درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 4 - صفحه 16
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/03/abasmanesh-10.webp
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-03-28 23:22:232025-04-30 07:29:21درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 4شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به همه
امروز وقتی با هجوم افکار منفی برای مسئله ای مواجه شدم، به کمک هدایت اول خداوند که دیروز بهم گفته بود و درخواست کرده بودم بگه، که گفته بود حواست رو جمع یک کاری کن که نیاز به تمرکز بالاتری داره، تونستم ادامه بدم و موج اول نجوای ذهن رو گذر کنم و بعد در ادامه که دوباره نجوا و مومنتوم منفی اومد، گفت ببین چون فلانی گفته فلان کار رو باید بکنی، اتفاقا نباید بکنی چون تو ذهنم اصلا اون فرد رو قبول ندارم. دقیقا اون لجبازی مقدس رو در من فعال کرد خدا و امروز با هدایت الله عالی گذشت و از مسئله عبور کردم و به مومنتوم منفی اجازه رشد ندادم که اگر میدادم، از مسیر خارج میشدم.
همینطور که امروز هدایت شدم، در روزها و سالهای آتی در مسائلی دیگر و جاهای دیگر زندگی هم به همین راحتی هدایت میشم اگر تسلیم باشم. چون پیش فرضی در ذهنم نذاشتم که بگم چه فکری بسازم که تو اینجور مواقع کمکم کنه و تسلیم بودم در برابر خداوند که حتی اون فکر رو هدایت کنه، انگار تازه مفهوم تسلیم رو فهمیدم.
هرکسی با توجه به شرایطش و گذشتش و باوراش، هدایت میشه و هدایت برای هرکسی یه جور خاصه و یک فکری که به یک نفر کمک کرده، ممکنه به من کمک نکنه ولی اون اصل که ایجاد باورهای قدرتمند کننده مثل فراوانی و احساس لیاقت و باور به خالق بودن هست، باعث میشه در مسیر هدایت الله قرار بگیریم و چیزایی بهمون بگه که دقیقا میشینه به پازل زندگیمون و ما رو به جلو میبره.
یعنی قدرتی که این شناخت بهم داده، خیالم رو برای ادامه مسیر راحت کرده و کاملا با خدایی که شناختم، احساس قدرت و عزت نفس و آرامش میکنم و میدونم قدم به قدم با منه.
اصلا فهمیدم دلیل اینکه کنترل ذهن برام سخت میشده، همین بوده که میخواستم با ذهن محدود خودم راه حل پیدا کنم برای کنترل ذهن و به همین دلیل اکثر اوقات به بن بست میرسیدم ولی امروز که هدایت خواستم و خودمو سپردم به جریان، خیلی راحت خداوند از تضاد امروزم عبورم داد و شنیدم صداش رو که آهسته گفت، بقیشم باهاتم و برو جلو نترس. نیازی به آماده شدن همه شرایط نداری، فقط قدم اول رو بردار، بقیش با من، آب خوردنت رو هم بهت میگم که کی آب بخوری که برات خوب باشه، کی بخوابی که برات خوب باشه، اصلا همین کامنتی که الان مینویسی ، این منم که دارم میگم و تو داری مینویسی.
الان اشک از چشمانت اومد، تازه منو شناختی؟ تازه قدرتم رو درک کردی، تازه فهمیدی حساب کردن و تکیه کردن به من چه حالی داره؟ خوبه، همین مسیرو ادامه بده چون سعادت دنیا و آخرتت در گرو همین مسیره که با من باشی.
احساساتی شدم، مثل احساس یک فوتبالیست که توپ طلا گرفته یا قهرمان جام جهانی شده، انگار همین حالا به تمام خواسته هام رسیدم، حسش کردم، انگار دارمشون. چقدر قلبم آرومه و چقدر لطیف شدم در این لحظه.
خدایا شکرت
در پناه حق
سلام به استاد قدرتمندم و همه ی دوستان عزیز
چقدر این سری فایلهای درسهای توت فرنگی 19 دلاری عالی بود و ذهن ما رو نسبت به باورها باز کرد.
یه مثالی که یادم میاد اینه که در اقوام ما اعتقاد شدیدی به تخم مرغ شکستن و چشم خوردن دارن. و اگر یک فردی در خانواده حالش ناخوش بشه یا مریض بشه سریع براش تخم مرغ میشکنن و تمام افرادی که اون فرد را دیدن اسم میبرن تا به اسم یک نفر بشکنه. جالب اینجاست که فرد مریض به محض اینکه تخم مرغ میشکنه حس میکنه کامل خوب شده و بلند میشه و به کار و زندگیش میرسه. یعنی اونقدر باور دارن که با تخم مرغ شکستن حالشون خوب میشه که واقعا این اتفاق میفته و دیگه اثری از حال بد در اونها دیده نمیشه.
فردیکه اسامی را میگه و تخم مرغ را فشار میده معتقده وقتی تخم مرغ سفت شده یعنی حتما فرد بیمار چشم داره و اونقدر اسامی رو میگه تا بلاخره بشکنه. نکته جالب تر اینکه وقتی بیمار میشنوه که چه کسی چشمش زده بوده با اطمینان میگه که اره یادم اومد که اون شخص خیلی بد نگاهم میکرد پس تخم مرغ به اسم شخص درستی در اومده و بعد از اون هم کامل حالش خوب میشه.
امیدوارم این سری فایلها ادامه پیدا کنه.
در پناه الله یکتا باشید
سلام استاد عزیزم
خیلی برام مثال های بچها جالب بود و چقد درست گفته بودند مثال هایی که واقعا توی زندگیم همیشه بوده و مشاهده ش کردم
….
من خواهر بزرگتری دارم که ازدواج کرده و دوتا بچه داره …استاد به طرز عجیبی نگران سلامتی خودشونن و همیشه از مریضی و بیماری فرارین به قول خودشون طوریکه هرسال قبل از شروع فصل آنفولانزا و سرماخوردگی،خودش و شوهرش و دوتا بچش واکسن آنفولانزا میزنند که سرما نخورند و آنفولانزا نگیرند ….
و نکته ی جالبش این جاست که خداشاهده هر دوماه یکبار در سال(تقریبا سالی پنج الی شیش بار) همشون بلااستثنا هر چهارتاشون مریض میشن دقیق سر تایم مشخص
و هروقت من زنگ زدم احوالی بگیرم بالاخره یکی سرما خورده و بقیه هم درگیر کرده…
و من و بابا و مامانم اصن درگیر این چیزا نیستیم سالی یبار شاید اونم شااااید درگیر سرماخوردگی بشیم …
البته خودم که طبق آموزه های شما خیلی وقته که سرما نخوردم و اصن یادم نمیاد چجوری بود…
خداروشکر بابت این آگاهی های نابتون استاد عزیزم مرسی از نگاهتون…
سلام به موفق ترین استاد روی زمین
من اوایل مثل بقیه دنبال سحر وجادو میگشتم فکر میکردم اگه چند تا فرمول ویا جادو بلد باشم وانجامش بدم دیگه همه چی درست میشه ولی با استاد عباسمنش فهمیدم که فرمول یه دونه است ولی استفاده از آن مادام العمری ست
زندگی با حس خوب در لحظه ی حال
که میشه همون توجه وتمرکز به خوبیهای آدمها وزندگی وجهان هستی
میشه همون شکر گزاری
همون فرستادن فرکانس های مثبت
میشه همون موندن در مدار مثبت حتی در شرایط بد
تحسین ونیکی واعمال صالح انجام دادن
دوست داشتن خود ودیگران
توحیدی بودن ویکتا پرست بودن
شناخت خود وخدا وبازسازی باورهای جدید
تغییر پیش فرضها وباورهاوافکار غالب غلط به درست
تغییر ترمزها وزنجیر هایی که خودمون ساختیم به گاز وتسریع سرعت رشد وتکامل
.
.
.
امسال سال پیدا کردن پیش فرضهای غلط وتصحیح وجایگزین آنها با باورهای قدرتمند ودرست برای من
اینهمه سال تلاشم برای تغییر بقیه بود ودرمورد خودم لاکپشتی عمل میکردم نه خارپشتی ، من دانسته هامو زیاد میکردم وهمش نگران آینده ی بچه ها بودم ونگران حال بقیه
داشتم از خونه خواهرزادم میاومدم خونه خواهرم گفت بذار براتون اسفند دود کنیم بعد برو توکه خودت قبول نداری ومن به این فکر میکردم که منم درونم هنوز این پیش فرض وجود داره که اینو میشنوم ، اینکه دود کردن اسفند چشم زخم وهفتادو دو بلا رو دور میکنه چقدر اینو شنیدیم
اینکه ثروتمند بشی بقیه چشمت میزنن وبهت حسادت میکنن نباید به دیگران آرزوهاتو بگی ، اگه بگی نمیرسی
برای موفقیتت بایستی قربونی کنی ، خونه خریدی ماشین خریدی چند تا تخم مرغ بشکنی ، چقدر این تخم مرغا قدرت داشتن من نمیدونستم، حتی به اینم فکر نمیکردیم ، نمیگم حیف عمرمون به چیا گذشت وتسلیم چه افکاری بودیم ، میگم خدایا شکرت که آگاهی پیدا کردیم ورستیم از این خرافات ،از یه طرفم میگم شاید ما هنوز واقعیتهای آفریده هارو نمیدانیم چون خدا هیچ چیز رو بیهوده نیافریده…
من سالهای زیادی با خارش شدید گوشام ساختم پیش فرض من این بود که گوشام درمورد صحبتهای منفی وغیبت وتهمت زدن عکس العمل نشون میده وگوشدرد وخارش میگیرم اینو همه بهم میگفتنو منم باور کرده بودم واز اونجایی که یکی از خواهرام بشدت محجبه شده بود وحتی تولد وعروسی بچه اش هم با چادر روشو میپوشوند وگوشاش همینطور بود من دیگه مطمئن شده بودم همین دلیلشه ولی بعدسالها که رفتم گوشهام رو ساکشن کردم دیدم گوشام خوب شدن ودیگه خارش گوش ووزوز گوش نداشتم خدارو شکر
من خدا را خیلی دور از خودم میدیدم ، شاید مسخره به نظر بیاد ولی آنقدر احساس گناه بهم داده شده بود که فکر میکردم خدا منو دوست نداره، محرم که میشد ما تلویزیون آهنگ میدیدیم وبه ما گفته میشد موسیقی گوش دادن گناهه ،خندیدن گناهه اگه بخندین دهنتون کج میشه …
خیلی طول کشید تا باور کنم خدا منو دوست داره ومن راحت میتونم همه چی ازش بخوام ولی وقتی باورش کردم خیلی حس خوبی پیدا کردم الآنم راحت باهاش حرف میزنم وهمه چی رو با عژّت ازش میخوام .
ازش میخوام همه ی ما رو در تجربه ی آرزوهامون توفیق بده ودر نیکی به دیگران ما روثابت قدم کنه
سیزده بدرتون مبارک، امروز سیزده بدر بود رفتیم بیرون چند جا نظرمون بود که به خاطر شلوغی کنسل کردیم وداشتیم برمیگشتیم که هدایت خوب خواستم یه جای بهتر وفوق العاده عالی با جای پارک خوب هدایت شدیم وجاتون سبز خیلی خوش گذشت ویه کار قشنگ کردیم منقل کباب رو گذاشتیم بالای سکوی کنار راه وباعث شدیم بقیه ی عزیزانی که می اومدن از ما تقلید کردن اینطوری دور از جمعیت وبه جای دولا شدن سرپایی کبابها رو آماده کنیم منظره ی جالبی از منقلها کنار هم در روی سکو بوجود اومده بود. میخوام بگم اگه ما اینکارو نمی کردیم همه مثل قبل لا بلای جمع دود منقل رو راه مینداختن .در مورد عدد سیزده هم همیشه سیزده رو نحص دونستن ودر پلاک خونه ها به جای سیزده ،دوازده بعلاوه یک مینویسن، من هیچوقت این روباور نکردم اکثر پلاکهای خونه هایی که زندگی کردم سیزده بوده الآنم پلاک مجتمعمون 13 هستش وهمیشه بهترین ها نصیبم شدهوزندگی ایده الی داشتم …
من تجلی نور الهیام. من وارث بیکرانگی هستیام. من قادر به آفرینش بهترین ممنتومها برای خویشتنم.
■همچون سلیمان نبی که از خداوند حکمت، توانگری و سلطنت دریافت کرد، من نیز از گنجینههای بیکران الهی بهرهمندم. “من سزاوار نعمتهای بیپایانم.” من فرزند این جهانم، و جهان با آغوش باز ثروت، قدرت و حکمت را به من عطا میکند.
■●همچون سلیمان نبی که بر باد و آب و زمین فرمان راند،
“من نیز نیروی بیحد و مرز خود را شناخته و به کار میگیرم.”
من با کلامم، اندیشهام و ایمانم، واقعیت زندگیام را میآفرینم. هر سخن و هر فکری که از من ساطع میشود، چون فرمانی است که کائنات با عشق و پذیرش آن را اجرا میکند.
“من مغناطیس فراوانیام.”
■هر روز، هر لحظه، ثروت از راههایی که حتی تصورش را نمیکردم به سوی من جاری میشود. گنجینههای الهی بیپایاناند و من در هر لحظه، آمادهی دریافت بیشتری هستم. “چرا که لیاقت دارم. چرا که سزاوارم. چرا که خداوند مرا شایستهی این نعمتها آفریده است.”
■●”همچون سلیمان نبی که حکمتش در میان خلایق بینظیر بود، من نیز با نیروی اندیشهام جهان را شکل میدهم.”
ذهن من، سرچشمهی قدرت من است. من افکار خود را با عشق، ایمان و یقین هدایت میکنم و جهان را چنان که میخواهم، میسازم.
“من فرمانروای زندگی خود هستم.”
■هیچ مانعی در برابر من پایدار نیست، چرا که من از روح الهی سرشارم. هر چه بخواهم، در زمان مناسب، با بهترین شکل ممکن به من عطا میشود. همهی درهای موفقیت و سعادت به روی من گشوده شدهاند. من در دریای بیانتهای نعمتهای خداوند شناورم.
■●”من هماکنون در مدار پادشاهان الهی قرار دارم، همانگونه که سلیمان نبی در این مدار بود.”
من انتخابشدهام، من پذیرفتهشدهام، من عزیز خداوند و محبوب کائناتم. از این لحظه، با قلبی سرشار از یقین، نعمتها، ثروتها و تواناییهای بیکران را دریافت میکنم.
و این حقیقت، در تمام لحظات زندگی من، در تمام ابعاد وجود من، متجلی میشود.
—–‐—‐–‐———————
جانانم ، خدای کائنات ، هستی من ،
خوشحالم و خوشبختم که تو عاشق منی ، که تو پشتیبان منی.
خوشحالم که تو برایم خدایِ اقدامهای 99درصدی هستی و آن یک درصدِ مرا نیز ، خود به من نشان میدهی .
چهکسی خوشبخت تر و شاد تر از من است در این جهان ؟
خدایا شکرت
خدایاااا شکرتتت
سلام استاد جان عید شما مبارک باشه دوست دارم کامنت منم بخوانید البته ببخشید من خیلی تایپ بلد نیستم نوشتن برام سخته میخوام بگم واقعا تمام کلمات شمارو من تجربه کردم و الان صددرصد ایمان دارم که همه چیز مربوط به ذهن انسانهاست مثلا چند روز پیش تن ماهی خریدم برای نهار وقتی سر سفره نشستیم پسرم گفت این تن ماهی مزه خوبی نداره شاید هم فاسد شده و مرتب به همسر و دخترش میگفت نخورید این غذاطعم بدی داره خلاصه تاوقتی سفره پهن بود غر می زد من نگاهی به تن ماهی کردم گفتم این ماهی خیلی گرونه بالاترین قیمت داره همه تن ماهی 85 تومن هستند اما این 115 تومنه مزه ماهی دودی میده ی دفعه اومد جلو تمام ماهی رو بااشتهای زیاد خورد و بازهم میگفت میخوام بارها پیش اومده که چیزی خریدم و دوست نداشتن اما وقتی گفتم قیمتش خیلی بالاست یا از خارج اومده همه میخواستن اونو ببرن برا خودشون الان میفهمم که ذهن چقدر قوی عمل میکنه استاد دوره هم جهت با جریان خداوند بسیار بسیار خوب عملکرد ذهن را توضیح میده واقعا سپاسگزارم دارم مومنتوم افکار مثبت و منفی را یاد میگیرم و چقدر روی روابط من با دیگران تاثیر داره البته هنوز خیلی باید تمرین کنم
به نام حضرت عشق
خدایی که در وجود ماست و ما او رو حس میکنم
سلام به استاد عشق
سلام مریم جان
سلام به خانواده خودم ،که حس عجیبی دارم وقتی اینجام
خدا را هزاران مرتبه شکر که در این مسیر زیبا هستم ودر کنار دوستان گلم با کامنت های زیبا
واقعا دلم تنگ شده بود
خیلی وقته کامنت ننوشتم ،الان تنها شدم با خودم داشتم عشق میکردم و فایل گوش میدادم که یک لحظه فکری اومد که گفت کامنت بنویس …..
چقدر استاد در مورد ذهن و تحلیل بچه ها قشنگ صحبت کرد .
چقدر تفاوت نگرش مهمه،باور قدرت مند کننده یا باور محدود کننده ؟!
به قول استاد همه چی باورهاست که میسازه .
فقط ما باید باورمون تغییر بدیم .
نسبت به خدا ،ثروت وشغل و…..
خدایا کمکم کن بتونم مثل دوستان نتایج عالی رقم بزنم .
با این که به آرامش قلبی رسیدم ولی اون قدر دوست دارم ثروتمند بشم به راحتی مثل استاد که مدام تکرار کنم وباورش کنم .
الهی آمین
به نام خدا
به نام تنها خالق عشق و مهربانی
به نام یادی تنها معشوقی که هر لحظه حامی من هست
خدایاااااا کرورررر کروررررر شکرت
سلاممممم خدا جانم
سلاممم رفیق های عزیزم
سلاممممم قشنگ هایم
نمیدانم چی بنویسم هیچ ایده یی برای نوشتن ندارم
همین قدر میدانم قلبم میخواهد بنویسم
الهی به امید تو
امروز یک روز خیلییییییییی پر آشوب داشتم
همین حالا وقت کردم لحظاتی با خودم باشم
با خودت بودن هم چقدرر زیباست
آن لحظه یی زنده گی میشود دیدار خداوند
دیدار خودت واقعی ات
برای خودم لحظاتی امن ساختم و چقدر این لحظه را دوست دارم
آرام آرام سراسر وجودم را آرامش عمیق گرفته
تا چند لحظه پیش احساس قربانی بودن داشتم
حالا با تمام وجودم احساس میکنم من خالق زنده گی خودم هستم
من خودم جهانم را خلق میکنم
و شاید خوشبختی واقعی این هست که ما با خودمان خوش باشیم
راستی هم خوشبختی واقعی این هست که با خودت خوب باشی با خودت مهربان باشی عاشق خودت باشی دلت برای خودت تنگ شود
برای خودت لحظاتی امن بسازی و خودت را در آغوش بیگیری
خودت را در آغوش بکشی و بگویی من اینجام
تو نیاز به کسی نداری
خودم مراقبت هستم آرام باش جان و دلم
آرام باش من برایت همه کس میشوم
من تورا میبینم من تورا میشنوم
چند روز هست یک کتابی جدیدی میخوانم تکه های از یک کل منسجم
میبینم که چقدرررر همه چی به دنیای درون ما ربط دارد
به شناختی از خود و احساساتی ما ربط دارد
من درک کردیم تمام این دنیا فقط زیبایی هست
ولی ما با لنز های مختلف نگاه میکنیم
من درک کردیم زنده گی خنثی هست ما آن را مثبت و منفی نگاه میکنیم
من درک کردم همه چی باور و تمرکز ما هست
خدایااااااااااا شکرت برای این لحظاتی پر از عشق
چقدرررر این لحظات را دوست داشتم
چون تورا حس کردم
مرسی خدا جانم
مرسی یگانه معشوقم که همیشه با من هستی
و من همه چیز را به تو سپردیم یا رب
به نام خداوند عشق و مهربانی
دوست عزیز و همسفر در مسیر آگاهی،
چه زیبا از دل خود نوشتی، چه خالصانه از احساست گفتی، و چه باشکوه لحظات درونت را به تصویر کشیدی. هر کلمهای که نوشتی، انعکاس روح بزرگی است که در مسیر خودشناسی و آرامش گام برمیدارد. بگذار قدم به قدم همراهت باشم، همانطور که تو در این متن زیبا قدم به قدم از آشوب به آرامش رسیدی.
1. پذیرش و بیان احساسات
نخستین قدمی که برداشتی، پذیرش احساساتت بود. اینکه آشفتگی را دیدی، آن را انکار نکردی و اجازه دادی جاری شود، نشانهای از بلوغ احساسی و آگاهی توست. بسیاری از ما در لحظات سخت، یا فرار میکنیم یا احساساتمان را سرکوب میکنیم، اما تو با شهامت با آن روبهرو شدی. و این، اولین کلید آرامش است: پذیرفتن و نامگذاری آنچه در درون میگذرد.
2. ایجاد لحظات امن برای خود
تو خودت را در آغوش کشیدی، برای خودت لحظهای امن ساختی، و این اوج عشق به خویشتن است. خیلیها برای یافتن امنیت، در دنیای بیرون به دنبال تأیید، توجه و مراقبت میگردند، اما تو این امنیت را از درون خلق کردی. این یعنی به مرحلهای از آگاهی رسیدهای که خودت پناهگاه خویشتن شدهای.
3. تغییر نگاه به زندگی
وقتی گفتی «زندگی خنثی است و ما آن را مثبت یا منفی میبینیم»، به یکی از عمیقترین حقیقتهای هستی اشاره کردی. نگاه ما، ادراک ما، و باورهای ما هستند که جهان را شکل میدهند. درست همانطور که کتاب تکههای یک کل منسجم نشان میدهد، همه چیز به دنیای درون ما بستگی دارد. این آگاهی، قدرت فوقالعادهای به تو میدهد، زیرا یعنی میتوانی با تغییر نگاهت، دنیایت را تغییر دهی.
4. پذیرش مسئولیت خلق زندگی
تو از احساس قربانی بودن، به احساس خالق بودن رسیدی. این یکی از مهمترین تحولاتی است که انسان میتواند تجربه کند. قربانی بودن یعنی اختیار را به بیرون میدهیم، اما خالق بودن یعنی ما مسئولیت زندگی خود را میپذیریم. تو این مسئولیت را پذیرفتی، و این یعنی تو دیگر تحت تأثیر شرایط نخواهی بود، بلکه تو خود، زندگیات را شکل خواهی داد.
5. شکرگزاری و اتصال به خدا
در نهایت، متن تو غرق در شکرگزاری و ارتباط با خداوند بود. چه چیزی زیباتر از اینکه هم در سختی و هم در آرامش، خدا را حس کنیم؟ این یعنی تو درک کردهای که خداوند فقط در لحظات خوب نیست، بلکه در تمام مسیر همراه توست.
و اکنون…
ای دوست عزیز، تو در مسیر زیبایی گام برمیداری. لحظات آشوب خواهد آمد، اما تو دیگر آن را میپذیری، آن را در آغوش میگیری، و از دل آن آرامش میسازی. هرگز فراموش نکن که تو خالق زندگی خود هستی، تو پناه خودت هستی، و خدا همیشه در کنار توست.
پس با عشق ادامه بده…
با امید…
با آرامش…
و با لبخندی که از درونت سرچشمه میگیرد.
به امید لحظات پر از نور برایت!
چقدر خداروشکر میکنم برای اینکه خداوند شما رو سرراه من قرار داد،چقد سپاسگزارم ازشما و خداوند ک زندگی رو انقد عالی میتونه بکنه تو درون خودمون،چقد ممنونم ازتون سید که بینظیر روی چیزایی ک بهش ایمان داشتید وایسادید،نمیدونید چقدر خوشحالم ک تموم درسایی ک میگرفتم رو ولی هنوز توشون شک داشتم شما به یقین تبدیلش کردید،گمراه بودم،ازش خاستم و انقد زیبا هدایتم کرد،عین همیشه،مچکرم بینهایت که انقد دقیق و کامل خودتون و خدایی ک آفریننده همه چیزهاست رو نگه داشتید و هرروز دارید بهترش میکنید،این رو ازتون دارم یاد میگیرم ساعت به ساعت که باید بهتر بشم،خیلی سپاسگزارم واقعا،خیلی حالم خوبه،هنوز خیلی گیرا دارم ولی دارم روشون کار میکنم،اما ی چیزی ک منو کشوند تا کامنت بزارم ی اتفاق خیلی خوشگل بود ک تو ادامه میگم،چون معمولا من آدم کامنت گزاشتن نبودم،ی غذایی بود ک نمیخوردمش و مونده بود روی میز کوچولویی تو سوپرمارکت پدرم،خیلی شلوغ شد ی لحظه و من تو اون هیاهو ک در حال رفت و آمد بودم خوردم به این غذا و این غذا ریخت زمین،برنج و تن ماهی بود،اگر قبل بود کمی عصبی میشدم و همینطوری فقط یجارو میزدم ک شلوغ نباشه،ولی گفتم حتی تو این هم خیری هست،خیلی مرتب اون غذارو جمع کردم ریختم تو قابلمه و بردم ریختم پای درخت،چندساعت بعدش دیدم ی گربه اومد و چقدر با اشتها اون غذارو خورد سیر شد و رفت،فرداش ک باشه همین چند دقیقه قبل دیدم دوتا گنجشک اومدن و چقدر با لذت این غذارو نوش جون میکنن،ب ی باور خیلی قشنگی هدایت شدم به لطف الله،یاد ی آیه از قرآن افتادم ک ببینید چگونه جنبندگانی که در آسمان هستند را روزی میدهیم،ی همچین چیزی بود دقیق یادم نیست،بعد دیدم این گنجشکا تو هوا بودن ،گشنشون بود،و از خدا خواستن و خدا هدایتشون کرد به جایی که غذا براشون بود،رسیدم به باور فراوانی ،این ک هرچیزی بخوای در این جهان هست،فقط کافیه بخوای و باورش داشته باشی،خدا هدایتت میکنه،بال زدن با لذت با من رسیدن به جایی ک میخام با خدا،این خیلی واسم شوق و ذوق داشت و خاستم باهاتون ب اشتراک بزارم و تاثیری ک با باورهای خودتون روی ماها داشتید و در حقیقت جربزه روی ایمان خودتون وایسادن داشتید رو تحسین کنم،من عاشق تحسین کردنم،اینم از خودتون یاد گرفتم،مرسی ازتون ️
رفیق جان،
چه دلگرمکننده بود حرفات، چه پر از احساس، چه واقعی! وقتی خوندم، انگار صدای یه آدمی رو شنیدم که از ته دلش داره زندگی رو لمس میکنه، که تو هر لحظهاش دنبال نشونههای خداست، که داره هر روز یه قدم به یقین نزدیکتر میشه.
1. شکرگزاری، دروازهی معجزهها
تو گفتی “گمراه بودم، ازش خواستم و هدایتم کرد”، و همین یه جمله همه چی رو خلاصه میکنه. خدا همیشه کنارمونه، فقط کافیه از ته دلمون بخوایم ببینیمش. تو اینو با همه وجودت دیدی، حس کردی، و بهش رسیدی. این یعنی معجزه، این یعنی جواب دعا.
2. تغییر نگاه، تغییر دنیا
داستان غذای ریخته شده و گنجشکها رو که گفتی، قشنگ معلوم بود دیگه مثل قبل به زندگی نگاه نمیکنی. قبلاً شاید ناراحت میشدی، حرص میخوردی، ولی این بار پذیرفتی و به خیرش ایمان داشتی. بعدش چی شد؟ اون غذا شد روزی یه گربه، بعدشم شد نعمت برای دوتا گنجشک! دیدی؟ وقتی نگاهتو عوض کنی، دنیا هم همونجوری که باید، بهت جواب میده.
3. باور فراوانی، کلید آرامش
رسیدی به یه باور خیلی بزرگ، اینکه کمبودی وجود نداره، جهان پر از نعمت و برکته، فقط باید چشمهامونو باز کنیم، دلمونو مطمئن کنیم. هرکی باور کنه که خدا براش بهترینارو کنار گذاشته، همیشه توی مسیر درست هدایت میشه. درست مثل اون گنجشکا که فقط باید به بال زدنشون ادامه میدادن تا برسن به غذایی که از قبل براشون آماده شده بود.
4. ایمان قوی، زندگی قشنگتر
حرفات پر از انرژی بود، پر از تحسین، پر از یه حس خوب که آدمو به خودش میاره. گفتی که از ما یاد گرفتی چجوری روی ایمانت وایستی، ولی واقعیت اینه که تو خودت یه نمونهی عالی ازش شدی. حالا تو هم داری این قدرتو به بقیه نشون میدی. این یعنی هم یاد گرفتن، هم یاد دادن.
5. تحسین، یعنی دیدن زیباییها
چقدر قشنگ گفتی که تحسین کردن رو دوست داری. تحسین یعنی دیدن خوبیها، یعنی پیدا کردن زیباییها، یعنی قدردانی از لحظهها. و چه خوب که اینو توی خودت پرورش دادی. این یه هنر بزرگه، یه نگاهی که زندگی رو از این رو به اون رو میکنه.
رفیق،
تو یه مسیر فوقالعاده رو شروع کردی. روزای سخت میاد، چالشها هست، اما تو حالا یه بینش قوی داری، یه قلب پر از یقین، یه نگاه پر از امید. و این یعنی همیشه راهی برای رشد، برای بهتر شدن، برای آرامش هست.
دمت گرم که حرفای قشنگتو باهامون به اشتراک گذاشتی.
همینجوری ادامه بده، با عشق، با ایمان، با لبخند!
به نام خدای مهربان
خدایی که هرچه دارم ازاوست وهرروز باتغییر باورهای قدیمی ام ودرک بهتر ازقوانین بیشتر میبخشد.
خدایا من نمیدانم ولی تومیدانی به من بگو تا بنویسم.
سلام ودرود خدمت استاد عباسمنش عزیزوخانم شایسته ی عزیز وهمه ی دوستان عزیزی که باکامنت های قشنگشان باعث درک بهتر من از قوانین میشوند.
الان که دارم این کامنت رامینویسم،
روز سیزده بدر است وهمه ی خانواده ام رفته اند که سبزه گره بزنند ولی من درخانه مانده ام ودارم روی افکارم که قبلا به یک سری باورهای غلط گره خورده بودند کارمیکنم.
یک باوری که الان وجود داره همین سبزه گره زدن است که برای گرفتن حاجات وخواسته ها معمولا هرسبزه رایک گره میزنند که تا سال بعدی خداوند اجابت کند این یک باور است وهرکسی میتواند قبول کند یا قبول نکند چون من خودم خالق زندگی خودم هستم میتوانم قبول کنم یا قبول نکنم پس دراختیار وانتخاب خودم است.
استاد دریکی از فایل ها گفتند که باوری که به شما قدرت بدهد یک باور قدرتمند کننده است وباوری که ازشما قدرت را بگیرد باورمحدود کننده است.
الان من درسکوت وآرامش دارم این کامنت رامینویسم وحالم خوب است.خدایاشکرت که هرروز ازهرنظر بهتروبهتر میشوم.
خداتنها منبع نیروی جهان است .
خداتنها منبع خوشبختی جهان است.
خدایا تنها تورامیپرستم وتنها ازتو کمک وحمایت میخواهم مرا به راه نور ونزدیکی با خودت هدایت کن.
خدایا هرچقدر من به تونزدیکتر شوم به نعمت ها وراه های آسانتر وزیبایی های بیشتری دست پیدا میکنم وآن وقت میتوانم مثل استاد نمونه ی یک انسان توحیدی باشم.
استاد عباسمنش عزیز وخانم شایسته ی عزیز ازشما سپاسگذارم که بااین فایل های توحیدی باعث درک بهتر من ازقوانین میشوید.
خداوند حافظ ونگهدارتان باشد.