماد به نفس و عزت نفس،گفت خودت باش. قبل از هر چیزی بگم بعد از اینکه کامنت رو مطالعه کردی برو تو اینترنت سرچ‌کن ادعای جنجالی از بازیکن گمنام.

    الان ایران ساعت 2:47 دقیقه هستش امریکا احتمالا 6 غروب باشه، پس یا امشب قبل خواب میخونی کامنت من رو یا صبح بعد از بیدار شدن، ولی مطمعنم در هر دو صورت خیلی انرژی میگیری، چون خودم خیلی انرژی میذارم و میلیون ها بار قراره بعدا بهم امید و انگیزه بده و یه رد پای قوی دارم‌میذارم.

    استاد من یه عکس خیلی خیلی خوشگل دارم تو گالری گوشیم، که دو هفته پیش انداختم تو ایران مال، خیلی سعی کردم پروفایلم رو تغییر بدم و اونو بذارم اما نشد چون ایمیلی که عضو شدم باهاش رو ندارمش دیگه و این اکانتم 3ساله دارم و نخواستم با یه اکانت جدید بیام،و سه ساله با شما هستم، سه ساله تو مسیر الله هستم ،یعنی سعی کردم خودمو قرار بدم وگرنه اون که همیشه بوده و هست.

    عکسم رو توصیف میکنم لذت ببری، فکر کن آقا ادیبِ خوش چهره، با دو تا چشم خوش رنگ که برق لنز دوربین اضافه شده به برق نگاه خودش، و به چشمای سگ دارش زیبایی اضافه کرده، با مدل موهای فوق العاده کلاسیک رو به عقب بدون هیچ انحرافی به چپ و راست با دندان های یه دست و صاف و نچرال و سفید و سالم و قوی ، با دوتا ابروی هشتیه کشیده ی بلند مثل هلال ماه شب چهارده ، به علاوه یه بینی نچرال که هر کی میبینه فکر میکنه عمل کرده که مثل خط کش از تمام رخ و تیم رخ و سه رخ صاف و کشیده و گوشتیه،و دو تا لاله داره انتهای پایین بینیش، دیدی مثلا عمل میکنن این لاله هارو در میارن به اون شکل،خدادای داره، درکنار اینا، دو تا گوش خوشگل و متناسب و اندازه نه خیلی بزرگ‌نه خیلی کوچیک، نه خیلی باز نه خیلی بسته دقیقا میزون، به این معجون شما مژه های پر پشت رو اضافه کنی یکم بیای پایین‌تر میرسی به اصل ماجرا که اون سبیل و ریش های خوشگلشه، یه خط ریش که انگار رفتی 30 میلیون هزینه کردی کاشتی اینو با یه سایه صفر کنار موها که حدفاصل بین مو و ریش رو تفکیک کرده با ماشین شماره صفر بعدش سایه خورده به پایین تا ریش هاش، از شماره صفر شروع شده بعد یک بعد دو و سه و چهار و بقیه ریش های خوشگلش که الان رنگش مشکیه اما یه بار دکلره کرده بود خیلی خوشگل شده بود، حالا اینارو که تجسم‌کردی، یه خال خوشگل بذاری کنار لب های پهن و خوش فرم و قرمز رنگش سمت چپ صورت همینا با یه پیشونیه بلند تصور کن، این تا اینجا، فکر کن همین فیس فوقالعاده باورنکردنی، که همیشه همه جا همه مات و مبهوت میشن مثل یوسف پیامبر، یه تاج پادشاهی گذاشته رو سرش و یه لباس نقره کوب مثل پادشاه عثمانی پوشیده کامل عین عبا، و نشسته روی یک صندلی پادشاهی که جلوش فرش قرمز پهن شده و یه عکاس عالی یه دختر خیلی خوشگل داره عکس میگیره، بعد عکس رو گرفت، و بعد از 6 روز ادیت شده فرستاد و الان پروفایل تلگرام و واتس اپ هست و هیچکس باور نمیکنه واقعی باشه و فکر میکنن با هوش مصنوعی ساخته شده. خیلی حیفه امیدوارم بتونم اینجا هم آپدیتش کنم به زودی، اینو یادم رفت بگم، اینقدر عکسم خوشبوعه بوی عطر کل فضا و پر کرده بود و میکنه امروز سر تمرین بودم مربی گفت آقا ادیب ادکلن تو کل استادیم پیچیده، من لبخند زدم بهش، بعد به اضافه اینا شما فکر کن غیر از این فیس فوق العاده جذاب و خوشگل و بیوتی و پِرِتی، میای پایینتر، دوتا کول دارم‌مثل کوهان شتر خدادای،از بچگی با هام بوده همه میرن بدنسازی کول میزننتا مثل من در بیارن اینو، خیلی خوشگله و قوی و قدرتمند، در کنارش اینقدر سرشونم پهنه که امکان نداره لباسی بپوشم و بهم نیاد، واقعا هرچی میپوشم ارزشمند میشه، مثل همون لباس پادشاهی تو ایران مال، بعد سیکس پک دارم هیولا خوشگل اینقدر خوب تفکیک شده که میای پایین تر یه خط سکس از بغل ها اومده ،کنار سیک پک رو اصطلاحا میگن خط سکس، قبلش هم سینه هام خیلی درشت و حجیم قویه و سرشانه هام که اصن هیولا با استعداد وتا وزنه میزنم دم میکنه اندازه کله فیل میشه، گرد و خ شگل به خدا ندیدم بدنی به زیبایی و جذابی و خوشگلی و با استعدادی بدن خودم همه هم میگن بهم، و پاهام چهار سرای خیلی قدرتمندی داره همیشه تو باشگاه آخرین وزنه جلو پا رو میزنم با پشت پا و ساق پاهای خوشگل دارم، و بدن من یه جوریه، با لباس خوشگله،بدون لباس منظورم بدون لباس بالاتنه و شلوار هست با شورت البته،خیلی قشنگه، کلا فیلم خیلی قشنگه، واقعا عاشق خودم هستم میفرستم خودمو تو باشگاه میبوسم اینه رو. کاش اینجا میشد نثل تلگرام عکس های بیشتری تو پروفایل گذاشت.

    استاد میخوام بگم تو این سه سال که با شمام چی کار کردم،فکر میکنم لیاقتشو دارم که با قدرت بنویسم، نمیخوام اصلا بگم چی کار قراره بکنم یا چه اهدافی داره یا فردا یا یه ساعت دیگه میخوام چی کار کنم میخوام بگم چه تلاش هایی کردم،چی کار کردم و اون هارو بگم به شما، فقط به شخص خودت چون فکر کنم فقط خودت کافی و کامل میخونی و این مهمه برام من دانشجوعه شما هستم چون، همونطور که من خواستم اگه یه جا حرف شد بگن استادت کیه یا از کی یاد میگیری یا الگو کیه با افتخار بگم شما، و اون جمع نخندن بهم ،همینجوری میخوان شما یه روزی خواستی یه جایی اسم منو بیاری با قدرت بیاری بگی اره ادیب دانشجوی من بوده و افتخار کنی، به همین کارهایی که انجام دادما،کاری ندارم چی کار قراره بکنم.

    استاد من تو این دو سال مجموع نزدیک یک میلیارد تومان نقد پول ساختم.

    استاد من تونستم یه خودرو 207 خلق کنم با یه پرشیا، یعنی با تجسمم و با احساس لیاقت اومد برام.

    من تونستم همین سه هفته پیش تو سه روز 205 میلیون تومان پول بسازم.قبلش هم تو یکماه 150 میلیون پول ساختم مجموع تو این دوماه 350 میلیون پول ساختم.

    از کاری که هیچ علاقه ای ندارم بهش البته، فقط برای اینکه ورودی مالی داشته باشم اینکارو کردم.

    استاد بگم از عزت نفس برات عشق کنی.

    خدایا شکرت فکرش بهم قدرت میده به خدا اینقدر الان دارم با قدرت مینویسم که حس میکنم یه تنه همرو حریفم به خدا حریفم به الله قسم یه نفری همه دنیارو با هم حریفم همه با هم با هر قدرت و سن و جنس و چاقو … هرچی،به خدایی که میفرستم حریفم. اینقدر بهم قدرت داده اینقدر جسور کرده اینقدر شجاعترین شدم. الان میگم چی کارا کردم.

    استاد خود خدا یه روز ظهر بود من داشتم رو باورام کار می‌کردم توحید عملی 5 بود این که آقا من اوت کاری که خودم فکر میکنم درسته رو انجام میدم با احترامی که برای همه قافلم اصلا برام مهم نیست مردم چه فکری میکنن،حالا این مردم خانواده است،مربیه،بازیکنای دیگه است،خبرنگارا هستن،تماشاگران هستن،لیدرا …، تا اینو گذاشتم تو ذهنم به ذهنم انداخت همین الان برو ورزشگاه اکباتان ، من رفتم اینقدر قوی بو د العامم،نمیدونستم چه خبره اونجا یا اصن برا چی دارم میرم، رفتم اونجا گفتم آقا چه خبره امروز اینجا اصن خبری؟ گفتن اره امروز تیم ملی فوتبال ایران تمرین میکنه برای مقدماتی جام ملت های آسیا، آقا اینو گفتن من یهو شوک شدم، یه ترسی اومد‌سراغم ولی تکون نخوردم از جام و صبر کردم، صبر کردم صبر کردم تا اومدن نزدیک 2ساعت بعدش، میخواستم از در اصلی برم داخل مجموعه اجازه ندادن گفتن فقط اعضای تیم میرن، رفتم سکو، استاد خداشاهده، یهو بهم گفت همون تمرینات عزت نفسی که کردی الان برو، نه برای تمرین برای عمل، گفت بلند شو بگو کی هستی بذار همه بشناسند بذار همه بدونن کی هستی به والله دست و ماهات میلرزید ، ولی بلند شدم رو سکو، گفتم اقا، من ادیب کشاورز من بهترین بازیکن ایرانم مم تیم ملی رو قهرمان جام ملت های آسیا میکنم اجازه بدید تمرین ‌کنم تست بدم،همه مسخره میکردم، میگفتن اومده تیم ملی تست بده، بدون هیچ رزومه و سابقه ای یه بازیکن گمنام، بعد گوش نکردن، یهو یه خبرنگار رو خ ا ه آیت کرد سمتم شروع کرد مصاحبه تو اینترنت پخش شد تو خود پیج ورزش سه نزدیک 3میلیون نفر دیدن اونو، گفتم من کی هستم،چه توانایی هایی دارم.

    استاد یه فایل داری ، موفقیت مسیر رسیدن به خواسته است نه رسیدن به خواسته، واقعا من از خودم راضی هستم الان ،همین الان که فکر میکنم قلبی راضیم حس میکنم تا الان خدا راضی باشه از من نه که بهتر تمیشد ولی به الله قسم کم نذاشتم تو عمل به الهامات واقعا خیلی شجاعت میخواست ومیخواد خیلی الان داره اشکم در میاد که چی کار کردم، من بازی نکردم برا تیم به دلیل یه سری باورهای محدود کننده خودم کلی اون باوری که دادم‌بهشون باعث شد بهترین نتیجهه تو این 40 سال بگیرن، چرا قبلا نبود، بازیکنا گه همون بازیکنا بودن، تازه بقیه تینا قوی‌تر شده بودن، چی فرق کرد پس؟ فقط خدای من بود.فیلم‌مصاحبه تو نت هستش ،ادعایا جنجالی از بازیکن گمنام.

    استاد دوباره قبل بازی با ازبکستانی فکر کنم همین چند هفته پیش ،دوباره بهم الهام کرد برو ورزشگاه آزادی به خدا نمیدونستم باز په خبره ،ولی رفتم، فهمیدم تیم‌ملی باز تمرین داره، قبل اینکه برم ذهنم همش نجوا میکرد اصن از در مجموعه راه نمیدن تورو چه برسه بخوای بری قلعه نویی رو ببینی یا با تیم تمرین کنی، بعد اون فایلی که گذاشتی حضرت موسی میخواد بره با فرعونه یا نمرود نمیدونم الان گریم گرفته دیگه هیچی نمیدونم، میخواد بره صحبت کنه شما میگی اینکار نشدی باید نفت تا خان رو رد کنه، برا هیمن میشه حرکت نکرد و باج داد، من گفتم نه، به همون اربابی که اسمش‌الله هست قسم به محض اینکه رسیدمدم‌در انتظامات ورودی هتل‌المپیک اون مردی که مسعول بود روش اونور بود خدا گفت رد شو برو و من رفتم‌تو رفتم تو داخل هتل المپیک گفتم آقا میخوام آقای قلعه نویی رو ببینم گفتمت اتاق هستن نمیشه الکی گفتم‌ قرار دارم گقتن باید صبر کنی،دوباره صبر کردم دوساعت بعد اومدن دیگه بغلون بودم اینبار سکو نبود، خیلی به هدفم نزدیک شده بودم، قشنگ کنارشون بودم،آقای قلعه نویی اوندبا آندرانیک تیموریان و بازیکنا مهدی قاعده اومد،امید نورافکن، … گفتم آقای قلعه نویی یه فرصت میخوام خودمو نشون بدم توانایی هامو استاد باورت میشههه؟؟ منی گه قبل دوره اصن هیچ کس یه نیم نگاه هم‌نمی‌کرد و هیچ جا جایی نداشتم و هیچ جرأتی نداشتم الان با این ایمان،با این باور که خدا هست،با این باور که حسبی الله، با این ایمان اینجوری جسارت به خرج میدم ،قبول نکردن باز ولی من یه قدم دیگه نزدیکتر شدم، و مطمعنم یه سری باورمحدود دارم ولی این ایمان رو نشون دادم خیلی با ارزش نیست؟ میدونی معیار من چیه، اینکه شما میتونی در مورد من صحبت کنی؟ مثلا میتونی بگی اره یکی از دانشجوهای این حرکت زده یا اصن فایل بسازی برام یا بخوای مصاحبه کنی؟ یعنی اینقدر لیاقت و ارزش داره کا جذب کنه فرکانس شمارو؟ به نظر من این دوتا حرکت من داره ارزششو ،استاد خیلی کاربزرگی کردم به خدا، من راضی هستم واقعا،

    یه بار بود یه ماکت میخواستم درست کمم برای درس معماری گفتم اصن نمره برام مهم نیست فقط میخوام خودم راضی باشم اصلا اصلا مهم نیست چند بشم، آخرش راضی بودم از خودم، واقعا نمرم هم 20 شد. اون جایزه بود نه ملاک رضابت خودم.الانم همینه،من راضی ام قبلم‌میگه منم راضیم تا اینجا به شرطی که ادامه بدی،

    یه نتیجه دیگه بگم.

    من تو آین سه سال سه مرحله ذرخ است یه دختر خیلی خوب داشتم، فقط میخوام‌بگم‌چقدر خدا راحت اوکی میکنه همه چیو، یه بار تو مترو بودم دقیقا فردای روزی که نوشتم کیو میخوام سه تا دختر اومدم کنار من نشستن بدون اینکه من کوچکترین انرژی بذارم بخوام‌پیدا کنم یا کاری‌کنم فق فکرمو تنظیم کردم اونا جذب شدن، مورد بعدی تو پارک جلو خونمون یه دختر دیگه بود داشت قدم میزد گفتم‌با هم قدم‌بزنیم‌اونم‌اوکی شدیم چند وقت بودیم باهم، اینقدر راحت خدا کارهارو میکنه،آیا من تلاش فیزیکی ای کردم؟ نه.صفر صفر فقط جسارت و ایمان موقع عمل بود، وگرنه خدا همه چیزو میچینه مثل یه رستوران همه چی آماده است ولی خودم‌باید بردارم میل کنم دیگه.

    سری آخر که همین چند روز پیش بود خیلی عجیب بود هنوز شوکم، نشستم‌نوشتم دقیقتر چی میخوام نزدیک 300 تا ملاک شد، از فرم صورت و اندام و قد بگیر تا اخلاق و …بعد حسم‌گفت است ری بذار این ن شته هاتو واتس اپ تمرین عزت نفس داد. البته آیت ربطی به داستانی که میخوام‌بگم‌نداشت فقط این اعتماد به نفسی که شما ملاک دختری که میخوای رو تو واتس اپ بذاری منی که اصن نگم‌برات… .

    چند روز پیش دیدم یه دختری با یه شماره از لهستان بهم‌زنگ‌زد داخل واتس اپ من برداشتم و اون قطع کرد، بعد علامت سوال گذاشتم نوشت که میخواستم با تور لیدری تماس بگیرم یه سفر دارم و قرار بوده گویا یه سری کارها درباره بلیط و .. براش انجام‌می‌داده و سوالاتی داشته ور کل یه شماره رو اشتباه سئو کرده و با من تماس گ فت، ببین آخه اینقدر راحت اینقدر راحت اینقدر راحت الله میتونه کارهارو بکنه، بعد خودش شروع کرد با ادب و شخصیت صحبت کردن باهام، استاد واقعا اینقدر زیباست اصن باورنکردنی ، ا لش عکس منو دیده بود باور نمی‌کرد واقعیه تا تصویری صحبت کردیم، واقعا خیلی از فاکتورهای منو داره، قد 175، رنگ‌پوست سفید و گندمی، نچرال نچرال، بدون هیچ ارایش، چشم ها رنگی، دندان ها زیبا خوش تیپ و هیکل،خوش صدا ،تو کارخونه تسلا موتور مدیر ارشد هست ،و خیلی فهمیده و خوب به نظرم میاد البته کلا سه روزه داریم آشنا میشیم، منظورم اینه خدا واقعا چقدر راحت کار ها انجام‌میده.

    استاد من تو این 6 ماه اخیر اصلا فایل گوش نکردم واقعیتش ولی شما هر دوره جدید که گذاشتی مثل احساس لیاقت و هم جهت با جریا خدا،نمیدونم ،گفتین که همه وصلیم به خدا، واقعا خدا خودش منو هدایت میکنه، من گوش نکردم چون بزرگترین و مهمترین قدم زندگیم که مهاجرت بوده و هست رو هنوز تکمیل نکردم یعنی چندین بار تا لب مرز رفتم و برگشتم‌ذهنم خیلی درگیره ولی خدا نذاشت قطع شم از مسیر و خودش تو عمل بهم درس میده واقعا تو عملی چک و لقد خوردم‌شدید ولی دستشو میبوسم به خاطر اون چک و لقدا و بیشتر ماچش میکنم‌کمک من کنه نذارم تکرار بشه، راهشم‌گفته بهم‌اهرم رنج و لذت.

    بچه ها همتون رو دوست دارم، قلبی، میدونم‌خوندید کنار استاد،

    خانم شایسته من خیلی شمارو دوست دارما، قبلا اصلا اینجوری نبود ولی هرچی میگذره واقعا خیلی بیشتر احساس مثبت و خیلی خوبی بهتون در من ایجاد میشه، امیدوارم همه عالی بشید،

    امیدوارم کامنت بعدیم سرشار از نتیجه باشه با حس مثبت بنویسم،

    خدایا شکرت.

    گر الله یار باشد دشمن هزار باشد.

    استاد اینقدر خدا بهم احترام و عزت و اعتماد به نفس داده، همه آرزوشون بهم خدمت کنن از رو دوست داشتن، همه محبت میکنن، همه تش یق میکنن، هر جا میرم تاثیر میذارم تاثیر نمیگیرم،

    مجدد میگم‌، هرجا میرم تاثیر میذارم تاثیر نمیگیرم،

    من تاثیر نمیرم،من تاثیر میذارم، به اندازه ای که توحیدی تر میشم این قدرتم بیشتر میشه.

    خدایا شکرتبه خاطر اینکه قانون رو میدونم فکر اینکه اگر قانون رو نمیدونستم ک میمردم، چجوری بود ،دیوونم میکنه.

    خدایا شکرت که بهم قدرت میدی.

    خدایا شکرت که سایت عباسمنش دات کام‌هست.

    خدایا شکرت که خود استاد هست.

    خ آیا شکرت که خانواده دارم.

    خدایا شکرت که پدر قوی،مادر زیبا،خواهر جوهر،و برادر شوماخر دارم.

    خدایا شکرت خانواده زیبا دارم.

    خدایا شکرت خانواده ثروتمند دارم که فقط یکی از مغازه های پدرم‌30‌میلیارد ارزش داره.

    خدایا شکرت 3تا خودرو داریم.

    خدایا شکرت که ثروتمندی.

    خدایا شکرت که پدرم اینقدر پولداره

    خدایا شکرت اینقدر راحت ثروت رو به زندگی من جاری میکنی.

    خدایا شکرت به خاطر اینکه منو انسان خلق کردی‌

    خدایا شکرت به خاطر اینکه منو خلق‌کردی برای فوتبال قول میدم نشون بدم زیبایی تورو تو فوتبال.

    استاد اینو یادم‌رفت بگم که از باشگاه فوتبال بارسلونا تیم‌اصلی اصلی برام‌دعوتنامه اومده برم‌تست بدم. و شک ندارم قبول میشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 706 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    ردپای روز 10 فروردین رو با عشق مینویسم

    خدایا شکرت

    امروز دوره قانون سلامتی رو از خدا هدیه گرفتم

    چه جمله قشنگی :

    اگر خداوند را حامی خودت می‌بینی، خداوند به عنوان حامی و کارساز تو در زندگی‌ات ظاهر می‌شود

    رد پای امروزمو نمیدونستم در دوره هم جهت با جریان خداوند بذارم یا تو فایل رایگان ؟ رد پای 9 فروردین رو در قسمت 4 درس هایی از توت فرنگی گذاشتم ،و هدایت شدم به توضیحات فایل این جمله رو که بالا نوشتم دیدم و دیدم که

    نوشته

    اما اگر باور کنی خداوند—به‌عنوان نیرویی که تمام جهان را مدیریت می‌کند—بیشتر از تو می‌خواهد که در خوشبختی زندگی کنی؛

    اگر باور کنی خداوند برایت آسانی می‌خواهد نه سختی؛

    اگر باور کنی خداوند حامی و کارساز توست،

    دیگر ترسی از ورود به مسیر تحقق خواسته ات نداری

    من دقیقا این جملات رو در رد پای امروزم نوشتم و حس کردم باید اینجا بذارم رد پامو

    من صبح که بیدار شدم و تمرین ستاره قطبیم رو انجام دادم و خوابم برد و خوابیدم و وقتی بیدارشدم به این فکر میکردم که من نزدیک سه ماه شده که هر روز به روش های مختلف امتحان کردم که شبا دیر بخوابم و صبحا زود بیدار بشم

    یه روش جواب داد و شبا دیر میخوابیدم، اما وقتی میخوابیدم مثلا اذان صبح میخوابیدم و از اونور دیر بیدار میشدم دوباره نمیشد

    تا اینکه امروز گفتم خدایا من چیکار کنم که مسیرم هموار بشه برای بیشتر انرژی گذاشتن برای یادگیری و خوابم تنظیم بشه و انرژیم بیشتر بشه

    حتی حاضرم روزی دو ساعت بخوابم که با نشونه هایی که بهم دادی و گفتی حتی شده دوساعت بخواب

    اما چیکار باید بکنم

    الان از اولین حقوقم برای نقاشی دیواری ، که دارم و حدود 15 میلیون موجودی دارم میتونم دوره قانون سلامتی رو بخرم

    تو چی میگی ؟ میتونم بخرم یا نخرم ؟؟؟؟

    بخرم و روی تغذیه ام کار کنم تا انرژیم زیاد بشه ، چون استاد میگفتن قبل دوره قانون سلامتی انرژیشون خیلی کم بود درمورد خواب ،زیاد میخوابیدن

    اما از وقتی دوره قانون سلامتی رو انجام دادن انرژیشون بیشتر شده و خوابشون کمتر

    گفتم خدا اگه قراره و اجازه میدی بخرم دوره رو واز آگاهیاش استفاده کنم و الان خوبه که بخرم یه نشونه بده ، چون احساس میکنم یه سری باورهای محدود دارم که نمیذاره که من این روند خواب رو کم کنم و باورهای قوی که ساختم تکرار میکنم و باید باورهای دیگه رو هم تکرار کنم

    از طرفی هم باورهای محدودی درمورد نخوردن یه سری مواد غذایی دارم

    نمیدونم چیکار کنم تو بهم بگو تو برای من بخواه

    اگه قراره دوره رو بخرم نشونه بده بهم که شروع کنم

    اگه نه و باید روی باورام و یا اهرم رنج و لذت برای خواب بنویسم و تکرار کنم بهم بگو

    اگه بگی بخر میخرم ،اگه بگی نخر نمیخرم

    بعد اومدم سایت و نشانه روزم رو انتخاب کردم

    چی بیاد خوبه؟!

    سریال زندگی در بهشت

    اولش گفتم جوابمو بهم بگو ،من متوجه نشدم الان بخرم یا نه؟؟

    اولش خندیدم آخه خدا از وقتی من دوره 12 قدم رو از 1 آذر 1403 شروع کردم هی برای من این سریال هارو نشونه داد و انقدر نگاه کردم و تحسین کردم که روز تولدم 27 اسفند هدایت شدم به پارک آزادگان تهران که خیلی خیلی شباهت زیادی با پارادایس استاد عباس منش داره

    و در سال جدید توی این 9 روز دو بار رفتم به پارادایس و بسیار عالی بود

    بعد خواستم فایل رو گوش بدم استاد گفتن اولین قسمت و شروع سیریال زندگی در بهشته

    تعجب کردم ،با خودم گفتم یعنی نشونه ام شروع هست ؟شروع یه مسیر و یه مدار جدید از زندگی؟؟؟؟

    زندگی در بهشت قسمت یک رو بهم گفتی و در مورد شروع تغییر و یادگیری هست پس میتونم دوره قانون سلامتی رو بخرم ؟؟؟

    بعد شروع کردم به گوش دادن و دیدن فایل قسمت 1

    استاد عباس منش گفت زندگی که پر از مسائل حل شونده داره و با این جمله درک کردم که مسائلی که من چندین ماهه دارم تمرین میکنم تا بلکه خوابم رو کم کنم و انرژیم بیشتر بشه ،قراره با دوره قانون سلامتی برطرف بشه

    دقیقا مثل مسائلی که چند ماه پیش داشتم و با گوش دادن و عمل کردن به آموزه های دوره 12 قدم و بعدش عشق و مودت و عزت نفس ، سبب شد خیلی چیزا یاد بگیرم و رشد کنم

    و گفتن : ممکنه یه سری مسائل باشه که حل بشه اما همه شون راه داره با یه نوع طرز فکر متفاوت

    اینو که گفتن یاد دوره هم جهت با جریان و فایل توت فرنگی افتادم که استاد درمورد قانون سلامتی میگفتن که خیلی از دانشجویان باورهایی داشتن که مقاومت میکردن درموردش

    اینارو که شنیدم پیام خدارو دریافت کردم که اجازه خرید دوره قانون سلامتی رو بهم داده

    بعد آخرای فایل که آهنگ گذاشتن ، میگفت بره بالا بالاتر انرژی مثبت دنیا یعنی فرصت واسه زندگی بهتر

    اینم نشونه بود که انرژیت بالا میره و دوره قانون سلامتی رو بخر درست میشه

    زمان نیاز داره و قانون تکامل برای این مسیر نیاز داری

    بعد من فکر کردم گفتم ببین چرا فایلای دیگه نیومد ، مثلا فایلی بیاد که دوره دیگه باشه یا اصلا قسمت دیگه

    دقیقا قسمت اول و شروع یه مسیر جدید اومد که نشون بده که میتونی شروع کنی و خرید کنی

    پس پیش برو و لذت ببر

    یادمه من توی این یکسالی که درسایت شروع کردم به گوش دادن به فایل ها یعنی از 7 مهر ماه 1402 تا آخر 1403

    بارها داشتم تقلا میکردم که دوره قانون سلامتی رو بخرم و هر بار خدا بهم میگفت عجله نکن

    حتی اولین دوره رو دوست داشتم دوره قانون سلامتی رو بخرم

    اما خدا با یه نشونه واضح گفت اولین دوره باید دوره 12 قدم رو بخرم

    من یادمه 1 آبان1403 که دوره 12 رو خریدم ، و1 آذر شروع کردم به گوش دادن ، بعد از قدم دو فهمیدم که باید از خواسته عشق که رسیدن به یک فرد خاص بود ،رها بشم و قدم آخر رو بردارم

    و2 دی قدم رو برداشتم و خدا نذاشت چند ساعت بگذره که اولین هدیه شو در قالب خرید ناهار توسط یکی از استاد های ورکشاپ برای من بود و بعد یه بوم رایگان هدیه داد که از ورکشاپ گرفتم و فردای همون روز ،شروع کرد به هدیه دادن های مختلف به من

    هیچ وقت یادم نمیره که خدا هر روز چه کارهایی برای من کرد که سبب شد الان تو این مدار باشم

    خدا هر روز به طرق مختلف بهم هدیه میداد

    3 دی دوره عشق و مودت رو گفت بخرم

    14 دی دوره عزت نفس

    و بعد27 بهمن به عنوان هدیه تولدم برای 27 اسفند ، دوره هم جهت با جریان خدا

    من تو این فاصله زمانی از 1 آذر شروع کردم به گوش دادن که فقط 7 قدم خریدم و دو قدمش رو گوش دادم و بعد هدایت شدم به دوره های دیگه ، شروع کردم به کار کردن

    تو این مدت چند تا دوره طراحی و فیگور و رنگ روغن منظره خریدم

    شهریه های هرماه کلاس رنگ روغنم 2200 بود اونا از جایی که فکرشم نمیکردم جور شد

    و 12 اسفند ماه در یک روز فرابهشتی ،خدا منو هدایت کرد به سمت دیواری که یک سال آرزو داشتم اون دیوار محله مونو رنگ کنم و دقیقا اولین دیوار برای نقاشی دیواری ،اون دیوار بود

    به قدری اتفاقات ناب و بهشتی زیاده که باید برگردم و رد پاهای روزای قبل و ماه های قبلمو بخونم و یادم بیاد که با جزئیات چیا رخ داده تا الان در این مدارم

    یکی از مهم ترین نتایج این دوره هایی که خریدم این بود که با خدا بیشتر از قبل دارم عشق و حال میکنم و دوستیم باهم

    بهم گفت یه کتاب شروع کنم به اسم ماچ ماچی

    شروع کردم ولی فعلا نتونستم ادامه بدم

    یادمه تو این روزا یه فایل رو گوش میدادم که استاد میگفت ،مریم خانم شایسته بهش میگفته، فکر کنم برای دوره 12 قدم بوده ، که اگر میبینی چیزی نمیاد تا بگی ،کافیه دوربین و روشن کنی و بشینی و هدایت میشی

    منم باید بشینم در سکوت و خدا بگه و درمورد کتاب ربّ ماچ ماچی ،بگه و بنویسم

    همه اینا گذشت و من تو این مدت متوجه شدم که چرا خدا اولین دوره رو نذاشت که دوره قانون سلامتی رو بخرم

    و خوشحالم که چشم گفتم حتی بارها پول دوره قانون سلامتی رو داشتم اما نمیتونستم بخرم چون اجازه داده نمیشد

    من تو این مدت باید عزت نفسم و روابطم و یه سری قدم های عملی برای نخوردن یه سری مواد غذایی برمیداشتم تا لیاقت خرید دوره بهم داده بشه و حتی خیلی کارهای دیگه که به هم پیوسته هستن

    من امروز که درخواست کردم که آیا میتونم با اون 10 میلیونی که دارم دوره رو بخرم یا نه و خدا تایید کرد با سریال زندگی در بهشت قسمت یک که شروع کن و بخرش

    حتی گفتم که اگر بگی نخر ،نمیخرم و چشم میگم

    چقدر راحت گفت بخر

    چقدر همه چیز ساده و و طبیعی داره رخ میده

    منی که چند ماه پیش تقلا میکردم تا دوره رو بخرم و به خانواده ام میگفتم بیاین شریکی بخریم و قبول نمیکردن. الان کل پولشو دارم و میتونم خودم تنهایی بخرمش و میدونم که بازم خدا به حسابم واریز میکنه و دیگه نگرانی ندارم

    و صد ها برابرش رو به حسابم واریز میکنه

    حتی تکاملی این رو یاد گرفتم که بدونم این دنیا گذراهست و در اندازه ای که فهمیدم و روی خودم کار کردم رها شدم از این خواسته که خرید دوره قانون سلامتی بود

    و امروز خیلی ساده و روان و بدیهی من دوره رو خریدم اصلا نفهمیدم چجوری شد یهویی دیدم خریدمش

    من دارم‌بزرگ میشم

    چرا

    چون که کاملا تکاملی از خیلی چیزا گذشتم و رها شدم و یاد گرفتم که تقلا نکنم و همه چیز به وقتش بهم داده میشه و من فقط یک‌کار رو باید به بهترین شکل انجام بدم و اون کنترل ذهن و عمل کردن و قدم برداشتن در راستای اهدافمه و باورهامو قوی کنم و مومنتوم مثبت رو حفظ کنم

    ظهر که شد ذهنم نجواهاشو شروع کرد و گفت الان دوره 12 قدم رو بخری و نتونی مواد غذاییشو به تنهایی برای خودت محیا کنی چی؟

    تو همین الان فقط 10 میلیون داری و تازه کار نقاشی رو شروع کردی و میخوای ماشین هم بخری

    تو هیچی نداری و از این حرفا

    و به یادم آورد که اگر دوره رو بخری باید بری آزمایش چکاپ کامل بدی برای بدنت که پول اونم نداری

    که سبب شد من برم به مادرم بگم، مامان اگه من دوره رو بخرم و خیلی چیزا نخورم ،مواد پرتئینی رو که بخورم رو میخری برام

    که گفت نه

    و حرف خودمو به خودم برگردوند

    گفت یادته گفتی من اگه دوره قانون سلامتی رو بخرم خودم وسیله هاشو تهیه میکنم ؟

    خب الان من نمیتونم هر روز هر روز برات گوشت و چیزای دیگه بخرم بخوری

    خودت باید بگیری و کار کن و خودت تهیه کن مواد غذاییت رو

    با اینکه هیچی از لیست غذایی دوره رو ندیدم اما احساس میکنم طبق گفته های استاد و فایلایی که در سریال زندگی در بهشت دیدم مواد پروتئینی مصرفش زیاده برای افرادی که لاغرن

    و یه جورایی این حرفش سبب شد به خودم بیام

    گفتم چیکار داری میکنی طیبه

    مگه خدا بهت اجازه خرید دوره قانون سلامتی رو نداد ؟

    مگه یادت نیست ،خدا دوره هارو برات خرید و پول دوره ها و وسایلای نقاشیت و شهریه کلاسات رو جور کرد ،حتی زمان هایی که تو دیگه هیچ پولی نداشتی ،خدا بهت نشونه داد و ازمینان داد که میتونی بخری و پول دوره بعد چند روز و چند هفته به حسابت برگشت

    یادته هیچ‌پولی نداشتی و ذهنت میگفت برو سراغ فروش گل سر

    و تو گفتی باید ایمانت رو نشون بدی و ادامه بدی این مسیر رو و دو روز بعدش خدا بهت کار نقاشی دیواری رو عطا کرد

    پس همون خدا الانم بهت مواد غذایی رو که لازم داری میرسونه از خزانه بی نهایت ثروت و فراوانیش

    همون خدایی که تا الان رشدت داده و قدرتمند ترین ربّ هست که میتونه گنج های جهان رو پات بریزه ،البته طبق تکاملت ، هپون خدا میتونه پول تغذیه غذایی جدیدت رو به حسابت واریز کنه

    ادامه بده و نترس و نگران نباش

    به یادت بیار خدا بارها بهت گفت راضیت میکنه

    با آیه ولسوف یعتیک ربک فترضی

    و حسبی الله

    لاتخافی و لا تحزنی

    و ….

    هر روز به یادت بیار و همون خدا که تا الان کمکت کرده پول مواد غذایی رو هم برات جور میکنه

    یادت باشه که فراوانی هست

    پس وقتی اجازه خرید دوره رو از خدا گرفتی با نشونه سریال زندگی در بهشت قسمت یک که در فایل گفته شد شروع میکنیم

    یعنی تو هم شروع کن و باقی مسیر و قدم هاشو به خدا بسپر

    خدا قدم بعدی رو بهت میگه

    بعد من حاضر شدم تا برم عابر بانک و میخواستم یه مانتو هم بخرم ،هی یه حسی میکردم که مانتو رو عجله نکن و نخرش

    بلند شدم و رفتم بیرون تا کارت به کارت کنم پولامو که یه جا جمع بشه و دوره رو بخرم

    وقتی کارت به کارت کردم ،دیدم دیوارای کنار ساختمونو دارن نقاشی کار میکنن و رنگ مرمر میزنن

    خیلی حس خوبی داشتم وقتی نقاشی میدیدم

    بعد رفتم سمت بلوار ،هوا خیلی خیلی زیبا بود و درختای بهشتی رو که دیدم رفتم رو جدول نشستم و همون بلواری بود که اولین بار دیوار ساختمون پایگاه رو نقاشی کشیدم

    نشستم تا تو اون مکان بهشتی ثبتنام کنم در دوره 12 قدم

    و وقتی ثبتنام کردم دیدم

    ساعت چقدر رند هست

    4:44من دوره قانون سلامتی رو خریدم

    یعنی 16:44

    اولش گفتم نکنه من هنوز نباید میخریدمش، و به شک افتادم گفتم اگه درست متوجه شدم یه نشونه بهم بده

    تو همون بلوار یه ماشین رد شد پلاکش 74 بود و تاییدی بود بر اینکه درست بوده

    و خندیدم و سپاسگزاری کردم و گعتم خدایا شکرت

    میدونم که این یه سرمایه گذاری عظیم هست به روی خودم

    و صد ها برابرش به حسابم برمیکرده و از امروز به بعد شروع یه مدار جدید هست از زندگی من در این جهان هستی

    و یه لحظه به احساسم توجه کردم دیدم خیلی خیلی خوشحال نیستم ، اونجوری که چند ماه پیش تقلا داشتم و ذوق داشتم

    انگار میدونستم رخ میده و آماده دریافتش بودم و البته سپاسگزاری میکردم و خوشحال بودم اما خوشحالیم یه جور خاص تر بود و با آرامش این همراه بود که همه چی به وقتش رخ میده

    باز به احساسم توجه کردم و اینو درک کردم که انگار این نگاهو داشتم که من میدونستم که بهم داده میشه و من لایق دریافت این دوره بودم و بالاخره انجام میشه

    اما بازم خوشحال بودم که خریدمش و داشتم به تک تک اون روزها و رفتارهام و تقلا هام فکر میکردم ،که چجوری به صورت تکاملی آروم شدم و دیگه تقلایی نداشتم جوری شد که وفتی قبل عید روز 30 اسفند اولین حقوقم واریز شد به حسابم میتونستم اون روز سریع دوره رو بخرم

    اما یادمه گفتم حس میکنم الان وقتش نیست و به خدا گفتم هر موقع وقتش شد بهم بگو

    و دیگه عجله ای برای خریدش نداشتم و همه اون مولفه ها کنار هم چیده شدن که من آروم باشم و امروز که زمانش بود خرید کنم

    حالا من رفتم تست قبل از ورود به دوره رو نگاه کردم دیدم نوشته چکاپ رو انجام بدین بعد دوره رو گوش بدین و انجامش بدین

    و از اونجایی که دختر خوبیم و گوش میدم اصلا دانلود نکردم جلسات اول رو که مشتاق بودم گوش بدم ببینم چی هست

    و منی که مشتاق بودم و دوست داشتم سریع گوش بدم ،الان دیگه آروم شدم و میگم همه چی به وقت و زمان مناسبش

    باید اول برم آزمایش و چکاپ کامل رو بدم و بعد شروع کنم

    حتی ذهنم این نجوا رو گفت که اگر این دوره رو شروع کنی دیگه نمیتونی کیک خونگی بخوری ، عسل و یا چیزای دیگه

    نون و باگت و برنج و خورشت و خیار و گوجه و میوه ها و آلوچه سبز که عاشقشی و همیشه تابستون با خیار و نمک میخوری و خیلی چیزای دیگه که دوست داری نمیتونی بخوری

    اما من تو این مدت تمرین کردم و خیلی چیزا رو حذف کردم و مهم ترین چیز برای من. سالم بودن بدنم و بیشتر شدن انرژی بدنم هست و اینکه دوست دارم بدنم حالش خوب باشه که بتونه حس خوب رو تجربه بکنه و پرداخت بها برای داشتن چیزای ارزشمند دیگه هست

    و میتونم بهای این همه حال و انرژی خوب رو پرداخت کنم

    و خوشحالم که دختری هستم که آماده تغییرم و همیشه با آعوشی باز به موضوع تغییر نگاه کردم و دوست داشتم عمل کنم تا نتایج رو ببینم

    و میدونم که شروع این مدار برای من خیلی خیلی مفید خواهد بود و بی نهایت شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و نعمت و عشق در همه جنبه ها به سمت من جاری میشه

    من وقتی تو بلوار محله مون فکر میکردم

    به آهنگی که دو سه روز پیش هدایت شدم سمتش باز کردم و گوش دادم

    آرامه قلبم به نگات

    راضیه قلبم به رضات

    دلم میخواد که غرق بشم

    تو عطر تو حال و هوات

    که واسه ی من تو بسی

    عشق بدون هوسی

    میخوای که من دریا بشم

    نمی تونه سد بشه کسی

    یا الله یا الله یا الله یا الله

    میخوند و من از کنار دیواری که اولین دیوار بود که رنگنقاشی دیواری رو شروع کردم ،رد میشدم و سپاسگزاری میکردم

    من از 12 اسفند هر بار از اون مسیر رفتم ، میرم و به دیوار نگاه میکنم و سپاسگزاری میکنم که خدا اجازه داد و اعتماد کرد بهم که من این کار رو شروع کنم و جزئی از تکاملم در رسیدن له اهداف بزرگترم هست

    خدایا شکرت

    و اینو میدونم که این قسمت از کار نقاشی دیواری قسمتی از مسیر تکاملمه و قرار نیست در این قسمت متوقف بشم

    من قراره به جاهای بالاتر در مدارهای بالاتر برم و حرکت کنم و از مسیر و در حال بودن لذت ببرم که همین لحظه خود خود مقصده

    من از دوره 12 قدم و دوره هم جهت با خداوند و عشق و مودت و عزت نفس یاد گرفتم که همین لحظه که حالم خوبه ،مثل مثال حاضر شدن نون ، همه چی داره انجام میشه و خدا کاراشو داره انجام میده ،وظیفه من اینه که از لحظه لحظه این روزهای ناب و بهشتیم نهایت لذت رو با خدا و هم صحبتی با خدا رو ببرم و کیف کنم از این جهان هستیش

    خدا بازم قراره بهم یاد بده و ظرف وجودمو رشد بده

    من میتونم و توانایی اینو دارم که به درستی مسیر رو ادامه بدم ،چون خدایی دارم که هر لحظه ریز به ریز داره هدایتم میکنه و به قدری براش ارزشمندم که بیشتر از من عاشق و مشتاقه که من درهمه جنبه ها رشد کنم و باورهام قوی و قوی تر بشه

    من ارزشمندم و لایق دریافت این همه محبت از سوی ربّ ماچ ماچیم هستم ، خدایا شکرت

    من وقتی برگشتم خونه ،مادر و خواهر و خواهر زاده ام میخواستن برن افطاری سمت بلوار کشاورز که یک ماه افطاری بود و امروز آخرین روزش بود و من نرفتم

    موندم خونه تا کارامو انجام بدم

    نزدیک غروب بود حاضر شدم تا برم برای افطاری برادرم نون بخرم دوباره تو همون بلوار بهشتی پیاده روی کردم و با خدا صحبت کردم و به همین آهنگ گوش دادم و سپاسگزاری کردم

    و رفتم نون خریدم و برگشتم خونه

    دوباره خوابم برد وقتی بیدار شدم رد پای دیروز و امروزم رو نوشتم و الان شب رو نمیخوابم و چون خوابیدم ،میخوام طراحی کنم و کار کنم

    خدایاشکرت

    بازم بی نهایت سپاسگزارم ربّ دل انگیز و ماچ ماچی خودم که منو بی نهایت دوست داری و من از عشق بی نهایتت هر روز این دوست داشتن بی نهایتت رو دریافت میکنم و منم بی نهایت تر دوستت دارم و میدونم که تو خیلی بی نهایت تر از اون چیزی که فکرشو میکنم دوستم داری

    خدایا سپاس بی کران

    وقتی داشتم جلسات دوره قانون سلامتی رو نگاه میکردم که چند تا جلسه هست ،به قسمت عضله سازی که نگاه کردم ذوق داشتم چون دلم میخواد بدنم هم عضله سازی بشه

    و با خودم گفتم ببین چقدر راحت بود داشتن این دوره و تو روزها و ماه ها قبل داشتی تقلا میکردی

    الان که فکر میکنم میبینم ،هر بار که به خواسته هام میرسم انگار دارم آروم تر میشم که همه چی به وقتش قراره رخ بده و من باید روی خودم کار کنم و آرام باشم ،

    یه جورایی تازه دارم قسمت

    «تعهد به خواسته» یا «رها بودن» نسبت به آن؟!

    رو درک میکنم

    اینکه استاد میگفتن رها بودن درمورد خرید خونه و میگفتن اگر شد که خیلی خوب اما اگر نشد خیری دراین هست

    یادمه اوایل نمیتونستم این موضوع رو درک کنم بعد یک سال تاجایی که برای تغییرم تلاش کردم به همون اندازه دارم آرام بودن و رها بودن رو تجربه میکنم

    اینکه دارم یاد میگیرم که رهاتر باشم نسبت به خواسته هام

    خدایا شکرت

    و اینو میدونم که من هستم که باید سمت خودمو درست انجام بدم ،چون خدا خوب بلده به سمت خودش چجوری وفای به عهد داشته باشه ،من باید هماهنگ کنم خودم رو با جریان خداوند و قوانینش

    اینکه سپاسگزاری کنم

    مومنتوم مثبت رو حفظ کنم

    توجهم به نکات مثبت خودم و آدما و جهان هستی باشه

    توجهم به ریز ترین هدایت های خدا باشه و شاخکام تیز باشه که دریافتشون کنم

    احساسم خوب باشه تا اتفاقات خوب رخ بده

    سعی کنم قدم های عملی بردارم برای خواسته هام

    و مهم تر از همه از مسیری که خودش موفقیته لذت ببرم

    و باورهای قوی رو بارها و بارها تکرار کنم تا قوی بشن و براشون الگو پیدا کنم

    و هر روز با خدا صحبت کنم و با خودم هم صحبت کنم تا بیشتر آشنا بشم با افکارم و رفتارهام

    و خداگونه رفتار کنم

    و آگاهانه عمل کنم و خیلی موارد دیگه که سمت من هست و باید یاد بگیرم و انجام بشه

    خدایاشکرت

    برای استاد عباس منش عزیز ومریم خانم شایسته و همکارانتون و دوستان سایت پر از عشق ، بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و نعمت از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    بابک جامه بزرگ گفته:
    مدت عضویت: 270 روز

    با سلام

    اجازه بدید یه تجربه از تاثیر فکر و روان و پیش فرض و تلقین و همه ی اینها ک از زاویه های مختلف اشاره به باور ما میکنند بگم

    سه سال پیش کمردرد گرفتم و به خاطر وسواسی ک داشتم بعد از انجام ام آر آی و تشخیص پزشک که هیچ مشکلی ندارید و با استراحت رفع میشه

    بعد از چند روز از یک نفر شنیدم ک به شخصی محلی مراجعه کرده و کمرش خوب شده

    رفتم گفت دنبالچه ات از جایش در رفته و به اصطلاح خودش جا انداخت و از اونروز به بعد من بارها و بارها برای جا انداختن دنبالچه

    برای رفع گرفتگی سیاتیک

    برای رفع درد ی ک هیچ منشأ جسمی و بالینی نداشت از این خونه ب اون خونه و از این پزشک به پزشک دیگر میرفتم

    تا یک فوق تخصص گفت درد شما روان تنی هست

    در واقع فکر میکنی درد داری و مشکل داری و در نتیجه همین رو حس می‌کنی و از زندگی عادی و روزمره افتادی

    و در نهایت قرص های اعصاب به من داد ک بتوانم بی خیال درد خیالی بشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای: