درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 4 - صفحه 13 (به ترتیب امتیاز)

255 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
    مدت عضویت: 668 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    ی موردی چندروزه یادم اومده چون تو شرایطی ک هستم بیاد این موضوع افتادم

    یک بنده خدایی ک شغلی مثل خودم داره وخیلی سرش شلوغه

    یکی از مشتری هاش شوهرم هست چندساله

    عجیبه یک کار خیلی معمولی رو واسه شوهرم انجام میده خیلی پول خوبی میگیره

    بعد من بهتراز اون کار وحرفه ای ترش رو واسه خودم بچه هام شوهرم بارها وبارها انجام دادم هربار یک ایراد ملا نقطه ای ازش میگیرن

    بعد ب شوهرم میگم چطور میری پیش فلانی اینقد پول میدی و برات یک مدل خیلی معمولی انجام میده

    اون روز شوهرم گف هاااا میخام برم پیش فلانی ک اون خیلی حرفه ای هستش درسته زیاد حساب میکنه

    منم گفتم برو عزیزم هرجور راحتی اگه میدونی اون بهتراز من میتونه برات انجام بده

    بعد ک کارش آماده شد آورد خونه وحساب کرده بود

    چندروز گذشت گفت این بشر چقد سرش شلوغه و جالبه اصلا نگف ک حیف پولی ک بهش دادم

    فقط،گفت هاااا خانم میشه شما اینکاری ک این بابا برام انجام داده رو خودت درستش کنی من تعجب کردم

    بهش گفتم شما خودت گفتی اون درسته پول خوبی میگیره اما خوب بلده حرفه ای هست

    گفت آره اما این سری اصلا راضی نبودم از کارش

    استاد این بنده خدا ک هم کار من هست هرکس رد میشه میگه چ شلوغه سرش و اصلا تو ذهنش جا افتاده ک سرم شلوغه و کلی مشتری داره من همکارای زیادی دیدم ک بشکلی عالی انجام میدن مشتری دارن اما این بیشترین مشتری هارو درطول روز داره و خب کارش خیلی معمولی هستش ک همه هم میشناسنش

    بعد گفتم واقعا تفاوت بین من واین شخص ققط تو باورهامونه

    اون کارشو ارزشمند میدونه

    اون اعتقاد داره ب فراوانی مشتری

    پس بااستفاده بنفس وحال خوب کارشو انجام میده

    برعکس استادی ک ب من اموزش،داد چقد مهارت داره اینقد مشتریهاش چک وچونه میزنن همش دنبال تخفیف هستن و یکیشون خودم هستم دلم میخات همش این بشر تخفیف بزنه

    نمیدونم چرا من جاهای دیگه چیزهای گرون میخرم اما پیش این استادم اینجوری هستم

    بعد مدتی فهمیدم اینم مثل منه باورهایی شبیه ب هم داریم

    باور کمبود

    باور عدم احساس لیاقت و برای هنری ک اینهمه عاشقانه انجام میدیم وساعتها پاش میشینیم ب شکل عالی قدر دان وقدرشناسش نیستیم

    تازه خودمون هم قیمت‌ها رو قبل اینکه مشتری حرفی بزنه پایین میاریم

    مشتری اولین سوالی که میپرسه قیمت هات چقده

    بااینکه از اون بنده خدا ک همیشه مشتری فراوان داره هیچکس نمیپرسه چقد میگیری همه کارت میکشن میان بیرون بعد اتمام کارشون

    این چی ب من ثابت کرد

    من باید باورامو تغییر بدم همین دیدگاهم نسبت کارم و ب فراوانی هربار بهتر کنم

    وگرنه خدای اون خدای منه

    اون آدمه منم آدمم

    وقتی نزدیکترین فرد زندگیم اینجوری بین کار من واون شخص تفاوت میبینه

    چ برسه ب مشتری های خودم

    این نشون میده همه چیز فرکانس منه ودیگر هیچ حتی مهارت ها یک جایی استپ میکنن و فرکانس مهمتراز مهارت منه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    امیرحسین بابایی گفته:
    مدت عضویت: 1071 روز

    سلام و عرض عشق و احترام به استاد جانم و بانو شایسته عزیزم و دوستان پرمحبتم

    چنتا مورد خیلی بولد شد تو ذهنم گفتم اینجا عرض کنم میتونه به باور کردن اینکه باورها کل زندگیمونو میسازن کمک کنه

    اولیش همین حسین رضا زاده خودمونه

    این بشر اعتقاد داشت حضرت ابوالفضل یک یلی بوده و قدرتمند بوده و اگه اسمشو بیاره قدرت میگیره ، یعنی نه فقط رضازاده بلکه 99 درصد ترکها همین اعتقاد رو دارن و تو کارهای سنگین و فیزیکی و ورزشی و… برای گرفتن انرژی بیشتر همگی باهم داد میزنن « یاااا ابلفض» ، و در کمال تعجب به شدت زورشون و قدرتشون و ایمانشون بیشتر میشه تا جایی که اقای رضازاده میشه قهرمان ملی و المپیک و جهان

    ترکهای عزیز همگی یه یا ابلفضل بگیم کمر همت ببندیم ذهنیت مونو تغییر بدیم

    مورد بعدی که محبوب استاد هم هست :

    تو مدرسه بعد از اینکه مدیرا و معلمش میفهمه ( یا تشخیص میده) این پسر بچه بی استعداد و کودن هست یه نامه بهش میدن تا ببره خونه بده مادرش ( چون بلد نبوده بخونه همین کارو میکنه)

    محتویات نامه رو هم مادرش میخونه که این نوشته ها بوده : «با کمال تأسف باید بگویم فرزندتان کودن است و هیچگونه استعدادی برای ادامه‌ تحصیل و درس خواندن ندارد. مدرسه‌ ما نیز جای افراد ابله و کودن‌ نیست و از فردا او را به مدرسه راه نمی دهیم.»

    اما مادرش میاد و نامه رو طور دیگه ای میخونه تا قدرتی به پسرش بده که خودشو باور کنه و این متن رو بجای نامه مدیر مدرسه برای پسرش میخونه:

    «فرزند شما نابغه و باهوش است و مدرسه‌ ما توان آموزش به فرزندتان را به خاطر داشتن هوش بالا ندارد. شما باید شخصاً خودتان به او آموزش دهید»

    همین جمله کافی بود تا این پسر بچه جوری خودشو باور کنه که در 13 سالگی اولین اختراع خودشو انجام داد و در سالیان بعد به دانشمند برتر قرن تبدیل شد

    اون پسر بچه کودن ( از نظر مدیر مدرسه) کسی نبود جز آلبرت انیشتین

    یه مورد دیگه هم هست که بنظرم توی ترکها بیشتره

    اونم عطسه ناگهانی هست

    دقیقا وقتی یکی از اقوام و خانواده من در یه جمعی یا تنهایی تصمیمی میخوان بگیرن صدای عطسه یکی درمیاد و همون لحظه همه میگن صبیر دِییر صبر اِلَه یعنی صبر اومده میگه صبر کن ( یعنی این کاری که میخوای بکنی خوب نیست و صبر کن چند دقیقه ، تو 99 درصد مواقع واقعا هم این صبر به نفعشون تموم میشه) ، اما اگه همون لحظه صدای یه عطسه دیگه هم بیاد یعنی صبر کنسله و این سرفه یا سرماخوردگی بوده :) پس کارتو انجام بده

    یعنی یه چیزهایی ما ترکا داریم که خودم شاخ درمیارم از دیدنشون

    یه مورد دیگه هم ما داریم که اگه شب باشه و شما آبجوش بریزی روی زمین احتمال داره یه دفعه بریزی روی یه بچه جن و اونو بکشی و همین باعث میشه خانوادش بیان و اسیرت کنن :)

    و دقیقا چندین نفر میشناسم این اشتباه مرگبارو انجام دادن و جن زده شدن بعدش ، و این تلقین و اعتقاد به ضررشون کار کرده

    حالا یه مثبتشم بگم

    من خودمو یه آدم خوش قدم میدونم و هرجا میرم با خودم میگم الان مغازه طرف شلوغ میشه و دقیقا همین هم میشه و با بیان همین موضوع به فروشنده تخفیف خوبی هم بابتش میگیرم

    خلاصه هرچقدر بیشتر این موضوع رو مورد بررسی قرار بدیم باعث میشه بیشتر نقش باورهارو تو زندگیمون مهم بدونیم و بتونیم از همین قدرت به نفع خودمون استفاده کنیم

    به آغوش باز خدای مهربان میسپارمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    محسن توحیدی گفته:
    مدت عضویت: 429 روز

    امروز که بارون می‌بارید ، چشمم خورد به آیات سوره انفطار. حس کردم خدا یه پیام خاصی رو داره بهم نشون میده، یه چیزی که ارزش فکر کردن داره.

    چیزی که بهم الهام شد رو براتون مینویسم هم‌فرکانسی‌های عزیز :

    این سوره درباره قیامته، ولی پیاماش فقط برای اون دنیا نیست؛ تو همین زندگی هم کلی بهمون کمک می‌کنه. چیزایی مثل اعتماد به خدا، حفظ انرژی مثبت، قوی کردن حس ارزشمندی، و هماهنگی درونی.

    1. اعتماد به خدا؛ نگران هیچی نباش، خدا هواتو داره

    تو آیه 6 میگه: «یَـٰٓأَیُّهَا ٱلْإِنسَـٰنُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ ٱلْکَرِیمِ»

    یعنی چی؟ یعنی خدا خیلی مهربونه، ولی ما بعضی وقتا مغرور می‌شیم و یادمون میره که همه‌چی دست اونه. وقتی به خدا اعتماد کنیم، دیگه الکی استرس نمی‌گیریم. باور کنیم که خدا همیشه خیرمون رو می‌خواد.

    تو آیه 19 هم میگه: «وَٱلْأَمْرُ یَوْمَئِذٍۢ لِّلَّهِ»

    این یعنی در نهایت، همه‌چی دست خداست. هیچ‌چیزی از کنترلش خارج نیست، پس چرا نگران باشیم؟ اگه یه مشکلی پیش اومد، بدونیم که بالاخره یه راهی براش هست، چون خدا حواسش بهمونه.

    2. حفظ انرژی مثبت؛ هیچ تلاشی بی‌نتیجه نمی‌مونه

    آیه 5 : «عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ»

    یعنی چی؟ یعنی هر کاری که می‌کنیم، حتی اگه خیلی کوچیک باشه، یه تأثیری داره. هیچ چیزی الکی نیست. ممکنه همین کارای کوچیک، یه تغییر بزرگ تو زندگی‌مون ایجاد کنن.

    بعد توی آیات 10 تا 12 میگه: «وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَـٰفِظِینَ کِرَامًۭا کَـٰتِبِینَ یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ»

    یعنی هر کار مثبتی که انجام بدیم، ثبت می‌شه. حتی اگه کسی نبینه، حتی اگه کسی تشکر نکنه، تو حساب خدا می‌مونه. این یعنی ما باید ادامه بدیم، ناامید نشیم، چون هیچ تلاشی بی‌اثر نیست.

    3. حس ارزشمندی؛ تو یه شاهکار خدایی

    آیه 7 : «ٱلَّذِى خَلَقَکَ فَسَوَّىٰکَ فَعَدَلَکَ»

    یعنی چی؟ یعنی خدا تو رو دقیقاً همون‌طوری که باید باشی، خلق کرده. هیچ نقصی نداری که بخوای احساس کمبود کنی.

    آیه 8 هم : «فِىٓ أَىِّ صُورَهٍۢ مَّا شَآءَ رَکَّبَکَ»

    این یعنی هر کسی توی این دنیا یه جایگاه خاص داره. لازم نیست خودت رو با بقیه مقایسه کنی. تو برای یه مسیر خاص آفریده شدی، دقیقاً همونی که باید باشی.

    4. هماهنگی درونی؛ تغییر رو بپذیر، چون بخشی از رشده

    توی آیات 1 تا 4 می‌گه: «إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنفَطَرَتْ وَإِذَا ٱلْکَوَاکِبُ ٱنتَثَرَتْ وَإِذَا ٱلْبِحَارُ فُجِّرَتْ وَإِذَا ٱلْقُبُورُ بُعْثِرَتْ»

    اینجا داره از تغییرات بزرگ توی دنیا حرف می‌زنه. ولی یه پیام عمیق هم داره: تغییر یه چیز طبیعیه، نه فقط توی کیهان، بلکه توی زندگی ما هم.

    تو آیه 13 : «إِنَّ ٱلْأَبْرَارَ لَفِى نَعِیمٍۢ»

    یعنی اگه مسیر درستی رو بریم، تهش به آرامش و خوشبختی می‌رسیم. هماهنگی درونی یعنی چی؟ یعنی با تغییرات کنار بیایم و بدونیم که هر چیزی که تو زندگی‌مون عوض می‌شه، یه حکمتی داره.

    جمع‌بندی؛ چطوری یه زندگی آروم و موفق داشته باشیم؟

    اعتماد به خدا→ بدون که خدا هواتو داره، پس نگران هیچی نباش.

    حفظ انرژی مثبت → هر کار خوبی که می‌کنی، یه جایی اثرش رو می‌بینی. پس ادامه بده.

    حس ارزشمندی → تو همون‌طوری که هستی، عالی‌ای. قرار نیست مثل بقیه باشی.

    هماهنگی درونی → تغییر رو بپذیر، چون جزئی از مسیر رشده.

    نتیجه؟

    وقتی اینا رو بدونی و بهش عمل کنی، دیگه نه حرف بقیه اذیتت می‌کنه، نه از آینده می‌ترسی، نه حس می‌کنی که کافی نیستی. فقط با یه دل قرص و یه لبخند، مسیرتو ادامه می‌دی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    همتا نوری گفته:
    مدت عضویت: 283 روز

    بنام خدای هدایتگر و بخشاینده !

    درود نصار ستاد و خانم شایسته مبارزه‌گر و قوی‌ که بهترین الگو برای من استن !

    درس هایی از توت فرنگی 19 دلاری / قسمت 4!!

    به‌به چی نتایج زیبای از عزیزان چقدر لذت بخش دارد وقت نتایج دوستانم را می‌بینم خدارا شکر هزاررران بار

    و یک مثال آشکار و هم مانند عزیزان که یک از طفل کوچک کنارم بود ازم خواست که برای من چای شیرین بیار .

    من که دیدم بوره نبود !

    و اگر بوره و قند هم نمی داشت امکان اراممم بودن اون هم نبود . بعد ازآن برایش چاکلیت را ذوب کردم در چای و خورد و خیلی کیف کرد !

    استااااد چی واضع تر از این که چه نگاه داریم بر خداوند !!

    بعضی هایکه خداوند را قهار و ستم‌گر می‌بینند همان طور برایش است …

    به قول قرآن کریم !

    خداوند برای بندگانش نامحدود مغفرت رحمت عشق بخشش وووو می‌خواهد !

    هر آنچه از خداوند متعال بخواهیم نصیب ما میکند( نامحدود ) !!

    در پناه الله یکتا شاد باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    رامین حبیبی گفته:
    مدت عضویت: 941 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان

    استاد من تقریبا 5 ماهه که 12 قدم رو شروع کردم و الان توی قدم چهارم هستم. هنوز چکاپ فرکانسی قدم اول رو نگاه کردم (گذاشتمش برا قدم 12 که حسابی کیف کنم) ولی اینقدرررر تغییر داشتم که باورم نمیشه تو این مدت کم اینقدر تغییر کرده باشم. عزت نفسم بالا رفته، نترس تر شدم، عملگرا تر شدم، مهارت کنترل ذهنم بالاتر رفته، ایمانم قوی تر شده، امیدم به آینده بیشتر شده،روابطم خیلی خیلی بهتر شده، شبا با احساس سپاسگزاری میخوابم و صبحا با احساس طلبکاری از خدا بیدار میشم و میگم خدایا تو که تو این مدت یه عالمه کار برا من انجام دادی دیگه منو پررو کردی، دیگه من میدونم و تو، هرررکاری که میگم رو باید برام انجام بدی و هر خواسته ای که داشته باشم رو باید اجابت کنی، منم سعی میکنم سهم خودم رو خوب انجام بدم و باورت کنم و سعی میکنم کریدیت همه نعمت ها و ثروت های زندگیم رو بدم به خودت.

    همین 28 اسنفد 1403 با پیروی از هدایت های الهی از کارم استعفا دادم و الان دارم برای کار جدیدم آموزش میبینم و توی همین مدت کم به لطف الله اصول کارم رو یاد گرفتم و همینجوری هرروز دارم بهترش میکنم.

    چند روز پیش که نزدیک بود نجواهای شیطان که همیشه وعده فقر و کمبود میده در ذهن من نفوذ کنه، خداوند یه الهامی بمن کرد.

    شب بود، خواب بودم، نمیدونم توی خواب اینو شنیدم یا توی بیداری، انگار ترجمه 3 آیه یا 3 قسمت از یک آیه قرآن بود، 2 قسمت اولش رو یادم نیست ولی قسمت سومش این بود خداوند همیشه وعده ثروت و فراوانی میدهد شاید ازون شب تا الان صدها بار با خودم تکرارش کرده باشم. توی این فایل هم شما گفتید من اون الهام رو میلیون ها بار با خودم تکرار کردم تا باورش کنم. انگار خدا اینو به من می‌گفت، می‌گفت بیشتر تکرارش کن، بیشتر تکرارش کن تا باورت قوی تر بشه. و از اون شبی که این الهام رو دریافت کردم (شاید 2 ـ3 شب پیش) هر موقع شیطان میخواد بگه بابا تو که از کارت استعفا دادی دیگه درامدی نداری تا این شغل جدیدت رو یاد بگیری طول میکشه، چجوری میخوای هزینه هاتو بدی چجوری میخوای زندگی کنی بدبخت میشی بهتره بری دوباره کارگری کنی. هروقت اینارو میگه، یعنی به محض اینکه این آلارم توی ذهنم به صدا درمیاد، تنها جمله ای که به خودم میگم اینه خداوند همیشه وعده ثروت و فراوانی میدهد و هی تکرارش میکنم و هی تکرارش میکنم و به آرامش میرسم و انگار باری از روی دوشم برداشته میشه.

    خدایا فراوانی تو یعنی چقدر دقیقا؟؟؟ 1 میلیارد؟ 10 میلیارد؟ 100 میلیارد؟ 1000 میلیارد؟ 10000 میلیارد؟ 100000 میلیارد؟ اگه فکر کردی که من به این عددا راضی میشم و دست از سرت برمی‌دارم باید بگم که سخخخختتتت در اشتباهی!!!

    به خدایی خودت قسم اینقدررررر باید بهم ثروت بدی اینقدررررررر بدی که نتوووووونم بشمرم. اینقدرررر ثروت بدی که هر موقع که اراده کردم هرآنچه که میخوام رو‌ داشته باشم. میخوام بوگاتی رو تجربه کنم، میخوام لامبورگینی رو تجربه کنم، میخوام تمام ماشینا و موتورهای درجه 1 دنیا رو تجربه کنم، میخوام هلیکوپتر شخصی رو تجربه کنم، میخوام کشتی تفریحی تجربه کنم، میخوام عمارت چند صد هزارمتری رو تجربه کنم، میخوام همه چیزای خوب این دنیا رو تجربه کنم و تو وعده ثروت و فراوانی رو بمن دادی و کیست وفادارتر از خداوند به عهد خویش؟ و من ایمان دارم که نه به آنچه که الان توی ذهنم است بلکه به هزاران برابرش میرسم.

    خدایا خواهشا تا من به تک تک خواسته هام نرسیدم منو از دنیا نبر. باشه؟ مرسی:)

    هرکجا هستید در پناه الله فراوانی ها شاد و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    امیر حاجی صفی گفته:
    مدت عضویت: 700 روز

    〰️〰️ درود خداوند بر شما و استاد عزیز

    رها کردن، یک پایان نیست؛ بلکه پلی است به سوی آرامش و آزادی. ما در زندگی اغلب به گذشته، به دردها، به روابط، به باورها و ترس‌هایی چنگ می‌زنیم که دیگر به ما خدمت نمی‌کنند. اما حقیقت این است که نگه‌داشتن، زنجیری نامرئی است که ما را از تجربه‌ی لحظه‌ی حال بازمی‌دارد.

    رها کردن، یعنی اعتماد به اینکه هر آنچه که باید باشد، خواهد بود. یعنی پذیرفتن اینکه کنترل همه چیز در دستان ما نیست. یعنی آگاهی از اینکه بارهای سنگین ذهن و روح، تنها از ما انرژی می‌گیرند، نه اینکه ما را قوی‌تر کنند.

    رها کن، نه به این معنا که بی‌تفاوت شوی، بلکه به این معنا که ایمان داشته باشی. رها کن، نه از سر ضعف، بلکه با درک اینکه قدرت واقعی در آزادی از وابستگی‌هاست.

    همان‌گونه که رودخانه مسیر خود را پیدا می‌کند و برگ‌ها با وزش باد به سفر می‌روند، تو نیز اجازه بده که جریان زندگی تو را به آنجایی ببرد که باید باشی. وقتی رها می‌کنی، جا برای نور، برای عشق، برای صلح و برای تازه شدن باز می‌شود.

    پس با قلبی سبک، رها کن… و ببین چگونه زندگی، با جریانی ملایم، تو را به زیبایی‌هایی فراتر از تصورت هدایت می‌کند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  7. -
    فواد بنیادی گفته:
    مدت عضویت: 890 روز

    به نام خداوند مهربان و بخشنده

    سلام به استاد عزیزم مریم جان عزیز و دوستان خوبم

    اول از همه عید سعید فطر را به همه عزیزانم تبریک عرض می‌کنم امید وارم عیدی پر از اتفاقات عالی داشته باشین

    استاد عزیزم همین امشب من با چشم خودم دیدم چطور این پیش فرض های ذهنی گول زننده است

    امشب پدرم رفته بود برای عید میوه و بعضی چیز های دیگر بخرد

    وختی آمد دیدم یک چیزی آورده که ما هم در مغازه می فروشیم ازش سوال کردم که چند خریدی گفت من خریدمش 200 در حالی همین جنس با همین کیفیت ما میفروشیم 60 یعنی تقریبا سه برابر قیمت و بعد پدرم گفت این با آن چیزی که شما می فروشین فرق دارد این جنس اش فلان است و کیفیت اش با آن زمین تا آسمان فرق می کند

    و همانجا متوجه شدم یعنی چقدر افراد زود باور می کنن چقدر این ذهنیت ها گول زننده است

    و با خودم قانون را مرور کردم و دیدم واقعا افراد بدون این که فکر کنن خیییلی زود مسایل را قبول می کنن بدون منطق

    و من باید برعکس عمل کنم هر چی را قبول نکنم و متوجه باشم که با کی حرف میزنم با کی بیشتر در ارتباط هستم و بیشتر باید در سایت فعال باشم چون اینجا جای است که ذهنیت همه را تغییر می دهد الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  8. -
    فرزاد امان اله زاده گفته:
    مدت عضویت: 1612 روز

    تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجوییم

    سلام خدمت استاد جان و خانم شایسته عزیز

    استاد وقتی که این فایل برای دومین بار گوش دادم یه باور محدود کننده ی در خودم پیدا کردم که بر میگرده  به خیلی وقت پیش که ناخودآگاه در اکثر تصمیمات من داره اجرا میشه و اونم اینه که من بخاطر تصمیمات اشتباهی که گرفتم این فرصت دیگه تموم شده شاید در زندگی دیگری جبران کنم واین باور باعث شده من نتونم زیاد جدی باشم در تصمیمات

    انگیزه ام را از دست میدم  و اون شور و شوق اول کار را ندارم

    همیشه یه حس سرزنش در وجودم دارم که هیچ وقت بهش توجه نمیکردم .اینم برمیگرده به دوران کودکی که احساس گناه را در وجودم کاشتن

    حس بی ارزشی که در تمام نکردن کارها

    احساس گناه و بی ارزشی که بعد یک شکست و یا یک ناامیدی در وجودم شکل میگیره.

    استاد به خیر و برکت  این دوره جدید که وقتی میخوام  خودمو در مومنتوم مثبت نگه دارم مثل اینکه اون ناخالصی ها میاد بالا که بفهمم کجای کارم ایراد دارم و این همون در مدار درست قرار گرفتن هستش ؛اون حرفی را که باید بشنوم می‌شنوم و اون باوری اشتباهی که سالهاست با منه میتونم پیدا کنم 

    شما یه مثال خوب زدید بعضی از  ما عادت کردیم به این وضعیت مثل اینکه اعصاب دستمون از حس افتاده و اون سوزش را احساس نمی‌کنیم که دستمون داره روی آتیش میسوزه .

    منم بخاطر همین باور که ناخودآگاه اجرا میشه زود خودمو کنار میکشیدم میگفتم خوب از من گذشت یا من لایق نیستم

    همین باور باعث شده تا نتونم زندگی عالی برای خودم تجسم کنم اصلا تجسم کردن برام سخته

    این باور باعث شده که در مواقع سخت نتونم به خالق بودنم اطمینان کنم

    ولی همه این ها در دوره هم جهت با جریان خدا برام باور پذیر میشه که من هستم باید خودم را با این جریان خداوند هماهنگ کنم تا بتوانم خلق کنم

    هماهنگی با جریان خدا یعنی توکل یعنی امید یعنی مومنتوم مثبت را ادامه دادن یعنی همواره در مسیر خوب بودن و نه سرزنش خود و نه احساس گناه

    خداوند بخشنده و مهربان هستش و این همواره هستش و ما خودمان با احساس‌ گناه از این جریان دور میشویم

    رفتم یه رستوران لاکچری سلف سرویس با انواع غذاها و دسرها و نوشیدنی ها در همون ابتدای مهمانی زدم یه بشقاب شکستم و با اینکه میزبان گفت فدای سرت ولی من همچنان تا آخر مهمانی خودم را سرزنش کردن و آن همه غذاهای لذیذ را برای خودم زهرمار کردم که فقط یه بشقاب شکستم

    این مثال من و خیلی از ما ها هستش که زندگی را فقط در گذشته زندگی می‌کنیم و زیبایی ها را نمی‌بینیم

    باید فلک را سقف بشکافی و طرحی نو دراندازی

      

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    آرام گفته:
    مدت عضویت: 671 روز

    به نام خداوندی که بخشنده و مهربونه

    سلام حالتون چطوره ؟ خوشحالم که بلاخره فرصت شد که کامنت بزارم

    استاد من فایل ها رو که گوش میدادم انگار از قبلا اینا رو میدونستم ولی باید دوباره تکرار میشد و بعد که اومدم کامنتا رو خوندم واقعا یه زنگی خورد تو سرم که بیدارم کرد دم عیدی

    منم ازین تجربیات خیلییی دارم هممون داریم

    ولی دیشب تو مهمونی بحث سر یه الرژی بود که یکی از بچه های فامیل داشت و اتفاقا یکی دیگم همون رو داشت ولی راهشو پیدا کرده بود و خوب شده بود ، انگار که حنا و سرکه رو باهم گذاشته بود رو پوستش و داشت توضیح میداد و بین این بحثا مامانم گفت البته واقعا اگه قبول نداشته باشی جواب نمیده و خیلی مهمه که یقین داشته باشی که چیزای طب سنتی درسته. واقعا هم همین بود! خیلیا رو دیدین که از روش سنتی جواب گرفتن و خیلیام نگرفتن . . . مهم اون ورودی قبلشه که ایا توی ذهنشون به این باور امکان پذیری رسیدن یا نه؟!

    و همینطور مثال بقیه ی بچه هایی که استاد خوندن واقعا برای من جای فکر بیشتری داره و باید هزاران بار به خودم بگم که هرچی تو ذهنم بگم همون میشه

    حتی الان یه مثال یادم اومد

    یه مدت پیش که مسافرت بودیم تو راه برگشت به جای غذا رفتیم خوراکی هایی که میخواستیمو بخریم ماهم چیپس و ماست موسیر برداشتیم و تو راه شروع کردیم به خوردن یک ان من چشمم به تاریخ ماسته خورد و دیدم تاریخش چند وقتی گذشته

    دیگه چنان ذهنم درگیر شد و شروع کرد به نجوا کردن که نتونستم دوباره بخورم با اینکه پدرم هم داشتن از همونا میخوردن . . . با خیال راحت

    اینم بگم که بابام کلا بی خیالن در مورد لین مسائل و گفتن نه بابا تو یخچال بود و سالمه و اینا و

    من صبحش خیلی حالم بد شد در حالی که میدونم هم ذهنم نجواهاشو ادامه میداد و هم عواملی دست به دست هم دادن تا نجواهای ذهنم واقعا به یقین تبدیل بشن و شد

    این درحالی بودکه دقیقا پدرم هم همه ی چیزایی که من خوردمو خورده بودن اما دو ذهنیت متفاوت از یک اتفاق دو تا نتیجه ی کاملا متفاوت داشت

    چه جالب!پس مهم ترین وظیفه ای که حتما هر روز باید انجام بشه اینه که از ثانیه های اول بیداریمون خودمونو با ورودی های مثبت بمب باران کنیم و نتایجو مقایسه کنیم واقعا خیلی جالبه

    که منم حتی یادمه که وقتی یک ذهنیت متفاوت نسبت به خدا داشتم چقدر در عذاب بودم اصن نمی دونستم ارامش یعنی چی؟ و الان همه چیز تغییر کرده چون رابطه ی من با خدای من تغییر کرده و الان من همون نتایجی رو دارم میبینم که از مدتی قبل در مورد خداوند نهادینه کردم

    این قانون جهان هستی رو نشون میده قانون فرکانس که میگه احساس و افکار خوب = اتفاقات خوب

    اخه جالبیش اینجاس که این توی زندگی تک تکمون قابل لمسه و اونی که از این قانون به نحواحسن استفاده کرده خوشبخت شده

    همینطور در مورد وعده ی حق وعده ی ثروت و سلامتی و ارامش و در کل سعادتی که به انسان ها داده شده و هرکس اون رو پذیرفته نتیجه اشو دیده

    سپاس گزارم از خداوند عظیم و هادی و صبور و مهربون و رزاق که اگه من بهش اعتماد کنم اون تنها روزی رسان و بهترین روزی رسان من میشه

    و از شما استاد عزیزم سپاسگزارم که درمسیر درست قدم برمیدارین تا چرخ جهان براتون بچرخه و هدایت رو دریافت کنید و این چنین من رو دگرگون کنید

    ربنا چه میکنی بامن؟اخه چطور جهان به این زیبایی دست به دست هم میده تا من در زمان مناسب در مکان مناسب باشم؟شگفتا!خدایا

    سپاس گزارم از شما خانم شایسته ی زیبا و عزیزم و عوامل این سایت بینظیر تو دنیا

    ربنا !قربونت برم که اینقدر عشقی اینقدر زیبا به بندگانت عشق میدی و اونو سیر میکنی از محبت و ارامش و خوشبختی امیدوارم همه چیز برای ارام عزیزم خوب پیش بره و همه چی در مسیر رشد و تکامل باشه نه با عجله با ارامش به راحتی بدون استرس و اضطراب و خوبی و خوشی من یقین دارم که بهترین اتفاقات در انتظار ماست اگر باور کنیم و توکل کنیم به الله قدرتمند و مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    سید صادق چراغی الیردی گفته:
    مدت عضویت: 1128 روز

    سلام استاد عزیزم سید حسین عباس منش در مورد بارون‌هایی که میومد شمال کشور شهرستان ساری خیلی شایع بود ابرها رو بارور می‌کنند بچه‌های سپاه و هر وقتم بارون میومد من می‌گفتم ابرها بارور کردن بچه‌های سپاه و چقدر ذهن ما رو از خدا به دور کردند بارانی که تماماً به توسط خداوند انجام می‌شه بعداً فهمیدم که همه این شایعات دروغ بود من فکر کنم در مورد این مسئله هم صحبت کنید خیلی خوبه سپاسگزارم از شما استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: